طه ١٢٨
کپی متن آیه |
---|
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاکِنِهِمْ إِنَ فِي ذٰلِکَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى |
ترجمه
طه ١٢٧ | آیه ١٢٨ | طه ١٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ»: آیا ایشان را رهنمود نکرده است؟ (نگا: اعراف / . «الْقُرُونِ»: (نگا: انعام / . «النُّهَی»: (نگا: طه / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى «128»
پس آيا مردمانى كه پيش از اين مورد قهر و هلاكت ما قرار گرفتند و (اينان امروز) در خانههاى آنان رفت و آمد مىكنند، براى هوشيارى و هدايتشان كافى نيست؟! همانا در آن (حوادث) براى صاحبان عقل و انديشه نشانهها و عبرتهاست.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى (128)
بعد از آن براى عبرت و تنبيه معرضين آيات مىفرمايد:
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ: آيا پس بيان نفرموديم براى ايشان بيانى كه هدايت مىشدند
«1» تفسير برهان، ج 3، ص 47 بنقل از كافى.
«2» نور الثقلين، ج 3، ص 406، روايت 174.
جلد 8 - صفحه 346
و راه مىافتند به حق اگر تفكر و تدبر مىكردند. كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ: چقدر هلاك نموديم پيش از ايشان از امتهاى گذشته را به جهت تكذيب و اعراض آنها از آيات و بينات ما. يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ: راه مىروند در منازل ايشان. مراد كفار مكهاند كه به وقت تجارت به شام، در مسكنهاى آنها عبور مىكنند مانند احقاف و ديار عاد و ثمود، و مىبينند علامات هلاك ايشان را. و در اين آثار، آگاهى و تخويفى است براى ايشان، آيا پس نمىترسند كه واقع شود بر ايشان مثل آنچه وارد شد بر آنان. إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى: بدرستى كه در اين عذاب و هلاك، هر آينه نشانهها و آياتى است براى صاحبان عقلهائى كه ارباب خود را نهى كنند از تغافل، و عبرت يابند از اين ديار مخروبه و امم معذبه.
تبصره: آيه شريفه آگاهى است براى كسانى كه پرده غفلت از عقل آنها برداشته شده، و تدبر و تفكر كنند در آيات الهيه و عبرت يابند از سطوات سبحانيه و تأمل نمايند در مكانهائى كه سكنى دارند، كه چه اشخاصى ساكن و چه شدند و كجا رفتند، كه از جمله آنها شهر رى باشد كه از اعظم شهرها بوده و زير و رو گرديده كه تا چند سال قبل عتيقهها از زير زمينهاى آن بيرون مىآوردند.
لذا حضرت امير المؤمنين در كلمات قصار فرمايد:
الفكر مرات صافية و الاعتبار منذر ناصح «1»: فكر در كارها، آئينه صافى است كه حقيقت امر را مىنمايد و عبرت گرفتن از معتبرات ترساننده است پند دهنده.
و البته شخص عاقل منور الفكر، عبرت گرفته هشيارى يابد و در اصلاح اعمال برآيد، لكن غرور و غفلت هيچ اعتبارى نيابد و در ضلالت باقى ماند، و نيز حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمايد: ما اكثر العبر و اقل الاعتبار: «2» چه بسيار است اسباب عبرت، و چه كم است عبرت يافتن.
«1» نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 357، ص 1256.
«2» نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 289، ص 1229.
جلد 8 - صفحه 347
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى (127) أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى (128) وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى (129) فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى (130) وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى (131)
وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى (132)
ترجمه
و همچنين جزا ميدهيم كسى را كه تجاوز نمود و نگرويد بآيتهاى پروردگارش و هر آينه عذاب آخرت سختتر و پايندهتر است
آيا هدايت نكرد آنها را آنكه چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل اعصار سابقهئيكه سير ميكنند در مسكنهاى آنان همانا در آن نشانهها است مر صاحبان خرد را
و اگر نبود سخنى كه سبقت گرفت از پروردگارت هر آينه بود لازم و مدّتى نامبرده
پس صبر كن بر آنچه ميگويند و تسبيح كن بستايش پروردگارت پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و بعضى از اوقات شب را پس تسبيح كن و جوانب روز را باشد كه تو خوشنود شوى
و مدوز دو چشمت را بسوى آنچه كامياب نموديم بآن اصنافى را از آنها كه آن زينت و خوشى زندگانى دنيا است براى آنكه مبتلا نمائيم آنها را در آن و روزى پروردگار تو بهتر و پايندهتر است
و امر كن خانواده خود را بنماز و مداومت كن بر آن نميخواهيم از تو روزى ما روزى ميدهيم تو را و انجام نيك مخصوص بپرهيزكارى است.
تفسير
- خداوند متعال چنانچه بيان فرمود مجازات معرض از ذكر را در آيات سابقه كه معيشت ضنك و كور محشور شدن بود تصريح فرموده در اين آيه بمجازات كسيكه تجاوز نمايد از حدّ و ايمان نياورد بآيات الهى خواه شريك نمايد مصنوع را با صانع در عبادت خواه شريك كند رعيّت را با امام در قبول ولايت چون هر دو مصداق اسراف و تجاوز است و خواه منكر شود آيات تدوينى را كه قرآن است يا آيات تكوينى را كه انبياء و ائمه عليهم السلامند چون در هر صورت مستحق عذاب دائم اخروى است كه اشدّ و ادوم است از كلّيه عذابهاى دنيوى از قبيل معيشت ضنك و كورى و خسف و غرق و حرق و غيرها آيا آيات وافى هدايات قرآنيه بآنها نرسيده و بيان نشده است براى آنان كه چه بسيار از پيشينيان از قبيل قوم نوح و عاد و ثمود مبتلا بانواع عذابها شدند و نيست و نابود گرديدند و بلاد ويران شده آنها در مسير اينها از مكّه بشام براى تجارت واقع شده كه راه ميروند در خانههاى ويران آنها و مشاهده مينمايند آثار هلاك آنها را و با وجود اين متنبّه نميشوند و نميترسند خداوند با آنها همان معامله را بنمايد در صورتى كه اين نشانهها و اين قصص و حكايات كافى است براى تذكّر و تنبّه صاحبان عقول صافيه
جلد 3 صفحه 534
و افهام مستقيمه خالى از تغافل و عناد و تعامى و الحاد و اگر نبود وعده خداوند تعالى پيش از اين به پيغمبر اكرم كه عذاب نفرمايد امّت او را در دنيا براى كرامت آنحضرت و نبود مدّتى كه مقدّر شده براى عمرهاى آنها يا نزول عذاب بر آنها لازم بود كه همان معامله عاد و ثمود با آنها بشود و بنابراين اجل مسمّى عطف است بر كلمه كه بمعناى وعده است و گفتهاند تقدّم لكان لزاما براى دلالت هر يك از معطوف و معطوف عليه است بر استقلال بنفى لزوم عذاب و محتمل است عطف باشد بر اسم كان كه عذاب است يعنى اگر وعده الهى نبود هر آينه بود عذاب و ضرب الاجل براى نزول آن بعد از دو يا سه روز مانند بعضى از امم سابقه لازم و اين ضرب الاجل براى آن بود كه شايد در آنمدّت توبه كنند پس امر فرمود پيغمبر اكرم را كه صبر و شكيبائى فرمايد در برابر گفتار و كردار ناهنجار آنها و تسبيح و تقديس فرمايد بحمد و ثناء پروردگار خود را پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و از جوانب روز و پارههاى شب نيز از منه و اوقاتى را مخصوص بتسبيح و تقديس الهى فرمايد تا خداوند توفيق تحمّل و بردبارى در مصائب و آلام را باو كرامت فرمايد و راضى و خوشنود شود برضا و خوشنودى خداوند و بعضى ترضى بصيغه مجهول قرائت نمودهاند و بنابراين نتيجه تسبيح خوشنودى خداوند از او است و در خصال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود واجب است بر هر مسلمانى كه بگويد پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن ده مرتبه لا اله الا اللّه وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كلّ شىء قدير و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از اطراف النّهار بجا آوردن نافله در روز است و نهى فرمود آنحضرت را از دوختن چشم حسرت و طمع بزخارف دنيا كه در دست اصنافى از كفّار و فجّار است براى تنبه خلق كه نبايد اين زينتهاى ظاهره و زرق و برق دو روزه جلب توجّه آنها را بنمايد چون خداوند ميخواهد آنانرا سر گرم نمايد باين مزخرفات تا از ياد خدا غافل شوند و استحقاقشان براى عذاب كامل گردد يا در آن حال امتحان كند آنها را كه چه ميكنند با آن مال و ثروت و اقبال دنيا و اين تجمّلات در نزد خدا ارزشى ندارد كه آنرا از اهل دنيا دريغ فرمايد و روزى هر كس و بهرهاى كه خدا مقدّر فرموده براى او در آخرت از اهل
جلد 3 صفحه 535
ايمان خصوصا پيغمبر اكرم بهتر و برتر است از تمام نعمتهاى دنيا كه در دست كفّار و فجّار است علاوه بر آنكه پاينده و جاويد و دائم و باقى است و اينها محدود و موقت و داثر و زائل است و در صافى رزق ربّك بهدايت و نبوّت كه باقى و ثابت است تفسير شده و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم راست نشست و فرمود كسيكه دستور پذير نشود و منتسب نسازد خود را بنسبت عمل بدستور خدا بند ميآيد نفس او با حسرتهاى دنيا يعنى آنها را با خود بگور ميبرد و كسيكه چشم بيندازد بچيزهائى كه در دست مردم است اندوهش بطول انجامد و غيظش فرو ننشيند و كسيكه از خدا براى خود نعمتى نه بيند مگر خوردنى و آشاميدنى عمرش كوتاه و عذابش نزديك گردد و نيز از آنحضرت روايت شده كه نگاه نكنيد به بالاتر از خودتان و نگاه كنيد به پائينتر از خودتان چون اين دورتر است از ناشكرى و نزديكتر است بشكر گذارى و ظاهرا منظور بالاتر و پائينتر از حيث جاه و جلال دنيوى است نه از جهت علم و تقوى كه جمال و كمال اخروى است و استدلال باين آيه فرموده در نهى از توجّه نمودن بما فوق در روايت ديگر و نيز مأمور فرمود آنحضرت را كه امر فرمايد اهل بيت خود را بنماز و مداومت كند بر آن و فرموده ما از تو نميخواهيم روزى خود و اهل بيتت را فراهم نمائى ما رزق تو و ايشانرا ميرسانيم تا فارغ البال مشغول بامر آخرت باشى و عاقبت محموده از آن اهل تقوى است و در چند روايت معتبر از ائمه اطهار عليهم السلام تصريح شده بآنكه خداوند مأمور فرمود پيغمبر خود را كه اختصاص دهد اهل بيت خود را بخطاب خاص راجع بنماز بعد از آنكه مأمور فرموده بود آنحضرت را كه امر فرمايد امّت را بخطاب عام تا معلوم كند فضل ايشانرا بر مردم و مخصوص فرمايد آنانرا بكرامتى كه اختصاص بآنها داشته باشد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تمام مدّت عمر يا تا نه ماه بعد از نزول اين آيه در مواقع نماز مىآمد در خانه امير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهما السلام و ميفرمود بشتابيد بنماز خدا شما را رحمت كند و آيه تطهير را تلاوت ميفرمود و اهل سنّت هم قريب به اين معنى را نقل نمودهاند و از اينجا معلوم ميشود كه مراد از اهل همان عترت طاهرهاند.
جلد 3 صفحه 536
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَلَم يَهدِ لَهُم كَم أَهلَكنا قَبلَهُم مِنَ القُرُونِ يَمشُونَ فِي مَساكِنِهِم إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهي (128)
آيا پس مبيّن نشد و هدايت نيافتند كفّار و مشركين و عبرت نگرفتند که چه بسيار ما هلاك كرديم اقوام قبل از آنها را در قرون متماديه که آنها در مساكن خود ميرفتند و تعيّش ميكردند محقّقا اينکه قضايا آياتي است براي صاحبان عقل خداوند مكرّر در مكرر قضاياي امم سابقه را گوشزد اينکه امّت فرمود که در مخالفت انبياء خود و عدم ايمان بآنها بعد از تماميّت حجّة بر آنها بچه عقوبات و مهالك از بين رفتند (آب را ديدي که با طوفان چه كرد باد را ديدي که با عادان چه كرد) قوم نوح قوم هود قوم صالح قوم ابراهيم قوم لوط قوم شعيب قوم موسي حتّي اصحاب فيل بايد عبرت گرفت لكن قلب که سياه شد و قساوت پيدا كرد و هوي و هوس و دنيا او را غرق نمود كجا عبرت ميگيرد و متنبّه ميشود و به خود ميآيد. (أَ فَلَم يَهدِ لَهُم) يعني بايد هدايت شوند و از اينکه قضايا عبرت گيرند.
(كَم أَهلَكنا قَبلَهُم مِنَ القُرُونِ) با آن ثروتهاي زياد و آن رياستهاي مهمّ که بسا تمام دنيا در تحت تصرّف آنها بود مثل نمرود شدّاد قارون فرعون هامان و امثال آنها از كياسره و أكاسره و جبابره بسيار بودند.
(يَمشُونَ فِي مَساكِنِهِم) و چه اندازه بلند پروازي ميكردند چه شدند و بچه عذابها هلاك شدند امروز هم بايد در همين امّت عبرت بگيريم حال بني اميّه و بني عباس و اشباه آنها را (لطف
جلد 13 - صفحه 124
حق با تو مداراها كند چون که از حدّ بگذرد رسوا كند) بايد انتظار بلاهاي دوره آخر الزّمان را داشته باشيم اينکه وضع که از جوانها و دخترها مشاهده ميشود نه ايمان نه عمل صالح نه نماز نه روزه نه خمس نه زكاة نه تحصيل علم ديانت با همه گونه فسق و فجور و بيحيايي و بيعفّتي و و و چه ميشود (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهي) تفسير بأئمّه طاهرين مصداق اتمّ است و الّا هر صاحب عقل و شعور و ادراك عبرت ميگيرد و بخود ميآيد و متنبّه ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 128)- از تاریخ گذشتگان عبرت بگیرید: از آنجا که در آیات گذشته
ج3، ص149
بحثهای فراوانی از مجرمان به میان آمد در این آیه به یکی از بهترین و مؤثرترین طرق بیداری که مطالعه تاریخ پیشینیان است اشاره کرده، چنین میگوید: «آیا برای هدایت آنها همین کافی نیست که بسیاری از اقوام گذشته را که در قرون پیشین زندگی میکردند هلاک کردیم» (أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ).
همان کسانی که گرفتار مجازات دردناک الهی شدند و «اینها در مساکن (ویران شده) آنان رفت و آمد دارند» (یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ).
اینها در مسیر رفت و آمد خود، به خانههای قوم عاد در سفرهای یمن و مساکن ویران شده قوم ثمود در سفر شام و منازل زیر و رو گشته قوم لوط در سفر فلسطین میگذرند، آثار آنها را میبینند، ولی درس عبرت نمیگیرند.
آری «در اینها دلایل روشن و آیات فراوانی است برای صاحبان عقل و اندیشه بیدار» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی).
موضوع عبرت گرفتن از تاریخ پیشینیان از مسائلی است که قرآن و احادیث اسلامی زیاد روی آن تکیه کرده است.
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) میخوانیم: «غافلترین مردم کسی است که از دگرگون شدن دنیا اندرز نگیرد» و از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه نکند.
نکات آیه
۱ - خداوند جوامع و امت هاى بسیارى را در طول تاریخ هلاک و نابود کرده است. (کم أهلکنا قبلهم من القرون ) «قرن» به معناى قوم و مردمى است که در یک زمان زندگى مى کنند (مفردات راغب).
۲ - کفر به آیات و هدایت هاى الهى، عامل نابودى امت هاى بسیار در طول تاریخ بوده است. (و کذلک نجزى من أسرف و لم یؤمن ... کم أهلکنا قبلهم من القرون ) به قرینه آیات پیشین، هلاکت امت هاى پیشین، به دلیل کفرورزى آنان در برابر آیات و هدایت هاى الهى بوده است.
۳ - هلاکت اقوام گذشته با عذاب الهى، نمونه هایى بارز از جدى بودن تهدیدهاى خداوند و راهنماى کافى براى مشرکان عصر بعثت (أفلم یهد لهم کم أهلکنا قبلهم من القرون )
۴ - درس نگرفتن از تاریخ و هلاکت امت هاى پیشین، امرى سزاوار توبیخ و سرزنش (أفلم یهد لهم کم أهلکنا قبلهم ) استفهام یاد شده در «أفلم...» براى انکار توبیخى است. فاعل «لم یهد» «اهلاک» است که از «کم أهلکنا» فهمیده مى شود و به دلیل متعدى شدن «لم یهد» به حرف لام، معناى تبیین نیز در آن تضمین شده و مفاد جمله این است که آیا نابود ساختن بسیارى ازامت هاى گذشته، براى مشرکان روشن نساخت که نباید مانند آنان عمل کنند؟!
۵ - کافران عصر پیامبر(ص)، از هلاکت بسیارى از امت هاى گذشته آگاه بوده و با آثار باستانى به جاى مانده از آنان آشنا بودند. (أفلم یهد لهم کم أهلکنا ... یمشون فى مسکنهم ) جمله «یمشون...» حال براى «هم» است که به قرینه سیاق آیه، مراد مشرکان صدراسلام مى باشد. عبور آنان به دیار عاد، ثمود، لوط و ... - که مفاد جمله «یمشون...» است - زمینه ساز آگاهى آنان به حوادث مرگ بار پیشینیان بوده است. توبیخ مستفاد از همزه استفهام نیز، فرع بر آگاهى آنان دارد.
۶ - بسیارى از پیشینیان، هنگامى که به عذاب الهى گرفتار شدند، در شهر و دیارشان به رفت و آمد عادى خود سرگرم بودند. * (کم أهلکنا قبلهم من القرون یمشون فى مسکنهم ) جمله «یمشون...» ممکن است حال براى «القرون» باشد.
۷ - تحولات تاریخ و دگرگونى هاى آن، وابسته به اراده خداوند است. (کم أهلکنا قبلهم )
۸ - آثار باستانى به جاى مانده از اقوام نابود شده، داراى زمینه هاى فراوان براى عبرت گیرى و درس آموزى (أفلم یهد لهم کم أهلکنا ... إنّ فى ذلک لأیت )
۹ - لزوم تحقیق و مطالعه در آثار عبرت آموز به جاى مانده از امت هاى گذشته و ریشه یابى عوامل هلاکت آنان (کم أهلکنا ... إنّ فى ذلک لأیت ) مقتضاى آیت بودن تاریخ گذشتگان و آثار آنان، قابلیت آن براى رهنمون شدن انسان به هدایت ها و درس هاى مهم و ارزنده است.
۱۰ - تنها، خردمندان از مطالعه در آثار باستانى به جاى مانده از گذشتگان، بهره برده و عبرت مى گیرند. (کم أهلکنا قبلهم ... إنّ فى ذلک لأیت لأُولى النهى ) آیه و نشانه بودن آیات، اختصاصى به وجود عبرت گیرنده ندارد; بلکه صفتى است ثابت. بنابراین اختصاص یافتن آن به «أُولى النهى» ناظر به موفقیت خردمندان در بهره بردن از آیات است; یعنى، گرچه آیات و نشانه ها موجود است، ولى بى خردان از آن بهره اى نمى برند.
۱۱ - عقل و خرد، گوهرى ارزشمند و بازدارنده انسان از کارهاى ناروا (إنّ فى ذلک لأیت لأُولى النهى ) «نهى» یا جمع «نهیة» (عقل) است و یا لفظى است مفرد و به معناى عقل (قاموس). از آن جهت این نام بر عقل نهاده شده است که بازدارنده و نهى کننده آدمى از زشتى ها است.
۱۲ - کسانى که از سرنوشت اقوام پیشین عبرت نمى گیرند، از خرد بى بهره اند. (إنّ فى ذلک لأیت لأُولى النهى )
۱۳ - خداوند ترغیب کننده انسان به بهره گیرى از عقل و به کار گرفتن آن (أفلم یهد ... إنّ فى ذلک لأیت لأُولى النهى ) ذیل این آیه که خردمندان را مى ستاید، گویاى مطلب یاد شده است و نیز فاء عاطفه در صدر آن، عطف بر مقدرى است که ذیل آیه گویاى آن است و در حقیقت، استفهام توبیخى بر آن داخل شده و «لم یهد» تفریع بر آن است. تقدیر کلام چنین بوده است: «أفلم یتفکروا فلم یهد...; آیا اندیشه نکردند؟! و آیا پس از اندیشیدن، هلاکت پیشینیان، آنان را هدایت نکرد؟»
موضوعات مرتبط
- آثارباستانى: آثارباستانى در صدراسلام ۵; عبرت از آثارباستانى ۸، ۹، ۱۰
- آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۲
- اقوام پیشین: آثارباستانى اقوام پیشین ۵; تاریخ اقوام پیشین ۱، ۲، ۶; عبرت از اقوام پیشین ۹; عبرت ناپذیرى از اقوام پیشین ۱۲; عوامل هلاکت اقوام پیشین ۲; کیفیت عذاب اقوام پیشین ۶; هلاکت اقوام پیشین ۱، ۳، ۵
- باستان شناسى: اهمیت باستان شناسى ۹
- تاریخ: اهمیت مطالعه تاریخ ۹; عبرت از تاریخ ۴، ۸; منشأ تحولات تاریخ ۷
- تعقل: تشویق به تعقل ۱۳
- خدا: آثار اراده خدا ۷; افعال خدا ۱; تشویقهاى خدا ۱۳; حتمیت تهدیدهاى خدا ۳
- عاقلان: عاقلان و آثارباستانى ۱۰
- عبرت: بى عقلى عبرت ناپذیران ۱۲; سرزنش عبرت ناپذیرى ۴; عوامل عبرت ۸، ۱۰
- عذاب: عبرت از اهل عذاب ۴
- عقل: ارزش عقل ۱۱; بى عقلان ۱۲; نقش عقل ۱۱
- عمل: موانع عمل ناپسند ۱۱
- کافران: علم کافران صدراسلام ۵
- مشرکان: تهدید مشرکان صدراسلام ۳
منابع