الأعراف ١٢
کپی متن آیه |
---|
قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ |
ترجمه
الأعراف ١١ | آیه ١٢ | الأعراف ١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا مَنَعَکَ؟»: چه چیز تو را باز داشت؟ چه چیز مانع شد؟ «طِینٍ»: گِل (نگا: صافّات / ). خاک (نگا: آلعمران / ). زیرا خاک عام است و بر گِل و غیرگِل اطلاق میشود. استعمال (طین) در اینجا چه بسا اشاره به مرحلهای از مراحل تدریجی خِلقت آدم باشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۲۵، سوره اعراف
- معناى تمكين انسان در زمين در جمله : (( و لقد مكناكم فى الارض ))
- سجده ملائكه براى جميع بنى آدم و براى عالم بشريت بوده است .
- بيان اين كه خلقت آدم در حقيقت ، خلقت جميع بشر بوده است و اشاره بهاقوال ديگرى كه در توجيه نسبت دادن خلقت آدم به همگان گفته شده است .
- ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته و او و همه فرشتگان در مقامى قرارداشتند كه آن مقام ماءمور به سجده شده است .
- بيان اينكه مراد از امتثال و تمرد در امر ملائكه به سجود براى آدم و تمرد ابليس ، امورتكوينى است .
- تكبر و خودخواهى سرچشمه تمامى گناهان است .
- ملاك برترى در تكوينيات بستگى دارد به بيشتر بودن عنايات الهى واستدلال ابليس به برترى آتش غلط بوده است .
- وجوب امتثال امر الهى از جهت اين است كه امر، امر او است و دائر مدار مصالح و جهات خيرنيست
- توضيح در مورد اينكه امر ملائكه به سجده امرى تكوينى بوده است .
- كبريا خاص خداى سبحان است و از غير او تكبر پسنديده نيست .
- درخواست مهلت از خدا توسط ابليس
- محاصره انسان توسط شيطان از چهار طرف !
- مراد از (( مخلصين (( و (( شاكرين (( كه شيطان نمى تواند ايشان را بفريبد و اشارهبه طريقه گمراه كردن شيطان
- مراد از جمله (( الّا اءن تكوناملكين (( در خطاب به آدم و هوا
- اشاره به اهمال و قصور مفسرين در بحث از شيطان و شناختن او
- چند مطلب كه بايد در بحث از مساءله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيانشود
- ۲- مراتب مختلف موجودات مقتضاى الهى است .
- ۳- آيات مربوط به داستان سجده آدم تصويرى است از روابط بين نوع انسانى و نوعملائكه و ابليس
- بهشت قبل از هبوط بهشت برزخى بوده نه بهشت جاويدان !
- قلمرو اغوا و اضلال شيطان ، ادراك انسانى و ابزار كار او عواطف و احساسات بشرى است .
- نحوه تصرفات ابليس در ادراك انسان
- ولايت شيطان بر آدميان در ظلم و گناه و ولايت ملائكه بر آدميان در اطاعت و عبادت
- بعضى از لشكريان ابليس از جنس بشرند
- خلاصه بحث درباره شيطان و وسوسه اندازى او
- بحث عقلى و قرآنى (مناظره اى كه شارح اناجيلنقل كرده و در تورات ذكر شده كه بين ابليس و ملائكه واقع شده است )
- در آفريدن خلايق و مخصوصا كفارى كه نتيجه خلقتشان خلود در آتش است چه حكمتى است ؟
- تكليف بندگان براى خدا چه سودى دارد؟!
- چرا خداوند انسان را بدون اينكه مكلف نمايدكامل نساخت و چرا او را كامل نيافريد؟
- تكليف ابليس و ملائكه به سجده بر آدم براى چه بود و لعن و عقاب ابليس بعد ازنافرمانى چرا؟
- پاسخ به دو شبهه ديگر
- بيان و توضيح جمله : (( لايسئل عما يفعل و هم يسئلون (( از نظر فلسفه و برهان و وحى
- اشاره به ابحاث ممتدّ متكلمان اشاعره و معتزله دربارهافعال خدا
- تقسيم علوم و مدركات انسان به : علوم كاشف از خارج و علوم اعتبارى و ذهنى
- فرق بين اين دو قسم از علوم
- جميع احكام عقلى از فعل خداوند اتخاذ شده است
- اشكالاتى كه بر راءى اشاعره در احكام نظرىعقل وارد است
- جريان احكام عقلى عملى در افعال خداى تعالى
- عقل نظرى در تشخيصهاى خود درباره معارف مربوط به خدا مصيب است .
- عقل عملى : جستجوى مصالح و مفاسد و حسن و قبحافعال در احكام تشريعى
- آياتى كه جريان عقل نظرى و عقل عملى را در ناحيه پروردگار تاءييد مى كند
- بحث روايتى (رواياتى در مورد شيطان و تمرد تو از سجده بر آدم و وساوس وتصرفات او...)
- بهشت آدم از باغهاى دنيا بوده است
- رد اينكه ملائكه و شياطين به تغيير ذات خود قدرت داشته باشند و به صور مختلفه درآيند.
- دو دسته روايات مربوط به تصرفات ابليس و كيفيت تصرف او در شعور آدمى
- ماجراى شگفت انگيز گفتگوى حضرت يحيى با ابليس
- بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «12»
(خداوند به ابليس) فرمود: وقتى كه من (به سجده) فرمانت دادم، چه چيز تورا از سجده كردن باز داشت؟ (شيطان) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گِل آفريدى.
نکته ها
دليل سجدهى فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لياقت ذاتى انسان بود نه جنسيّت و ساختمان وجودى او.
شيطان در مقام توجيه نافرمانى خود، با مغلطه و قياسى نابجا ادّعا كرد: من از آدم برترم، زيرا من از آتشم و آدم از خاك، گرچه هركدام منشأ اثرى خاص مىباشند؛ امّا در حقيقت او با اين ادّعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حكيم وتوجّه به جايگاه آدمى نزد خداوند،
«1». احتجاج طبرسى، ج 1، ص 204.
جلد 3 - صفحه 27
«إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» «1» و ناديده گرفتن روح الهى در انسان، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «2» در مقابل فرمان خداوند گردنكشى كرد. چنانكه بسيارى از ما نيز در بسيارى موارد، احكام و دستورات دينى را بدون توجّه به حكمت و فلسفهى آن، به ظاهر با عقل خود مىسنجيم و چون دليل آشكارى براى آن نمىيابيم، آن را نمىپذيريم و بدان بىاعتنا مىشويم، يا در برخى موارد از مقايسهى موضوعاتِ متشابه با يكديگر، حكم يكسانى براى همهى آنها صادر مىكنيم. لذا قياس در استنباط احكام جايز نيست و امام صادق عليه السلام همواره از قياسهاى ابوحنيفه به شدّت انتقاد مىكرد. «3»
پیام ها
1- قبل از صدور حكم، محاكمه و بازپرسى لازم است. «قالَ ما مَنَعَكَ»
2- شيطان، پايهگذار نافرمانى و گناه است. ما مَنَعَكَ ... إِذْ أَمَرْتُكَ چون اوّلين نافرمانى توسّط او صورت گرفت.
3- عقاب بدون بيان قبيح است و تا حكمى و مطلبى بيان نشده، بازخواست و مجازات نمىتوان كرد. قالَ ما مَنَعَكَ ... إِذْ أَمَرْتُكَ
4- شيطان در برابر خدا ايستاد، نه در برابر حضرت آدم. «إِذْ أَمَرْتُكَ» چنانكه در آيهى ديگر مىخوانيم: «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» «4»
5- شيطان نيز همچون انسان داراى تكليف و اختيار است. ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ ...
6- ميزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و ... هيچ كدام معيار نيست. إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ ...
7- در قضاوت، به مجرمان نيز فرصت اظهارنظر بدهيم. «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
8- ناديده گرفتن جنبهى ملكوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او كه مرام و
«1». بقره، 30.
«2». حجر، 29.
«3». تفسير نمونه.
«4». كهف، 50.
جلد 3 - صفحه 28
مسلك مادّيون مىباشد، شيطانصفتى است. «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
9- خودبرتربينى مىتواند مخلوق را به جبههگيرى در مقابل خالق وادار كند. «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
10- قبول خالقيّت خدا به تنهايى كافى نيست، اطاعت و تسليم هم لازم است.
خَلَقْتَنِي ... خَلَقْتَهُ شيطان، خالقيّت خدا را پذيرفته بود، ولى از او اطاعت نكرد.
11- نژادگرايى، از ارزشهاى شيطانى است. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ»
12- شيطان در برابر فرمان روشن و صريح خداوند، به سليقه شخصى خود عمل كرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ ... خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ ...
13- شيطان، از روش قياس استفاده كرد كه اساس علمى ندارد، بلكه بر مبناى گمان است. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «12»
قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ: فرمود خداى تعالى ابليس را چه چيز منع كرد تو را اينكه سجده كنى آدم را، إِذْ أَمَرْتُكَ: وقتى كه امر فرمودم.
نكته: مفسر بلاغى فرمايد: تدبر در اين آيه و سوره «ص» شهادت دهد به اينكه: «لا» در «لا تسجد» زائد نيست، بلكه به جهت اشاره است به امرى كه تصريح فرموده در سوره «ص». بيانش آنكه: فعل گاهى براى آن مانعى است مانند ضد آن يا غفلت يا عجز يا كسالت، و گاهى براى آن داعى يا حاملى است بر ترك آن و مخالفت امر. فرمود خداى تعالى از جهت انكار و توبيخ در سوره «ص» از مانع: ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ، و از سبب و حامل بر مخالفت: أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ، و اشاره فرمود در اين آيه به وجود «لا» به سؤال از سببى كه او را بر معصيت حمل نمود بعد از سؤال از مانع. پس كأنّ فرمايد: چه چيز منع نمود تو را از سجده و چه واداشت تو را بر اينكه سجده نكنى. و لذا جواب در هر دو مقام بيان سبب حمل واقع شده نه علت مانع.
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ: گفت ابليس در جواب، من بهترم از آدم. اين جواب از حيثيت معنى است كه استبعاد نموده گفت: چگونه مثل من را به سجده آدم امر فرمايد. پس حقيقت معنى آنكه: من از او بهترم و نيكو نيست فاضل، سجده مفضول كند. پس به چه وجه سجده او نمايم. بعد در تعليل تفضيل خود گفت:
خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ: خلق كردى مرا از آتش كه جوهر نورانى علوى است، وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ: و خلق نمودى آدم را از گل كه جسم ظلمانى سفلى است.
تبصره: شيطان خطا نموده در كلام خود به وجوهى: 1- فضيلت را به اعتبار عنصر ملاحظه كرد. و اگر به اعتبار فاعل كه: خَلَقْتُ بِيَدَيَ، و به سبب حقيقت كه: نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي*، اشاره است نظر نمودى، دانستى كه خيريت و فضيلت
جلد 4 صفحه 20
آدم را مىباشد نه او. 2- قياسش در افضليت آتش از خاك باطل بود، زيرا آتش خائن است كه هر چه بدو دهند نيست گرداند، و خاك امين كه هر چه در آن محتوى كنند نگاهدارد. و مسلم تمام، امين از خائن بهتر باشد. 3- آتش علوّ و تكبر دارد به خلاف خاك متواضع و فروتنى، كه پايمال هر عالى و دون است. و محقق كل است كه متواضع از متكبر اشرف خواهد بود. 4- خاك نقش پذيرفت كه: كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ، و آتش نقش معرفت سوزاند چنانچه نقش معرفت ابليس سوخت كه: فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ.
احاديث وارده:
1- در كافى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه: ابليس قياس كرد خود را به آدم پس گفت: خلق فرمودى مرا از آتش و آدم عليه السّلام را از خاك و اگر قياس مىنمود جوهر مخلوقه آدم را به آتش، هر آينه بود آن جوهره نورانىتر از آتش. «1» 2- فرمود: ملائكه گمان داشتند ابليس از ايشان است و حال آنكه در علم الهى نبود از آنها پس ظاهر نمود آنچه در نفس او بود از حميت و گفت: من از آتش و آدم از خاك است. «2» 3- مروى است: داخل شد ابو حنيفه بر حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
اى ابو حنيفه به من رسيده قياس مىكنى. گفت: بلى. فرمود: قياس نكن، اول قياس كننده ابليس بود وقتى كه گفت خلق نمودى مرا از آتش و آدم عليه السّلام را از خاك، قياس كرد بين خاك و آتش، و اگر قياس مىنمود نوريت آدم به نوريت نار، مىشناخت فضل بين آن دو و صفاء يكى را بر ديگرى. «3» 4- در حديثى طويل فرمود: اول معصيتى كه ظاهر شد انانيت ابليس لعين بود وقتى كه خدا امر فرمود ملائكه را به سجده آدم. پس سجده نمودند و ابا كرد لعين. حق تعالى طرد فرمود او را از جوارش و لعن نمود او را و ناميد رجيم، و قسم
«1» اصول كافى، كتاب العلم، جلد اوّل، صفحه 58، حديث 18.
«2» بحار الانوار، جلد 63 صفحه 220، حديث 59 (طبع اسلاميه)- اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، جلد 2، صفحه 308، حديث 6.
«3» اصول كافى، كتاب العلم، جلد اوّل، صفحه 58، حديث 20.
جلد 4 صفحه 21
ياد كرد به عزت خود قياس نكند كسى در دين مگر قرين نمايد او را با دشمنش ابليس در درك اسفل نار.
5- فرمود: دروغ گفت ابليس كه خلق نفرموده خدا او را مگر از خاك، زيرا فرمود: الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً: آن ذاتى كه قرار داد از براى شما آتش را از درخت سبز به تحقيق خلق نمود او را از اين نار و از اين شجره، و شجر اصلش از خاك است. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «12»
ترجمه
گفت چه چيز منع كرد تو را كه سجده كنى چون امر كردم تو را گفت من بهترم از او آفريدى مرا از آتش و آفريدى او را از گل.
تفسير
كلمه لا زائده است براى تاكيد يا مراد آنستكه چه چيز وادار نمود ترا كه سجده نكنى و اين قبيل تعبيرات در كلام عرب رائج است در هر حال شيطان در جواب عرض كرد اصل من اشرف از اصل او است چون مرا از آتش و او را از گل خلق فرمودى پس نبايد من در برابر او خاضع شوم و در كافى از امام صادق (ع) روايت نموده
جلد 2 صفحه 412
كه شيطان خود را قياس بآدم نمود و اگر قياس مينمود جوهرى را كه خلق فرموده بود خداوند از آن آدم را بآتش نور و ضيائش زيادتر از آتش بود و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه شيطان دروغ گفت خداوند او را از گل خلق كرده بود چون او خلق شده بود از آتشى كه آن از درختى خلق شده بود كه اصل آن گل بوده است پس تكبّر و قياس موجب عصيان و حرمان او از قرب ربوبى گرديد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاّ تَسجُدَ إِذ أَمَرتُكَ قالَ أَنَا خَيرٌ مِنهُ خَلَقتَنِي مِن نارٍ وَ خَلَقتَهُ مِن طِينٍ «12»
فرمود خداوند تبارك و تعالي بابليس چه چيز مانع شد که ترك سجده كردي زماني که امر فرمودم تو را گفت من بهتر از آدم هستم مرا از آتش خلق فرمودهاي و او را از گل.
قالَ ما مَنَعَكَ أَلّا تَسجُدَ إِذ أَمَرتُكَ در سوره ص ميفرمايد قالَ يا إِبلِيسُ ما مَنَعَكَ أَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِيَدَيَّ آيه 75، بدون لا، و در اينکه آيه بضميمه لا ذكر فرموده أَلّا تَسجُدَ لذا بسياري از مفسرين گفتند لا زائده و لغو است، و بعضي تصرف در كلمه منعك كردند و بمعني ما دعاك الي ان لا تسجد، لكن هر دو كلام باطل است، اما زائد بودن مكرر گفتهايم كلمه زائده در قرآن نيست بخصوص تعبير بلغو بسيار ركيك است، و اما معناي منعك بدعاك خلاف ظاهر بلكه خلاف نص است.
جلد 7 - صفحه 282
بلكه تحقيق كلام اينکه است که فرق است بين اينکه دو مورد، اما در سوره ص كلمه ان تسجد چون بتأويل مصدر ميرود مفادش ما منعك من سجودك است و معني واضح است و اما در اينکه مقام الا تسجد بيان منعك است يعني سبب اينكه ممنوع شدي و سجده نكردي چيست بقرينه إِذ أَمَرتُكَ يعني امرتك بالسجود باين معني که اطاعت امر من واجب سبب مخالفت از امر من و ممنوع شدن از اطاعت من و ارتكاب معصيت بترك سجود چيست قالَ أَنَا خَيرٌ مِنهُ عذر بدتر از گناه زيرا اينکه عذر نه مجرد تكبر بر آدم بود بلكه انكار حكمت الهي كرده و خدا را حكيم ندانسته و ترجيح مرجوح بر راجح داده که عقلا قبيح است و خدا را فاعل قبيح دانسته و منكر عدل الهي شده لذا كافر شده چنانچه صريحا ميفرمايد أَبي وَ استَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرِينَ بقره آيه 32، با اينكه استدلال شيطان از وجوهي باطل است صغرا و كبرا، اما صغرا:
اولا- خيرية نار بر طين ممنوع است جدا زيرا بركات زمين بسيار است محل سكونت جن و انس و جميع طبقات حيوانات است و جميع بركات از زمين خارج ميشود از معادن و نباتات و حبوب از مأكولات و ملبوسات.
و ثانيا مضارّ آن كم است بخلاف نار که مضار آن بسيار و بركات آن كم.
و اما كبري- خيرية نار بر طين دليل بر خيريه ابليس بر آدم نيست زيرا مناط خوبي و بدي در مكلف اطاعت و معصيت است، اخلاق حميده و رذيله، ايمان و كفر و علم و جهل، و آدم مطيع و متخلق باخلاق حميده و داراي ايمان و علم و معصوم از معاصي و خطاء بود و ابليس عاصي و متكبر و كافر و جاهل بوده و ندانسته إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللّهِ أَتقاكُم سوره حجرات آيه 13، بعلاوه قياس خيرية نار بر طين بر خير بودن ابليس بر آدم با اينكه قياس مع الفارق است در مذهب شيعه باطل است و بس است بر ابطال آن روايت ابان بن تغلب المروية في الفرائد عن
جلد 7 - صفحه 283
الصادق عليه السّلام که سؤال كرد از آن حضرت که اگر كسي قطع كرد يك انگشت زني را ديه آن چقدر است فرمود ده شتر، دو انگشت بيست شتر، سه انگشت سي شتر، چهار انگشت بيست شتر تعجب كرد سه انگشت بيشتر از چهار انگشت است فرمود قياس در دين موجب محق دين ميشود (انّ المرأة تعاقل الرجل الي ثلث الدية فاذا بلغ الثلث رجع الي النصف).
(و ليس من مذهبنا القياسبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 12)- در این آیه میگوید: خداوند «ابلیس» را به خاطر سرکشی و طغیانگری مؤاخذه کرد، فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» (قالَ ما مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ).
او در پاسخ به یک عذر ناموجه متوسل گردید، «گفت: من از او بهترم، به دلیل این که مرا از آتش آفریدهای و او را از خاک و گل»! (قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ).
گویا چنین میپنداشت که آتش برتر از خاک است، و این یکی از بزرگترین اشتباهات ابلیس بود، شاید هم اشتباه نمیکرد و به خاطر تکبر و خودپسندی دروغ میگفت.
اما امتیاز آدم در این نبود که از خاک است، بلکه امتیاز اصلی او همان «روح انسانیت» و مقام خلافت و نمایندگی پروردگار بوده است.
در اینجا یک سؤال باقی میماند، و آن این که چگونه شیطان، با خدا سخن گفت، مگر وحی بر او نازل میشده است؟
پاسخ این سؤال این است که: هیچ مانعی ندارد که خداوند با شخص دیگری نه به عنوان وحی و رسالت، بلکه از طریق الهام درونی، یا به وسیله بعضی از فرشتگان سخن بگوید، خواه این شخص از صالحان و پاکان باشد، همانند مریم و مادر موسی یا از ناصالحان باشد مانند شیطان!
نکات آیه
۱- ابلیس، مورد سرزنش و بازپرسى خداوند به سبب تمرد از سجده بر آدم (قال ما منعک ألا تسجد) در توجیه وجود کلمه «لا» در «ألاتسجد» چند نظر وجود دارد: برخى گفته اند «لا» زایده و براى تأکید است. و برخى دیگر گفته اند «منعک» متضمن معناى «دعاک» است که در این صورت لا نافیه خواهد بود. یعنى چه چیز تو را واداشت که سجده نکنى.
۲- ابلیس، همچون فرشتگان، مورد خطاب خداوند در فرمان سجده بر آدم بود. (ثم قلنا للملئکة اسجدوا لأدم ... ما منعک ألا تسجد إذ أمرتک)
۳- ابلیس، آفریده شده از آتشى خاص و آدم، آفریده شده از گلى مخصوص (خلقتنى من نار و خلقته من طین) نکره آمدن «نار» و «طین» حکایت از این دارد که آدم و ابلیس از گل و آتشى مخصوص آفریده شدند و چنانچه این معنا در نظر نبود، آن دو کلمه با «ال» جنس آورده مى شد.
۴- آتش، عنصرى برتر و شریفتر از خاک در دیدگاه ابلیس (أنا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین)
۵- آفرینش ابلیس از آتش موجب احساس برترى وى بر آدم(ع) (قال أنا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین)
۶- تکبّر و خود برتربینى ابلیس، عامل تمرد وى از اطاعت فرمان خداوند (سجده بر آدم(ع)) (قال أنا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین)
۷- تکبّر و خودبرتربینى، زمینه ساز عصیان و نافرمانى خداوند (ما منعک ألا تسجد إذ أمرتک قال أنا خیر منه)
۸- ابلیس موجودى متکبّر، نژاد پرست و گستاخ در برابر خداوند (قال أنا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین)
۹- نژادپرستى، از ارزشهاى شیطانى است. (أنا خیر منه خلقتنى من نار)
۱۰- ابلیس معتقد به خداوند و خالقیت او (خلقتنى من نار)
۱۱- باور به خالقیت خداوند، مانع عصیان و تمرد نخواهد شد. (ما منعک ألا تسجد إذ أمرتک ... خلقتنى من نار و خلقته من طین)
روایات و احادیث
۱۲- عن أبى عبدالله (ع): ... فإن أول من قاس إبلیس حین قال: « خلقتنى من نار و خلقته من طین» فقاس ما بین النار و الطین، و لو قاس نوریة آدم بنوریة النار عرف فضل ما بین النورین ... .[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است: ... اولین کسى که قیاس کرد ابلیس بود آنگاه که (خطاب به خداوند) گفت: «مرا از آتش آفریده اى و او (آدم) را از گل» و بین آتش و خاک قیاس کرد، اگر نورانیت آدم(ع) را با روشنایى آتش مقایسه کرده بود، تفاوت بین آن دو نور را در مى یافت ... .
موضوعات مرتبط
- آتش: ارزش آتش ۴
- آدم(ع): از خاک ۳; ترک سجده بر آدم(ع) ۶; سجده بر آدم(ع) ۱، ۲; عنصر خلقت آدم(ع) ۳
- ابلیس: از آتش ۳، ۵، ۱۲; ابلیس و آدم (ع) ۵; ارزشگذارى ابلیس ۴; تکبّر ابلیس ۶، ۸; توحید ابلیس ۱۰; خلقت ابلیس ۵; رذایل ابلیس ۶; سرزنش ابلیس ۱; عصیان ابلیس ۱، ۸; عقیده ابلیس ۱۰; عنصر خلقت ابلیس ۳، ۱۲; عوامل تکبّر ابلیس ۵; عوامل عصیان ابلیس ۶; قیاس ابلیس ۱۲; گستاخى ابلیس ۸; مؤاخذه ابلیس ۱; مسؤولیت ابلیس ۲; نژادپرستى ابلیس ۸
- ارزشها: ى شیطانى ۹
- انسان: از گل ۱۲; عنصر خلقت انسان ۱۲
- ایمان: آثار ایمان ۱۱; ایمان به خالقیت خدا ۱۱; متعلق ایمان ۱۱
- تکبّر: آثار تکبّر ۷
- خاک: ارزش خاک ۴
- خدا: اوامر خدا ۲; خالقیت خدا ۱۰
- عصیان: زمینه عصیان از خدا ۷; عصیان از خدا ۶، ۸; موانع عصیان ۱۱
- قیاس: اوّلین قیاس کننده ۱۲; تاریخ قیاس ۱۲
- نژادپرستى: ارزش نژادپرستى ۹
منابع
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۵۸، ح ۲۰; تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴- ، ح ۲.