النور ٣٨
کپی متن آیه |
---|
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ |
ترجمه
النور ٣٧ | آیه ٣٨ | النور ٣٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِیَجْزِیَهُمْ ...»: تا پاداششان دهد. لام آن متعلّق به (یُسَبِّحُ) یا (لا تُلْهِیهِمْ) یا به محذوفی که سوق کلام بر آن دلالت دارد. یعنی آنچه بیان شد انجام میدهند، تا این که خدا پاداششان دهد. لام عاقبت است، یعنی تا سرانجام خدا پاداش کارهای نیک ایشان را عطاء فرماید. «أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا»: (نگا: توبه / نحل / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۵ - ۴۶ سوره نور
- توضیحی پیرامون آیات آيات: «اللهُ نُورُ السَّماوات وَ الأرض...»
- مراد از اين كه فرمود: «خدا، نور آسمان ها و زمين است»
- مقصود از نور خدا، همان نور ايمان و معرفت است كه به مؤمنان اختصاص دارد
- تمثيل نور خدا به نور چراغ، براى بيان تابش نور ايمان و معرفت در قلوب مؤمنان
- مراد از جملۀ «نُورٌ عَلَى نُور»، در آيه شريفه
- بهره مندی مؤمنان داراى ايمان كامل، از نور خدا
- وصف حال كسانى كه هيچ گاه از ياد خداوند باز نمى مانند
- وجه مقابله بين ذكر خدا و اقامه نماز، در آيه شريفه
- تشبيه اعمال کفار، به سرابى كه تشنه آن را آب مى پندارد
- كافران، در حجاب و ظلمت هایی قرار دارند، که نور معرفت خدا را نمی بینند
- استدلال بر اين كه خدا نور آسمان ها و زمين است
- نكات و لطایفى که در استدلال اين آيه وجود دارد
- ذكر مواردى از «خلقت» و «تدبير» خداوند
- بيان ديگرى بر انحصار بازگشت امور به مشيت خداوند
- بحث فلسفى: (بيان اين كه خداوند علت تامّۀ همه موجودات است)
- بحث روايتى
- بيت اميرالمؤمنين «ع»، مصداق اكمل «فِى بُيُوتٍ أذِنَ اللهُ» است
- چند روايت درباره: «رِجَالٌ لَا تُلهِيهِم تِجَارَةٌ وَ لَا بَيعٌ...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ «38»
تا خداوند به آنان به نيكوتر از آنچه كردهاند پاداش بدهد واز فضل و رحمت خويش بر پاداششان بيفزايد و خداوند هر كس را بخواهد، بدون حساب روزى مىدهد.
پیام ها
1- خداوند كم و كاستىهاى اعمال مردان خدا را جبران كرده و پاداش كامل به آنان مىدهد. «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا»
2- پاداش را بيش از عمل بدهيد. «وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» (در اسلام سفارش شده است كه مزد را معيّن كنيد، ولى هنگام پرداخت بيش از آن مقدار بدهيد.)
3- اگر از سود دنيا بگذريد، به سود بىحساب آخرت مىرسيد. لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ- وَ اللَّهُ يَرْزُقُ ... بِغَيْرِ حِسابٍ (مراد از رزقِ بىحساب، پاداشى فراوان و فوق انتظار است.)
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 193
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (38)
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا: 1- مىترسند از آن روز به جهت آنكه جزا دهد خدا ايشان را به سبب آن ترس نيكوترين جزاى آنچه بجا آوردهاند، يعنى بهشت عدن كه مشتمل است بر انواع نعمتهائى كه بوصف در نيايد. 2- تسبيح مىكنند در آن مساجد تا پاداش دهد خدا ايشان را بهترين جزاى آنچه كردهاند.
3- باز نمىدارد تجارت و بيع، ايشان را از وظايف عبوديت در مساجد به جهت آنكه تا حق تعالى نيكوترين جزا به ايشان مرحمت فرمايد.
وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ: و زياد فرمايد ايشان را از فضل خود چيزهائى كه وعده نداده باشد ايشان را بر اعمال ايشان و در خاطرشان هرگز خطور نكرده باشد.
وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ: و خدا روزى مىدهد در دنيا هر كه را خواهد، بِغَيْرِ حِسابٍ: بدون حساب. مراد توسعه روزى است كه از روى تفضل كرامت فرمايد و بدان روزى محاسبه نفرمايد، يا زيادتى روزى مرحمت فرمايد در آخرت كه در حيز شماره در نيايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (35) فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (36) رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37) لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (38)
ترجمه
خدا نور آسمانها و زمين است مثل نورش چون چراغدانى است كه در آن باشد چراغى كه آن چراغ باشد در آبگينهئى كه آن آبگينه گوئى باشد ستارهئى درخشان كه برافروخته ميشود از درخت با بركت زيتون كه نه شرقى است و نه غربى نزديك باشد روغنش كه روشنائى بخشد و اگر چه نرسيده باشد بآن آتشى نورى است بر نور هدايت ميكند خدا بنورش هر كه را بخواهد و ميزند خدا مثلها را براى مردمان و خدا بهمه چيز دانا است
در خانههائى كه اذن داد خدا كه بلند مرتبه شود و ذكر شود در آنها نامش تسبيح ميكنند مرا و را در آنها در بامدادان و شامگاهان
مردانى كه باز نميدارد ايشانرا تجارتى و نه خريد و فروشى از ذكر خدا و بر پاداشتن نماز و دادن زكوة بيم دارند از روزى كه برميگردد در آن دلها و ديدهها
تا جزا دهد ايشانرا خدا بهترين جزاى كارى كه كردند و زياده دهد ايشانرا از كرم خود و خدا روزى ميدهد هر كه را ميخواهد بدون حساب.
تفسير
نور حقيقتى است كه بخودى خود ظاهر و آشكار است و اشياء را هم ظاهر و آشكار ميكند خداوند هم بخودى خود ظاهر و هويدا است و مخلوقات را از ظلمت عدم بايجاد پيدا و آشكار ميفرمايد و نور هادى و راهنماى خلق است بمقاصد و مصالحشان خدا هم هادى و راهنماى خلق است بمقاصد و مصالحشان پس ميتوان گفت خدا نور آسمانها و زمين است يعنى آفريننده آنها است و هدايت كننده اهل آنها و رساننده آنها بكمالات لايقه بخودشان و چون نور الهى در نهايت روشنى و ضياء و جلوه و صفاء است كه نميشود بيان نمود و عقول خلق از ادراك آن قاصر است بايد براى تصوّر و تمثّل آن در انظار بيك مثال حسّى
جلد 4 صفحه 30
تنزّل نمود و بآن تمسك جست لذا گفته ميشود مثل نور خدا مثل جاى چراغى است كه در ديوارى باشد با آنكه يك طرف آن باز و سه طرف ديگر مسدود باشد و در آن چراغ پر نورى باشد كه آنچراغ در وسط حبابى از آبگينه مصفّا قرار گرفته و چون نور اين چراغ متفرق باطراف نميشود و متوجه بيك جانب است و تلألؤ و صفاى حباب بر روشنى و ضياء آن مىافزايد آن حباب از دور در نظر شخص مانند ستاره درخشانى جلوهگر است و آن چراغ افروخته ميشود از روغنى كه بدست ميآيد از درخت با بركت زيتون كه آندرخت نه در بلاد شرقيه است و نه در بلاد غربيه بلكه در شام است كه از بلاد متوسطه است و آفتاب خورش زياد است لذا روغنش بقدرى صاف و روشن است كه نزديك شده خودش روشنى دهد اگر چه آتش بآن نرسد و معلوم است چنين چراغى از چنين روغنى در چنين جا چراغى با چنين حبابى چه قدر نورانى است و هر يك از اين انوار بر نور ديگر افزوده و نور على نور شده و خدا باين نور خود هر كسرا بخواهد هدايت و راهنمائى ميفرمايد و بموجبات سعادت ابدى و نعيم سرمدى ميرساند و خداوند براى نزديك نمودن حقائق بافهام عامّه از اين قبيل امثله حسّيّه ذكر ميفرمايد با آنكه مقام مقدّسش اجلّ از امثال است و خدا بهر معقول و هر محسوسى دانا است و اگر بخواهيم از اين معنى ترقى نمائيم و بگوئيم چگونه ممكن است براى نور خدا مثل زد با آنكه خودش فرموده براى خدا مثل نزنيد بايد گفت اين مثلى است كه خدا براى هدايت خود در قلب مؤمن زده كه باطن او مشكوة و دل او حباب يا قنديل و معارف حقّهاى كه در آن است چراغ پر نور است و خود او شجره مباركه است كه در مكان مرتفعى جاى دارد و هميشه از پرتو آفتاب استفاده ميكند و مشرق و مغربى ندارد و نورى كه در قلب او است نزديك است روشنى دهد اگر چه او سخنى نگويد و نور على نور سنن و فرائضى است كه پى در پى از او ظاهر ميگردد و خدا هر كس را بخواهد بآنها هدايت ميكند چنانچه قمى ره اين معانى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در خاتمه حديث آنحضرت فرموده پس اين مثلى است كه خدا براى مؤمن زده و او گردش ميكند در پنج نور محل دخولش
جلد 4 صفحه 31
نور و محل خروجش نور و علمش نور و كلامش نور و مصيرش در روز قيامت نور است بسوى بهشت و اگر بخواهيم از اين مثل هم ترقى نمائيم و پا بالاتر بگذاريم بايد بگوئيم خدا هادى اهل آسمانها و زمين است و مثل هدايت خدا كه وجود مبارك حضرت ختمى مرتبت است مثل مشكوتى است كه در آن مصباح است چون در سينه مبارك او كه بمنزله مشكوة است نور علم و نبوت كه مصباح هدايت است جاى گرفته و آن نور منتقل بامير المؤمنين عليه السّلام شده پس مصباح در زجاجه است كه وجود مبارك آنحضرت باشد و او ستاره درخشان علم و معرفت است از شجره مباركه حضرت ابراهيم خليل كه نه بمشرق نماز خوانده مانند نصارى و نه بمغرب مانند يهود و اولاد اطهار او چكيده از آن شجره طيبهاند مانند زيت مصفّى كه از درخت زيتون بدست ميآيد و سخنان ايشان مانند سخنان انبياء است اگر چه از جانب خدا فرشته بر آنها نازل نشود و نور على نور وجود امامى است بعد از امامى چنانچه از احاديث كثيره مفسره استفاده ميشود و بآيه شريفه انّ اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و قول خداوند رحمة اللّه و بركاته عليكم اهل البيت انّه حميد مجيد و آنكه فرموده ما كان ابراهيم يهوديّا و لا نصرانيّا تمسك فرمودهاند و اينكه خداوند نور خود يا نور پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و مؤمن را بچنين چراغى تشبيه فرموده و بآفتاب و ماه كه نورانىترند تشبيه نفرموده اولا براى آنستكه تشبيه بآفتاب و ماه شايع است و تشبيه بايد نادر باشد تا حسن پيدا كند ثانيا براى آنكه مقصود تشبيه مركّب است كه چند چيز بچند چيز تشبيه شود تا بر حسن آن افزوده گردد ثالثا براى آنكه مصوّر شود وجود نور علم در فضاى تاريك جهل و مشعل هدايت نبوى در جزيرة العرب كه ظلمت جهل و جهالت سراسر آن را گرفته بود و ساير محسّنات بذوق خوانندگان واگذار ميشود و اين نور هدايت الهى كه مصباح منير در مشكوة ضمير اولياء است جاى دارد در خانههائى كه خدا اجازه و اعلام فرموده كه بلند مرتبه و رفيع باشد و ذكر شود در آنها نام خدا خواه خانههاى انبياء و ائمه و حكما باشد كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده خواه مسجد الحرام و مسجد النبى و مسجد كوفه و بيت المقدس باشد كه گفتهاند خواه تمام مساجد تسبيح
جلد 4 صفحه 32
و تقديس ميكنند و نماز ميخوانند براى خدا در آن امكنه شريفه در بامدادان و شبانگاهان يا در شبانه روز مردان الهىء كه باز نميدارد و مشغول نميكند ايشان را مشاغل دنيوى از قبيل كسب و تجارت و خريد و فروش از ياد خدا و بپا داشتن نماز و دادن زكات اعمّ از واجب و مستحب و با تمام اين اعمال حسنه باز ميترسند از روزى كه در آن روز دلها زير و رو شود و چشمها بگردش آيد از تشويش و اضطراب و هول و هراس كه آيا جهنمى ميشوند يا بهشتى و اين اعمالشان براى آنستكه خداوند جزا دهد آنها را نيكوترين جزائى كه در خور عملشان باشد بلكه بفضل و كرم خود زياده فرمايد بر مقداريكه منتظر و اميدوار بودند و البته بغرض و مقصود خودشان خواهند رسيد چون خدا بهر كس بخواهد بدهد بى حساب ميدهد در دنيا و آخرت از هر قبيل روزى و نعمتى نهايت آنكه از مقدار استحقاق و وعدهئى كه فرموده بر هر عملى كمتر نخواهد داد ولى زيادتر مقتضاى قدرت و وسعت و رحمت او است كه بى پايان است و در روايات متعدده آنمردان الهى موصوف، بكسبه و تجارى تفسير شده كه در مواقيت نماز دست از كسب و تجارت بر ميدارند و بنماز ميروند و در يك روايت تصريح شده با فضيلت آنها از كسانيكه تجارت و كسب ندارند و بنماز حاضر ميشوند و بعضى يسبّح بصيغه مجهول قرائت نمودهاند و بنابراين رجال فاعل فعل محذوف است كه يسبّح بصيغه معلوم باشد براى دلالت فعل مذكور بر آن و ظاهرا اين تكلف را براى تكميل اوصاف بيوت مرتكب شدهاند تا مشعر بعلت ارتفاع آنها باذن الهى باشد و بنظر حقير بنابراين قرائت محتمل است رجال خبر مبتداء محذوف باشد بقرينه بيوت و تقدير كلام چنين باشد كه آن بيوت مردانى هستند باين اوصاف چنانچه در كافى از ابو حمزه ثمالى ره نقل نموده كه قتادة بن دعامه فقيه اهل بصره در حضور امام باقر عليه السّلام نشسته بود و مىشنيد بيانات شريفه را و عرضه داشت و اللّه من در حضور فقهاء بسى نشستهام در برابر كسى مضطرب و پريشان نشدم چنانچه در برابر شما شدم حضرت فرمود آيا ميدانى كجا نشستهاى در برابر بيوتى كه خدا اعلام نموده كه رفيع باشد تو آنجائى و ما آنهائيم قتاده عرضه داشت و اللّه راست فرمودى فدايت شوم و اللّه
جلد 4 صفحه 33
آن بيوت از سنگ و گل نباشد ولى انصاف آنستكه اين معنى خلاف ظاهر آيه و روايات مفسّره است غير از اين روايت كه ممكن است حمل شود بر آنكه مراد در برابر صاحبان بيوت بوده و قتاده متوجه نشده و تصور نموده امام عليه السّلام ميخواهد بفرمايد مراد از بيوت مائيم لذا گفته آن از سنگ و گل نباشد و امام عليه السّلام هم لازم يا صلاح ندانسته او را متنبه فرمايد در هر حال قدر متيقن دخول بيت على و فاطمه عليهما السلام در اين بيوت است چون در روايات عديده از طرق خاصه و عامه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه فرمود خانه على و فاطمه از افضل آن بيوت است و كلمه اقام در اقام الصلوة اقامه بوده و بملاحظه عوض بودن هاء از واو در اقوام و عوض بودن مضاف اليه از آن باضافه ساقط شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِيَجزِيَهُمُ اللّهُ أَحسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُم مِن فَضلِهِ وَ اللّهُ يَرزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ (38)
اينکه اعمال صالحه را که بجا آوردند براي اينست که خداوند به آنها جزاء
جلد 13 - صفحه 535
مرحمت فرمايد به بهترين آنچه عمل كردند و زياد ميفرمايد براي آنها از فضل خود و خداوند عنايت ميفرمايد هر که را بخواهد بدون حساب، در موضوع مثوبات مكرر گفتهايم از راه استحقاق نيست تمام از راه تفضل است غاية الامر قابليت تفضل بايد داشته باشد و قابليت پيدا نميشود مگر به ايمان و اعمال صالحه و اخلاق فاضله.
(لِيَجزِيَهُمُ اللّهُ أَحسَنَ ما عَمِلُوا) جزائي که خداوند به اينکه اهل بيت عنايت فرموده.
اولا آنها را اشرف مخلوقات خود قرار داده و تمام علوم و كمالات را بآنها افاضه فرموده و مقام آنها را به جايي برده که هيچ ملك مقربي و نبي مرسلي دسترسي ندارد.
(وَ يَزِيدَهُم مِن فَضلِهِ) به اينكه فرداي قيامت شفاعت آنها را در حق تمام شيعيان آنها قبول ميفرمايد و آنها را به مقام محمود نائل ميكند و اختيار بهشت و جهنم را بدست آنها ميدهد که قسيم الجنة و النار ميشوند و امثال اينکه تفضلات، سقايت كوثر لواي حمد، منبر، وسيله و غير اينها.
(وَ اللّهُ يَرزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ) آن چه خدا عنايت كند رزق است و روزي علم، كمال. سعادت، توفيق بهشت و ساير تفضلات آنهم حد ندارد و از تحت حساب خارج است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 38)- این آیه به پاداش بزرگ این پاسداران نور هدایت و عاشقان حق و حقیقت اشاره کرده، چنین میگوید. «این بخاطر آن است که خداوند آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادهاند پاداش دهد و از فضلش بر پاداش آنها بیفزاید» (لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
منظور این است که خداوند تمام اعمال آنها را بر معیار و مقیاس بهترین اعمالشان پاداش میدهد، حتی اعمال کم اهمیت و متوسطشان همردیف بهترین اعمالشان در پاداش خواهد بود! و این جای تعجب نیست، زیرا فیض خداوند برای آنها که شایسته فیض
ج3، ص300
اویند محدود نیست «خداوند هر کس را بخواهد بیحساب روزی میدهد» و از مواهب بیانتهای خویش بهرهمند میسازد (وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ).
نکات آیه
۱ - اعمال خوب مردمانى که همواره به یاد خدا هستند، در پى دارنده پاداشى از نوع پاداش بهترین عمل ها از سوى خداوند (رجال ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا)
۲ - مردمانى که همواره به یاد خدا هستند، از بهترین و بالاترین پاداش هاى الهى برخوردار خواهند بود. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا) برداشت یاد شده، مبتنى بر این نکته است که کلمه «جزاء» پیش از «أحسن»، در تقدیر و مفعول دوم براى «لیجزى» باشد.
۳ - دستیازى به بهترین پاداش هاى خداوند، هدف مردمانى که هیچ اشتغالى آنان را از تسبیح و ذکر دایم خدا، بر پایى نماز و پرداخت زکات بازنمى دارد. (یسبّح ... رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه و إقام الصلوة و إیتاء الزکوة ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا) برداشت فوق، بر این اساس است که لام «لیجزى» براى غایت باشد; یعنى، مردان الهى براى دستیابى به بهترین پاداش خداوند، همواره به یاد او هستند. و از نافرمانى او در هراس مى باشند.
۴ - چشم پوشى خداوند در مقام پاداش دهى، از کم و کاستى هاى اعمال نیک مردمانى که دایم به یاد خدا هستند. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا) اعطاى پاداش بهترین و کامل ترین اعمال به مردمان الهى، ممکن است به این معنا باشد که خداوند، کم و کاستى هاى اعمال آنان را نادیده مى گیرد و پاداش عمل کامل را به آنان عنایت مى کند.
۵ - جلوه فضل الهى، در پاداش دادن به مردمانى که پیوسته به یاد خدا هستند. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا) «جزاى أحسن» - که به معناى پاداش دادن به بیش از حد استحقاق است - بیانگر تجلى فضل خدا، در پاداش دهى به مردمان الهى است.
۶ - هر عمل نیکى، داراى مراتب مختلف در نیکى و پاداش هاى گوناگون متناسب با آن عمل نیک است. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا) این که خداوند، اعمال مردمان الهى را به بهترین نوع عمل پاداش مى دهد، نشانگر آن است که هر عمل نیکى، داراى انواع و مراتب گوناگون است که خداوند در مقام جزا، بهترین نوع آن را ملاک قرار مى دهد و به مردمان الهى عطا مى کند.
۷ - انجام عبادت به قصد رسیدن به پاداش اخروى، با قصد قربت و الهى بودن آن، سازگار است. (یسبّح له فیها ... رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه و إقام الصلوة و إیتاء الزکوة ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا) برداشت یاد شده، بر این اساس است که «لام» در «لیجزیهم» براى غایت باشد.
۸ - مردانى که همواره در یاد خدا هستند، علاوه بر دریافت بهترین پاداش اعمال خود، از فضل مخصوص الهى نیز برخورداراند. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... و یزیدهم من فضله)
۹ - اعطاى پاداشى افزون بر استحقاق شخص، نمودى از فضل خداوند است. (لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا و یزیدهم من فضله)
۱۰ - مردمانى که همواره به یاد خدا هستند، به بهترین پاداش و فضل او امیدواراند. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا و یزیدهم من فضله)
۱۱ - مردمانى که دایم به یاد خدا هستند، همواره در حال خوف و رجایند. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... یخافون یومًا ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا و یزیدهم من فضله) برداشت یاد شده از آن جاست که مردمان الهى، در عین هراس داشتن از وضعیت خود در قیامت (یخافون یوماً...)، چشم به پاداش فراوان خداوند و فضل او دوخته اند.
۱۲ - یاد دایم خداوند، افزایش دهنده منزلت و ابعاد وجودى انسان (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... و یزیدهم من فضله) برداشت فوق، از آمدن تعبیر «یزیدهم» به جاى «یزید لهم» استفاده مى شود; یعنى، فعل زیاد شدن به خود اشخاص نسبت داده شده است نه به پاداش آنان.
۱۳ - برخى از بندگان، از روزى فراوان و چشمگیر خدا برخوردارند. (و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب)
۱۴ - بهره مندى انسان ها از روزى بى شمار و فراوان خداوند، بسته به مشیت او است. (و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب)
۱۵ - مردان الهى، از روزى و فضل بدون حسابرسى خداوند برخورداراند. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب) معناى «بغیر حساب» - به قرینه «و یزیدهم من فضله» - مى تواند بدون حسابرسى باشد; زیرا اعطاى مازاد بر استحقاق (من فضله) دلیل بر این است که حسابرسى در کار نیست، وگرنه مى بایست تنها به مقدار استحقاق شخص، پاداش داده شود.
۱۶ - مردمانى که همواره به یاد خدا هستند، نماز به پا مى دارند، زکات مى پردازند و از قیامت مى ترسند، از روزى فراوان و بى شمار برخورداراند. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا و یزیدهم من فضله و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب) «حساب» به معناى شمارش است و «بغیر حساب» (بى شمارش) مى تواند کنایه از کثرت و فراوانى باشد.
۱۷ - مردمانى که همواره به یاد خدا هستند، از روزیى فراتر از انتظار و توقع خویش برخورداراند. (رجال لاتلهیهم تجرة ... لیجزیهم ... و یزیدهم من فضله و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب) برداشت یاد شده، مبتنى بر این نکته است که لام در «لیجزیهم» و «یزیدهم» براى غایت باشد; یعنى، مردان خدا به منظور بهره مندى از پاداش و فضل خداوند به یاد او هستند; ولى خداوند بیش از انتظارشان به آنان پاداش مى دهد و مصداق اصلى «و اللّه یرزق من یشاء»، همین مردان الهى اند.
۱۸ - پاداش برتر و مازاد بر استحقاق بندگان، پرتوى از مشیت خدا بر اعطاى روزى بى شمار او (لیجزیهم اللّه أحسن ما عملوا و یزیدهم من فضله و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب) جمله «و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب» در مقام تعلیل براى جمله «لیجزیهم اللّه...» و «یزیدهم...» است; چون خداوند به هر کس که بخواهد روزى بى حساب و فراون مى دهد. از این رو به مردان الهى پاداش افزون بر استحقاقشان، عنایت مى فرماید.
موضوعات مرتبط
- امیدواران: به پاداشهاى خدا ۱۰
- امیدوارى: به فضل خدا ۱۰
- انسان: پاداش انسان ها ۱۸
- اولیاءالله: اهداف اولیاءالله ۳; تداوم ذکر اولیاءالله ۳; تداوم زکات اولیاءالله ۳; تداوم نماز اولیاءالله ۳; روزى اولیاءالله ۱۵
- پاداش: بهترین پاداش ۲، ۱۰; تناسب پاداش با عمل ۶; مراتب پاداش ۱، ۲، ۱۰
- ترس: آثار ترس از قیامت ۱۶
- تکامل: عوامل تکامل ۱۲
- خدا: آثار مشیت خدا ۱۴; ازدیاد پاداشهاى خدا ۹; پاداشهاى خدا ۲، ۴; فضل خدا ۱۸; نشانه هاى فضل خدا ۵، ۹; نشانه هاى مشیت خدا ۱۸
- ذاکران: ازدیاد روزى ذاکران ۱۷; امیدوارى ذاکران ۱۰، ۱۱; انتظارات ذاکران ۱۷; پاداش ذاکران ۱، ۲، ۴، ۵، ۸; ترس ذاکران ۱۱; تفضل بر ذاکران ۸; روزى ذاکران ۱۶; فضایل ذاکران ۴; ویژگیهاى ذاکران ۱۱
- ذکر: آثار تداوم ذکر خدا ۱۲; آثار ذکر خدا ۱۶
- روزى: روز بى حساب ۱۵، ۱۸; روزى بى حسابرسى ۱۵; عوامل ازدیاد روزى ۱۴
- زکات: آثار زکات ۱۶; روزى مؤدیان زکات ۱۶
- عبادت: اخلاص در عبادت ۷; نیت در عبادت ۷
- عمل صالح: پاداش عمل صالح ۱; مراتب عمل صالح ۶
- فضل خدا: مشمولان فضل خدا ۸، ۱۵
- قیامت: روزى خائفان از قیامت ۱۶
- نظام جزایى ۶:
- نعمت : مشمولان نعمت ۱۳
- نماز: آثار نماز ۱۶
- نمازگزاران: روزى نمازگزاران ۱۶
منابع