البقرة ١٤٠
کپی متن آیه |
---|
أَمْ تَقُولُونَ إِنَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطَ کَانُوا هُوداً أَوْ نَصَارَى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ |
ترجمه
البقرة ١٣٩ | آیه ١٤٠ | البقرة ١٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمْ»: یا این که. «أَظْلَمُ»: ستمکارتر. «کَتَمَ»: پنهان کرد. «مِنَ اللهِ»: از سوی خدا. واصله از سوی خدا.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«140» أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
يا مىگوييد كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند؟ بگو: شما بهتر مىدانيد يا خدا؟ (چرا حقيقت را كتمان مىكنيد؟) و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را (دربارهى پيامبران) كه نزد اوست، كتمان كند و خدا از اعمال شما غافل نيست.
نکته ها
اين آيه، خطابى ديگر به اهل كتاب است، كه شما آن قدر به يهودى يا نصرانى بودن خود مباهات مىكنيد كه حتّى حاضريد بزرگترين افتراها را به بهترين اولياى خدا نسبت دهيد؟! آيا مىگوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران ديگر از نسل يعقوب «اسباط»، با آنكه قبل از نزول تورات و انجيل بودهاند، يهودى و نصرانى هستند؟ آيا اين ستمگرى نيست كه واقعيّتى را كه بدان واقفيد بپوشانيد و اين حقيقت روشن تاريخى را بر عامّه مردم كتمان كنيد و چنين وانمود كنيد كه همه پيامبران، تابع يهوديّت يا نصرانيّت بودهاند؟ ولى بدانيد كه خداوند از آنچه شما انجام مىدهيد غافل نيست.
پیام ها
1- گاهى تعصّب به جايى مىرسد كه شخص حاضر مىشود واقعيّتهاى روشن تاريخى را تحريف و يا انكار كند. «أَمْ تَقُولُونَ ...»
2- بزرگترين ظلمها، ظلم فرهنگى و كتمانِ حقايق است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ»
3- علم خداوند به كتمان وظلمها، بايد براى ما هشدار باشد. «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 216
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (140)
أَمْ تَقُولُونَ: يا اينكه مىگوئيد اى اهل كتاب، إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ: بدرستى كه حضرت ابراهيم عليه السّلام و اسماعيل عليه السّلام و اسحق عليه السّلام، وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ: و يعقوب و اولادان او، كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى: بودند يهودى يا نصرانى؛ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ: بگو اى پيغمبر به
«1» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 310.
«2» بحار الانوار، جلد 70، صفحه 242، حديث 9.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 271
ايشان بر سبيل توبيخ: آيا شما داناتر هستيد به اديان پيغمبران، أَمِ اللَّهُ: يا خداى تعالى كه ايشان را بدان مبعوث ساخته. پس از كجا حكم يهوديت و نصرانيت آنها را نمائيد، وَ مَنْ أَظْلَمُ: و كيست ظالمتر (استفهام انكارى) يعنى نيست ظالمتر، مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ: از كسى كه كتمان كند شهادتى را كه ثابت باشد نزد او از جانب خدا. مراد تبيين خدا است صحت نبوت حضرت خاتم را، يا نيست ظالمتر از كسى كه كتمان كند شهادت را نزد خود از خدا، يعنى لازمه قول شما آنست كه هيچ كس از خدا ظالمتر نباشد اگر كتمان شهادت نمايد نزد خود و بندگان خود را در گمراهى اندازد. تعالى الله عن ذلك علوا كبيرا. يعنى اگر حضرت ابراهيم عليه السّلام و پيغمبران مذكوره يهودى يا نصرانى بودند، البته حق تعالى اخبار مينمود و شهادت مىداد. و چون فرمود: ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا: نبود ابراهيم عليه السّلام يهودى و نه نصرانى بلكه به ملت اسلام بوده و پيغمبران تابع حضرت ابراهيم عليه السّلام بودند در دين به اتفاق، پس معلوم و محقق يابد كه شما در اين ادعا و نسبت دروغگو باشيد و افترا نموديد بر او. وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: و نيست خدا غافل از آنچه مىكنيد از كتمان حق و تكذيب قرآن و انكار پيغمبر آخر الزمان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس بترسيد از جزا دادن خدا بر اعمال شما به آنچه مستحق باشيد از عقاب.
نكته: مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً بنابر معنى دوم «من» متصل به كتمان باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (140)
ترجمه
آيا ميگوئيد همانا ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و اسباط بودند يهودان يا ترسايان بگو آيا شما داناتريد يا خدا و كيست ستم كارتر از كسيكه كتمان نمود گواهى نزد خود را از خدا و نيست خداوند غافل از آنچه بجا ميآوريد..
تفسير
جواب ديگرى است از گفتار اهل كتاب باين بيان كه آيا ميگوئيد اين انبياء عظام نامبرده يهودى و نصرانى بودند با آنكه اعتراف به نبوت آنها داريد و واضح است كه يهوديت و نصرانيت بعد از اين انبياء پيدا شده و خداوند نفى فرموده از ابراهيم يهوديت و نصرانيت را آنجا كه فرموده نبود ابراهيم يهودى و نه نصرانى بلكه
جلد 1 صفحه 180
بود حنيف و مسلمان و چه كس ظالمتر است از آنكس كه كتمان شهادت خدا را نمايد مانند شما كه كتمان شهادت خدا را نموديد در باره حضرت ابراهيم بر حنيفيت او و در باره پيغمبر خاتم بر نبوت او و در باره امير المؤمنين (ع) بر وصايت او با آنكه رسيده بود اين شئون براى ايشان از جانب خداوند در كتب شما و مانند بعضى از مسلمانان كه كتمان نمودند شهادت خدا را بولايت امير المؤمنين (ع) در كتاب خودشان و نيست خدا غافل از اعمال بندگان و هر كس را بسزاى عملش خواهد رسانيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم تَقُولُونَ إِنَّ إِبراهِيمَ وَ إِسماعِيلَ وَ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ وَ الأَسباطَ كانُوا هُوداً أَو نَصاري قُل أَ أَنتُم أَعلَمُ أَمِ اللّهُ وَ مَن أَظلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ (140)
(و يا ميگوييد همانا ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و انبياء از اولاد يعقوب يهودي يا نصراني بودند! بگو آيا شما داناتريد يا خدا! و چه كسي ستمكارتر از آنست که شهادتي را که از خدا نزد اوست كتمان كند! و خداوند از آنچه ميكنيد غافل نيست) أَم تَقُولُونَ ام معادل همزه استفهام در آيه قبل است أَ تُحَاجُّونَنا فِي اللّهِ و «او» براي ترديد بين گفتار دو طايفه است يعني يهود ميگفتند ابراهيم و پيغمبران بعد از او يهودي بودند و نصاري ميگفتند نصراني بودند، و اينکه گفتار از اينکه دو طايفه اگر مبني بر اينست که ابراهيم و انبياء بعد از او تابع شريعت موسي يا عيسي بودهاند كذب آن واضح است زيرا قبل از موسي و عيسي شريعت آنان تشريع نشده بود تا كسي تابع آن باشد و اگر مرادشان اينست که ابراهيم بر همان تشريعي بود که موسي و عيسي بر آن بودند يعني ابراهيم و انبياء بعد از او با موسي و انبياء بني اسرائيل بنا بر قول يهود بر يك شريعت بودند و همچنين بنا بر قول نصاري آنها با عيسي بر يك شريعت بودند، اينکه گفتار آنان نيز از جهاتي باطل است زيرا اولا اساس شريعت ابراهيم بر توحيد و يكتا پرستي بوده و اينکه تورات رايجي که فعلا نسبت بموسي ميدهند و ساير كتب عهد قديم و اينکه اناجيل رايجي که نسبت بمسيح ميدهند و ساير كتب عهد جديد مشحون از نسبت شرك و بت پرستي بانبياء بني اسرائيل از قبيل سليمان و غيره بلكه نسبت گوساله پرستيدن و درست
جلد 2 - صفحه 222
كردن گوساله بحضرت هارون و عهد جديد آن مشتمل بر شرك و نسبت الوهيت و بنوت بمسيح و مشتمل بر قول بتثليث است.
و ثانيا بنا بر قول يهود موسي صاحب شريعت و كتاب جديد و اولو العزم بوده و همچنين مسيح بنا بر قول نصاري و اينکه دعوي منافي با اولو العزمي است و اگر گفته شود همين نقض بمسلمين نيز وارد است که ميگويند ابراهيم و اسمعيل و يعقوب و اسباط بر اسلام بودند و طبق آيات قبل ابراهيم و يعقوب بفرزندان خود سفارش ميكنند که جز بر دين اسلام نميرند، جواب گوئيم اسلام يك معني عامّ و جامعي است که تمام انبياء الهي از آدم تا خاتم بر آن بوده و بآن دعوت نمودهاند و آن عبارت از يك رشته اعتقادات واقعي است از خدا شناسي و توحيد و عدل و نبوت و ولايت و معاد و از يك رشته احكام و سنن از نماز و روزه و زكاة و حج و جهاد و امر بمعروف و نهي از منكر و دستورات معاملات و معاشرات، و از يك رشته اصول اخلاق و دستورات اخلاقي، تنها بوسيله انبياء اولو العزم بعض از خصوصيات و جزئيات احكام طبق مصالح زمان و اشخاص تغييري نموده که از آن بنسخ تعبير ميشود و مراد از آيات قرآن که ميگويد انبياء بر دين اسلام بودهاند اينکه معني است نه معني اصطلاحي خاص آن که بوسيله پيغمبر اسلام صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تشريع شده مانند آيه شريفه إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسلامُ«1» و آيهمنبه وَ مَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دِيناً فَلَن يُقبَلَ مِنهُ«2» و بسياري از آيات ديگر.
قُل أَ أَنتُم أَعلَمُ أَمِ اللّهُ اگر بگويند ما از خدا داناتريم که كفر محض و دروغ آشكار است و اگر بگويند خدا داناتر است پس بايد مدركي از جانب خدا بر اينكه انبياء قبل از موسي بر مذهب يهود و يا بر مذهب نصاري بودهاند بياورند و چون چنين مدركي حتي در كتب رائج خود ندارند بر انبياء دروغ بسته
1- سوره آل عمران آيه 17
2- سوره آل عمران آيه 79
جلد 2 - صفحه 223
و كتمان شهادت الهي را نمودهاند که فرموده همه آنها بر اسلام بودند.
وَ مَن أَظلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ اينکه شهادتي را که كتمان نمودند يا شهادت الهي است به اينكه ابراهيم و انبياء بعد از او بر اسلام بوده و سفارش و وصيت باين معني مينمودهاند چنانچه در آيات قبل ذكر شد، و يا شهادت به اينكه ابراهيم و انبياء بعد از او و موسي و عيسي خبر به بعثت پيغمبر اسلام و اينكه او خاتم پيغمبران است داده چنانچه در آيات قبل ذكر شد و در كتب عهدين نيز مذكور است، و از اينکه آيه استفاده ميشود که كتمان شهادت بويژه در امر دين بزرگترين ظلم است هم نسبت بخود كتمان كننده که خود را مستحق عذاب ابدي ميكند و هم نسبت بدين و پيغمبران الهي که دين آنان را پايمال ميكند و هم نسبت بسايرين از متابعين خود که آنان را در ضلالت و گمراهي مياندازد و از اينکه جهت يكي از معاصي كبيره بوده و آيات و اخبار بسيار در مذمّت آن وارد شده است.
وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ غفلت عبارت از عدم توجّه است و سهو، خروج از قوه ذاكره، و نسيان، خروج از قوه حافظه ميباشد و لذا در مورد غفلت و سهو باندك توجه متذكر ميشويم ولي در مورد نسيان بسا كمال توجه ميشود و مطلب بنظر نميآيد و اينکه عوارض از خواص بشر غير معصوم است لكن ذات اقدس حق تبارك و تعالي که علمش عين ذات او و غير متناهي است و احاطه بجميع موجودات دارد و عالم بجزئيات اعمال آنها از ظاهري و باطني ميباشد، از اينکه عوارض عري و بري است بلكه معصومين از انبياء و اولياء نيز از اينکه عوارض مصون و محفوظ ميباشند.
224
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 140)- این آیه به قسمت دیگری از این ادعاهای بیاساس پاسخ گفته میفرماید: «آیا شما میگویید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط همگی یهودی یا نصرانی بودهاند»)؟ (أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصاری).
«آیا شما بهتر میدانید یا خدا»؟! (قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ).
خدا بهتر از همه کس میداند که آنها، نه یهودی بودند، و نه نصرانی.
شما هم کم و بیش میدانید و اگر هم ندانید باز بدون اطلاع، چنین نسبتی را به آنها دادن تهمت است و گناه، و کتمان حقیقت «و چه کسی ستمکارتر از آن کسی است که شهادت الهی را که نزد او است کتمان کند»؟ (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ).
نکات آیه
۱ - یهودیان آیین ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و نوادگانش را آیین یهودیت و ایشان را یهودى مى دانستند. (أم تقولون إن إبراهیم و إسمعیل ... کانوا هوداً) جمله «أم تقولون ...» داراى لفّ اجمالى است و حاکى از دوقضیه مى باشد: الف) اى یهودیان! آیا مى پندارید که ابراهیم و ...، یهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آیا شما مى پندارید که ابراهیم و ...، نصرانى بودند؟
۲ - نصارا آیین ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و نوادگانش را آیین نصرانیت و ایشان را نصرانى مى دانستند. (أم تقولون إن إبراهیم و إسمعیل ... کانوا هوداً أو نصرى)
۳ - یهود و نصارا - على رغم داشتن اختلافهاى اساسى با یکدیگر - بر ضد اسلام و مسلمانان همسو و هم آوا هستند. (أم تقولون إن إبراهیم ... کانوا هوداً أو نصرى) روشن است که یهودیان اظهار نمى داشتند که ابراهیم و ... نصرانى بودند و همچنین نصارا نمى گفتند که ابراهیم و ... یهودى بودند. بنابراین آوردن «لفّ اجمالى» و بیان نکردن عقیده هر کدام به صورت تفصیلى، حاوى این نکته است که: آنان - على رغم اختلافاتشان - بر ضد اسلام و مسلمین هم آوا و همسو هستند.
۴ - خداوند، به آیین پیامبران خویش از همگان آگاهتر است. (قل ءأنتم أعلم أم اللّه)
۵ - ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب(ع) و نوادگان او، نه یهودى بودند و نه نصرانى (أم تقولون ... کانوا هوداً أو نصرى) جمله «أم تقولون ...» در بردارنده استفهام انکارى توبیخى است; یعنى، چنین پندارى هست ولى پندارى باطل و ناصواب مى باشد و معتقدان به آن سزاوار ملامت هستند.
۶ - تحریف تاریخ انبیا از سوى یهود و نصارا (أم تقولون إن إبراهیم و إسمعیل ... کانوا هوداً أو نصرى)
۷ - ظالمترین مردم کسى است که حقایق دینى و معارف الهى را کتمان کرده و از ارائه آنها به دیگران خوددارى کند. (و من أظلم ممن کتم شهدة عنده من اللّه) «من اللّه» همانند «عنده» صفت براى «شهادة» است. بنابراین «شهادة عنده من اللّه»; یعنى، شهادتى که در نزد اوست از ناحیه خدا دریافت کرده است. مقصود از شهادت که از ناحیه خدا در اختیار انسان مى باشد، حقایق دینى و معارف الهى است.
۸ - یهود و نصارا، حقیقتى را از ناحیه خداوند در اختیار داشتند که باید آن را به مردم ارائه مى کردند. (أم تقولون ... و من أظلم ممن کتم شهدة عنده من اللّه) چون در این بخش از آیات سخن درباره یهود و نصارا است، معلوم مى شود: اشاره مستقیم جمله «من أظلم ...» و مصداق مورد نظر آن، یهود و نصارا مى باشند.
۹ - یهود و نصارا به خاطر کتمان حقایقى درباره ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب(ع) و نوادگان یعقوب، از ظالمترین مردم هستند. (أم تقولون إن إبراهیم ... و من أظلم ممن کتم شهدة عنده من اللّه) از مصداقهاى مورد نظر براى «شهادة من اللّه» به قرینه صدر آیه، حقایقى است درباره ابراهیم(ع) و سایر پیامبران یاد شده در آیه.
۱۰ - یهود و نصارا، حقیقتى را که باید به آن شهادت مى دادند، کتمان کرده و از ارائه آن خوددارى نمودند. (و من أظلم ممن کتم شهدة عنده من اللّه)
۱۱ - ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب(ع) از پیامبران و شخصیتهاى مورد قبول یهود و نصارا (أم تقولون إن إبراهیم ... کانوا هوداً أو نصرى)
۱۲ - اداى شهادت واجب و کتمان آن ظلم است. (و من أظلم ممن کتم شهدة عنده من اللّه)
۱۳ - خداوند از اعمال انسانها غافل نبوده و به همه آنها آگاهى دارد. (و ما اللّه بغفل عما تعملون)
۱۴ - عالمان اهل کتاب، مورد تهدید خداوند به خاطر کتمان حقایق آسمانى (و من أظلم ممن کتم شهدة عنده من اللّه و ما اللّه بغفل عما تعملون) هدف از بیان آگاهى خدا و غفلت نداشتن از رفتار عالمان اهل کتاب، تهدید کردن آنان به کیفر و مجازات مى باشد.
روایات و احادیث
۱۵ - از امام کاظم(ع) روایت شده که فرمود: «... و ان سئلت عن الشهادة فاشهد بها، و هو قول اللّه عز و جل ... و من أظلم ممن کتم شهادة عنده من اللّه ...;[۱] اگر از تو از شهادتى که [آن را تحمل کرده اى] سؤال شد، پس شهادت بده و این سخن خداى عز و جل است: و من أظلم ممن کتم شهادة عنده من اللّه ... ».
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): دین ابراهیم(ع) ۵; شخصیت ابراهیم(ع) ۱۱
- اسباط: دین اسباط ۵
- اسحاق(ع): دین اسحاق(ع) ۵; شخصیت اسحاق(ع) ۱۱
- اسلام: دشمنان اسلام ۳
- اسماعیل(ع): دین اسماعیل(ع) ۵; شخصیت اسماعیل(ع) ۱۱
- اسماء و صفات: صفات جلال ۱۳; صفات جمال ۱۳
- انبیا: تحریف تاریخ انبیا ۶; دین انبیا ۴
- انسان: عمل انسان ۱۳
- جرایم: موارد جرایم ۱۲
- حق: ظلم کتمان حق ۷
- خدا: اختصاصات خدا ۴; تهدیدهاى خدا ۱۴; خدا و غفلت ۱۳; علم خدا ۴، ۱۳
- دین: کتمان دین ۷
- ظالمان: ظالمترین مردم ۷، ۹
- ظلم: مراتب ظلم ۷; موارد ظلم ۱۲
- علماى اهل کتاب: تهدید علماى اهل کتاب ۱۴; علماى اهل کتاب و کتمان حق ۱۴
- گواهى: احکام گواهى ۱۲; اهمیّت گواهى ۱۵; کتمان گواهى ۱۲; وجوب گواهى ۱۲
- مسلمانان: دشمنان مسلمانان ۳
- مسیحیان: تحریفگرى مسیحیان ۶; ظلم مسیحیان ۹; عقیده مسیحیان ۲; مسؤولیت مسیحیان ۸; مسیحیان و ابراهیم(ع) ۹، ۱۱; مسیحیان و اسباط ۹; مسیحیان و اسحاق(ع) ۹، ۱۱; مسیحیان و اسماعیل (ع) ۹، ۱۱; مسیحیان و دین ابراهیم(ع) ۲; مسیحیان و دین اسباط ۲; مسیحیان ودین اسحاق(ع) ۲; مسیحیان و دین اسماعیل(ع) ۲; مسیحیان و دین یعقوب(ع) ۲; مسیحیان و کتمان حق ۹، ۱۰; مسیحیان و یعقوب(ع) ۹، ۱۱
- واجبات: ۱۲
- یعقوب(ع): دین یعقوب(ع) ۵; شخصیت یعقوب(ع) ۱۱
- یهود: اتحاد یهود و مسیحیان ۳; اختلاف یهود با مسیحیان ۳; تحریفگرى یهود ۶; ظلم یهود ۹; عقیده یهود ۱; مسؤولیت یهود ۸; یهود و ابراهیم(ع) ۹، ۱۱; یهود و اسباط(ع) ۹; یهود و اسحاق(ع) ۹، ۱۱; یهود و اسماعیل (ع) ۹، ۱۱; یهود و دین ابراهیم(ع) ۱; یهود و دین اسباط ۱; یهود ودین اسحاق(ع) ۱; یهود و دین اسماعیل(ع) ۱; یهود و دین یعقوب(ع) ۱; یهود و کتمان حق ۹، ۱۰; یهود و یعقوب(ع) ۹، ۱۱
منابع
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۳۱۵، ح ۱۴.