النحل ٧٥
ترجمه
النحل ٧٤ | آیه ٧٥ | النحل ٧٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَبْداً»: بدل از (مَثَلاً) است. «هَلْ یَسْتَوُونَ»: آیا یکسان و برابرند؟ اغلب تفاسیر مراد از عبد مملوّک را بتان، و مؤمن آزاده را یزدان میدانند و میگویند بت بیجان کی برابر با خالق مقتدر جهان است. و برخی هم مثال فوق را تشبیهی برای مؤمن و کافر میشمارند. «أَلْحَمْدُ لِلّهِ»: خدا را سپاس که یکتاپرستی را نصیب دوستان، و خرافهپرستی را بهره دشمنان کرد. همه ستودنها و ستایشها تنها سزاوار خدا است؛ نه سزاوار بتها و جمادها.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۵ - ۷۷،سوره نحل
- مفاد آيه (ان فى ذلك لاية لقوم يسمعون )
- معناى اينكه فرمود: شير خالص را از ميان فضولات شكم و خون به شما نوشانيديم
- معناى كلمه ((سكر)) و بيان مفاد آيه ((تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا...))
- عدم دلالت جمله : ((تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا)) بر مباح بودن مسكرات
- رد مطالبى كه صاحب ((روح المعانى )) در ارتباط با آيه مورد بحث بيان كرده است
- معنا و موارد استعمال كلمه ((وحى ))
- ايحائات و الهامات خداى سبحان به زنبور عسل
- وجه اينكه آيه زنبور عسل به ((لقوم يسمعون ))
- معناى جمله ((فما الذين فضلوا برادى رزقهم على ما ملكت ايمانهم ...))
- وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است
- ذكر نعمت داشتن فرزندان و نوادگان
- وجوهى كه در معناى آيه : ((ما لا يملك لهم رزقا فى السموات و الارض شيئا)) گفتهشده است
- مراد از مثل زدن براى خدا كه از آن نهى فرموده است (فلا تضربوا للهالامثال )
- مثلى براى اثبات توحيد ربوبى با استناد به وحدت منعم
- اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مساءله نبوت با ذكر يكمثل
- چند وجه ديگر در تفسير آيه : ((و ضرب الله مثلا رجلين ...)) گفته شده است
- معناى ((غيبت )) و ((شهادت )) و مراد از غيبت آسمانها و زمين در ((ولله غيب السموات والارض ))
- بيان اينكه قيامت از غيب هاى سماوات و ارض است
- مفاد اينكه فرمود: امر ساعت (قيامت ) مانند چشم بر هم زدن يا نزديك تر از آن است
- عموميت قدرت خدا و نحوه تعلق آن به مخلوقات
- نكاتى كه از آيه : ((ولله غيب السموات و الارض ...)) استفاده مى شود
- بيان ضعف قولمفسرين به اينكه مراد علم به غيب آسمانها و زمين است
- چند روايت در تطبيق آيه ((و اوصى ربك الىالنحل ...)) بر پيامبر و اهل بيت او عليهم السلام
- روايتى در معناى ((حفده )) و در تطبيق جمله : ((من ياءمربالعدل )) بر اميرالمؤ منين و ائمه عليهم السلام
نکات آیه
۱- مخلوق در مقایسه با خدا، همانند برده اى مملوک که فاقد کمترین اراده و اختیار است. (ضرب الله مثلاً عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء)
۲- استفاده خداوند از مَثَل و مانند آوردن براى تقریب مفاهیم وحى به ذهن توده مردم (ضرب الله مثلاً عبدًا)
۳- رزق و روزى انسانها، از جانب خداوند است. (و من رزقنه منّا رزقًا حسنًا)
۴- توانمندى همراه با انفاقگرى، از الطاف و نعمتهاى الهى به انسان است. (و من رزقنه منا رزقًا حسنًا فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا)
۵- انسانها در مالکیت و قلمرو اختیارات، متفاوتند. (عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء و من رزقنه ... فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا) برداشت فوق به خاطر این است که مثالهاى قرآن، داراى حقیقت و حاکى از واقعیتهاى خارجى - نه غیر حقیقى و سنبلیک - است.
۶- انفاق سرّى و پنهانى، بهتر و ارزشمندتر از انفاق علنى و آشکار است. (فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا) این برداشت از تقدم «سرّاً» بر «جهراً» استفاده گردید.
۷- حرّ واقعى، آزاد از بندگى مال و منال و انفاق کننده ثروت خویش در پنهان و آشکار است. (عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء و من رزقنه منّا رزقًا حسنًا فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا) برداشت فوق بر این اساس است که خداوند انسان توانمند انفاقگر را در مقابل بردگان فاقد قدرت قرار داده است; یعنى، هر کس توانمند باشد و انفاق نماید برده نیست، بلکه حرّ و آزاد است.
۸- تنها روزیهاى حلال و پسندیده، روزى مقدر و خدادادى است، نه روزیهاى حرام و ناپسند. (و من رزقنه منّا رزقًا حسنًا) از اینکه خداوند روزى خویش را (رزقناه) به روزى حسن و پسندیده مقید ساخته است (رزقاً حسناً) مى توان به این برداشت دست یافت.
۹- تمامى هستى در برابر خداوند غنى، فقیر و نیازمند مطلق است. (ضرب الله مثلاً عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء و من ... فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا) برداشت فوق بر این اساس است که خداوند در مقام ردّ عقیده مشرکان و تبیین این حقیقت که خداوند قابل مقایسه با خلق نیست از مثالى استفاده کرده است که مجموعه هستى را به منزله برده اى ناتوان و جایگاه خداوندى را به مثابه توانمندى انفاقگر دانسته است که هستى از نعمتهاى او ارتزاق مى کند.
۱۰- انفاق، در مقایسه با دیگر آموزه ها و ارزشهاى الهى، داراى ارزش و مرتبه اى ممتاز (فهو ینفق منه) از اینکه خداوند در مقایسه میان انسانهاى خوب و بد، تنها از انفاق یاد کرده است، مى تواند گویاى این برداشت باشد.
۱۱- استقلال مالى و توانگرى همراه با انفاق، غیر قابل مقایسه با وابستگى، فقر و ناتوانى از انفاق است. (ضرب الله مثلاً عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء و من رزقنه ... هل یستون)
۱۲- قابل مقایسه نبودن مخلوقات با خداوند، امرى روشن و به دور از ابهام است. (ضرب الله مثلاً عبدًا مملوکًا ... و من ... فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا هل یستون) پاسخ «هل یستون» به جهت بداهت و وضوح ذکر نشده است که در واقع خداوند مى فرماید: همان گونه که برده اى فاقد اختیار، هرگز قابل مقایسه با آزاده اى توانمند و انفاقگر نیست و این موضوعى است بدیهى و بى نیاز از توضیح، مقایسه خلق با خدا نیز این چنین است.
۱۳- حمد و ستایش، مخصوص خداوند است. (الحمد لله)
۱۴- همه ستایشها، از آنِ خداوند و شایسته اوست. (الحمد لله) «ال» در «الحمد لله» جنسیه بوده و مفید استغراق (فرا گرفتن) است; یعنى: «کل حمد لله».
۱۵- هر ارزش و زیبایى در نظام هستى، نشأت یافته از جانب خداوند است. (الحمد لله) انحصار ستایش به خداوند از آن جهت است که زیبایى و منشأ هر ستایش در انحصار اوست و مؤید این مطلب جمله «ضرب الله مثلاً عبداً...» است که در صدد مقایسه میان خدا و مخلوقات مى باشد; یعنى، تمامى آنچه که مخلوقات دارند از خداست.
۱۶- غیر از خداوند، هیچ موجودى در کمال و جمال، کامل و مستقل نیست. (الحمد لله) بى شک همه موجودات جهان از نوعى کمال و جمال برخوردارند. بنابراین انحصار تمامى ستایشها به خداوند، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که کمال و جمال آنها کامل و مستقل نیست; بلکه ناقص و وابسته به خداست.
۱۷- بیشتر مشرکان نسبت به حقیقت صفات خدا و قابل مقایسه نبودن مخلوقات با او، ناآگاهند. (بل أکثرهم لایعلمون) برداشت فوق به خاطر این است که صدر آیه سخن از قابل مقایسه نبودن خلق با خدا بود و نفى علم (لایعلمون) نیز به همین زمینه نظر دارد.
۱۸- شرک، معلول جهل و کوته فکرى است. (بل أکثرهم لایعلمون) خداوند براى تفهیم قابل مقایسه نبودن خلق با خدا، از مثالى بدیهى استفاده کرده و مى فرماید: با همه این روشنى باز هم اگر مشرکان ره شرک مى روند، علتى جز جهل و نادانى آنان ندارد.
روایات و احادیث
۱۹- «عن أبى جعفر(ع) و أبى عبدالله(ع) قالا: المملوک لایجوز طلاقه و لا نکاحه إلاّ بإذن سیده ... «ضرب الله مثلاً عبداً مملوکاً لایقدر على شىء»...;[۱] از امام باقر و امام صادق - علیهما السلام - روایت شده است که فرمودند: طلاق و نکاح مملوک (برده) نافذ نیست، مگر با اذن مالکش ... ضرب الله مثلاً عبداً مملوکاً لایقدر على شىء...».
۲۰- «حسن العطار قال: سألت أباعبدالله(ع) عن رجل أمر مملوکه أن یتمتع بالعمرة إلى الحج أعلیه أن یذبح عنه؟ قال: لا إن الله تعالى یقول: «عبداً مملوکاً لایقدر على شىء»;[۲] حسن عطار گوید: از امام صادق(ع) سؤال کردم: مردى برده مملوک خود را امر کرده تا حج تمتع به جا آورد، آیا بر آن مملوک واجب است از طرف مولا قربانى کند؟ حضرت فرمود: نه خداى تعالى مى فرماید: عبداً مملوکاً لایقدر على شىء».
موضوعات مرتبط
- آزادگان: انفاق آزادگان ۷; ویژگى آزادگان ۷
- آفرینش: نیازمندى آفرینش ۹
- احکام:۱۹، ۲۰
- ارزشها:۶، ۱۰ منشأ ارزشها ۶، ۱۰ ۱۵
- ازدواج: احکام ازدواج ۱۹
- استقلال: اهمیت استقلال مالى ۱۱
- انسان: تفاوت اقتصادى انسان ها ۵; محدوده اختیارات انسان ها ۵; محدوده مالکیت انسان ها ۵
- انفاق: ارزش انفاق ۱۰; ارزش انفاق آشکار ۶; ارزش انفاق پنهانى ۶; انفاق آشکار ۷; انفاق پنهانى ۷; انفاق در ثروتمندى ۴; اهمیت انفاق ۱۰; اهمیت انفاق در ثروتمندى ۱۱
- برده: احکام برده ۱۹، ۲۰; حج برده ۲۰
- جهل: آثار جهل ۱۸
- حمد: حمد خدا ۱۳، ۱۴
- خدا: اختصاصات خدا ۱۳، ۱۴، ۱۶; بی نظیرى خدا ۱۷; بی نیازى خدا ۹; رازقیت خدا ۳; روزیهاى خدا ۸; صفات خدا ۱۷; کمال خدا ۱۶; مقدرات خدا ۸; نعمتهاى خدا ۴; نقش خدا ۱۵
- روزى: روزى پسندیده ۸; روزى حلال ۸; منشأ روزى ۳
- زیبایى: منشأ زیبایى ۱۵
- شرک: عوامل شرک ۱۸
- طلاق: احکام طلاق ۱۹
- قرآن: روش تعالیم قرآن ۲; فلسفه مثالهاى قرآن ۲; مثالهاى قرآن ۱
- قیاس: قیاس باطل ۱۱، ۱۲; قیاس موجودات با خدا ۱۲، ۱۷
- مثالهاى قرآن: تمثیل به برده ۱; مثل موجودات ۱
- مشرکان: اکثریت مشرکان ۱۷; جهل مشرکان ۱۷
- موجودات: عجز موجودات ۱; نقص موجودات ۱۶
- نعمت: نعمت ثروت ۴