الأعراف ٥٥
کپی متن آیه |
---|
ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُ الْمُعْتَدِينَ |
ترجمه
الأعراف ٥٤ | آیه ٥٥ | الأعراف ٥٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَضَرُّعاً»: متواضعانه و خاشعانه. علنی و آشکارا. حال ضمیر (و) در فعل (أُدْعُوا) است و به معنی مُتَضَرِّعِینَ است. «خُفْیَةً»: پنهانی. نهانی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۵۴ - ۵۸، سوره اعراف
- معناى (( عرش (( و مراد از (( عرش خدا(( و تشبيه و تنظير عرش خدا به كرسى هاىحكومتى
- معناى عرش در ضمن بيان يك مثال و تطبيق آن با نظام تكوين
- معنى و مراد از (( خلق (( و (( امر(( در: (( له الخلق و الامر((
- فرق بين (( خلق (( و (( امر((
- اقوال مختلف درباره معناى عرش
- اگر چه تعبير (( استواء رحمن بر عرش (( تمثيل است ولى مبين حقيقتى نيز مى باشد كهعبارت است از مقامى كه زمام جميع امور منتهى بدان است .
- عموميت تدبير و اراده خداوند و نفى هر مدبر ديگرى
- آيات ديگرى كه دلالت دارد بر عموميت تدبير خداوند و نفى هر مدبر ديگرى مى كند
- دو وجه در معناى : (( ادعوا ربكم تضرّعا و خفية ((
- روش تفسيرى صحابه و تابعين ، سكوت در مورد معارف قرآنى ازقبيل مساءله عرش و كرسى بوده است و فقط مولى على و ديگر ائمه معصومين عليهمالسلام متعرض اين حقائق شده اند
- جواب امام على (عليه السلام ) به سؤ الات جاثليق در مورد عرش و...
- توضيح برخى فقرات حديث جاثليق
- روايتى ديگر از امام صادق (عليه السلام ) درباره معناى عرش و كرسى و شرح آن روايت
- دو روايت در جواب سؤ ال درباره فاصله زمين و عرش
- چند روايت در مورد حاملين عرش
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ «55»
پروردگارتان را با تضرّع و پنهانى بخوانيد، قطعاً او تجاوزگران را دوست ندارد.
نکته ها
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در سفرى بعضى اصحاب را ديدند كه با فرياد دعا مىكنند، حضرت فرمودند: «آرام دعا كنيد». «1» حضرت زكريّا نيز خداوند را در پنهانى و با اخلاص ندا مىكرد.
«نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا» «2» زيرا نشانهى ادب است چنانكه خداوند به مؤمنان مىفرمايد:
بلندتر از صداى پيامبربا او سخن نگوييد. «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ» «3» وممكن است صداى بلند در عبادت ونيايش، زمينهساز تظاهر و ريا باشد.
تضرّع و ناله در دعا، نشانهى توجّه انسان به كمبودها و نيازهاى خود و عامل شكستن غرور و خودخواهى است. زيرا آنكه خود را قوى و غنى بداند، در برابر هيچ كس ناله و
«1». تفاسير مجمعالبيان و كبير فخررازى.
«2». مريم، 3.
«3». حجرات، 2.
جلد 3 - صفحه 82
درخواستى ندارد.
امام صادق عليه السلام فرمود: «تضرّع در دعا، دستان را به طرف آسمان بلند كردن و دعا نمودن است»، «1» پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز چنين دعا مىكرد و سلمان فارسى از آن حضرت نقل كرده كه فرمود: «خداوند حيا مىكند دستى را كه به دعا بلند شود محروم برگرداند». «2»
پیام ها
1- پس از خداشناسى، خداپرستى لازم است. «ادْعُوا رَبَّكُمْ» در آيهى قبل، خداشناسى مطرح شد، در اين آيه خداپرستى.
2- بهتر است دعا با استمداد از كلمهى «ربّ» و همراه تضرّع و زارى و پنهانى باشد. «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً» دعاى پنهانى از ريا دور و به اخلاص نزديكتر است.
3- دعا وقتى مؤثّر است كه خالصانه و همراه با تضرّع باشد. «تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً»
4- با تمام وجود و با كمال خضوع خدا را بخوانيم وزبانمان نماينده همهى وجود ما باشد. ادْعُوا ... تَضَرُّعاً
5- گردنكشان و تجاوزكاران، از لطف و محبّت الهى محروم مىباشند. «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»
6- دعا نكردن، دعاى بىتضرّع و دعاى ريائى، از نمونههاى سركشى و تجاوز است. «الْمُعْتَدِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (55)
بعد از اثبات خالقيت و وحدانيت و مالكيت خود و ثبوت تكليف، در عقب آن به عبادت امر فرمايد:
ادْعُوا رَبَّكُمْ: بخوانيد و ياد كنيد اى بندگان، پروردگار خود را، تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً: به حالت زارى و پنهانى، يعنى هم ظاهر و هم باطن و بطلبيد از درگاه احديت او جميع مرادات و قضاء حاجات خود را، چه خالق و مالك شما غنى، و فياض على الاطلاق است.
تبصره: بيان دعا:
«1» من لا يحضره الفقيه، جلد 4، باب آخر كتاب، صفحه 269.
جلد 4 صفحه 90
1- دعا اصل طاعت و مخ عبادت است، زيرا عبد هرگاه ملجأ و منجا و مفر و مهرب خود به وجهى نداند، لابد از كل ما سوى اللّه نااميد و منقطع شده، به توجه قلبى رجوع به خالق غنى مىنمايد. معبود ازلى و ابدى، از ازل حال او را داند و وعده حتمى هم به قضاء حاجت محتاجين داده، و وعده الهى تخلف پذير نيست، پس دعا را وسيله وصول به آن قرار داده.
2- ذات علام الغيوب در ازل آنچه اصلح و انسب به احوال و مآل عالم و آدم باشد همه را بالتفصيل به حسب حكمت صحيحه و مصلحت قديمه خود مقرر فرموده، اما حصول آن منحصر بر دعا و مسئلت ايشان باشد، پس دعا لازم آمد.
3- دعا مفيد معرفت ذلت عبوديت و عزت ربوبيت، و آن اشرف عبادات است. و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: ما من شىء اكرم على اللّه من الدّعاء و الدّعاء هو العبادة و قرء: انّ الّذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين يعنى: هيچ چيز گرامىتر بر خدا از دعا نيست، و دعا اصل عبادت است به دليل آيه آنانكه تكبر كنند از عبادت من، يعنى دعا كردن، زود است داخل جهنم شوند ايشان را به ذلت و خوارى.
شرايط دعا: بطور اختصار:
1- كمال صحت عقايد و ايمان و معرفت الهى.
2- خوردن غذاى حلال و پاك، چه در حديث نبوى به طريق خاصه و عامه وارد است كه: هر كه غذا و لباس او حرام باشد، چگونه نماز و روزه و عبادت او قبول شود.
3- طهارت بدن و جامه از حدث و خبث.
4- مطلوب، حرام نباشد.
5- خالص از ريا و سمعه.
6- تعميم در دعا.
7- گريه و تضرع و تذلل و خشوع و خضوع باشد، چه اين حالت سلاح دعا است.
8- مقدم بر طلب مطلوب، مدح و ثناى الهى نمودن به ذكر اسماء حسنى و صلوات و سلام بر محمد و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. در لوامع حضرت
جلد 4 صفحه 91
صادق عليه السّلام فرمود: هرگاه يكى از شما حوائج دنيا و آخرت را از خدا بخواهد، ابتدا نمايد به مدح و ثناى الهى و صلوات بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل معصومين او. «1» 9- اعتراف و احصاء گناهان خود، و نعم الهى.
10- اصل اصيل توجه و اقبال قلب، چه به قلب لاهى و ساهى، منتج نباشد. در لوامع حضرت امير المؤمنين فرمايد: لا يقبل اللّه دعاء قلب لاه: «2» قبول نفرمايد خدا دعاى قلب لاهى را. و حضرت صادق عليه السّلام فرمود: من قدّم اربعين من المؤمنين ثمّ دعى استجيب له. «3» يعنى: هر كه مقدم دارد چهل نفر از مؤمنين را پس دعا نمايد، مستجاب شود براى او.
11- مقدم داشتن دعا براى برادر دينى. و حضرت باقر عليه السّلام فرمود:
اسرع الدّعاء نجاحا للاجابة دعاء الاخ لاخيه بظهر الغيب فاذا بدء بالدّعاء لاخيه فيقول ملك موكّل امين و لك مثلاه. «4» يعنى: سريعترين دعا به اجابت، دعاى براى برادر مؤمن است در غياب. پس چون ابتدا نمايد به دعا براى برادر مؤمن، ملك موكل گويد: آمين و براى تو هم مثل آن باشد.
بنابراين عدم اجابت دعاها به جهت فقدان شرايط خواهد بود.
إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ: به تحقيق ذات سبحانه دوست نمىدارد تجاوز كنندگان از حد و تاركين دعا را، يعنى لازمه دوستى كه لطف و مرحمت و عطا باشد، نسبت به آنان منظور نفرمايد.
بيان: در علم كلام مقرر و مبرهن گرديده كه اينچنين اسماء و صفات، دو حالت دارند: اول- بطور مبادى. دوم- بطور غايات. اما وجه اول- به وجود شهوانيت حيوانى، در قلوب رغبت و ميل به چيزى يا نفرت و كراهت از چيزى ناشى مىشود. وجه دوم- به حصول ميلان و رغبت و رضا و رحمت، اظهار شفقت و ايصال خيرى به محبوب و مرضى عنه عطا مىنمايد، و به حصول
«1» بحار الانوار، جلد 93، صفحه 313.
«2» اصول كافى، كتاب الدعاء، جلد 2 صفحه 473، حديث دوم.
«3» كتاب پيشين، صفحه 509، حديث 54.
«4» همان مدرك، صفحه 507، حديث 4 (با اندكى تفاوت)
جلد 4 صفحه 92
كراهت و غضب ناملايم طبع و مكروهى موجب تلافى باخذ انتقام او مىشود؛ پس بالنسبه به ذات احديت الهى غايات اين الفاظ مراد باشد، زيرا به معنى اول باعث تغير ذات و تغير ذات محال است، لذا مراد از محبت لازمه آن كه ايصال خير و احسان است عطا فرمايد و يا وصول به ثواب و نجات از عقاب و عذاب باشد و آن را نسبت به معتدين مرعى ندارد به سبب سوء اختيار خودشان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (55)
ترجمه
بخوانيد پروردگار خودتان را در حال خشوع و پنهانى بدرستيكه او دوست ندارد تجاوز كنندگانرا.
تفسير
تضرّع تذلّل مشتمل بر خوف است كه از آن تعبير بخشوع مينمايند اگر اثر آن در قلب و چشم ظاهر شود و خضوع مىگويند اگر اثر آن در بدن آشكار باشد شايد تضرّع بعلاوه سوز و گدازى هم لازم داشته باشد در هر حال اين حال در دعا مطلوب خداوند است چنانچه پنهان نمودن دعا هم مطلوب است و آن بنظر حقير يا بآنستكه در خلوت و پنهانى دعا كنند يا در حين دعا صوت را از حدّ اعتدال متجاوز ننمايند چون خداوند تجاوز كنندگان از حد اعتدال را در امور دوست ندارد و شك نيست كه اين هر دو اقرب باخلاص و انسب با ادب و آداب طلب است در مجمع از پيغمبر (ص) روايت نموده كه در يكى از غزوات آنحضرت مشرف بوادىئى شد كه مردم در آنجا شروع بتكبير و تهليل با صوت بلند نمودند و آنحضرت فرمود بخودتان رحم كنيد شما شخص كر و غائب را نمىخوانيد بلكه سميع و قريب را ميخوانيد او با شما است و بنابر آنچه ذكر شد تضرعا و خفية هر دو حالند از ضمير مخاطب و مصدرند بمعنى اسم فاعل يعنى متضرّعين و مخفين ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ادعُوا رَبَّكُم تَضَرُّعاً وَ خُفيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ المُعتَدِينَ (55)
بخوانيد پروردگار خود را بحالت ذلت و پنهاني محققا او دوست نميدارد تجاوزكنندگان را.
جلد 7 - صفحه 342
ادعُوا رَبَّكُم يكي از عبادات بسيار بزرگ دعاء است حتي در حديث دارد از نماز و قرائت قرآن افضل است و از نيزه و سلاح تيزتر است براي دفع دشمن و براي دفع بلاء و لو هر چه محكم باشد و اگر دعا نباشد مورد عنايت الهي واقع نميشود قُل ما يَعبَؤُا بِكُم رَبِّي لَو لا دُعاؤُكُم فرقان آيه 77، و هر دعائي مقرون باجابت است يا در دنيا و يا در آخرت و اخبار و آيات در اهميت و فضيلت دعاء بسيار است و از براي دعاء شرائط بسياري است که از آن جمله اينکه آيه است:
تَضَرُّعاً وَ خُفيَةً تضرّع اظهار ذلّت و خضوع و خشوع و با حال بكاء و شكستگي است و خفيه در پنهاني و خفض صوت و آهسته دعاء كردن نه با صداي بلند و علنا مگر در موارد لازمه مثل مجامع مؤمنين که آنها آمين بگويند و امثال اينها بلكه هر عبادت پنهاني افضل از علانيه است بالاخص صلوات مندوبه و صدقات مستحبه و نحوه اينها.
إِنَّهُ لا يُحِبُّ المُعتَدِينَ اعتداء بمعني تجاوز از حدّ است يا طلب اموري است که از حد او خارج است و از حد قابليت او بيرون است يا با صداي بلند دعا كردن يا طلب حرامي يا آنچه بر غير صلاح و صواب باشد يا نفرين در حق مؤمنين يا دعاء براي كفار و معاندين و طلب مغفرت كساني که قابل مغفرت نيستند و امثال اينها که مذموم است يا حرام است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 55)- شرایط اجابت دعا: آیه قبل با ذکر دلایل روشن این حقیقت را اثبات کرد که شایسته عبودیت و بندگی تنها خداست و به دنبال آن در اینجا دستور میدهد که «دعا و نیایش» که جان و روح عبادت است باید در برابر خدا انجام گیرد، نخست میگوید: «پروردگار خود را از روی تضرّع و در پنهانی بخوانید» (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً).
این که در آیه فوق دستور داده شده که خدا را در «خفیّه» و پنهانی بخوانید برای این است که از «ریا» دورتر، و به اخلاص نزدیکتر، و توأم با تمرکز فکر و حضور قلب باشد.
و در پایان آیه میفرماید: «او (خداوند) تجاوزکاران را دوست نمیدارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ).
و این جمله معنی وسیعی دارد که هرگونه تجاوز را، اعم از فریاد کشیدن به هنگام دعا، و یا تظاهر و ریاکاری، و یا توجه به غیر خدا را به هنگام دعا، شامل میشود.
نکات آیه
۱- لزوم دعا به درگاه خداوند (ادعوا ربکم)
۲- شناخت ربوبیت الهى، مستلزم روى آورى انسان به دعا به درگاه اوست. (إن ربکم اللّه الذى ... ادعوا ربکم تضرعاً) بیان ضرورت دعا پس از بیان ربوبیت خداوند و تدبیر جهان هستى از سوى او مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.
۳- لزوم تضرع (احساس ذلت و کوچکى) در دعا به درگاه خداوند (ادعوا ربکم تضرعاً و خفیة) «تضرع» (تذلل و اظهار کوچکى) مصدر است و در آیه به معناى اسم فاعل و حال براى فاعل «ادعوا» مى باشد ; یعنى: ادعوا ربکم متضرعین.
۴- دعا در نهان، توصیه خداوند به بندگان (ادعوا ربکم تضرعاً و خفیة) «خفیة» (نهان کردن) مصدر است و در آیه به معناى اسم فاعل و حال براى فاعل «ادعوا» مى باشد ; یعنى: ادعوا ربکم مخفین دعاءکم.
۵- لزوم اخلاص در دعا (ادعوا ربکم تضرعاً و خفیة) ترغیب به نهان ساختن دعاها مى تواند براى پیشگیرى از نفوذ ریا در دعا باشد.
۶- گردنکشان و متجاوزان، از محبت خدا محرومند. (إنه لایحب المعتدین)
۷- روى گردانى از نیایش و تضرع در برابر خدا، گردنکشى و موجب محرومیت از محبت الهى است. (ادعوا ربکم ... إنه لایحب المعتدین)
۸- علنى ساختن دعا و نداشتن تضرع در آن، تجاوز از آداب دعا به درگاه خداست. (ادعوا ربکم تضرعاً و خفیة إنه لایحب المعتدین)
۹- توجه به ربوبیت خداوند، برانگیزنده آدمى به دعا به درگاه او (ادعوا ربکم) هدف از بیان ربوبیت خدا به انسانها، در ضمن دعوت آنان به دعا به درگاه او، ایجاد انگیزه دعا در ایشان است. یعنى باور به ربوبیت خدا همان و روى آورى به درگاه او همان.
روایات و احادیث
۱۰- عن ابى عبداللّه (ع): ... و دعاء التضرع أن تحرک اصبعک السبابه مما یلى وجهک ... .[۱] از امام صادق (ع) (ضمن بیان روشهاى گوناگون دعا) روایت شده است: ... و دعاى تضرع آن است که هنگام دعا انگشت سبابه خود را در نزدیکى صورت حرکت بدهى ... .
موضوعات مرتبط
- انگیزش: عوامل انگیزش ۲، ۹
- تجاوز: موارد تجاوز ۷
- تضرع: ترک تضرع ۷
- جهانبینى: و ایدئولوژى ۲
- خدا: ربوبیت خدا ۲، ۹ ; محرومیت از محبت خدا ۷
- خداشناسى: آثار خداشناسى ۲، ۹
- دعا: آثار ترک دعا ۷ ; آداب دعا ۳، ۴، ۵، ۸ ; اخلاص در دعا ۵ ; اهمیت دعا ۱ ; تضرع در دعا ۳، ۸ ; دعاى آشکار ۸ ; دعاى پنهانى ۴ ; زمینه دعا ۲، ۹
- علم: و عمل ۲، ۹
- متجاوزان: محرومیت متجاوزان ۶
- محرومان: از محبت خدا ۶
منابع
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۵ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۱- ، ح ۱۶۳.