يوسف ٥٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۵۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

پادشاه گفت: «او را نزد من آورید!» ولی هنگامی که فرستاده او نزد وی [= یوسف‌] آمد گفت: «به سوی صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجرای زنانی که دستهای خود را بریدند چه بود؟ که خدای من به نیرنگ آنها آگاه است.»


يوسف ٤٩ آیه ٥٠ يوسف ٥١
سوره : سوره يوسف
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَالُ»: حال و وضع. کار و بار. مراد حقیقت حال و سبب کاری است که زنان با یوسف داشتند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- پادشاه مصر از طریق ساقى و فرستاده دربار به نزد یوسف(ع) از تعبیر رؤیاى شگفت خویش آگاه شد. (و قال الملک ائتونى به)

۲- پادشاه مصر به راستى و درستى تعبیر و تفسیر یوسف(ع) از رؤیاى شگفتش ، اطمینان یافت. (و قال الملک ائتونى به) از اینکه پادشاه مصر پس از شنیدن تعبیر و تأویل خواب خویش ، یوسف(ع) را احضار مى کند ، معلوم مى شود وى دریافته بود که تعبیر یوسف(ع) عالمانه و شایسته اعتنا کردن است.

۳- پادشاه مصر پس از دریافت تعبیر رؤیایش ، خواهان حضور یوسف(ع) در نزد خویش شد. (و قال الملک ائتونى به)

۴- پادشاه مصر پس از دریافت تعبیر رؤیایش ، به آزادى یوسف(ع) از زندان و بار یافتن او به دربار فرمان داد. (و قال الملک ائتونى به ... قال ارجع) از اینکه یوسف(ع) با فرستاده پادشاه از زندان خارج نمى شود و به دربار نمى آید ، معلوم مى شود فرمان پادشاه مبنى بر احضار او (ائتونى به) احضار اجبارى نبوده است ; بلکه دستور به آزادى آن حضرت از زندان و بار یافتن به دربار بوده است.

۵- ساقى پادشاه از طرف دربار براى آزادسازى یوسف(ع) و حاضر کردن او نزد پادشاه ، به سوى زندان روانه شد. (فلما جاءه الرسول) «ال» در «الرسول» عهد ذکرى است و به قرینه (فأرسلون) در آیه ۴۵ معلوم مى شود که این فرستاده ، همان ساقى پادشاه بود که براى دریافت تعبیر خواب به سوى یوسف(ع) فرستاده شده بود.

۶- یوسف(ع) پیک دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زلیخا تحقیق کند. (قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة) «بال» به معناى شأن و کار مهم است و مراد از آن در آیه شریفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

۷- بازجویى از زنانى که در ماجراى میهمانى زلیخا دستهاى خویش را بریدند ، شرط یوسف(ع) براى بیرون آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه (قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ)

۸- رفع اتهام و اثبات بى گناهى ، هدف یوسف(ع) از تقاضاى تحقیق در ماجراى زنانى که دستهاى خویش را با مشاهده یوسف(ع) بریدند. (قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ)

۹- ضرورت تلاش براى اعاده حیثیت و رفع اتهامهاى ناروا (فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة)

۱۰- ارزش اعاده حیثیت و شرف بیش از ارزش رهایى از زندان و نجات از دشواریها و مشکلات ، در بینش یوسف(ع) (فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة)

۱۱- ماجراى میهمانى زلیخا از زنان اشراف و بریدن آنان دستهاى خویش را ، گویاترین صحنه براى اثبات منزلت والا و عفت و پاکدامنى یوسف(ع) (فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ) یوسف(ع) براى رسیدگى به پرونده خویش با عبارت «الّ-تى قطعن أیدیهنّ» داستان میهمانى زلیخا از زنان اشراف و اینکه آنان دستهاى خویش را بریدند را مطرح مى کند و از آن جا که یوسف(ع) درصدد اثبات بى گناهى خویش است، مى توان گفت: داستان مذکور و مسائل پیرامون آن براى اثبات عفت، پاکدامنى و بى گناهى یوسف(ع) بهترین شاهد بوده است.

۱۲- یوسف(ع) به پاس خدمات زلیخا به او ، شکایتى علیه وى به پادشاه نکرد. (فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ) با وجود اینکه زلیخا نیز همانند دیگر زنان اشراف در گرفتاریهاى یوسف(ع) و متهم ساختن او نقشى بسزا داشت، ولى یوسف(ع) از او نام نمى برد و علیه او سخنى به پادشاه نمى گوید. به نظر مى رسد دلیل این امر خدماتى است که زلیخا در عهد کودکى و نوجوانى یوسف(ع) براى وى انجام داده بود.

۱۳- یوسف(ع) شخصیتى با عظمت ، بزرگوار و در اوج کرامت و آزادگى (قال الملک ائتونى به ... فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ)

۱۴- یوسف(ع) با ابلاغ بى گناهى خویش به پادشاه ، بر این نکته تأکید کرد که زندانى شدنش نتیجه مکر و کید زنان اشراف بوده است. (إن ربى بکیدهنّ علیم)

۱۵- تأکید یوسف(ع) بر آگاهى کامل خداوند به کید زنان اشراف درباره او (إن ربى بکیدهنّ علیم)

۱۶- یوسف(ع) در پیامش به پادشاه ، خداوند را حقیقتى آگاه به امور انسانها معرفى کرد. (إن ربى بکیدهنّ علیم)

۱۷- یوسف(ع) در پیامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خویش معرفى کرد. (فسئله ما بال النسوة ... إن ربى بکیدهنّ علیم)

۱۸- یوسف(ع) در پیامش به پادشاه، به او گوشزد کرد که وى را رب و مالک خویش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد. (إن ربى بکیدهنّ علیم)

موضوعات مرتبط

  • آبرو: ارزش اعاده آبرو ۱۰; اهمیت اعاده آبرو ۹
  • اسماء و صفات: علیم ۱۵
  • اشراف مصر: آثار مکر زنان اشراف مصر ۱۴; زنان اشراف مصر در مجلس زلیخا ۱۱; مکر زنان اشراف مصر ۱۵
  • پادشاه مصر: اطمینان پادشاه مصر ۲; اوامر پادشاه مصر ۴; پادشاه مصر و یوسف(ع) ۳; تعبیر رؤیاى پادشاه مصر ۱; خواسته هاى پادشاه مصر ۳; ساقى پادشاه مصر و یوسف(ع) ۵; نقش ساقى پادشاه مصر ۱
  • تبرى: تبرى از شرک ربوبى ۱۸
  • تهمت: اهمیت رفع تهمت ۹
  • زلیخا: بازجویى از مهمانان زلیخا ۷ زندان: ارزش نجات از زندان ۱۰
  • یوسف(ع): بینش یوسف(ع) ۱۰; بى گناهى یوسف(ع) ۸، ۱۴; تبرى یوسف(ع) ۱۸; جوانمردى یوسف(ع) ۱۳; خواسته هاى یوسف(ع) ۶، ۷، ۸; دانش تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۱; دلایل عفت یوسف(ع) ۱۱; رفع تهمت از یوسف(ع) ۸; شخصیت یوسف(ع) ۱۳; صحت تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۲; فضایل یوسف(ع) ۱۳; فلسفه زندان یوسف(ع) ۱۴; قصه یوسف(ع) ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۷، ۱۸; کرامت یوسف(ع) ۱۳; مدبر یوسف(ع) ۱۷; مربى یوسف(ع) ۱۷; نجات یوسف(ع) از زندان ۳، ۴، ۵; یوسف(ع) و ارزشها ۱۰; یوسف(ع) و پادشاه مصر ۱، ۷، ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۱۸; یوسف(ع) و خدمات زلیخا ۱۲; یوسف(ع) و درخواست تحقیق ۶، ۷، ۸; یوسف(ع) و ربوبیت خدا ۱۷; یوسف(ع) و ساقى پادشاه مصر ۶; یوسف(ع) و علم خدا ۱۵، ۱۶; یوسف(ع) و قصه مهمانان زلیخا ۶

منابع