الحجر ٣١
کپی متن آیه |
---|
إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَکُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ |
ترجمه
الحجر ٣٠ | آیه ٣١ | الحجر ٣٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِبْلیسَ»: (نگا: بقره / ، اعراف / ، کهف / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا... (۴) قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ... (۱) قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ... (۲)
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۴۸ سوره حجر
- معناى خلقت انسان از «صَلصَال مِن حَمَاءٍ مَسنُون»
- توضيحاتى درباره حقیقت «جانّ» و «جنّ»
- معناى كلمۀ «بَشَر»، در آيه شریفه
- توضیحی پیرامون معنای «تسویه» و «نفخ روح الهی در انسان»
- وجه تقييد و تحديد لعنت بر شيطان، تا روز جزا
- ابليس مأمور به سجده بر نوع بشر بود،د نه تنها آدم
- «وقت معلوم»، به چه معناست و براى چه كسى معلوم است؟!
- چرا شیطان، اغوای خود را به خدا نسبت داد و گفت: «ربّ بِما أغوَیتنی...»
- جواب كلّى، به مفسران مزبور
- معناى جملۀ شیطان که گفت: «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُم فِى الأرض»
- مراد از «بندگان مُخلَصين»، كه از اغواى شيطان مصون هستند
- معناى آیه «هَذَا صِرَاطٌ عَلَىَّ مُستَقِيم»
- مقصود از «عِبَادِى» در آيه شريفه و نقد نظر مفسّران در اين باره
- معناى اين كه جهنم هفت در دارد: «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب...»
- «متّقين» در آيه شریفه، اعمّ از «مُخلَصِين» هستند
- نقد سخن «فخر رازى» كه گفته است مراد از «متقين»، كسانى اند كه ازشرك بپرهيزند
- بيان حال متقين در ورودشان به بهشت
- قضاهاى رانده شده اى كه در قرآن حكايت شده است
- بحث روایتی: (رواياتى درباره برخی آیات گذشته)
- رواياتى در بيان مراد از درهاى جهنم در آیه: «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب...»
- چند روايت در تفسير آیه: «إخوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِين»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ «31»
مگر ابليس از اينكه با سجدهكنان باشد، خوددارى كرد.
نکته ها
مراد از دميده شدن روح خداوند در انسان، جان داشتن و نفس كشيدن نيست، زيرا كه حيوانات نيز نفس مىكشند، بلكه مراد اعطاى صفاتى چون خلّاقيّت، اراده و علم، از سوى خدا به انسان است و نسبت دادن روح به خداوند، براى شرافت روح است، نظير بيتاللَّه و شهراللَّه.
سجده فرشتگان بر آدم، يك سجده تشريفاتى نبود، بلكه به معناى خضوع آنان در برابر آدم و نسل او بود. يعنى فرشتگان نيز در خدمت بشر و مسخّر اويند. «1»
«1». تفسير الميزان.
جلد 4 - صفحه 457
پیام ها
1- آفرينش انسان، كامل و متعادل است. «سَوَّيْتُهُ»
2- سجده فرشتگان، بخاطر دميده شدن روح خدا بود. «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا»
تنآدمى شريف است به جان آدميّت
نه همين لباس زيباست نشان آدميّت
3- انسان، موجودى است دو بُعدى و در هر دو بُعد كامل است. در بُعد مادّى، «سَوَّيْتُهُ» در بُعد معنوى، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»
4- انسان، مظهر تجلّى بعضى صفات خداوند است. «مِنْ رُوحِي»
5- معنويّت، نياز به تن و مَركَب مادّى دارد. سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ ...
6- كسانىكه حاضر نيستند در صفوف سجدهكنان باشند، روح ابليسى دارند. إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى ...
7- گرچه سجود و ركوع يك ارزش است، ولى اگر همراه با ركوع و سجود ديگر نمازگزاران باشد ارزش كاملترى دارد. «1» «مَعَ السَّاجِدِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (31)
إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ: مگر شيطان كه امتناع نمود از اين كه باشد از سجده كنندگان، پس سجده نكرد با ملائكه و متمرد شد از فرمان سبحانى.
تبصره: اختلاف است در اينكه ابليس از جمله ملائكه بوده يا نه. شيخ مفيد رحمة اللّه عليه فرمايد: از جنس جن بوده نه از ملائكه، و اخبار متواتره از ائمه هدى عليهم السّلام وارد شده، و مذهب اماميه نيز بر اين است و دلايلى ذكر فرموده:
جلد 7 - صفحه 104
1- آيه شريفه (إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ) «1» و اطلاق لفظ جن مختص است جنس معروف را و آنچه در قرآن ذكر جن را با انس فرموده دال است بر اين.
2- آيه (لا يَعْصُونَ اللَّهَ) «2» نفى معصيت فرموده از ملائكه به نفى عام.
3- ابليس داراى ذريه باشد (أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي) «3» و ملائكه روحانيين ذريه ندارند.
4- ابن بابويه در كتاب النبوه «4» روايت نموده از جميل بن دراج كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم ابليس از ملائكه بود يا كارگزار امرى از امور سماوى؟ فرمود: از ملائكه نبود، و ولايت امرى را هم نداشت و از طايفه جن، لكن با ملائكه بود، و ملائكه مىديدند ابليس را از جمله خودشان، و خداى تعالى مىدانست كه از ايشان نيست، وقتى امر به سجود آدم شد، ظاهر گشت. «5»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «26» وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «28» فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ «29» فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (30)
إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (31) قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (32) قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (33) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (34) وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى يَوْمِ الدِّينِ (35)
ترجمه
و بتحقيق آفريديم آدم را از گل خشكى از لاى ريخته شده
و جن را آفريديمش پيش از آن از آتش سوزان
و هنگاميكه گفت پروردگار تو مر فرشتگان را كه من آفرينندهام آدمى را از گل خشكى از لاى ريخته شده
پس چون درست كردم آنرا و دميدم در آن از روحم پس بيفتيد مر او را سجده كنندگان
پس سجده كردند فرشتگان همگى بتمامى
مگر شيطان كه ابا نمود از آنكه باشد با سجده كنندگان
گفت اى شيطان چيست مر تو را كه نميباشى با سجده كنندگان
گفت نباشم كه سجده كنم مر آدمى را كه آفريدى او را از گل خشك از لاى ريخته شده
گفت پس بيرون رو از آن پس همانا توئى رانده شده
و بدرستيكه بر تو است دورى از رحمت تا روز جزا.
تفسير
خداوند حضرت آدم را خلق فرمود از گل خشك شدهاى ميان تهى كه
جلد 3 صفحه 251
اگر چيزى يا باد بآن ميخورد صدا ميكرد و باين مناسبت از آن بصلصال كه مأخوذ از صلصله بمعناى قعقعه سلاح است تعبير شده و بعضى گفتهاند چهل سال اين قالب بىروح در آفتاب بود و ملائكه چنين صورتى را نديده بودند و نميدانستند خداوند از آن چه اراده فرموده و اين كالبد ساخته شده بود از لاى ريخته شده بصورت آدمى يا لجن بد بو چون حمأ بمعناى لاى و لجن است و مسنون بمعناى مصوّر يا ريخته شده يا بوى بد گرفته است و در اين باب حديثى در سوره بقره ذيل آيه و علّم آدم الاسماء ذكر شد و جانّ پدر اجنّه را كه قمّى فرموده او پدر ابليس است خداوند قبلا خلق فرموده بود از آتش سوزان نافذ در مسامّ ابدان و بعضى گفتهاند جانّ همان ابليس، شيطان معروف است ولى از بعضى روايات استفاده ميشود كه اجنّه و شياطين دو نوعند اجنّه مؤمن و كافر دارند و شياطين همگى كفّارند از نسل ابليس و زاد و ولد ندارند تخم ميگذارند مانند پرندگان و اولادشان تمامى ذكورند اناث ندارند در هر حال خداوند قبلا بملائكه فرمود من ميخواهم آدمى را از چنين مادّهاى خلق كنم و چون اعضاء و جوارح آنرا راست و درست نمودم و از روح خود در آن دميدم در برابر آن سجده كنيد و ظاهرا مراد آنست كه او را قبله خود قرار دهيد و براى خدا سجده كنيد و اين نهايت خضوع و احترام ملائكه بود از او چون سجده براى غير خدا جائز نيست و از چند روايت معتبره استفاده ميشود كه آن روح مطهر و مقدّس و برگزيدهاى بود كه خداوند خلق فرموده بود آنرا بيد قدرت خود و نسبت داد آنرا بخود تشريفا مانند خانه كعبه كه آنرا خانه خود خوانده و مأخوذ از ريح بمعناى باد است چون شبيه بآنست در لطافت و در علم حكمت ثابت شده كه روح انسانى از عالم امر و مجرّد است از مادّه و تعلّق ميگيرد از عالم غيب اولا به بخار لطيف منبعث از قلب و افاضه ميكند بآن قوّه حيات را پس سرايت ميكند با آن قوّه در شرائين و اعماق بدن ولى تعلّق آن تدبيرى است نه حلولى يعنى حاكم در آن است نه ممزوج بآن و بر اين معنى شواهدى هم در اخبار ائمه اطهار موجود است و بنابراين تعبير بنفخ كه بمعناى دميدن است از باب تمثيل و تشبيه معقول بمحسوس است نه بطور حقيقت مگر آنكه گفته شود نفخ هر چيزى بحسب حال آنچيز است نفخ موجود مجرد، عبارت از تعلّق دادن آنست چون حكما گفتهاند الفاظ موضوع است براى معانى عامّه نه
جلد 3 صفحه 252
معانى متبادره و در اين باب اخبارى در سوره بقره ذيل آيات راجع بقصه حضرت آدم گذشت و پس از امر الهى بسجده در مقابل حضرت آدم كليّه و تمام ملائكه كه اصناف متعدده بودند و هر صنفى بعبادت مخصوصى اشتغال داشتند در پيشگاه او خاضع و ساجد شدند جز ابليس عليه اللعنة كه تكبر و خود سرى نمود و اباء و امتناع كرد كه با ملائكه سجده نمايد چون از جنس آنها نبود و از بنى جانّ بود نهايت آنكه چندى با آنها در آسمان مشغول بعبادت بود و مأمور بسجود شد و باين مناسبت بكلمه الا استثناء از آنها شده است مانند آنكه پادشاه حكم كند اهل تهران بيرون روند از شهر و همه بروند جز يكنفر كه از اهل تهران نباشد و مقصر شود كه معلوم ميشود مراد ساكنان در تهران بوده اينجا هم معلوم ميشود مراد از ملائكه ساكنان ملأ اعلى بودند كه اشتغال بعبادت خدا داشتند و محتمل است استثناء منقطع باشد كه در كلام عرب و قرآن رائج است و بعضى گفتهاند ابليس هم از ملائكه بوده ولى خلاف تحقيق است در هر حال خداوند باو فرمود چه موجب شد تو را كه با ملائكه سجده نكردى آن ملعون با كمال تكبّر و غرور جواب داد نباشد و نشايد مرا كه مخلوقم از نار كه جسم لطيف نورانى است كه سجده كنم در برابر آدمى كه آفريدى آنرا از گل و لاى كه جسم كثيف ظلمانى است و افتخار نمود باصل و نسب و غفلت كرد از علم و ادب لذا خطاب پر عتاب از مصدر جلال باو صادر گرديد كه بيرون شو از منزلت و مكانت خود در آسمان و خارج شو از زمره ملائكه همانا توئى مطرود و مردود و محروم از هر خير و كرامت و رحمت و سعادت تا روز قيامت كه روز جزاى متمردان و متكبّران و گنهكاران است و اين دليل است بر آنكه آن ملعون هيچگاه مشمول رحمت نخواهد شد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاّ إِبلِيسَ أَبي أَن يَكُونَ مَعَ السّاجِدِينَ (31)
مگر ابليس که اباء و امتناع كرد که بوده باشد با سجده كنندگان (الا ابليس) که همان شيطان رجيم است و در مجمع البحرين روايت ميكند از حضرت رسالت روايت مفصلي که خلاصه مفادش اينست که ابليس از طايفه جن که روي زمين فساد ميكردند ملائكه مأمور شدند آنها را كشتند و ابليس را اسير كردند و بردند بآسمان و در جزو ملائكه عبادت ميكرد و عبادتش بيشتر از ملائكه بود تا آنكه آدم را خداوند خلق فرمود و مأمور سجده شدند حسد ابليس ظاهر شد بر ملائكه و رانده درگاه شد و لغة إبليس از ماده بلس بمعناي ياس است چنان که در قرآن ميفرمايد: فَإِذا هُم مُبلِسُونَ أنعام آيه 47 إِذا هُم فِيهِ مُبلِسُونَ مؤمنون آيه 79 يعني مأيوسون از رحمت الهي و ابليس پس از رانده شدن و لعن مأيوس از رحمت شد و نامش ابليس شد چنانچه ميفرمايد: وَ إِنَّ عَلَيكَ لَعنَتِي إِلي يَومِ الدِّينِ ص آيه 79 و قبلا نامش عزازير بود و كنيهاش ابو مرّة چنانچه اسم شيطان هم بعد از تمرّد او بود بمعني بعد از رحمت است أَبي أَن يَكُونَ مَعَ السّاجِدِينَ.
اشكال خطاب اسجدوا بملائكه بود و شيطان جزو ملائكه نبود پس چرا ملعون شد! جواب داخل ملائكه بود و با آنها عبادة ميكرد و لو از جنس آنها نبود و ذكر ملائكه از باب تغليب است و مسلما عقل شيطان از مستشكل بيشتر بود اگر مخاطب نبود خودش متعذر باين عذر ميشد.
32
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 31)- تنها کسی که اطاعت این فرمان را نکرد «ابلیس» بود، لذا اضافه میکند: «به جز ابلیس که خوداری کرد از این که همراه سجده کنندگان باشد» (إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ).
نکات آیه
۱- ابلیس، از فرمان خداوند براى سجده بر آدم(ع) سرپیچى کرد و حاضر نشد در ردیف دیگر سجده کنندگان بر او قرار گیرد. (إلاّ إبلیس أبى أن یکون مع السجدین)
۲- ابلیس، به هنگام خلقت انسان، در میان فرشتگان بود و از زمره آنان به حساب مى آمد. (و إذ قال ربّک للملئکة إنى خلق بشرًا من ... فإذا سوّیته ... فقعوا له سجدین . فسجد الملئکة کلّهم ... إلاّ إبلیس) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که استثنا متصل باشد و استثنا شدن ابلیس از فرشتگان، نه به خاطر این است که وى فرشته بود; بلکه از بابِ تغلیب، جزئى از آنها به شمار مى آمد.
۳- ابلیس چونان فرشتگان، مأمور به سجده بر آدم(ع) بود. (فسجد الملئکة کلّهم أجمعون . إلاّ إبلیس أبى أن یکون مع السجدین)
۴- ابلیس، موجودى داراى اختیار و اراده (فسجد الملئکة کلّهم ... إلاّ إبلیس أبى)
۵- ابلیس، از جنس فرشتگان نبود. (فسجد الملئکة کلّهم أجمعون . إلاّ إبلیس أبى) آوردن کلمه هاى تأکیدى «کلّهم» و «أجمعون» براى بیان سجدهء فرشتگان، دلالت مى کند که همه فرشتگان بى استثنا، بر آدم(ع) سجده کردند و این قرینه است بر اینکه استثنا در آیه، منقطع است و ابلیس از جنس فرشتگان نبود.
موضوعات مرتبط
- ابلیس: ابلیس از ملائکه ۲; ابلیس و سجده بر آدم(ع) ۱، ۳; ابلیس هنگام خلقت انسان ۲; اختیار ابلیس ۴; اراده ابلیس ۴; تکلیف ابلیس ۳; جنس ابلیس ۵; عصیان ابلیس ۱
- عصیان: عصیان از خدا ۱
- عصیانگران ۱:
منابع