الأنبياء ١٤
کپی متن آیه |
---|
قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِينَ |
ترجمه
الأنبياء ١٣ | آیه ١٤ | الأنبياء ١٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَا وَیْلَنَا»: ای وای بر ما! ترکیبی است که به هنگام افسوس خوردن و پشیمانی بردن گفته میشود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء
- معناى نزديك شدن حساب - قيامت - به مردم
- وجوهى كه درباره جمع بين «غفلت» و «اعراض» در جملۀ: «وَ هُم فِى غَفلَةٍ مُعرِضُون» گفته شده است
- گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام
- آيا كلام از جهت كلام بودن، فعل متكم است، يا صفت او، يا هيچ كدام؟
- اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اين كه مكنونات ضماير را كشف مى كند
- بيان اين كه بحث درباره حدوث و قدم قرآن بى مورد بوده است
- افترائات مكذّبان پيامبر اكرم «ص»، در تكذيب و انكار آن حضرت
- افزایش درجه به درجه افترائات كفار، عليه پيامبر اسلام «ص»
- پاسخ خداوند به احتجاج مشركان، بر نفى نبوت پيامبر«ص»
- مقصود از «ذكر» و «اهل ذكر»، در «فَسئَلُوا أهل الذكر»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14»
(و چون عذاب ما را جدّى ديدند) گفتند: اى واى بر ما! همانا ما ستمكار بوديم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14»
در آن حال مشاهده عذاب بر سبيل پشيمانى و ندامت و تحسر:
قالُوا يا وَيْلَنا: گفتند اى واى بر ما. إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ: بدرستى كه ما بوديم ستمكار بر خويش به سبب كفر و تكذيب پيغمبران و انكار آيات حضرت سبحان. حاصل آنكه در وقت نزول عذاب، از كارهاى ناشايسته خود پشيمان شده اقرار نمايند به تقصير و گناه خود، و داد هلاكت برآورند، لكن چه فايده؛ پيش از عقوبت بايد تأمل نمايد در سر انجام كار كه شايد اين آگاهى او را هشيارى دهد به توبه و تدارك و بازگشت از ناسپاسى به سپاسدارى و از نافرمانى به فرمانبردارى، و الا بعد از وقوع در مهلكه و عذاب، داد و فرياد نتيجه ندارد، و حسرت و ندامت سودى نخواهد داشت. علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد.
جلد 8 - صفحه 369
حضرت امير المؤمنين عليه السلام در كلمات قصار مىفرمايد: من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن و من اعتبر ابصر و من أبصر فهم و من فهم علم «1».
كسى كه در فكر حساب خود باشد سود برده است، و كسى كه غافل باشد از حساب نفس خود زيان كرده است، و كسى كه بترسد از عذاب خدا ايمن گشته است، و كسى كه عبرت يابد از دنيا بينا شده در امر دين و دنيا، و كسى كه بينا شد فهميد نيك و بد را، و كسى كه فهميد نيك و بد را دانشمند شد در معرفت خداى تعالى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ «11» فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ «12» لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ «13» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14» فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15»
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16» لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ «17» بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ «18» وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19» يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ «20»
ترجمه
- و چه بسيار در هم شكستيم از اهل بلدى كه بودند ستمكاران و پديد آورديم بعد از آنها گروهى ديگران
پس چون احساس نمودند عذاب ما را
جلد 3 صفحه 542
آنگاه آنان از آن ميگريختند
گفته شد نگريزيد و باز گرديد بسوى آنچه متنّعم شديد در آن و منزلهاتان باشد كه سؤال كرده شويد
گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم ستمكاران
پس بود پيوسته اين خواندنشان تا گردانديمشان مانند گياه درو شده خاموشان
و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو است بازى كنندگان
اگر ميخواستيم كه بگيريم مايه سرگرمى را هر آينه ميگرفتيم آنرا از نزد خودمان اگر بوديم كنندگان
بلكه مىاندازيم حقّ را بر باطل پس ميشكند آنرا پس آنگاه آن نابود است و از براى شما كلمه واى است بسبب آنچه وصف ميكنيد
و مر او را است هر كه در آسمان و زمين است و كسانيكه نزد اويند تكبّر نميكنند از پرستش او و نه وامانده ميشوند
تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند.
تفسير
- خداوند متعال براى تخويف كفار باز شمهاى از احوال امم سابقه را تذكّر داده ميفرمايد و چه بسيار درهم شكستيم اركان وجود اهالى بلادى را كه ظلم نمودند بخودشان و خلق بكفر و عناد با انبيا و اوليا و بعد از هلاك آنها دسته ديگرى را موجود و در منازل و املاك آنان جاى گزين و مستقرّ نموديم و در موقع نزول عذاب چون مشاهده و احساس نمودند شدّت و حدّت آنرا پاى بگريز نهادند و بسرعت فرار ميكردند و نداى ملائكه بگوش آنها ميرسيد كه فرار نكنيد و بر گرديد بسوى وسائل عيش و نوش خودتان و بمنازل خويش شايد حاجتمندانى بيايند و از شما چيزى بخواهند و شما نباشيد با آنها كمكى كنيد و اين كلام را بنحو استهزاء و سخريّه بآنها ميگويند تا عذابشان كامل گردد و آنها ميگفتند واى بر ما حقّا كه ما ظلم بخودمان كرديم و اين كلمه واى بر ما ورد زبان آنها بود تا مانند گياه درو شده خاكسار و خاموششان نموديم گفتهاند اينكه خداوند از گفتن ويلنا تعبير بدعوى فرموده براى آنستكه گوينده ويلنا گويا ويل را براى خود ميخواند كه بر او وارد شود و بنظر حقير براى طعن بر آنها است گويا فرموده هميشه اين كلمه دعاى آنها بود تا بمجازات رسيدند يعنى اگر بجاى واى گفتن در همان حال خدا را ميخواندند و متوسل باولياء او ميشدند ممكن بود راه نجاتى براى آنها پيدا شود ولى افسوس كه بجاى دعا كلمهاى گفتند كه جز افسوس براى آنها ثمرى نداشت و خداوند خلق نفرمود آسمان و زمين و موجودات آن دو را براى آنكه
جلد 3 صفحه 543
آنها را بازيچه خود قرار دهد بلكه خلق فرمود براى تهذيب نفوس و تكميل عقول و تحصيل معرفت و اخلاص عبادت و نيل بمقامات آخرت و اگر ميخواست اسباب سرگرمى و بازى براى خود فراهم فرمايد از عالم مجرّدات كه مناسب با ساحت قدس ربوبى باشد اتّخاذ ميفرمود نه از عالم مادّيات كه دور از وادى ايمن و عالم اعلى هستند و بعضى لهو را بزن و فرزند تفسير نموده و كلام را ناظر به ردّ يهود و نصارى و امثال آنها كه براى خداوند اثبات زن و فرزند نمودهاند دانستهاند و در هر حال اراده نفرمود و اتخاذ نكرد لذا كلمه ان را دران كنّا فاعلين بعضى نافيه قرار دادهاند ولى خلاف ظاهر است بلكه ظاهرا ان شرطيّه و مراد آنستكه اگر ميخواستيم از عالم بالا ميگرفتيم اگر اهل لهو و لعب بوديم ولى ما اصلا اينكاره نيستيم و اين توهّمات بكلّى از ساحت مقدّس ما دور است تعالى اللّه عمّا يقول الظالمون علوّا كبيرا و خداوند حقّ را مانند سنگ سختى كه از جاى دور پرتاب كنند وارد بر باطل ميفرمايد پس مانند كاسه سرى كه شكستگى بمغزش برسد باطل را متلاشى و مضمحل و نابود ميكند چون قذف رمى محكم از دور است و دمغ شكست سر است كه واصل بدماغ باشد و در كلام تشبيه معقول بمحسوس شده براى تصوير غلبه حق بر باطل در خارج و مبالغه در آن بنحو شگفت آورى كه فوق آن متصوّر نيست پس چگونه ممكن است چنين خداوندى شغل باطلى را براى خود اتخاذ فرمايد و مشغول بلهو و لعب شود و واى و ويل گفتن براى كفّار قريش و امثال آنها كه براى خدا شريك و زن و فرزند قرار دادند ثابت و لازم است مانند امم سابقه كه بهرهاى جز ويل نداشتند تا مردند و ذكر شد براى اين اوصاف نالايقى كه براى خداوند اثبات مينمايند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ باطلى نيست كه در مقابل حقّ قيام نمايد مگر آنكه حقّ بر باطل غالب شود و اين است مراد از قذف حقّ بر باطل در آيه شريفه و تمام موجودات سماويّه و ارضيّه مملوك حقّند بملكيّت حقّه حقيقيّه و كسانيكه در عالم اعلى ميباشند از اصناف ملائكه كه در ساحت قرب ربوبى جاى دارند و عساكر غيبيّه الهيّه بشمار ميآيند استنكاف و استكبار از پرستش و بندگى او ندارند و خسته و مانده نميشوند و هميشه مشغول بتسبيح و تقديس حقّند و ضعف و سستى و فتورى براى ايشان روى نميدهد و اينها همه دليل است
جلد 3 صفحه 544
بر آنكه خداوند شريك و شبيه و عديل و نظير و مثل و مانند ندارد و مستغنى از اتخاذ لهو و لعب و زن و فرزند است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه ملائكه معصوم و محفوظند از كفر و افعال قبيحه بالطاف الهيّه خدا فرموده در باره آنها كه معصيت نميكنند خدا را در آنچه امر كند آنانرا و بجا ميآورند آنچه را مأمور باشند و نيز فرموده و له من فى السموات و الارض تا آخر آيه و در اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند آيا ملائكه ميخوابند فرمود هيچ زنده اى نيست مگر آنكه او ميخوابد عرضه داشتند خدا ميفرمايد تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند حضرت فرمود نفسهاى آنها تسبيح است و در روايتى براى تمام اجزاء بدن آنها بأصوات مختلفه اثبات حمد و تسبيح شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا يا وَيلَنا إِنّا كُنّا ظالِمِينَ «14»
گفتند: موقعي که مشاهده عذاب كردند و راه فرار نداشتند: اي واي بر ما محقّقا ما بوديم ظلم كنندگان. ظلم سه قسم است.
اوّل: ظلم به نفس و اينکه هم مراتبي دارد، مرتبه أعلي آن عدم ايمان با اينكه حجّت از هر جهت بر آنها تمام شده بود خداوند تبارك و تعالي همه نوع اسباب هدايت را در دسترس آنها قرار داده از افاضه عقل و شعور و ادراك که گفتند: عقل رسول باطني است، و ارسال رسول و انزال كتاب، و بيان أحكام و ارائه طريق و غير اينها.
دوّم: ارتكاب معاصي که هر معصيتي استحقاق عذاب دارد بعلاوه آثار معاصي در دنيا بسيار است سياهي قلب که در خبر است: هر معصيتي يك خال سياه در قلب احداث ميكند، اگر رسيد بجايي که تمام صفحه قلب سياه شد ميفرمايد: (لا يرجي بخير و صار قلبه منكوسا) تسلّط شيطان بعد از رحمت، گرفتاريهاي گوناگون در دنيا، تسلّط ظالم بر سر آنها سلب نعم الهي، كوتاهي عمر و غير اينها.
سوّم: ظلم به غير بالاخصّ به انبياء و مقرّبان درگاه الهي که در حديث قدسي ميفرمايد:
«و عزتي و جلالي لا يجوزني ظلم ظالم»
و در خبر است:
«الظلم ظلمات يوم القيامة»
، و دارد، گناهان مظلوم را بر ظالم بار ميكنند، و عبادات ظالم را به مظلوم ميدهند، و اگر ظالم عبادت ندارد و مظلوم هم گناهي ندارد خطاب ميرسد به مظلوم که: هر که را از دوستانت و بستگانت آلوده به معاصي شدند بياور و بر ظالم حمل كن تا تدارك ظلم آن شود. و از همين باب است ظلم به اهل بيت عصمت و طهارت که گناهان شيعيان و دوستان خود را بر ظالمين به آنها حمل
جلد 13 - صفحه 148
ميكنند.
(قالُوا يا وَيلَنا): ويل هلاكت و عذاب و بدبختي و محروميّت از مثوبات است.
(إِنّا كُنّا ظالِمِينَ): هم ظلم به نفس هم ظلم به غير هم ظلم به دستورات الهيّه و كتب سماويّه و حجج الهيّه.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- به هر حال آنها در این هنگام بیدار میشوند، آنچه را قبلا شوخی میپنداشتند به جدیترین صورت در برابر خویش میبینند و فریادشان بلند میشود «میگویند: ای وای بر ما که ظالم و ستمگر بودیم»! (قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ).
ج3، ص159
نکات آیه
۱- رفاه زدگان جوامع ستم پیشه، به ظلم و ستم خویش پس از احساس عذاب الهى اعتراف مى کنند. (فلمّا أحسّوا بأسنا ... قالوا یویلنا إنّا کنّا ظلمین )
۲- مرفهان ستمگر، با مشاهده عذاب الهى در حسرت و ندامت فرو مى روند. (فلمّا أحسّوا بأسنا ... قالوا یویلنا إنّا کنّا ظلمین )
۳- توجه انسان به حقایق و پشیمانى از عملکرد خویش، به هنگام گرفتارى مهلک و مشاهده عذاب الهى (فلمّا أحسّوا بأسنا ... قالوا یویلنا إنّا کنّا ظلمین ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که جمله «قالوا یا ویلنا...» استئنافیه و بیان براى جمله «فلمّا أحسّوا بأسنا...» باشد; یعنى، وقتى عذاب ما را احساس کنند، به گناه خویش اذعان و بر حقیقت امر اعتراف مى کنند. بنابراین احساس عذاب و مشاهده گرفتارى مهلک، موجب توجه آدمى به حقایق و اعتراف به آن است.
۴- رفاه زدگان و خوشگذرانان جوامع، ظالم و ستمگراند. (قریة کانت ظالمة ... ما أُترفتم فیه ... إنّا کنّا ظلمین )
۵- ظلم مستمر، عامل نابودى و نزول عذاب الهى (فلمّا أحسّوا بأسنا ... قالوا یویلنا إنّا کنّا ظلمین )
موضوعات مرتبط
- اقرار: اقرار به ظلم ۱
- پشیمانى: عوامل پشیمانى ۳
- تنبه: عوامل تنبه ۳
- خوشگذرانان: ظلم خوشگذرانان ۴
- ظالمان :۴ اقرار ظالمان ۱; حسرت ظالمان ۲; ظالمان هنگام عذاب ۱، ۲
- ظلم: آثار ظلم ۵
- عذاب: آثار ابتلا به عذاب ۳; آثار رؤیت عذاب ۳; پشیمانى هنگام عذاب ۱; عوامل عذاب ۵
- مرفهان: اقرار مرفهان ۱; پشیمانى مرفهان ۲; حسرت مرفهان ۲; ظلم مرفهان ۴; مرفهان هنگام عذاب ۱، ۲
منابع