الحج ٤٠
کپی متن آیه |
---|
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْکَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَ اللَّهَ لَقَوِيٌ عَزِيزٌ |
ترجمه
الحج ٣٩ | آیه ٤٠ | الحج ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دَفْعُ»: برگرداندن. جلوگیری نمودن (نگا: بقره / . «صَوَامِعُ»: جمع صَوْمعه، دیرها. محلّ رهبانیّت راهبان که اسلام آن را منسوخ کرده است (نگا: حدید / ). «بِیَعٌ»: جمع بیعَة، کلیساها. «صَلَوَاتٌ»: جمع صَلاة، معرَّب واژه عبری (صَلُوقا)، معابد یهودیان، کنشتها. «یُذْکَرُ فِیهَا ...»: مرجع (ها) میتواند (مساجد) یا این که معابد به طور کلّی باشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ (۲) وَ إِنَ جُنْدَنَا لَهُمُ... (۰) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ... (۲) کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَ أَنَا وَ... (۲) لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ... (۳) لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ... (۴)
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ... (۴) إِنَّمَا ذٰلِکُمُ الشَّيْطَانُ... (۰) وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا... (۰) وَ الَّذِينَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ... (۰) وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ... (۰) وَ مَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ... (۱) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ... (۲) وَ أُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ... (۱)
نزول
محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار واسطه از سلام بن مستنیر، او از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که فرمود: این آیه درباره رسول خدا صلى الله علیه و آله و على علیهالسلام و جعفر بن ابىطالب و حمزه نازل شده و از آنها به حسین بن على علیهالسلام کشانیده شد و نیز بعد از پنج واسطه از امام باقر علیهالسلام و ایشان از پدر بزرگوارش عین این حدیث نقل گردیده است.[۱]
تفسیر
- آيات ۳۸ - ۵۷ سوره حج
- نخستين آيه نازله درباره جهاد و اذن قتال به مؤمنان
- توضيح آيات مربوط به جهاد و قتال
- حكمت تشريع حكم قتال و جهاد
- اذن قتال، مختص به مهاجران صدر اسلام نيست
- دلدارى دادن به رسول خدا «ص» و تهديد تكذيب كنندگان
- از سرگذشت امت هاى گذشته، عبرت بگيريد!
- پاسخ به استهزاى مشركان درباره نزول عذاب
- توضيح آيه: «القاء شیطان در آرزو و اُمنیه پیامبران الهی»
- فرق بين معناى «نبوت» و «رسالت»
- القائات و وساوس شيطان، وسيله امتحان است
- مقصود از اين كه «روز قيامت، عقيم است»، چیست؟
- بحث روايتى
- روايتى در ذيل آیه: «وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ مِن رَسُولٍ وَ لَا نَبِىّ...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «40»
(مظلومان مورد تهاجم،) كسانى هستند كه به ناحق از خانه و كاشانهى خود رانده شدند (و گناهى نداشتند) جز اين كه مىگفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و اگر خداوند (ظلم و تجاوز) بعضى از مردم را به وسيلهى بعضى ديگر دفع نكند، صومعهها و كنيسهها و كليساها و مساجدى كه نام خداوند در آنها بسيار برده مىشود ويران مىگردد، و قطعاً خداوند كسى كه (دين) او را يارى كند، يارى مىدهد، همانا خداوند نيرومند شكست ناپذير است.
نکته ها
كلمهى «صَوامِعُ» جمع «صومعه» به معناى دِير و محل عبادت و رياضت راهبان در بيابانها و غارهاست. كلمهى «بِيَعٌ» جمع «بيعه»، محل عبادت مسيحيان است و كلمهى «صَلَواتٌ» جمع «صلاة»، همان كنيسه و محل عبادت يهوديان است.
خرابى مسجد يعنى: محو اتّحاد و تشكّل، قطع رابطه با امام عادل، فراموشى فقرا، عدم آگاهى از اوضاع و غفلت از خدا و لذا اگر دشمن بتواند، اوّل اين مراكز را قلع و قمع مىكند.
لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ ...
پیام ها
1- آوارگى از وطن روشنترين نمونه مظلوميّت است. ظُلِمُوا ... الَّذِينَ أُخْرِجُوا
جلد 6 - صفحه 50
2- علاقه به وطن، حقّ طبيعى انسان واخراج از وطن، سلب اين حقّ و سبب ظلم است. «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ»
3- در قرآن، تبعيد مفسدينفىالارض حقّ وتبعيد مؤمنان ناحقّ است. «بِغَيْرِ حَقٍّ»
4- ديندارى، سختى و ناگوارى دارد. أُخْرِجُوا ... إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ
5- مؤمنان، وسيلهى تحقّق ارادهى الهىاند. «دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» (دفاع از خداوند است ولى بدست مؤمنين)
6- براى حفظ مراكز دينى، گاهى بايد خون داد. دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ ...
7- آنچه مهم است، دفاع از حريم مساجد است، خواه با جنگ باشد و وخواه با قلم و بيان و يا برنامههاى ديگر. دَفْعُ اللَّهِ ...
8- مهمترين برنامهى دشمن، نابودى مراكز دينى بيدار كننده است. «لَهُدِّمَتْ» (معابد، نشانهى حضور دين در جامعه است).
9- نام عبادتگاه مهم نيست، كفّار و متجاوزين با ياد خدا و راه او به هر شكل و در هر كجا كه باشد مخالفند. «صَوامِعُ- بِيَعٌ- صَلَواتٌ- مَساجِدُ»
10- ياد خدا هدف اصلى و روح اعمال در مراكز دينى است. «يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ»
11- مساجدى مورد ستايش قرآن است كه در آنها از خداوند بسيار ياد شود و به حداقل اكتفا نشود. «كَثِيراً» (در هر مكانى كه بيشتر ياد او شود، مقدّستر است)
12- امداد و نصرت الهى، بعد از حركت و تلاش ماست. «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ: (در محل جر است بدل اسم موصول مذكور) يعنى رخصت قتال داده شد مر كسانى را كه بيرون كرده شدند از منازل خود، بِغَيْرِ حَقٍ: بناحق در حالى كه مستحق اخراج نبودند به حقيقت، يا بيرون شدند بيرون بردنى بناحق و ناروا و چيزى از ايشان صادر نشده بود كه سبب بيرون كردن ايشان شود، إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ: مگر آنكه مىگفتند: پروردگار ما خداست و به يگانگى او اقرار مىنمودند. مراد آنكه هيچ چيز موجب اخراج ايشان نشد از گناه و تقصير، مگر اقرار به توحيد سبحانى كه به حسب حقيقت باعث آنست كه ايشان را تمكين دهند در ديار خود نه آنكه اخراج كنند. اين مثل آنست كه گويند: دشمن نداشت مرا مگر به جهت آنكه حق را گفتم.
در كافى- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه: نازل شد اين آيه در حق پيغمبر و على و حمزه و جعفر، و جارى شد در حق حضرت حسين
«1». تفسير برهان، ج 3، روايت 10، ص 94، نقل از على بن ابراهيم- تفسير قمى، ج 2، ص 85- 84.
جلد 9 - صفحه 61
عليهم السّلام. «1» در مجمع از حضرت باقر عليه السّلام: نازل شد اين آيه در حق مهاجرين، و جارى شد در آل محمد عليهم السّلام آن كسانى كه بيرون كردند ايشان را از منازل خود و ستم بر ايشان نمودند. «2» و در مناقب از آن حضرت مروى است كه فرمود: نازل شد در حق ما. «3» وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ: و اگر نبود دفع كردن خدا مردمان را، بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ:
برخى از ايشان را به بعضى؛ يعنى اگر خداى تعالى باز نداشتى شآمت كفار و گناهكاران را به سبب بركت مؤمنان و فرمانبرداران، يا اگر دفع نفرمايد خدا به لشگر مؤمنان شر كفار را، لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ: هر آينه ويران كرده شدى به شآمت فجار و استيلاى كفار، صومعههاى رهبانان ايام شريعت عيسى عليه السّلام در صحراها و كوهها. وَ بِيَعٌ: و كليساهاى نصارى در شهرها و قريهها. وَ صَلَواتٌ: و كنايس يهودان زمان موسى. نزد بعضى مراد «بيع» كنايس يهود و «صلوات» مكانهاى نماز اهل كتاب و مسلمانان است كه در راهها ساخته باشند. وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً: و مسجدهاى مسلمانان در آخر الزمان كه هميشه ذكر مىشدى در آن مساجد، يا در جميع بقاع مذكوره نام خداى تعالى بسيار يا در وقت بسيار.
وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ: و هر آينه البته البته يارى دهد خداى تعالى كسى را كه دين او را يارى مىكند و در نشر و تبليغ فرامين و شرايع سبحانى سعى و كوشش نمايد. إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ: بدرستى كه خداى تعالى تواناست بر نصرت مؤمنان، غالب است بر همه كس و تمام چيزها و هر كه را خواهد غلبه دهد. حق تعالى در اين آيه شريفه وعده فرموده مظلومان اصحاب پيغمبر را به نصرت، و وعده را منجز نمود به سلطه مهاجر و انصار بر مشركان از اكابر عرب و اكاسر
«1». همان مدرك، ص 93 بنقل از شيخ كلينى. و روضه كافى، ج 8، چ حيدرى، ص 337 روايت 534.
«2». مجمع البيان (انتشارات كتابخانه آية ا ... العظمى مرعشى نجفى) ج 4، ص 87.
«3». بحار الانوار، ج 24، باب 58، ص 221 روايت اول بنقل از مناقب.
جلد 9 - صفحه 62
عجم.
تنبيه: آيه شريفه اشعار است به شأن و مكرمت و قرب و جلالت شايستگان درگاه الهى و فرمانبرداران احكام سبحانى به مرتبهاى كه در ظل مرحمت اخيار، اشرار زندگانى نمايند؛ و در تحت حمايت مؤمنان و مطيعان، فساق و فجار تعيش كنند، اين نيست مگر الطاف الهى كه مؤمنان و اخيار را بلا گردان كفار و اشرار قرار داده كه از پرتو بركت نيكان بسر بردى و الا شآمت بدان تمام را هلاك ساختى.
در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
انّ اللّه ليدفع بمن يصلّى من شيعتنا عمّن لا يصلّى من شيعتنا و لو أجمعوا على ترك الصّلوة لهلكوا و انّ اللّه ليدفع بمن يزكّى من شيعتنا عمّن لا يزكّى من شيعتنا و لو اجمعوا على ترك الزّكوة لهلكوا و انّ اللّه ليدفع بمن يحجّ من شيعتنا عمّن لا يحجّ من شيعتنا و لو اجمعوا على ترك الحجّ لهلكوا و هو قول اللّه عزّ و جلّ و لولا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين و اللّه ما نزلت الّا فيكم و لا عنى بها غيركم.
بدرستى كه خداى تعالى دفع مىكند به بركت كسى كه نماز گزارد از شيعيان ما، از كسى كه نماز بجا نياورد؛ و اگر اجماع كنند بر ترك نماز، هر آينه هلاك شوند. و بدرستى كه خدا باز مىدارد به بركت كسى كه زكات دهد از شيعيان ما، از كسى كه زكات ندهد؛ و اگر مجتمع شوند بر ترك زكات، هر آينه هلاك شوند. و بدرستى كه خدا دفع مىكند به بركت حج كنندگان از شيعيان ما، از آنانكه حج نكنند؛ و اگر جمع شوند بر ترك حج، هر آينه هلاك شوند. و اين است معنى فرمايش الهى «و اگر باز ندارد خدا بعضى را به بعضى هر آينه فاسد گردد زمين، و لكن حق تعالى صاحب فضل است بر عالميان» قسم به خدا نازل نشد مگر در حق شما، و قصد نشده به آن غير شما. «1»
«1». وسائل الشيعة، چ بيروت، ج 1، ص 18 روايت 36 بنقل از على بن ابراهيم و اصول كافى (چ سوم- 1388 ه) ج 2، ص 451 روايت اول.
جلد 9 - صفحه 63
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (36) لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ (37) إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (38) أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39) الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)
الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)
ترجمه
- و شتران تنومند گردانيديم آنها را از براى شما از علامتهاى خدا مر شما را است در آنها فوائدى پس ياد كنيد نام خدا را بر آنها صف زدگان پس چون فرود آيد پهلوهاشان پس بخوريد از آنها و بخورانيد فقير قانع و در معرض سؤال را همچنين مسخّر كرديم آنها را براى شما باشد كه شما شكر گذار شويد
هرگز نميرسد بقبول خدا گوشتهاى آنها و نه خونهاى آنها ولى ميرسد او را پرهيز- كارى از شما همچنين مسخر نمود آنها را براى شما تا ببزرگى ياد كنيد خدا را بر آنچه هدايت نمود شما را و مژده ده نيكوكاران را
همانا خدا دفاع ميكند از آنانكه ايمان آوردند همانا خدا دوست نميدارد هر خيانت كار ناسپاسى را
دستورى داده شد مر آنانرا كه مقاتله كرده ميشوند براى آنكه ستم كرده شدند و همانا خدا بر نصرت ايشان هر آينه توانا است
آنانكه بيرون كرده شدند از منزلهاشان بنا حقّ مگر آنكه ميگفتند پروردگار ما خدا است و اگر نمىبود دفع نمودن خدا
جلد 3 صفحه 608
مردم را بعضى از آنها را ببعضى هر آينه ويران كرده شده بود صومعهها و معابد ترسايان و معابد يهود و مسجدها كه ذكر كرده ميشود در آنها نام خدا بسيار و هر آينه يارى خواهد كرد البته خدا كسيرا كه يارى ميكند او را بدرستيكه خدا هر آينه تواناى غالب است
آنانكه اگر متمكّن گردانيمشان در زمين بر پاى دارند نماز را و دهند زكوة را و امر كنند بكار خوب و نهى كنند از كار بد و بدست خدا است انجام كارها.
تفسير
- بدن جمع بدنه است كه شتر تنومند قربانى است مأخوذ از بدن بمعناى تن كه خداوند آنرا از علائم دين خود و مناسك حج قرار داده براى مردم كه بايد آنرا قربانى نمايند و از براى ايشان در آنها خير است يعنى منافع دينيّه و دنيويّهاى كه از قبل آنها بايشان ميرسد و بايد نام خداوند را در وقت قربانى آنها بزبان جارى نمايند در حاليكه آنها صف زدگان باشند يعنى ايستاده باشند چون از دو دست و دو پايشان دو صف تشكيل ميشود يا چون صف از ايستادن تشكيل ميگردد نه از خوابيدن كه معمول در ذبح گاو و گوسفند است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه نحر ميشود ايستاده و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين وقتى است كه صف بسته ميشود براى نحر بسته ميشود دو دستش از كف تا زانو و كلمه صوافّ بتشديد فاء ظاهرا حال است از بدن و بملاحظه اصلش كه صوافف بوده غير منصرف ميباشد و صوافن بنون نيز قرائت شده و بنابراين مراد خم كردن و بستن يك دست آنست تا بيكدست و دو پا بايستد ولى معمول نيست و چون بپهلو بر زمين افتاد بايد گوشت آنرا بخورند و بفقير قانع كه راضى است بآنچه عطا باو شود و بكسيكه آمده باميد عطا و سؤال نميكند بخورانند و عطا نمايند و در مجمع از ائمه اطهار نقل نموده كه سزاوار است يك سوم آنرا بخورد و يك سوم آنرا بقانع و معترّ بدهد و ثلث باقى را هديه براى دوستان بفرستد و افتادن پهلوهاشان بر زمين كنايه از مردن و رفتن روح از بدنشان است و در بعضى از روايات ثلث اوّل باطعام اهل اختصاص داده شده و تفصيل اين امور محوّل بكتب فقهيّه است و خداوند حيوان با اين قوّت و عظمت را اين طور مسخّر بنى آدم نموده كه فوائد آنرا ببرند و آخر كار دستهايش را به بندند و نحرش كنند و گوشتش را بخورند و شكر خدا را
جلد 3 صفحه 609
بجا آورند و در جوامع روايت نموده كه در زمان جاهليت يعنى قبل از اسلام معمول بود كه چون نحر مينمودند خون آنرا بخانه كعبه ميماليدند و چون مسلمانان حج نمودند خواستند كار آنها را بنمايند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه گوشت و خون آنها بقبول و رضاى الهى نميرسد ولى تقوى و پرهيزكارى و عبادت و فرمانبردارى مردم بمقام قبول و رضاى الهى ميرسد و اين تعبير بر حسب عادت عرب است كه ميگويند رسيد باو و اراده ميكنند كه قبول كرد يعنى خداوند قربانى شما را قبول ميكند بدون آنكه خانه كعبه را آلوده نمائيد چنانچه قربانى هابيل را قبول فرمود و قربانى قابيل رد شد چون مقرون بتقوى نبود و اين تسخير شگفت آور از اين حيوان بقدرت الهى براى آنستكه مردم بعظمت و بزرگى ياد كنند خدا را براى آنكه هدايت فرموده آنها را بكيفيّت تسخير حيوانات و طريقه تحصيل قربات و بشارت باد نيكوكاران را كه از روى اخلاص قربانى ميكنند و بخوبى ميخورند و بمردم ميخورانند و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از تكبير بر هدايت گفتن تكبيرات مأثوره در ايام تشريق است بعد از پانزده نماز در منى و ده نماز در غير آن كه سابقا ذكر شد و خداوند دفع ميكند شرّ كفار را از اهل ايمان چون خداوند دوست نميدارد كسانيرا كه در امانت الهى خيانت نمودند و دين خدا را تغيير دادند و كافر شدند و كفران نعمت كردند و بنام بت قربانى نمودند و نيز ترخيص فرموده و اذن دفاع بمسلمانان داده كه مقاتله نمايند با كفارى كه بقتال با ايشان مبادرت مينمايند چون مدّتى مسلمانان مظلوم شدند و اجازه دفاع از تعدّيات كفّار بآنها نداشتند تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هجرت فرمود از مكّه بمدينه و اين آيه نازل شد چنانچه در مجمع از امام باقر عليه السّلام قريب باين مضمون را نقل نموده ولى قمى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره على عليه السّلام و جعفر و حمزه و جارى شد در امّت و از امام صادق عليه السّلام بخروج امام زمان و خونخواهى سيد الشهداء عليه السّلام تفسير شده و منافاتى ندارد و در هر حال خداوند قادر بر نصرت اهل ايمان بوده و هست و خواهد بود و بوعده خود وفا كرده و ميكند و ايشان كسانى هستند كه از تعدّيات كفّار ناچار شدند بخروج از وطن و خانههاشان و هجرت نمودند از مكّه بمدينه بدون آنكه كسى بر آنها حقّى داشته باشد و اين اخراج بنا حقّ نبود مگر براى آنكه
جلد 3 صفحه 610
ايشان ميگفتند پروردگار ما خداى يگانه است نه بتهائيكه مشركين مكّه قائل بخدائى و معبوديّت آنها بودند و در بعضى از روايات بخروج ائمه اطهار از اوطان خودشان بظلم ظالمين و حضرت سيد الشهداء عليه السّلام از تعدى يزيد پليد تفسير شده و اگر نبود اين ترخيص الهى و دفع نمودن خداوند شر كفار را از مسلمانان و غلبه دادن ايشانرا بر آنها در ازمنه سابقه و لاحقه هر آينه خراب و ويران ميشد صومعهها كه ديرهاى رهبانان و عبّاد در كوهها و بيابانها است و كليساهاى نصارى و كنائس يهود كه آنرا صلاة بضمّ لام ميناميدند براى آنكه مكان نماز بوده و صلوات جمع آنست در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنرا بضم صاد و لام قرائت فرموده است و مساجد مسلمانان كه نام خدا در آنمساجد يا در آن اماكن زياد برده ميشود چون اهل شرك احترام اين معابد را نگاه نميداشتند و خداوند هر كس دين او را يارى كند يارى خواهد فرمود چون قادر و قاهر و توانا و مقتدر است و ايشان كسانى هستند كه اگر خداوند قدرت و سلطنت كامل بآنان عطا فرمايد در روى زمين بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و امر بمعروف و نهى از منكر ميكنند و هر امر و ملك و سلطنت و قدرتى منتهى بخدا ميشود و جز او قادر و غالب و عزيز و مقتدرى باقى و برقرار نخواهد ماند و در روايات ائمه اطهار اين جماعت بآل محمد عليهم- السلام و امام زمان و اصحاب آنحضرت تفسير شده و معلوم است كه افراد كامله آنذوات مقدّسه ميباشند و سلطنت حقّه الهيّه و امر بمعروف و نهى از منكر بنحو اكمل در زمان ظهور امام زمان عليه السّلام خواهد بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ أُخرِجُوا مِن دِيارِهِم بِغَيرِ حَقٍّ إِلاّ أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَو لا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذكَرُ فِيهَا اسمُ اللّهِ كَثِيراً وَ لَيَنصُرَنَّ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)
كساني که اذن داده شدند در مقاتله كساني هستند که آنها را بيرون كردند از ديار و منازل خود بدون حقّ فقط سبب اخراج آنها اينکه بود که ميگفتند پروردگار ما اللّه است ما بتهاي شما را نميپرستيم، و اگر نبود که خداوند دفع ميفرمود بعض ناس را ببعض هر آينه خراب ميشد و از بين ميرفت صومعههاي يهود و كليساهاي نصاري و نمازگاههاي مسلمين و مساجد آنها که در آنها ذكر خدا ميشد بسيار، و هر آينه خداوند ياري ميفرمايد هر که را بخواهد ياري كند محققا خداوند قادر متعال و قاهر بر انتقام است.
(الَّذِينَ أُخرِجُوا مِن دِيارِهِم): مصاديق بسياري دارد. امّا در امم سابقه خداوند انبياء و مؤمنين بآنها را از ميانه كفّار و مشركين که در اذيّت و فشار آنها بودند بيرون نمود که در واقع سبب خروج آنها أذيّتها و ظلمهايي که از طرف كفّار و مشركين بآنها ميشد سپس عذاب نازل ميفرمود قوم نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و فرعونيان و امثال آنها.
و در اينکه امّت پيغمبر و مؤمنين را از مكّه و ديارشان اخراج كردند و هجرت بمدينه نمودند که مهاجرين باشند چون باشند چون مشركين تصميم قتل آنها را داشتند، بعد از پيغمبر امير المؤمنين را از مدينه بكوفه اخراج كردند مثل طلحه و زبير و عائشه و معاويه که جنگ جمل و صفّين واقع شد، و مثل حضرت مجتبي را از كوفه خوارج از اصحابش خارج كردند بمدائن و بالاخره بمدينه، و مثل سيد الشهداء که در مدينه تصميم قتل او را داشتند فرار كرد بمكّه در آنجا تصميم گرفتند
جلد 13 - صفحه 308
فرار كرد بطرف كوفه که يكي از اسامي او غريب الاوطان شد، و حضرت سجّاد را بشام بردند، موسي بن جعفر را ببصره و بغداد، حضرت رضا را بخراسان، حضرت جواد را ببغداد، حضرت هادي و عسكري را بسامرّاء، و حضرت بقية اللّه را بغيب تا زمان ظهور. و همچنين علماء شيعه را از مراكز آنها حتي عصر حاضر بزرگان علماء شيعه را از اعتاب عاليات اخراج كردند.
(بِغَيرِ حَقٍّ): هيچگونه بهانه نداشتند.
(إِلّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ): فقط بهانه آنها ايمان اينها بود که چرا با ما هم مسلك نميشويد و تابع ما نميشويد و زير بار حكم ما نميرويد.
(وَ لَو لا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ): در مجاهدت نبوي دفع كفّار و مشركين بمؤمنين يا القاء خلاف بين خود آنها چنانچه ميفرمايد: «وَ أَلقَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ» مائده آيه 69. و ميفرمايد: «بَأسُهُم بَينَهُم شَدِيدٌ تَحسَبُهُم جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُم شَتّي» حشر آيه 14. بني اميّه را ببني عبّاس بني عبّاس را بهلاكو و هكذا که اگر نبود اينکه مدافعات.
(لَهُدِّمَت صَوامِعُ): که در امم سابقه مركز عبادت مؤمنين بود.
(وَ بِيَعٌ): که مركز عبادت امّت حضرت عيسي عليه السلام بود.
(وَ صَلَواتٌ): يا مراد اصل نماز از بين ميرفت يا بقرينه هدّمت مراكز عبادت که اعتاب مقدّسه و اماكن مشرّفه باشد.
(وَ مَساجِدُ): که مركز عبادت مسلمين است.
(يُذكَرُ فِيهَا اسمُ اللّهِ كَثِيراً): که محال عبادات اهل حقّ و اهل ايمان بوده و هست.
(وَ لَيَنصُرَنَّ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ). البته خداوند ياري ميفرمايد هر که دين خدا را ياري كند در هر عصر و زماني حتّي بظهور حضرت بقية اللّه انتقام از اعداء انبياء و ابناء انبياء و مقتول بكربلا خواهد كشيد:
«اينکه الطالب بذحول الانبياء و ابناء
جلد 13 - صفحه 309
الانبياء، اينکه الطالب بدم المقتول بكربلا»
دعاء ندبه.
(إِنَّ اللّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ): قوي توانا است بر هر چيزي عزيز غالب و مسلّط بر هر چيزي است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 40)- فلسفه تشریع جهاد- سپس توضیح بیشتری در باره این ستمدیدگانی که اذن دفاع به آنها داده شده است میدهد، و منطق اسلام را در زمینه این بخش از جهاد روشنتر میسازد، میگوید: «همان کسانی که به ناحق از خانه و شهر خود اخراج شدند» (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ).
«جز این که میگفتند: پروردگار ما خداوند یکتاست»! (إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ).
سپس یکی از فلسفههای تشریع جهاد را این چنین باز گو میکند: «و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد» (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً).
ج3، ص220
اصولا هر گونه دعوت به خدا پرستی بر ضدّ جبّارانی است که میخواهند مردم همچون خدا آنها را بپرستند! و لذا اگر آنها فرصت پیدا کنند تمام این مراکز را با خاک یکسان خواهند کرد.
و در پایان آیه بار دیگر وعده نصرت الهی را تکرار و تأکید کرده، میگوید:
«و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیین) و مراکز عبادتش دفاع نمایند) یاری میکند» (وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ).
و بدون شک این وعده خدا انجام شدنی است چرا که «او قوی و قادر و غیر قابل شکست است» (إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ).
مدافعان خط توحید تصور نکنند در این میدان مبارزه حق و باطل، و در برابر انبوه عظیم دشمنان سر سخت تنها و بدون تکیهگاهند.
نکات آیه
۱ - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان (مکّه)، تنها به جرم اعتقاد آنان به یگانگى خدا (بأنّهم ظلموا ... الذین أُخرجوا من دیرهم بغیر حقّ) «الذین اُخرجوا» بدل از «الذین یقاتلون» و به تقدیر« اذن القتال للذین اُخرجوا...» مى باشد. «دیار» جمع «دار» است و «دار»; یعنى، خانه و جایى که انسان در آن جا سکونت دارد. بنابراین معناى جمله یاد شده چنین مى شود: به کسانى که به ناحق از خانه و کاشانه خود بیرون رانده شدند، رخصت پیکار داده شد.
۲ - اخراج نارواى مردم از موطن و سرزمین خویش، از آشکارترین ظلم ها (بأنّهم ظلموا ... الذین أُخرجوا من دیرهم) با توجه به این که از میان تمام اذیت و آزارهاى مسلمانان صدراسلام، آوارگى آنان اختصاص به ذکر شده، برداشت فوق استفاده مى شود.
۳ - جنگ و پیکار آوارگان با زورگویانى که آنان را به جرم ایمان و خداخواهى از سرزمین شان بیرون کردند، حقى است مشروع که خدا به آنان داده بود. (أُذن للذین یقتلون ... الذین أُخرجوا من دیرهم)
۴ - سکونت در زادگاه و موطن، حق مشروع انسان ها (الذین أُخرجوا من دیرهم بغیر حقّ)
۵ - تشریع حکم جهاد، پس از آوارگى مسلمانان از مکّه و هجرت به مدینه (أُذن للذین یقتلون ... الذین أُخرجوا من دیرهم بغیر حقّ)
۶ - عقیده به ربوبیت خدا، علت اصلى تهاجم و خصومت مشرکان و کافران علیه مسلمانان در عصر بعثت (إلاّ ان یقولوا ربّنا اللّه)
۷ - فعالیت مسلمانان صدراسلام پیش از هجرت، محدود به مسائل فرهنگى و تبلیغى (إلاّ أن یقولوا ربّنا اللّه)
۸ - خدا، پروردگار انسان ها (ربّنا اللّه)
۹ - حاکمیت اختناق شدید بر سرزمین مکّه (الذین أُخرجوا من دیرهم ... إلاّ أن یقولوا ربّنا اللّه) از آن جایى که مشرکان مکّه در برابر عقاید توحیدى مسلمانان، آنان را تبعید و اخراج کردند، برداشت یاد شده به دست مى آید.
۱۰ - حفاظت و پاسدارى از معابد و مراکز دینى (صومعه ها، کلیساها، کنیسه ها و مساجد) فلسفه جهاد و دفاع (و لولا دفع اللّه ... لهدّمت صومع و بیع ... و مسجد) «صوامع» جمع «صومعة» و «بیع» جمع «بیعة» و «صلوات» جمع «صلاة یا صَلوْة» است. «صومعه» - مرداف «دیر» - جایى است که راهبان در آن به ریاضت مى پردازند. «بیعة» به کلیساى نصارا گفته مى شود. «صلاة یا صلوة» کنیسه یهودیان است; یعنى، اگر خدا برخى از مردم را به بعضى دیگر دفع نمى کرد، صومعه ها، کلیساها، کنیسه ها و مساجدى که در آن بسیار ذکر خدا مى شود، تخریب مى شدند.
۱۱ - خدا، حامى و مدافع مراکز دینى و جوامع الهى (و لولا دفع اللّه ... لهدّمت صومع ... و مسجد)
۱۲ - اگر خداوند حکم جهاد را تشریع نمى کرد، تمامى معابد و مراکز دینى توسط کافران و دین ستیزان تخریب و منهدم مى شد. (و لولا دفع اللّه ... لهدّمت صومع ... و مسجد)
۱۳ - سنت الهى در حفظ شریعت و دیانت، از طریق دفاع و مجاهدت هاى مردمان (و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض ... و مسجد)
۱۴ - عوامل طبیعى و انسانى، در خدمت اجراى اراده الهى (و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض)
۱۵ - دفاع، حقى مشروع در تمامى شریعت هاى آسمانى (و لولا دفع اللّه ... لهدّمت ... و مسجد)
۱۶ - معابد، مظهر حضور شریعت در جوامع و مورد تهاجم جبهه باطل در طول تاریخ (و لولا دفع اللّه ... لهدّمت صومع ... و مسجد)
۱۷ - لزوم حفظ احترام صومعه ها، کلیساها، کنیسه ها و مساجد و جلوگیرى از تخریب و انهدام آنها (و لولا دفع اللّه ... لهدّمت صومع و بیع و صلوت و مسجد)
۱۸ - یاد خدا، اساس حرمت و قداست معابد دینى (لهدّمت صومع ... و مسجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرًا)
۱۹ - اماکن و نقاطى که یاد خدا در آن بسیار برده مى شود، داراى قداست و شایسته احترام است. (صومع ... و مسجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرًا)
۲۰ - ذکر و یاد خدا، توصیه او به دین داران (یذکر فیها اسم اللّه کثیرًا)
۲۱ - ذکر و یاد خدا، روح ادیان الهى و فریضه مشترک میان همه آنها است. (صومع ... مسجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرًا)
۲۲ - لزوم دفاع از معابد و مراکز دینى و شعائر الهى در برابر تهاجم دشمنان (و لولا دفع اللّه ... صومع و بیع ... و مسجد)
۲۳ - حمایت قطعى خدا، از یارى کنندگان دین خویش (و لینصرنّ اللّه من ینصره)
۲۴ - جهاد و دفاع، یارى از دین خدا و وسیله جلب کمک و حمایت او است. (و لولا دفع اللّه ... و لینصرنّ اللّه من ینصره)
۲۵ - خوددارى از نصرت دین خدا، موجب محرومیت انسان از یارى و حمایت او (و لینصرنّ اللّه من ینصره)
۲۶ - قدرت و عزت الهى، ضامن نصرت قطعى دفاع کنندگان از حق و یاوران دین است. (و لینصرنّ اللّه من ینصره إنّ اللّه لقوىّ عزیز)
۲۷ - خدا، قوى (توانا) و عزیز (پیروزمند شکست ناپذیر) است. (إنّ اللّه لقوىّ عزیز)
موضوعات مرتبط
- احکام :۳ فلسفه احکام ۱۰
- ادیان: تعالیم ادیان ۱۵، ۲۱; هماهنگى ادیان ۱۵، ۲۱
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۷
- اسماء و صفات: عزیز ۲۷; قوى ۲۷
- اماکن مقدس: احترام اماکن مقدس ۱۷; اهمیت دفاع از اماکن مقدس ۲۲; تاریخ اماکن مقدس ۱۶; حمایت از اماکن مقدس ۱۱; عوامل قداست اماکن مقدس ۱۹; فلسفه قداست اماکن مقدس ۱۸; محافظت از اماکن مقدس ۱۰; موانع تخریب اماکن مقدس ۱۲; نقش اماکن مقدس ۱۶
- انسان: حقوق انسان ها ۴، ۱۵; مربى انسان ها ۸; نقش انسان ها ۱۴
- جنگ: احکام جنگ ۳
- جامعه: حمایت از جوامع دینى ۱۱
- جهاد: آثار جهاد ۱۲، ۱۳، ۲۴; تاریخ تشریع جهاد ۵; جهاد با ظالمان ۳; جهاد دفاعى ۳; فلسفه جهاد ۱۰
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۸
- حق طلبان: نصرت حق طلبان ۲۶
- حقوق: حق دفاع ۳، ۱۵; حق سکونت در وطن ۴
- خدا: آثار عزت خدا ۲۶; آثار قدرت خدا ۲۶; توصیه هاى خدا ۲۰; حمایتهای خدا ۱۱; ربوبیت خدا ۸; زمینه نصرت خدا ۲۴; سنتهاى خدا ۱۳; عوامل محرومیت از نصرت خدا ۲۵; مجارى اراده خدا ۱۴; نصرتهاى خدا ۲۳
- دفاع: آثار دفاع ۱۳; دفاع مشروع ۳، ۱۵
- دین: آثار اجتناب از نصرت دین ۲۵; دفاع از دین ۱۳; نصرت حامیان دین ۲۳; نصرت دین ۲۴
- دینداران: توصیه به دینداران ۲۰; یاور دینداران ۲۶
- ذکر: آثار ذکر خدا ۱۹; اهمیت ذکر خدا ۱۸، ۲۰، ۲۱
- صومعه ها: احترام صومعه ها ۱۷; محافظت از صومعه ها ۱۰
- عقیده: آثار عقیده به ربوبیت خدا ۶
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۱۴
- کافران: دشمنى کافران ۱۲; فلسفه دشمنى کافران ۶
- کلیساها: احترام کلیساها ۱۷; محافظت از کلیساها ۱۰
- کنیسه ها: احترام کنیسه ها ۱۷; محافظت از کنیسه ها ۱۰
- مدینه: هجرت به مدینه ۵
- مساجد: احترام مسجد ۱۷; محافظت از مساجد ۱۰
- مسلمانان: دشمنان مسلمانان ۶; عقیده مسلمانان ۶
- مسلمانان مکه: آثار توحید مسلمانان مکه ۱; آوارگى مسلمانان مکه ۵; اخراج مسلمانان مکه ۱; تبلیغ مسلمانان مکه۷; عقیده مسلمانان مکه ۱; محدوده تلاش مسلمانان مکه ۷; هجرت مسلمانان مکه ۵
- مشرکان: فلسفه دشمنى مشرکان ۶
- مظلومان: حقوق مظلومان ۳
- معابد: اهمیت دفاع از معابد ۲۲; تاریخ معابد ۱۶; دشمنى با معابد ۱۶; فلسفه قداست معابد ۱۸; محافظت از معابد ۱۰; موانع تخریب معابد ۱۲; نقش معابد ۱۶
- مکه: اختناق در مکه ۹; تاریخ مکه ۹
- وطن: ظلم اخراج از وطن ۲
منابع
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن و تفسیر على بن ابراهیم.