الصافات ١٤٩
کپی متن آیه |
---|
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ |
ترجمه
الصافات ١٤٨ | آیه ١٤٩ | الصافات ١٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْبَنَاتُ»: مراد فرشتگان است که بنا به عقیده تباه خود میگفتند: فرشتگان دختران خدایند (نگا: بقره / نحل / ، نجم / ). البتّه پسر و دختر در پیشگاه خدا ارزش یکسان دارند و معیار شخصیّت هر دو پاکی و تقوا است. ولی استدلال قرآن در اینجا به اصطلاح از باب «ذکر مسلّماتِ خصم» است که مطالب طرف را بگیرند و به خود او باز گردانند. نظیر این معنی (نگا: نجم / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۴۹ - ۱۸۲ سوره صافات
- ردّ اعتقاد مشركين به دختر داشتن خدا و خويشاوندى بين او و جنّ
- رد اعتماد مشركين مبنى بر اينكه جن اولاد خداوند هستند
- توضيحى درباره استثناى عباد مخلصين در آيه : سبحان الله عما يصفون الا عباداللهالمخلصين
- و اينكه چرا خدا از وصف واصفان جز وصف عباد مخلصين منزه است
- بيان مفاد آيه : فانكم و ما تعبدون ما انتم عليه بفاتنين الا منهوصال الجحيم
- ردّ و ابطال پندار مشركين درباره اينكه ملائكه دختران خدايند، با بيان موقف و موقعيتملائكه در عالم خلقت واعمال صادره از ايشان
- مقصود از اينكه انبياء عليهم السلام منصور هستند و جند خدا غالبند
- چند روايت در ذيل آيه : و انا لنحن الصافون ...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ «149»
(مىگويند: ملائكه دختران خدا هستند) پس از آنان سؤال كن: آيا دختران براى پروردگارت و پسران براى آنان است؟!
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ (149)
«1» بحار الانوار ج 14 ص 400 ذيل روايت 13 بنقل از تفسير العياشى.
جلد 11 - صفحه 162
بعد از آن به جهت رد نسبت به ساحت الهى فرمايد:
فَاسْتَفْتِهِمْ: «استفهام تقريعى» پس طلب حكم كن بر وجه تقريع و سرزنش از اين مشركان، أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ: آيا مر پروردگار تو را دختران است، وَ لَهُمُ الْبَنُونَ: و براى ايشان است پسران، يعنى از ايشان بپرس آيا چگونه است كه اضافه دختران را به پروردگار و پسران را براى نفس خود اختيار مىنمائيد و از دختران مستكرهيد و بدان جهت ايشان را زنده به گور مىكنيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ (149) أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ (150) أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ (151) وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (152) أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنِينَ (153)
ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (154) أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (155) أَمْ لَكُمْ سُلْطانٌ مُبِينٌ (156) فَأْتُوا بِكِتابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (157) وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (158)
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ (159) إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (160)
ترجمه
پس طلب رأى كن از آنها كه آيا براى پروردگار تو است دختران و براى آنها است پسران
يا آفريديم فرشتگان را از جنس زنان و آنها بودند حاضران
آگاه باش كه آنها بافتراى نارواشان ميگويند
فرزند آورد خدا و همانا آنها دروغگويانند
آيا برگزيد دختران را بر پسران
چيست شما را چگونه حكم ميكنيد
آيا پس پند نميگيريد
يا براى شما حجّتى آشكار است
پس بياوريد كتابتانرا اگر هستيد راستگويان
و قرار دادند ميان او و جنّيان نسبتى و بتحقيق دانستند جنّيان كه همانا آنها احضار شدگانند
منزّه است خداوند از آنچه توصيف ميكنند
مگر بندگان خدا كه خالص شدگانند.
تفسير
خداوند متعال بعد از نقل شمّهئى از احوال انبياء عطف توجه بكفّار قريش كه قائل بودند بآنكه ملائكه دختران خدايند فرموده به پيغمبر خود ميفرمايد سؤال كن ببين چه ميگويند آيا سزاوار است كه براى پروردگار تو و تمام خلق دختران باشد و براى آنها پسران با آنكه دختر داشتن را آنها براى خودشان ننگ و عار ميپندارند و احيانا ميكشند آن بيگناهانرا يا آنكه وقتى ما خلق مينموديم ملائكه را آنها حاضر بودند و ميديدند كه دختر خلقشان كرديم آگاه باش كه اين از دروغهاى واضح آنها است كه ميگويند خدا توليد ولد نموده و بدانكه اصلا آنها مردمان دروغگوئى هستند آيا ممكن است خدا اختيار كند دختران را بر پسران با آنكه مردم عاقل اختيار ميكنند پسران را و ترجيح ميدهند
جلد 4 صفحه 451
آنها را بر دختران بگو چه شده است شما را و چرا عقل از سرتان بيرون رفته و چگونه اين عقائد باطله را پيدا كرده و بآن حكم ميكنيد آيا فكر نميكنيد و متذكّر نميشويد كه توالد و تناسل از لوازم جسم و جسمانى است و خداوند مبرّى از جسمانيّت و لوازم آنست و آيا شما دليل واضحى بر ادّعاى خودتان داريد كه در يكى از كتب آسمانى ذكر شده ملائكه دختران خدايند پس بياوريد آنكتابرا اگر راست ميگوئيد و بعضى اصطفى بكسر همزه و حذف همزه استفهام قرائت نمودهاند براى دلالت كلمهام كه بعد ذكر شده بر آن يا براى اضمار قول يعنى آنها دروغگويانند در قولشان كه ميگويند اختيار نمود دختران را بر پسران و نيز قرار دادند كفار مكّه بين خدا و بين جنّيان نسبت پدرى و فرزندى چنانچه قمّى ره فرموده كه گفتند جنيان دختران خدايند يا قرار دادند بين خدا و ملائكه كه از انظار مستورند و باين جهت اطلاق جن بر آنها شد نسبت مذكوره را يا قائل شدند كه خداوند با جنّيان ازدواج نموده و نسبت سببى پيدا كرده و ملائكه از آن وصلت وجود پيدا كردهاند يا قائل شدند كه خداوند با شيطان كه از جن است نسبت برادرى دارد چون او فاعل خير و آن عامل شرّ است يا پريان كه يك نوع از جن هستند در نهايت وجاهت دختران خدايند و امثال اين مزخرفات كه هر عاقلى ميداند كه چرند است و نيز اجنّه يا ملائكه ميدانند كه صاحبان اين عقيده باطل روز قيامت در آتش جهنّم حاضر كرده خواهند شد منزّه است ذات اقدس خداوند از آنچه توصيف ميكنند اهل مكّه او را بآن مگر بندگانيكه خداوند توفيق معرفت و خلوص نيّت بايشان عطا كرده كه ميدانند خداوند را بچه صفاتى تقديس و از چه تنزيه نمايند و محتمل است استثناء منقطع باشد و مراد آنكه كفّار در عذاب حاضر كرده خواهند شد ولى بندگان مخلص خدا در بهشت جاىگزين ميباشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَاستَفتِهِم أَ لِرَبِّكَ البَناتُ وَ لَهُمُ البَنُونَ (149)
پس از اينکه كفار و مشركين بپرس که رأي و عقيده اينها چيست آيا براي پروردگار تو دختراني هست و براي آنها پسراني.
جلد 15 - صفحه 195
تمام طبقات كفار و مشركين و بسياري از مسلمين خدا را جسم ميدانند و براي او مكان قائلند مشركين ملائكه را دختران خدا ميدانند يهود آدم را پسر خدا ميدانند در اينکه تورية رايج خود و عزير را إبن اللّه گفتند نصاري عيسي را إبن اللّه گفتند بسياري از فرق مسلمين جسميّه قائلند و گفتند روي عرش نشسته و همه جا را مشاهده ميكند و فرداي قيامت مؤمنين او را ميبينند و كفار محروم هستند از مشاهده او بايد اولا از اينها پرسيد که خداوند که پدر ملائكه و آدم و عزير و عيسي بلكه يهود گفتند نَحنُ أَبناءُ اللّهِ پدر ايشان است مادر ملائكه و آدم و اينها که بود يا بايد بگويند خدا زائيده بدون زن پس خدا العياذ باللّه زن بوده شوهر او که بوده و خدا مادر آنها ميشود و اگر بگويند خدا پدر آنها بوده زن خدا که بوده اگر بگويند حور العين بودند ميگوييم حور العين را که زائيده لا بد ميگويند خدا پس خدا با دختران خود جمع شده.
و ثانيا اگر دختر خوب است چرا شما از دختر متنفريد که ميفرمايد وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثي ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ يَتَواري مِنَ القَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمسِكُهُ عَلي هُونٍ أَم يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحكُمُونَ نحل آيه 60 و ميفرمايد أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الأُنثي تِلكَ إِذاً قِسمَةٌ ضِيزي النجم آيه 21 و اگر بد است چرا نسبت بخدا ميدهيد لذا ميفرمايد مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً جن آيه 3 و با مجسمه ميگوييم اگر خدا جسم باشد سر تا پا احتياج دارد بتمام اجزاء بدن و بمكان و اينکه اجزاء بدن و مكانرا كي آفريد اگر خدا آفريده باشد پس قبل از آفريدن چه بوده پس او غير از اينها است و اگر ديگري آفريده باشد پس او خدا است و لذا ميگوييم تمام اينکه طبقات در كلمه اول دين لغزش پيدا كردند و بكلي از دين خارج شدند خداوند وجود صرف محض الوجود بحت- الوجود است ماهيّة ندارد محدود نيست منزه و مبري از كليه عوارض و احتياجات است تعالي عما يقول الظالمون چنانچه ميفرمايد سُبحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً اسراء آيه 45.
196
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 149)- تهمتهای زشت و رسوا: بعد از ذکر شش داستان از سرگذشت
ج4، ص164
انبیاء پیشین و درسهای آموزندهای که در هر یک نهفته بود موضوع سخن را تغییر داده، به مطلب دیگری که به مشرکان عرب سخت ارتباط داشته میپردازد.
مسأله این است که جمعی از مشرکان عرب به خاطر انحطاط فکری و نداشتن هیچ گونه علم و دانش خدا را با خود قیاس میکردند و برای او فرزند و گاهی همسر قائل بودند.
نخست میفرماید: «از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست»؟! (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ).
چگونه آنچه را برای خود نمیپسندید برای خدا قائل هستید! این سخن طبق عقیده باطل آنهاست که از دختر سخت متنفر بودند و به پسر سخت علاقمند، و گر نه پسر و دختر از نظر انسانی و در پیشگاه خدا از نظر ارزش یکسانند و معیار شخصیت هر دو پاکی و تقواست.
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، مأمور زیر سؤال بردن عقاید مشرکان (فاستفتهم ألربّک البنات)
۲ - عقیده مشرکان به وجود دختران براى خداوند (ألربّک البنات)
۳ - برترى پسر بر دختر در دیدگاه مشرکان صدراسلام (ألربّک البنات و لهم البنون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته تاریخى است که مشرکان، فرزند پسر را بر دختر ترجیح مى دادند; ولى در عین حال معتقد بودند که خداوند دختر را برگزیده است. از این رو خداوند چنین طرز تفکرى را محکوم کرده است.
۴ - انتساب دختر به خدا، در عین عقیده به برتر بودن پسر بر دختر، عملى نابخردانه و به دور از منطق (فاستفتهم ألربّک البنات و لهم البنون)
۵ - تصور غلط مشرکان درباره خداوند متعال و کوچک شمردن منزلت او (فاستفتهم ألربّک البنات و لهم البنون) انتساب دختر به خداوند و برگزیدن پسر براى خود، با این عقیده باطل که پسر بر دختر ترجیح دارد، نشانگر این حقیقت است که مشرکان، تصور درستى از خدا و معارف الهى نداشتند و منزلت خدا را کمتر از منزلت بشر مى دانستند.
۶ - انتساب عملى بدون رجحان و برترى به خداوند، نسبتى نابه جا به او و نشانه نشناختن منزلت او است. (فاستفتهم ألربّک البنات و لهم البنون)
۷ - عقیده به وجود دختر براى خدا، ناسازگار با عقیده به ربوبیت او است. (فاستفتهم ألربّک البنات و لهم البنون) برداشت یاد شده از تصریح به اسم «ربّ» در آیه شریفه، به دست مى آید.
موضوعات مرتبط
- افترا: افترا به خدا ۶
- پسر: برترى پسر ۳، ۴
- جاهلیت: عقیده مشرکان جاهلیت ۲
- خدا: آثار جهل به خدا ۶; استخفاف خدا ۵; اسناد جاهلانه به خدا ۶; انتساب دختر به خدا ۲، ۷; بى منطقى انتساب دختر به خدا ۴
- دختر: ارزش دختر ۳
- عقیده: عقیده به ربوبیت خدا ۷; عقیده به فرزنددارى خدا ۲، ۷
- عمل: عمل جاهلانه ۴
- محمد(ص): رسالت محمد(ص) ۱
- مشرکان: بینش مشرکان صدراسلام ۳; بینش غلط مشرکان ۵; پرسش از عقیده مشرکان ۱
منابع