البقرة ٦١
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا يَکْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِ ذٰلِکَ بِمَا عَصَوْا وَ کَانُوا يَعْتَدُونَ |
ترجمه
البقرة ٦٠ | آیه ٦١ | البقرة ٦٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أُدْعُ»: فراخوان. «بَقْلِ»: سبزیجات. از قبیل: نعناع و کرفس و تره. «قِثَّآء»: خیار. خیار چنبر. «فُوم»: سیر. «بَصَل»: پیاز. «أَدْنَی»: ناچیز. «خَیْرٌ»: خوب. «مِصْراً»: شهری. «الْمَسْکَنَةُ»: خواری و بیچارگی. «بَآءُوا»: برگشتند. «بَآءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللهِ»: خشم خدا را با خود آوردند. مورد خشم خدا قرار گرفتند. «عَصَوْا»: سرپیچی کردند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«61» وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ
و (نيز بخاطر آوريد) زمانى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز يك نوع غذا را تحمّل نمىكنيم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (به طور طبيعى از) زمين مىروياند، از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما (نيز) بروياند.
موسى گفت: آيا (غذاى) پستتر را بجاى نعمت بهتر مىخواهيد؟ (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان خارج شده و) وارد شهر شويد، كه هر چه خواستيد براى شما فراهم است. پس (مُهر) ذلّت و درماندگى، بر آنها زده شد و (مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند. اين بدان جهت بود كه آنها به آيات الهى كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحقّ مىكشتند، و اين به سبب آن بود كه آنان گنهكار و سركش و متجاوز بودند.
جلد 1 - صفحه 126
نکته ها
بنىاسرائيل به جاى شكرگزارى از نعمتهاى «من و السلوى»، به فكر زيادهخواهى و تنوّع طلبى افتاده و از غذاهاى زمينى خواستند و براى نمونه، تعدادى از آنها مانند: سبزى، خيار، پياز و سير را نام بردند. حضرت موسى در برابر اين درخواستها، ضمن تأسّف از اينكه آنها نعمتهاى نيكو و بهتر را با نعمتهاى ساده عوض مىكنند، به آنها گفت: اگر بناى كاميابى از اينها را داريد، بايد به شهر رفته و با دشمنانتان بجنگيد، شما از يك طرف حال جهاد نداريد و از طرف ديگر تمام امتيازات شهرنشينى را مىخواهيد. سرانجام اين قوم با چنين ويژگىها و خصوصيّاتى، به ذلّت و خوارى افتاده و گرفتار قهر و غضب الهى خواهند شد.
تنوّع طلبى و افزون خواهى، دامى براى اسير شدن انسانهاست. استعمارگران نيز از همين خصيصهى مردم، براى لباس، مسكن، مركب و تجمّلات استفاده كرده و مردم را به اسارت خود مىكشند.
پیام ها
1- شكمپرستى، عامل هبوط وسقوط انسانهاست. «لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ ... اهْبِطُوا»
2- رفاهطلبى، زمينهى ذلّت و خوارى است. «لَنْ نَصْبِرَ ... ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ ...»
3- بىادبى، نشانهى روحيّهى سركشى و طغيانگرى است. آنها مىتوانستند بجاى «لَنْ نَصْبِرَ» هرگز صبر نمىكنيم، بگويند: يكنواختى غذا براى ما سنگين شده است. و يا بجاى «فَادْعُ لَنا رَبَّكَ»، بگويند: «فادع لنا ربنا»
4- بنىاسرائيل، نژاد پر توقّع و افزون طلب هستند. «فَادْعُ لَنا، يُخْرِجْ لَنا»
5- بيان خواستههاى جزيى، نشانهى شدّت وابستگى و حقارت طبع است. «بقل، قثاء، فوم، عدس و بصل»
6- راضى بودن به آنچه خداوند خواسته و صبر بر آن، تأمين كنندهى خير و مصلحت واقعى انسان است. «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ...»
7- شهرنشينى و داشتن همه نوع امكانات، نشانهى رشد و تكامل نيست، بلكه گاهى مايهى سقوط و هبوط است. «اهْبِطُوا مِصْراً»
جلد 1 - صفحه 127
8- كارهاى خطرناك، وابسته به افكار انحرافى وخطرناك است. «يَكْفُرُونَ، يَقْتُلُونَ»
9- تاريخ انبيا، با شهادت در راه خداوند گره خورده است. «يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ»
10- تعدّى و معصيت پى درپى، موجب كفر و كفر، عامل هر گونه جنايت است.
«يَكْفُرُونَ، عَصَوْا»
11- ذلّت و بدبختى، مربوط به نژاد نيست، بلكه مربوط به خصوصيّات و عقايد و اعمال انسانهاست. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
چون خداى تعالى اعطاء فرمود به بنى اسرائيل منّ و سلوا و چشمههاى آب را؛ ايشان به عوض سپاسدارى و شكرگزارى، كفران نموده طلب نمودند چيزهاى پست و اخسّ اطعمه را؛ چنانچه فرمايد:
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى: و ياد بياوريد زمانى را كه گفتيد به موسى: لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ: هرگز صبر نتوانيم كرد بر يك طعام. چون منّ و سلوا را داخل درهم و مخلوط مىنمودند، لذا يك طعام گفتند. فَادْعُ لَنا رَبَّكَ: پس بخوان براى ما پروردگارت را، يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ: تا بيرون آورد و موجود سازد براى ما بعض آنچه روياند زمين، مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها: از سبزى آن و تره و خيار و عدس و پياز آن.
چون اين استدعا را نمودند از موسى، قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى:
فرمود موسى (يا حق تعالى بعد از خواستن موسى فرمود) از روى انكار و تعجب: آيا عوض و بدل مىكنيد چيزى را كه به حسب واقع پست و فروتر است، بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ: به آن چيزى كه در حقيقت بهتر و نيكوتر باشد؟ و اين استبدال اعلى است به أدنى كه ترنجبين و گوشت مرغ كه در لذت و نفع و عدم حاجت به سعى آن بهتر است از چيزهاى مذكوره كه شما طالب باشيد. گذشته از اين، آن عطاى الهى است و به درجات اشرف و افضل باشد از خواست بنده. اهْبِطُوا مِصْراً: فرود آئيد و نزول كنيد به شهر مصر كه شهر فرعون است. فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ: پس بدرستى كه براى شما باشد آنچه خواستهايد از انواع بقولات. وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ: و زده شد، يعنى لازم گشت و احاطه كرده شد بر جماعت يهود خوارى و
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 161
بيچارگى به جزيه دادن و فقر، يا بر سبيل حقيقت و يا بر وجه تكلف. به اين معنى كه هر چه دولتمند باشند، خود را در زىّ محتاجان و بينوايان به خلق نمايند، از ترس آنكه مبادا جزيه را بر آنها مضاعف گردانند. وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ: و سزاوار شدند خشم را از خدا، يعنى محل غضب سبحانى واقع شدند. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ: اين خوارى و بيچارگى و خشم خدا به سبب آن بود كه ايشان كافر شدند به آيات خدا، يعنى به معجزاتى كه به حضرت موسى عليه السلام عطا فرموده، كه از جمله آن شكافتن دريا و سايه انداختن ابر و عصا و جريان آب از سنگ و نزول منّ و سلوا بود. يا مراد از آيات، كتب منزله انجيل و قرآن و آيات تورات است، مثل آيه رجم و آياتى كه متضمّن وصف حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىباشد. وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِ: و سبب ديگر آنكه مىكشتند پيغمبران را به غير حق، مانند حضرت يحيى و زكريا- عليهما السلام- و غيره، كه در خبر است: طغيان و تعدى آنها به حدى رسيد كه در يك بامداد هفتاد پيغمبر را در بازار بكشتند و همان روز در وقت نماز ديگر در همان مكان تره مىفروختند.
نكته: اين كشتن آنها به غير حق بود؛ يعنى به زعم آنها چيزى كه موجب قتل باشد، از آنها صادر نشده بود؛ بلكه اقدام آنها بر اين امر اتباع هوى و هوس و حب دنيا بود. چنانچه اشاره فرمايد: ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ: آن مذلت و مسكنت و غضب الهى براى آن بود كه عاصى شدند به فرمان خدا، و بودند كه از حد درگذشتند و تجاوز نمودند؛ يعنى فرط عصيان و طغيان آنها سبب شد كه كافر شدند به آيات الهى و كشتن انبياى سبحانى؛ زيرا گناهان صغيره سببى است مؤدّى به ارتكاب كبائر. و مقرر باشد كه اصرار بر صغاير موجب قساوت قلب، و آن باعث جرئت بر كبائر، و انهماك در آن بالاخره منجر به كفر و شرك خواهد شد.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 162
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
واذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
ترجمه
و چونكه گفتيد اى موسى هرگز صبر نمىكنيم بر يك طعام پس بخوان براى ما پروردگار خود را كه بيرون آورد از براى ما از آنچه ميروياند زمين از سبزيش و خيارش و سيرش و عدسش و پيازش گفت آيا ميخواهيد مبادله نمائيد آنچه كه آن پستتر است بآنچه آن بهتر است فرود آئيد در شهرى پس همانا مر شمار است آنچه را خواستيد و لازم شد بر ايشان خوارى و فقر و برگشتند بغضبى از خداوند اين براى آنست كه آنها بودند كه منكر ميشدند آيات خدا را و ميكشتند پيغمبران را بنا حق اين براى نافرمانى آنها بود و آنكه از حق تجاوز مىنمودند..
تفسير
و ياد بياوريد وقتى را كه گفتند پيشينيان شما بحضرت موسى كه صبر نميكنيم ما بر من و سلوى كه بيانش گذشت و خواستند اشياء مذكوره را گفت موسى آيا طلب مينمائيد اشياء پستتر را تا بوده باشد براى شما بدل بهتر از آنها فرود آئيد از وادى تيه در شهرى از شهرها مسئول شما اجابت شد ولى وضع شد بر
جلد 1 صفحه 95
آنها حكم جزيه و فقر و مشمول غضب و لعنت الهى شدند و اين عقوبت را براى آن مستوجب شدند كه همواره آنها منكر ميشدند معجزات باهرات انبيا و كتب آسمانى را كه در آن اوصاف و علائم پيغمبر خاتم ذكر شده بود و ميكشتند انبيا را مانند شعيب و زكريا و يحيى و غير ايشانرا بدون آنكه گناهى از ايشان سر زده باشد و اين براى آن بود كه در ابتدا معصيت و تجاوز از حدود الهى كردند كمكم قبح معصيت از نظرشان رفت و متجرى شدند و كارشان به اين جا كشيد چنانچه از پيغمبر اكرم روايت شده است كه اى بندگان خدا بترسيد از سهل انگارى در معصيت همانا گناهان موجب خذلان صاحبش ميشود و او را بمعصيت بزرگتر مبتلا ميكند تا بتدريج كار بنده را بجائى ميرساند كه منكر ولايت وصى و نبوت نبى ميشود و از آنجا تجاوز مينمايد و منكر توحيد ميشود و ملحد ميگردد پس بايد از معاصى صغيره اجتناب نمود تا كار بمعاصى كبيره و كفر و پيغمبر و امام كشى نرسد چنانچه بايد بعبادات كوچك اقدام نمود تا خداوند توفيق نيل بعبادات بزرگ و مقامات عاليه را كرامت فرمايد، و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه آنحضرت اين آيه را تلاوت فرمود پس از آن فرمود قسم بخدا نزدند ايشان را بدستهاشان و نكشتند ايشان را بشمشيرهاشان ولى شنيدند احاديث ايشانرا و عمل نكردند پس گرفته شدند و كشته شدند بتعدى و معصيت و در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده و قمى فرموده كه فوم گندم است و بعضى از مفسرين جهت دنو و پستى اشياء مذكور را از من و سلوى ترجيح ترنجبين و گوشت مرغ از جهت لذت و قوت بر اشياء مذكوره دانستهاند و جهت بهتر بودن آندو را عدم احتياج بتحصيل و انفعيت در دنيا و دين تصور فرمودهاند با اينكه بنظر حقير طلب مبادله از بنى اسرائيل بين اشياء مذكوره و من و سلوى نشده است بلكه آنها گفتند ما باين دو اكتفا نمىكنيم و اشياء مذكوره را علاوه بر آن دو تقاضا نمودند چون ميخواستند غذاى مركب و رنگارنگ داشته باشند بنابراين شايد طلب مبادله لازمه تقاضاى آنها بوده و واقع شده است بين قناعت و تعظيم نعمت و رضاى بقسمت و اجر آخرت با انغمار در لذات و حب شهوات و حرمان از مثوبات و هتك حرمات و كمكم منجر بقتل انبيا و كفر بآيات شده و نتيجه ذلت و مسكنت روى داده است كه اينها مولد از همان اوصاف است و مؤيد اين معنى است ذيل آيه كه علت اصلى همه را عصيان و تعدى قرار داده كه مناسب با اسراف و حرص است و اللّه اعلم
جلد 1 صفحه 96
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قُلتُم يا مُوسي لَن نَصبِرَ عَلي طَعامٍ واحِدٍ فَادعُ لَنا رَبَّكَ يُخرِج لَنا مِمّا تُنبِتُ الأَرضُ مِن بَقلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَستَبدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدني بِالَّذِي هُوَ خَيرٌ اهبِطُوا مِصراً فَإِنَّ لَكُم ما سَأَلتُم وَ ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ وَ المَسكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُم كانُوا يَكفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ يَقتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيرِ الحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوا وَ كانُوا يَعتَدُونَ (61)
(و ياد كنيد زماني را که گفتيد اي موسي ما اكتفاء نميكنيم بر يك نوع از خوراك، پروردگار ترا بخوان که براي ما بيرون آورد از آنچه از زمين ميرويد از سبزيها و ترههاي آن و خيار و گندم و عدس و پياز آن، موسي فرمود آيا آنچه پستتر است در عوض آنچه بهتر است ميخواهيد، بشهر فرود آئيد که آنجا آنچه ميخواهيد براي شما هست، و خواري و تهي دستي بر آنها زده شد و بغضب الهي برگشتند و اينکه ذلت و مسكنت و بازگشت بغضب الهي براي اينکه بود که بآيات الهي كافر شدند و پيغمبران را بدون حق ميكشتند و اينکه بواسطه آن بود که از اوامر الهي نافرماني كردند و تجاوز و ستم مينمودند).
لَن نَصبِرَ يعني اكتفاء و قناعت نميكنيم و طعام از طعم است که عرضي است که بقوه ذائقه درك ميشود و مصدر بمعني مطعوم (اسم مفعول) است و بمأكولات اطلاق ميشود و مراد از طعام واحد، من و سلوي است و تعبير بواحد با اينكه متعدد بوده براي اينست که تنوع در آن نبوده و هميشه يك نواخت بوده و چنانچه معروف است خوراك هر چه هم لذيذ باشد مكرّر و يك نواخت که شد موجب اشمئزاز ميشود و مراد از نبات ارض نه همين مذكورات در آيه باشد بلكه
جلد 2 - صفحه 45
ذكر اينها از باب نمونه و مثال است و مرادشان آنچه از زمين ميرويد ميباشد، و بقل يعني سبزيهاي زميني مانند تره و نعناع و كرفس و گشنيز و نحو اينها از آنچه انسان ميخورد و قثاء بمعني خيار، و فوم بروايت مجمع البيان از حضرت باقر «ع» بمعني گندم است و عدس معروف است و بصل بمعني پياز ميباشد.
«أَ تَستَبدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدني بِالَّذِي هُوَ خَيرٌ» مراد از بهتر، منّ و سلوي و مراد از پستتر چيزهايي است که آنها ميخواستند از روئيدنيهاي زميني، و بهتر بودن آنها شايد از جهت اينکه بوده که بدون زحمت كسب و زراعت و صرف مال و وقت در دسترس آنها گذارده ميشده و اگر عاقل بودند تنوع نزول را درخواست مينمودند.
«اهبِطُوا مِصراً» مراد از مصر يا مطلق شهرستان است چه اينکه مطعومات در قري و شهرستانها بدست ميآيد نه در بيابانها، و يا مراد مصر فرعون است و منصرف بودن بواسطه سكون وسط است مانند نوح و لوط و نحو اينها اگر چه در موارد ديگر در قرآن غير منصرف استعمال شده است و امر نه وجوبي است و نه استحبابي بلكه ارشاد است يعني اگر نوع مطعومات را ميخواهيد برويد در شهرستان که در آنجا هست.
وَ ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ وَ المَسكَنَةُ ضمير در عليهم بنوع بني اسرائيل راجع است و مراد از ضرب ذلّت ممكن است جزيه باشد که درباره اهل كتاب ميفرمايد حَتّي يُعطُوا الجِزيَةَ عَن يَدٍ وَ هُم صاغِرُونَ«1» و مراد از مسكنت فقر و تهيدستي باطني باشد که از جمع مال سيرايي ندارند و ممكن است مراد ذلّت و تهيدستي باشد که بعد از انحلال مملكت و پادشاهي در سامره و منتهي شدن آن باسارت بابل براي آنها پيدا شد.
1- سوره توبه آيه 29
جلد 2 - صفحه 46
وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ اي رجعوا يعني گرفتار غضب و خشم الهي شدند، سلاطين كفار و مشركين بر آنها مسلط شدند و جمع كثيري از آنها را كشتند و بسياري از آنها را از اوطانشان خارج نموده با سيري بردند و عذابهاي زميني و آسماني بر آنها وارد شد که يك قسمت مختصر از آثار غضب الهي را بر بني اسرائيل در مجلد اول كلم الطيب که از كتب وحي خودشان اخذ شده متذكر شدهايم«1» که از آن جمله است آنچه در سفر داوران باب 2 و 3 و 4 و 6 و 8 و 10 و 13 و در مزمور باب 106 از آيه 35 تا 39 و در كتاب سموئيل باب چهارم، و در كتاب اول پادشاهان باب 8 و 11 و 12 و 15 و 18 و 19 و در كتاب دوم پادشاهان باب دهم و هفدهم و در كتاب دوم تاريخ ايام باب دوازدهم و پانزدهم که قضاياي بعد از وفات يوشع تا زمان سلطنت يوشيا و پس از سلطنت يوشيا تا زمان عزراي كاهن و تسلط بخت نصر (نبوكد نصر) بر آنها ذكر شده چنانچه در تاريخ ايام دوم باب 36 و دوم پادشاهان باب 23 و 24 و كتاب ارميا باب 7 و 8 و 9 و 11 تا زمان عزرا، و كتاب نحميا باب هشتم نيز ذكر شده، و نيز بعد از عزراي كاهن 160 سال قبل از ميلاد مسيح انتيوكس امپراطور فرنگ بر يهود مسلط شده و يهود را كشت و كتب آنان را سوزانيد چنانچه در تاريخ يوسيفس يهودي و ساير تواريخ آنها مذكور است.
ذلِكَ بِأَنَّهُم كانُوا يَكفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ كفر و شرك و بت پرستي يهود در هر طبقه و زمان در همين كتب مذكوره ضبط است و ما در كلم الطيب ترجمه عين عبارات آنها را متذكر شدهايم.
وَ يَقتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيرِ الحَقِّ قيد بغير الحق صفت لازم قتل پيغمبران است يعني هر كشتن پيغمبري بدون حق است و يهود چه بسياري از انبياء را
1- مجلد اول كلم الطيب 262- 274
جلد 2 - صفحه 47
که بانحاء مختلف از قبيل سر بريدن و زنده در چاه انداختن، در ديگ جوشانيدن سوزانيدن و امثال آنها كشتند و چه بسياري از انبياء را که سبب شدند سلاطين كفار و مشركين آنان را بقتل برسانند و همه اينکه قضايا در مجلد پنجم بحار الانوار ذكر شده مراجعه شود.
ذلِكَ بِما عَصَوا وَ كانُوا يَعتَدُونَ ذلک يا تأكيد همان اشاره قبل است يا اشاره بقتل انبياء است بِما عَصَوا يعني بسبب عصيانهم و يعتدون: يعني يتجاوزون حدود اللّه، اينکه ذلت و مسكنت و گرفتار غضب خدا شدن، يا اينکه كشتن انبياء براي اينکه بود که فرمان خدا را مخالفت كرده و از حدود و احكام او تجاوز مينمودند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 61)- تمنّای غذاهای رنگارنگ! به دنبال مواهب فراوانی که خداوند به بنی اسرائیل ارزانی داشت، در این آیه، چگونگی کفران و ناسپاسی آنها را در برابر این نعمتهای بزرگ منعکس میکند و نشان میدهد که آنها چگونه مردم لجوجی بودهاند که شاید در تمام تاریخ دیده نشده است، نخست میگوید: «و به خاطر بیاورید زمانی را که گفتید: ای موسی! ما هرگز نمیتوانیم به یک نوع غذا قناعت کنیم» من و سلوی هر چند خوب و لذیذ است، اما ما غذای متنوّع میخواهیم (وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ).
«بنابراین از خدایت بخواه تا از آنچه از زمین میروید برای ما قرار دهد از سبزیها، خیار، سیر، عدس و پیاز» (فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها).
ولی موسی به آنها گفت: «آیا شما غذای پستتر را در مقابل آنچه بهتر است انتخاب میکنید»؟ (قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ).
«اکنون که چنین است از این بیابان بیرون روید و کوشش کنید وارد شهری شوید، زیرا آنچه میخواهید در آنجا است» (اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ).
سپس قرآن اضافه میکند: «خداوند مهر ذلّت و فقر را بر پیشانی آنها زد» (وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ).
و بار دیگر به غضب الهی گرفتار شدند» (وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ).
«این به خاطر آن بود که آنها آیات الهی را انکار میکردند و پیامبران را بناحق میکشتند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ).
و «این به خاطر آن بود که آنها گناه میکردند و تعدّی و تجاوز داشتند» (ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ).
آیا تنوّع طلبی جزء طبیعت انسان نیست؟ بدون شک، تنوّع از لوازم زندگی و جزء خواستههای بشر است، کاملا طبیعی است که انسان پس از مدّتی از غذای یکنواخت خسته شود، این کار خلافی نیست پس چگونه بنی اسرائیل با
ج1، ص83
درخواست تنوّع مورد سرزنش قرار گرفتند؟
پاسخ این سؤال با ذکر یک نکته روشن میشود و آن این که در زندگی بشر حقایقی وجود دارد که اساس زندگی او را تشکیل میدهد و نباید فدای خورد و خواب و لذائذ متنوّع گردد. زمانهایی پیش میآید که توجه به این امور انسان را از هدف اصلی، از ایمان و پاکی و تقوی، از آزادگی و حرّیّت باز میدارد، در اینجاست که باید به همه آنها پشت پا بزند.
تنوّع طلبی در حقیقت دام بزرگی است از سوی استعمارگران دیروز و امروز که با استفاده از آن، افراد آزاده را چنان اسیر انواع غذاها و لباسها و مرکبها و مسکنها میکنند که خویشتن خویش را بکلّی به دست فراموشی بسپارند و حلقه اسارت آنها را بر گردن نهند.
نکات آیه
۱ - بنى اسرائیل، از بسنده کردن به «منّ» و «سلوى» ناخشنود بوده، و از اکتفا کردن به آن اظهار ناشکیبایى مى کردند. (لن نصبر على طعام وحد) مراد از «طعام واحد» به قرینه آیه ۵۷ «من» و «سلوى» مى باشد.
۲ - بنى اسرائیل، از یکنواختى خوراک خویش (منّ و سلوى) به موسى(ع) شکایت کردند. (و إذ قلتم یموسى لن نصبر على طعام وحد)
۳ - انسان تنوع طلب و ناشکیبا بر یکنواختى است. (لن نصبر على طعام وحد)
۴ - بنى اسرائیل، از موسى (ع) خواستند تا رفع یکنواختى طعامشان را از درگاه خدا مسألت کند و آنان را به غذاهاى متنوع برساند. (لن نصبر على طعام وحد فادع لنا ربک) به قرینه «لن نصبر ...» مورد دعا بر طرف شدن یکنواختى خوراکیهاست و به دلیل «یخرج لنا ...» مورد دعا دستیابى به خوراکیهاى گیاهى نیز هست. بنابراین بنى اسرائیل دو تقاضا داشتند: ۱- بر طرف شدن یکنواختى غذا; ۲- دستیابى به خوراکیهاى گیاهى.
۵ - بنى اسرائیل، از موسى(ع) خواستند تا براى رسیدن به خوراکیهاى گیاهى به درگاه خدا دعا کند. (فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الأرض)
۶ - قوم موسى، خواهان خوراکیهاى گیاهى و روییده شده از زمین بودند. (فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و ... بصلها) عبارت «مما تنبت الأرض» (آنچه از زمین برویاندش) دلالت بر این دارد که: قوم موسى، خوراکیهایى را طلب مى کردند که گیاهى بوده و محصول زمین باشد. اضافه شدن کلمات «بقل» و «بصل» به ضمیر «ها» - که به «الأرض» بر مى گردد - (سبزیجات زمین و ... پیاز زمین)، بیانگر تأکید آنان بر زمینى بودن خوراکیهاى درخواستى است.
۷ - بنى اسرائیل عصر بعثت، ویژگیها و خصوصیات روحى اسلاف و گذشتگان خویش را دارا بودند. (إذ قلتم یموسى لن نصبر على طعام وحد) نسبت دادن کردارها و گفتارهاى گذشتگان بنى اسرائیل به بنى اسرائیل عصر بعثت و گفتن «إذ قلتم» به جاى «إذ قالوا» گویاى این است که: بنى اسرائیل عصرهاى بعد در روحیات و رفتارهاى اجتماعى، همسان گذشتگان خود بودند.
۸ - قوم موسى مطمئن به استجابت دعاى موسى(ع) بودند. (فادع لنا ربک یخرج لنا) فعل «یخرج» مجزوم است و حکایت از شرطى مقدر دارد; یعنى: «ادع لنا ربک ان تدع یخرج ...; دعا کن، اگر دعا کردى خداوند پدید خواهد آورد ...» این سخن دلالت بر اطمینان قوم موسى به استجابت دعاى او دارد.
۹ - گرایش طبیعى انسان به بهره بردارى از زمین (فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الأرض) بنى اسرائیل، از تنوع نداشتن غذا شکایت داشتند و در تقاضاى خویش قید کردند که تنوع غذاها، از روییدنیهاى زمین باشد. این نشان مى دهد که آدمى به بهره بردارى از زمین علاقه مند است و به آن گرایش دارد.
۱۰ - قوم موسى در صحراى سینا از غذاهاى روییدنى زمین بى بهره بودند. (فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الأرض)
۱۱ - پدید آمدن گیاهان از زمین، در اختیار خداوند و به دست اوست. (فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الأرض)
۱۲ - خداوند، حاکم بر عوامل طبیعى است. (یخرج لنا مما تنبت الأرض)
۱۳ - قوم موسى معتقد به ربوبیت و حاکمیت خداوند بر طبیعت (فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الأرض)
۱۴ - سبزیجات، خیار، گندم، عدس و پیاز از خوراکیهایى که قوم موسى خواهان آن بودند. (یخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و ... بصلها) «فوم» به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند که به معناى سیر نیز به کار مى رود و نیز گفته شده که «فوم» به گندم و دیگر حبوباتى که با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.
۱۵ - «منّ» و «سلوى» خوراکى بهتر در مقابل آنچه که قوم موسى در پى دستیابى به آن بودند. (قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خیر) «أدنى» از «دنو» و به معناى نزدیکتر است که به قرینه «خیر» مراد از آن پست تر مى باشد. قابل ذکر است که برخى «أدنى» را از «دنائة» (پست) دانسته اند. بر این مبنا معناى حقیقى «أدنى» پست تر خواهد بود.
۱۶ - موسى (ع) مردمش را به خاطر تقاضاى غذایى پست تر در مقابل از دست دادن غذایى بهتر، سرزنش کرد. (قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خیر) استفهام در «أتستبدلون» انکار توبیخى است. ضمیر در «قال» مى تواند به «ربک» برگردد و مى تواند به «موسى» ارجاع شود در برداشت فوق دومین احتمال لحاظ شده است.
۱۷ - قوم موسى به مصلحت خویش در انتخاب غذا ناآگاه بودند. (قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خیر)
۱۸ - بنى اسرائیل، در صورت دستیابى به خوراکیهاى دلخواه (سبزیجات و ...) از «منّ» و «سلوى» محروم مى شدند. (قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خیر) با وجود اینکه در سخنان بنى اسرائیل این معنا نبود که «منّ» و «سلوى» نمى خواهیم، ولى خداوند یا موسى(ع) در پاسخ آنان، جمله «أتستبدلون» (چرا معاوضه مى کنید) را به کار برد تا به این نکته اشاره کند که: دستیابى به خوراکیهاى یاد شده، موجب محرومیت شما از «منّ» و «سلوى» خواهد شد.
۱۹ - بنى اسرائیل، مردمى ناسپاس در برابر نعمتهاى ارزشمند الهى (منّ و سلوى) (لن نصبر على طعام وحد ... قال أتستبدلون الذى هو أدنى)
۲۰ - راضى بودن به آنچه خدا مقرر کرده و شکیبا بودن بر آن، تأمین کننده خیر و مصلحت واقعى انسان است. (لن نصبر على طعام وحد ... قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خیر)
۲۱ - موسى (ع) در پى تقاضاى قومش (درخواست خوراکیهاى زمینى) از آنان خواست تا به یکى از شهرها در آیند و شهرنشینى را انتخاب کنند. (قال أتستبدلون ... اهبطوا مصراً فان لکم ما سألتم) چنانچه ضمیر در «قال» به «ربک» برگردد، جمله «اهبطوا ...» سخن خداوند است و اگر به موسى (ع) ارجاع شود، آن جمله گفته موسى(ع) خواهد بود. برداشت فوق به لحاظ احتمال دوم است.
۲۲ - موسى(ع) با دور نگه داشتن قومش از سکونت در شهرها، اهداف بلندى را براى آنان در نظر داشت و آن را تعقیب مى کرد. (اهبطوا مصراً فان لکم ما سألتم) جمله «اهبطوا مصراً ...» (به یکى از شهرها در آیید، آنچه مى خواستید در آن وجود دارد) بیانگر این است که: انتقال قوم موسى از بیابانها به شهر کارى سهل و آسان بوده است. و ناگزیر از بیابان گردى نبودند. بنابراین موسى(ع) بیابان گردى را براى قومش انتخاب کرده بود و این معنا بدیهى است که اگر پیامبران امرى را براى قوم خویش انتخاب کنند - خصوصاً اگر مشکلاتى را هم به دنبال داشته باشد - در پى رساندن آنان به اهداف بلندى هستند.
۲۳ - خوارى، فقر و درماندگى، سرنوشت محتوم متجاوزان بنى اسرائیل است. (و ضربت علیهم الذلة و المسکنة) «مسکنة» به معناى فقر و سستى است. «ذلة» و «مسکنة» به قبّه و مانند آن تشبیه شده و لذا کلمه «ضربت» (زده شد) براى آن به کار رفته است; یعنى، خوارى و درماندگى همچون قبه اى آنان را احاطه کرده و بر آنان خیمه زده است.
۲۴ - بنى اسرائیل، به غضب و خشم خداوند گرفتار شدند. (و باءو بغضب من اللّه) «باءو» به معناى بازگشتند، است. «باء» در «بغضب» براى ملابست و مصاحبت مى باشد; یعنى، بازگشتند در حالى که غضب و خشم خدا را به دوش مى کشیدند.
۲۵ - بنى اسرائیل، آیات خدا را انکار کردند و به آنها کفر ورزیدند. (کانوا یکفرون بأیت اللّه)
۲۶ - بعثت پیامبرانى بسیار براى بنى اسرائیل (و یقتلون النبیین بغیر الحق) «ال» در «النبیین» براى استغراق است و مراد از آن در این جا کثرت مى باشد.
۲۷ - بنى اسرائیل، پیامبران بسیارى را به قتل رساندند. (و یقتلون النبیین بغیر الحق)
۲۸ - بنى اسرائیل هیچ عذر و بهانه اى براى کشتن پیامبران الهى نداشتند. (و یقتلون النبیین بغیر الحق) با توجّه به این حقیقت که کشتن پیامبران هرگز حق نیست، قید توضیحى (بغیر الحق) آورده شده تا به این معنا اشاره کند که: بنى اسرائیل هیچ بهانه اى از قبیل جهل به پیامبرى پیامبران و یا خطایى از سوى ایشان، سراغ نداشتند تا بتوانند کشتن آنان را حق جلوه دهند.
۲۹ - انکار آیات الهى و کشتن انبیا، موجب خوار گشتن و درمانده شدن همیشگى بنى اسرائیل شد. (ذلک بأنهم کانوا یکفرون بأیت اللّه و یقتلون النبیین) «ذلک» اشاره به «ذلة»، «مسکنة» و «غضب الهى» است و باء در «بأنهم» سببیه مى باشد.
۳۰ - بنى اسرائیل، به خاطر کفرشان به آیات الهى و کشتن پیامبران، مورد غضب خداوند قرار گرفتند. (ذلک بأنهم کانوا یکفرون بأیت اللّه و یقتلون النبیین)
۳۱ - بنى اسرائیل، گنهکار و همواره تجاوزگر بوده اند. (ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون)
۳۲ - عصیان و تجاوز گرى بنى اسرائیل، ریشه گرایش آنان به کفر و جرئتشان بر کشتن پیامبران بود. (یکفرون بأیت اللّه ... ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون) مشارالیه «ذلک» در «ذلک بما عصوا» کفر به آیات خدا و کشتن پیامبران است. قابل ذکر است که برخى از مفسّران، ذلک در «ذلک بما عصوا» را اشاره به «ذلت و ...» دانسته اند و در نتیجه عصیان و تجاوز را نیز علت «ذلت و ...» شمرده اند.
۳۳ - انکار آیات الهى و کفر به آنها، موجب ذلت و درماندگى آدمى خواهد شد. (و ضربت علیهم الذلة ... ذلک بأنهم کانوا یکفرون بأیت اللّه)
۳۴ - انکار آیات الهى و کفر به آنها، در پى دارنده خشم و غضب خداوند است. (و باءو بغضب من اللّه ذلک بأنهم کانوا یکفرون بأیت اللّه)
۳۵ - کشتن رهبران الهى، موجب ذلت و فقر و در پى دارنده غضب خداوند است. (ضربت علیهم الذلة ... ذلک بأنهم ... یقتلون النبیین)
۳۶ - تجاوزگرى و ارتکاب گناهان، آدمى رابه سوى کفر گرایش داده و بر کشتن رهبران الهى بى پروا مى سازد. (یکفرون بأیت اللّه ... ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون)
۳۷ - شهرنشینى بنى اسرائیل و رسیدن به رفاه و آسایش، زمینه ساز عصیانگرى، تجاوز، کشتن پیامبران و کفرشان بود. (لن نصبر على طعام وحد ... اهبطوا مصراً ... و ضربت علیهم الذلة) برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آیه; یعنى، «و ضربت علیهم الذلة ...» با بخش اول آیه است.
۳۸ - داستان ناسپاسى بنى اسرائیل بر «منّ» و «سلوى» و انتخاب شهرنشینى و گرایش آنان به کفر و تجاوز، داستانى آموزنده و شایسته به یاد آوردن است. (إذ قلتم یموسى لن نصبر .... و ضربت علیهم الذلة ... و کانوا یعتدون) «إذ قلتم ...» مفعول براى «أذکروا» (به یاد آوردن) مى باشد.
روایات و احادیث
۳۹ - «عن أبى عبداللّه (ع) - و تلا هذه الآیة - «ذلک بأنهم کانوا یکفرون بایات اللّه و یقتلون النبین بغیر الحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون» قال: و اللّه ما قتلوهم بأیدیهم و لاضربوهم باسیافهم و لکنهم سمعوا أحادیثهم فاذاعوها فاخذوا علیها فقتلوا فصار قتلا و اعتداء و معصیة;[۱] از امام صادق (ع) روایت شده است که در پى تلاوت آیه فوق، فرمودند: به خدا سوگند! بنى اسرائیل، پیامبران خود را با دستان خود نکشتند و آنان را با شمشیرهاى خود به قتل نرساندند و لکن احادیث آنان را شنیدند و اسرارشان را فاش کردند و در نتیجه پیامبران، دستگیر و کشته مى شدند. از این جهت افشاى سرّ، قتل و تجاوز و معصیت محسوب شده است».
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۲۹، ۳۳، ۳۴; مکذبان آیات خدا ۲۵
- انبیا: آثار تکذیب انبیا ۳۰; آثار قتل انبیا ۲۹، ۳۰; قاتلان انبیا ۲۷
- انسان: بى صبرى انسان ۳; تأمین مصالح انسان ۲۰; تنوع طلبى انسان ۳; گرایشهاى انسان ۹
- بنى اسرائیل: آثار تجاوز گرى بنى اسرائیل ۳۲; آثار رفاه بنى اسرائیل ۳۷; اثار شهر نشینى بنى اسرائیل ۳۷; آثار عصیان بنى اسرائیل ۳۲; آثار قتلهاى بنى اسرائیل ۲۹; انبیاى بنى اسرائیل ۲۶; بنى اسرائیل در صحراى سینا ۱۰; بنى اسرائیل صدر اسلام ۷; بنى اسرائیل و افشاى راز انبیا ۳۹; بنى اسرائیل و خوردنى سلوى ۱، ۱۸، ۱۹; بنى اسرائیل و خوردنى گیاهى ۱۰; بنى اسرائیل و خوردنى منّ ۱، ۱۸، ۱۹; بنى اسرائیل و درخواست پیاز ۱۴; بنى اسرائیل و در خواست سبزیجات ۱۴; بنى اسرائیل و درخواست عدس ۱۴; بنى اسرائیل و درخواست گندم ۱۴; بنى اسرائیل و دعا ۵; بنى اسرائیل و دعاى موسى(ع) ۸; بنى اسرائیل و قتل انبیا ۲۷، ۲۸، ۳۲، ۳۷، ۳۹; بنى اسرائیل و موسى (ع) ۴; بى صبرى بنى اسرائیل ۱; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۴، ۵، ۱۰، ۱۴، ۱۶، ۲۱، ۲۳، ۲۷، ۳۸; تجاوزگرى بنى اسرائیل ۳۱، ۳۸; تنوع طلبى بنى اسرائیل ۲، ۴; جرایم بنى اسرائیل ۲۷; جهل بنى اسرائیل ۱۷; خواسته هاى بنى اسرائیل ۴، ۵، ۶، ۱۴، ۱۵، ۲۱; خوردنى گیاهى بنى اسرائیل ۱۴; خوردنیهاى بنى اسرائیل ۲، ۴، ۱۵، ۱۷; ذلت بنى اسرائیل ۲۳، ۲۹; زمینه تجاوزگرى بنى اسرائیل ۳۷; زمینه عصیان بنى اسرائیل ۳۷; زمینه کفر بنى اسرائیل ۳۷; سرزنش بنى اسرائیل ۱۶; شکوه بنى اسرائیل ۲; شهرنشینى بنى اسرائیل ۲۱، ۳۸; صفات بنى اسرائیل ۷; عقیده بنى اسرائیل ۱۳; عوامل مغضوبیت بنى اسرائیل ۳۰; فرجام متجاوزان بنى اسرائیل ۲۳; فقر متجاوزان بنى اسرائیل ۲۳; قصه قتل در بنى اسرائیل ۲۷، ۳۰، ۳۲; کفران بنى اسرائیل ۱۹، ۳۸; کفر بنى اسرائیل ۲۵، ۳۰، ۳۸; گناه بنى اسرائیل ۳۱; مصالح بنى اسرائیل ۱۷; مغضوبیت بنى اسرائیل ۲۴; ممانعت از شهرنشینى بنى اسرائیل ۲۲; منشأ کفر بنى اسرائیل ۳۲; ناخشنودى بنى اسرائیل ۱
- تجاوز: آثار تجاوز ۳۶
- جرایم: آثار جرایم ۲۹، ۳۰، ۳۵; عوامل جرم ۳۲، ۳۶، ۳۷
- خدا: اختصاصات خدا ۱۱; افعال خدا ۱۱; حاکمیت خدا ۱۲، ۱۳; ربوبیت خدا ۱۳; رضایت به مقدرات خدا ۲۰; غضب خدا ۲۴; موجبات غضب خدا ۳۰، ۳۴، ۳۵
- خوردنیها: درخواست خوردنى گیاهى ۵، ۶
- ذکر: ذکر تاریخ ۳۸
- ذلت: عوامل ذلت ۲۹، ۳۳، ۳۵
- رهبران دینى: آثار قتل رهبران دینى ۳۵; زمینه قتل رهبران دینى ۳۶
- زمین: استفاده از زمین ۹
- ظلم: آثار ظلم ۳۲
- عوامل طبیعى: عمل عوامل طبیعى ۱۲
- فقر: عوامل فقر ۳۵
- کفر: آثار کفر به آیات خدا ۳۰، ۳۳، ۳۴; زمینه کفر ۳۶; کفر به آیات خدا ۲۵
- کفران: کفران نعمت ۱۹
- گناه: آثار گناه ۳۶
- گناهکاران: ۳۱
- گیاهان: منشأ رویش گیاهان ۱۱
- متجاوزان: ۳۱ مغضوبان خدا: ۲۴، ۳۰
- موسى (ع): اجابت دعاى موسى (ع) ۸; اهداف موسى (ع) ۲۲; سرزنشهاى موسى (ع) ۱۶; قصه موسى (ع) ۱۶، ۲۱; موسى (ع) و بنى اسرائیل ۱۶، ۲۱، ۲۲
منابع
- ↑ کافى، ج ۲ ،ص ۳۷۱ ،ح ۶ ; نور الثقلین ،ج ۱- ،ص ۸۴ ،ح ۲۲۱ .