الكهف ٢٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۳ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ‌ مَعَ‌ الَّذِينَ‌ يَدْعُونَ‌ رَبَّهُمْ‌ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِ‌ يُرِيدُونَ‌ وَجْهَهُ‌ وَ لاَ تَعْدُ عَيْنَاکَ‌ عَنْهُمْ‌ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ لاَ تُطِعْ‌ مَنْ‌ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ‌ عَنْ‌ ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ‌ هَوَاهُ‌ وَ کَانَ‌ أَمْرُهُ‌ فُرُطاً

ترجمه

با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می‌خوانند، و تنها رضای او را می‌طلبند! و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است.

|و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‌خوانند و خشنودى او را مى‌جويند شكيبايى كن، و براى تجمل زندگى دنيا چشم از ايشان بر مگير، و از آن كس كه قلبش را از ياد خودمان غافل ساخته‌ايم و از پى هواى نفس خود مى‌رود و اساس كارش بر تجاوز است اطاعت مكن
و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‌خوانند [و] خشنودى او را مى‌خواهند، شكيبايى پيشه كن، و دو ديده‌ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته‌ايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس‌] كارش بر زياده‌روى است، اطاعت مكن.
و همیشه خویش را با کمال شکیبایی به محبت آنان که صبح و شام خدای خود را می‌خوانند و رضای او را می‌طلبند وادار کن، و مبادا دیدگانت از آنان بگردد از آن رو که به زینتهای دنیا مایل باشی، و هرگز از آن که ما دل او را از یاد خود غافل کرده‌ایم و تابع هوای نفس خود شده و به تبهکاری پرداخته متابعت مکن.
با کسانی که صبح و شام، پروردگارشان را می خوانند در حالی که همواره خشنودی او را می طلبند، خود را پایدار و شکیبا دار، و در طلب زینت و زیور زندگی دنیا دیدگانت [از التفات] به آنان [به سوی ثروتمندان] برنگردد، و از کسی که دلش را [به سبب کفر و طغیانش] از یاد خود غافل کرده ایم و از هوای نفسش پیروی کرده و کارش اسراف و زیاده روی است، اطاعت مکن.
و همراه با كسانى كه هر صبح و شام پروردگارشان را مى‌خوانند و خشنودى او را مى‌جويند، خود را به صبر وادار. و نبايد چشمان تو براى يافتن پيرايه‌هاى اين زندگى دنيوى از اينان منصرف گردد. و از آن كه دلش را از ذكر خود بى‌خبر ساخته‌ايم، و از پى هواى نفس خود مى‌رود و در كارهايش اسراف مى‌ورزد، پيروى مكن.
و با کسانی که بامدادان و شامگاهان، پروردگارشان را [به دعا و نیایش‌] می‌خوانند و در طلب خشنودی او هستند، مدارا کن، و در هوای تجمل زندگی دنیوی، چشم از ایشان بر مگیر، و از کسی که دلش را از یاد خویش غافل داشته‌ایم، و در پی هوی و هوس خویش است و کارش تباه است، پیروی مکن‌
و خودت را با كسانى شكيبا بدار كه پروردگارشان را بامداد و شبانگاه مى‌خوانند و او- ذات يا خشنودى او- را مى‌خواهند، و ديدگانت از آنان برنگردد [از آن رو] كه آرايش زندگانى اين جهان بخواهى و از آن كس فرمان مبر كه دل او را از يادمان غافل كرده‌ايم و از خواهش و هوس خويش پيروى كرده و كارش گزافكارى است.
با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را می‌پرستند و به فریاد می‌خوانند، (و تنها رضای) ذات او را می‌طلبند، و چشمانت از ایشان (به سوی ثروتمندان و قدرتمندان مستکبر) برای جستن زینت حیات دنیوی برنگردد، و از کسی فرمان مبر که (به خاطر دنیا دوستی و آرزو پرستی) دل او را از یاد خود غافل ساخته‌ایم، و او به دنبال آرزوی خود روان گشته است (و پیوسته فرمان یزدان را ترک گفته است) و کار و بارش (همه) افراط و تفریط بوده است.
و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می‌خوانند (و همواره) خشنودی او را می‌خواهند، خود را شکیبا کن، و هرگز دو دیده‌ات از آنان (سوی دیگران) بر نگردد، حال آنکه زیور زندگی دنیا را بخواهی. و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و از هوس خود پیروی کرده و (اساس) کارش بر زیاده‌روی بوده است، اطاعت مکن.
و شکیبا ساز خویش را با آنان که می‌خوانند پروردگار خویش را بامداد و شب خواهند روی او را و تجاوز نکنند (یا برمگردان) دیدگان تو از ایشان که بخواهی زیور زندگانی دنیا را و فرمانبردار مشو آن را که غافل کردیم دلش را از یاد ما و پیروی کرد هوس خویش را و شد کار او از دست‌رفته‌

And content yourself with those who pray to their Lord morning and evening, desiring His Presence. And do not turn your eyes away from them, desiring the glitter of this world. And do not obey him whose heart We have made heedless of Our remembrance—so he follows his own desires—and his priorities are confused.
ترتیل:
ترجمه:
الكهف ٢٧ آیه ٢٨ الكهف ٢٩
سوره : سوره الكهف
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِصْبِرْ نَفْسَکَ»: خویشتن را بدار. خود را نگاه دار. مراد بودن و بسر بردن است. «غَدَاةِ»: صبحگاهان. بامدادان. «عَشِیِّ»: شامگاهان. شبانگاهان. مراد همه اوقات است (نگا: انعام / و ). «لا تَعْدُ»: دور مگردان. منصرف مکن. از ماده (عدو). «لا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ»: چشمانت از ایشان برنگردد. مراد این است که چشم از ایشان برمگیر. واژه (عَیْنَاکَ) فاعل است. «أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ»: دل او را غافل کرده‌ایم. دلش را غافل دیده‌ایم. «فُرُطاً»: افراط و اسراف. ظلم و تعدّی (نگا: قاموس). تفریط و تضییع (نگا: روح‌المعانی).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره سلمان فارسى و امثال او از فقرا مسلمین مانند ابوذر و مقداد و عمار و خباب و صهیب نازل گردیده و این قسمت از آیه «وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ» درباره مؤلفه قلوب و یاران آن‌ها از اهل دنیا نازل شده است.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً «28»

وبا كسانى كه پروردگارشان را (همواره و در هر) صبحگاه و شامگاه مى‌خوانند و خشنودى او را مى‌جويند، خود را شكيبا ساز و ديدگانت را از آنان برمگير كه زيور دنيا را بطلبى و از كسانى كه دلشان را از ياد خود غافل كرده‌ايم و در پى هوس خويشند و كارشان بر گزافه و زياده روى است، پيروى مكن.

نکته ها

در طول تاريخ، اغنيا و ثروتمندان كافر، پيوسته شرط ايمان آوردن خود را طرد فقرا و بينوايان مى‌دانستند، چنانچه از نوح چنين درخواستى كردند و حضرت در جواب آنان فرمود:

«ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا» «2» من مؤمنان را به خاطر تهيدستى طرد نمى‌كنم. در زمان‌


«1». يونس، 15.

«2». هود، 29.

جلد 5 - صفحه 163

پيامبر اسلام نيز از آن حضرت مى‌خواستند تهيدستانى چون سلمان و ابوذر و عمار و خباب را از خويش براند تا آنان ايمان آورده و همراه او شوند. اين آيه از چنين تفكّر و عملى نكوهش مى‌كند.

امام صادق و امام باقر عليهما السلام فرمودند: مراد از خواندن خداوند در صبحگاه و شامگاه، اقامه‌ى نماز است. «1»

پیام ها

1- ثروتمندان براى منصرف كردن پيامبر از معاشرت با تهى‌دستان مؤمن تلاش مى‌كردند و پيامبر در برابر آن تلاشها، مأمور به مقاومت شد. «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ»

2- همدلى با تهى‌دستان سخت است، ولى بايد تحمّل كرد. «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ»

3- پايبندى به دعا و نيايش، شرط شايستگى افراد براى مصاحبت و همنشينى است. وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ‌ ...

4- رهبر بايد نسبت به محرومان همدل وهمدم باشد، نه بى‌اعتنا. «2» وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ‌ ... وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ‌

5- دعاى دائمى وخالصانه، ارزشمند است. «بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»

6- در آغاز و پايان هر روز بايد به ياد خدا بود. «بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ»

7- براى بدست آوردن دنيا و رضايت سرمايه‌داران، از تهى‌دستان فاصله نگيريم.

«تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»

8- زشت‌ترين كار آن است كه مردم به خدا توجّه كنند، ولى رهبر، به دنيا.

يُرِيدُونَ وَجْهَهُ‌ ... وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا 9- خطر دنياطلبى تا حدّى است كه خداوند، به پيامبران هم هشدار مى‌دهد.

«وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». در آيه‌ى 52 سوره انعام آمده: «فتطردهم فتكون من الظّالمين» طرد مؤمنان با ظلم برابر است.

جلد 5 - صفحه 164

10- كسى كه بدنبال دنيا مى‌رود، از مسير رهروان الهى خارج مى‌شود. يُرِيدُونَ وَجْهَهُ‌ ... تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا دنياگرايى در مقابل خداگرايى است.

11- كيفر دنياگرايى، غفلت از ياد خداوند است. «تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ»

12- ارزش ياد خدا، به ريشه‌دار بودن آن در قلب وروح است. «أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»

13- انسان گام به گام سقوط مى‌كند؛ اوّل غفلت، آنگاه هوسرانى و سپس مسير انحرافى. «أَغْفَلْنا اتَّبَعَ هَواهُ‌ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»

14- رهبرى افراد غافل، هواپرست و افراطى ممنوع است. «أَغْفَلْنا اتَّبَعَ هَواهُ‌ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»

15- اعتدال، ارزش و زياده‌روى ضد ارزش است. «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً «28»

شأن نزول: «1» جمعى از رؤساى مشركين خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله عرضه داشتند كه اين فقراء را كه بوى عرق لباس آنان متأذّى گرداند، از مجلس خود دور فرما تا ما با تو مجالست كنيم. و چون ما كه اشراف عرب هستيم با تو نشينيم، لا جرم همه عرب ميل كنند به صحبت تو. حضرت به جهت اهتمام و سعى كه در اسلام آنها داشت، به خاطر مباركش خطور كرد كه براى اصحاب، وقتى خاص مقرر فرمايد: آيه شريفه نازل شد:

وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ‌: و وادار كن به شكيبائى نفس خود را. مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ‌: با آنانكه مى‌خوانند و مى‌پرستند و ستايش كنند پروردگار خود را.

بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِ‌: به بامداد و شبانگاه. مراد دو طرف روز است يا نماز صبح و عصر، يا جميع اوقات، يعنى شب و روز به پرستش حق مشغولند. يُرِيدُونَ وَجْهَهُ‌: مى‌خواهند رضاى او را و مى‌جويند اطاعت او را. وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ‌: و بايد كه در نگذرد چشمهاى تو از ايشان، يعنى بايد كه نظر از ايشان بر ندارى و به غير آنها التفات نكنى. تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا: در حالتى كه به آن نگريستن و توجه داشتن به غير، خواهى آرايش دنيا را. و چون مسلم است كه‌


«1» مجمع البيان ج 3 صفحه 465.

جلد 8 - صفحه 44

حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله را هرگز به دنيا و زينت آن ميل نبوده، پس مراد آنست كه عمل خود را مشابه عمل كسى مكن كه به زينت دنيا مايل است، زيرا مايل به دنيا، از فقرا معرض، و بر اغنياء مقبل باشد.

وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا: و فرمان مبر كسى را كه غافل گردانيده‌ايم قلب او را از ياد كردن ما به طريق تخليه و خذلان و منع لطف و توفيق به سبب سوء اختيار او كفر را، و اصرار بر عناد و لجاج و انكار. وَ اتَّبَعَ هَواهُ‌: و پيروى كرده است هواى نفس خود را. وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً: و باشد كار معاند جاحد، تباه و ضايع؛ يا موجب ندامت و هلاكت، يا تجاوز كرده از صواب.

تنبيه: خاتمه آيه دال است بر آنكه حقيقت اغفال، فعل حق تعالى نيست به تقرير دو مقدمه:

مقدمه 1: برهان عقلى حاكم است در حسن و قبح افعال، و هر فعلى كه عقل حكم نمايد به قبحش، صدور آن از ذات خداوندى محال است، زيرا ذات احديت، غنى مطلق و عالم است به جهات قبح. و با وجود غنا و علم، صدور فعل قبيح بدون مرجح ترجيح بلا مرجح، و از حكيم على الاطلاق محال است.

مقدمه 2: مسلم است هر عملى را جزائى است كه به وجود آن در خارج جزا مترتب گردد، و چون معاندين اعراض از حق و عناد و لجاج پيش گرفته و به قدرى مصر شدند كه به هيچ وجه از آيات الهيه و بيّنات سبحانيه متنبّه نگشتند، لا جرم پاداش عمل آنها كه اغفال قلب باشد وارد گرديد؛ بر كسى بحث نيست.

خود كرده را تدبير چيست؟.

خاتمه: على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) فرمايد: آيه شريفه در باره سلمان فارسى نازل شد، كسائى پشمينه داشت كه در آن طعام خوردى و دثار و رداء خود نمودى. روزى عيينة بن حصين بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله وارد، در حالى كه سلمان خدمت حضرت بود، هوا به غايت گرم، و رداى سلمان عرق نموده، عيينه از بوى آن متأذى و گفت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، وقتى ما خدمت تو رسيم اين شخص و احزابش را بيرون نما، و چون ما خارج شديم هر كه خواهد

جلد 8 - صفحه 45

بيايد نزد تو؛ آيه شريفه نازل شد كه‌ «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» «1» و البته مقام شامخ نبوى صلّى اللّه عليه و آله اجلّ است از آنكه خلاف رضاى سبحانى از آن حضرت صادر گردد، پس آيه شريفه آگاهى امّت است تا بدانند كه محبوبيت و مقرّبيت درگاه الهى به ايمان و تقوى و اعمال صالحه و ملكات حسنه است، گرچه لباس شخص كهنه و بدنش پژمرده باشد. و مطروديت بارگاه الهى به كفر و شرك و اعمال ناشايسته و صفات رذيله است، اگرچه لباس شخص زرين و بدنش سيمين باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً «28» وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً «29»

ترجمه‌

و بردبار كن خود را با آنانكه ميخوانند پروردگارشان را در بامداد و شبانگاه ميخواهند رضاى او را و نبايد در گذرد دو چشمت از ايشان با آنكه بخواهى آرايش زندگانى دنيا را و اطاعت مكن كسيرا كه غافل نموديم دل او را از ياد خود و پيروى نمود خواهش دل خويش را و بوده است كارش تجاوز از حق‌

و بگو حق از پروردگار شما است پس هر كه خواهد ايمان آورد و هر كه خواهد كافر شود همانا ما آماده نموديم براى ستمكاران آتشى را كه احاطه كرده بآنها سرا پرده‌اش و اگر فرياد رسى خواهند فرياد رسى شوند بآبى مانند مس گداخته كه بريان ميكند رويها را بد است آنمشروب و بد است آتش كه متّكا باشد.

تفسير

قمّى ره فرموده نازل شده است در باره سلمان فارسى رحمه اللّه و در مجمع أبو ذر و صهيب و خباّب را هم اضافه فرموده وقتى كه جمعى از رؤساء كفّار از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درخواست كردند كه ايشانرا از اطراف خود دور فرما چون ما از بوى لباسشان متأذى ميشويم تا در محضرت حاضر شويم و استفاده نمائيم و آنحضرت مأمور بمجالست بافقراء اهل ايمان و اعراض از اجابت ملتمس رؤساء كفّار گرديد باين تقريب كه فرموده باز دار نفس خود را از ميل باجابت رؤساء كفّار بطمع ايمان آنها و اتباعشان و بساز با مجالست فقراء اهل ايمان كه ميخوانند پروردگارشان را در هر صبح و شام يا در تمام شبانه روز چون ظاهرا ايشان در صدر اسلام كارى جز نماز و دعا نداشتند با آنكه در اعمالشان منظور و مقصودى جز رضا و قرب الهى نبود و بر مگردان دو چشم لطف و رحمت خود را از ايشان بجانب اهل دنيا براى طلب زينت و پيرايه زندگانى چند روزه آن اگر چه ساحت پيغمبر اكرم منزّه از اين غرض است ولى چون اقبال باغنياء و اعراض از فقراء مظنّه اين تهمت است بايد مقام نبوّت مأمون از اين گمان باشد و اجابت منما ملتمس كسيرا كه ما او را بحال غفلت از ياد خودمان واگذار نموديم و پيروى نموده است از هواى نفس خود و دلخواه خويش و بوده است كار و رفتارش تجاوز از حدود الهى و پشت پا زدن بحقّ و حقيقت و در آيه دوم دستور بى‌اعتنائى بايمان آنها را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داده كه بآنها بفرمايد بيان حقّ و حقيقت از جانب پروردگار شما شد پس هر كس مايل بحقّ باشد ايمان بياورد و هر كس پيرو هواى نفس باشد كافر شود نفع و ضرر ايمان و كفر شما بخودتان‌


جلد 3 صفحه 423

ميرسد بحال من تفاوتى ندارد عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين وعيد است از خداوند نسبت بكفّار و ظاهرا اين بيان براى آنستكه كسى از ظاهر آيه استفاده ترخيص كفر را ننمايد چون امر در اينمقام براى تهديد است و مؤيّد اين نكته است آنكه بعدا فرموده ما مهيّا نموديم براى ستمكاران بخويش و خلق آتشى را كه مانند سرا پرده بر آنها احاطه دارد و هر گاه از شدّت عطش فرياد رسى خواهند فرياد رسى شوند بآبى كه مانند مس و ساير فلزّات گداخته است در گرمى يا دردى روغن زيت كه چون نزديك نمايند آنرا بدهانشان براى آشاميدن رويهاشان از شدت حرارت آن بريان گردد و اينكه از آوردن چنين آبى بفرياد رسى تعبير شده براى مشاكله با كلام سابق است كه در صنايع بديعيّه مذكور است بد شربت ناگوارى است مهل و بد تكيه گاه و جاى ناروائى است آتش جهنّم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ اصبِر نَفسَك‌َ مَع‌َ الَّذِين‌َ يَدعُون‌َ رَبَّهُم‌ بِالغَداةِ وَ العَشِي‌ِّ يُرِيدُون‌َ وَجهَه‌ُ وَ لا تَعدُ عَيناك‌َ عَنهُم‌ تُرِيدُ زِينَةَ الحَياةِ الدُّنيا وَ لا تُطِع‌ مَن‌ أَغفَلنا قَلبَه‌ُ عَن‌ ذِكرِنا وَ اتَّبَع‌َ هَواه‌ُ وَ كان‌َ أَمرُه‌ُ فُرُطاً «28»

و صبر بده‌ نفس‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌با‌ مؤمنيني‌ ‌که‌ ميخوانند خداي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌هر‌ صبح‌ و شام‌ و قصد و اراده ‌آنها‌ فقط قربة ‌الي‌ اللّه‌ خالصا لوجه‌ اللّه‌ ‌است‌ و چشم‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آنها‌ برنگردان‌ و توجّه‌ باشراف‌ و اعيان‌ كني‌، اراده‌ كني‌ زينت‌هاي‌ زندگاني‌ دنيوي‌

جلد 12 - صفحه 347

‌را‌ و اطاعت‌ مكن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ غافل‌ ‌از‌ ياد ‌خود‌ كرده‌ايم‌ و قلبش‌ متوجه‌ ‌بما‌ نيست‌ و متابعت‌ مي‌كند هواي‌ نفس‌ ‌خود‌ ‌را‌ و كارهاي‌ ‌او‌ افراط و اسراف‌ و تجاوز ‌از‌ حدّ ‌است‌، مفسرين‌ گفتند ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و سلّم‌ ‌با‌ اشراف‌ و اعيان‌ و بزرگان‌ كفار و مشركين‌ مجالسة داشت‌ ‌براي‌ تأليف‌ قلوب‌ ‌آنها‌ و اتباع‌ ‌آنها‌ ‌که‌ تمايل‌ بايمان‌ پيدا كنند ‌اينکه‌ ‌آيه‌ نازل‌ شد ‌که‌ ‌با‌ ‌آنها‌ مجالست‌ نكند و ‌با‌ فقراء ‌از‌ مؤمنين‌ مجالست‌ نمايد لكن‌ ‌اينکه‌ غلط صرف‌ ‌است‌ بلكه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و سلّم‌ ‌با‌ فقراء كمال‌ رأفت‌ ‌را‌ داشت‌ ‌حتي‌ فرمود:

(انا فقير احب‌ّ الفقراء)

‌حتي‌ دارد

(عرض‌ ‌عليه‌ مفاتيح‌ الدنيا فلم‌ يقبلها)

و فرمود دوست‌ دارم‌ يك‌ روز داشته‌ باشم‌ شكر كنم‌ و يك‌ روز نداشته‌ باشم‌ صبر كنم‌ و تمام‌ مطابق‌ دستور الهي‌ ‌بود‌ لذا ميفرمايد وَ اصبِر نَفسَك‌َ عادت‌ بده‌ نفس‌ ‌خود‌ ‌را‌ بصبر مَع‌َ الَّذِين‌َ يَدعُون‌َ رَبَّهُم‌ بِالغَداةِ وَ العَشِي‌ِّ ‌با‌ مؤمنين‌ ‌که‌ هميشه‌ اشتغال‌ بعبادت‌ دارند و خداي‌ ‌خود‌ ‌را‌ مي‌خوانند ‌که‌ فقراء مؤمنين‌ هستند ‌که‌ اشتغالي‌ جز بعبادت‌ ندارند بِالغَداةِ وَ العَشِي‌ِّ صبح‌ و شام‌ كنايه‌ ‌از‌ دوام‌ ‌است‌ روز و شب‌ مشغول‌ بنماز و دعا و ذكر و بياد ‌خدا‌ هستند يُرِيدُون‌َ وَجهَه‌ُ.

‌در‌ باب‌ عبادت‌ علاوه‌ ‌از‌ آنكه‌ قصد قربت‌ معتبر ‌است‌ قصد خلوص‌ ‌هم‌ لازم‌ ‌است‌ ‌که‌ عمل‌ قربة ‌الي‌ اللّه‌ خالصا لوجه‌ اللّه‌ ‌باشد‌ اينها قصد رياء و سمعه‌ و خودنمايي‌ ندارند فقط محضا للّه‌ عبادت‌ مي‌كنند وَ لا تَعدُ عَيناك‌َ عَنهُم‌ چشم‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نپوش‌ كناره‌گيري‌ نكن‌ ترك‌ معاشرت‌ و مجالست‌ ‌با‌ ‌آنها‌ نفرما تُرِيدُ زِينَةَ الحَياةِ الدُّنيا دنيا ‌با‌ جميع‌ زخارف‌ ‌او‌ و زينت‌هاي‌ ‌او‌ بقدر پر كاه‌ ارزش‌ ندارد وَ ما هذِه‌ِ الحَياةُ‌-‌ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَ لَعِب‌ٌ عنكبوت‌ ‌آيه‌ 64.

قُل‌ مَتاع‌ُ الدُّنيا قَلِيل‌ٌ

دار بالبلاء محفوفة و بالغدر موصوفة

بقاء و ثباتي‌ ندارد فاني‌ و زائل‌ ميشود مؤمن‌ دلبستگي‌ بدنيا ندارد چه‌ رسد بانبياء و اولياء بالأخص‌ حضرت‌ رسالت‌ و اوصياء ‌آن‌ حضرت‌ و اهل‌ بيت‌ طاهرين‌ ‌او‌ وَ لا تُطِع‌ مَن‌ أَغفَلنا قَلبَه‌ُ عَن‌ ذِكرِنا البته‌ حضرت‌ اطاعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نمي‌كند ‌اينکه‌ جمله‌ ‌براي‌ رفع‌ طمع‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌

جلد 12 - صفحه 348

آمدند و اصرار بليغ‌ داشتند ‌که‌ حضرت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ موافقت‌ كند و ‌او‌ ‌را‌ بزرگ‌ و امير ‌خود‌ قرار دهند و ‌از‌ اموال‌ و زينت‌هاي‌ دنيا باو بدهند خداوند ميفرمايد اينها ‌از‌ ‌خدا‌ غافل‌ شدند و ‌از‌ ذكر ‌او‌ دور شدند و توجّه‌ ببتهاي‌ ‌خود‌ كردند نبايد اطاعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نمود و ‌با‌ ‌آنها‌ موافقت‌ كرد وَ اتَّبَع‌َ هَواه‌ُ.

و همچنين‌ كساني‌ ‌که‌ هوا پرستند نبايد اطاعت‌ كرد أَ فَرَأَيت‌َ مَن‌ِ اتَّخَذَ إِلهَه‌ُ هَواه‌ُ جاثيه‌ ‌آيه‌ 22 وَ كان‌َ أَمرُه‌ُ فُرُطاً.

فرط ‌از‌ افراط ‌است‌ بمعني‌ زياده‌روي‌ و اسراف‌ و تجاوز ‌يعني‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ شرك‌ و كفر و معاصي‌ زياده‌روي‌ مي‌كنند و ‌از‌ حد گذرانيده‌اند ‌با‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ نبايد معاشرت‌ و مجالست‌ نمود و اطاعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كرد و ‌اينکه‌ يك‌ تكليف‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ مؤمن‌ بداند ‌با‌ ‌که‌ مجالست‌ كند و ‌با‌ ‌که‌ ترك‌ مراوده‌ كند.

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 28)

شأن نزول:

جمعی از ثروتمندان مستکبر و اشراف از خود راضی عرب به حضور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند، و در حالی که اشاره به مردان با ایمانی همچون سلمان، ابو ذر، صهیب، و خباب و مانند آنها می‌کردند، گفتند: ای محمّد! اگر تو در صدر مجلس بنشینی، و این گونه افراد را از خود دور سازی (و خلاصه مجلس تو مجلسی در خور اشراف و شخصیتها! بشود) ما نزد تو خواهیم آمد ولی چه کنیم که با وجود این گروه جای ما نیست! در این هنگام آیه نازل شد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد که هرگز تسلیم این سخنان فریبنده تو خالی نشود و همواره با افراد با ایمان و پاکدلی چون سلمانها و أبو ذرها باشد.

به آنان فرمود: حمد خدا را که نمردم تا این که او چنین دستوری به من داد که با امثال شما باشم، «آری! زندگی با شما، و مرگ هم با شما خوش است»!

ج3، ص39

تفسیر:

پاکدلان پا برهنه! از جمله درسهایی که داستان اصحاب کهف به ما آموخت این بود که معیار ارزش انسانها پست و مقام ظاهری و ثروتشان نیست. این آیه در حقیقت همین مسأله مهم را تعقیب می‌کند و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین دستور می‌دهد: «با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می‌خوانند و تنها رضای او را می‌طلبند» (وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ).

سپس به عنوان تأکید ادامه می‌دهد: «و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها بر مگیر!» (وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا).

باز برای تأکید افزونتر اضافه می‌کند: «و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن» (وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا).

«همانها که از هوای نفس پیروی کردند» (وَ اتَّبَعَ هَواهُ).

«و (همانها که همه) کارهایشان افراطی است» و خارج از رویّه و توأم با اسرافکاری (و کان امره فرطا). از آنجا که طبع آدمی در لذتهای مادی همیشه رو به افزون طلبی است، در همه شاخه‌های هوی و هوس، دائما رو به افراط گام بر می‌دارد تا خود را هلاک و نابود سازد.

نکات آیه

۱- پیامبر(ص) در ابلاغ پیام الهى به مردم، با مؤمنانى تهیدست و دنیاگرایانى رفاه مند، مواجه بود. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم ... و لاتطع من أغفلنا قلبه) از تعبیر «ترید زینة الحیاة الدنیا» استفاده مى شود که در آیه، دو گروه، با دو مشخصه، یاد شده اند: نخست، مؤمنان خالصى که از زینت دنیا بى بهره بودند و گروه دوم، کسانى که زینت دنیایى داشتند.

۲- پیامبر(ص) با تهیدستان مؤمن، معاشرت داشت. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم) واژه «اصبر» چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس کردن و تثبیت است. این تعبیر و نیز جمله «لاتعد عیناک عنهم» این نکته را مى رساند که شیوه پیامبر(ص) در برخورد با تهیدستان، شیوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پایدارى بر آن و ترک انصراف از دیدار آنان ترغیب مى کند.

۳- رفاه مندان عصر بعثت، براى منصرف ساختن پیامبر(ص) از معاشرت با تهیدستان مؤمن، تلاش مى کردند. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم ... و لاتطع من أغفلنا قلبه)

۴- توانگران، با اظهار آمادگى براى کمک هاى مادّى، حضور مؤمنان تهیدست را در پیرامون پیامبر(ص)، مانع نشست با آن حضرت مى شمردند. (و اصبر نفسک ... و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)

۵- پایدارى بر همدلى و همزیستى با مؤمنان مخلص تهیدست، توصیه خداوند به پیامبر(ص) بود. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم)

۶- معاشرت و ملازمت با اقشار محروم جامعه ایمانى، در پى دارنده مشکلات و نیازمند صبر و شکیبایى است. (و اصبر نفسک)

۷- گروهى از مؤمنان عصر بعثت، با وجود محرومیّت هاى مادّى، همواره و در صبح و پسین، بر دعا و نیایش خود به درگاه خداوند مراقبت داشتند. (الذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ) «غداة» - براساس یکى از معانى ذکر شده در «قاموس» - به فاصله زمانى بین نماز صبح و طلوع خورشید گفته مى شود و «عشىّ» را، برخى، «میان ظهر تا غروب» و برخى، «فاصله ظهر تا صبح فردا» معنى کرده اند. ( ر.ک: المصباح المنیر).

۸- سپیده دم و پسین، فرصت هایى مناسب براى دعا به درگاه خداوند است. (بالغدوة و العشىّ) مراد از «غداة و عشىّ» ممکن است دو زمان مخصوص باشد و احتمال مى رود تمام ساعات شبانه روز مورد نظر باشد. برداشت بالا، ناظر به نخستین معنا است.

۹- توجه به ربوبیّت خداوند، از آداب دعا است. (یدعون ربّهم)

۱۰- توجه به ربوبیّت خداوند، سوق دهنده آدمى به استغاثه و دعا به درگاه او است. (یدعون ربّهم)

۱۱- خو گرفتن به دعا و نیایش در صبح و پسین، مایه ارجمندى نزد خداوند و شایستگى براى همنشینى با پیامبر(ص) است. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ) فعل «یدعون» مضارع و براى استمرار است.

۱۲- پاى بندى به دعا و عبادت، شرط شایستگى افراد براى همنشینى و مصاحبت است. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ)

۱۳- انگیزه اهل دعا و استغاثه در عصر بعثت، جلب رضایت خداوند و قرار گرفتن در حالتى مناسب با صفات او بود. (یدعون ... یریدون وجهه) مراد از «وجه» در «یریدون وجهه» نه معناى حقیقى «وجه» است - زیرا، خداوند، داراى صورت نیست - و نه کنایه از ذات خداوند است - زیرا، نمى توان آن را اراده کرد - بنابراین، یا کنایه از رضایت خداوند است، به این مناسبت که انسان ها، در هنگام رضایت، صورت خود را به سوى مخاطب خود برمى گردانند و یا کنایه از صفات خدا است که اهل دعا، یا خود را مشمول آن قرار مى دهند و یا در برابر هر صفتى نظیر عزّت و علم خداوند، وضعیّتى مناسب، نظیر ذلّت و ناآگاهى به خود مى گیرند.

۱۴- دعا، باید خالصانه، و تنها براى جلب رضایت خداوند و توجه او باشد. (یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)

۱۵- دعا زمینه دستیابى به «وجه اللّه» و جلب رضایت او است. (یدعون ربّهم بالغدوة ... یریدون وجهه)

۱۶- خداوند، پیامبر(ص) را از ترک همنشینى با خداجویان تهیدست و عطف توجه از آنان به طبقه اشراف، برحذر داشت. (و اصبر نفسک ... و لاتعد عیناک عنهم) نهى در «لاتعد عیناک» گرچه متوجه چشمان است (چشمان ات از آن گروه نگذرد) ولى مراد، نهى پیامبر(ص) از برگرداندن نظر و توجه خود از تهیدستان به ثروت مندان است.

۱۷- نظر به تهیدستان خداجوى و افکندن نگاه رفاقت و دوستى به چهره آنان، امرى پسندیده و مطلوب خداوند است. (و لاتعد عیناک عنهم)

۱۸- قطع ارتباط با خداخواهان تهیدست، زمینه ساز تمایل آدمى به مظاهر ماّدى و جلوه هاى ظاهرى دنیامداران است. (و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)

۱۹- پیامبر(ص)، در صورت نزدیک شدن به رفاه مندان و بریدن از مؤمنان تهیدست، در خطر گرایش به جلوه هاى دنیا بود. (و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)

۲۰- رهبران الهى، باید از دنیاطلبى و توجه به دنیاگرایان و غفلت از تهیدستان با ایمان، پرهیز کنند. (و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)

۲۱- آرزوى برخوردارى از زیبایى هاى دنیا، ناسازگار با دلْ بستنِ به رضایت خداوند است. (یریدون وجهه ... ترید زینة الحیوة الدنیا)

۲۲- امکان بهره گیرى از ثروت توانگران در صورت گرایش آنان به اسلام، نباید دستاویزى براى کنارگیرى از تهیدستان مؤمن قرار گیرد. (و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)

۲۳- خداوند پیامبر(ص) را از پذیرش پیشنهاد رفاه مندان در خصوص گسستن از طبقه محروم و عطف توجه به طبقه اشراف، برحذر داشت. (و لاتطع من أغفلنا قلبه)

۲۴- فکر اولویّت ثروت مندان بر تهیدستان در کسب هدایت، اندیشه اى سخیف و بافته قلب غافلان از یاد خدا است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا)

۲۵- غفلت از یاد خدا، کیفر الهى براى دنیاگرایان دل بسته به جلوه هاى مادّى است. (ترید زینة الحیوة الدنیا و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا) توصیف دنیازدگان به کسانى که قلب شان از یاد خدا غافل است، گویاى ارتباط غفلت قلب با دنیازدگى است و اسناد اغفال به خداوند (اغفلنا) کیفر بودن آن را مى رساند.

۲۶- ارزش ذکر خدا، به ریشه دار بودن آن در قلب و روح انسان است. (أغفلنا قلبه عن ذکرنا)

۲۷- کسانى که یاد خداوند در قلب آنان حضور ندارد، شایسته رهبرى نیستند. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا) نهى از اطاعت غافلان، نفى شایستگى آن ها براى فرمان دادن و ارائه پیشنهاد است.

۲۸- زنده نگه داشتن یاد خدا در قلب و از میان بردن زمینه هاى غفلت از آن، لازم است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا)

۲۹- دعاى خالصانه در سپیده دم و پسین، نشانه حضور یاد خدا در قلب انسان است. (الذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ ... و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا)

۳۰- قلب آدمى و توجهات و غفلت هاى آن، در اختیار خداوند و مقهور اراده او است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا)

۳۱- آرا و پیشنهادهاى هواپرستان، بى ارزش، و اطاعت از آن ناروا است. (و لاتطع من ... اتبع هویه)

۳۲- هواپرستى ثروت مندان عصر بعثت، عامل امتیازخواهى آنان از پیامبر(ص) بود. (و لاتطع من ... اتبع هویه)

۳۳- پیروى از هواى نفس، نکوهیده و نشانه غفلت از یاد خدا است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هویه) جمله «اتبع هواه» مى تواند عطف تفسیرى براى «أغفلنا» باشد.

۳۴- رفاه مندان عصر بعثت، همواره، امور خویش را در سطحى فراتر از حدّ شایسته آن، وانمود مى کردند. (و کان أمره فرطًا) «فرط» - آن گونه که قاموس گفته است - به معناى «ظلم و اعتداء» است و نیز به کارى گفته مى شود که برخورد با آن، فراتر از حدودش باشد. فعل «کان» دلالت بر دیرینه بودن خصلت یاد شده دارد.

۳۵- تحقیر تهیدستان خداخواه و فرومایه دیدن موضع طبقاتى آنان، بینشى ضد الهى و بیرون از حدِّ اعتدال است. (و لاتطع من ... کان أمره فرطًا)

۳۶- نادیده انگاشتن شخصیّت انسانىِ تهیدستان و به خود بستن امتیازات موهوم، نشانه غفلت از یاد خدا است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا ... و کان أمره فرطًا) جمله «کان...» مى تواند عطف تفسیرى براى «أغفلنا...» باشد.

۳۷- پندار مزیّت هاى بى جا براى خود و ناهنجار دیدن سیماى بى نوایان، از ویژگى هاى رهبران نالایق و مایه بى ارزشى رهنمودهاى آنان است. (و لاتطع من ... کان أمره فرطًا)

۳۸- اعتدال ورزیدن و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط در امور خود و دیگران لازم است. (و کان أمره فرطًا) برخى مفسّران گفته اند که کلمه «فرط» به موارد افراط اختصاص ندارد، بلکه در موارد تفریط نیز استعمال مى شود (ر.ک: البحرالمحیط).

روایات و احادیث

۳۹- «عن أبى جعفر و أبى عبداللّه علیهما السّلام فى قوله: «واصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغداة والعشىّ» قال: إنّما عنى بها الصلاة ; از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) در باره این سخن خدا: «... یدعون ربّهم بالغداة و العشىّ» روایت شده که فرمود: همانا از تعبیرِ «خواندن خدا در صبح و عصر» نماز، قصد شده است».[۲]

موضوعات مرتبط

  • آرزو: آرزوى امکانات مادى ۲۱
  • ارزشها: ضد ارزشها ۳۷; ملاک ارزشها ۱۱، ۲۶
  • استغاثه: زمینه استغاثه به خدا ۱۰
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۳، ۴، ۳۴
  • اطاعت: سرزنش اطاعت از هواپرستان ۳۱
  • اعتدال: اهمیت اعتدال ۳۸
  • افراط و تفریط: اهمیت اجتناب از افراط و تفریط ۳۸
  • امیدوارى: موانع امیدوارى به رضایت خدا ۲۱
  • انسان: مقهوریت قلب انسان ۳۰
  • تفکر: سرزنش تفکر طبقاتى ۲۴، ۳۵
  • تقرب: زمینه تقرب ۱۱
  • تکبر: سرزنش تکبر ۳۷
  • جامعه: طبقات اجتماعى صدراسلام ۱، ۱۰
  • خدا: اختیارات خدا ۳۰; توصیه هاى خدا ۵; حاکمیت اراده خدا ۳۰; زمینه رضایت خدا ۱۳، ۱۴، ۱۵; نواهى خدا ۱۶، ۲۳; هماهنگى با صفات خدا ۱۳
  • دعا: آثار التزام به دعا ۱۲; آثار تداوم دعا ۱۱; آثار دعا ۱۵; آداب دعا ۹; اخلاص در دعا ۱۴، ۲۹; انگیزه اهل دعا ۱۳; انگیزه دعا ۱۴; دعا در عصر ۷، ۸، ۱۱، ۲۹; دعا در صبح ۷، ۸ ، ۱۱، ۲۹; زمینه دعا ۱۰; وقت دعا ۸
  • دنیاطلبان: اعراض از دنیاطلبان ۲۰; کیفر دنیاطلبان ۲۵
  • دنیاطلبى: اجتناب از دنیاطلبى ۲۰; زمینه دنیاطلبى ۱۸
  • دوست: ملاک انتخاب دوست ۱۲
  • ذکر: آثار ذکر ربوبیت خدا ۱۰; ارزش ذکر خدا ۲۶; اهمیت ذکر خدا ۲۷ ، ۲۸; جایگاه ذکر خدا ۲۶; ذکر ربوبیت خدا ۹
  • رهبران: تکبر رهبران باطل ۳۷; ویژگیهاى رهبران باطل ۳۷
  • رهبران دینى: مسؤولیت رهبران دینى ۲۰
  • رهبرى: اهمیت رهبرى ۲۷; شرایط رهبرى ۲۷
  • عبادت: آثار التزام به عبادت ۱۲
  • عمل: عمل پسندیده ۱۷
  • غافلان: بینش غلط غافلان ۲۴
  • غفلت: دفع زمینه هاى غفلت ۲۸; غفلت از خدا ۲۵; نشانه هاى غفلت ۳۶; نشانه هاى غفلت از خدا ۳۳
  • فقرا: آثار معاشرت با فقرا ۶; تحقیر فقرا ۳۶; ترک همنشینى با فقرا ۳، ۱۸; سرزنش اعراض از فقرا ۲۳; سرزنش تحقیر فقرا ۳۷; صبر در معاشرت با فقرا ۶; مشکلات معاشرت با فقرا ۶; نهى از ترک همنشینى با فقرا ۱۶
  • قلب: آثار حضور قلب ۲۷; اهمیت حضور قلب ۲۸; نشانه هاى حضور قلب ۲۹
  • گرایشها: زمینه گرایش به مرفهان ۱۸
  • مؤمنان: آثار اعراض از مؤمنان فقیر ۱۹; اعراض از مؤمنان فقیر ۲۲; اهتمام به مؤمنان فقیر ۲۰; توجه به مؤمنان فقیر ۱۷; توصیه به همنشینى با مؤمنان فقیر ۵; دعاى مؤمنان فقیر صدراسلام ۷; دوستى با مؤمنان فقیر ۱۷; سرزنش تحقیر مؤمنان فقیر ۳۵; معاشرت با مؤمنان فقیر ۲; مؤمنان فقیر صدراسلام ۱; نهى از ترک همنشینى با مؤمنان ۱۶; همنشینى با مؤمنان فقیر ۲
  • محمد(ص): تکلیف محمد(ص) ۱۶; توصیه به محمد(ص) ۵; خطر دنیاطلبى محمد(ص) ۱۹; زمینه همنشینى با محمد(ص) ۱۱; سیره محمد(ص) ۲; محمد(ص) و مؤمنان فقیر ۲، ۳; مخاطبان محمد(ص) ۱; موانع همنشینى با محمد(ص) ۴; نهى به محمد(ص) ۱۶، ۲۳; همنشینان محمد(ص) ۲; همنشینى محمد(ص) با فقرا ۵
  • مرفهان: آثار همنشینى با مرفهان ۱۹; آثار هواپرستى مرفهان صدر اسلام ۳۲; استفاده از ثروت مرفهان ۲۲; اسلام مرفهان ۲۲; امتیازطلبى مرفهان صدر اسلام ۳۲; امکانات مادى مرفهان صدر اسلام ۴; بهانه جویى مرفهان صدر اسلام ۴; پیشنهاد مرفهان ۲۳; تلاش مرفهان صدراسلام ۳; سرزنش ترجیح مرفهان ۲۴; غلو مرفهان صدراسلام ۳۴; مرفهان صدراسلام ۱; مرفهان صدراسلام و محمد(ص) ۳۲; مرفهان و همنشینى با محمد(ص) ۴; نهى از اهتمام به مرفهان ۱۶، ۲۳
  • نماز: اهمیت نماز صبح ۳۹; اهمیت نماز عشا ۳۹
  • وجه الله: زمینه دستیابى به وجه الله ۱۵
  • هواپرستان: بى ارزشى بینش هواپرستان ۳۱
  • هواپرستى: سرزنش هواپرستى ۳۳

منابع

  1. ابن مردویه در تفسیر خود از طریق جویبر از ضحاک او از ابن عباس روایت کنند که این قسمت از آیه «وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا» درباره امیة بن خلف الجمحى نازل شده که به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: فقرا را از نزد خود بیرون کن و با صنادید اهل مکه معاشرت بنماى و این گفتار مورد رضا و خشنودى خداوند نبوده است، ابوهریرة گوید: عیینة بن حصین به رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد در حالتى که سلمان نزد پیامبر بود. عیینة گفت: یا محمد هنگامى که نزد تو مى آئیم باید این مرد را بیرون کنى سپس این آیه نازل شد و نظیر این شأن و نزول در آیه ۵۳ سوره انعام است.
  2. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۳۲۶، ح ۲۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۵۸، ح ۶۸.