الشورى ٤٨
ترجمه
الشورى ٤٧ | آیه ٤٨ | الشورى ٤٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حَفِیظاً»: مراقب و محافظ. (نگا: نساء / ، انعام / . «إِنْ»: حرف نفی است. «رَحْمَةً»: نیکی و خوبی. لطف و مرحمت. نعمت و ثروت. «سَیِّئَةٍ»: بلا و بدی. زیان و ضرر و فقر و بیماری (نگا: زاد المسیر). «کَفُورٌ»: بسیار ناسپاس و ناشکر (نگا: هود / . بسیار کافر و بیدین (نگا: المنتخب).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۷ - ۵۰ سوره شورى
- سنت الهى در روزى دادن به مردم : ((ينزل بقدر ما يشاء))
- شباهت رزق مادى با معارف حقه و شرايع آسمانى ، از نظرنزول و قسمت
- توضيحى راجع به ((قدير)) بودن خداى تعالى
- بررسى مفاد آيه ((و ما اصبكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم ....)) كه وجود ارتباط بينگناهان و مصائب دنيوى را افاده مى كند
- سه مطلبى كه از سياق آيه شريفه بدست مى آيد
- تفسيرى بى پايه براى آيه و وجه بى پايگى آن
- بيان آيات ((و من آياته الجوار فى البحر...)) كه كشتى ها را به عنوان يكى از آياتخداوند به ياد مى آورد
- دو تفسير ديگر در معنا مى آيد كه هر دو بى مورد و داراى تكلف اند
- صفات نيك مؤ منين : اجتناب از كبائر و فواحش ، گذشت ، دفع ظلم از يكديگر و...))
- معناى مشورت و آيه ((و اءمرهم شورى بينهم ))
- وجه اينكه در جمله ((و جزاء سيئة سيئه مثلها))عمل متقابل مظلوم در برابر ظالم را ((سيئه )) ناميد
- سه وجه در بيان ((انه لا يحب الظالمين ))
- مظلوم حق مقابله به مثل دارد گو اينكه صبر و گذشت فضيلتى برتر است
- وصف حال غير مؤ منين در روبرو شدن با عذاب الهى
- معناى جمله ((ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم و اهليهم )) و اينكه گوينده آن كيانند و دركجا آن را مى گويند
- مفاد جمله : ((يوم لا مرد له من الله )) درباره قيامت
- توبيخ انسان متنعم سرگرم به دنيا
- چند روايت درباره تقدير روزى از جانب خداوند سبحان
- بيان سه اشكال در رابطه با ((ما اءصابكم ...)). و مفاد روايات مربوط به آن
- بيان رواياتى در ارتباط با ((يهب لمن يشاء اناثا
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ «48»
پس اگر روى گردانند (غمگين مباش) ما ترا بر آنان نگهبان نفرستاديم، (تا به اجبار آنان را به ايمان وادارى،) جز رساندن پيام، مسئوليّتى بر تو نيست و البتّه هرگاه از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم به آن شاد شده (و از ما غافل مىشود) و اگر به خاطر دست آورد كارشان بلايى به آنان رسد، (نعمتها را فراموش مىكنند،) همانا انسان ناسپاس است.
نکته ها
يشه اعراض مردم به خاطر عملكرد مسئولين و رهبران نيست، حتّى اگر پيامبر معصوم هم تبليغ كند گروهى اعراض مىكنند.
جلد 8 - صفحه 424
پیام ها
1- رهبر جامعه بايد اعراض از دين مردم را پيش بينى كند. «فَإِنْ أَعْرَضُوا»
2- مسئوليّت پيامبر، ابلاغ رسالت است نه اجبار مردم به پذيرش. «فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلاغُ»
3- نعمتها از خداست، پس نبايد ما را از خدا غافل كند. أَذَقْنَا ... مِنَّا رَحْمَةً
4- ابلاغ دين بر پيامبر واجب است گرچه عدهاى نپذيرند. «إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلاغُ»
5- لذّتهاى دنيا، جز به مقدار چشيدن نيست. «أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً»
6- رحمت هر چه باشد از جانب خداست. «مِنَّا رَحْمَةً»
7- انسان موجودى كم ظرفيّت است. أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ... فَرِحَ بِها
8- رحمتها از جانب خداست ولى مصيبتها بازتاب عمل انسان است. مِنَّا رَحْمَةً ... سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ
9- در تلخىها نيز بايد ياد خدا باشيم و گرنه مورد ملامت و سرزنش قرار مىگيريم. «تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ (48)
بعد از آن به جهت تسليه خاطر مبارك حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله فرمايد:
فَإِنْ أَعْرَضُوا: پس اگر روى برگردانند مخالفان از اجابت دعوت ايمان، فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً: پس نفرستاديم تو را بر ايشان نگهبان كه به اجبار و اكراه ايشان را از اعراض باز دارى و به ايمان وادار كنى، پس از اعراض آنها اندوهناك مباش، إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلاغُ: نيست بر تو مگر رسانيدن احكام و تو آنچه شرط بلاغ است مىرسانى. وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ: و بدرستى كه ما چون بچشانيم آدمى را، يعنى عطا فرمائيم او را، مِنَّا رَحْمَةً: از جانب خود بخششى از صحت و ثروت و اولاد و جاه و جلال، فَرِحَ بِها: خوشحال شود و شادى كند به آن. وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ: و اگر برسد ايشان را بدى مانند بيمارى و تنگدستى و پريشانى و بلائى، بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ: به سبب آنچه مقدم داشته دستهاى آنها، يعنى اعمال قبيحه و ناهنجارى و معاصى، فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ: پس بدرستى كه آدمى آن هنگام بسيار ناسپاس و حق ناشناس است.
تبصره:
آيه شريفه بيان حال جنس انسانى را فرمايد كه وقتى بخشايش الهى از مال و اولاد و صحت و آسايش به او افاضه شود، خوشحال و شادمان گردد؛ و هر گاه آسيبى و دردى و ناملايمى از مكاره به او وارد گردد به شآمت اعمال صادره از او كه آن هم تكفير گناهان او باشد، الطاف سابقه را فراموش نموده در
جلد 11 - صفحه 443
مقام ناسپاسى و حق ناشناسى برآيد و حال آنكه نبايد چنين معامله را منظور دارد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما كانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِياءَ يَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبِيلٍ (46) اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ما لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَ ما لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ (47) فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ (48) لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَخْلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ (49) أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشاءُ عَقِيماً إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (50)
ترجمه
و نباشد براى آنها دوستانى كه يارى كنند ايشانرا جز خدا و هر كه را گمراه كند خدا پس نباشد براى او هيچ راهى
اجابت كنيد پروردگارتان را پيش از آنكه بيايد روز كه نباشد باز گردانيدنى براى آن از خدا نيست براى شما هيچ پناهى در چنين روزى و نباشد براى شما هيچ انكارى
پس اگر روى گرداندند پس نفرستاديم ترا بر آنها نگهبان نيست بر تو جز رسانيدن و همانا ما چون بچشانيم انسانرا از خودمان رحمتى شاد ميشود بآن و اگر برسد آنها را بدى بسبب آنچه پيش فرستاد دستهاشان پس همانا انسان سخت ناسپاس است
مر خدا را است پادشاهى آسمان و زمين مىآفريند آنچه را ميخواهد ميبخشد به هر كه بخواهد دختران و ميبخشد به هر كه بخواهد پسران
يا جمع ميكند براى آنها پسران و دختران را و ميگرداند هر كه را ميخواهد بىفرزند همانا او داناى توانا است.
تفسير
خداوند متعال متعرّض حال ستمكاران سابق الذكر شده كه آنها يارانى ندارند نه از جنس معبودهاى باطل و نه از سنخ رؤساء جاهل كه در دنيا عبادت و اطاعت آنها را مينمودند كه بتوانند با آنها يارى نمايند در آخرت و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و كسيكه خدا با او يارى ننمايد و بحال ضلالت و گمراهى او را واگذار فرمايد راهى بسعادت و طريقى بجنّت براى او نيست و نخواهد بود و بعدا خطاب ببندگان فرموده آنها را امر باجابت دعوت پيغمبر باسلام مينمايد پيش از روز كه تقديم و تأخيرى در آنروز بحكم خدا روى نميدهد و تخلّف در آنروز از حكم خدا نميتوان نمود و رجوع و بازگرداندنى در آنروز بحكم خدا براى كسى بدنيا نيست كه آن روز قيامت است و مردم ملجأ و پناهى در مقابل اراده الهيه ندارند و نميتوانند اشكال و اعتراضى بحكم خدا
جلد 4 صفحه 589
كنند و تغيير و تبديلى در آن دهند يا انكار نمايند عمليّات خودشان را در دنيا چون در نامه اعمالشان ثبت است و جوارحشان بر آنها شهادت ميدهند و پس از اين خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده ميفرمايد پس اگر آنها اعراض نمودند و رو گردان شدند از اجابت دعوت و اطاعت احكام خدا مسئوليّتى براى تو نيست و نبايد از اين باب كدورتى در خاطرت راه يابد چون ما تو را حافظ و نگهبان و نگهدار آنها مانند چوپان كه نگهدار گوسفندان از تفرّق است قرار نداديم و باين منظور نفرستاديم بر آنها بر عهده تو نيست جز ابلاغ پيام ما بطورى كه بفهمند تكليف خودشان را براى اتمام حجّت و تكميل لطف و رحمت ولى انسان وقتى مشمول رحمت و نعمت الهى گشت مسرور و مغمور در آن ميگردد و از ياد خدا طبعا غافل ميشود و اگر بلا و محنت و ضرر و زحمت باو رسد با آنكه مستند بأعمال بد خود او است كفران نعمت و شكايت از مصيبت ميكند و چون رحمت و نعمت از خدا هميشگى و بلا و محنت اتفاقى است شرطيّه اولى مصدّر به اذا و ثانيه به ان شده است و چون تمام اختيارات و تصرفات در مملكت وجود با ذات اقدس واجب الوجود است كه مالك حقيقى و صاحب اختيار واقعى است نعمت و بلا را بموقع و محلّ قسمت ميكند و هر چه بخواهد خلق ميفرمايد و هر چه نخواهد نميفرمايد بهر كس بخواهد فقط دختر ميدهد و بهر كه بخواهد فقط پسر ميدهد و بهر كه بخواهد هم دختر ميدهد هم پسر و هر كه را بخواهد هيچ ندهد نميدهد و تمام اين امور بمقتضاى حكمت و مصلحت است چون خداوند عالم بضمائر بندگان و سرائر و خفاياى امور ايشان است و خير و صلاح آنها را ميداند و ميخواهد و ميتواند بآنها ايصال فرمايد و ميفرمايد و جاى چون و چرا در كار خداوند رحيم حكيم عليم قدير نيست و اينكه بدوا ذكر اناث مقدّم بر ذكور شده ظاهرا براى دلخوشى پدران و مادران دختردار است باين تقديم در مقام ذكر مواهب و نعم و رعايت سجع و تأخير اخير بمراعات واقع و تعديل در تعبير است و اينكه از جمع بين آن دو بتزويج تعبير شده ظاهرا براى آنستكه آنها دو صنفند كه هر جا جمع شوند جفت يكديگر ميباشند و اين قبيل تعبيرات در كلام عرب معمول است چنانچه در فارسى هم ميگويند خوب و بد را با هم جفت كرده ميفروشند.
جلد 4 صفحه 590
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِن أَعرَضُوا فَما أَرسَلناكَ عَلَيهِم حَفِيظاً إِن عَلَيكَ إِلاَّ البَلاغُ وَ إِنّا إِذا أَذَقنَا الإِنسانَ مِنّا رَحمَةً فَرِحَ بِها وَ إِن تُصِبهُم سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَت أَيدِيهِم فَإِنَّ الإِنسانَ كَفُورٌ (48)
پس اگر اينکه كفار و مشركين اعراض كردند پس ما تو را نفرستاديم بر آنها حفيظ و نگهبان باشي نيست بر تو مگر اينكه ابلاغ كني به آنها که حجت تمام شود و راه عذر بسته شود و ما زماني که چشانيديم به انسان از جانب خودمان رحمتي را فرحناك ميشود بآن رحمت و اگر اصابت كرد به آنها مصيبتي در اثر اعمال زشت آنها که بدست خود پيش انداخته شده، پس انسان هر آينه كفران ميكند.
فَإِن أَعرَضُوا اعراض آنها اينكه العياذ پيغمبر را ساحر و كذّاب گويند و قرآن را مفتريات شمارند و معجزات را سحر پندارند.
فَما أَرسَلناكَ عَلَيهِم حَفِيظاً نظر به اينكه پيغمبر كمال شوق را داشت که اينها ايمان آورند و سعادتمند شوند لكن اينها از قابليت
جلد 15 - صفحه 509
هدايت افتادهاند و قساوت قلب آنها را فرو گرفته.
بر سيه دل چه سود خواندن وعظبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 48)- در این آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کرده، به عنوان دلداری از آن حضرت میفرماید: با این همه «اگر روی گردان شوند (غمگین مباش) ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار ندادهایم» (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً).
«وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است» خواه پذیرا شوند یا نشوند (إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ).
تو باید رسالت الهی خود را به نحو کامل ابلاغ، و بر آنها اتمام حجت کنی، دلهای آماده آن را میپذیرد هر چند گروه زیادی بیخبر اعراض کنند، تو مسؤولیتی در این زمینه نداری.
سپس ترسیمی از حال این جمعیت بیایمان و اعراض کننده کرده، میگوید:
«و هنگامی که ما رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش میشود» (وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها).
«و هنگامی که بلایی به خاطر اعمالی که انجام دادهاند به آنها رسد (به کفران
ج4، ص353
میپردازند) چرا که انسان بسیار کفران کننده است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ).
نه نعمتهای الهی از طریق انگیزه شکر منعم او را بیدار و به شکرگزاری و معرفت و اطاعت او وا میدارد، نه مجازاتهایی که به خاطر گناهان دامنگیرش میشود او را از خواب غفلت بیدار میکند، و نه دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در او اثر میگذارد.
نکات آیه
۱ - وظیفه پیامبر(ص)، تنها ابلاغ رسالت الهى است; نه ممانعت قاهرانه از کفر و حق گریزى مردم (فإن أعرضوا فما أرسلنک علیهم حفیظًا إن علیک إلاّ البلغ)
۲ - علاقه و اهتمام شدید پیامبر(ص)، نسبت به هدایت تمامى انسان ها (فإن أعرضوا فما أرسلنک علیهم حفیظًا) از لحن آیه شریفه که در مقام دلدارى است و نیز پیام آیه (ما تو را حفیظ و نگهبان قرار ندادیم) استفاده مى شود که پیامبر(ص) دلبستگى شدیدى به هدایت و ایمان مردم داشتند.
۳ - رهبران دینى، تنها موظف به تبلیغ عقاید و آرمان هاى مکتب اند; نه تحمیل آنها بر مردم. (فما أرسلنک علیهم حفیظًا إن علیک إلاّ البلغ)
۴ - آزادى در انتخاب راه و عقیده، حق مسلم هر انسان است. (فما أرسلنک علیهم حفیظًا) این که حتى پیامبر(ص) وظیفه اى جز تبلیغ دین ندارد و در فرض روى گردانى باید مشرکان را به حال خود واگذارد، نشان مى دهد که انسان در انتخاب عقیده آزاد است.
۵ - خداوند، خواهان آگاهى انسان ها و نقش خود آنان در انتخاب مسیر و فرجام خویش (فما أرسلنک علیهم حفیظًا إن علیک إلاّ البلغ)
۶ - هر انسانى، خود مسؤول عملکرد و باورهاى خویش است. (فما أرسلنک علیهم حفیظًا) آیه شریفه مى تواند در مقام بیان این نکته باشد که پیامبر(ص) مسؤول نافرمانى امت خویش نیست; بلکه هر کسى مسؤولیت تخلف خویش را خود برعهده دارد.
۷ - وظیفه رهبران الهى، آگاهى دادن به مردم و فراهم ساختن زمینه هاى انتخاب صحیح است; نه تصمیم گیرى از قِبل آنان. (فما أرسلنک علیهم حفیظًا إن علیک إلاّ البلغ)
۸ - انسان، گرفتار سرخوشى به هنگام برخوردارى از کمترین رفاه و نعمت هاى دنیوى (و إنّا إذا أذقنا الإنسن منّا رحمة فرح بها) «إذاقة» (مصدر «أذقنا») به معناى چشاندن است. این تعبیر در موردى به کار مى رود که بهره کمى از چیزى گرفته شود.
۹ - غفلت از سرچشمه اصلى نعمت ها (خداوند) امرى ناشایست و زمینه ساز غرور و سرمستى است. (و إنّا إذا أذقنا الإنسن منّا رحمة فرح بها) با توجه به تکرار ضمیر «نا»، مى توان استفاده کرد که خداوند غفلت و فراموشى از مبدأ اصلى نعمت ها را، مورد سرزنش قرار داده است.
۱۰ - دلخوشى به دنیا و مظاهر آن، نکوهیده و ناروا است. (و إنّا إذا ... فرح بها)
۱۱ - تمامى امکانات دنیایى، نمودى از رحمت الهى است. (و إنّا إذا أذقنا الإنسن منّا رحمة فرح بها) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که از ثروت و امکانات دنیوى، تعبیر به «رحمت» شده است.
۱۲ - رحمت الهى، عام و فراگیر نسبت به تمامى انسان ها است. (و إنّا إذا أذقنا الإنسن منّا رحمة)
۱۳ - کفران و ناسپاسى انسان، به هنگام برخورد با کوچک ترین دشوارى در زندگى (و إن تصبهم سیّئة بما قدّمت أیدیهم فإنّ الإنسن کفور) از نکره آمدن «سیّئة» - که براى تحقیر است - «کوچک ترین دشوارى» استفاده شده است.
۱۴ - «نعمت ها» برخاسته از لطف و رحمت الهى و «مصائب و سختى ها» نتیجه عملکرد خود آدمى است. (و إنّا إذا أذقنا الإنسن منّا رحمة ... و إن تصبهم سیّئة بما قدّمت أیدیهم)
۱۵ - انسان، موجودى کم ظرفیت، کوته بین و ناسپاس است. (و إنّا إذا أذقنا ... و إن تصبهم ... الإنسن کفور) این که انسان در برخورد با اندک نعمت و یا سختى، تغییر روحیه مى دهد، نشانه کم ظرفیتى او است و این که به امکان تغییر و تحول شرایط رفاه نمى اندیشد و به آن دلخوش است، نشانگر کوته نظرى او است.
۱۶ - انسان، گرفتار تناقض در مواجهه با خوشى ها و ناخوشى ها (إذا أذقنا الإنسن منّا رحمة فرح بها و إن تصبهم سیّئة ...فإنّ الإنسن کفور) از مضمون آیه شریفه چنین استفاده مى شود که انسان، در حال رفاه و آسایش یادى از خدا نمى کند; گویى منشأ آن نعمت ها کسى غیر خداوند است; ولى زمانى که ناگوارى به او رو مى آورد، خدا را متهم کرده و ناسپاسى مى کند.
۱۷ - دلخوشى به مظاهر دنیا و کفران و ناسپاسى انسان، موجب روى گردانى وى از پیام وحى است. (فإن أعرضوا ... فإنّ الإنسن کفور) جمله «و إنّا إذا ... کفور» مى تواند اشاره به وجه اعراض و روى گردانى کافران از پیام وحى باشد.
۱۸ - انسان، بدون تأثیرپذیرى از مکتب وحى، گرفتار کفران و ناسپاسى است. (فإن أعرضوا ... فإنّ الإنسن کفور)
۱۹ - لزوم شکر و سپاس خداوند، در خوشى ها و ناملایمات زندگى (و إنّا إذا أذقنا ... فإنّ الإنسن کفور)
۲۰ - نسبت دادن ناگوارى ها و سختى هاى زندگى به خداوند، کفران و ناسپاسى است. (بما قدّمت أیدیهم فإنّ الإنسن کفور) خداوند باتصریح به «بما قدّمت أیدیهم»، درصدد رفع این اندیشه باطل است که معمولاً انسان هاى سطحى، مشکلات زندگى خود را به او نسبت مى دهند و احتمال نمى دهند که نتیجه کارهاى خودشان باشد.
موضوعات مرتبط
- آزادى: اهمیت آزادى ۵
- امکانات دنیوى: نقش امکانات دنیوى ۱۱
- انتخاب: زمینه انتخاب صحیح ۷
- انسان: آزادى انسان ۵; اختیار انسان ۴; انسان در سختى ۱۶; انسان هنگام سرور ۱۶; حقوق انسان ها ۴; زمینه سرور انسان ها ۸; زمینه کفران انسان ۱۸; صفات انسان ۱۵، ۱۶; ضعف انسان ۱۵; علم انسان ۵; کفران انسان ها ۱۳، ۱۵; کوته بینى انسان ۱۵; مسؤولیت انسان ۵، ۶; ویژگیهاى انسان ۸; هدایت انسان ها ۷
- تبلیغ: اهمیت تبلیغ ۳
- تکبر: زمینه تکبر ۹
- خدا: آثار رحمت خدا ۱۴; آثار لطف خدا ۱۴; اسناد سختیها به خدا ۲۰; مشیت خدا ۵; نشانه هاى رحمت خدا ۱۱; وسعت رحمت خدا ۱۲; ویژگیهاى رحمت خدا ۱۲
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۷; سرزنش دنیاطلبى ۱۰; ناپسندى دنیاطلبى ۱۰
- دین: آسیب شناسى دینى ۱۷; عوامل اعراض از دین ۱۷; نفى اکراه در دین ۱; نقش دین ۱۸
- رفاه: آثار رفاه ۸
- رهبران دینى: محدوده مسؤولیت رهبران دینى ۳، ۷; نقش رهبران دینى ۳
- سختى: آثار سختى ۱۳; منشأ سختى ۱۴
- سرمستى: زمینه سرمستى ۹
- شکر: اهمیت شکر خدا ۱۹; شکر هنگام سختى ۱۹; شکر هنگام سرور ۱۹
- عقیده: آزادى عقیده ۴; مسؤول عقیده ۶; نفى تحمیل عقیده ۳
- علایق: علاقه به هدایت انسانها ۲
- عمل: آثار عمل ۱۴; مسؤول عمل ۶
- غفلت: آثار غفلت از منعم ۹; ناپسندى غفلت ۹
- کفر: ممانعت از کفر ۱
- کفران: آثار کفران نعمت ۱۷; زمینه کفران نعمت ۱۳; کفران نعمت ۲۰
- محمد(ص): تبلیغ محمد(ص) ۱; علایق محمد(ص) ۲; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۱; هدایتگرى محمد(ص) ۲
- مصیبت: منشأ مصیبت ۱۴
- نعمت: آثار نعمت هاى دنیوى ۸; منشأ نعمت ۹، ۱۴
- وحى: نقش وحى ۱۸