الرحمن ٦٠
ترجمه
الرحمن ٥٩ | آیه ٦٠ | الرحمن ٦١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«هَلْ جَزَآءُ ...»: استفهام انکاری است، و این آیه در حقیقت دلیلی برای آیات پیشین است که در آنها از نعمتهای ششگانه بهشتیان سخن رفته است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۱ - ۷۸، سوره الرحمن
- معناى جمله ((سنفرغ لكم ايها الثقلان )) و عدم منافات آن با ((لا يشغله شاءن عن شاءن))
- معناى اينكه خطاب به جن و انس فرمود نمى توانيد بگريزيد جز به سلطان
- آيه ((فيومئذ لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان )) سرعت حساب را افاده مى كند و با آيه((وقفوهم انهم مسؤ ولون )) و امثال آن منافات ندارد
- مراد از مقام پروردگار در آيه : ((و لمن خاف مقام ربه جنتان ))
- اشاره به اقسام و مراحل خوف از مقام پروردگار و بيان اينكه مقصود از خائنان در آيه :((و لمن خاف ...)) مخلصين است
- اقوال مختلف درباره اينكه خائف از مقام رب دو بهشت دارد
- وصف آن دو بهشت
- وصف حوريان بهشتى
- مراد از ((و من دونهما جنتان ))
- همسران بهشتى (خيرات حسان ) و توصيف آنان
- ثنائى جميل بر خداوند كه اينهمه رحمت ارزانى داشتم
- بحث روايتى
- چند روايت در ذيل آيه ((و لمن مقام ريه جنتان ))
- رواياتى در ذيل آيه ((هل جزاء الاحسان الا الاحسان ))
- چند روايت درباره وجود دو قسم بهشت و درباره همسران بهشتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ «60» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «61»
آيا پاداش نيكى (شما) جز نيكى (ما) است، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
نکته ها
«احسان» دو معنا دارد: يكى كار نيك و ديگرى نيكى به ديگران. مراد از احسان اول در آيه، كار نيك و مراد از احسان دوم، نيكى به غير است. «1» «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»
امام صادق عليه السلام فرمود: جمله هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ ... در باره كافر و مؤمن جارى است و هر كس براى ديگرى كار نيكى انجام دهد، بر او لازم است جبران كند. «2»
در قرآن، اصلِ مقابله به مثل بارها تكرار شده است:
«فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» «3» ياد كنيد مرا تا ياد كنم شما را.
«إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» «4» اگر برگرديد ما نيز برمىگرديم.
«فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ» «5» به همان مقدار كه لطمه زدند، به آنان لطمه بزنيد.
«وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ» «6» به همان مقدار مسئوليّت كه بر عهده زن هست، براى او حق و حقوق است.
«1». تفسير راهنما.
«2». تفاسير مجمعالبيان و الميزان.
«3». بقره، 152.
«4». اسراء، 8.
«5». بقره، 194.
«6». بقره، 228.
جلد 9 - صفحه 408
«إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ» «1» اگر قصد انتقام از دشمن داريد، به همان مقدار كه ضرر ديديد، ضربه وارد كنيد.
«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» «2» اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مىكند.
«فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ» «3» اگر به اراده خود كج روند، خدا آنان را در كجى رها مىكند.
حضرت على عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مىكند كه خداوند فرمود: آيا پاداش كسى كه به او نعمت توحيد دادهام غير از بهشت است. «4» «هل جزاء من أنعمت عليه بالتوحيد الا الجنة»
پیام ها
1- در برابر احسان و نيكى ديگران، ما نيز نيكى كنيم. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» (آيا در برابر اين همه احسان خداوند به انسان، جز نيكوكارى بنده سزاوار است؟)
2- فقط به ارزشها بيانديشيم نه افراد، جنسيّت، نژاد، سنّ، منطقه و قبيله. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»
3- پاداش احسان به هر نوع، به هر مقدار، در هر زمان و مكان و نسبت به هر شخصى بايد احسان باشد. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»
4- يكى از فلسفههاى قيامت، اجراى عدل و جزاى احسانهاست. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»
5- پاداش نيك خداوند به نيكىهاى ما، نعمت است. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ (60)
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ: آيا باشد پاداش نيكوئى كردن در عمل، إِلَّا الْإِحْسانُ: مگر نيكوئى نمودن به ثواب.
بيان: ورود استفهام در مورد نفى به جهت تقرير است، يعنى البته جزاى نيكى نيست مگر نيكى؛ پس جزاى طاعات، درجات است؛ و شكر به زياده، و
«1» منهج الصادقين، ج 9، ص 134- 135.
جلد 12 - صفحه 433
تقوى به فرح، و توبه به قبول، و دعا به اجابت، و سؤال به عطا، و استغفار به مغفرت، و خوف دنيا به امن آخرت و نقمت به نعمت.
1- تفسير برهان- به اسناد متعدده از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده شنيدم از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: يقول ان اللّه عز و جل قال ما جزاء من انعمت عليه بالتوحيد الا الجنة «1». بدرستى كه خداى عز و جل فرمود:
نيست جزاى كسى كه انعام فرمودم بر او به توحيد مگر بهشت.
2- و نيز از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم از حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله يقول: التوحيد ثمن الجنة و الحمد للّه وفاء كل نعمة و خشية اللّه مفتاح كل حكمة و الاخلاص ملاك كل طاعة ثم قال سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول انى سميت فاطمة لان اللّه فطمها و ذريتها من النار من لقى اللّه منهم بالتوحيد و الايمان بما جئت به «2». فرمود: توحيد ثمن بهشت است؛ و حمد خدا، وفاى به هر نعمت، و ترس خدا مفتاح هر حكمت، و اخلاص ملاك هر طاعتى است، بعد فرمود: شنيدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ناميده شد فاطمه به جهت آنكه نجات داده خدا او و ذريه او را از آتش، هر كه ملاقات كند از ايشان به توحيد و ايمان به آنچه آوردهام به آن.
3- عياشى- از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: آيتى در كتاب خدا هست مسجله و مطلق است، يعنى شامل جميع بندگان باشد. پرسيدند كدام است؟ فرمود: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» جارى است در حق مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار، يعنى نيست جزاى كار بد كردار مگر آنچه مثل آن باشد از عذاب و عقاب، و پاداش مؤمن نيكوكار نيست مگر آنچه فراخور او باشد از ثواب روز حساب. بعد از آن فرمود: هر كه نيكوئى در حق كسى كند، بر آن كس لازم است كه مكافات به او رساند، و مكافات نه آنست كه مثل آنچه او كرده باشد در حق او بجا آورد، زيرا آن كس در آن هنگام مزيت ابتدا خواهد داشت بر او، پس بايد جزائى كه احسن از فعل او باشد در حق او منظور دارد.
«1» برهان ج 4 ص 270 و 271 روايات 2 و 3 و 4 و 7.
«2» همان مدرك ص 271.
جلد 12 - صفحه 434
4- از محمد بن حنفيه مروى است در معنى آيه كه: مرسل است در حق نيكوكار و بدكار و مخصوص به نيكوكار نيست، پس معنى آنكه هر كه نيكوئى كند نيكوئى كرده شود به او، و هر كه بدى كند بدى كرده شود به او «1».
از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد جو ز جو
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ (46) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (47) ذَواتا أَفْنانٍ (48) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (49) فِيهِما عَيْنانِ تَجْرِيانِ (50)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (51) فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ (52) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (53) مُتَّكِئِينَ عَلى فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (55)
فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (56) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (57) كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ (58) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (59) هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ (60)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (61)
ترجمه
و براى كسيكه بترسد از مقام خود در پيشگاه پروردگارش دو بهشت است
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
داراى انواع درختها و ميوهها ميباشند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
در آن دو است دو چشمه كه روان ميباشند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
در آن دو از هر ميوهاى دو قسم است
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
آنان تكيه زنندگانند بر بسترهائى كه آسترهاى آنها از ديبا است و ميوه رسيده آن دو بهشت نزديك زمين است
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
در آنها است زنان فروهشته چشم كه دست درازى نكرده باشد بآنها انسانى پيش از آنان و نه جنيان
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
گوئيا آنان ياقوت و مرجانند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
آيا هست پاداش نيكى جز نيكى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
خداوند سبحان بعد از ذكر احوال اهل جهنم و انواع عذاب آنها
جلد 5 صفحه 120
بيان حال اهل بهشت را فرموده باين تقريب كه براى كسيكه بترسد از وقت اقامت خود در پيشگاه الهى براى حساب اعمال و جزاى آنها و باين جهت مرتكب معصيت خدا نشود دو بهشت است كه بمنزله داخل و خارج و بيرونى و اندرونى يا منزل مسكونى و باغ تفريحى براى او باشد كه در دنيا مردم طالب آنند و در كافى از امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل فرموده كه كسيكه بداند خدا او را مىبيند و سخن او را ميشنود و بر مقاصد او مطّلع است پس اين دانش باز دارد او را از اعمال قبيحه پس آنكس آنست كه ترسيده از مقام پروردگار خود و باز داشته خود را از هوى و هوس و در فقيه از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه كسيكه پيش آمد كند براى او كار زشتى يا شهوترانىاى پس اجتناب نمايد از آن از ترس خدا حرام فرمايد خدا بر او آتش جهنّم را و ايمن نمايد او را از فزع اكبر و انجاز فرمايد براى او وعده خود را در كتابش كه فرموده و لمن خاف مقام ربّه جنّتان و آن دو باغ داراى انواع نعم و ميوهها يا اقسام اشجار و اثمارند چون افنان يا جمع فنن بمعناى شاخه درخت است كه برگ و ميوه ميدهد و سايه دارد يا جمع فن بمعناى گونه و نوع و در آن دو باغ دو چشمه آب جارى است هر يك مخصوص بباغى كه در كنار نهرها و زير قصرها گردش ميكند و در آن دو باغ از هر نوع ميوه دو قسم موجود است يك قسم معمولى و متعارف كه در دنيا مشاهده شده و يك قسم غير متعارف كه مانند آن مشهود نشده و بعضى گفتهاند از هر ميوهاى دو صنف شبيه بهم مانند رطب و تمر و انگور و مويز موجود است ولى خشك از هر ميوهاى از تازه آن در خوبى كمتر نيست و ايشان استناد و اتّكاء دارند بر بالشها و بسترهائيكه آسترهاى آنها از ديبا و حرير است و رويه آنها را ديگر خدا ميداند كه از چيست چون وقتى آستر حرير باشد رويه را نميشود بيان كرد كه چه چيز است كه از حرير بالاتر است و از خصوصيّات ميوه بهشتى آنست كه در دسترس اهل بهشت است بطوريكه در هر حال كه بخواهند بچينند در دست آنها است خواه ايستاده باشند خواه نشسته خواه خوابيده پس ميشود گفت نزديك بآنها است و ميشود گفت نزديك بزمين است و در آن باغهاى بهشتى كه به هر پرهيزكارى دو باغ از آنها داده ميشود يا در آن بسترهاى حرير كه براى ايشان گسترده شده زنانى بزير افكنده
جلد 5 صفحه 121
چشم از غير شوهرانند كه دست احدى از جن و انس قبلا بآنها نرسيده بلكه بكر و پاك و پاكيزهاند و قمّى ره نقل فرموده كه حور العين از نور رويشان چشمها بزير افكنده شود و بعضى گفتهاند آن زنان دو نوعند انسيّه و جنيّه بزنان انسيّه دست انس نرسيده و بزنان جنيّه دست جن و هر يك از دو نوع مخصوص بهم جنس خودشانند از اهل ايمان و تقوى و در هر حال آن زنان دست نخورده بهشتى در رنگ و ضياء و بهاء و صفاء و جلاء مانند ياقوت و مرجانند كه در آيات سابقه بيان شد و در روايات توصيف شده لطافتشان بآنكه مغز ساق پاى آنها از زير هفتاد حلّه حرير بهشتى نمايان است آيا پاداش كسيكه نيكوكار باشد جز نيكى چيزى است و مستفاد در بيان اين آيه از چند روايت آنست كه نيست جزاء معرفت بخدا و توحيد او مگر بهشت و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه اين آيه جارى است در باره مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار هر كس در باره كسى خوبى كند بايد تلافى كند آنرا بخوبترى و الّا تلافى نكرده چون فضل در ابتداء بخوبى است پس هيچ يك از نعم الهيّه را نبايد انكار نمود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هَل جَزاءُ الإِحسانِ إِلاَّ الإِحسانُ (60) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (61)
آيا جزاء احسان نيست مگر احسان اينکه آيه شريفه را دو نحوه ميتوان تفسير كرد يكي آنكه جزاء ايمان و اعمال صالحه و تقوي بهشت و نعم بهشتي است چنانچه آيات قبل بيان فرموده ديگر آنكه جزاي احسانهايي که خداوند انعام فرموده اطاعت و شكرگذاريست.
جلد 16 - صفحه 388
اقول: آيه عموم و اطلاق دارد و مصاديق زيادي من جمله در دنيا اگر كسي به شما احسان و محبّتي كرد شما هم بايد تلافي كنيد به احسان به او بلكه به بهتر از او حتّي در باب سلام ميفرمايد وَ إِذا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحسَنَ مِنها أَو رُدُّوها نساء آيه 88، و من جمله اگر كسي انعام و خدمتي كرد پاس نعمت او را نگاه داريد و شكر گذار باشيد که در حديث دارد
من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق
و من جمله جزاء بندگي و اطاعت و ايمان به خدا سعادت و رستگاري و بهشت است لكن نه از راه استحقاق زيرا اگر عبادت جنّ و انس را داشته باشد مقابله با نعم الهي ندارد بلكه از راه تفضّل است که ايمان و اعمال صالحه قابليّت تفضّل ميآورد که تفضّلات الهي در محلّ غير قابل نيست و از جهت وعدههاي الهيست که تخلّف پذير نيست، و من جمله اگر بر بنده شكر گذار باشد خداوند هم نعم خود را بر او زياد ميفرمايد چنانچه ميفرمايد: وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّكُم لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم ابراهيم آيه 7.
بناء علي هذا بنده علاوه بر شكر گذاري نعم الهي بايد پاس محبّتهاي پيغمبر و ائمه طاهرين و معلّمين و پدر و مادر و علماء دين و هاديان طريق را داشته باشد که انسان را از تيه ضلالت به راه سعادت رساندند و در باب شفاعت در قضاء حوائج دنيوي و نجات اخروي چه اندازه عنايت فرمودند و ميفرمايند:
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 60)- و در پایان این بحث میگوید: «آیا جزای نیکی جز نیکی است»؟
(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ).
آیا آنها که در دنیا کار نیک کردهاند جز پاداش نیک الهی انتظاری در باره آنها میرود؟
«احسان» چیزی برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد، و آنچه متعلق به اوست بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد، و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد.
نکات آیه
۱ - نعمت هاى شگرف بهشت، پاداش و احسان خداوند به اعمال نیک و شایسته خلق (کأنّهنّ الیاقوت ... هل جزاء الإحسن إلاّالإحسن) واژه «إحسان» در لغت عرب بر دو معنا اطلاق مى شود: الف) کار نیک، ب) نیکى به غیر. در آیه شریفه «احسان» اول به معناى اول و احسان دوم به معناى دوم به کار رفته است.
۲ - بى تفاوت بودن در برابر احسان دیگران، امرى نکوهیده در پیشگاه خداوند و عقل (هل جزاء الإحسن إلاّالإحسن) پرسش در آیه شریفه در حقیقت به داورى کشاندن عقل است و نیز مهر تأییدى از جانب خداوند بر داورى هاى عقل سلیم مى باشد.
۳ - دستیابى به بهشت و نعمت هاى آن، منوط به عملکرد نیک خود انسان (هل جزاء الإحسن إلاّالإحسن) از این که احسان، در مقابل احسان مطرح شده - به دلالت التزام - دانسته مى شود که آدمى، آن گاه به احسان و پاداش حق دست مى یابد که خود، اهل احسان و عملکرد نیک باشد.
۴ - خوف از مقام پروردگار و پرهیز از تکذیب و کفر، از نمودهاى بارز احسان و نیک کردارى (و لمن خاف مقام ربّه جنّتان ... هل جزاء الإحسن إلاّالإحسن) در آیات پیشین مسأله خوف از مقام پرودگار و پرهیز از تکذیب و کفر به عنوان محور برخوردارى از نعمت ها مطرح شده است. احسان اول در آیه شریفه مى تواند نظر به آن دو داشته باشد.
۵ - احسان خداوند، مقتضى احسان و نیک کردارى خلق است. (هل جزاء الإحسن إلاّالإحسن) برداشت یاد شده، مبتنى بر این است که احسان نخست مربوط به خداوند باشد; یعنى، آیا در برابر احسان خداوند، جز احسان و نیکوکارى، شایسته است؟
۶ - لزوم پاداش دادن به احسان و نیکى دیگران، با احسان و نیکى به ایشان (هل جزاء الإحسن إلاّالإحسن)
روایات و احادیث
۷ - «على بن سالم، قال سمعت أباعبداللّه(ع) یقول: ...قول اللّه تعالى «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» جرت فى الکافر و المؤمن و البرّ و الفاجر و من صنع إلیه معروف فعلیه أن یکافىء به...;[۱] على بن سالم گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که مى فرمود: ...قول خداى تعالى «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» درباره کافر و مؤمن، نیکوکار و بدکار جارى است. هر کس براى او کار نیکى انجام شود، بر او [لازم] است با نیکى آن را جبران کند».
۸ - «عن على بن أبیطالب(ع) فى قول اللّه عزّوجلّ «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» فقال رسول اللّه(ص) هل جزاء من أنعمت علیه بالتوحید إلاّ الجنّة؟[۲] از امام على بن ابى طالب(ع) درباره سخن خداوند «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: [خداوند مى فرماید] آیا پاداش کسى که به او نعمت توحید داده ام، غیر از بهشت است؟»
موضوعات مرتبط
- احسان: آثار احسان ۳; اهمیت پاداش احسان ۲; پاداش احسان ۱، ۶; زمینه احسان۵; عمومیت پاداش احسان ۷; نشانه هاى احسان ۴
- ایمان: پاداش ایمان به توحید ۸
- بهشت: زمینه بهشت ۱; زمینه نعمتهاى بهشت ۳; موجبات بهشت ۳، ۸
- ترس: ترس از خدا ۴
- خدا: آثار احسان خدا ۵; پاداشهاى خدا ۱; سرزنشهاى خدا ۲
- عقل: بینش عقل ۲
- عمل: عمل ناپسند ۲
- کفر: اجتناب از کفر ۴
- نعمت: زمینه نعمت ۱