فصلت ٥١
ترجمه
فصلت ٥٠ | آیه ٥١ | فصلت ٥٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَعْرَضَ»: رویگردان میشود. شکرگزاری و چه بسا دینداری را رها میکند. «نَأی بِجَانِبِهِ»: خود را از خداپرستی و دینداری دور میکند. تکبّر میورزد و مغرور میگردد. شانهها را بالا میاندازد که مثل سر را بالا گرفتن نشانه فخرفروشی و استکبار است. مراد از (جانِب) خود انسان یا دوش او است (نگا: روح المعانی). «عَرِیضٍ»: وسیع. مراد دراز و فراوان است. البتّه دعای شخص کافر یا سست ایمان، بدین هنگام جنبه گلایه از خدا و ناشکری دارد و بیشتر جزع و فزعی است بر از دست دادن نعمت و برای عودت دادن آن. یا این که در وقت ثروتمندی متکبّر و مغرور میشود، و در وقت فقر و فاقه متضرّع و زبون، و در هر دو حالت تنها متوجّه دنیا است. بالاخره دعایش برای دنیا است نه برای خدا.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۰ - ۵۴ سوره فصّلت
- تهديد خداوند ملحدين امت را به عذاب روز قيامت
- وجوه مختلف درباره خبر ان در آيه : ان الذين كفروا بالذكر لما جاءهم ...
- مراد از اينكه درباره قرآن فرمود كتاب عزيز است و لا ياءتيهالباطل من بين يديه و لا من خلفه
- توضيح آيه : ولو جعلناه قرآنا اعجميا...
- نكوهش انسان از جهت اينكه در حال تنعم از خداغافل و روى گردان است و در سختى و تنگى به دعا مى پردازد
- اعراض از قرآن حتى با احتمال اينكه از ناحيه خدا باشد، برخلاف حكم عقل است
- سه احتمال درباره مراد از آيات در آيه سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم ...
- رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ «51»
و هرگاه به انسان كافر نعمتى بخشيم، روى گرداند و خود را كنار كشد و هرگاه شرّى به او رسد پس دعايى طولانى كند.
نکته ها
كلمهى «نَأى» به معناى دور شدن است؛ و هرگاه با واژه «جانب» بكار رود، كنايه از تكبّر و غرور است. «نَأى بِجانِبِهِ» يعنى به خاطر نعمت و رفاه مغرور شد و متكبرانه خود را كنار كشيد. كلمهى «عَرِيضٍ» به معناى پهن و كنايه از دعاى زياد است.
سؤال: درآيه 49 خوانديم: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً» همين كه شرّى به انسان رسيد دچار يأس مىشود ولى در اين آيه مىفرمايد: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ» همين كه شرّى به انسان رسد، دعايى طولانى دارد، سؤال اين است كه چگونه انسان مأيوس دعا مىكند؟
پاسخ: مفسّران به اين پرسش، پاسخهاى متفاوتى دادهاند:
در تفسير روح البيان چنين آمده است: بعضى مردم به هنگام گرفتارى مأيوس مىشوند و بعضى ديگر دعا مىكنند.
برخى در پاسخ اين سؤال گفتهاند: انسان از اسباب عادّى مأيوس مىشود ولى از خدا درخواست مىكند. ولى لحن آيه توبيخ است و يأس از اسباب عادّى و توجّه به خدا كار نيكويى است و توبيخ ندارد.
در تفسير نمونه آمده است كه انسان ابتدا دعا مىكند ولى كمكم مأيوس مىشود و اين دعا و يأس در دو مرحله است.
جلد 8 - صفحه 363
شايد بتوان گفت كه مراد از دعا، استمداد از خداوند نيست، بلكه همان يأس است كه به صورت جزع و جيغ و ناله اظهار مىكند و هر دو آيه يك مسأله را مطرح مىكند لكن در يك جا مىفرمايد: مأيوس است و در جاى ديگر مىفرمايد: به خاطر يأس جيغ و داد مىزند، نظير آيهى «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»
پیام ها
1- رفاه يا سختى در ميدان زندگى براى بروز و ظهور خصلتهاى آدمى و آفات روحى اوست. إِذا أَنْعَمْنا ... وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ
2- رفاه، مايهى غفلت است. أَنْعَمْنا ... أَعْرَضَ
3- نعمتها از خداست «أَنْعَمْنا» ولى حوادث تلخ نتيجه عملكرد يا خصلتهاى بد خود انسان است. «مَسَّهُ الشَّرُّ» (شرّ به خدا نسبت داده نشده است)
4- انسان تربيت نشده كم ظرفيّت است. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ»
5- مشكلات و تنگناهاى زندگى در مقابل نعمتهاى اعطا شده از سوى خداوند به او اندك است. (براى نعمت كلمه «أَنْعَمْنا» آمده، ولى براى شرّ كلمه «مَسَّهُ» آمده كه به معناى تماس ساده است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ (51)
بعد نوعى ديگر از كفران و طغيان آنها را فرمايد:
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ: و چون انعام كنيم بر انسان كافر به نعمت و
جلد 11 - صفحه 387
ابواب رحمت از صحت و ثروت بر او بگشائيم، أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ: روى بگرداند از شكرگزارى و دور دارد جانب خود را از اداى سپاسدارى و به جهت غرور به آن نعمت اصلا تصور نعمت نمىكند و منعم حقيقى خود را فراموش كند و رو بگرداند از اعتراف به نعم حضرت بارى به جهت تجبر و تكبر، وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ: و هر گاه برسد او را بدى از بيمارى و تنگدستى، فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ: پس او صاحب دعاى بسيار است روى آورنده است بدرگاه ما به دوام دعا و كثرت تضرع و زارى.
تبصره:
آيه شريفه بيان حال انسانى را فرمايد كه جنس انسانى و نوعى آدمى چنين است كه چون نعمت الهى به او رو آورد، غرور و تكبر او را گيرد به حدى كه سپاسدارى كه از لوازم عقل هر عاقلى است بكلى فراموش گرديده آثار نخوت و تجبر از او ظاهر و اعراض نمايد از حق شناسى و دور كند نفس خود را از شكرگزارى؛ و اگر برسد همين انسانى را بدى و تنگى و ضرر و پريشانى كه ناملايم طبع او است، متوجه بارگاه الهى گردد دعاى عريض از دو طرف بسيار نمايد و در تمام احوال رفع آن را خواستار باشد.
تتمه:
آيه اشعار است به آگاهى مؤمنين و متقين كه اين حال نوع انسانى است در طوارى حوادثات، لكن شما اهل ايمان نبايد چنين باشيد بلكه در تمام احوال از صحت و مرض و دولتمندى و تنگدستى و راحتى و سختى متوجه منعم حقيقى و از اداى وظيفه حق شناسى و شكرگزارى غفلت نورزيد تا سر انجام نيك را در دنيا و آخرت دريابيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ (51) قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (52) سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (53) أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ (54)
ترجمه
و چون انعام نمائيم بر انسان اعراض كند و دور نمايد جانب خود را و چون برسد او را بدى پس صاحب دعائى است وسيع
بگو خبر دهيد كه اگر باشد از نزد خدا پس كافر شده باشيد بآن كيست گمراهتر از آنكه او در مخالفتى است دور از حق و حقيقت
زود باشد كه بنمايانيم بآنها نشانههاى قدرت خود را
جلد 4 صفحه 566
در آفاق عالم و در وجود خودشان تا آشكار شود بر آنها كه او حق است آيا و كافى نيست براى تو پروردگارت كه او بر هر چيزى گواه است
آگاه باش كه همانا آنها در شكّى از ملاقات پروردگارشانند آگاه باش كه همانا او بر همه چيز احاطه دارد.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب احوال انسان سابق الذّكر ميفرمايد كه چون او را بانواع نعم خود متنعّم نمائيم بجاى شكرگزارى اعراض از ما نموده و بجانب خود از باب تكبّر و استغناء از ما دورى مينمايد و محتمل است از جانب مجازا نفس اراده شده باشد يعنى دور ميكند خود را و منحرف ميشود از ما و چون مبتلا ببلا و مرض و فقر و ساير گرفتاريها شود روى نياز بدرگاه كارساز آورد و دعاى عريض و طويلى نمايد و اين تعبير ظاهرا براى اشاره بزيادى دعاى او است با آنكه روح ندارد و مانند جسم عريض و طويلى است و به پيغمبر خود دستور داده كه از كفّار سؤال فرمايد اگر قرآن از جانب خدا باشد و شما كافر بآن شده باشيد آيا كسى گمراهتر از شما هست كه با حق و حقيقت مخالفت شديد آغاز نموديد بطوريكه شما در جانبى و حق در جانب ديگر واقع شده است با آنكه طريقه احتياط آنستكه اگر انسان در حق بودن امرى شك هم داشته باشد مخالفت ننمايد و فرموده ما بزودى آيات و ادلّه توحيد و حق بودن قرآن را در روى زمين بآنها ارائه ميدهيم از معجزات پى در پى كه بدست تو جارى مينمائيم و از ظهور صدق اخبار غيبيّه قرآن كه در خارج واقع ميشود و از ظهور وجوه اعجاز آن بر فصحاء و اهل معرفت و اقرار ايشان ببودن آن كلام خدا بتدريج كه بر تو نازل ميشود و در نفوس خود آنها كه مىبينند مغلوب و مقتول و اسير و ذليل و خوار شدند و مسلمانان فاتح و غالب و مظفّر و منصور گشتند با آنكه از ما قبلا وعده نصرت و ظفر بر كفار بمسلمانان داده شده بود و ببلاياى ديگر از قبيل قحط و غلا كه بعد از هجرت تو بآن مبتلا ميگردند و بتأليف قلوبيكه از آنها در فتح مكّه و غيره بسيره مرضيّه تو حاصل ميشود تا مبيّن و واضح ميگردد بر آنها كه قرآن و دين تو حق است آيا كافى نيست لطف خداوند براى ارائه دادن حقانيّت تو كه همه جا حاضر و بر اعمال و احوال شما و آنها ناظر و گواه است آنچه تا كنون در ذيل اين آيه
جلد 4 صفحه 567
نگارش يافت بنظر حقير از ظاهر كلام الهى رسيده و بنابر اين ضمير در انّه الحقّ بمناسبت آيه سابقه بقرآن و دين اسلام راجع است ولى ظاهرا مشهور بين مفسّرين و حكما ارجاع آن است بتوحيد خدا و گفتهاند مراد از آيات آفاقى امارات و ادلّه بر وجود صانع حكيم عليم است در عالم از گردش افلاك و انجم و موجودات ارضيّه از جبال و بحار و اشجار و پرندگان و چرندگان و امثال آنها و از آيات انفسى لطائف صنع و ودائع حكمت و خواص اعضا و دقايق اجزا و آنچه از وجود آن در انسان استدلال بذات احديّت و صفات جمال و كمال ميشود و مراد از او لم يكف بربّك كفايت خداوند براى اثبات توحيد است بوجود منبسط و فيض مقدّس خود بر تمام موجودات كه در همه و با همه و قبل از همه و بعد از همه موجود و حاضر و ناظر و گواه است بطوريكه خواص از خدا بخدا پى ميبرند و معانى ديگرى هم نقل نمودهاند كه احتياج بذكر آنها نيست و در بعضى از روايات بظهور امام زمان عليه السّلام تأويل شده چون در رجعت بقدرى از عجايب و غرايب در آفاق و انفس مشاهده ميشود كه مردم يقين بمعارف حقّه پيدا ميكنند و در مصباح الشريعه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّه فما فقد من العبوديّة وجد فى الرّبوبيّه و ما خفى عن الربّوبيّه اصيب فى العبوديّه و استشهاد باين آيه فرموده و ظاهرا مراد آن باشد كه بنده از معرفت بنفس خود معرفت بخداى خود پيدا ميكند پس هر مرتبه از كمال كه خود را فاقد آن بيند مىيابد كه نقص از او و كمال در مبدأ وجود موجودات است و هر صفت كمالى كه از خداوند بر او مخفى مانده وقتى در وجود خود بيابد ميداند كه در خداوند اكمل از آن موجود است چون معطى شىء فاقد آن شىء نميباشد و در آيه اخيره خداوند اشاره فرموده بآنكه عمده اعراض مردم از قرآن و قبول دين حق براى آنستكه آنها در معاد و ثواب و عقاب خدا شك دارند و نميخواهند زير بار تكليف بروند ولى بايد بدانند كه خدا بتمام موجودات احاطه دارد و همه در پيشگاه او حاضر و بمجازات خواهند رسيد در مجمع و ثواب الاعمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره حم سجده را قرائت نمايد از براى او در قيامت نورى است تا چشمش كار ميكند و سرورى است و در دنيا عيشى است پسنديده كه مردم غبطه آنرا ميبرند و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 4 صفحه 568
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا أَنعَمنا عَلَي الإِنسانِ أَعرَضَ وَ نَأي بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ (51)
و موقعي که نعمتي عطا كرديم بر انسان اعراض ميكند و ميرود بجانب خود و دور ميشود از خدا و چون مساس پيدا كرد او را شرّي ميرود بسوي خدا و صاحب دعاء دامنهدار ميشود انسان در حال نعمت و صحت و سلامتي بكلي غافل ميشود از خدا و دين و عبادت و اطاعت.
وَ إِذا أَنعَمنا عَلَي الإِنسانِ أَعرَضَ وَ نَأي بِجانِبِهِ اعراض از دين و دوري از عبادت.
وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ بلائي، مصيبتي، گرفتاريي، مرضي، ظلمي، اذيتي باو ميرسد رو بخدا ميرود و استغاثه ميكند.
فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ نفرمود طويل زيرا هر عريضي طويل هم هست زيرا طول بيشتر از عرض است و لا عكس ميشود طويل باشد و عريض نباشد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 51)- در این آیه سومین حالتی را که برای این گونه انسانها به هنگام اقبال و ادبار دنیای مادی رخ میدهد بازگو میکند که حالت فراموشکاری به وقت نعمت، و جزع و فزع به هنگام مصیبت است.
میفرماید: «و هر گاه به انسان (غافل و بیخبر) نعمت دهیم روی میگرداند، و با حال تکبّر از حق دور میشود» (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی بِجانِبِهِ).
«ولی هر گاه مختصر ناراحتی به او رسد تقاضای فراوان و مستمّر (برای برطرف شدن آن) دارد» (وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ).
آری! چنین است انسان فاقد ایمان و تقوا که دائما به این حالات گرفتار است، به هنگام روی آوردن نعمتها «حریص» و «مغرور» و «فراموشکار» و به هنگام پشت کردن نعمتها «مأیوس» و نومید و «پرجزع».
ولی در مقابل، مردان حق و پیروان راستین مکتب انبیا آن چنان پرظرفیت و پرمایهاند که نه روی آوردن نعمتها آنها را دگرگون میسازد، و نه ادبار دنیا ضعیف
ج4، ص322
و ناتوان و مأیوس.
نکات آیه
۱ - اعراض و روى گردانى انسان از خداوند، پس از دستیابى به نعمت (و إذا أنعمنا على الإنسن أعرض و نا بجانبه)
۲ - رفاه و نعمت، زمینه پیدایش روحیه تکبر و غرور در آدمى است. (و إذا أنعمنا ... نا بجانبه) «نأى» (مصدر «نئا») به معناى دور شدن است و هرگاه با واژه «جانب» به کار رود، کنایه از تکبر و غرور خواهد بود.
۳ - اعطاى نعمت از سوى خداوند به انسان، مقتضى روى آورى به درگاه او و کرنش در برابر او (و إذا أنعمنا على الإنسن أعرض) از لحن نکوهش آمیز آیه، مطلب بالا استفاده مى شود.
۴ - برخوردارى از نعمت هاى الهى، نباید به تکبر و غرور آدمى بینجامد. (و إذا أنعمنا على الإنسن أعرض و نا بجانبه)
۵ - انسان به هنگام گرفتارى، رو به سوى خدا مى آورد و اصرار و التماس مى کند. (و إذا مسّه الشرّ فذو دعاء عریض)
۶ - انسان، موجودى کم ظرفیت در ملایمات و ناملایمات (و إذا أنعمنا على الإنسن أعرض ... و إذا مسّه الشرّ فذو دعاء عریض)
۷ - کبر و غرور به هنگام نعمت و رفاه و جزع و ناآرامى به هنگام مصیبت و بلا، امرى نکوهیده و ناپسند (و إذا أنعمنا ... و إذا مسّه الشرّ)
۸ - نقش مصایب و گرفتارى ها، در توجه انسان به خدا (و إذا مسّه الشرّ فذو دعاء عریض) برداشت بالا بنابر این نکته است که مراد از «دعاء عریض» خواندن خدا باشد.
۹ - خداوند، منشأ نعمت ها و پیراسته از شرور و بدى ها (و إن مسّه الشرّ ... و لئن أذقنه رحمة ... و إذا أنعمنا على الإنسن ... و إذا مسّه الشرّ) از این که خداوند رحمت و نعمت را به خود نسبت داده; ولى شرور را به خویشتن منتسب نکرده است، مطلب بالا به دست مى آید.
۱۰ - رفاه مندى و تنگناهاى زندگى، دو میدان براى بروز و ظهور خصلت هاى آدمى و آفات روحى او (و إذا أنعمنا ... و إذا مسّه الشرّ)
۱۱ - لزوم دعا و ارتباط با خدا، در همه حالات و نه تنها به هنگام سختى و گرفتارى (و إذا أنعمنا ... أعرض ... و إذا مسّه الشرّ فذو دعاء عریض)
۱۲ - مشکلات و تنگناهاى زندگى انسان، در مقابل نعمت هاى اعطا شده از سوى خداوند به او اندک است. (و إذا أنعمنا... و إذا مسّه الشرّ) به کار رفتن واژه «مسّه» در مورد شرور - و نه مورد نعمت ها - بیانگر مطلب یاد شده است.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: صفات جلال ۹
- انسان: انسان ها در سختى ۵; بى صبرى انسان ۶; صفات انسان ۶; کفران انسان ها ۱
- ایمان: آثار ایمان به خدا ۳
- تسلیم: آثار تسلیم به خدا ۳
- تکبر: تکبر هنگام نعمت ۴; زمینه تکبر ۲; سرزنش تکبر ۷
- جزع: سرزنش جزع ۷
- خدا: ارتباط با خدا ۱۱; التجا به خدا ۵; تنزیه خدا ۹; خدا و شرور ۹; زمینه اعراض از خدا ۱; وفور نعمتهاى خدا ۱۲
- دعا: اهمیت دعا ۱۱
- ذکر: زمینه ذکر خدا ۸
- رفاه: آثار رفاه ۲، ۶، ۷، ۱۰
- سختى: آثار سختى ۵، ۶، ۷، ۱۰; التجا در سختى ۵
- شخصیت: زمینه بروز شخصیت ۱۰
- مشکلات: قیاس مشکلات با نعمتها ۱۲; کمى مشکلات ۱۲
- مصیبت: آثار مصیبت ۸
- نعمت: آثار نعمت ۱، ۲، ۳، ۷; منشأ نعمت ۹