سبإ ١٩

از الکتاب
کپی متن آیه
فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ‌ أَسْفَارِنَا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ‌ فَجَعَلْنَاهُمْ‌ أَحَادِيثَ‌ وَ مَزَّقْنَاهُمْ‌ کُلَ‌ مُمَزَّقٍ‌ إِنَ‌ فِي‌ ذٰلِکَ‌ لَآيَاتٍ‌ لِکُلِ‌ صَبَّارٍ شَکُورٍ

ترجمه

ولی (این ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن» (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! و به این طریق) آنها به خویشتن ستم کردند! و ما آنان را داستانهایی (برای عبرت دیگران) قرار دادیم و جمعیّتشان را متلاشی ساختیم؛ در این ماجرا، نشانه‌های عبرتی برای هر صابر شکرگزار است.

|ولى [اين مردم ناسپاس‌] گفتند: پروردگارا! ميان سفرهايمان دورى افكن [تا درويش و غنى متمايز شوند]، و بر خويشتن ستم كردند پس آنها را افسانه‌هايى [عبرت‌آموز] گردانيديم، و سخت تار و مارشان كرديم. قطعا در اين [ماجرا] براى هر صبر پيشه‌ى سپاسگزارى عبرت‌هاست
تا گفتند: «پروردگارا، ميان [منزلهاى‌] سفرهايمان فاصله انداز.» و بر خويشتن ستم كردند. پس آنها را [براى آيندگان، موضوع‌] حكايتها گردانيديم، و سخت تارومارشان كرديم؛ قطعاً در اين [ماجرا] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست.
باز آنها گفتند: بار الها، سفرهای ما را دور و دراز گردان، و (به این تقاضای بی‌جا) بر خویش ستم کردند، ما هم آنها را داستانها و مثلهای عبرت آموز کردیم و به کلی متفرق و پراکنده ساختیم. در این عقوبت برای مردمان پر صبر و شکر آیاتی (از عبرت و حکمت) آشکار است.
پس [این مغرورشدگان به رفاه و خوشی و ناسپاسان در برابر نعمت] گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما، دوری و فاصله انداز. [این را درخواست کردند تا تهیدستان و پا برهنگان نتوانند در کنار آنان سفر کنند]، و [این گونه آنان] بر خودشان ستم کردند، پس ما آنان را داستان هایی [برای عبرت آیندگان] قرار دادیم و جمعشان را به شدت متلاشی و تار و مار کردیم، همانا در این [سرگذشت ها] برای هر صبرکننده سپاس گزاری عبرت هاست
بر خويشتن ستم كردند و گفتند: اى پروردگار ما، منزلگاه‌هاى ما را از هم دور گردان. ما نيز افسانه روزگارشان گردانيديم و سخت پراكنده‌شان ساختيم و در اين عبرتهاست براى شكيبايان سپاسگزار.
پس گفتند پروردگارا بین سفرهای ما فاصله انداز، و بدین‌سان بر خویشتن ستم کردند، آنگاه همچون افسانه‌شان گرداندیم و پاره و پراکنده‌شان ساختیم، بی‌گمان در این برای هر شکیبای شاکری مایه‌های عبرت است‌
ولى گفتند: پروردگارا، ميان شهرهاى ما دورى افكن و بر خويشتن ستم كردند. پس آنان را افسانه‌ها و داستانها كرديم و سخت پراكنده‌شان ساختيم. هر آينه در اين- سرگذشت آنها- براى هر شكيباى سپاسگزارى نشانه‌ها و عبرتهاست.
امّا ایشان (مست و مغرور نعمت و قدرت گشتند و همچون بنی‌اسرائیل از خوشیها سیر شدند و) گفتند: پروردگارا! فاصله‌های (منازل) سفرهای ما را زیاد بفرما (تا فقرای بی‌سروپا نتوانند همچون ما اغنیاء سفر کنند.) و بدین وسیله به خود ستم کردند و (ما چنان زندگانی ایشان را پریشان کردیم و در هم پیچیدیم که) آنان را سخنانی (بر سر زبانها) نمودیم، و سخت متلاشیشان ساختیم (و هر کدام را به گوشه‌ای از جهان پرت کردیم). قطعاً در این سرگذشت، نشانه‌های عبرت برای همه‌ی شکیبایان سپاسگزار است.
پس (از آن) گفتند: «پروردگارمان! میان (جایگاه‌های) سفرهایمان فاصله بینداز.» و بر خویشتن ستم کردند. پس آنها را (برای آیندگان، نمونه‌ی) حکایت‌هایی تازه گردانیدیم و به کلی تار و مارشان کردیم. بی‌چون در این (ماجرا) برای هر شکیبایی بس سپاسگزار نشانه‌هایی است.
پس گفتند پروردگارا دوری افکن میان سفرهای ما و ستم کردند خویش را پس گردانیدیمشان داستانهائی و پریشان (پراکنده) ساختیمشان مُنتهای پریشانی را همانا در این است آیتهائی برای هر شکیبائی سپاسگزار

But they said, “Our Lord, lengthen the distances of our journeys.” They wronged themselves; so We made them history, and We scattered them in every direction. In this are lessons for every steadfast and appreciative person.
ترتیل:
ترجمه:
سبإ ١٨ آیه ١٩ سبإ ٢٠
سوره : سوره سبإ
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَاعِدْ»: دور کن. فاصله بینداز. «بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا»: این درخواست به درخواست بیجای بنی‌اسرائیل می‌ماند که می‌گفتند: کو سیر و پیاز؟!. (نگا: بقره / ). چه بسا مراد از این خواست، توسعه طلبی و گسترش منطقه نفوذ و قدرت، یعنی چیزی نزدیک به مفهوم امپریالیسم امروزی باشد. «أَحَادِیثَ»: مراد سخنانی است که بر سر زبانها و نقل مجالس بوده و به عنوان افسانه عبرت و ضرب‌المثل نابودی قدرت روایت می‌شده است. «مَزَّقْنَاهُمْ ...»: (نگا: سبأ / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «19»

پس (به ناسپاسى) گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما فاصله بيانداز و بر خويشتن ستم كردند، پس ما آنان را موضوع داستان‌هايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و آنان را به كلّى پراكنده و متلاشى كرديم، همانا در اين (ناسپاسى آنان و قهر ما) نشانه‌هايى (از عبرت) براى هر صبر كننده و شكرگزارى وجود دارد.

نکته ها

«أَحادِيثَ» جمع «احدوثه» به معناى خبرى است كه مردم يا براى سرگرمى و يا به عنوان مثال براى يكديگر نقل مى‌كنند.

جلد 7 - صفحه 436

خداوند به قوم سبأ چند نعمت ويژه داده بود:

الف: مناطق پر بركت و حاصلخيز. «بارَكْنا فِيها»

ب: خانه‌ها و مناطق مسكونى نزديك به هم و قابل رؤيت. «قُرىً ظاهِرَةً»

ج: آسان بودن سفر، به گونه‌اى كه شب و روز امكان رفت و آمد بود. «سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً»

د: نعمت امنيّت. «آمِنِينَ»

داستان قوم سبأ

چنانكه از اين آيات و برخى روايات استفاده مى‌شود، قوم سبأ، جمعيّتى بودند كه در جنوب جزيره عربستان زندگى مى‌كردند و تمدّنى عالى و درخشان داشتند.

اين منطقه رودخانه مهمى نداشت و آب باران در دشت به هدر مى‌رفت، لذا مردم به فكر افتادند كه سدّ بزرگى بسازند و آب را پشت آن ذخيره كنند. در انتهاى يكى ار درّه‌ها، در كنار شهر «مَارِب»، سدّ خاكى عظيمى ساختند كه به همين نام مشهور شد.

آب خروجى از اين سدّ باعث آبادانى دو طرفِ رودى شد كه از پاى سدّ جارى بود و روستاهاى بسيارى با باغستان‌ها و كشتزارهاى زيبا در دو طرف آن پديدار گشت. فاصله اين روستاها با يكديگر بسيار كم و تقريباً به هم متّصل بود و وفور نعمت همراه با امنيّت، محيطى مرفّه را براى زندگى آماده ساخته بود، امّا آنها خدا را به فراموشى سپردند، به فخرفروشى پرداختند و به اختلافات طبقاتى دامن زدند. اغنيا مايل نبودند كه افراد كم‌درآمد، همانند آنان و يا همراه آنان در رفت و آمد ميان اين مناطق باشند و مى‌خواستند اين امتياز براى آنان باشد.

چنانكه در تاريخ آمده است موش‌هاى صحرايى به ديواره اين سدّ خاكى حمله كردند و آن را از درون سست كردند، چنانكه با جارى شدن يك سيلاب عظيم، ديواره سدّ شكست و سيل عظيمى جارى شد كه تمدّن عظيم سبأ را در زير گِل و لاى مدفون ساخت. سيلى كه به قول قرآن، از آن سرزمين آباد، جز درختان تلخ «أراك» و شور «گز» و اندكى درختان «سدر»

جلد 7 - صفحه 437

چيزى به جاى نگذاشت. «1» «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْ‌ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ»

پیام ها

1- قوم سبأ به خداوند معتقد بودند و در دعا از كلمه ربنّا استفاده كردند. «رَبَّنا باعِدْ»

2- ناسپاسى، ظلم به خويش است. «باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»

3- متلاشى و تارومار شدن قوم سبأ قصه مجالس و ضرب‌المثل ميان مردم شد.

«فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ»

4- ناسپاسى، سبب فروپاشى زندگى انسان مى‌شود. «كُلَّ مُمَزَّقٍ»

5- افراد و ملّت‌هايى مى‌توانند از تاريخ عبرت بگيرند و پايدار بمانند كه بسيار بردبار و سپاسگزار باشند. «لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «19»

فَقالُوا رَبَّنا: پس گفتند اغنياى ايشان اى پروردگار ما، باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا: دور افكن ميان منازل سفرهاى ما، يعنى بيابانها ظاهر كن از منزلى تا منزل ديگر كه مردم بى‌زاد و راحله سفر نتوانند كرد. وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ‌: و ستم كردند بدين دعا يا به جهت كفران نعمت بر نفس خود، يعنى در نعمت سركشى نمودند و از عافيت ملال گرفته شكر آن را بجا نياوردند. بدين سبب، فَجَعَلْناهُمْ‌

جلد 10 - صفحه 526

أَحادِيثَ‌: پس گردانيديم ايشان را مورد سخنان كه مردمان بعد از ايشان به تعجب به آن گويند كه اهل سبا از آبادى به خرابى ميل مى‌كردند، وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ‌: و پراكنده ساختيم ايشان را مر پراكنده ساختنى، يعنى پراكندگى و نهايت تفرق به مرتبه‌اى كه يكى از ايشان در آن مكان نماند، و ضرب المثل شد كه (تفرّقوا ايادى سبا) «1». إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ‌: بدرستى كه آنچه ذكر نموديم از قصه سبا هر آينه عبرتها است، لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ: براى هر بسيار صبر كننده بر محنتها، بسيار سپاس گوينده بر نعمتها.

تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به كسانى كه متنعمند به نعم سبحانى كه شكرگزارى نموده و ناسپاسى و حق ناشناسى نكنند، زيرا عاقبت كفران و ناسپاسى، وخيم و موجب سلب نعمت و نزول نقمت خواهد بود، چنانچه اين مطلب مكرر مشاهده و گزارشات سابقين اين مطلب را محقق سازد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ «15» فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْ‌ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ «16» ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلاَّ الْكَفُورَ «17» وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ «18» فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «19»

ترجمه‌

هر آينه بتحقيق بود براى قوم سبا در محلّ سكونتشان دلالتى دو بوستان از راست و چپ بخوريد از روزى پروردگارتان و شكر كنيد مر او را شهرى پاكيزه و پروردگارى آمرزنده‌

پس روى گردانيدند پس فرستاديم بر آنها سيل بنيان‌كن را و تبديل كرديم دو باغ آنها را به دو باغ صاحبان ميوه تلخ و درخت شور گز و چيزى از سدر اندك‌

اينگونه پاداش داديم آنها را بسبب آنكه كفران ورزيدند و آيا مجازات ميكنيم مگر بسيار كفران نعمت كننده را

و قرار داديم ميان آنها و ميان آباديهائى كه بركت داديم در آن آباديهاى آشكارى را و مقرّر داشتيم در آنها سير كردن را سير كنيد روزهائى با آنكه هستيد ايمنان‌

پس گفتند پروردگار ما سفرهاى ما و ستم كردند بر خودشان‌


جلد 4 صفحه 355

پراكنده نموديم آنها را نهايت پراكنده نمودن همانا در آن هر آينه نشانه‌هائى است براى هر زياد بردبار بسيار شكرگزارى.

تفسير

خداوند منّان شمّه‌ئى از نتايج شكرگزارى و كفران نعمت خود را بيان فرموده باين تقريب كه بتحقيق بود براى اولاد سباء بن يشخب بن يعرب بن قحطان كه بنقل مجمع از پيغمبر پدر ده قبيله از قبائل عرب بوده و گفته‌اند در يمن اقامت داشتند و نام شهر آنها مآرب بوده و بين آن و صنعاء سه روز راه بوده آيت و علامتى از علائم قدرت خداوند بر وافر نمودن نعمت شكور و مجازات كفور و آن آيت و علامت اين بود كه ماداميكه آنها بوظائف دينى خودشان تا اندازه ميسور عمل مينمودند در دو طرف يمين و يسار شهر آنها بقدرى باغات و بساتين و اشجار مثمره و انهار جاريه وجود داشت كه براى اتّصال بيكديگر و تزاحم اشجار باغهاى متعدّده با هم گويا دو باغ در دو طرف آنشهر است كه آخر آن دو پيدا نيست و بعضى گفته‌اند خانه هر كس دو باغ در دو طرف راست و چپش بود و اين مناسب با قرائت مساكن است كه از جمعى نقل شده و انبياء بنى اسرائيل بآنها از جانب خدا فرمودند بخوريد از نعمتهاى گوناگون و ميوه‌هاى رنگارنگ كه خدا روزى شما فرموده و شكر خدا را بجا آوريد بعبادت و اطاعت كه اين شهر خوب پاكيزه تهى از هر حيوان موذى و گزنده‌ئى است و خداى شما خداى آمرزنده مهربانى است كه اگر احيانا در شكرگزارى هم تقصير يا قصورى براى شما روى دهد با توبه يا بدون آن هم مى‌آمرزد ولى آنها بكلّى از ياد خدا غافل و سرگرم بآن نعم شدند و به نصائح و مواعظ علماء و صلحاء خودشان گوش ندادند پس خداوند موشهاى بزرگ را مأمور خرابى سدّى فرمود كه بامر حضرت سليمان براى آبادى ديار آنها بسته شده بود و مجارى متعدّده داشت كه بقدر حاجت از آن استفاده مينمودند و موشها مشغول خرابى سدّ شدند و آنها متوجّه نبودند تا سدّ خراب و سيل ديار آنها را ويران نمود چنانچه قمّى ره نقل فرموده و لذا بعضى گفته‌اند عرم كه سيل اضافه بآن شده است نام نوع آنموش است و بعضى گفته‌اند نام آنسدّ يا هر سدّى است كه جلو آب بسته باشد ولى در روايت قمّى ره بعظيم و شديد تفسير شده و بدل شد بخواست خدا براى آنها آندو باغ ممتدّ پر


جلد 4 صفحه 356

ميوه كه گفته شده زنها وقتى عبور ميكردند و بر سرشان زنبيل بود بدون آنكه دست بميوه بزنند پر ميشد مبدّل شد بدو باغ كه براى صنعت مشاكله و جور بودن كلام باغ خوانده شده و الّا بايد جنگل خوانده شود چون داراى ميوه تلخ يا ميوه درخت تلخ ميوه بودند و أكل با اضافه بخمط نيز قرائت شده است و خمط هر درخت خاردارى است كه داراى ميوه تلخ غير مأكول است و در اين قبيل موارد اضافه معمول‌تر است از توصيف و بيان چون در صورت توصيف بايد خمط مجرّد از ذات و بمعناى تلخ يا بدمزه استعمال شده باشد يا مضافى براى آن تقدير نمود كه اكل باشد و در صورت بيان هم بى‌تكلّف نيست و قمّى ره آنرا بامّ غيلان تفسير نموده كه آنرا بدرخت طلح يا بار آن ترجمه نموده‌اند و طلح بدرخت بزرگ در ريگستان معرّفى شده است در هر حال معلوم است كه مراد تبديل آن دو باغ است بدو باغ داراى ميوه تلخ بدمزه و درخت شور گز كه اصلا ميوه ندارد لذا گفته‌اند معطوف است بر اكل نه بر خمط و مقدار كمى از درخت سدر كه آنرا در فارسى كنار خوانند و آن دو نوع است يك نوع ميوه‌اش مأكول و برگش براى شستشو خوب است و يك نوع داراى ميوه تند غير مأكولى است كه آن بيابانى است و بعضى گفته‌اند اينجا مراد اين نوع است و در صورتى كه مراد نوع اوّل باشد موصوف بكمى شده براى اشاره بآنكه اگر در آن دو باغ چيز مأكولى هم يافت ميشد چيز كمى بود كه دردى را دوا نميكرد اين جزاى كفران نعمت آنها بود كه خدا داد بآنها در دنيا و جزا نميدهد خدا مگر كسيرا كه بسيار ناشكر باشد و كفران نعمت كند چون اگر زياد نباشد گفته شد كه ميآمرزد و يجازى بصيغه مغائب مجهول و كفور برفع نيز قرائت شده است و خداوند ميان شهر آنها و ميان بلاد شام كه گفته‌اند يا مكّه كه قمّى ره نقل فرموده قرار داده بود آباديهاى نمايانى براى مسافرين از دور يا براى خودشان كه يكديگر را ميديدند و بركات ظاهرى و باطنى بلاد شام و مكّه معظّمه واضح است كه توسعه رزق و فيوضات ربّانى است و مقدّر فرموده بود خداوند سير مسافرين آنها را از بلد خودشان ببلاد مباركه در آن آباديهاى نمايان باندازه مساوى يكديگر كه صبح چون از منزل حركت ميكردند ناهار را در يكى از آن آباديها صرف مينمودند و چون از آنجا راه مى‌افتادند


جلد 4 صفحه 357

شام در آبادى ديگر بودند و بآنها اجازه داده شده بود كه مسافرت نمايند از بلدشان به بيت المقدّس يا مكّه معظّمه در آن آباديهاى متقاربه بيكديگر با كمال امنيّت و رفاهيت هر وقت بخواهند از شب و روز و اينها همه الطاف الهى بود نسبت بآنها كه قدردانى و شكرگزارى در برابرش نشد بلكه از خوشى ملول شدند و براى تكبّر و تفرعن و تطاول بر فقراء و ضعفاء و درماندگان از خداوند مسئلت نمودند كه در سر راه آنها بشام بيابانهائى احداث شود كه بتوانند بوجود داشتن زاد و راحله براى خودشان و نداشتن فقراء و ضعفاء بر آنها تفوّق و تطاول نمايند و بر خودشان ستم نمودند چون بنعمت مغرور و مست شدند و خداوند دعايشان را مستجاب فرمود و آباديهاى بين راهشان را ويران و مبدّل به بيابان كرد و پس از سيل عرم سابق الذكر آنقوم كه ده قبيله و شعبه بودند هر يك بديارى پناهنده و متفرق شدند دسته‌ئى بشام هجرت نمودند و دسته‌ئى بمكّه رفتند و دسته‌ئى بمدينه و جمعى ببحرين و فرقه‌ئى بتهامه و پاره‌ئى بعمّان جاى گزين شدند و قصّه آنها سر زبانها افتاد و ضرب المثل شدند بطوريكه براى بيان شدّت تفرّق هر جماعت متفرّق شده‌ئى ميگويند متفرق شدند مانند تفرّق قوم سبا و همانا در اين قصّه و امثال اين دلالات قدرت حق و موجبات عبرت خلق موجود است براى كسانيكه صابرند بر طاعت خدا و شاكرند بر نعم او بايمان و عمل و فكر و ذكر نه كسانيكه بكلّى از اين معانى غافل و در وادى جهل و نادانى حيران و سرگردانند و بعّد بتشديد بجاى باعد نيز قرائت شده و ربّنا بضمّ و باعد بصيغه ماضى و اين قرائت را در مجمع بامام باقر عليه السّلام هم نسبت داده و مراد شكايت آنها است از خدا و اخبار از طول منازلشان براى افراطشان در تنعّم و تعيّش و بى‌اعتنائى بنعمت موجوده از جانب خدا براى آنها و در روايات ائمه اطهار بلاد مباركه بذوات مقدّسه خودشان و آباديهاى نمايان بفقهاء و روات احاديثشان و مأمورين بسير در آنها بشيعيانشان تفسير شده و آنكه بايد شب و روز در طلب معرفت احكام باشند با ايمنى از شك و شبهه و جهالت و ضلالت در صورتى كه از مأخذ صحيح أخذ نموده باشند و استفاده اين معانى از باطن قرآن با حفظ ظاهر آن منافى نيست چنانچه تفسير مشهور از بلاد مباركه ببلاد شام و بيت المقدس منافات ندارد با تفسير قمّى ره از آن بمكّه چون ممكن است هر دو مراد


جلد 4 صفحه 358

باشد چنانچه هر دو مبارك و مسعودند-

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ جَعَلنا بَينَهُم‌ وَ بَين‌َ القُرَي‌ الَّتِي‌ بارَكنا فِيها قُري‌ً ظاهِرَةً وَ قَدَّرنا فِيهَا السَّيرَ سِيرُوا فِيها لَيالِي‌َ وَ أَيّاماً آمِنِين‌َ «18» فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَين‌َ أَسفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم‌ فَجَعَلناهُم‌ أَحادِيث‌َ وَ مَزَّقناهُم‌ كُل‌َّ مُمَزَّق‌ٍ إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيات‌ٍ لِكُل‌ِّ صَبّارٍ شَكُورٍ «19»

جلد 14 - صفحه 555

و قرار داديم‌ ‌بين‌ اهل‌ سبا و ‌بين‌ شهرستانهايي‌ ‌که‌ بركت‌ داده‌ بوديم‌ ‌در‌ ‌آنها‌ شهرستان‌ها و آبادي‌ها ‌که‌ بيك‌ ديگر متصل‌ ‌بود‌ و ‌از‌ ‌هر‌ يك‌ ديگري‌ ظاهر و هويدا ‌بود‌ و گفتيم‌ ‌به‌ ‌آنها‌ ‌که‌ سير كنيد ‌در‌ ‌اينکه‌ قري‌ خواه‌ ‌در‌ شب‌ و خواه‌ ‌در‌ روز ‌با‌ كمال‌ امن‌ بدون‌ احتياج‌ ‌به‌ حمل‌ زاد و توشه‌ و بدون‌ خوف‌ ‌از‌ سباع‌ بيابان‌ها و ‌از‌ قطاع‌ الطريق‌.

‌پس‌ گفتند. پروردگار ‌ما دوري‌ بينداز و فاصله‌ قرار ده‌ ميانه سفرهاي‌ ‌ما ‌که‌ ‌در‌ صحراها و بيابانها و كوه‌ها سير كنيم‌ و ظلم‌ كردند ‌به‌ نفوس‌ ‌خود‌ ‌پس‌ قرار داديم‌ و جعل‌ فرموديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ احاديث‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ها حكايت‌ پيش‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ نقل‌ كنند و كوبيديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌کل‌ كوبيدني‌ بدرستي‌ ‌که‌ ‌در‌ قضاياي‌ اين‌ها آياتي‌ ‌است‌ ‌براي‌ ‌هر‌ صبر كننده‌ ‌در‌ شدائد و شكر كننده‌ ‌در‌ نعم‌ الهيه‌.

‌اينکه‌ آيات‌ دو نحوه‌ تفسير دارد. يكي‌ ظاهر، و ديگري‌ باطن‌. اما ظاهر:

وَ جَعَلنا بَينَهُم‌ ‌يعني‌ اهل‌ سبا.

وَ بَين‌َ القُرَي‌ الَّتِي‌ بارَكنا فِيها بيت‌ المقدس‌ و شامات‌ ‌که‌ ‌از‌ نعم‌ الهيه‌ وفور داشت‌ و بركات‌ الهيه‌ ‌در‌ ‌آنها‌ بسيار ‌بود‌.

قُري‌ً ظاهِرَةً آبادي‌ها و شهرها متصل‌ ‌به‌ يك‌ ديگر ‌که‌ اهل‌ ‌اينکه‌ آبادي‌ اهل‌ ‌آن‌ آبادي‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كردند ‌بين‌ ‌آنها‌ بياباني‌ نبود.

وَ قَدَّرنا فِيهَا السَّيرَ سهل‌ و آسان‌ كرديم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قري‌ مسافرت‌ ‌را‌ ‌که‌ هيچ‌ احتياج‌ ‌به‌ حمل‌ آذوقه‌ و وسائل‌ سفري‌ نداشتند، و ‌در‌ همه‌ ‌اينکه‌ قري‌ تمام‌ وسائل‌ موجود ‌بود‌.

سِيرُوا ‌ يا ‌ امر انبياء ‌بود‌ ‌ يا ‌ فرمان‌ الهي‌.

فِيها لَيالِي‌َ وَ أَيّاماً ‌يعني‌ چه‌ ‌در‌ شب‌ مسافرت‌ كنيد چه‌ ‌در‌ روز.

آمِنِين‌َ هيچ‌ گونه‌ ضرري‌ و زحمتي‌ و آسيبي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ندارد نه‌ حيوانات‌ درنده‌ و نه‌ گزنده‌

جلد 14 - صفحه 556

و نه‌ سارق‌ و قاطع‌ طريق‌، نه‌ خستگي‌ و حرارت‌ شمس‌ و نه‌ برودت‌ هوا.

فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَين‌َ أَسفارِنا ‌ما طالب‌ بيابان‌ها و كوه‌ها و دره‌ها هستيم‌ و مي‌خواهيم‌ مشاهده‌ اوضاع‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بكنيم‌.

وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم‌ ‌در‌ اعراض‌ ‌از‌ انبياء و طغيان‌ ‌در‌ معاصي‌ و كفران‌ نعم‌ الهيه‌.

فَجَعَلناهُم‌ أَحادِيث‌َ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ذكر حالات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كنند و باصطلاح‌ سر زبانها بيفتند.

وَ مَزَّقناهُم‌ كُل‌َّ مُمَزَّق‌ٍ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌به‌ سيل‌ و امراض‌ مبتلا شدند و متفرق‌ ‌در‌ اطراف‌ ‌هر‌ عده‌اي‌ يك‌ گوشه‌ گرفتار.

إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيات‌ٍ لِكُل‌ِّ صَبّارٍ شَكُورٍ صبار بسيار صبر كننده‌، ‌هر‌ چه‌ زحمت‌ داشته‌ ‌باشد‌ چه‌ صبر ‌در‌ عبارت‌ و چه‌ صبر ‌در‌ ترك‌ معاصي‌ و چه‌ صبر ‌بر‌ مصائب‌ و بليات‌ و شكور بسيار شكرگزار ‌در‌، تفضلات‌ الهي‌ ‌از‌ ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و هدايت‌ و ارشاد و نعم‌ دنيوي‌ و اخروي‌.

و اما تفسير ‌به‌ باطن‌: اخباري‌ داريم‌ ‌در‌ بحث‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) ‌با‌ حسن‌ بصري‌ و حضرت‌ باقر (ع‌) ‌با‌ قتاده‌ فقيه‌ اهل‌ بصره‌ و مكاتبه حضرت‌ بقية اللّه‌ و ‌غير‌ اين‌ها ‌که‌ تفسير كردند ‌به‌ ائمه‌ اطهار و دوره‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ و امنيت‌ شيعه‌ ‌در‌ ‌آن‌ دوره‌، مراجعه‌ كنيد ‌به‌ تفسير برهان‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 19)- اما این مردم ناسپاس گرفتار غرور و غفلت شدند، از مسیر حق منحرف شده و به دستورات الهی بی‌اعتنا گردیدند.

از جمله تقاضاهای جنون‌آمیز آنها این بود که از خداوند تقاضا کردند در میان سفرهای آنها فاصله افکند، «پس گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن» تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! (فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا).

منظورشان این بود که در میان این قریه‌های آباد فاصله‌ای بیفتد و بیابانهای خشکی پیدا شود، به این جهت که اغنیا و ثروتمندان مایل نبودند افراد کم درآمد همانند آنها سفر کنند، و به هر جا می‌خواهند بی‌زاد و توشه و مرکب بروند! گویی سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود.

به هر حال «آنها (با این عملشان) به خودشان ستم کردند» (وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ).

آری! اگر فکر می‌کردند به دیگران ستم می‌کردند در اشتباه بودند، خنجری برداشته بودند و سینه خود را می‌شکافتند.

چه تعبیر جالبی! قرآن به دنبال این جمله که در باره سرنوشت دردناک آنها بیان می‌کند، می‌گوید: چنان آنها را مجازات کردیم، و زندگیشان را در هم پیچیدیم که «آنها را سرگذشت و داستان و اخباری برای دیگران قرار دادیم»! (فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ).

آری! از آن همه زندگانی با رونق و تمدّن درخشان و گسترده چیزی جز اخباری بر سر زبانها، و یادی در خاطره‌ها، و سطوری بر صفحات تاریخها باقی نماند، «و آنها را سخت متلاشی و پراکنده ساختیم» (وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ).

چنان سرزمین آنها ویران گشت که برای ادامه زندگی مجبور شدند هر گروهی به سویی روی آورند آن چنان که پراکندگی آنها به صورت «ضرب المثل» در آمد که هرگاه می‌خواستند بگویند فلان جمعیت سخت متلاشی شدند، می‌گفتند: «تفرّقوا ایادی سبا» همانند قوم سبا و نعمتهای آنها پراکنده شده‌اند»!

ج4، ص37

و در پایان آیه می‌فرماید: «در این ماجرا نشانه‌های عبرتی است برای هر صبر کننده شکرگزار» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).

این به خاطر آن است که آنها به واسطه صبر و استقامتشان مرکب سرکش هوی و هوس را مهار می‌کنند و در برابر معاصی پر قدرتند، و به خاطر شکرگزاریشان در طریق اطاعت خدا آماده و بیدارند به همین دلیل به خوبی عبرت می‌گیرند.

نکات آیه

۱ - مردم سبا، از خداوند خواستار طولانى شدن بین منزل گاه هاى سفرشان شدند. (و قدّرنا فیها السیر سیروا فیها لیالى و أیّامًا ... فقالوا ربّنا بعد بین أسفارنا)

۲ - مردم سبا، به ربوبیت خداوند معتقد بودند. (فقالوا ربّنا)

۳ - سباییان، نعمت امنیت راه ها و نزدیکى منزل گاه هاى سفر را کفران نموده و به خویش ستم روا داشتند. (فقالوا ربّنا بعد بین أسفارنا و ظلموا أنفسهم)

۴ - برنتابیدن وفور نعمت و امنیت و آسایش، ستم بر خویش است. (و جعلنا بینهم و بین القرى التى برکنا فیها قرًى ظهرة ...سیروا فیها ... ءامنین . فقالوا ربّنا بعد بین أسفارنا و ظلموا أنفسهم)

۵ - قوم سبا، نابود و متلاشى شده و زبانزد و قصه مجالس گردیدند. (و اشکروا له ... فأعرضوا ... ذلک جزینهم بما کفروا ...و ظلموا أنفسهم فجعلنهم أحادیث) «أحادیث» (جمع «اُحدوثة») به معناى خبرى است که مردم براى سرگرمى به همدیگر مى گویند. هم چنین به معناى خبرى است که به عنوان مثل، به کار مى رود (مفردات راغب).

۶ - درخواست و دعا به درگاه خداوند، از شؤون ربوبیت الهى است. (فقالوا ربّنا بعد بین أسفارنا)

۷ - مردم سبأ، به دنبال کفران نعمت هاى خدا و جارى شدن سیل سد مأرب، به طور کلى متلاشى و پراکنده شدند. (فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم ... و مزّقنهم کلّ ممزّق) «مزق» در لغت به معناى پاره کردن و از بین بردن اثر آمده و در آیه پراکندن در اطراف و اکناف بلاد است (مجمع البحرین).

۸ - کفران نعمت هاى الهى، درپى دارنده گسیختگى زمام جامعه و از هم فروپاشى آن (و اشکروا له ... فأعرضوا ... و مزّقنهم کلّ ممزّق)

۹ - سباییان با ظلم به خویش، باعث از هم فروپاشى کامل خود شدند. (و ظلموا أنفسهم فجعلنهم أحادیث و مزّقنهم کلّ ممزّق)

۱۰ - تارومار شدن کامل قوم سبأ در پى کفران آنان، به دست خداوند بود. (لقد کان لسبإ فى مسکنهم ءایة جنّتان ... بلدة طیبة ... فقالوا ربّنا بعد بین أسفارنا ... و مزّقنهم کلّ ممزّق)

۱۱ - تحولات تاریخ، به دست خداوند است. (فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدلّنهم ... فجعلنهم أحادیث و مزّقنهم کلّ ممزّق)

۱۲ - قصه مردم سبا و فروپاشى کامل آنان در پى کفران نعمت هاى الهى، دربردارنده آیات خدا براى صبرپیشگان شکرگزار است. (إنّ فى ذلک لأیت لکلّ صبّار شکور)

۱۳ - ماجراى برخوردارى اهل سبأ از نعمت هاى فراوان و امنیت و جارى شدن سیل در میان آنان و پراکندگى و متلاشى شدنشان، آیات متعددى از خدا در خود دارد. (لقد کان لسبإ فى مسکنهم ءایة جنّتان ... بلدة طیبة و ربّ غفور ... فأرسلنا علیهم سیل العرم ... و مزّقنهم کلّ ممزّق إنّ فى ذلک لأیت)

۱۴ - حوادث تاریخى، درس آموز و آیه خداوند است. (إنّ فى ذلک لأیت)

۱۵ - بهرهورى از آیات الهى براى کسانى میسر است که در سختى فهم آنها، صبر پیشه کنند. (إنّ فى ذلک لأیت لکلّ صبّار) این که در این آیه، آیات متعدد ماجراى اهل سبأ، براى صبرپیشگان و شکرگزاران دانسته شده است; مى تواند بیانگر این نکته باشد که قبول آیت بودن آنها، نیاز به فهم و معرفتى درخور دارد. به تناسب ذکر صفت صبر، استفاده مى شود که فهم و قبول آیات خداوندى، احتیاج به صبر دارد.

۱۶ - استفاده از آیات الهى براى کسانى میسر است که از روحیه شکرگزارى برخوردار باشند. (إنّ فى ذلک لإیت لکلّ ... شکور)

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا :۱۴ زمینه استفاده از آیات خدا ۱۴ ۱۵، ۱۶; سختى فهم آیات خدا ۱۴ ۱۵; صبر در فهم آیات خدا ۱۴ ۱۵
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۴; منشأ تحولات تاریخ ۱۱
  • جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۸; عوامل انقراض جامعه ۸
  • خدا: افعال خدا ۱۱; شؤون ربوبیت خدا ۶
  • خود: آثار ظلم به خود ۹; ظلم به خود ۳، ۴
  • دعا: زمینه دعا ۶
  • سدم آرب: تخریب سدم آرب ۷
  • سرزمینها: منزلگاههاى سرزمین سبا ۱، ۳
  • سیل: سیل عرم ۷، ۱۳
  • شاکران: شاکران و قصه قوم سبا ۱۲
  • شکر: آثار شکر نعمت ۱۶
  • صابران: صابران و قصه قوم سبا ۱۲
  • صبر: آثار صبر ۱۵
  • عبرت: عوامل عبرت ۱۴
  • عقیده: عقیده به ربوبیت خدا ۲
  • قوم سبا: آثار ظلم قوم سبا ۹; آثار کفران قوم سبا ۱۲; آیات خدا در قصه قوم سبا ۱۲، ۱۳; اشتهار هلاکت قوم سبا ۵; امنیت قوم سبا ۱۳; انقراض قوم سبا ۱۳; تاریخ قوم سبا ۱، ۵، ۷، ۹; دعاى قوم سبا ۱; راههاى قوم سبا ۳; ظلم قوم سبا ۳; عقیده قوم سبا ۲; عوامل انقراض قوم سبا ۷، ۹; کفران قوم سبا ۳، ۷، ۱۰; مسافرت قوم سبا ۳; منشأ انقراض قوم سبا ۱۰; نعمتهاى قوم سبا ۱۳
  • کفران: آثار اجتماعى کفران نعمت ۸; آثار کفران نعمت ۴، ۱۰، ۱۲; کیفر کفران نعمت ۷
  • مسافرت: درخواست دورى منزلگاههاى مسافرت ۱; نزدیکى منزلگاههاى مسافرت ۳
  • نعمت: نعمت امنیت راهها ۳

منابع