الأنعام ٥٢
کپی متن آیه |
---|
وَ لاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ مَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ |
ترجمه
الأنعام ٥١ | آیه ٥٢ | الأنعام ٥٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَطْرُدِ»: طرد مکن. مران. «الْغَدَاةِ»: سحرگاهان. «الْعَشِیِّ»: شامگاهان. «بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ»: در سحرگاهان و شامگاهان. مراد، در همه اوقات است. «مِنْ شَیْءٍ»: حرف (مِنْ) زائد است و (شَیْءٍ) در موضع رفع است و اسم (ما) است. «فَتَطْرُدَهُمْ»: منصوب است، چون جواب نهی است. تقدیر چنین است: لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ ... فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ، وَ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ کَذٰلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ... (۰) وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِينَ... (۷) وَ يَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُمْ... (۲) وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِينَ... (۸)
قَالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ... (۰) قَالَ وَ مَا عِلْمِي بِمَا کَانُوا... (۱) إِنْ حِسَابُهُمْ إِلاَّ عَلَى... (۳) وَ کَذٰلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ... (۰) وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي... (۲)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: درباره سبب نزول آیه چنان كه ابن مسعود و دیگران روایت كنند آنست كه اشراف قریش و بنا به گفته فراء عدهاى از كفار كه از زمره آنان عیینة بن حصین بودند، گفتند: یا رسول الله اگر این فقیران را كه اطراف تو هستند از خود دور كنى. اشراف قوم نزد تو آمده و مسلمان خواهند شد و البته این پیشنهاد مكر و خدعهاى بیش نبود و خداوند از باطن آنها آگاه بوده است سپس این آیه نازل گردید.[۳][۴][۵]
تفسیر
- آيات ۵۵ - ۳۷، سوره انعام
- سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .
- وجه اشتراكى كه بين انسان و حيوانات ديگر وجود دارد و موجب تشابه انسان و حيوانات ديگر در مساءله (( حشر )) و بازگشت به خدا مى باشد، داشتن شعور است .
- پاسخ به چند سؤ ال در مورد حشر حيوانات غير انسانى و حشرامثال آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و...
- تاءمل و دقت در (( مختار )) بودن بود و حالات نفسانيه اى كه به وسيله آن افعال اختيارى خود را انجام مى دهد.
- اختلاف فاحشى كه در مبادى (( اختيار )) و اسباب آن در انسان وجود دارد.
- مى توان گفت حيوانات هم تا اندازه اى مختار هستند و احتمالا به تكاليفى مناسب با افق فهم و اختيارشان مكلف هستند.
- چند احتمال در معناى (( كتاب )) در (( ما فرطنا فى الكتاب من شى ء )) .
- سخنان نادرستى كه در معناى آيه مربوط به (( امت بودن )) و (( محشور شدن )) حيوانات غير انسانى گفته شده است .
- نكته اى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى ، گاه به وصل و گاه به فصل ، وجود دارد.
- در شدائد و سختى ها، روى آوردن به خدا از فطريات بشر است .
- نكاتى چند كه از توضيحات قبلى روشن گرديد.
- بيان عدم منافات آيه مورد بحث با: (( و ما دعا الكافرين الا فىضلال )) .
- ابتلاء امم قبل از امت اسلام به (( باءساء )) و (( ضراء )) ، تا شايد در برابر خدا سرفرود آورند.
- تا زمانى كه شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود فطرت توحيدىانسان مشرك بروز نمى كند.
- فساد اين گفتار كه امم سابق حتى در شدائد اضطرارآور زير بار توحيد نرفته اند!
- احتياج عليه مشركين به عجز شركاى ادعائى و بت هايشان از هردخل و تصرفى در عالم .
- مشركين ، همان ستمكارانند و جز به خاطر ظلمشان غذاب نمى شوند.
- مراد از: (( خزائن الله )) .
- مراد از نفى علم غيب (( و لا اعلم الغيب )) از لسان پيامبر (ص ).
- جمله : (( و لا اقول لكم انى ملك )) تعبير ديگرى است از: (( انما انا بشر مثلكم )) .
- فرق بين پيامبر(ص ) و ديگر مردمان ، مانند فرق بينا و نابينا است .
- وجه اينكه در جمله : (( و ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع )) شفاعت ، بدون استثناء، نفىشده است .
- معناى جمله : (( و انذر به الذين يخافون ان يحشروا )) با توجه به اينكه مشركين موردخطاب در سوره انعام ، معتقد به حشر نبوده اند.
- برحذر داشتن رسول خدا(ص ) از راندن مؤ منين فقير، كه خواست امتياز طلب هاى ثروتمندبود.
- نظر راغب اصفهانى در مورد معناى (( وجه )) در: (( وجه الله )) ، (( وجه ربك )) وامثال آن .
- مراد از (( وجه الله )) ذات خدا نيست ، بلكه هر چيزى كه به خدا انتساب دارد و نيز آنچه كه بنده از خداى خود انتظار دارد، وجه خدا مى باشد.
- معناى جمله : (( ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك من شى ء )) .
- فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است .
- كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .
- چند روايت درباره توبه كه از آيه : (( و اذا جائك الذين يؤ منون ... )) استفاده مى شود.
- چند روايت درباره (( قدريه )) و توضيحى در مورد حديث معروف : (( قدريه مجوس اين امت است )) .
- چند روايت در مورد سنت (( املاء )) و (( استدراج )) و مهلت دادن خداوند به كفار در دنيا.
- رواياتى پيرامون درخواست اشراف و اغنياء از پيامبر(ص ) كه فقراء را از خود دور كند،و نهى خداوند از اين عمل .
- توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءن نزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ «52»
و كسانى را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را مىخوانند، در حالى كه رضاى او را مىطلبند، از خود مران. چيزى از حساب آنان بر عهدهى تو نيست و از حساب تو نيز چيزى بر عهدهى آنان نيست كه طردشان كنى و در نتيجه از ستمگران شوى.
نکته ها
در شأن نزول اين آيه آمده است: جمعى از كفّار پولدار، چون ديدند فقيرانى مانند: عمار و بلال و خباب و ... دور پيامبر را گرفتهاند، پيشنهاد كردند كه آن حضرت، اينان را طرد كند تا آنان گرد او جمع آيند. به نقل «تفسير المنار» خليفهى دوّم گفت: به عنوان آزمايش، طرح را بپذيريم، آيهى فوق نازل شد. مشابه اين مطلب در سورهى كهف، آيهى 28 نيز آمده است.
«1». يس، 11.
«2». فاطر، 18.
جلد 2 - صفحه 467
در تفسير قُرطبى آمده است: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس از نزول اين آيه، از مجلس فقرا بر نمىخاست تا آنكه اوّل فقيران برخيزند.
منظور از خواندن خدا در صبح و شب، ممكن است نمازهاى روزانه باشد. «1»
پیام ها
1- حفظ نيروهاى مخلص و فقير و مجاهد، مهمتر از جذب سرمايهداران كافر است. «لا تَطْرُدِ» 6: 52
2- هدف، وسيله را توجيه نمىكند. براى جذب سران كفر، نبايد به مسلمانان موجود اهانت كرد. «لا تَطْرُدِ» 6: 52
3- اسلام، مكتب مبارزه با تبعيض، نژاد پرستى، امتياز طلبى و باج خواهى است.
(با توجّه به شأن نزول)
4- اغلب طرفداران انبيا، پابرهنگان بودهاند. (با توجّه به شأن نزول)
5- بهانه گيران، اگر از رهبر و مكتب نتوانند عيب بگيرند، از پيروان و وضع اقتصادى آنان عيبجويى مىكنند. (با توجّه به شأن نزول)
6- هيچ امتيازى با «ايمان» برابرى نمىكند. «يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»
7- ميزان، حال فعلى اشخاص است. اگر مؤمنان فقير، خلاف قبلى داشته باشند، حسابشان با خداست. «ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ» 6: 52
8- حساب همه با خداست، حتّى رسول اكرم نيز مسئول انتخاب وعمل ديگران نيست، «ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ» 6: 52 و خود نيز حساب و كتاب دارد. «وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ» 6: 52
9- طرد پابرهنگان و محرومان مخلص، ظلم است. «فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ» 6: 52
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ (52)
«1» مجمع البيان ج 2 ص 304.
«2» نهج البلاغه، خطبه 112.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 279
شأن نزول- از على بن ابراهيم رحمه اللّه- جماعتى، فقراى مؤمنين، اصحاب صفه بودند (چهارصد نفر از اهالى و اموال خود مهاجرت به مدينه و در صفّه مسجد مكان داشتند) و حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله به نفس نفيس خود سرپرستى ايشان مىفرمود و طعام را براى آنها حمل و به آنها مجانس و مأنوس بود. اغنياء كه مىآمدند آن را كاره داشته، و مىگفتند: دور نما اينها را.
شخصى از انصار روزى خدمت حضرت شرفياب، يكى از اصحاب صفّه نزديك حضرت نشسته بود. آن شخص دور نشست. حضرت، او را امر فرمود كه نزديك بيا اطاعت ننمود. فرمود: ترسيدى از فقر او به تو برسد. گفت: اين جماعت را از خود دور نما؛ آيه شريفه نازل شد: «1» وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ: و دور مكن و مران از مجلس خود آنان را كه مىخوانند و ياد مىكنند پروردگار خود را بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِ: در صبح و شب يعنى شب و روز ياد خدا نمايند. يا مراد نماز صبح و عصر است. و نزد بعضى مراد نماز پنجگانه است. از امام محمّد باقر عليه السّلام مروى است مراد آنكه قرآن مىخوانند در هر دو طرف روز. «2» تذكره- ذكر الهى در اين دو وقت فايده عظيم مترتب باشد، چنانچه در امالى- صدوق از جابر از ابى جعفر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: ملك هر آينه نازل شود با صحيفهاى در اوّل روز. و اوّل شب مىنويسد در آن عمل پسر آدم را. پس عمل كنيد در اوّل و آخر روز خيرى را، خداى تعالى مىآمرزد براى شما آنچه ما بين آنست انشاء اللّه، زيرا خدا فرمايد: «مرا ياد نمائيد (به طاعت) تا شما را ياد فرمايم (به رحمت)، و فرمود و ياد الهى شما را اكبر است. «3» يُرِيدُونَ وَجْهَهُ: مىخواهند بدان نماز و دعا و ذكر
«1» مجمع ج 2 ص 305- تفسير قمى، جلد اوّل، صفحه 202.
«2» مجمع البيان ج 2 ص 306.
«3» جامع الاخبار، صدوق، فصل 56 فى الاخلاص، حديث دوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 280
جهت رضاى الهى و طريقه اخلاص او را. حاصل آنكه پروردگار خود را مىخوانند به حالتى كه مخلصانند در آن.
تنبيه- تقييد دعا به اخلاص تنبيه است بر آنكه اخلاص، ملاك امر باشد، و ترتب نهى بر آن، اشعار دارد بر آنكه دعا بر وجه اخلاص مقتضى اكرام ايشان و منافى طرد و دورى ايشان است. از فرمايشات حضرت صادق عليه السّلام اخلاص جمع مىكند اعمال فاضله را و اخلاص است مفتاح قبولى اعمال و وقوع رضاى الهى به آن. پس هر كه قبول فرمايد خدا عملش را و راضى شود از او، او مخلص است، اگرچه كم باشد عملش. و هر كه را قبول نفرمايد خدا از او، پس مخلص نيست، اگرچه عملش كثير باشد اعتبارا به آدم و ابليس (كه آدم با كمى عمل مقبول، و ابليس با كثرت آن مطرود گشت). «1» ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ: نيست بر تو از حساب و اعمال آنها چيزى وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ: و نيست از حساب و عمل تو بر ايشان چيزى، و حساب ايمان آنها بر تو نيست. شايد ايمان آنها اعظم باشد از كسانى كه طمع به ايمانشان دارى، يا مؤاخذه نمىشوى به حساب ايشان و نه ايشان به حساب تو تا بدينجهت اهتمام نمائى در ايمان آنها بر وجهى كه مؤمنان را از نزد خود برانى بسبب طمع در ايمان آنها فَتَطْرُدَهُمْ: (جواب نفى است) يعنى نيست بر تو حساب آنها و نيست بر ايشان حساب تو تا برانى ايشان را فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ: (جواب نهى است) يعنى ايشان را مران، كه اگر برانى پس باشى از ظالمان. اين غايت مبالغه است در منع از طرد مؤمنان، اگرچه در تقديم رؤسا و اغنيا بر ضعفا و فقرا ايمان آنها بود نه دور كردن فقرا و ضعفا، اما چون سبحانه و تعالى به علم ازلى مىدانست كه هرگز ايشان ايمان نياورند و مدعاى ايشان از اين اظهار، خدعه و مكر است، لذا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را از مكر آنها مطلع گردانيد.
تبصره- از آنجا كه شيطان مترصد است كه به انواع حيله و مكر مردم را از راه حق گمراه گرداند، طايفهاى را به انتساب اصحاب صفه، فريب؛ و رشته
«1» مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، فصل 76 فى الاخلاص، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 281
تصوف را بدستاويز شياطين انسى جعل، و جماعت بسيارى را منحرف، و فرق بىشمار هويدا گردانيده، غافل از آنكه رويه اين طايفه با اصحاب صفه تباين كلى دارد.
مرحوم ثقة الاسلام مقدس اردبيلى در حديقة الشيعه شرح مفصلى در اقسام و عقايد آنها بيان، و بيست و دو فرقه عنوان فرمود: حلوليه، مشاركيه، شمراخيه، منصوريه، زراقيه، واصليه، حبيبيه، ولايتيه، وحدتيه، مباحيه، ملامتيه، مدحوريه، واقفيه، عشاقيه، كامليه، الهاميه، تلقينيه، جوريه، نوريه، باطنيه، جمهوريه، تسليميه، شيعه بايد متفرس باشد و فريب نخورد. و بدانكه احاديث از ائمه معصومين در مذمت آنها وارد شده و مقدس اردبيلى چهل حديث روايت نموده از جمله:
در عيون- از حضرت رضا عليه السّلام: من ذكر عنده الصّوفيّة و لم ينكره بلسانه او قلبه فليس منّا و من انكرهم فكانّما جاهد الكفّار بين يدى رسول اللّه. «1» هركه ذكر شود نزد او صوفيه و انكار نكند ايشان را به زبان يا به قلبش، پس نيست از ما. و هر كه انكار نمايد، چنان است كه جهاد نموده در حضور پيغمبر صلى اللّه عليه و آله.
و محمّد بن ابى نصر گويد: يكى از اصحاب، خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كرد: ظاهر شده در اين زمان قومى و آنها را صوفيه نامند، چه مىفرمائيد در باره آنها؟ فرمود: بتحقيق آنها دشمن ما باشند. هر كه ميل كند به آنها، از آنها بوده و محشور شود با آنها. و زود است قومى ادعاى محبت ما نمايند، و حال آنكه مايل به اين طايفه و متشبه به آنها و لقب آنها را به خود گذارند، و تأويل كنند اقوال آنها را. پس هر كه مايل به آنها شود از ما نيست و ما از او برى هستيم، و هر كه انكار آنها نمايد مانند كسى باشد كه جهاد نموده در ركاب پيغمبر.
«1» سفينة البحار، جلد 2، صفحه 57 (بنقل از حديقة الشيعه)
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 282
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ (52)
ترجمه
و طرد منما آنانرا كه ميخوانند پروردگارشان را در بامداد و شبانگاه ميخواهند رضاى او را نيست بر عهده تو از حساب ايشان هيچ چيز و نيست از حساب تو بر عهده ايشان هيچ چيز تا برانى ايشان را پس بوده باشى از ستمكاران.
تفسير
قمى ره فرموده در مدينه جمعى از فقراء اهل ايمان بودند كه پيغمبر (ص) آنها را در صفّه جاى داده بود و آنها را اصحاب صفّه ميخواندند. حقير عرض مىكنم اصحاب صفّه كسانى بودند كه در سايبان جلو مسجد پيغمبر (ص) منزل داشتند و نيز فرموده پيغمبر (ص) با آنها معاشرت ميفرمود و بسا بود كه با خود طعام براى آنها مىآورد و ايشان خدمت آنحضرت ميرسيدند و پيغمبر (ص) ايشان را نزديك بخود مينشاند و با آنها انس مىگرفت و چون اغنيا و صاحبان تشخّص از اصحاب مىآمدند و اين سلوك را از آنحضرت نسبت بآنها مىديدند بطبعشان گران مىآمد و مىگفتند اينها را از خود دور فرما تا آنكه يكروز يكنفر از انصار آمد خدمت حضرت ديد يكنفر از اصحاب صفّه خود را به پيغمبر (ص) چسبانده و آنحضرت هم با او گرم صحبت شده است آن شخص انصارى دور نشست پيغمبر (ص) باو فرمود نزديك بيا اجابت ننمود حضرت فرمود شايد ميترسى از فقر او چيزى بتو سرايت نمايد انصارى عرض كرد اينها را از خود دور فرما و اين آيه نازل شد. و چون اصحاب صفّه روز و شب مشغول عبادت بودند براى اشاره بدوام ذكر ايشان تعبير بصبح و شام شده است و عبادت آنها از روى خلوص نيّت بود طمعى به پيغمبر (ص) نداشتند لذا خداوند فرموده آنها طالب خوشنودى منند حساب اعمال و جزاى آنها با تو نيست چنانچه حساب اعمال و جزاى تو با آنها نيست يعنى هر كدام حساب جداگانه داريد با من ضرر هيچيك بديگرى نميرسد پس جهت ندارد كه آنها را طرد نمائى تا ظلم نموده باشى بر ايشان براى بازداشتنشان از تكميل هدايت و بر خود براى تقصير در حق رسالت و بر اغنيا براى ابقائشان در كبر و نخوت.
جلد 2 صفحه 326
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
81
ميكند اگر اينها را از خود دور كند ممكن است ما باو بگرويم، اينکه آيه جوابگوي مشركين نازل شد بِالغَداةِ وَ العَشِيِّ بعضي مفسرين گفتند مراد نماز صبح و عشاء و بعضي گفتند پنج نماز و بعضي گفتند ذكر است در صبح و شام لكن ظاهر اينست که مراد از دعوت پروردگار اعم از نماز و ذكر و دعاء و تلاوت قرآن و امثال اينها است و مراد از غدوة و العشيّ روز و شب است يعني دائما مشغول عبادت هستند چنانچه در زيارت ابي عبد اللّه عليه السّلام ميگويي
(و لاندبنّك صباحا و مساء)
يعني دائما يُرِيدُونَ وَجهَهُ يعني قربة الي اللّه خالصا لوجه اللّه غرض ديگري ندارند و جز خدا چيز ديگري در نظر ندارند.
ما عَلَيكَ مِن حِسابِهِم مِن شَيءٍ وَ ما مِن حِسابِكَ عَلَيهِم مِن شَيءٍ
بلبل بباغ و جغد بويرانه تافتهبرگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- مشرکان براى دور ساختن برخى مؤمنان از اطراف پیامبر (ص) آن حضرت را تحت فشار قرار مى دادند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم)
۲- حضور طیف خاصى از مؤمنان نزد پیامبر(ص)، براى برخى کافران ناخوشایند بود. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم) سبب نزول نقل شده در ذیل این آیه و نیز لحن آن، گواه چگونگى ترکیب یاران پیامبر (ص) و فقر آنان و نیز نداشتن موقعیت اقتصادى و شؤون اجتماعى است. و همین امر موجب اعتراض و واکنشهایى از سوى کافران ثروتمند و قدرتمند مى گشته است.
۳- پیامبر (ص) نباید براى جلب نظر مشرکان، مؤمنان را از خود طرد کند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم) در سبب نزول این آیه آمده است که بزرگانى از مشرکان، حضور نزد پیامبر (ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقیر و ضعیف دانستند و این آیات در رد درخواست آنان نازل گردیده است.
۴- رهبران و مبلغان دین نباید قشرهاى ضعیف و تهیدست را از اطراف خود برانند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)
۵- حضور مؤمنانى در اطراف پیامبر(ص) که هر بامداد و شامگاه به درگاه خداوند نیایش خالصانه داشتند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)
۶- انذار و تبلیغ اهل ایمان نباید به گونه اى باشد که موجب طرد آنان شود. (و أنذر به ... و لا تطرد الذین یدعون ربهم) از اینکه در آیه قبل انذار بیمناکان از قیامت مطرح بود، که شامل مؤمنان هم مى شود، و در این آیه از طرد مؤمنان نهى شده، برداشت فوق استفاده شده است.
۷- ضرورت ارزیابى دقیق، از روشهاى تبلیغ دین و برآورد آثار آن (و أنذر به ... و لا تطرد الذین یدعون ربهم) برخى مفسران گفته اند آیه «لا تطرد ... » تبصره اى بر آیه قبل است. بر این فرض آیه مى تواند رهنمودى کلى در تبلیغ باشد. یعنى قبل از به کارگیرى هر روشى در تبلیغ به بررسى ابعاد آن باید پرداخت و از عوارض احتمالى آن با تدابیر لازم جلوگیرى کرد.
۸- ارزش والا و اهمیت نیایش خالصانه به درگاه خداوند (و لا تطرد الذین یدعون ربهم ... یریدون وجهه)
۹- بامدادان و شامگاهان، فرصتهایى مناسب براى نیایش و دعاست. (یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ)
۱۰- از آداب دعا توجه به ربوبیت خداوند در حال دعاست. (یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ)
۱۱- دعا راهى براى رسیدن به قرب خدا و جلب رضایت اوست. (یدعون ربهم ... یریدون وجهه) «وجه» به معناى صورت است و چون لحاظ معناى حقیقى این کلمه درباره خداوند معقول نیست بنابراین مى تواند مراد از «یریدون وجهه» «یریدون مرضاته» باشد، چنانکه اغلب مفسران این احتمال را گفته اند.
۱۲- نیایش کنندگان به درگاه خداوند، نزد او ارزشمندند ; هر چند تهیدست باشند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)
۱۳- خیرخواهیهاى مشرکان مبنى بر زیانبار بودن حضور مؤمنان ضعیف در کنار پیامبر (ص) نباید موجب طرد و محرومیت آنان از محضر پیامبر (ص) گردد. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء فتطردهم) «حسابهم» مى تواند اضافه مصدر به فاعل خود (هم) باشد ; یعنى حسابگریهاى مشرکان درباره مؤمنان و فقر و محرومیت آنها.
۱۴- محاسبه اعمال و برآورد تأثیر حضور و یا عدم حضور مؤمنان فقیر و ضعیف در کنار پیامبر (ص)، در محدوده وظایف آن حضرت نیست. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة ... ما علیک من حسابهم من شىء) مرجع ضمیر در «من حسابهم» موصول در صدر آیه و مراد از آن همان مؤمنان فقیرند. و «من» بنابر گفته اهل ادب، زاید و مفید استغراق است. یعنى حساب هیچ عمل و کارى از آنان با تو نیست، که از جمله آنها برآورد نقش حضور و یا عدم حضور آنان در نزد پیامبر (ص) است.
۱۵- خداوند حضور مسلمانان فقیر و ضعیف را در اطراف پیامبر اکرم (ص) براى پیامبر (ص) و اسلام زیانبار نمى داند. (ما علیک من حسابهم من شىء) مرجع ضمیر در «حسابهم» مى تواند معنوى باشد ; یعنى کسانى که خواهان طرد مؤمنان فقیر از اطراف پیامبر (ص) بودند. و مقصود از «ما علیک» یعنى چیزى به ضرر تو از ناحیه محاسبات کافران اتفاق نخواهد افتاد.
۱۶- مؤمنان وظیفه دار محاسبه اعمال و برخوردهاى پیامبر با دیگران نیستند. (و ما من حسابک علیهم من شىء)
۱۷- پیامبر (ص) نباید در برخورد با مردم، فقر و غنا و گرسنگى و سیرى را ملاک قرار دهد. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء)
۱۸- هر کس مسؤول عمل خویش است. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء)
۱۹- نه پیامبر (ص) مسؤولیت عمل و اندیشه هاى مشرکان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشرکان پاسخگوى عمل پیامبرند. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء) در این برداشت مرجع دو ضمیر جمع در «حسابهم» و «علیهم» مشرکان است و در «حسابهم» اضافه مصدر به فاعل خویش است ; یعنى: «حساب المشرکین».
۲۰- پیامبر اکرم (ص) نباید با طرد مؤمنان مستمند و فقیر از اطراف خویش، خود را در جرگه ظالمان قرار دهد. (فتطردهم فتکون من الظلمین)
۲۱- رهبران و مبلغان دینى در صورت طرد مؤمنان مستمند و ضعیف از اطراف خویش، ستمکارند. (فتطردهم فتکون من الظلمین)
۲۲- طرد کردن مؤمنان به سبب نداشتن پایگاه اجتماعى، ستمگرى است. (فتطردهم فتکون من الظلمین)
۲۳- کسانى که از پیامبر (ص) خواهان طرد مؤمنان مستمند و ضعیف بودند، ستمگرند. (فتطردهم فتکون من الظلمین) در صورتى که ال در «الظالمین» عهد باشد، گزینش عنوان ستمگر براى مذکورین در آیه (درخواست کنندگان طرد) تصریح به ستمگر بودن آنان است.
۲۴- تبعیض در روابط اجتماعى بر مبناى ارزشگذارى غلط، ستمگرى است. (فتطردهم فتکون من الظلمین)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۱۲، ۱۷
- ارزشگذارى: غلط ۲۴
- ارزیابى: با ثروت ۱۷ ; ارزیابى با فقر ۱۷
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۵، ۲۳
- انذار: روش انذار ۶
- تبلیغ: ارزیابى تبلیغ ۷ ; روش تبلیغ ۶
- تقرّب: عوامل تقرّب ۱۱
- خدا: روش جلب رضایت خدا ۱۱
- دعا: اخلاص در دعا ۸ ; ارزش دعا ۸ ; وقت دعا ۹
- دین: روش تبلیغ دین ۷
- ذکر: ربوبیت خدا ۱۰
- روابط اجتماعى: تبعیض در روابط اجتماعى ۲۴
- رهبرى: مسؤولیت رهبرى ۱۷ ; مسؤولیت رهبرى دینى ۴، ۲۱
- زیان: ملاکهاى زیان ۱۵
- صحابه: فقیر ۱۵ ; طرد صحابه ۱، ۳ ; طرد صحابه فقیر ۱۳، ۲۰ ; مناجات صحابه ۵
- ظالمان:۲۰، ۲۱، ۲۳
- ظلم: موارد ظلم ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۴
- عمل: حسابرسى عمل ۱۴ ; مسؤول عمل ۱۸
- کافران: و صحابه ۲ ; ناخشنودى کافران صدر اسلام ۲
- مؤمنان: آثار طرد مؤمنان ۲۰، ۲۱ ; انذار مؤمنان ۶ ; اهمیت حفظ شخصیت مؤمنان ۳ ; تبلیغ مؤمنان ۶ ; حفظ شخصیت مؤمنان ۲۰، ۲۲ ; طرد مؤمنان ۶، ۲۲ ; طرد مؤمنان فقیر ۲۳ ; محدوده مسؤولیت مؤمنان ۱۶ ; مؤمنان و محمّد (ص) ۱۶
- مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۴، ۲۱
- محمّد (ص): تاریخ محمّد (ص) ۵ ; حسابرسى عمل محمّد (ص) ۱۶ ; عمل محمّد (ص) ۱۹ ; محدوده مسؤولیت ۱۴، ۱۹ ; محمّد (ص) و صحابه ۳ ; محمّد (ص) و صحابه فقیر ۱۴ ; محمّد (ص) و مشرکان ۳ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۳، ۱۳، ۱۷، ۲۰
- مستضعفان: حفظ شخصیت مستضعفان ۴ ; طرد مستضعفان ۴
- مشرکان: بینش مشرکان ۱۳ ; خیرخواهى مشرکان ۱۳ ; روش برخورد مشرکان ۱ ; عقیده مشرکان ۱۹ ; عمل مشرکان ۱۹ ; محدوده مسؤولیت مشرکان ۱۹ ; مشرکان و صحابه ۱ ; مشرکان و محمّد (ص) ۱
- معاشرت: با مردم ۱۷
- مناجات: آثار مناجات ۱۱ ; آداب مناجات ۱۰ ; ارزش مناجات ۱۲ ; ذکر خدا در مناجات ۱۰ ; مناجات در شب ۵، ۹ ; مناجات در صبح ۵، ۹
- مناجاتکنندگان: مقامات مناجاتکنندگان ۱۲
- موقعیّت اجتماعى: فاقدان موقعیّت اجتماعى ۲۲
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۴، ص ۴۲۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۳۵.
- ↑ صاحب مجمع البیان از ثعلبى نقل نماید كه از روایت مستند از عبدالله بن مسعود چنین برمى آید كه اشراف قریش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند در حالتى كه صهیب و خباب و بلال و عمار و دیگران كه از فقرا مسلمین بودند، نشسته بودند. گفتند: یا رسول الله اگر اینان را كه دور تو هستند از خود دور نمائى. اشراف به تو خواهند پیوست. سلمان و خباب گویند: این آیه درباره ما نازل شده هنگامى كه اقرع بن حابس التمیمى و عیینة بن حصین الفزارى و عدهاى از مؤلفه قلوب نزد پیامبر آمدند و چنین سخنانى را به زبان آوردند».
- ↑ ابن حبان و حاكم از سعد بن ابى وقاص روایت كنند كه این آیه درباره شش نفر نازل شد كه من هم از آنان بودم و نیز عبدالله بن مسعود و چهار نفر دیگر هم بودهاند.
- ↑ در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده كه در مدینه فقیران مؤمنى بودند كه به آنان اهل صفة مىگفتند. پیامبر دستور داده بود كه آنان را در صفه جاى دهند و خود شخصاً به امور آنان رسیدگى مى كرد و گاهى اتفاق مى افتاد كه خود پیامبر از براى آنان غذا و طعام مىبرد و با آنها نشست و برخاست مینمود و با آنها انس و الفت مىگرفت تا جائى كه اگر اشراف و توانگران كه با پیامبر كارى مىداشتند. وقتى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را با آنها مىدیدند از رفتن نزد پیامبر كه با آنان نشسته بود، خوددارى مىكردند. تا این كه مردى از انصار نزد پیامبر آمد در حالتى كه یك نفر از اصحاب صفه نزد وى بود و خود را بسیار نزدیك پیامبر قرار داده بود و با وى به سخن گفتن مشغول بود. مرد انصارى خود را دور داشت، پیامبر به مرد انصارى فرمود كه جلو بیاید. او گوش نكرد، پیامبر فرمود: آیا مىترسى اگر نزدیك بیائى فقر این مرد به تو سرایت كند؟ مرد انصارى گفت: یا رسول الله او را از خود دور كن تا نزد تو بیایم سپس این آیه نازل گردید.