الأعراف ٥
کپی متن آیه |
---|
فَمَا کَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا إِلاَّ أَنْ قَالُوا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِينَ |
ترجمه
الأعراف ٤ | آیه ٥ | الأعراف ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دَعْوَاهُمْ»: دعای ایشان. استغاثه آنان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۹، سوره اعراف
- اشاره به عهدى كه خدا از آدميان گرفته ، و ساير معارفى كه در سوره اعراف آورده شده است .
- مكلف بودن مشركين به توحيد خداى تعالى ومسئول بودن آنان نسبت به ايمان و عمل صالح
- مراد از (( وزن (( و (( ميزان (( اعمال
- اشاره به اينكه ممكن است هر يك از اعمال ، واحدى براى سنجش داشته باشد و بيان معناىجمله : (( و الوزن يومئذ الحق ((
- اقوالى كه در مورد معناى جمله : (( و الوزن يومئذ الحق (( گفته شده است .
- مراد از (( موازين (( و معناى (( ثقل موازين (( در جمله : (( فمن ثقلت موازينه ((
- معناى وزن اعمال در روز قيامت ، تطبيق اعمال است بر حق و براى هر كدام ازاعمال انسان ميزانى است .
- نكته دوم : اينكه معلوم شد كه براى هر انسانى ميزان هاى متعددى است كه هر كدام ازعمل هايش با يكى از آنها سنجيده
- بحث روايتى (رواياتى در مورد مكى بودن سوره اعراف ، وزن و ميزان اعمال و ثقل و خفت اعمال و...)
- روايتى در بيان مراد از وزن اعمال كه مى گويدعمل صفت كارى است كه انجام مى شود و قابل توزين (اصطلاحى ) نيست و خداجاهل نيست و احتياج به توزين اشياء ندارد.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَما كانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «5»
پس آن هنگام كه قهر ما سراغشان آمد، سخن و اعتراضى نداشتند، جز آنكه گفتند: ما قطعاً ستمكار بوديم.
نکته ها
«قرية»، به معناى روستا نيست، بلكه مركز اجتماع مردم است، چه شهر، چه روستا.
«بيات»، شب هنگام و شبانه است و «قائِلُونَ» از «قيلولة»، به معناى خواب يا استراحت نيمروز است. «اقاله» به معناى پس گرفتن جنس فروخته شده از همين باب است، چون خريدار، از نگرانى معامله راحت مىشود.
هر ستمگرى، روزى در مواجهه با قهر خدا به اشتباه خود اعتراف مىكند، «إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ» ولى اين اعترافات ثمرى ندارد. چنانكه در آيهى ديگر مىخوانيم: هنگامى كه عذاب ما را
جلد 3 - صفحه 19
ديدند، گفتند: به خداى يگانه ايمان آورديم و به آنچه شركورزيديم، كافر شديم؛ امّا ايمان به هنگام عذاب سودى براى آنان نداشت. فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا ... «1»
پیام ها
1- مناطقى كه با قهر الهى نابود شدند، بسيار است. «وَ كَمْ»
2- از تجربيّات تلخ ديگران، عبرت بگيريم. «وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها»
3- قرآن با بيان هلاكت قريهها به جاى هلاكت مردم، عظمت عذاب را بيان مىكند. «وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها»
4- كيفرهاى الهى مخصوص قيامت نيست، ممكن است در دنيا هم نمونههايى از آن را ببينيم. «وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها»
5- هر كس غير خدا را سرپرست گرفت، منتظر قهر الهى باشد. وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ... وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها
6- از سنّتهاى الهى، نابود كردن امّتها به خاطر نافرمانى و تبعيّت از ديگران است. وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ... وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها
7- ارادهى خداوند، همه چيز را دگرگون مىكند. «أَهْلَكْناها»
8- قهر الهى، گاهى ناگهانى است و روز و ساعت مشخّص و فرصتى براى فكر و چارهجويى ندارد. «بَياتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ»
9- عذاب به هنگام استراحت، غافلگيرانه وتلختر است. «بَياتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ»
10- بسيارى از شعارها در زمان رفاه است، هنگام خطر، كسى حرفى براى گفتن ندارد. فَما كانَ دَعْواهُمْ ...
11- حوادث و خطرها، غرور را مىشكند و پردههاى غفلت را كنار زده و وجدانها را بيدار مىسازد. «إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ»
«1». مؤمن، 84- 85.
جلد 3 - صفحه 20
12- اگر امروز با اختيار خضوع نكرديد، روزى به اجبار كرنش خواهيد كرد.
«قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ»
13- سراغ غير خدا رفتن و عدم پيروى از انبيا (كه در دو آيهى قبل بود)، ظلم است. «كُنَّا ظالِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَما كانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلاَّ أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «5»
فَما كانَ دَعْواهُمْ: پس نبود دعا و استغاثه آنها يا اعادى ايشان از صحت دين خود، إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا: وقتى كه آمد عذاب و بلاى ما، إِلَّا أَنْ قالُوا:
مگر آنكه گفتند، بر سبيل تحسر و ندامت كه، إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ: بدرستى كه ما بوديم ظلم كننده به نفس خود كه تكذيب رسل نموديم. يعنى اعتراف كردند به ظلم خود و آنچه بر آن بودند؛ و اقرار كردند به بطلان آن به جهت تحسر بر آن، يا به سبب مظنهاى كه اعتراف به جرايم سبب خلاصى از عذاب باشد؛ و حال آنكه نزول عذاب و ارتفاع تكليف مقارن يكديگرند. پس آيه شريفه دال است بر آنكه وقت نزول عذاب توبه و استغفار مفيد نباشد. و قوم يونس عليه السّلام از اين حكم مستثنىاند چنانكه معلوم شود، إن شاء اللّه تعالى.
ايقاظ: آيه شريفه منذر و منبه است عموم مكلفان را از مخالفت احكام خدا كه از اين واقعات عبرت گيرند و مغرور نشوند. امير المؤمنين عليه السلام در خطبهاى فرمايد: عباد اللّه، اين الّذين عمّروا فنعموا و علّموا ففهموا و انظروا فلهوا و سلّموا فنسوا! امهلوا طويلا و منحوا جميلا و حذّروا اليما و وعدوا جسيما! احذروا الذّنوب المورّطة و العيوب المسخطة. اولى الابصار
جلد 4 صفحه 13
و الاسماع (الخ). «1» اى بندگان خدا كجايند كسانى كه عمر داده شدند، پس زيستند به ناز و نعمت؛ و تعليم شدند پس فهم كردند به مظنه سليمه؛ و مهلت داده شدند، پس غفلت و اعراض نمودند از طاعات به لهويات؛ و صحت يافتند از آفات، پس فراموش كردند تنبيهات و تذكرات را. مهلت داده شدند زمان دراز، و متنعم شدند به عطاى جميل، و تهديد شدند به عذاب اليم، و وعده داده شدند به نعيم جسيم؛ و به سبب شغل دنيا باز ماندند از آن نعم. حذر كنيد بندگان خدا از گناهانى كه اندازندهاند صاحب خود را به هلاكت، و از عيوبى كه غضب آرندهاند حضرت عزت را؛ اى صاحبان ديدههاى بينا و گوشهاى شنوا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَما كانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلاَّ أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «5»
ترجمه
پس نبود ادعاى آنها وقتى كه آمد ايشانرا عذاب ما مگر آنكه گفتند بدرستيكه ما بوديم ستمكاران.
تفسير
پس از نزول عذاب الهى بر ستمكاران بنفس و غير چاره براى آنها باقى نميماند جز آنكه اقرار بگناه نمايند و اين اعتراف بظلم هم ادّعا و حرف حساب آنها است و هم اعتذار و دعا و مسئلت عفو است از آنها كه شايد رحمت الهى شامل حال آنها شود و عذاب از ايشان مرتفع گردد چنانچه در امم سابقه از قديم مرسوم و معمول بوده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَما كانَ دَعواهُم إِذ جاءَهُم بَأسُنا إِلاّ أَن قالُوا إِنّا كُنّا ظالِمِينَ «5»
پس نبود دعواي آنها زماني که بأس ما آمد آنها را مگر آنكه گفتند محققا ما ظالم بوديم.
اعتراف بظلم و معاصي و اقرار بشرك و كفر بعد از معاينه عذاب سودي ندارد وَ لَيسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذِينَ يَعمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّي إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ المَوتُ الاية نساء آيه 22، و همچنين اعتراف فرعون إِذا أَدرَكَهُ الغَرَقُ الاية يونس آيه 90.
فقط يك مورد را خداوند استثناء فرموده قوم يونس فَلَو لا كانَت قَريَةٌ آمَنَت فَنَفَعَها إِيمانُها إِلّا قَومَ يُونُسَ لَمّا آمَنُوا كَشَفنا عَنهُم عَذابَ الخِزيِ فِي الحَياةِ الدُّنيا
جلد 7 - صفحه 272
وَ مَتَّعناهُم إِلي حِينٍ يونس آيه 98.
فَما كانَ دَعواهُم اشاره به اينكه هيچ راه عذري براي آنها باقي نمانده و حجت بر آنها از هر جهتي تمام شده إِذ جاءَهُم بَأسُنا يعني آثار عذاب ظاهر شد و الّا بعد از نزول عذاب که آنها هلاك شدهاند جاي دعوي باقي نمانده إِلّا أَن قالُوا اعتراف بتقصير و معاصي خود كنند و بگويند إِنّا كُنّا ظالِمِينَ چه ظلم در دين که شرك و كفر و عناد و عصبيت و ساير اموري که باعث زوال ايمان شود و چه ظلم بنفس از ارتكاب معاصي و ترك واجبات و كوتاهي در ازاله اخلاق رذيله و در تحصيل علم واجب، و چه ظلم بغير از غيبت و تهمت و نمّامي و زخمزبان و سبّ و فحش و لعن و سعايت و همچنين اذهاب مال و مقام و آزار جسمي و روحي.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 5)- در این آیه سخن را چنین ادامه میدهد: «آنها به هنگامی که در گرداب بلا گرفتار میشدند و توفان مجازات، زندگیشان را درهم میکوبید (از مرکب غرور و نخوت پیاده شده) فریاد میزدند: ما ستمگر بودیم» و اعتراف میکردند که ظلم و ستمهایشان دامانشان را گرفته است! (فَما کانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ).
ولی اعترافی که سودی به حال آنها نداشت، زیرا یک نوع اعتراف «اجباری و اضطراری» بود که حتی مغرورترین افراد خود را از آن ناگزیر میبینند، و کمترین
ج2، ص26
نشانهای از انقلاب روحی در آن نیست.
قابل ذکر است که این گونه آیات اخطارهای کوبندهای است برای امروز و برای فردا، برای ما و همه اقوام آینده، زیرا در سنّت و قانون الهی تبعیض مفهوم ندارد.
هم اکنون، انسان صنعتی با تمام قدرتی که پیدا کرده است، در مقابل یک زلزله، یک توفان، یک باران شدید و مانند اینها به همان اندازه ضعیف و ناتوان است که انسانهای قبل از تاریخ ناتوان بودند، بنابراین همان عواقب شوم و دردناکی که ستمکاران اقوام گذشته و انسانهای مست غرور و شهوت و افراد سرکش و آلوده پیدا کردند، از انسانهای امروز دور نیست.
نکات آیه
۱- ستم پیشگان، به هنگام مواجه شدن با عذابهاى دنیوى (عذاب استیصال)، معترف به ظلمهاى گذشته خویش شدند (فما کان دعویهم ... إنا کنا ظلمین)
۲- جوامع بى اعتنا به قوانین دین و اعراض کنندگان از ولایت خداوند، از ظالمان هستند. (اتبعوا ... قالوا إنا کنا ظلمین) ظالم خواندن اقوام هلاک شده پیشین پس از فرمان به تبعیت از قوانین دین و بر حذر داشتن مردم از پذیرش ولایت غیر خدا، بیانگر آن است که پذیرش ولایت غیر خدا و پیروى نکردن از قوانین دین، ظلم است.
۳- ستمگرى امتهاى پیشین، عامل نابودى آنان با کیفرهاى دنیوى (عذاب استیصال) شد. (کم من قریة أهلکنها ... قالوا إنا کنا ظلمین)
۴- روى آوردن نشانه هاى مرگ با عذاب استیصال، موجب پى بردن آدمیان به حقیقت اعمال خویش است. (فما کان دعویهم ... إنا کنا ظلمین)
۵- ظهور بطلان ولایت غیر خدا براى مشرکان با آمدن عذاب الهى (و لاتتبعوا ... فما کان دعویهم إذ جاء بأسنا إلا ان قالوا إنا کنا ظلمین) با توجه به جمله «و لاتتبعوا من دونه أولیاء» معلوم مى شود که مشرکان با نزول عذاب استیصال، حقیقت امر را دریافته و خود را به سبب پذیرش ولایت غیر خدا ستمگر خواندند.
۶- وجود فاصله زمانى بین نزول عذاب استیصال و هلاکت گرفتاران به آن (فما کان دعویهم إذ جاء بأسنا إلا ان قالوا إنا کنا ظلمین)
۷- اعتراف ظالمان به ظلم خویش پس از آمدن عذاب الهى بى ثمر است. (کم من قریة أهلکنها ... قالوا إنا کنا ظلمین)
موضوعات مرتبط
- اقرار: به ظلم ۱، ۷; اقرار به هنگام عذاب ۷; اقرار بیخثمر ۷
- امتها: آثار ظلم امتها ۳; عوامل هلاکت امتها ۳
- حقایق: عوامل ظهور حقایق ۵
- خدا: عذابهاى خدا ۷
- دین: اعراض از دین ۲
- ظالمان:۲ اقرار ظالمان ۲ ۱، ۷; ظالمان ۲ به هنگام عذاب ۱; عذاب ظالمان ۲ ۷
- ظلم: موارد ظلم ۲
- عذاب: اهل عذاب ۶; استیصال عذاب ۱، ۳، ۴; عذاب دنیوى ۱; مراتب عذاب ۱، ۳; نزول عذاب استیصال ۶
- عمل: علم به حقیقت عمل ۴
- کیفر: دنیوى ۳
- مرگ: نشانه هاى مرگ ۴
- مشرکان: به هنگام عذاب ۵
- ولایت: بطلان ولایت غیر خدا ۵; معرضان از ولایت ۲
منابع