محمد ٤
کپی متن آیه |
---|
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنّاً بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذٰلِکَ وَ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لٰکِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَ أَعْمَالَهُمْ |
ترجمه
محمد ٣ | آیه ٤ | محمد ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَضَرْبَ الرِّقَابِ»: مصدر در معنی امر است. یعنی گردنهایشان را بزنید و ایشان را بکشید. مفعول مطلق فعل محذوفی است. «الْوَثَاقَ»: ریسمان و طنابی که اسیران و بندیان با آن محکم بسته میشوند. «مَنّاً»: منّت نهادن. مراد آزاد کردن اسیر بدون عوض و تاوان و غرامت جنگی از دشمن است. مفعول مطلق فعل محذوفی است. «فِدَآءً»: فدیه. تاوان و غرامت جنگی. «أَثْخَنتُمُوهُمْ»: ایشان را با کشتن و مجروح کردن ضعیف کردید و از پای درآوردید (نگا: انفال / ). «أَوْزَار»: جمع وِزْر، بارهای سنگین (نگا: نحل / ، طه / ). «حَتّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا»: تا جنگ به پایان میرسد. «ذلِکَ»: برنامه این است. به همین منوال است. «إِنتَصَرَ مِنْهُمْ»: بر آنان چیره و از ایشان انتقام گرفت. «فَلَن یُضِلَّ ...»: (نگا: محمد / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ... (۲) أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ... (۲) وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ... (۱) مَا کَانَ لِنَبِيٍ أَنْ يَکُونَ... (۱) فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ... (۲)
وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ... (۱) فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَ... (۵) وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ... (۱) ذٰلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَ... (۱) أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا... (۰) لَوْ لاَ کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ... (۰) قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ... (۲) وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَ... (۱)
نزول
قتادة گوید: این آیه در جنگ احد نازل گردیده در حالتى که پیامبر در شعب قرار گرفته بود[۱] و وقتى که قتل و جراحات در لشکر اسلام وارد شده بود. مشرکین فریاد میزدند و بت هاى خود را به اعل هبل یاد میکردند و مسلمین در جواب آنها به جملات اعلى و اجل یاد نموده و فریاد میزدند و مشرکین به صداى بلند مى گفتند: ما بت عزّى داریم و شما عزّى ندارید.
پیامبر در جواب آنها مى فرمود که خداى یکتا مولاى ما است و شما مشرکین چنین مولائى ندارید.[۲]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»
پس هرگاه با كسانى كه كافر شدند (در ميدان جنگ) روبرو شديد، گردنهايشان را بزنيد تا آن كه آنان را از پا درآوريد (و چون در دست شما اسير شوند) پس آنان را سخت ببنديد (تا فرار نكنند) سپس، يا بر آنان منّت نهيد (و آزادشان كنيد) و يا با گرفتن فديه و عوض، رهايشان كنيد تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد. اين است (دستور خداوند) و اگر خداوند اراده مىكرد، (از طريق صاعقه و زلزله و ديگر بلايا) از آن كفّار انتقام مىكشيد، ولى خدا (فرمان جنگ داد) تا برخى از شما را به وسيله برخى ديگر بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را از بين نمىبرد.
جلد 9 - صفحه 64
نکته ها
«أَثْخَنْتُمُوهُمْ» از «ثخن» به معناى غلبه كامل و زمينگير كردن دشمن است. «وثاق»، وسيله بستن مثل طناب است.
فلسفه جهاد در اسلام، چند امر است:
الف) براى دفاع از خود يا ديگر مظلومان. «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» «1»، «كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً» «2»
ب) به جهت برانداختن فساد و فتنه. «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ» «3»
ج) براى حفظ مراكز توحيدى. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ» «4»
د) براى دفاع از احكام و حدود الهى. «قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ» «5»
اين آيه مربوط به ميدان نبرد است، يعنى در صحنهى جنگ كه كافران در برابر شما ايستادهاند و قصد از ميان برداشتن شما را دارند، شما با قاطعيّت و صلابت بجنگيد و آنان را بكشيد و پس از غلبه كامل بر آنان و اطمينان از درهم شكستن قواى دشمن، اسير بگيريد و پس از پايان جنگ، هرگونه كه رهبر اسلامى مصلحت دانست، جنگ، در قبال گرفتن عوض يا بدون آن، اسيران را آزاد كنيد.
لذا برخى كه گمان كردهاند آيه مىگويد: هر كافرى را هركجا يافتيد بكشيد، به واژه «حرب» به معناى جنگ و مسئله اسارت كه در جنگ پيش مىآيد، توجّهى نكردهاند.
از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد كه شهيد در راه خدا كيست؟ آيا كسى كه با انگيزه به رخ كشيدن شجاعت خود و يا به خاطر تعصّبات خانوادگى و قومى و يا از روى ريا و خودنمايى جنگيده و جان خود را از دست داده، شهيد است؟
حضرت فرمودند: «من قاتل لتكون كلمة الله هى العليا فهو فى سبيل الله» «6» شهيد، كسى است كه براى اعتلاى راه خدا جنگيده باشد.
«1». حج، 39.
«2». توبه، 36.
«3». بقره، 193.
«4». حج، 40.
«5». توبه، 29.
«6». تفسير فرقان.
جلد 9 - صفحه 65
پیام ها
1- از ميان كافران، تنها آنان را كه در برابر شما به جنگ ايستادهاند، از ميان برداريد. «فَإِذا لَقِيتُمُ»
2- رزمنده مسلمان بايد آماده، آموزش ديده و شجاع باشد. «فَضَرْبَ الرِّقابِ»
3- هدف اصلى در حمله به دشمن، نقاط كليدى و حساس باشد. «الرِّقابِ»
4- تا دشمن از پاى در نيامده و زمينگير نشده، به فكر اسير گرفتن و جمع غنائم نباشيد. «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ»
5- در هنگام نبرد محكم كارى كنيد تا دشمن سوء استفاده نكند و اسيران فرار نكنند. «فَشُدُّوا الْوَثاقَ»
6- در جبهه بايد اختياراتى به فرمانده تفويض شود. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
7- هدف از جهاد، جلوگيرى از ظلم و يا از بين بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسيران از سفارشهاى اسلام است. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
8- در جهاد اسلامى، هم قدرت لازم است، «فَضَرْبَ الرِّقابِ» و هم عطوفت و مهربانى. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
9- آزاد كردن اسيران، بدون گرفتن عوض، بر آزاد كردن با عوض مقدّم است.
«فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
10- جنگ و جهاد، يكى از زمينههاى آزمايش الهى است. «لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ»
11- جهاد در اسلام، براى حفظ دين خداست، نه كشورگشايى، استعمار، تهديد، رقابت، انتقام، حسادت و .... «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
12- گرچه در جنگ بعضى شهيد مىشوند ولى خداوند اهدافشان را به ثمر مىرساند و زحمات آنان هرگز تباه نمىشود. «قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»
13- جنگ، ميدان آزمايش الهى و كفّار، وسيله آزمايش و شهدا، پيروزمندان اين آزمايشند. لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا ... فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 66
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»
چون كفار از كفر خود باز نايستند و بر آن اصرار نمايند و در انكار افزايند:
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا: پس هرگاه ببينيد اى مؤمنان در وقت محاربه آنانكه كافر شدند، فَضَرْبَ الرِّقابِ: بزنيد گردن ايشان را زدنى، يعنى بكشيد كفار را در حينى كه حرب قائم باشد به هر نوعى كه توانيد، چه غرض كشتن است نه خصوص گردن زدن، حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ: تا چون بسر حد غلظت رسانيد قتل آنها را بسيار بكشيد ايشان را، يا به جهت كثرت خراج ايشان را
جلد 12 - صفحه 104
گران سازند بر وجهى كه نتوانند اقدام به هرب نمايند. فَشُدُّوا الْوَثاقَ: پس محكم كنيد بند را، يعنى اسرا را بند بر دست و پا استوار نمائيد تا نگريزند.
فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ: پس يا منت نهيد بر ايشان منت نهادنى بعد از اسير شدن كه آزاد كنيد ايشان را، وَ إِمَّا فِداءً: و يا فدا بگيريد از ايشان فدا گرفتنى، يعنى مخيّريد ميان منّ و فدا. حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها: تا بنهد جنگ اسلحه حرب را.
مراد آنكه اين حكم شما را باقى است تا حرب منقضى و باقى نماند مگر مسلمى يا مسالمى. نزد بعضى اين آيه منسوخ به آيه سيف است. و نزد جمعى محكم است، و امام مخير ميان كشتن و منت و فديه است «1».
ذلِكَ: اينست كار حرب و جهاد، وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ: و اگر خواهد خداى تعالى به حكمت بالغه، لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ: هر آينه انتقام كشد از كفار به عذاب استيصال از زلزله و فرو رفتن به زمين و كشتن بدون آنكه كارزار واقع شود، وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ: و لكن امر به جهاد به جهت آنست كه بيازمايد بعضى از شما را به بعضى، يعنى با شما معامله آزمايندگان كنند به اين وجه كه مؤمن را به كافر ابتلا فرمايد تا جهاد كند و ثواب عظيم دريابد، و كافر را به مؤمن آزمايش نمايد تا به سبب عقوبت حرب از كفر بازايستد.
بعد از آن به جهت ترغيب به جهاد فرمايد: وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ: و آنانكه كشته شوند در راه خدا، فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ: پس هرگز ضايع و باطل نگرداند اعمال ايشان را بلكه جزاى جهاد به وجه اتم و اكمل به آنها مرحمت فرمايد به اين تفصيل كه:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «1» وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2» ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ «3» فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»
سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ «5» وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ «6»
ترجمه
آنانكه كافر شدند و باز داشتند از راه خدا باطل نمايد كارهاى آنها را
و آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته و ايمان آوردند بآنچه فرو فرستاده شد بر محمد (ص) و آن حق است از پروردگارشان بگذراند از آنها گناهانشان را او بصلاح آورد حال ايشانرا
اين براى آنست كه آنانكه كافر شدند پيروى كردند باطل را و آنانكه ايمان آوردند پيروى كردند حقّ را از پروردگارشان اينچنين ميزند خدا براى مردمان مثلهاى آنانرا
پس چون ملاقات كرديد آنانرا كه كافر شدند پس بزنيد زدنى گردنها را تا وقتى كه بسيار كشتيد آنها را پس محكم كنيد بند را پس يا منّت نهيد منّت نهادنى بعد از آن و يا فدا گيريد فدا گرفتنى تا بنهد كارزار آلاتش را امر از اينقرار است و اگر ميخواست خدا هر آينه انتقام كشيده بود از آنها ولى تا بيازمايد بعضى از شما را به بعضى و آنانكه كشته شدند در راه خدا پس هرگز باطل نميكند
كارهاى آنانرا زود باشد كه هدايتشان كند و اصلاح نمايد
حال آنانرا و درآوردشان ببهشت كه تعريف كرد آنرا براى ايشان.
تفسير
كسانيكه منكر اصول دين اسلام باشند و سعى كنند كه مردم را از قبول آن باز دارند مانند مشركين مكّه از قبيل ابو جهل و ابو لهب و ابو سفيان و امثال آنها و كسانيكه بعد از رحلت پيغمبر (ص) مرتدّ شدند و غصب نمودند حقّ امير المؤمنين
جلد 5 صفحه 3
و ائمه معصومين عليهم السلام را و باز داشتند مسلمانان را از پيروى ايشان اعمال خيريه آنها از قبيل عتق و صدقه و ضيافت و اعانت فقراء و ضعفاء و جهاد در راه خدا باطل خواهد بود چون ايمان و اخلاص شرط قبول كلّيه اعمال خيريّه است و آنها فاقد شرطند و اين اعمال را براى رضاى خدا بجا نياوردهاند بلكه براى نيل باغراض فاسده خودشان مرتكب شدهاند و باين تقريب جمعى از مفسّرين نسبت بكفّار صدر اسلام و قمّى ره نسبت بمرتدين از اصحاب بعد از پيغمبر (ص) شأن نزول آيه را بيان فرمودهاند و بعكس اين كسانيكه اقرار نمودند باصول دين اسلام و بجا آوردند اعمال خيريه را و معتقد شدند جزما بآنچه بر پيغمبر اسلام از جانب خداوند نازل شده كه اهمّ از همه ولايت امير المؤمنين و ائمه معصومين است و حقّ محض و محض حقّ است و ثابت ماندند بر اين عقيده تا آخر عمر مانند سلمان و أبو ذر و مقداد و عمّار و نقض ننمودند پيمان با خدا و پيغمبر (ص) را مسلّما خداوند گناهان گذشته ايشانرا آمرزيده و امور دنيا و آخرت آنان را اصلاح فرموده و خواهد فرمود و بايد خاطر جمع باشند كه هيچ گونه ناراحتى و تشويش حالى براى ايشان نخواهد روى داد و اين براى آنستكه كفّار پيروى از شيطان و دشمنان پيغمبر (ص) و آل اطهار او نمودند و در پى باطل و هواى نفس رفتند و از خير دنيا و آخرت باز ماندند و اهل ايمان متابعت از حقّ و حقيقت كردند و بدستور الهى و تبعيّت از خاندان عصمت و طهارت باقى ماندند و بمقصد و مقصود رسيدند خداوند باين خوبى و واضحى مثل ميزند براى مردمان كافر و مؤمن به پيرو باطل و پيرو حق در بىثمر بودن اعمالشان و با ثمر بودن آن و قمّى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه در سوره محمد (ص) يك آيه راجع بما و يك آيه راجع بدشمنان ما است و در روايات ديگرى از اينمعنى تأييد شده است و آيات را بتقريبى كه با ملاحظه ظاهر ذكر شد تفسير فرمودهاند و معلوم است كسانيكه وجودشان براى خودشان نفعى ندارد و براى ديگران مضرّ است بايد كشته شوند و گردنشانرا مسلمانان با شمشير بزنند تا وقتى كه شدّت و غلظت بر آنها بقتل و جرح پايان يابد و آتش جنگ فرو نشيند و آلات و ادوات آن از كار باز ماند پس بايد بقاياى آنان محكم در بند اسارت در آيند و امام (ع) يا منّت نهد بر آنها و آزادشان كند يا
جلد 5 صفحه 4
عوض بگيرد و از بند خلاصشان فرمايد يا آنانرا در قيد بندگى و رقيّت در آورد و بر آنحال باقى گذارد چنانچه از روايت كافى و تهذيب كه از امام صادق (ع) نقل شده استفاده ميشود كه اين حال اسيران بعد از جنگ است و اما اسيران در حين جنگ بايد بگردن زدن يا قطع يك دست و يك پا بر خلاف يكديگر و باقى گذاردن به اين كشته شوند و بنابراين حتّى تضع الحرب اوزارها بيان منتهاى قتل و جرح آنها است كه مستفاد از حتّى اذا أثخنتموهم است چون اصل اثخان بمعناى شدّت و غلظت است و در كثرت قتل و جرح استعمال ميشود و اينجا ظاهرا مراد غلبه بر دشمن است كه منتهى بخاتمه پيدا كردن جنگ و باقى نماندن جز مسلم يا مسالم ميگردد و بعد از آن ديگر قتل و جرح روا نيست و اگر خدا بخواهد بدون وسائل ظاهرى از كفّار انتقام ميكشد و بعذاب دنيوى نابود و مستأصل و ذليلشان ميفرمايد ولى ميخواهد آزمايش فرمايد اهل ايمانرا باقدام بر جهاد و نيل بثواب و كفّار را بتعجيل در عقوبت براى انصراف از كفر بمشاهده شوكت اسلام و كسانيكه در راه خدا بفيض شهادت برسند يا جهاد نمايند با كفّار چون قاتلوا نيز قرائت شده زحمات آنها هدر نميرود بلكه اجر ايشان بىپايان است چون هدايت ميكند خدا آنانرا بوسائل آمرزش و ميرساند بمطلوبشان و اصلاح ميكند كارشانرا و ايشانرا داخل در بهشت موعود كه خودش براى اهل ايمان ذخيره و معرّفى فرموده خواهد فرمود و اصلاح كار در آخرت بنظر اين حقير بآنستكه خداوند از حقّ اللّه بگذرد و ائمه اطهار حقّ النّاس را از ثوابهاى بىپايان خودشان عوض دهند و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَربَ الرِّقابِ حَتّي إِذا أَثخَنتُمُوهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ فَإِمّا مَنًّا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّي تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها ذلِكَ وَ لَو يَشاءُ اللّهُ لانتَصَرَ مِنهُم وَ لكِن لِيَبلُوَا بَعضَكُم بِبَعضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعمالَهُم «4»
پس زماني که تلاقي كرديد شما مؤمنين مجاهدين كساني را که كافر شدند از كفار دار الحرب پس بزنيد گردنهاي آنها را اشاره بقتل است تا اينكه بر آنها سخت بگيريد پس آنها را دستگير كنيد و اسير كنيد، قضيه راجع بدستورات جهاد است که يكي از اركان دين اسلام است و كتاب جهاد بسيار مفصل و احكام زيادي دارد لكن چون در زمان غيبت حكم جهاد برداشته شده چون شرط جهاد بايد باذن پيغمبر يا امام يا نايب خاص امام باشد. بلي اگر كفار حمله كردند بايد مسلمين دفاع كنند لذا بيان احكام جهاد چندان فايده ندارد، تا حضرت بقية اللّه ظاهر شود و امر بجهاد فرمايد و ما فقط بتفسير اينکه آيات قناعت ميكنيم.
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا از مشركين فَضَربَ الرِّقابِ آنها را بقتل رسانيد چنانچه ميفرمايد:
وَ قاتِلُوا المُشرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُم كَافَّةً توبه آيه 36 حَتّي إِذا أَثخَنتُمُوهُم تثخين بمعني ثقل و ضيق است و در اينجا يعني بر آنها تنگ گرفتيد از كثرت قتل و جراحت و بر آنها سنگين شد مبارزه
جلد 16 - صفحه 167
فَشُدُّوا الوَثاقَ آنها را دستگير كنيد که نتوانند فرار كنند محكم بگيريد و اسير كنيد بغلامي و كنيزي فَإِمّا مَنًّا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّي تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها ذلِكَ وَ لَو يَشاءُ اللّهُ لَانتَصَرَ مِنهُم وَ لكِن لِيَبلُوَا بَعضَكُم بِبَعضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعمالَهُم بعد از آنكه اسير شدند پس يا منت بر آنها بگذاريد و آنها را رها كنيد يا از آنها فدا بگيريد و رها كنيد تا آتش جنگ فرو نشيند و خاموش شود و اينکه دستور است و اگر خداوند ميخواست هر آينه شما را ياري ميكرد و آنها را هلاك مينمود بدون اينكه جهادي در كار باشد لكن براي امتحان شما مسلمين بعضي ببعض ديگر مطيع و عاصي، ثبات قدم و فرار، مؤمن و منافق دستور جهاد داده و كساني که در جهاد در راه خدا كشته ميشوند و بدرجه شهادت نائل ميشوند اجر اعمال آنها در نزد خدا ضايع نميشود.
فَإِمّا مَنًّا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً مفسرين در موضوع من و فداء و چه موقعي است اختلاف كردند لكن مستفاد از اخبار ائمه هدي صلوات اللّه عليهم اجمعين اينکه است که اسرايي که در حال حرب بدست ميآيند مورد من و فداء نيستند بلكه اختيار با پيغمبر يا امام است آنها را بقتل برساند يا يك دست و يك پاي آنها را بر خلاف يكديگر قطع كند و آنها را رها كند، و اما اسرايي که بعد از فرو نشستن حرب باشد استرقاق ميشوند و اينکه مورد منّ و فداء است، و مراد از من آزاد كردن آنهاست و مراد از فداء فدا گرفتن از آنها است، و فداء هم دو قسم است يا اسيراني که آنها از مسلمين گرفتهاند رها كنند و اينها هم رها شوند. يا مالي بدهند عوض خود و رها شوند و اگر ندادند برقيّت مسلمين باقي هستند و حكم قتل و قطع يد و رجل در آنها نيست.
حَتّي تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها و فرو نشستن جنگ بسه چيز است يا اسلام آورند آنها، يا اسلحه جنگ را زمين گذارند، يا فرار كنند که ديگر تعقيب آنها نكنند.
جلد 16 - صفحه 168
ذلک اينکه دستور جهاد نه براي اينکه است که خداوند العياذ باللّه قدرت بر اهلاك آنها نداشته باشد.
وَ لَو يَشاءُ اللّهُ لَانتَصَرَ مِنهُم چنانچه امم ماضيه را هلاك كرد قوم نوح، هود، صالح، لوط، موسي، شعيب و غير اينها، بلكه حكمت جهاد امتحان شما مسلمين است که ثابت قدم هستيد يا فراري و كناره گير، وَ لكِن لِيَبلُوَا بَعضَكُم بِبَعضٍ هر كدام امتحان خود را بدهند، وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ از شما مسلمين ثابت قدم فَلَن يُضِلَّ أَعمالَهُم مقامي بالاتر از اينکه که براي اعلاء كلمه اسلام و ترويج دين جان خود را از دست دهد و مقام شهادت را بدست بياورد که ميفرمايد وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمواتاً بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ وَ يَستَبشِرُونَ بِالَّذِينَ لَم يَلحَقُوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنُونَ يَستَبشِرُونَ بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضلٍ وَ أَنَّ اللّهَ لا يُضِيعُ أَجرَ المُؤمِنِينَ آل عمران، آيه 163 الي
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- در میدان نبرد قاطعیت لازم است: همان گونه که قبلا گفتیم آیات
ج4، ص446
گذشته مقدمهای بود برای آماده ساختن مسلمانان برای بیان یک دستور مهم جنگی که در این آیه مطرح شده است، میفرماید: «و هنگامی که با کافران (جنایت پیشه) در میدان جنگ رو برو شدید (با تمام قدرت به آنها حمله کنید و) گردنهایشان را بزنید»! (فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ).
بدیهی است گردن زدن کنایه از قتل است، بنابر این ضرورتی ندارد که جنگجویان کوشش خود را برای انجام خصوص این امر به کار برند.
بدیهی است هنگامی که انسان با دشمنی خونخوار در میدان نبرد رو برو میشود اگر با قاطعیت هر چه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند خودش نابود خواهد شد، و این دستور یک دستور کاملا منطقی است.
سپس میافزاید: این حملات کوبنده باید همچنان ادامه یابد «تا به اندازه کافی دشمن را درهم بکوبید (و به زانو در آورید) در این هنگام اسیران را محکم ببندید» (حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ).
آیه فوق بیانگر یک دستور حساب شده جنگی است که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن نباید اقدام به گرفتن اسیران کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد، و پرداختن به امر اسیران و تخلیه آنها در پشت جبهه آنها را از وظیفه اصلی باز میدارد.
در جمله بعد حکم اسیران جنگی را بیان میکند که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آنها اجرا شود، میفرماید: «سپس یا منت بر آنها گذارید (و بدون عوض آزادشان کنید) و یا در برابر آزادی از آنها فدیه [غرامت] بگیرید» (فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً) «1».
(1) و به این ترتیب اسیر جنگی را نمیتوان بعد از پایان جنگ به قتل رساند، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحی که در نظر میگیرد آنها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد میسازد، و این عوض در حقیقت یک نوع غرامت جنگی است که دشمن باید بپردازد.
البته حکم سومی در این رابطه نیز در اسلام هست که اسیران را به صورت بردگان در آورند، ولی آن یک دستور الزامی نمیباشد، بلکه در صورتی است که رهبر مسلمین در شرائط و ظروف خاصی آن را لازم ببیند، و شاید به همین دلیل در متن قرآن صریحا نیامده، و تنها در روایات اسلامی منعکس است. [....]
ج4، ص447
سپس در دنباله آیه میافزاید: این وضع باید همچنان ادامه یابد، و دشمنان را باید همچنان بکوبید، و گروهی را به اسارت در آورید «تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین نهد» (حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها).
تنها وقتی دست بکشید که توان مقابله دشمن را درهم شکسته باشید، و آتش جنگ خاموش گردد.
سپس اضافه میکند: آری «برنامه این است» (ذلِکَ).
«و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد» (وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ).
از طریق صاعقههای آسمانی، زلزلهها، تند بادها، و بلاهای دیگر، ولی در این صورت میدان آزمایش تعطیل میشد، «اما (خدا) میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید» (وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ).
این در حقیقت فلسفه جنگ و نکته اصلی درگیری حق و باطل است، در این پیکارها صفوف مؤمنان واقعی و آنها که اهل عملند از اهل سخن جدا میشوند، و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان و ارزشهای دیگر انسانی است تأمین میگردد.
در آخر آیه از شهیدانی که در این پیکارها جان شیرین خود را از دست میدهند، و حق بزرگی بر جامعه اسلامی دارند، سخن به میان آورده، میگوید:
«کسانی که در راه خدا کشته شدند خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمیکند» (وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ).
نکات آیه
۱- لزوم پیکارى بى امان با کافران ستیزه جوى در میدان هاى جنگ (فإذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب )
۲- ایمان به پیروزى راه ایمان و شکست نهایى کافران، مقتضى صلابت و جدیت مؤمنان در نبرد با جبهه کفر (الذین کفروا ... أضلّ أعملهم ... فإذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب ) فاء در «فإذا لقیتم» مفید ترتب و نتیجه است; یعنى، اکنون که دانستید تلاش کافران بى ثمر خواهد ماند (أضلّ أعمالهم) و فرجام مؤمنان به صلاح خواهد گرایید (أصلح بالهم) پس دلگرم باشید و با یقین به پیروزى نبرد کنید (فإذا لقیتم... فضرب الرقاب).
۳- پیروى کافران از باطل، مستلزم امان ندادن به آنان، آن گاه که به جنگ جبهه ایمان و نبردى رویاروى آمده اند. (الذین کفروا اتّبعوا البطل ... فإذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب ) برداشت بالا بنا بر این نکته است که «فإذا لقیتم» تفریع بر «الذین کفروا اتّبعوا الباطل» باشد; یعنى، چون کافر بر باطل است، زمانى که به جنگ تو آمد در کشتن او تردید نداشته باش.
۴- لزوم کشتن کافران و امان ندادن به آنان، در میدان جنگ تا مرحله زمین گیرشدن دشمن (فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم) آیه شریفه در مجموع بیانگر یکى از قوانین کارآمد و حیاتى در میدان جنگ است. خداوند، به رزمندگان مسلمان رهنمود داده است تا قبل از غلبه یافتن بر دشمن و زمین گیر ساختن او، اقدام به گرفتن اسیر نکنند; بلکه بى درنگ هر دشمنى که در مقابلشان قرار گرفت، بکشند.
۵- اهتمام به گرفتن اسیر در میدان جنگ، قبل از متلاشى ساختن دشمن، کارى نادرست و مخالف اصول جنگ (فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق) از آیه شریفه استفاده مى شود که خداوند، به سپاه اسلام شیوه و قانون جنگ و نکاتى را که موجب قوت و پیروزى آنان مى شود آموخته است و به آنان تذکر داده که مبادا، به هواى گرفتن اسیر خود را به شکست بکشانند.
۶- اسیرکردن نیروهاى دشمن در میدان جنگ، امرى مجاز پس از متلاشى کردن سپاه کفر و زمین گیر ساختن آنان (حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق)
۷- لزوم اهتمام رزمندگان مسلمان، به نابودى سپاه کفر در مرحله نخست و نیندیشیدن به دیگر منافع و غنایم* (حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق) گرایش به گرفتن اسیر، در یک احتمال ناشى از برخى تمایلات منفعت طلبانه و غنیمت جویانه بوده است. از این جهت خداوند، رزمندگان را از آن منع کرده و به هدف اصلى توجه داده است.
۸- مجاهدان، موظّف به رعایت احتیاط و محکم بستن اسیران در میدان جنگ (فشدّوا الوثاق)
۹- ضرورت احتیاط در کارهاى نبرد، تدبیر و محکم کارى است. (فشدّوا الوثاق) با الغاى خصوصیت از مورد اسیران; از تعبیر «فشدّوا الوثاق» استفاده مى شود که پس از زمین گیرشدن دشمن نیز باید امور جنگ را جدّى گرفت و باز هم با تدبیر پیش رفت.
۱۰- عدم جواز کشتن دشمن، پس از زمین گیر شدن و قدرت نداشتن او بر دفاع* (فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم) مفهوم «حتّى إذا أثخنتموهم»، ممکن است این باشد که پس از زمین گیر شدن دشمن و ناتوانى وى بر دفاع از خویش، کشتن او (ضرب الرقاب) لازم نیست; بلکه موقع اسیر گرفتن او «شدّوا الوثاق» است.
۱۱- هدف اسلام از جنگ با کافران، دفع تجاوزها و هجوم آنان است; نه صرفاً کشتن ایشان.* (فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق) عبارت «فشدّوا الوثاق» احتمالاًاین معنا را افاده کند که پس از زمین گیر شدن دشمن، دیگر کشتن آنان لازم نیست; زیرا هدف که دفع شر و تهاجم آنان بوده حاصل شده است.
۱۲- حکم خداوند در مورد اسیران: آزادى بلاعوض و یا رها ساختن آنان در قبال فدیه (فإمّا منّا بعد و إمّا فداء)
۱۳- اهتمام اسلام، به آزادى نیروهاى به اسارت درآمده از دشمن (فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إمّا فداء) پس از «فشدّوا الوثاق» - که دستور اسیر گرفتن دشمن را مى رساند - خداوند، نخست به آزادى بلاعوض و سپس به آزادى آنان در قبال فدیه اشاره کرده است. از این ترتیب، مى توان به نکته یاد شده دست یافت.
۱۴- جهت گیرى اصلى اسلام، به سمت عفو و امتنان و نه انتقام و سودجویى (فإمّا منّا بعد و إمّا فداء) از این که خداوند نخست موضوع عفو و گذشت بدون عوض را مطرح ساخته و در مرحله بعد، مسأله گرفتن «فدیه» را مجاز شمرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.
۱۵- ممنوعیت کشتن نیروهاى دشمن، پس از به اسارت درآوردن آنان* (فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إمّا فداء) از مقابله «منّا» و «فداءً» با «ضرب الرقاب»، استفاده مى شود که پس از اسارت، مسأله قتل مطرح نیست.
۱۶- لزوم حفظ حالت جنگى و تهاجم بر دشمن، براى کشتن و اسیر گرفتن تا زمان فرو نشستن شعله هاى نبرد (حتّى تضع الحرب أوزارها) مى توان گفت: «حتّى تضع...» غایت براى مجموع پیام آیه است که عبارت بود از یورش بر دشمن، براى نابود ساختن و اسیر گرفتن آنان.
۱۷- رزمندگان، موظف به جنگیدن و اسیر گرفتن دشمن تا خلع سلاح آنان و فرونشستن جنگ* (فشدّوا الوثاق ... حتّى تضع الحرب أوزارها) ممکن است «حتّى تضع...» غایت براى گرفتن اسیران باشد; که از مضمون «فشدّوا الوثاق» به تلازم استفاده مى شود.
۱۸- عدم ضرورت به بند کشیدن اسیران، پس از فرو نشستن شعله هاى نبرد و شکست دشمن (فشدّوا الوثاق ... حتّى تضع الحرب أوزارها) بنابر این که «حتّى تضع ...» صرفاً غایت براى «فشدّوا الوثاق» باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.
۱۹- امت اسلامى، موظّف به نبرد بى امان با جبهه کفر تا فرونشاندن شعله هاى شرارت آنان (فشدّوا الوثاق ... حتّى تضع الحرب أوزارها) خطاب آیه، مى تواند به امت اسلامى در همه زمان ها باشد; یعنى، هرگاه جبهه کفر با اسلام به ستیز برخاست، مسلمانان موظف اند تا مرحله خلع سلاح جبهه کفر به مبارزه ادامه دهند. این مطلب از ملاک هایى که آیه به دست داده است (أثخنتموهم ... تضع الحرب) استفاده مى شود.
۲۰- خداوند، قادر بر انتقام از کافران، بدون دخالت نیروهاى بشرى (و لو یشاء اللّه لانتصر منهم)
۲۱- کافران، مستحق انتقام الهى (و لو یشاء اللّه لانتصر منهم) مفاد آیه این است که تنها مانع انتقام، مشیت الهى است و گرنه کافران، مستحق انتقام و مجازاتى سخت مى باشند.
۲۲- فرمان خداوند به جهاد، در عین قدرت او بر نابودسازى کافران، به منظور آزمایش آدمیان (و لو یشاء اللّه لانتصر منهم و لکن لیبلواْ بعضکم ببعض)
۲۳- مشیّت الهى، نافذ و تخلف ناپذیر (و لو یشاء اللّه لانتصر منهم)
۲۴- عدم تعلق مشیّت الهى بر نابودسازى کافران، بدون تلاش و جهاد مؤمنان (و لو یشاء اللّه لانتصر منهم و لکن لیبلواْ) «لو» براى امتناع است; یعنى، اگر خداوند بخواهد که کافران بدون حضور در جبهه نبرد نابود شوند، مى تواند آنان را نابود کند; اما او چنین نخواسته است.
۲۵- کافران، وسیله آزمایش مؤمنان (لیبلواْ بعضکم ببعض ) مراد از «بعضکم ببعض» گروه مؤمنان، در برابر گروه کافران است که از صدر آیه استفاده مى شود.
۲۶- جهاد، وسیله آزمایش اهل ایمان (و لکن لیبلواْ بعضکم ببعض ) مورد اصلى آیه شریفه، جهاد است که آزمایش در چنین موردى مطرح شده است.
۲۷- وعده خداوند، به حفظ و تداوم اعمال و تلاش هاى شهیدان (و الذین قتلوا فى سبیل اللّه فلن یضلّ أعملهم) مراد از «فلن یضلّ» ممکن است هدر نرفتن تلاش ها و ایثارگرى هاى شهیدان، در دنیا باشد; یعنى، گرچه شهیدان خود چشم فرومى بندند; اما خداوند خود آرمان ها و تلاش هایشان را پاس مى دارد.
۲۸- کشته شدگان راه خدا، پیروزمندان صحنه آزمون الهى (جهاد) (و لکن لیبلواْ بعضکم ببعض و الذین قتلوا فى سبیل اللّه فلن یضلّ أعملهم) خداوند، پس از معرّفى جهاد به عنوان آزمون مؤمنان و کافران، تنها به یک گروه نوید داده است و آن کشته شدگان راه حق و شهیدان اند. از این نوید استفاده مى شود که پیروزمندان این آزمون همانان هستند.
۲۹- تضمین قطعى پاداش شهیدان، از سوى خداوند (و الذین قتلوا فى سبیل اللّه فلن یضلّ أعملهم) «فلن یضلّ...» مى تواند ناظر به آخرت باشد.
۳۰- جنگ با کافران محارب، حرکت در مسیر خداوند است. (و الذین قتلوا فى سبیل اللّه) آنچه در صدر آیه شریفه مطرح شده است مبارزه بى امان با کافران در جبهه هاى نبرد است و خداوند، چنین مبارزه اى را «سبیل اللّه» نامیده است.
۳۱- ارزش هر ایثار و مبارزه اى، به این است که در راه خدا و براى خدا باشد. (و الذین قتلوا فى سبیل اللّه) قید «فى سبیل اللّه»، بیانگر معناى بالا است.
موضوعات مرتبط
- آمادگى نظامى: اهمیت آمادگى نظامى ۱۶
- احکام :۶، ۱۲، ۱۵، ۱۸
- استراتژى نظامى :۴، ۵، ۶، ۷
- اسلام: ویژگیهاى اسلام ۱۴
- اسیر: آزادى اسیر ۱۲; احکام اسیر ۶، ۱۲، ۱۵، ۱۸; اهمیت آزادى اسیر ۱۳; بستن اسیر ۱۸; روش برخورد با اسیر ۸; فدیه از اسیر ۱۲; قتل اسیر ۱۵; محکم بستن اسیر ۸
- اسیرگیرى: موارد جواز اسیرگیرى ۵
- امتحان: ابزار امتحان ۲۵، ۲۶، ۲۸; امتحان با جهاد ۲۲، ۲۶، ۲۸; امتحان با کافران ۲۵; موفقیت در امتحان ۲۸
- انتقام: اهمیت ترک انتقام ۱۴
- ایثار: ملاک ارزش ایثار ۳۱
- ایمان: آثار ایمان به پیروزى مؤمنان ۲; آثار ایمان به شکست کافران ۲
- باطل: آثار پیروى از باطل ۳
- جنگ: آثار اتمام جنگ ۱۶، ۱۷، ۱۸; اسارت در جنگ ۶; اسیرگیرى در جنگ ۵; اهمیت احتیاط در جنگ ۹; اهمیت تدبیر در جنگ ۹
- جهاد: احکام جهاد ۱۰; استقامت در جهاد ۲; اهمیت جهاد ۱، ۴; جهاد دفاعى ۳; فلسفه جهاد ۱۱، ۲۲
- خدا: امتحانهاى خدا ۲۲، ۲۸; پاداشهاى خدا ۲۹; حتمیت مشیت خدا ۲۳; قدرت خدا ۲۰; کیفیت انتقام خدا ۲۰; مجارى مشیت خدا ۲۴; مشمولان انتقام خدا ۲۱; وعده هاى خدا ۲۷
- دشمنان: آثار شکست دشمنان ۵، ۱۰; اهمیت اسارت دشمنان ۱۶، ۱۷; اهمیت شکست دشمنان ۱۶; اهمیت قتل دشمنان ۱۶; خلع سلاح دشمنان ۱۷; روش برخورد با دشمنان ۱۰; شرایط قتل دشمنان ۱۰; شکست دشمنان ۱۷
- دفاع: اهمیت دفاع ۱۱
- سبیل الله: اهمیت سبیل الله ۳۱; موارد سبیل الله ۳۰
- شهیدان: بقاى عمل شهیدان ۲۷; پیروزى شهیدان ۲۸; حتمیت پاداش شهیدان ۲۹
- عفو: اهمیت عفو ۱۴
- کافران: آثار شکست کافران ۶، ۱۹; انتقام از کافران ۲۰، ۲۱; اهمیت زمین گیرى کافران ۴; اهمیت قتل کافران ۴; اهمیت مبارزه با کافران ۱۹; اهمیت هلاکت کافران ۷; جهاد با کافران ۱، ۴، ۲۲، ۲۴، ۳۰; زمینه جهاد با کافران ۳
- مؤمنان: امتحان مؤمنان ۲۵، ۲۶; جهاد مؤمنان ۲۴; زمینه استقامت مؤمنان ۲
- مبارزه: ملاک ارزش مبارزه ۳۱
- مجاهدان: مسؤولیت مجاهدان ۷، ۸، ۱۷
- محاربان: جهاد با محاربان ۳۰
- محرمات :۱۵
- مسلمانان: تکلیف مسلمانان ۱۹
منابع