الفرقان ٦٣
ترجمه
الفرقان ٦٢ | آیه ٦٣ | الفرقان ٦٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«هَوْناً»: آهسته و آرام. مراد با وقار و فروتنانه راه رفتن، و ترک خودخواهی کردن است. مصدر است و در معنی اسم فاعل برای تأکید به کار رفته است. «الْجَاهِلُونَ»: سفهاء. نادانان. «سَلاماً»: درود. مراد سلام متارکه و دوری گزیدن و رویگردانی است؛ نه سلام احوالپرسی و خوش و بش کردن (نگا: قصص / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۳ - ۷۷، سوره فرقان
- صفات مؤ منين : تواضع و فروتنى ، و برخورد سالم درمقابل برخورد زشت و لغو جاهلان با ايشان
- رعايت اعتدال در انفاق : يكى از صفات مؤ منين
- معناى اينكه در وصف مؤ منان فرمود: ((لا يدعون مع الله الها آخر)) با توجه به عقيدهمشركان درباره عبادت خدا
- توجيه مخلد مرتكبين قتل ، زنا و ربا در عذاب
- وجوهى كه در معناى تبديل سيئات به حسنات (فاولئكيبدل الله سيئاتهم حسنات ) گفته شد.
- حسنه يا سيئه بودن عمل منوط به آثار عمل است وتبديل سيئات به حسنات نيز به معناى تبديل آثار است
- مراد از اينكه درباره مؤ منين فرمود: ((لا يشهدون الزورو اذا مروا باللغو مروا كراما))
- وصف ديگر عباد الرحمن : آيات خدا را كوركورانه و بدون معرفت و بصيرت نمى پذيرند
- معناى اينكه ايشان از خداوند مى خواهند: ((ما را براى متقين امام قرار بده ))
- معناى آيه شريفه : ((قل ما يعبوا بكم ربى لولا دعاوكم ...))
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته مربوط به اوصاف مؤ منين ، اسراف و اقتار،تبديل سيئات به حسنات و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً «63»
و بندگان خداى رحمان كسانىاند كه روى زمين بىتكبّر راه مىروند، و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گويند) با ملايمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63)
بعد از آن وصف بندگان منقاد خود را فرمايد:
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ: و بندگان خاص خداى بخشنده يا پرستندگان كه ثابت مىباشند در عبادت او.
نكته: اضافه براى تخصيص و تفضيل است. نزد بعضى چنانكه اسم رحمان خاصه خدا باشد، اين بندگان هم كه اوصاف آنان مذكور شود خواص بارگاه سبحانى هستند. «2» وصف اول:
«1». تفسير برهان، ج 3، ص 172، روايت 2، چاپ دار الكتب العلمية.
«2». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 416، چاپ كتابفروشى اسلاميّة.
جلد 9 - صفحه 369
الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً: آنانند كه راه مىروند بر زمين از روى تواضع و افتادگى، يا به سكينه و وقار نه از شر و بطر، چنانكه زى متكبران است، و لذا حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: هو ان يمشى الرّجل بسجيّته الّتى جبل عليها لا يتكلّف و لا يتبختر. «هون» آنست كه مرد راه رود به طبيعتى كه خلق شده بر آن به زحمت نياندازد خود را و تكبر نكند. «2» ممكن است مراد اين باشد كه شخص راه رود به حالت خاك كه افتادگى و پستى و خلقت انسانى از آنست. نزد بعضى معنى آنكه راه روند به خوارى و شكستگى. «3» على بن ابراهيم قمى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده فرمود: مراد از اين آيه ائمه هدى عليهم السّلام هستند كه از ترس دشمنان خود به آرامى راه مىروند؛ «4» و منافاتى نيست ظاهر آيه شامل تمام مؤمنين، و باطن آيه مراد ائمه هدى مىباشند.
صفت دوم آنان آنكه:
وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ: و چون مخاطبه كنند ايشان را نادانان و سفيهان و سخنان بىادبانه گويند، قالُوا سَلاماً: گويند ايشان در جواب قولى با سلامت، يعنى سخنى با صواب كه به آن سالم مانند از آزار و ضرر آنان. يا مراد آنكه به مسالمت رفتار كنند و معترض آنها نشوند و اعراض نمايند از مكالمه و مجادله آنها. يا سلام اينجا به معنى متاركه باشد كه واگذارند آنها را و مقابله نكنند آنها را به مثل آنچه آنها گويند از فحش و سخنان هرزه. اين يك دستور اخلاقى است كه چقدر فوائد دارد.
در منهج- ابو برده سلمى روايت نموده كه حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: از امت من جمعى باشند كه من ايشان را دوست مىدارم و ايشان مرا دوست دارند و آنها هنوز بوجود نيامدهاند، گوئيا من ايشان را مىبينم نصيحت كننده يكديگر باشند و آنچه دارند بر مردم بذل نمايند و دائم از مردمان
«2». همان مدرك.
«3». همان مدرك.
«4». تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 116، از انتشارات كتابفروشى علّامه قم.
جلد 9 - صفحه 370
گريزان باشند و به صفت صبر و حلم آراسته و بر كوچكان رحيم و بر بزرگان به حرمت رفتار و با هم مواسات كنند، توانگران ايشان به فقرا بذل، و اقوياى آنها بر ضعفا مشفق باشند، عيادت مريضان و تشييع مردگان كنند، و در طريق رفق و مدارا سلوك كنند. عرض كردند: يا رسول اللّه با غلامان رفق كنند؟ فرمود: نه، ايشان را غلامى نباشد، بلكه خودشان خدمت كنند، بلكه با جاهلان و سفيهان مدارا نمايند، بعد اين آيه تلاوت فرمود: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ ...». «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً (61) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً (62) وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً (64) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65)
إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (67) وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)
ترجمه
برتر آمد آنكه قرار داد در آسمان برجهائى و قرار داد در آن
جلد 4 صفحه 88
چراغى و ماهى نور دهنده
و او است آنكه قرار داد شب و روز را از پى هم آينده براى آنكس كه خواسته پند گيرد يا خواسته شكر گذارى را
و بندگان خداوند بخشنده آنانند كه ميروند بر زمين بفروتنى و آرامى و چون خطاب كنند بايشان نادانان گويند جوابى موجب سلامتى
و آنانكه شب را بروز ميآورند براى پروردگارشان در حالى كه هستند سجده كنندگان و بر پاى ايستادگان
و آنانكه ميگويند پروردگار ما بگردان از ما عذاب دوزخ را همانا عذابش باشد لازم
همانا آن بد جايگاه و مقامى است
و آنانكه چون خرج كنند زيادهروى ننمايند و تنگ نگيرند و باشد ميان اين اعتدالى
و آنانكه نمىخوانند با خداوند خدائى ديگر را و نميكشند جاندارى را كه حرام گردانيد خدا مگر بحق و زنا نميكنند و كسيكه چنين كند مىيابد عقوبت را،
دو چندان شود برايش عذاب، روز قيامت و هميشه باشد در آن بخوارى
مگر آنكه بازگشت نمود و گرويد و كردكار شايسته را پس آنگروه تبديل ميكند خدا بديهاشانرا بخوبيها و باشد خدا آمرزنده مهربان.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب امر خلقت كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود فرموده پر خير و بركت و داراى عزّت و عظمت و مزيّت و برترى است خداوندى كه قرارداد در آسمان برجهاى دوازدهگانه را كه در اوائل سوره حجر ذيل آيه و لقد جعلنا فى السّماء بروجا شرح آن گذشت و نيز قرار داد در آن چراغى كه خورشيد است بدليل آنكه فرموده و جعل الشّمس سراجا يعنى قرار داد خدا خورشيد را چراغ و سرجا بصيغه جمع نيز قرائت شده بدليل آنكه فرموده و لقد زيّنّا السّماء الدّنيا بمصابيح و بنابر اين شامل ساير كواكبى كه از خود نور دارند ميشود ولى در جوامع از ائمه عليهم السلام نهى از قرائت آن شده و فرمودهاند سراجا بايد خواند و مراد خورشيد است و نيز قرار داد در آن ماه عالم تاب را براى فوائد بسيارى كه از آن جمله پيدايش شبانه روز و تعيين شهور و سنين و ترتيب فصول چهارگانه است و در بعضى روايات بر آن تصريح شده و او است آنخداوندى كه قرار داد شب و روز را خليفه و جانشين يكديگر كه يكى از آن دو چون برود ديگرى بجايش آيد براى انجام امورى كه مناسب با روز است در روز و انجام امورى كه مناسب
جلد 4 صفحه 89
با شب است در شب و تدارك هر يك از آن امور در صورت فوت در ديگرى مانند بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از روز را در شب و بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از شب را در روز چنانچه در روايات مفسّره بآن تصريح شده و بنابر اين اختلاف شبانه روز و گردش آن براى كسى است كه بخواهد ذاكر يا شاكر باشد كه اگر عملى را نتوانست در روز انجام دهد شب قضاى آنرا بجا آورد يا اگر شب موفق بعبادتى نشد روز تدارك آنرا بنمايد و بعضى بذكر بتخفيف قرائت نمودهاند و با اينمعنى انسب است و بنابر قرائت مشهور كه بتشديدين است ظاهرا مراد آنستكه اين اختلاف شبانه روز و تغيير آن بر وفق حكمت كه كاشف از وجود مغيّر حكيم است براى كسى مفيد است كه بخواهد معرفت بحق پيدا كند و متنبّه و متذكر گردد يا كسيكه بخواهد شكر منعم خود را بجا آورد چون از اين راه ميتواند بمقصود برسد و خداشناس شود و موفق بشكر گردد و بندگان خاص خداى بسيار بخشنده كسانى هستند كه راه ميروند بر زمين بتواضع و فروتنى و ملايمت و آرامى و بحال طبيعى و عادى نه با نخوت و تكبّر و گردن كشى و تبختر چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد مردى است كه راه ميرود بطبع عادى خود نه بتكلف و نه بتبختر و در چند روايت بائمه اطهار تفسير شده كه از ترس دشمنان بملايمت و آرامى راه ميروند و نيز كسانى هستند كه چون اشخاص نادان با آنها بدرشتى و زشتى سخن گويند در مقابل با كمال مسالمت و ملايمت جواب دهند ما بشما كارى نداريم شما هم بما كارى نداشته باشيد تا از خير و شرّ يكديگر فارغ باشيم خلاصه آنكه طورى جواب گويند كه از شرّ آنها محفوظ بمانند و دنباله پيدا نكند و شايد در بعضى از موارد اگر سلام كنند يا سكوت نمايند بهتر باشد و كسانى هستند كه شب را بروز ميآورند و بيتوته ميكنند براى عبادت و نماز و بيشتر در حال سجود و قيامند چون عبادت در شب از ريا دورتر و بفراغت بال نزديكتر است و شرط قبول اعمال اقبال بخدا و ادبار از ماسوا است و كسانى هستند كه با آنكه شب مشغول بعبادت و روز بانجام وظيفه خود سر گرمند براى آنكه مبادا قصور يا تقصيرى از آنها سر زده باشد يا عبادت آنها بمقام قبول نرسد يا سلب توفيق در آتيه از آنها شود و مستحق
جلد 4 صفحه 90
عقوبت گردند با كمال تضرّع ميگويند پروردگارا بردار از ما عذاب دوزخ را كه آن مانند غريم و طلبكار ملازم بندگان گنهكار است و بهيچ وجه از آنها جدا نشود و آن دوزخ بد است از حيث مكان قرار و قيام و محتمل است دو جمله مؤكّده بانّ كلام خدا باشد باستقلال نه حكايت از قول آنها و كسانى هستند كه چون مال خدا داد خود را صرف و خرج نمايند زيادهروى نميكنند و تنگ نميگيرند بر خود و عيالشان و كار آنها در ميان اين دو امر ناروا باعتدال قيام و استقرار دارد و بهيچيك از دو طرف تجاوز نميكند و يقتروا بكسر تاء و از باب افعال نيز قرائت شده است و قمى ره فرموده اسراف انفاق در معصيت و ناروا است و لم يقتروا يعنى بخل ننمودند از حق خدا و قوام، عدل و صرف در امرى است كه خدا بآن امر نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كسيكه عطا كند در غير حق بتحقيق اسراف نموده و كسيكه منع كند از حق بتحقيق اقتار كرده و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اسراف، بضايع نمودن مال و صرف آن در مصرفى است كه مضرّ ببدن باشد عرض شد كه اقتار چيست فرمود خوردن نان و نمك است با آنكه بتوانى بهتر بخورى عرض شد اقتصاد چيست فرمود خوردن نان و گوشت و شير و سركه و روغن است هر يك يكمرتبه بنظر حقير اين عناوين بالنّسبه باشخاص و ازمنه و احوال مختلف ميشود بهتر آنستكه بعرف واگذار شود و بگوئيم زياده روى و امساك مذموم و ميانه روى ممدوح است و در سور سابقه تحقيقاتى در حدّ اسراف و فرق آن با تبذير گذشت و كسانى هستند كه نميخوانند و پرستش نميكنند با خداوند و معبود حقيقى خود خدا و معبود ديگرى را از هر جنس و نوع باشد از جماد و نبات و حيوان و انسان و غيره چون شرك حقيقى اين است كه بزرگترين معاصى است و نيز نميكشند نفس محترمى را كه خداوند حرام فرموده قتل او را مگر بحق از قبيل قصاص و دفاع و در مقام اجراء حدود الهى و نيز زنا نميكنند خصوصا با محارم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه بزرگترين معاصى شرك است و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا بترتيب مذكور در اين آيه ولى روايت از طريق عامّه است و در آن براى هر يك از قتل و زنا قيدى ذكر شده كه ميشود از آن استفاده نمود كه ذكر اين سه معصيت براى شيوع آن بين اعراب در زمان
جلد 4 صفحه 91
جاهليّت بوده و الّا بندگان خاص خدا كه متّصف بأوصاف مذكوره در آيات سابقهاند از تمام معاصى اجتناب مينمايند و شايد ترتيب ذكرى هم باين ملاحظه باشد كه اوّلا شرك و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا شيوع داشته و آيه دلالت بر بزرگى معاصى مذكوره بترتيب مذكور ندارد كه مفسّرين بآن تمسّك نمودهاند و حديث نبوى را براى خود مؤيّد قرار دادهاند و در هر حال هر كس مرتكب اين معاصى شود بجزاى اثم و گناه خود خواهد رسيد در دنيا و در آخرت عذاب او چند برابر عذاب دنيا ميشود و هميشه در آن خواهد بود بخفّت و خوارى و قمى ره فرموده آثام نام واديى است از واديهاى جهنم از روى گداخته كه حدّتش دائم است و در آن مشرك و كشنده بنا حق و زناكارانند و عذاب آنها دو چندان خواهد بود و بنابر اين مضاعف شدن عذاب براى آنستكه مشرك وقتى قاتل و زانى هم باشد عذابش چند برابر خواهد شد چون كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و مضاعفه بر دو برابر و چند برابر شدن اطلاق ميشود و بعضى آنرا باعتبار تعاقب اجزاء و انواع و ايام عذاب دانستهاند و تمام اين بيانات براى آنستكه خداوند كسيرا زيادتر از ميزان استحقاقش عذاب نميكند چون ظلم است پس دو برابر شدن از ميزان استحقاق مراد نيست و مشار اليه در و من يفعل ذالك مجموع سه گناه مذكور است نه آحاد آنها بقرينه خلود كه مخصوص بكفار است و يضاعف برفع و بحذف الف و تشديد برفع و جزم و متابعت يخلد در آن دو نيز قرائت شده است اين جزاى چنين گناهكارانى است مگر كسانيكه پشيمان شوند از كردارشان و ايمان بياورند و بوظيفه دينى خود عمل نمايند خداوند بدل ميفرمايد ببركت اسلام و ايمان گناهان آنها را كه در نامه اعمالشان ثبت شده بود بحسناتى كه از آنها در دنيا صادر شده و ميشود از اسلام و ايمان و اعمال خيريّه واجبه و مستحبّه كه مقابل با عقائد و اعمال سابقه آنها است چون اسلام محو ميكند تمام معاصى و جرائم سابقه را و خدا كارش از قديم مغفرت گنهكاران و رحمت بر بندگان بوده و هست و خواهد بود در امالى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از قول خداوند فاولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات فرمود آورده ميشود مؤمن گناهكار روز قيامت تا ميايستد در موقف حساب و خدا خودش
جلد 4 صفحه 92
بحساب او رسيدگى ميكند و احدى از مردم مطّلع بر حساب او نميشود پس خداوند باو ميشناساند گناهانش را و چون اقرار ميكند بآنها خداوند بنويسندگان ميفرمايد بدل كنيد گناهان او را بحسنات و ارائه دهيد بمردم پس مردم ميگويند اين بنده هيچ گناه نداشته بعد خدا ميفرمايد او را ببهشت ببريد و اين تأويل اين آيه است كه آن در گناهكاران از شيعيان ما است بخصوص و در روايتى از آنحضرت در تفسير اين قسمت از آيه وارد است كه خدا امر ميفرمايد حسنات دشمنان ما را بدوستان ما و سيّئات دوستان ما را بدشمنان ما بدهند و اين معناى تبديل است و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود دوستى ما اهل بيت گناهان را محو و حسنات را مضاعف نمايد و خدا مظالم بندگانرا كه در عهده دوستان ما است بعهده خود گيرد مگر ضرر و ستمى را كه باهل ايمان وارد نموده باشند پس ميفرمايد بگناهان حسنات شويد و باين معانى روايات بسيارى است كه اين صحيفه گنجايش ذكر آنرا ندارد و براى انطباق اين قبيل از روايات با موازين عقليّه تحقيقاتى در اوائل كتاب گذشت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ عِبادُ الرَّحمنِ الَّذِينَ يَمشُونَ عَلَي الأَرضِ هَوناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63)
و بندگان خاص خداوند رحمن مشي ميكنند روي زمين به ملايمت و نرمي و زماني که جهال به آنها خطاب و عتاب و جسارت ميكنند ميگويند سلام اينکه آيه شريفه و آيات بعد در بيان صفات بندگان خاص الهي است، و در اخبار بسياري داريم که مراد ائمه اطهار هستند، و مكرر گفتهايم که اخبار بيان مصداق اتم ميكنند و منافات با عموم آيه ندارد.
(وَ عِبادُ الرَّحمنِ) اضافه تشريفي است مثل اينکه که كسي چندين فرزند داشته باشد بگويد:
فرزند من آن كسي است که اطاعت من را كند و الا همه بندگان خدا هستند، لكن بنده خاص که بوظايف بندگي رفتار ميكند در حقيقت او بنده رحمن است.
(الَّذِينَ يَمشُونَ عَلَي الأَرضِ هَوناً) بدون تكبر و تبختر و تجبر با كمال
جلد 13 - صفحه 652
ملايمت رفتار ميكنند.
و در بعض اخبار دارد از راه تقيه از دشمنان رفتار آنها است روي زمين با آنها باندازهاي که حضرت صادق عليه السلام در مقابل منصور دوانقي بفرمايد:
السلام عليك يا امير المؤمنين و لو در قصد او سلام بجدش امير المؤمنين عليه السلام باشد و تقيه واجب، چنانچه فرمود
(التقية ديني و دين آبائي)
و فقها در باب تقيه گفتهاند که عمل بر خلاف تقيه و لو مطابق با واقع است باطل است.
(وَ إِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلُونَ) يعني اهانت و بياحترامي و جسارت ميكنند اينها در مقابل آنها بر نميگردند و به درشتي با آنها صحبت نميكنند بلكه با كمال ملايمت.
(قالُوا سَلاماً) يعني كلمات سلامتي و خوبي جواب ميدهند يا بآنها به مسالمت رفتار ميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 63)- صفات ویژه بندگان خاصّ خدا: از این به بعد بحث جامع و جالبی پیرامون صفات ویژه بندگان خاص پروردگار که تحت عنوان «عِبادُ الرَّحْمنِ» آمده، مطرح میشود، و دوازده صفت از صفات ویژه آنان را بیان میکند و در حقیقت تکمیلی است برای آیات گذشته که مشرکان لجوج هنگامی که نام خداوند رحمان برده میشد از سر استهزاء و غرور میگفتند: رحمان چیست؟
جایی که بندگان او این قدر عالی مقام و با شخصیتند عظمت خدای رحمان را بهتر میتوان درک کرد.
ج3، ص348
نخست میگوید: «و بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بیتکبر بر روی زمین راه میروند» (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً).
نخستین توصیف نفی کبر و غرور و خود خواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن او آشکار میشود زیرا ملکات اخلاقی همیشه خود را در لا بلای اعمال و گفتار و حرکات انسان نشان میدهند، تا آنجا که از چگونگی راه رفتن یک انسان میتوان با دقت و مو شکافی به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پی برد.
آری! آنها متواضعند، و تواضع کلید ایمان است.
دومین وصف آنها حلم و بردباری است چنانکه قرآن در ادامه همین آیه میگوید: «و هنگامی که جاهلان آنها را مورد خطاب قرار میدهند (و به جهل و جدال و سخنان زشت میپردازند) در پاسخ آنها سلام میگویند» (وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً). سلامی که نشانه بیاعتنایی توأم با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف، نه سلام تحیت که نشانه محبت و پیوند دوستی است.
نکات آیه
۱ - بندگان خالص خدا، مظهر تواضع و فروتنى و به دور از تکبر و خود بزرگ بینى (و عباد الرحمن الذین یمشون على الأرض هونًا) برداشت یاد شده با توجه به چند نکته است: ۱- «عباد» (جمع «عبد») به معناى بندگان است و اوصافى که خداوند براى آنان در ضمن چند آیه بیان مى فرماید، حاکى است که آنان از بندگان خالص او هستند. ۲- «هون» به دو معنا آمده است: الف) سکینه و وقار (قاموس المحیط); که در این صورت این واژه در آیه شریفه یا در همان معناى لغوى استعمال شده است و یا در معناى کنایى آن; یعنى، تواضع و فروتنى. برداشت فوق مبتنى بر همین معناى کنایى است. ب) رفق و لین (مدارا و نرمى)، در مقابل خشونت و درشتى (نهایه ابن اثیر). ۳- «هوناً» مصدر و صفت براى «مشى» بوده و آمدن مصدر به جاى صفت، بیانگر مبالغه است.
۲ - مشى و راه رفتن بندگان خالص خدا، در کمال وقار و آرامى، و به دور از سرعت و شتابزدگى است. (و عباد الرحمن الذین یمشون على الأرض هونًا)
۳ - بندگان خالص خدا، مظهر مدارا و نرمى و منزه از روح خشونت و درشتى (و عباد الرحمن الذین یمشون على الأرض هونًا)
۴ - بندگان خالص خداى رحمان، مردمى پندپذیر و سپاس گزار در برابر نعمت هاى الهى ( لمن أراد أن یذکّر أو أراد شکورًا . و عباد الرحمن الذین یمشون على الأرض هونًا) برداشت فوق بر این اساس است که آیه شریفه مرتبط با آیه قبل و درصدد بیان اوصاف کسانى باشد که در جمله «لمن أراد أن یذکر أو أراد شکوراً» از آنان یاد شده است.
۵ - تواضع و فروتنى و رفق و مدارا، از آثار بندگى خداى رحمان و ایمان به او (و عباد الرحمن الذین یمشون على الأرض هونًا) آغاز شدن آیه شریفه با عنوان «عباد» (بندگان) و سپس طرح مسأله فروتنى و مدارا، مى تواند گویاى این نکته باشد که فروتنى و مداراى بندگان خدا، ناشى از ناتوانى و یا ترس آنان نیست; بلکه برخاسته از ایمان آنان به خداى رحمان است.
۶ - بندگان خالص خدا، مشمول رحمت ویژه خدا هستند. (و عباد الرحمن) آمدن صفت «رحمن» به جاى دیگر اوصاف خداوند و اضافه شدن «عباد» به آن، مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
۷ - رحمان، از اوصاف خداوند (و عباد الرحمن)
۸ - جایگاه ویژه صفت تواضع و فروتنى و رفق و مدارا، در مقایسه با دیگر اوصاف پسندیده و ارزشمند، در نگاه وحى (و عباد الرحمن الذین یمشون على الأرض هونًا) آمدن صفت تواضع و فروتنى به عنوان نخستین صفت از سلسله اوصاف «عباد الرحمان» - که در چند آیه از آنها یاد شده است - مى تواند گویاى برداشت فوق باشد.
۹ - بندگان خالص خدا، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل، با گفتار شایسته و عالمانه و به دور از بیهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گویند. (و إذا خاطبهم الجهلون قالوا سلمًا) برداشت فوق، بر این مبنا است که «سلاماً» صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; یعنى، «قالوا قولاً سلاماً» در این صورت معناى «سلاماً» - به قرینه جمله قبل که سخن از گفتار جاهلانه و ناشایست افراد جاهل است - سخن عالمانه و شایسته و دور از بیهودگى و بى ادبى مى باشد.
۱۰ - بندگان خالص خداوند، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان، از آنان خواستار سلامت و امنیت و همزیستى مسالمت آمیز مى شوند. (و إذا خاطبهم الجهلون قالوا سلمًا) برداشت فوق، بر این اساس استوار است که «سلاماً» مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; یعنى، «نتسلم منکم تسلیماً». در این صورت «سلام» به جاى «تسلیم» نشسته است.
۱۱ - برخورد کریمانه و بزرگوارانه بندگان خالص خدا در برابر گفتار جاهلانه افراد نادان، برخاسته از روح فروتنى و نرم خویى آنان است. (و إذا خاطبهم الجهلون قالوا سلمًا) عطف جمله «و إذا خاطبهم الجهلون...» بر جمله قبل بدون تکرار شدن اسم موصول (الذین)، نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزدیک میان این دو صفت است. از سوى دیگر تقدم بیان صفت تواضع بر صفت برخورد کریمانه با افراد جاهل، حاکى از آن است که این صفت، سبب چنین برخورد پسندیده اى است.
۱۲ - برخورد کریمانه و شایسته با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق، از آثار بندگى خداى رحمان و ایمان به او است. (و عباد الرحمن الذین ... و إذا خاطبهم الجهلون قالوا سلمًا) آغاز شدن آیه شریفه با عنوان «عباد» (بندگان) و سپس طرح شدن مسأله برخورد کریمانه و شایسته با گفتار جاهلانه و...، مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
۱۳ - تشویق خداوند به فروتنى و مدارا با مردم و برخورد کریمانه و شایسته با افراد جاهل و ناسزاگو (و إذا خاطبهم الجهلون قالوا سلمًا) از سیاق و آهنگ آیه شریفه، چنین برمى آید که خداوند در صدد تشویق و تحریص انسان ها به آراسته شدن به چنین اوصاف و خصلت هایى است.
۱۴ - «فى مجمع البیان فى قوله تعالى: «الذین یمشون على الأرض هوناً» ... و قال أبوعبداللّه(ع) هو الرجال یمشى بسجیته التى جبل علیها لایتکلف و لایتبختر; در مجمع البیان درباره قول خداى تعالى «الذین یمشون على الأرض هوناً»... آمده است که امام صادق(ع) فرمود: آن کسى است که بر خلق و خوى فطرى خود - که خدا او را به آن گونه آفریده است - بدون تکلف و تکبر راه میرود.» ۱- مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۷۹; نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۶، ح ۸۹.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: رحمان ۷
- ایمان: آثار ایمان به خدا ۵، ۱۲
- بندگان خدا: آثار تواضع بندگان خدا ۱۱; ادب بندگان خدا ۹; تواضع بندگان خدا ۱، ۱۴; خواسته هاى بندگان خدا ۱۰; خوشرفتارى بندگان خدا ۳; راه رفتن بندگان خدا ۲، ۱۴; رحمت بر بندگان خدا ۶; روش برخورد بندگان خدا ۹، ۱۰، ۱۱;شرح صدر بندگان خدا ۹، ۱۰; شکرگزارى بندگان خدا ۴; صفات بندگان خدا ۱، ۲، ۳; عبرت پذیرى بندگان خدا ۴
- تواضع: اهمیت تواضع ۸; زمینه تواضع ۵
- جاهلان: بى ادبى جاهلان ۹; تواضع با جاهلان ۱۳; خوشرفتارى با جاهلان ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۳; روش برخورد با جاهلان ۹، ۱۱، ۱۳; روش برخورد جاهلان ۹; زندگى مسالمت آمیز با جاهلان ۱۰
- خدا: توصیه هاى خدا ۱۳
- خوشرفتارى: آثار خوشرفتارى ۱۱; اهمیت خوشرفتارى ۸
- راه رفتن: آداب راه رفتن ۲، ۱۴
- رحمت: مشمولان رحمت ۶
- صفات : صفات پسندیده ۸
- عبودیت: آثار عبودیت ۵، ۱۲