الأنبياء ١٥
کپی متن آیه |
---|
فَمَا زَاَلَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيداً خَامِدِينَ |
ترجمه
الأنبياء ١٤ | آیه ١٥ | الأنبياء ١٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دَعْوَاهُمْ»: فریاد و صدای ایشان. «حَصِیداً»: درو شده. مراد از پای انداخته و پی کرده میباشد. «خَامِدِینَ»: خاموش شدگان. مراد هلاک شوندگان و از نفس افتادگان است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء
- معناى نزديك شدن حساب - قيامت - به مردم
- وجوهى كه درباره جمع بين «غفلت» و «اعراض» در جملۀ: «وَ هُم فِى غَفلَةٍ مُعرِضُون» گفته شده است
- گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام
- آيا كلام از جهت كلام بودن، فعل متكم است، يا صفت او، يا هيچ كدام؟
- اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اين كه مكنونات ضماير را كشف مى كند
- بيان اين كه بحث درباره حدوث و قدم قرآن بى مورد بوده است
- افترائات مكذّبان پيامبر اكرم «ص»، در تكذيب و انكار آن حضرت
- افزایش درجه به درجه افترائات كفار، عليه پيامبر اسلام «ص»
- پاسخ خداوند به احتجاج مشركان، بر نفى نبوت پيامبر«ص»
- مقصود از «ذكر» و «اهل ذكر»، در «فَسئَلُوا أهل الذكر»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15»
و پيوسته، اين سخن آنان بود تا ما آنها را درو كرده و خاموش و بىحركت ساختيم.
نکته ها
كلمهى «حَصيد» به معناى محصود يعنى درو شده است. كلمه «خامد» به معناى خاموش شدن است.
در اينكه مراد از «مورد سؤال قرار گيريد» چيست؟ ممكن است اين باشد كه خودتان از يكديگر، يا فقرا از شما، يا تاريخ آينده از شما سؤال كند. واللَّهالعالم.
پیام ها
1- عذابى كه بر جوامع ستمگر نازل مىشود تدريجى است. «فَلَمَّا أَحَسُّوا» (احساس در مورد ديدن آثار قهر است كه به تدريج پيدا مىشود).
2- هيچ كس را در مقابل قهر خداوند، تاب مقاومت نيست. «يَرْكُضُونَ» (مغرورها نيز بهنگام خطر، صحنه را خالى كرده و مىگريزند.)
3- از قهر الهى نمىتوان فرار كرد. «لا تَرْكُضُوا»
4- كاميابى مىتواند زمينهساز ظلم وطغيان باشد. «ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ»
5- بايد مجازات را در محل وقوع جرم اجرا كرد، شايد مورد سؤال واقع شوند.
«لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»
6- ستمگران سرانجام مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. «تُسْئَلُونَ»
7- پايان ظلم، پشيمانى است. «يا وَيْلَنا»
جلد 5 - صفحه 431
8- عاقبت، وجدانهاى خفته، بيدار و منكران حقيقت، بر آن اقرار خواهند كرد.
«إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ»
9- به هنگام نزول بلا، نالهها از اثر مىافتد. فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ ...
10- كفر و ظلم، سرنوشتى همچون گياهان درو شده وبىجان براى انسان به ارمغان مىآورد. «حَصِيداً خامِدِينَ»
11- جار و جنجالهاى تبليغاتى، ستايشها و تملّقها، و تهديدها و ارعابها در محضر الهى محكوم به خاموشى است. «خامِدِينَ»
12- ظلم مستمر، عذاب الهى را در پى دارد. إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ ... حَصِيداً خامِدِينَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15»
فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ: پس پيوسته اين مقالت گفتار ايشان بود. حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ: تا آنكه قرار داديم ايشان را مانند گياه درويده خاموش شده مرده، يعنى عذاب استيصال چنان ايشان را فرا گرفت كه گرديدند مانند گياه درويده مرده خاموش شده مانند آتشى كه خاموش شود. كنايه از آنكه باقى نماند براى ايشان حس و حركتى و خشك شدند مانند خشكى حصيد و خمود گرديدند مانند خمودى آتش.
تنبيه: آيه شريفه تهديد و تخويف شديدى است نسبت به معاندين و مستكبرين از فرمانبردارى دين مبين به سبب كفر و سركشى، عاقبت مبتلا شدند به عذاب؛ و پس از گرفتارى، هر چه استغاثه نمودند نتيجه نيافته، عذاب سبحانى چنان آنها را نابود كرد كه صداى كبكه آنها خاموش و اثرى از ايشان باقى نماند.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام در ذيل خطبهاى فرمايد: فاعتبروا بما اصاب
«1» نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 199، ص 1180.
جلد 8 - صفحه 370
الامم المستكبرين من قبلكم من باس اللّه و صولاته و وقايعه و مثلاته و اتّعظوا بمثاوى خدودهم و مصارع جنوبهم ...
پس عبرت يابيد به آنچه رسيد امتهاى مستكبرين پيش از شما را از عذاب الهى و غضب سبحانى و واقعات كبريائى، و پند بگيريد به منزلهاى رخسارهاى ايشان و مكانهاى افتادن پهلوهاى ايشان «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ «11» فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ «12» لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ «13» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14» فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15»
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16» لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ «17» بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ «18» وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19» يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ «20»
ترجمه
- و چه بسيار در هم شكستيم از اهل بلدى كه بودند ستمكاران و پديد آورديم بعد از آنها گروهى ديگران
پس چون احساس نمودند عذاب ما را
جلد 3 صفحه 542
آنگاه آنان از آن ميگريختند
گفته شد نگريزيد و باز گرديد بسوى آنچه متنّعم شديد در آن و منزلهاتان باشد كه سؤال كرده شويد
گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم ستمكاران
پس بود پيوسته اين خواندنشان تا گردانديمشان مانند گياه درو شده خاموشان
و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو است بازى كنندگان
اگر ميخواستيم كه بگيريم مايه سرگرمى را هر آينه ميگرفتيم آنرا از نزد خودمان اگر بوديم كنندگان
بلكه مىاندازيم حقّ را بر باطل پس ميشكند آنرا پس آنگاه آن نابود است و از براى شما كلمه واى است بسبب آنچه وصف ميكنيد
و مر او را است هر كه در آسمان و زمين است و كسانيكه نزد اويند تكبّر نميكنند از پرستش او و نه وامانده ميشوند
تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند.
تفسير
- خداوند متعال براى تخويف كفار باز شمهاى از احوال امم سابقه را تذكّر داده ميفرمايد و چه بسيار درهم شكستيم اركان وجود اهالى بلادى را كه ظلم نمودند بخودشان و خلق بكفر و عناد با انبيا و اوليا و بعد از هلاك آنها دسته ديگرى را موجود و در منازل و املاك آنان جاى گزين و مستقرّ نموديم و در موقع نزول عذاب چون مشاهده و احساس نمودند شدّت و حدّت آنرا پاى بگريز نهادند و بسرعت فرار ميكردند و نداى ملائكه بگوش آنها ميرسيد كه فرار نكنيد و بر گرديد بسوى وسائل عيش و نوش خودتان و بمنازل خويش شايد حاجتمندانى بيايند و از شما چيزى بخواهند و شما نباشيد با آنها كمكى كنيد و اين كلام را بنحو استهزاء و سخريّه بآنها ميگويند تا عذابشان كامل گردد و آنها ميگفتند واى بر ما حقّا كه ما ظلم بخودمان كرديم و اين كلمه واى بر ما ورد زبان آنها بود تا مانند گياه درو شده خاكسار و خاموششان نموديم گفتهاند اينكه خداوند از گفتن ويلنا تعبير بدعوى فرموده براى آنستكه گوينده ويلنا گويا ويل را براى خود ميخواند كه بر او وارد شود و بنظر حقير براى طعن بر آنها است گويا فرموده هميشه اين كلمه دعاى آنها بود تا بمجازات رسيدند يعنى اگر بجاى واى گفتن در همان حال خدا را ميخواندند و متوسل باولياء او ميشدند ممكن بود راه نجاتى براى آنها پيدا شود ولى افسوس كه بجاى دعا كلمهاى گفتند كه جز افسوس براى آنها ثمرى نداشت و خداوند خلق نفرمود آسمان و زمين و موجودات آن دو را براى آنكه
جلد 3 صفحه 543
آنها را بازيچه خود قرار دهد بلكه خلق فرمود براى تهذيب نفوس و تكميل عقول و تحصيل معرفت و اخلاص عبادت و نيل بمقامات آخرت و اگر ميخواست اسباب سرگرمى و بازى براى خود فراهم فرمايد از عالم مجرّدات كه مناسب با ساحت قدس ربوبى باشد اتّخاذ ميفرمود نه از عالم مادّيات كه دور از وادى ايمن و عالم اعلى هستند و بعضى لهو را بزن و فرزند تفسير نموده و كلام را ناظر به ردّ يهود و نصارى و امثال آنها كه براى خداوند اثبات زن و فرزند نمودهاند دانستهاند و در هر حال اراده نفرمود و اتخاذ نكرد لذا كلمه ان را دران كنّا فاعلين بعضى نافيه قرار دادهاند ولى خلاف ظاهر است بلكه ظاهرا ان شرطيّه و مراد آنستكه اگر ميخواستيم از عالم بالا ميگرفتيم اگر اهل لهو و لعب بوديم ولى ما اصلا اينكاره نيستيم و اين توهّمات بكلّى از ساحت مقدّس ما دور است تعالى اللّه عمّا يقول الظالمون علوّا كبيرا و خداوند حقّ را مانند سنگ سختى كه از جاى دور پرتاب كنند وارد بر باطل ميفرمايد پس مانند كاسه سرى كه شكستگى بمغزش برسد باطل را متلاشى و مضمحل و نابود ميكند چون قذف رمى محكم از دور است و دمغ شكست سر است كه واصل بدماغ باشد و در كلام تشبيه معقول بمحسوس شده براى تصوير غلبه حق بر باطل در خارج و مبالغه در آن بنحو شگفت آورى كه فوق آن متصوّر نيست پس چگونه ممكن است چنين خداوندى شغل باطلى را براى خود اتخاذ فرمايد و مشغول بلهو و لعب شود و واى و ويل گفتن براى كفّار قريش و امثال آنها كه براى خدا شريك و زن و فرزند قرار دادند ثابت و لازم است مانند امم سابقه كه بهرهاى جز ويل نداشتند تا مردند و ذكر شد براى اين اوصاف نالايقى كه براى خداوند اثبات مينمايند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ باطلى نيست كه در مقابل حقّ قيام نمايد مگر آنكه حقّ بر باطل غالب شود و اين است مراد از قذف حقّ بر باطل در آيه شريفه و تمام موجودات سماويّه و ارضيّه مملوك حقّند بملكيّت حقّه حقيقيّه و كسانيكه در عالم اعلى ميباشند از اصناف ملائكه كه در ساحت قرب ربوبى جاى دارند و عساكر غيبيّه الهيّه بشمار ميآيند استنكاف و استكبار از پرستش و بندگى او ندارند و خسته و مانده نميشوند و هميشه مشغول بتسبيح و تقديس حقّند و ضعف و سستى و فتورى براى ايشان روى نميدهد و اينها همه دليل است
جلد 3 صفحه 544
بر آنكه خداوند شريك و شبيه و عديل و نظير و مثل و مانند ندارد و مستغنى از اتخاذ لهو و لعب و زن و فرزند است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه ملائكه معصوم و محفوظند از كفر و افعال قبيحه بالطاف الهيّه خدا فرموده در باره آنها كه معصيت نميكنند خدا را در آنچه امر كند آنانرا و بجا ميآورند آنچه را مأمور باشند و نيز فرموده و له من فى السموات و الارض تا آخر آيه و در اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند آيا ملائكه ميخوابند فرمود هيچ زنده اى نيست مگر آنكه او ميخوابد عرضه داشتند خدا ميفرمايد تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند حضرت فرمود نفسهاى آنها تسبيح است و در روايتى براى تمام اجزاء بدن آنها بأصوات مختلفه اثبات حمد و تسبيح شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَما زالَت تِلكَ دَعواهُم حَتّي جَعَلناهُم حَصِيداً خامِدِينَ «15»
پس اينکه دعوي را ادامه ميدهند تا موقعي که قرار دهيم آنها را كوبيده شده و خاموش شده، اشاره باين که هلاك شوند و از بين بروند.
(فَما زالَت تِلكَ دَعواهُم): از زماني که آثار عذاب را مشاهده ميكنند تا از بين ميروند اينکه دعوي را دارند که ميگويند: انّا كنّا ظالمين.
(حَتّي جَعَلناهُم حَصِيداً)، حصاد راجع به زرع است که پس از آنكه خشك شد ميكوبند که در باب زكاة ميگويند: بمجرد انعقاد حبّه تعلق ميگيرد و موقع حصاد وجوب أداء ميآورد. و در آيات شريفه اطلاقاتي دارد: (مِنها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ) هود آيه 102. راجع به مساكن أقوام هلاك شده که بعض عمارات آنها باقي مانده و بعضي خراب شده، (وَ آتُوا حَقَّهُ يَومَ حَصادِهِ) انعام آيه 142 راجع به زكاة و در اينکه مقام به معني هلاكت است.
(خامِدِينَ): خمود هر چيزي به حسب خود آن چيز است، خمود آتش:
حرارت و روشنايي او از بين برود خاكستر شود يا زغال سياه خمود انسان، موت اوست، خمود كلام، سكوت است و نحو اينها، و بالجمله هر چيزي آثار او اگر از بين رفت خامد ميشود، چشم از ديدن افتادن زبان از گفتار، گوش از استماع پا از حركت. و مراد در اينکه آيه شريفه اينکه است که آثاري از آنها باقي نماند،
جلد 13 - صفحه 149
قوم نوح غرق شدند بكلّي نه از آنها نسلي باقي ماند نه عمارتي نه اندوختني، و همچنين عاد به باد در هم كوفته شدند تمام عمارات آنها خراب شد حتّي گفتند: سنگهاي عظيم را باد بلند ميكرد و به كوه ميزد و ريز ريز ميشد، مردان قوي را بدامنه كوهها ميزد و اجزاء بدن آنها را پراكنده ميكرد، ثمود را صاعقه ميسوزانيد خاكستري ميشدند، صيحه تمام روحها را از قالب تهي ميكرد، خسف تمام آنها را در قعر زمين فرو ميبرد، سنگ ريزه آنها را كعصف مأكول مينمود و هكذا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- اما این بیداری اضطراری که در برابر صحنههای جدی عذاب برای هر کس پیدا میشود بیارزش است، و اثری در تغییر سر نوشت آنها ندارد، لذا قرآن در این آیه اضافه میکند: «و همچنان این سخن را (وای بر ما ظالم و ستمگر بودیم) تکرار میکردند تا آنها را درو کرده و خاموش ساختیم» (فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ).
نکات آیه
۱- مرفهانِ ستمگر در تأسف و پشیمانى، از زمان احساس عذاب تا هنگامه هلاکت و نابودى (فما زالت تلک دعویهم حتّى جعلنهم حصیدًا خمدین)
۲- ایمان آوردن و اعتراف به ظلم و گناه، پس از دیدن علایم و نشانه هاى عذاب الهى، بى ثمر است. (إنّا کنّا ظلمین . فمازالت تلک دعویهم حتّى جعلنهم حصیدًا ) این که خداوند فرمود: «گناه کاران از وقت مشاهده عذاب تا وقت هلاکت دائماً اعتراف به ظلم خویش مى کردند»، نشان مى دهد که اعتراف به گناه در وقت مشاهده عذاب، مؤثر نیست و توبه باید پیش از دیدن آن انجام گیرد.
۳- بسیارى از جوامع ستمگر و مترف در نتیجه عذاب شدید الهى، کاملاً نابود شدند. (و کم قصمنا ... حتّى جعلنهم حصیدًا خمدین ) «حصید» فعیل به معناى مفعول (محصود) است; یعنى، دِرو شده و «خامد» اسم فاعل از «خمدت النار خموداً» به معناى شعله خاموش شده آتش است و در این آیه کنایه از مرگ مى باشد (مفردات راغب).
موضوعات مرتبط
- اقرار: اقرار به ظلم ۲; اقرار به گناه ۲
- اقوام پیشین: تاریخ اقوام پیشین ۳; عذاب اقوام پیشین ۳; عوامل انقراض اقوام پیشین ۳
- ایمان: ایمان بى ثمر ۲
- ظالمان: پشیمانى ظالمان ۱; ظالمان هنگام عذاب ۱
- عذاب: آثار رؤیت عذاب ۲; پشیمانى هنگام عذاب ۱
- مرفهان: پشیمانى مرفهان ۱; مرفهان هنگام عذاب ۱
منابع