الأنفال ٢٤
کپی متن آیه |
---|
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا يُحْيِيکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ |
ترجمه
الأنفال ٢٣ | آیه ٢٤ | الأنفال ٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إسْتَجیبُوا»: بپذیرید. دعوت خدا را با طاعت و عبادت پاسخ گوئید. «إِذا»: هرگاه که. واژه (إِذا) میتواند عام باشد و مراد بیان شرط نباشد. یعنی هر زمان که شما را دعوت کرد، بیگمان به سوی چیزی دعوت میکند که مایه حیات است و ... یا این که ذکر (إِذا) برای شرط بوده و به خاطر دو چیز باشد: الف - دخالت دادن عقل در پذیرفتن یا نپذیرفتن فرمان، حتی اگر این فرمان از منبعی باشد که جز حق ظاهر و خیر خالص از آن صادر نگردد. ب - اوامر و احکام شریعت همه خیر مطلق است و بررسی و وارسی آنها بر نورانیّت و حقّانیّت آنها میافزاید و زیبائی و والائی آنها را بهتر و بیشتر در آئینه ضمیر مینمایاند. «یَحُولُ»: حائل میگردد و فاصله میاندازد. مراد بیان قدرت کامل و علم شامل خدا است که با قدرت خود بر هر چیزی توانا و با علم خود از هرچیزی آگاه است، و این او است که اختیار قلب که سررشته زندگی است در دست او است، و حیات و ممات انسان مربوط بدو است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محمد بن یعقوب كلینى بعد از هشت واسطه از ابوالربیع الشامى روایت كند كه گفته است از امام صادق علیهالسلام درباره این آیة سؤال كردم، فرمود: درباره ولایت امام على علیهالسلام نازل شده است.[۱]
از امام باقر|امام محمدباقر علیهالسلام نیز روایت و نقل گردیده كه این آیه درباره ولایت على بن ابىطالب نازل گردیده است[۲] چنان كه ابوالجارود نیز آن را از امام پنجم روایت و نقل نموده است.[۳]
تفسیر
- آيات ۲۹ - ۱۵، سوره انفال
- بيان آيات شريفه متضمن دستوراتى راجع به جهاد اسلامى و نهى از فرار از جنگ
- پيروزى مسلمين در جنگ بدر مرهون عنايت الهى و امدادهاى غيبى بوده است (...و ما رميت اذا رمين...)
- معناى (( الذين قالوا سمعنا و هم لا يسمعون )) و اينكه مراد از آن در آيه شريفه چه كسانى است
- بدترين جنبندگان ، كر و لالهايى هستند كه تعقل نمى كنند
- شرحى در مورد (( حيات )) و اقسام آن از نظر قرآن ، در ذيل آيه شريفه : (( استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم و لما يحييكم ))
- آيه شريفه ناظر به زندگى حقيقى انسان است كه اشرف واكمل از حيات دنيوى است و با علم و عمل درك مى شود
- وجوهى كه درباره مراد از آنچه رسول الله (ص ) بدان دعوت مى كند و موجب احياء است گفته شده است
- معناى (( قلب )) در قرآن كريم و توضيح درباره جمله : (( ان اللهيحول بين المرء و قبله ))
- از آنجا كه خدا مالك حقيقى تمام موجودات است و انسان به تمليك او مالك مى شود، پس خداوند ميان انسان و متعلقات او حائل و رابط است
- براى ترك اجابت دعوت پيامبر (ص ) هيچ عذرى مقبولنيست
- از آنجا كه دلها مسخر خداوند است ، غرور به خاطر تمايل قلب به صلاح و تقوا، و ياءس و نوميدى از عدم اقبال قلب به خيرات و صالحات بى مورد است
- اشاره به اينكه آيه شريفه : (( ان الله يحول بين المرء و قبله )) از جامع ترين آيات قرآنى است
- فتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين وفتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين و غير ظالمين )فرا مى گيرد و از آن زنهار داده شده است عبارتست از اختلاف داخلى بين امت
- معناى آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصه )) بنابر قرائت مشهورو بنابر قرائت (( لتصيبن ))
- روزگار استضعاف و نگرانى خود و تاءييد و يارى خدا را بياد آوريد
- معناى : (( و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون )) در آيه شريفه كه از خيانت به خدا و رسول (ص ) نهى مى كند
- نهى از خيانت به خدا و رسول (ص ) ناظر به عمل بعضى از مسلمين بوده است كه تصميمات سرى را به دشمن اطلاع مى داده اند
- (در ذيل آيات مربوط به جنگ بدر)
- عدم اختصاص نهى از فرار از جنگ به جنگ بدر و سخن صاحب المنار در اين باره
- اشكال سخن صاحب المنار
- رواياتى در مورد شاءن نزول آيه : (( و ما رميت اذ رميت و لكن اله رمى ))
- چند روايت در معناى : (( واعملوا ان الله يحول بين المرء و قبله ))
- رواياتى در ذيل آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه ))
- چند روايت در مورد شاءن نزول آيه : (( يا ايها الذين آمنوا لاتخوفوا اللهوالرسول ... ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «24»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه خدا و رسول شما را به چيزى كه حياتبخش شماست دعوت مىكنند، بپذيريد و بدانيد خداوند، ميان انسان و دل او حايل مىشود و به سوى او محشور مىشويد.
نکته ها
حيات، اقسام مختلفى دارد:
1. حيات گياهى. «أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» «1» خداوند زمين را زنده مىكند.
2. حيات حيوانى. «لَمُحْيِ الْمَوْتى» «2» خداوند مردگان را زنده مىكند.
3. حيات فكرى. «مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ» «3» آن كه مرده بود و زندهاش كرديم.
4. حيات ابدى. «قَدَّمْتُ لِحَياتِي» «4» كاش براى زندگيم چيزى از پيش فرستاده بودم.
مقصود از حياتى كه با دعوت انبيا فراهم مىآيد، حيات حيوانى نيست، چون بدون دعوت انبيا نيز اين نوع حيات وجود دارد، بلكه مقصود حيات فكرى، عقلى ومعنوى، اخلاقى و اجتماعى و بالاخره حيات و زندگى در تمام زمينهها مىباشد. البتّه ممكن است مراد از دعوت به حيات در اينجا (به دليل آن كه آيه در كنار آيات جنگ بدر آمده است)، دعوت به جهاد باشد.
حيات انسان، در ايمان و عمل صالح است و خداوند و انبيا هم مردم را به همان دعوت كردهاند. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» اطاعت از فرامين آنان رمز رسيدن به زندگى پاك و طيّب است، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً» «5» و طبق روايات شيعه وسنّى، يكى از مصاديق حيات طيّبه، پذيرش
«1». حديد، 17.
«2». فصّلت، 39.
«3». انعام، 122.
«4». فجر، 24.
«5». نحل، 97.
جلد 3 - صفحه 295
نداى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در مسألهى ولايت علىّبن أبىطالب عليهما السلام و اهلبيت اوست. «1»
حايل و فاصله شدن خدا ميان انسان و قلبش، نشاندهندهى حاضر و ناظر بودن خداوند در همه جا و احاطهى او بر تمام موجودات است و اينكه قدرت و توفيق از اوست. از رگ گردن به ما نزديكتر است، فعاليّت عقل و روح نيز به دست اوست و اگر لطف او نبود، هرگز انسان به حقّانيّت حقّ و بطلان باطل پى نمىبرد.
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه يكى از مصاديق حايل شددن خدا بين انسان و دل او، مسألهى محو و اثبات است؛ محو كفر و اثبات ايمان، محو غفلت و شك و تثبيت تذكّر و يقين. «2» در جاى ديگر فرمودند: «خداوند نمىگذارد انسان، باطل را حقّ ببيند». «3» همچنين فرمودند: «گاهى انسان با گوش، چشم، زبان و دست خود به چيزى علاقه دارد، ولى اگر آن را انجام دهد، قلبش با آن همراه نيست و مىداند آنچه ميل به آن داشته حقّ نيست». «4» و ممكن است حائل شدن، كنايه از مرگ باشد.
پیام ها
1- شرط ايمان واقعى، اجابت كردن دعوت خدا و رسول است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ»
2- دعوت خدا و رسول، داراى حقيقت و هويّتى واحد دارد. «دَعاكُمْ» و نفرمود:
«دعواكم»
3- حركت در مسير خدا و انبيا، حيات واقعى است و كناره گيرى از آن، مرگ انسانيّت است. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» 4- تمام دستورات دينى و فرامين انبيا، حتّى فرمان جنگ و جهاد، مايهى حيات فرد و جامعه مىباشد. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ»
5- كسى كه به حضور و احاطه خداوند ايمان داشته باشد، از دعوت پيامبران
«1». تفسير فرقان.
«2». تفسير فرقان.
«3». بحار، ج 5، ص 205.
«4». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 296
سرپيچى نمىكند. اسْتَجِيبُوا ... يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ
6- تا فرصت داريم، حقّ را بپذيريم. (بنابراين كه حائل شدن خدا بين انسان و قلبش، كنايه از مرگ باشد). اسْتَجِيبُوا ... يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ
7- نه مؤمن مغرور شود ونه از كافر مأيوس گرديد، چون دلها به دست خداست و او مقلّب القلوب است. «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»
8- هر فكر و انديشهاى كه بر دل انسان بگذرد، خداوند بدان آگاه است. «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»
9- خداوند از هر چيزى به انسان نزديكتر است، حتّى از قلب او به خودش.
«يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»
10- همهى ما خواسته يا ناخواسته در قيامت محشور خواهيم شد، پس به رسولان الهى پاسخ مثبت دهيم. اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ... إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «24»
بعد از آن خطاب به مؤمنين مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ: اجابت كنيد مر خداى تعالى و پيغمبر را به طاعت و انقياد اوامر و نواهى، إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ: چون دعوت كند شما را به چيزى كه زنده نمايد شما را.
مفسرين را در اين محيى اقوالى است:
1- مراد جهاد و شهادت است، شهدا زنده مىباشند در نزد خدا.
3- مراد حق، و نزد جبائى مراد اعزاز دين است.
4- مراد قرآن و شرايع، زيرا جهل موت، و علم حيات، و قرآن سبب حيات به علم و در آن نجات از مهالك است.
5- مراد جنت، چه در آن حيات دائم و نعيم ابدى است.
6- در كافى: عن ابى الرّبيع الشّامىّ قال سئلت ابا عبد اللّه عليه السّلام
«1» سوره عنكبوت، آيه 40.
جلد 4 صفحه 319
عن قول اللّه عزّ و جلّ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ، قال: نزلت فى ولاية علىّ عليه السّلام. «1» و از طريق عامّه: ما نقله ابن مردويه عن رجاله مرفوعا الى الامام محمّد بن علىّ الباقر عليه السّلام انّه قال قوله تعالى: استجيبوا للّه و للرّسول نزلت فى ولاية علىّ بن ابى طالب عليه السّلام. «2» معنى هر دو حديث آنكه: از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام سؤال كردند از آيه شريفه. مىفرمايد: نازل شده در ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ: و بدانيد بتحقيق خداى تعالى حائل شود بين مرد و قلبش از اينكه بداند باطل حق است. مؤيد اين معنى روايت تفسير برهان هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام در فرمايش خداى تعالى: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، فرمود: يحول بينه و بين ان يعلم انّ الباطل حقّ. «3» وجوه ديگر مفسرين بيان نموده:
1- صاحب انوار گفته: اين تمثيل است مر غايت قرب حق را به بنده كقوله: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ. «4» و تنبيه بر آنكه حق سبحانه مطلع است بر مكنونات دلها، و حال آنكه صاحب او از آن غافل است.
2- تفسير أبو الفتوح رازى رحمه اللّه: خداى تعالى منع كند ميان مرد و قلبش به مرگ يا جنون و زوال عقل، پس منتفع نشود به قلب خود كه به آن تدارك ما فات نمايد. و آيه تحريص باشد به توبه و مبادرت به آن، قبل از اين حالت.
3- حق تعالى قادر است كه مانع شود ميان قلب و افعال صادره از آن از اعتقادات و ارادات و كراهات، و معنى آنكه: افعال و جوارح شما طايع احوال قلوب، و اگر من خواهم، حايل شوم ميان آن و شما.
«1» روضه كافى، صفحه 248، حديث 349.
«2» غاية المرام، فصل دوّم، باب 187، تفسير برهان، جلد دوّم، صفحه 71، حديث 3.
«3» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 71، حديث 9.
«4» سوره ق، آيه 16.
جلد 4 صفحه 320
4- منع فرمايم ميان بنده و دواعى او از آنچه دعوت كند او را به كفر و قبايح به امر و نهى و وعد و وعيد و خلافى نيست كه تكليف حائل است و مانع ميان بنده و افعالى كه بخواهد بجا آورد، و مكلف حق تعالى باشد، پس حايل او سبحانه است ميان بنده و دواعى قبايح، و اين حيلوله منع و وعظ باشد، نه قهر و جبر، و به ترغيب و ترهيب است نه الجا و اضطرار.
5- فى المجمع و العياشى عن الصّادق عليه السّلام معناه: ان لا يستيقن القلب انّ الحقّ باطل ابدا و لا يستيقن القلب انّ الباطل حقّ ابدا. «1» در مجمع و عياشى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است معنى آيه شريفه: يقين پيدا نكند قلب ابدا اينكه حق باطل باشد، و متيقّن نگردد قلب اصلا اينكه باطل حق باشد.
6- خداى تعالى منع فرمايد ميان قلب مؤمن و ارتداد كفر، به ادله و حجج و الطاف، و آنچه او را مقرب نمايد و اين وجه مخصوص است به دليل و برهان، نه قهر حضرت سبحان.
وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ: و بتحقيق شأن چنين است كه به ثواب و عقاب حق محشور خواهيد شد و مجازات اعمال مىبينيد؛ ان خيرا فخير و ان شرّا فشرّ، فتأمّل.
تبصره: آيه شريفه دلالت ندارد بر مذهب جبر به وجوهى:
1- آنكه اگر خداى تعالى حائل شود بين كافر و ايمان، پس عاجز، و امر عاجز سفه، و ذات احديت از آن منزه باشد. و ايضا اگر چنين امرى جايز بودى، هر آينه بايد جايز باشد تكليف ما لا يطاق، و حال آنكه فرموده: لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها.
2- آنكه حق تعالى امر فرموده به اجابت دعوت خود و رسول، و اين كلام در معرض ذكر و تحذير است از ترك اجابت، و اگر نعوذ باللّه خدا حائل ميان ايمان و كافر گردد، البته اين عذر قوى باشد در عدم اجابت، و اساس عقاب ظلم خواهد بود؛ تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا.
«1» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 534- تفسير عيّاشى، جلد 2، صفحه 53، حديث 39.
جلد 4 صفحه 321
3- حضرت الهى قرآن را نازل فرمود تا حجت پيغمبر باشد بر كفار نه بالعكس، و الّا كفار هر آينه اعتراض كنند چون ما را منع از ايمان نمود، پس چگونه امر به آن نمايد.
4- مانعيت حق از ايمان كفره، موجب شود لغويت تكليف و بعثت انبياء را، و صدور لغو از ذات حكيم على الاطلاق محال باشد. بنابراين كافر خود بسوء اختيار حيلوله نموده ميان قلب و ايمان به كفر، و مخالفت، و مؤيد اينست روايت تفسير برهان- فرمود حضرت صادق عليه السّلام: انّ اللّه تبارك و تعالى ينقل العبد من الشّقاء الى السّعادة و لا ينقله من السّعادة الى الشّقاوة. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «24»
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد اجابت كنيد مر خدا و رسول را وقتى كه بخواند شما را براى چيزيكه زنده كند شما را و بدانيد كه خدا حائل ميشود ميان مرد و دل او و آنكه امر آنستكه بسوى او محشور ميشويد.
تفسير
دعوت پيغمبر (ص) دعوت خدا و اجابت او اجابت حق است و دعوت خدا و رسول خلق را براى حيات ابدى آنها است خواه مراد جهاد باشد كه اگر بكشند از حيات دنيا و آخرت بهرهمند خواهند بود و اگر كشته شوند بزندگانى اخروى و روزى الهى فائز ميشوند چنانچه ظاهر است و خواه بهشت باشد چنانچه قمى ره فرموده و خواه ايمان و قرآن و علم دين و حق و نجات باشد كه هر يك را گفتهاند و خواه ولايت على (ع) باشد چنانچه در كافى از صادقين عليهما السلام نقل نموده همه حق و صحيح است و خداوند حائل و فاصل ميشود بين شخص و ميل قلبى او و نمىگذارد اراده و عزم خود را انجام دهد چنانچه از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده است كه شناختم خداى را بفسخ عزيمت ها و نقض همتها و در اوائل سوره بيان شد كه اصحاب عازم بودند كه بروند قافله قريش را غارت كنند خداوند مانع شد و خواهى نخواهى بجنگ بدر اقدام نمودند و بفيض اكمل
جلد 2 صفحه 522
رسيدند و قمّى ره فرموده خدا حائل ميشود بين مرد و بين چيزيكه اراده دارد و عيّاشى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه حائل ميشود بين او و بين آنكه بداند باطل حق است و نيز از آن حضرت نقل نموده كه مراد آنستكه يقين نميكند قلب كه حق باطل است و باطل حق است هرگز بنظر حقير ميخواهد بفرمايد قلب آنستكه بحق مطمئن ميشود و بباطل مطمئن نميگردد چون شيطان بمقام قلب راه ندارد و از مقام نفس و عقل تجاوز نمىكند و قلب مقام رحمن است پس او حائل ميشود ميان مرد و قلبش و مقلّب القلوب و اقرب من حبل الوريد است بايد مردم به اين مقام برسند و با او محشور شوند و بمجازات اعمال خودشان از خير و شر برسند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا استَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحيِيكُم وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَينَ المَرءِ وَ قَلبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيهِ تُحشَرُونَ «24»
اي كساني که ايمان آورديد خود را مهيّا كنيد براي اجابت از براي خدا و براي رسول زماني که شما را دعوت فرمايد از براي آنچه که شما را زنده ميكند و بدانيد محققا خداوند حائل ميشود بين مرد و قلب او و محقق است که شما بسوي او محشور خواهيد شد.
از براي حيات اطلاقات بسيار هست بر ذات اقدس ربوبي هُوَ الحَيُّ القَيُّومُ بر جمادات و نباتات و حيوانات حيات جمادي، نباتي، حيواني. بر انسان حيات انساني، بر مؤمن حيات ايماني، بر ملائكه حيات ملكوتي و حكماء گفتند (الاسماء موضوعة للمعاني العامة) و معناي جامع جميع اطلاقات منشأيت آثار است لذا گفتند صفت حيات در ذات ربوبي برگشت بعلم و قدرت است چنانچه برگشت جميع صفات كماليه ذاتيه باين دو صفت است.
و تحقيق اينست که حيات از صفات ذاتيه حقيقيه است و علم و قدرت از صفات ذات اضافه است و جميع صفات كماليه مفاهيم منتزع از ذات است که صرف الوجود باشد و اينها هر كدام مرتبه از مراتب وجود است که وجود واجب اعلي مراتب وجود غير متناهي ازلا و ابدا داراي جميع مراتب وجود است.
جلد 8 - صفحه 99
باري برگرديم بشرح و تفسير آيه شريفه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا گروندگان بپيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و تصديق كنندگان آن سرور استَجِيبُوا طلب اجابت و قبولي دعوت است لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ لام اختصاص است که فقط بايد اجابت دعوت خدا و رسول نمود و اما دعات باطله را نبايد اجابت كرد زيرا از طرف شيطان است لذا گفتند
(من اصغي الي ناطق فقد عبده فان کان من اللّه فقد عبد اللّه و ان کان من الشيطان فقد عبد الشيطان)
إِذا دَعاكُم داعي حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است و دعوتش از جانب خدا است لِما يُحيِيكُم و وجه اختصاص خطاب بمؤمنين براي اينکه است که افاضه وجود قابليت محل لازم دارد و كفار بر فرض داراي جميع اخلاق حميده و اعمال صالحه باشند چون ايمان شرط صحت كليه آنها است براي آنها نفعي ندارد و لو گفتيم که آنها همين نحوي که مكلف باصول هستند مكلف بفروع هم هستند لكن تا ايمان نياورند و شرط صحت اعمال را تحصيل نكنند عمل صحيح نميشود نظير اينكه بعد از دخول وقت نماز واجب ميشود و بر تركش عقاب هست و لكن تا تحصيل طهارت نكند از او صحيح نيست و اينکه اجابت دعوت نبي باعث حيات ابدي براي جميع اعضاء انساني ميشود چه اعضاء ظاهريه مثل چشم و گوش و ساير جوارح و چه باطنيه مثل عقل و نفس و ساير قواي باطنيه و چه معنويه حقيقيه مثل معارف الهيه و مراتب علميه و عمليه و كمالات نفسانيه و صفات ربوبيه که گفتند
(تخلقوا باخلاق اللّه)
وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَينَ المَرءِ وَ قَلبِهِ تعجيل كنيد در اجابت دعوت (خير الخير ما کان عاجله) چه بسا انسان همين نحوي که آمال و آرزوهايي در دنيا دارد
(و الموت يأتي بغتة)
و بگور ميبرد و مسامحه در اعمال و اخلاق و علم و معرفت و تسويف در آنها باعث فوت آنها ميشود و نائل نميشود از فرمايشات منسوبه بحضرت مجتبي عليه السّلام است بجناده
(كن لدنياك كانّك تعيش ابدا و كن لآخرتك
جلد 8 - صفحه 100
كانّك تموت غدا)
مسامحه در امور دنيويه و تأخير در انجام آنها محبوب و تعجيل در امور اخرويه و انجام آنها مطلوب است.
وَ أَنَّهُ إِلَيهِ تُحشَرُونَ محققا بازگشت همه بسوي او است و از كليه اعمال و افعال شما سؤال خواهد شد وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ صافات آيه 24، و سؤالات بسيار است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- دعوت به سوی حیات و زندگی: در تعقیب آیات گذشته که مسلمانان را به علم و عمل و اطاعت و تسلیم دعوت میکرد در اینجا همان هدف از راه دیگری دنبال میشود.
نخست میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را به هنگامی که شما را به چیزی میخواند که شما را زنده میکند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ).
ج2، ص143
آیه فوق با صراحت میگوید که دعوت اسلام، دعوت به سوی حیات و زندگی در تمام زمینههاست و مردم عصر جاهلیت تنها از حیات مادی و حیوانی برخوردار بودند.
سپس میگوید: «و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل میشود، و این که همه شما نزد او در قیامت اجتماع خواهید کرد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد، در عین این که با موجودات این جهان یکی نیست از آنها جدا و بیگانه هم نمیباشد، مرگ و حیات، علم و قدرت، آرامش و امنیّت، توفیق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و به همین دلیل انسان نه چیزی را میتواند از او مکتوم دارد و نه کاری را بیتوفیق او انجام دهد و نه سزاوار است به غیر او روی آورد و از غیر او تقاضا کند، چرا که او مالک همه چیز و محیط به تمام وجود انسان است!
نکات آیه
۱- اهل ایمان وظیفه دار اجابت و پذیرش دعوت خدا و رسول او هستند. (یأیها الذین ءامنوا استجیبوا للّه و للرسول إذا دعاکم)
۲- دین و تعلیمات و رهنمودهاى خدا و پیامبر(ص)، مایه حیات واقعى انسان (یأیها الذین ءامنوا استجیبوا للّه و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم) مراد از «ما» در «لما یحییکم»، تمامى تعلیمات و معارف و رهنمودهاى خدا و رسول اوست.
۳- انسانهاى رویگردان از تعلیمات و رهنمودهاى خدا و رسول، محروم از حیات واقعى انسانى (یأیها الذین ءامنوا استجیبوا للّه و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم)
۴- ایمان واقعى مستلزم اجابت دعوت خدا و رسول (یأیها الذین ءامنوا استجیبوا للّه و للرسول) مخاطب قرار دادن مسلمانان با وصف ایمان و سپس فرمان به اجابت خدا و پیامبر(ص) مى تواند ناظر به برداشت فوق باشد.
۵- برخى از دعوتها و دستورات خدا و پیامبر(ص)، دستوراتى زیربنایى و حیاتبخش براى جامعه ایمانى* (إذا دعاکم لما یحییکم) اگر جمله شرطیه «إذا دعاکم ... » داراى مفهوم باشد، این جمله با منطوق و مفهومش بیانگر دو نوع دستور است. دستوراتى زیربنایى، اساسى و حیاتبخش براى کل جامعه ایمانى، همانند مسائل حکومت و ولایت، و دستوراتى که جنبه فردى دارد و حیات کل جامعه در گرو آن نیست.
۶- دعوت خدا و رسولش داراى هویتى واحد براى هدایت انسانها به حیات واقعى (یأیها الذین ءامنوا استجیبوا للّه و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم)
۷- جهاد و مبارزه با کافران حق ناپذیر، مایه حیات واقعى جامعه ایمانى (یأیها الذین ءامنوا استجیبوا للّه و للرسول) از مصادیق مورد نظر براى «ما یحییکم»، به دلیل وقوع آیه مورد بحث در سیاق آیات جنگ و مبارزه، فراخوانى اهل ایمان به نبرد با دشمنان دین است.
۸- خداوند، حایل میان انسان و قلب وى (و اعلموا أن اللّه یحول بین المرء و قلبه)
۹- خداوند از قلب انسان به وى نزدیکتر است. (و اعلموا أن اللّه یحول بین المرء و قلبه)
۱۰- خداوند به قلب انسان از خود انسان نزدیکتر است. (و اعلموا أن اللّه یحول بین المرء و قلبه) از لوازم اینکه خداوند حایل بین انسان و قلب او باشد، همان است که در برداشت آورده شد.
۱۱- قلب انسان (اندیشه هاى او) در اختیار خداست. (و اعلموا أن اللّه یحول بین المرء و قلبه) چون خداوند حایل بین قلب و انسان است، پس در حقیقت هر اندیشه اى بخواهد وارد قلب شود باید از طریق خدا باشد و این بدین معناست که اندیشه هاى آدمى در اختیار خداوند است.
۱۲- خداوند آگاه به همه اندیشه هاى آدمى (و اعلموا أن اللّه یحول بین المرء و قلبه)
۱۳- توجه به علم کامل خداوند بر اندیشه ها، زمینه ساز اجابت دعوت خدا و رسول و پرهیز از نفاق و دورویى (لاتکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون ... و اعلموا أن اللّه یحول)
۱۴- انسانها، چه بخواهند و چه نخواهند، تنها به سوى خداوند محشور مى شوند. (و أنه إلیه تحشرون) تقدیم «الیه» بر «تحشرون» دلالت بر حصر دارد. و مجهول آمدن فعل «تحشرون» حکایت از آن دارد که آدمى در حشر به سوى خداوند اختیارى ندارد.
۱۵- توجه انسانها به حشر قهرى ایشان به پیشگاه الهى، زمینه ساز گرایش آنان به اجابت دعوت خدا و رسول (یأیها الذین ءامنوا استجیبوا ... و أنه إلیه تحشرون) هدف از بیان حشر آدمیان به سوى خداوند پس از «استجیبوا ... »، ایجاد زمینه براى اجابت دعوت خدا و رسول است.
روایات و احادیث
۱۶- عن أبى عبداللّه(ع) فى قوله اللّه تبارک و تعالى: «و اعلموا أن اللّه یحول بین المرء و قلبه» فقال: یحل بینه و بین أن یعلم أن الباطل حق.[۴] از امام صادق(ع) درباره آیه «و اعلموا أن اللّه یحول بین المرء و قلبه» روایت شده است: خداوند بین شخص و قلب او حائل مى شود و نمى گذارد باطل را حق بداند.
۱۷- عن أبى عبداللّه(ع) فى قوله: «یحول بین المرء و قلبه» قال: هو أن یشتهى الشىء بسمعه و بصره و لسانه و یده اما ان هو غشى شیئا مما یشتهى فانه لایاتیه إلا و قلبه منکر لایقبل الذى یأتى یعرف أن الحق لیس فیه.[۵] از امام صادق(ع) درباره سخن خدا «یحول بین المرء و قلبه»، روایت شده که فرمود: مراد این است که شخص (به عمل ناروایى) با گوش و چشم و زبان و دست میل دارد. اگر عملى را که میل دارد انجام دهد، قلبش با آن همراه نیست و آن عمل را نمى پسندد و مى داند که حق در آن نیست.
موضوعات مرتبط
- احکام: اجتماعى ۵
- انبیا: پذیرش دعوت انبیا ۴ ; دعوت انبیا ۶
- انسان: افکار انسان ۱۱، ۱۲، ۱۳ ; حشر قهرى انسان ۱۴، ۱۵ ; حیات واقعى انسان ۲ ; فرجام انسان ۱۴ ; قلب انسان ۸، ۹، ۱۰، ۱۱
- ایمان: آثار ایمان ۴
- تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۱۳
- جامعه: دینى ۷
- جهاد: آثار جهاد ۷ ; جهاد با کافران ۷
- حق: زمینه پذیرش حق ۱۳، ۱۵
- حیات: عوامل حیات واقعى ۵، ۷ ; محرومیت از حیات واقعى ۳ ; مراتب حیات ۳، ۷ ; هدایت به حیات واقعى ۶
- خدا: اختیارات خدا ۱۱ ; اعراض از اوامر خدا ۳ ; اوامر خدا ۲ ; پذیرش دعوت خدا ۱، ۴، ۱۳، ۱۵ ; دعوت خدا ۵، ۶ ; علم خدا ۱۲، ۱۳ ; قرب خدا ۸، ۹، ۱۰
- دین: اعراض از تعالیم دین ۳ ; تعالیم دین ۲ ; فلسفه دین ۲
- علم: آثار علم ۱۳، ۱۵
- کافران: حق ناپذیر ۷
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۱
- محمد(ص): اعراض از اوامر محمد(ص) ۳ ; اوامر محمد(ص) ۲ ; پذیرش دعوت محمد(ص) ۱، ۴، ۱۳، ۱۵ ; دعوت محمد(ص) ۵، ۶
- نفاق: اجتناب از نفاق ۱۳
منابع