النجم ٢٢
کپی متن آیه |
---|
تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزَى |
ترجمه
النجم ٢١ | آیه ٢٢ | النجم ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قِسْمَةٌ»: تقسیم. بخش کردن. «ضِیزَی»: ستمگرانه. غیر عادلانه.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ... (۰) وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ... (۰) وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ... (۰) فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ... (۰) وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ... (۰)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى «22»
آيا (اين گونه مىپنداريد كه) پسر براى شما است و دختر براى خداوند؟
اين (تقسيم شما) تقسيمى است ناعادلانه.
نکته ها
خداوند قادرى كه بشر را به اوج آسمانها مىبرد و آيات بزرگ خود را به او نشان مىدهد كجا، و بتهاى سنگى بى خاصيّت كجا.
در قرآن نام نُه بت آمده است: «لات»، «عُزّى»، «مناة» دراين سوره، «بعل» در صافّات و «ودّ»، «سواع»، «يَعوق»، «يغوث» و «نسر» در سوره نوح.
پیام ها
1- نگاه بايد هدفدار باشد. أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ ...
2- مبلّغ بايد از عوامل انحراف و وسايل آن آگاه باشد. اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ ...
3- گاهى بايد اشيا و افراد و عوامل انحرافى را معرفى و افشا و محكوم كرد تا ديگران درس بگيرند و هدايت شوند. اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ ...
4- در اصلاح، ابتدا بايد سراغ سرچشمهها رفت. در بت شكنى نيز بايد ابتدا سراغ بتهاى بزرگ رفت. (نظير آيه «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ» «1») اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ ...
«1». توبه، 12.
جلد 9 - صفحه 315
5- هرچه را براى خود نمىپسنديد، براى ديگران نپسنديد. «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى» (مشركان كه دختر را ننگ مىدانستند، فرشتگان را دختران خدا مىخواندند.)
6- در ارشاد، مىتوان از شيوه طرح سؤال استفاده نمود. «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى»
7- تبعيض ميان دختر و پسر، نوعى بىعدالتى است. «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى. تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى «22»
تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى: اين قسمت در اين هنگام قسمتى است ناصواب و نادرست و دور از اعتدال، زيرا آنچه بهتر دانيد در نظر خود، نسبت به خود، و آنچه كراهت داريد، نسبت به خالق خود دهيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى «22» إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى «23» أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى «24» فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى «25»
وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى «26» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى «27» وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً «28» فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا «29» ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى (30)
جلد 5 صفحه 89
ترجمه
آيا براى شما ذكور و براى او اناث است
اين در اين هنگام قسمتى ناروا و دور از عدالت است
نيستند آنها جز اسمهائى كه نام نهادهايد آنها را شما و پدرانتان نفرستاده است خدا بر آن هيچ دليلى پيروى نميكنند مگر گمان و آنچه را كه ميل دارد نفسها و ميخواهد دلهاشان و بتحقيق آمد آنها را از جانب پروردگارشان موجبات هدايت
آيا براى انسان است آنچه آرزو كند
پس مر خدا را است آخرت و دنيا
و چه بسا از فرشتگانند در آسمانها كه فائده ندارد شفاعتشان چيزى مگر بعد از آنكه اذن دهد خدا به هر كه بخواهد و به پسندد
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت نام مىنهند فرشتگان را مانند نام نهادن براى دختران
و نيست براى آنها بآن هيچ دانش و يقينى پيروى نميكنند مگر گمان را و همانا گمان بىنياز نميكند از حقيقت و واقع چيزى را
پس روى بگردان از آنكه رو گردان شد از ياد ما و نخواست مگر زندگانى دنيا را
اينست بهره و نهايت وسعشان از علم و دانش همانا پروردگار تو داناتر است بآنكه گمراه شد از راه او و او داناتر است بآنكه هدايت يافت.
تفسير
در آيات سابقه اشاره شد كه مشركين عرب بتهائى داشتند كه عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا بعنوان آنكه مصوّر بصور ملائكه كه دختران خدايند ميباشند و براى آنها اسمائى از اسماء خدا و غير آن مشتق نموده آنانرا بآن نامها ميخواندند مانند لات كه گفته شده مشتق از اللّه است و عزّى كه مشتق از عزيز و تأنيث أعزّ است و منات كه مشتق از منئه و بمعناى قربانگاه است چون در كنار آن قربانى مينمودند چنانچه در منى قربانى ميشود و باين اسم خوانده شده و اين اسماء بملاحظه وجود علامت تأنيث در آنها مناسب با دختران است لذا خداوند علاوه بر طعن سابق در اين آيات بآنها طعنه زده كه شما با آنكه از دختران ننگ و عار داريد چگونه براى خودتان پسران را اختيار نموديد و براى خدا دختران را الحقّ تقسيم نارواى جائرانه و برخلاف عدالتى كرديد كه قسمت خدا را از فرزند دختر و سهم خودتان را پسر قرار داديد ولى چيزى كه هست آنستكه آنچه شما تصوّر نمودهايد فقط در عالم خيال شما مصوّر شده و آنچه اعتقاد نمودهايد در
جلد 5 صفحه 90
خارج واقعى ندارد خدا نه پسر دارد نه دختر و ملائكه نه دخترند و نه باين هياكل و اين بتها نه لايق پرستشند و نه پرستش آنها مقرّب بخدا است اينها فقط نامهائى هستند كه شما و پدرانتان جعل نمودهايد بخيال خودتان بدون آنكه دليل و برهانى از طرف خداوند براى آن نازل يا از عقل بآن حاكم شده باشد و متابعت و پيروى نميكنند مشركين مگر گمان باطل ناشى از تقليد پدران و هواى نفس خودشان را با آنكه هدايت الهيه و راهنماى حقيقى از طرف پروردگارشان كه قرآن مجيد و پيغمبر خاتم باشد براى ارائه حق و حقيقت بآنها آمده است ولى از احكام آندو سرپيچى مينمايند آيا تصوّر ميكنند آنچه دلخواه انسان باشد و آرزوى آنرا داشته باشد در خارج تحقّق پيدا ميكند آيا عبادت بت مقرّب بخدا ميشود و بتها قادر بر شفاعت آنها ميشوند و ببهشت ميروند نه چنين است اختيار امور دنيا و آخرت با خدا است بهر كس هر چه بخواهد ميدهد و كسيرا حق چون و چرا نيست چه بسيار از ملائكه هستند در آسمانها كه حق شفاعت از كسى ندارند و شفاعت آنها بهيچ وجه مفيد نيست بر فرض شفاعت كنند مگر خدا بخواهد بيكى از آنها اذن شفاعت دهد و بهپسندد او را براى اين مقام يا مگر خدا بخواهد ملائكه از كسى شفاعت كنند و راضى شود از او بايمان و محبّت اهل بيت پس چگونه ممكن است ملائكه شفاعت نمايند از كسانيكه براى خدا شريك قرار دادند در ستايش و پرستش اينها كه ايمان كامل و اعتقاد يقينى بآخرت ندارند و ميگويند بعد از مردن و خاك شدن چگونه ما دو مرتبه زنده ميشويم و از اوضاع و احوال آن عالم بىخبرند چگونه براى ملائكه اسمگذارى مينمايند بأسمائى كه مناسب با زنان است و ميگويند دختران خدايند اينها علم و دانش ندارند قول و فعلشان از روى معرفت و يقين نيست لذا ميگويند بر فرض قيامتى باشد بتها از ما شفاعت ميكنند و در اين عقائد پيروى از گمان و مظنّه مينمايند و گمان هيچگاه جاى يقين را نميگيرد و حقائق اشياء را جز بعلم نتوان ادراك نمود از دعوت و اصرار بر هدايت اين قبيل اشخاص كه بكلّى از ياد خدا غافل و منهمك در لذائذ دنيا شدهاند بايد صرف نظر نمود مقدار و مبلغ علم و دانش آنها همين است كه مانند حيوانات
جلد 5 صفحه 91
بخورند و بنوشند و از آتيه خود بىخبر باشند خدا بهتر ميداند و ميشناسد گمراهانى را كه قابل هدايت نيستند و كسانيرا كه هستند اگر بخواهد آنها را هدايت ميفرمايد وظيفه پيغمبر فقط ابلاغ است كه بعمل آمده خداوند هم در دنيا يا آخرت بدكارانرا بجزاى اعمال و عقائدشان خواهد رسانيد و السلام على من اتّبع الهدى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الأُنثي «21» تِلكَ إِذاً قِسمَةٌ ضِيزي «22»
آيا براي شما فرزند ذكور باشد و براي خدا فرزند اناث اينکه قسمت بر خلاف
جلد 16 - صفحه 329
عدالت و انصاف است، نظر به اينكه اينکه مشركين از دختر بسيار مشمئز بودند و پيغمبر (ص) فوق العاده علاقه داشتند، امّا اشمئز از آنها از اناث در قرآن ميفرمايد وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثي ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ يَتَواري مِنَ القَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمسِكُهُ عَلي هُونٍ أَم يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحكُمُونَ نحل آيه 60 و 61 و اما علاقه بذكور باندازه بود که اگر زنهاي زانيه پسر ميآوردند كساني که با او زنا كرده بودند با يك ديگر اختلاف ميكردند و زد و خورد مينمودند، چنانچه در مورد زياد اختلاف داشتند که سميّه مادرش اينکه بچه را آورد و بالاخره پدرش معلوم نشد که ميگفتند زياد إبن ابيه حتي عمرو عاص مدعي شد که روزي ابو سفيان از سفر آمد نزد من گفت: يك زن از زنهايي که در دست تو است براي من بياور گفتم من فعلا جز سميّه نداريم گفت: او دهانش متعفن است، گفتم: غير او نيست ناچار سميّه را براي او آوردم و چون از نزد سميّه مراجعت كرد قطرات منّي از عورتش چكه ميزد، همين كلام را معاويه گرفت و گفت: زياد برادر من است و او را برد نزد دخترانش و گفت: اينکه عمّ شما است بشما محرم است، و در قضيّه عبيد اللّه بن مرجانه چهل نفر مدّعي شدند بالاخرة اشخاص شناسا را آوردند آنها گفتند:
شباهت باحدي از شما ندارد فقط ابهام پاي او شبيه ابهام پاي زياد است، شداد بن زياد و قضيّه ضحاك حبشيه و نوفل و خطّاب نگفتني است بس است در مدح او (من کان حدّه عمّه و والده و امّه اخته و عمّته- أجدر أن يبغض الولي و ان ينكر يوم الغدير بيعته).
لذا خداوند ميفرمايد: أَ لَكُمُ الذَّكَرُ شما پسر داشته باشيد.
وَ لَهُ الأُنثي که ملائكه را دختران خدا ميدانيد ملائكه که خدا ميفرمايد:
أَ فَأَصفاكُم رَبُّكُم بِالبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ المَلائِكَةِ إِناثاً اسرا آيه 42.
و ميفرمايد: بَل عِبادٌ مُكرَمُونَ لا يَسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَ هُم بِأَمرِهِ يَعمَلُونَ انبياء آيه 26 و 27.
تِلكَ إِذاً قِسمَةٌ ضِيزي ضيزي بمعني نقص است اشاره به اينكه آنچه بد ميدانيد براي خدا گذاردهايد و آنچه خوب ميپنداريد براي خود اتخاذ كردهايد با اينكه خداوند منزه از پسر و دختر است نه عيسي و عزيز پسران خدا هستند و نه
جلد 16 - صفحه 330
ملائكه دختران او و نه يهود و نه نصاري ابناء اللّه هستند تمام مخلوق او او خالق تمام است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- «اگر چنین باشد این تقسیمی ناعادلانه است» که میان خود و خدا قائل شدید! (تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی). چرا که سهم خدا را پستتر از سهم خود میدانید! به این ترتیب قرآن افکار منحط و خرافی آنها را به باد استهزا میگیرد که شما از یکسو دختران را زنده به گور میکنید و عیب و ننگ میدانید، و از سوی دیگر فرشتگان را دختران خدا میدانید، نه تنها خودشان را میپرستید که مجسمههای بیروح آنها نیز به صورت بتها در نظر شما این همه احترام دارد. و از اینجا روشن میشود که حد اقل بسیاری از بتهای سنگی و چوبی که مورد پرستش عرب واقع میشد به زعم آنها مجسمههای فرشتگان بود فرشتگانی که آنها را «ربّ النوع» و مدیر و مدبر عالم هستی میدانستند و نسبت آنها را با خدا نسبت دختر و پدر میپنداشتند.
ج4، ص586
از اینجا معلوم میشود که قرآن هرگز نمیخواهد اعتقاد عرب جاهلی را در مورد تفاوت دختر و پسر بپذیرد، بلکه میخواهد مسلمات طرف را به رخ او بکشد و الا نه دختر و پسر در منطق اسلام از نظر ارزش انسانی تفاوتی دارند، و نه فرشتگان دختر و پسر دارند و نه اصلا آنها فرزندان خدا هستند، و نه خدا اصولا فرزندی دارد.
نکات آیه
۱ - اعتقاد مشرکان مبنى بر دختر داشتن خداوند، باورى ناروا و ناسازگار با مبانى ارزشى خود آنان (ألکم الذّکر و له الأُنثى . تلک إذًا قسمة ضیزى) با آن که مشرکان پسر را بر دختر ترجیح مى دادند، خداوند تقسیم آنان را در نسبت دادن دختر، به او و برگزیدن پسر براى خویشتن، تقسیمى غیر عادلانه دانسته و آن را نامتناسب با مبانى ارزشى خود آنان معرفى کرده است.
۲ - باورهاى غلط مشرکان، حربه اى علیه خود آنان از سوى خداوند (ألکم الذّکر ... تلک إذًا قسمة ضیزى) خداوند، در مقام تخطئه دختر داشتن خویش، باورهاى غلط مشرکان را به رخ آنان کشیده و از آن حربه اى علیه خودشان ساخته است.
۳ - استفاده از جدل و به کارگیرى مبانى باطل گرایان علیه خود آنان، از روش هاى قرآن در احتجاج با اهل شرک (ألکم الذّکر و له الأُنثى . تلک إذًا قسمة ضیزى) با توجه به این که خداوند مبناى ارزشى مشرکان را در تبعیض بین پسران و دختران علیه خود آنان به کار گرفته است، مطلب بالا استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- خدا: افعال خدا ۲; انتساب دختر به خدا ۱
- عقیده: عقیده به فرزنددارى خدا ۱
- قرآن: روش بیانى قرآن ۳
- مجادله: نقش مجادله ۳
- مشرکان: آثار عقیده مشرکان ۲; روش احتجاج با مشرکان ۳; عقیده باطل مشرکان ۱، ۳; مجادله با مشرکان ۳
منابع