الفرقان ٦١
ترجمه
الفرقان ٦٠ | آیه ٦١ | الفرقان ٦٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَبَارَکَ»: (نگا: فرقان / . «بُرُوجاً»: برجهای دوازدهگانه فلکی. منزلگاههای آسمانی خورشید و ماه (نگا: فرقان / ، حجر / ). «سِرَاجاً»: چراغ. مراد خورشید است که منبع نور است (نگا: یونس / نوح / ). «قَمَراً مُنِیراً»: ماه تابان. ماه روشنیبخش (نگا: یونس / نوح / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِي... (۳) وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ... (۳) وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ... (۲) هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً... (۴) وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا... (۳) أَ لَمْ تَرَوْا کَيْفَ خَلَقَ... (۱) وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَ نُوراً وَ... (۵) وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً (۳) (۲)
تفسیر
- آيات ۴۱ ۶۲، سوره فرقان
- بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به اين عمل آنها
- مراد از معبود گرفتن هواى نفس و توضيحى درباره جمله : ((اتخذ الهه هويه ))
- نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايانبل هم اضل سبيلا
- تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و...
- معناى ((مد الظل )) از نظر ديگر مفسرين
- اشاره به نعمت باد و آب باران
- مقصود از اينكه فرمود با قرآن با دشمنان جهاد كن (جاهدهم به جهادا كبيرا)
- تشبيه انقسام مردم به مؤ من و كافر، به آب دو دريا (يكى گوارا و ديگرى ناگوار) وبه خلقت زن و مرد از نطفه
- مقصود از استثنا ((الا من شاء ان يتخذ الى زبه سبيلا)) در آيه :((قل ما اسئلكم عليه من اجر الا من شاء...))
- نظر مفسرين درباره استثناء مذكور
- تنها وكيل و متصرف در امور بندگان خدا است كه داراى حيات و ملك و علم مطلق است
- معناى جمله ((الرحمن فسئل به خبيرا)) و اقوال مختلف مفسرين در اين باره
- حكايت استكبار مشركين از سجده براى خداوند و فزونى نفرتشان از آن
- بيان استغنا و تعزز خداوند در مقابل استكبار مشركين
- تنظير روشنگرى عالم روحانى و معنوى انسانها باارسال رسل ، به روشنگرى عالم طبيعت با شمس و قمر
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً «61»
فرخنده و مبارك است كسى كه در آسمان بُرجهايى قرار داد، و در آن، خورشيد و ماه تابانى نهاد.
نکته ها
كلمهى «تَبارَكَ» تنها در قالب ماضى به كار رفته و در اين سوره سه بار آمده است. (در آيات يك و ده و همين آيه) و چنانكه گفته شد يا از «برك»، به معناى ثابت و پايدار است، يا از «بركة» به معناى خير زياد.
به فرمودهى امام باقر عليه السلام، مراد از «بروج» در اين آيه ستارگانند. «1»
«سراج» به معناى خورشيد است كه نورش از خودش مىباشد، چنانكه مىخوانيم:
«وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً» «2» و اگر نورش از بيرون باشد به آن «منير» گفته مىشود. «3»
پیام ها
1- آفرينشِ ستارگان، خورشيد وماه، جلوهاى از بركاتالهى است. تَبارَكَ الَّذِي ...
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». نوح، 16.
«3». تفسير نمونه.
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 277
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً (61)
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 414. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 366
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً: بزرگوار و كثير البركة است آن ذاتى كه به قدرت كامله بيافريد در آسمان بروجهاى دوازده گانه را كه عبارت است از: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قوس، جدى دلو، حوت؛ كه منازل آنها نسبت به كواكب سياره است كه آن: زحل، مشترى، مريخ، زهره، عطارد، آفتاب و ماه مىباشد؛ زيرا حمل و عقرب منزل مريخ است، و ثور و ميزان منزل زهره، و جوزا و سنبله منزل عطارد، و قوس و حوت منزل مشترى، و جدى و دلو منزل زحل، و سرطان منزل قمر، و اسد منزل آفتاب مىباشد.
وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً: و قرار داد در آسمان يا بروج چراغى كه آن آفتاب عالمتاب است لقوله «و جعل الشمس سراجا». وَ قَمَراً مُنِيراً: و ماهى تابان و روشن، يا روشن سازنده شب. و چون روشنى سراج از نور بيشتر است، از اين جهت آن را براى آفتاب، و اين را براى ماه ذكر فرمود. «1» تنبيه: در وجود اين دو نيّر فوايد بيشمار است:
اما آفتاب: 1- از جمله طلوع و غروب آن: اگر طلوع آن نبودى، جميع امور عالم باطل شدى و مردم نمىتوانستند سعى كنند در امور معاش خود؛ و اگر غروب آن نبودى، زمين از حرارت تفديده و حيوانات و نباتات ضايع مىشدى.
پس به حكمت و تقدير خود آن را مانند چراغى قرار داد كه گاهى براى اهل خانه افروخته كه حوائج را به آن تمشيت دهند، و گاهى خاموش كه استراحت كنند.
2- سير آن را پست و بلند قرار داد تا در هر سال چهار فصل پديد آيد، زيرا اگر از تابستان يكمرتبه به زمستان انتقال يافتى، طبايع حيوانات و نباتات از ضد به ضد انتقال و طبايع منهور و مزاج باطل شدى، پس به حكمت آفريدگار دو متوسط: يكى بهار و يكى پائيز مقرر تا وضع عالم منظم گشتى.
3- آنكه اگر در يك موضع آسمان ايستادى، هر آينه بسيارى از جهات از
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 415، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 367
نور آن بهره نبردى و نقص به نظام عالم وارد گشتى، به حكمت مبالغه جريان را در آن مقرر نمود.
و اما ماه: از جمله: 1- آنكه نور ماه چون سبب زيادتى رطوبات آمد، حكمت الهيه اقتضا نمود كه نور ماه بر يك نسق باقى نماند تا آنكه رطوبات متولده از او بحد اعتدال بود.
2- اختلاف احوال بودن آن كه گاهى هلال و گاهى بدر و گاه محاق شود، برهان محكمى است بر اثبات صانع و مدبر.
3- آنكه نور آن را كمتر از نور آفتاب گردانيد تا منفعت شب حاصل گردد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً (61) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً (62) وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً (64) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65)
إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (67) وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)
ترجمه
برتر آمد آنكه قرار داد در آسمان برجهائى و قرار داد در آن
جلد 4 صفحه 88
چراغى و ماهى نور دهنده
و او است آنكه قرار داد شب و روز را از پى هم آينده براى آنكس كه خواسته پند گيرد يا خواسته شكر گذارى را
و بندگان خداوند بخشنده آنانند كه ميروند بر زمين بفروتنى و آرامى و چون خطاب كنند بايشان نادانان گويند جوابى موجب سلامتى
و آنانكه شب را بروز ميآورند براى پروردگارشان در حالى كه هستند سجده كنندگان و بر پاى ايستادگان
و آنانكه ميگويند پروردگار ما بگردان از ما عذاب دوزخ را همانا عذابش باشد لازم
همانا آن بد جايگاه و مقامى است
و آنانكه چون خرج كنند زيادهروى ننمايند و تنگ نگيرند و باشد ميان اين اعتدالى
و آنانكه نمىخوانند با خداوند خدائى ديگر را و نميكشند جاندارى را كه حرام گردانيد خدا مگر بحق و زنا نميكنند و كسيكه چنين كند مىيابد عقوبت را،
دو چندان شود برايش عذاب، روز قيامت و هميشه باشد در آن بخوارى
مگر آنكه بازگشت نمود و گرويد و كردكار شايسته را پس آنگروه تبديل ميكند خدا بديهاشانرا بخوبيها و باشد خدا آمرزنده مهربان.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب امر خلقت كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود فرموده پر خير و بركت و داراى عزّت و عظمت و مزيّت و برترى است خداوندى كه قرارداد در آسمان برجهاى دوازدهگانه را كه در اوائل سوره حجر ذيل آيه و لقد جعلنا فى السّماء بروجا شرح آن گذشت و نيز قرار داد در آن چراغى كه خورشيد است بدليل آنكه فرموده و جعل الشّمس سراجا يعنى قرار داد خدا خورشيد را چراغ و سرجا بصيغه جمع نيز قرائت شده بدليل آنكه فرموده و لقد زيّنّا السّماء الدّنيا بمصابيح و بنابر اين شامل ساير كواكبى كه از خود نور دارند ميشود ولى در جوامع از ائمه عليهم السلام نهى از قرائت آن شده و فرمودهاند سراجا بايد خواند و مراد خورشيد است و نيز قرار داد در آن ماه عالم تاب را براى فوائد بسيارى كه از آن جمله پيدايش شبانه روز و تعيين شهور و سنين و ترتيب فصول چهارگانه است و در بعضى روايات بر آن تصريح شده و او است آنخداوندى كه قرار داد شب و روز را خليفه و جانشين يكديگر كه يكى از آن دو چون برود ديگرى بجايش آيد براى انجام امورى كه مناسب با روز است در روز و انجام امورى كه مناسب
جلد 4 صفحه 89
با شب است در شب و تدارك هر يك از آن امور در صورت فوت در ديگرى مانند بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از روز را در شب و بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از شب را در روز چنانچه در روايات مفسّره بآن تصريح شده و بنابر اين اختلاف شبانه روز و گردش آن براى كسى است كه بخواهد ذاكر يا شاكر باشد كه اگر عملى را نتوانست در روز انجام دهد شب قضاى آنرا بجا آورد يا اگر شب موفق بعبادتى نشد روز تدارك آنرا بنمايد و بعضى بذكر بتخفيف قرائت نمودهاند و با اينمعنى انسب است و بنابر قرائت مشهور كه بتشديدين است ظاهرا مراد آنستكه اين اختلاف شبانه روز و تغيير آن بر وفق حكمت كه كاشف از وجود مغيّر حكيم است براى كسى مفيد است كه بخواهد معرفت بحق پيدا كند و متنبّه و متذكر گردد يا كسيكه بخواهد شكر منعم خود را بجا آورد چون از اين راه ميتواند بمقصود برسد و خداشناس شود و موفق بشكر گردد و بندگان خاص خداى بسيار بخشنده كسانى هستند كه راه ميروند بر زمين بتواضع و فروتنى و ملايمت و آرامى و بحال طبيعى و عادى نه با نخوت و تكبّر و گردن كشى و تبختر چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد مردى است كه راه ميرود بطبع عادى خود نه بتكلف و نه بتبختر و در چند روايت بائمه اطهار تفسير شده كه از ترس دشمنان بملايمت و آرامى راه ميروند و نيز كسانى هستند كه چون اشخاص نادان با آنها بدرشتى و زشتى سخن گويند در مقابل با كمال مسالمت و ملايمت جواب دهند ما بشما كارى نداريم شما هم بما كارى نداشته باشيد تا از خير و شرّ يكديگر فارغ باشيم خلاصه آنكه طورى جواب گويند كه از شرّ آنها محفوظ بمانند و دنباله پيدا نكند و شايد در بعضى از موارد اگر سلام كنند يا سكوت نمايند بهتر باشد و كسانى هستند كه شب را بروز ميآورند و بيتوته ميكنند براى عبادت و نماز و بيشتر در حال سجود و قيامند چون عبادت در شب از ريا دورتر و بفراغت بال نزديكتر است و شرط قبول اعمال اقبال بخدا و ادبار از ماسوا است و كسانى هستند كه با آنكه شب مشغول بعبادت و روز بانجام وظيفه خود سر گرمند براى آنكه مبادا قصور يا تقصيرى از آنها سر زده باشد يا عبادت آنها بمقام قبول نرسد يا سلب توفيق در آتيه از آنها شود و مستحق
جلد 4 صفحه 90
عقوبت گردند با كمال تضرّع ميگويند پروردگارا بردار از ما عذاب دوزخ را كه آن مانند غريم و طلبكار ملازم بندگان گنهكار است و بهيچ وجه از آنها جدا نشود و آن دوزخ بد است از حيث مكان قرار و قيام و محتمل است دو جمله مؤكّده بانّ كلام خدا باشد باستقلال نه حكايت از قول آنها و كسانى هستند كه چون مال خدا داد خود را صرف و خرج نمايند زيادهروى نميكنند و تنگ نميگيرند بر خود و عيالشان و كار آنها در ميان اين دو امر ناروا باعتدال قيام و استقرار دارد و بهيچيك از دو طرف تجاوز نميكند و يقتروا بكسر تاء و از باب افعال نيز قرائت شده است و قمى ره فرموده اسراف انفاق در معصيت و ناروا است و لم يقتروا يعنى بخل ننمودند از حق خدا و قوام، عدل و صرف در امرى است كه خدا بآن امر نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كسيكه عطا كند در غير حق بتحقيق اسراف نموده و كسيكه منع كند از حق بتحقيق اقتار كرده و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اسراف، بضايع نمودن مال و صرف آن در مصرفى است كه مضرّ ببدن باشد عرض شد كه اقتار چيست فرمود خوردن نان و نمك است با آنكه بتوانى بهتر بخورى عرض شد اقتصاد چيست فرمود خوردن نان و گوشت و شير و سركه و روغن است هر يك يكمرتبه بنظر حقير اين عناوين بالنّسبه باشخاص و ازمنه و احوال مختلف ميشود بهتر آنستكه بعرف واگذار شود و بگوئيم زياده روى و امساك مذموم و ميانه روى ممدوح است و در سور سابقه تحقيقاتى در حدّ اسراف و فرق آن با تبذير گذشت و كسانى هستند كه نميخوانند و پرستش نميكنند با خداوند و معبود حقيقى خود خدا و معبود ديگرى را از هر جنس و نوع باشد از جماد و نبات و حيوان و انسان و غيره چون شرك حقيقى اين است كه بزرگترين معاصى است و نيز نميكشند نفس محترمى را كه خداوند حرام فرموده قتل او را مگر بحق از قبيل قصاص و دفاع و در مقام اجراء حدود الهى و نيز زنا نميكنند خصوصا با محارم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه بزرگترين معاصى شرك است و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا بترتيب مذكور در اين آيه ولى روايت از طريق عامّه است و در آن براى هر يك از قتل و زنا قيدى ذكر شده كه ميشود از آن استفاده نمود كه ذكر اين سه معصيت براى شيوع آن بين اعراب در زمان
جلد 4 صفحه 91
جاهليّت بوده و الّا بندگان خاص خدا كه متّصف بأوصاف مذكوره در آيات سابقهاند از تمام معاصى اجتناب مينمايند و شايد ترتيب ذكرى هم باين ملاحظه باشد كه اوّلا شرك و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا شيوع داشته و آيه دلالت بر بزرگى معاصى مذكوره بترتيب مذكور ندارد كه مفسّرين بآن تمسّك نمودهاند و حديث نبوى را براى خود مؤيّد قرار دادهاند و در هر حال هر كس مرتكب اين معاصى شود بجزاى اثم و گناه خود خواهد رسيد در دنيا و در آخرت عذاب او چند برابر عذاب دنيا ميشود و هميشه در آن خواهد بود بخفّت و خوارى و قمى ره فرموده آثام نام واديى است از واديهاى جهنم از روى گداخته كه حدّتش دائم است و در آن مشرك و كشنده بنا حق و زناكارانند و عذاب آنها دو چندان خواهد بود و بنابر اين مضاعف شدن عذاب براى آنستكه مشرك وقتى قاتل و زانى هم باشد عذابش چند برابر خواهد شد چون كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و مضاعفه بر دو برابر و چند برابر شدن اطلاق ميشود و بعضى آنرا باعتبار تعاقب اجزاء و انواع و ايام عذاب دانستهاند و تمام اين بيانات براى آنستكه خداوند كسيرا زيادتر از ميزان استحقاقش عذاب نميكند چون ظلم است پس دو برابر شدن از ميزان استحقاق مراد نيست و مشار اليه در و من يفعل ذالك مجموع سه گناه مذكور است نه آحاد آنها بقرينه خلود كه مخصوص بكفار است و يضاعف برفع و بحذف الف و تشديد برفع و جزم و متابعت يخلد در آن دو نيز قرائت شده است اين جزاى چنين گناهكارانى است مگر كسانيكه پشيمان شوند از كردارشان و ايمان بياورند و بوظيفه دينى خود عمل نمايند خداوند بدل ميفرمايد ببركت اسلام و ايمان گناهان آنها را كه در نامه اعمالشان ثبت شده بود بحسناتى كه از آنها در دنيا صادر شده و ميشود از اسلام و ايمان و اعمال خيريّه واجبه و مستحبّه كه مقابل با عقائد و اعمال سابقه آنها است چون اسلام محو ميكند تمام معاصى و جرائم سابقه را و خدا كارش از قديم مغفرت گنهكاران و رحمت بر بندگان بوده و هست و خواهد بود در امالى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از قول خداوند فاولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات فرمود آورده ميشود مؤمن گناهكار روز قيامت تا ميايستد در موقف حساب و خدا خودش
جلد 4 صفحه 92
بحساب او رسيدگى ميكند و احدى از مردم مطّلع بر حساب او نميشود پس خداوند باو ميشناساند گناهانش را و چون اقرار ميكند بآنها خداوند بنويسندگان ميفرمايد بدل كنيد گناهان او را بحسنات و ارائه دهيد بمردم پس مردم ميگويند اين بنده هيچ گناه نداشته بعد خدا ميفرمايد او را ببهشت ببريد و اين تأويل اين آيه است كه آن در گناهكاران از شيعيان ما است بخصوص و در روايتى از آنحضرت در تفسير اين قسمت از آيه وارد است كه خدا امر ميفرمايد حسنات دشمنان ما را بدوستان ما و سيّئات دوستان ما را بدشمنان ما بدهند و اين معناى تبديل است و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود دوستى ما اهل بيت گناهان را محو و حسنات را مضاعف نمايد و خدا مظالم بندگانرا كه در عهده دوستان ما است بعهده خود گيرد مگر ضرر و ستمى را كه باهل ايمان وارد نموده باشند پس ميفرمايد بگناهان حسنات شويد و باين معانى روايات بسيارى است كه اين صحيفه گنجايش ذكر آنرا ندارد و براى انطباق اين قبيل از روايات با موازين عقليّه تحقيقاتى در اوائل كتاب گذشت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً (61)
بزرگ است آن خداوندي که قرار داد در آسمان برجهايي و مقرر فرمود در آن چراغي مثل خورشيد و ساير كواكب و قرار داده ماه را نور دهنده اهل نجوم دو دائره فرض كردند يكي مسمي به دائره منطقة البروج و يكي به دائره معدل و از براي كره زمين دو حركت قائلند يكي انتقالي در دوره كره شمس در مدت يك سال شمسي در خط دائره منطقة البروج و اينکه دائره را دوازده قسمت كردند هر قسمتي را برج ناميدند و در لغت عرب عبارت از حمل، ثور، جوزا، سرطان اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قوس، جدي، دلو، حوت چون ستارههايي که در هر يك از اينکه بروج نمايانند شبيه يكي از اينکه مسميات هستند و در لسان عجم فروردين، ارديبهشت، خرداد، تير، مرداد، شهريور، مهر، آبان، آذر، دي، بهمن، اسفند، و يك حركت وضعي دارد به توالي دور خود ميچرخد در يك شبانه روز تقريبي و اينکه دو دائره در دو نقطه تقاطع ميكنند.
اول حمل فروردين و اول ميزان مهر و در دو نقطه منتهاي بعد آنها است 24 درجه اول سرطان تير و اول جدي دي لذا ميفرمايد:
(تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً) و مطابق آن در سماء ديانت و اسلام دوازده برج قرار داد دوازده امام که اسلام و دين تا قيامت در اينکه بروج سير دارد.
(وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً) که شمس عالم تاب باشد و مطابقش شمس نبوت وجود حضرت خاتم صلّي اللّه عليه و سلّم.
جلد 13 - صفحه 650
(وَ قَمَراً مُنِيراً) ماه تابان و مطابقش عصمت كبري که نور ملائكه و آسمانها و بهشت است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 61)- این آیه در حقیقت پاسخی است به سؤال آنها که میگفتند:
رحمان چیست؟ هر چند آنها این سخن را از روی سخریه میگفتند اما قرآن پاسخ جدّی به آنها داده، میفرماید: «پر برکت و با عظمت است آن خدایی که در آسمان منزلگاههایی قرار داد» (تَبارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً).
ج3، ص347
برجهای آسمانی اشاره به صورتهای مخصوص فلکی است که خورشید و ماه در هر فصل و هر موقعی از سال در برابر یکی از آنان قرار میگیرند مثلا میگویند خورشید در برج «حمل» قرار گرفته، یعنی محاذی «صورت فلکی حمل» میباشد، و یا «قمر» در «عقرب» است، یعنی کره ماه برابر صورت فلکی «عقرب» واقع شده.
به این ترتیب آیه اشاره به منزلگاههای آسمانی خورشید و ماه کرده، و به دنبال آن اضافه میکند: «و در میان آن چراغ روشن و ماه تابانی آفرید» (وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً).
آیا با این همه نشانههای روشن، با این منازل بدیع و دقیق خورشید و ماه باز او را نمیشناسید و میگویید: «مَا الرَّحْمنُ»؟!
نکات آیه
۱ - خداوند، منشأ خیرات و برکات (تبارک الذى) «تبارُک» (مصدر «تبارَک») مى تواند از «بَرَک» (لَزَم و ثَبَت) و یا از «برکة» (خیر بسیار) باشد. برداشت فوق، بر پایه احتمال دوم است (برگرفته از لسان العرب).
۲ - خداوند، ذاتى پاینده و حقیقتى جاودانه (تبارک الذى)
۳ - خداوند، در آسمان ها برج ها و منزلگاه هایى براى ستارگان قرار داد. (الذى جعل فى السماء بروجًا) «بروج» (جمع «برج») به معناى قصرها است; ولى مقصود از آن در آیه شریفه - مطابق دیدگاه بیشتر مفسران و اهل لغت - مى تواند دو چیز باشد: ۱- منازل و قرارگاه هاى معین براى ستارگان و کواکب. ۲- خود کواکب و ستارگان. برداشت یاد شده مبتنى بر دیدگاه نخست است.
۴ - خداوند در آسمان ها، ستارگانى را آفرید. (الذى جعل فى السماء بروجًا)
۵ - خداوند در آسمان ها خورشید آفرید. (و جعل فیها سراجًا) «سراج» به معناى چراغ است; ولى مقصود از آن در آیه شریفه - به قرینه آمدن «القمر» (ماه) - خورشید است; چنان که در آیه ۱۶ سوره نوح به خورشید سراج گفته شده است (و جعل الشمس سراجًا).
۶ - خداوند در برج ها و منزلگاه هاى آسمانى، خورشید را قرار داد. (و جعل فیها سراجًا) برداشت فوق، بر این اساس مبتنى است که ضمیر «فیها» به «بروج» بازگردد.
۷ - خداوند در آسمان ها، ماه تابان را آفرید. (جعل فى السماء ... قمرًا منیرًا)
۸ - خداوند در برج ها و منزلگاه هاى آسمانى، ماه تابان را قرار داد. (بروجًا و جعل فیها ... قمرًا منیرًا)
۹ - آفرینش ستارگان، خورشید و ماه تابان، جلوه اى از برکات و خیرات خداوند. (تبارک الذى جعل فى السماء بروجًا ... و قمرًا منیرًا)
۱۰ - آفرینش ستارگان، خورشید و ماه تابان، از نشانه هاى قدرت خدا و یکتایى او (تبارک الذى جعل فى السماء بروجًا ... و قمرًا منیرًا) برداشت فوق، از آن جا است که آیه شریفه در ردیف سلسله آیاتى قرار دارد که در مقام محکومیت شرک و اثبات توحید و یگانگى خداوند است.
۱۱ - ستارگان، خورشید و ماه تابان، از نعمت هاى الهى براى انسان ها است. (تبارک الذى جعل فى السماء بروجًا ... قمرًا منیرًا) برداشت فوق، به خاطر این است که آیه شریفه، ضمن آن که بیانگر قدرت خدا است، مى تواند در صدد امتنان و برشمردن نعمت هاى الهى براى انسان ها نیز باشد.
۱۲ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله تبارک و تعالى: «تبارک الذى جعل فى السماء بروجاً »فالبروج الکواکب; امام باقر(ع) در باره سخن خدا «...جعل فى السماء بروجاً» فرمود: برج هاى آسمان، ستارگان است». ۱- تفسیر قمى، ج ۲، ص ۱۱۵ و ۱۱۶; نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۵، ح ۸۵.
موضوعات مرتبط
- آسمان: برجهاى آسمان ۳، ۶، ۸; مراد از برجهاى آسمان ۱۲
- آیات خدا: آیات آفاقى ۱۰
- برکت: منشأ برکت ۱; نشانه هاى برکت ۹
- توحید: نشانه هاى توحید ۱۰
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۲
- خدا: افعال خدا ۳، ۶، ۸; جاودانگى خدا ۲; خالقیت خدا ۴، ۵، ۷; نشانه هاى قدرت خدا ۱۰; نعمتهاى خدا ۱۱; نقش خدا ۱
- خورشید: خلقت خورشید ۵، ۹، ۱۰; مکان استقرار خورشید ۶
- خیر: منشأ خیر ۱; نشانه هاى خیر ۹
- ستارگان : خلقت ستارگان ۴، ۹، ۱۰; مکان ستارگان ۳; نقش ستارگان ۱۲
- ماه(گردون): خلقت ماه(گردون) ۷، ۹، ۱۰; مکان استقرار ماه(گردون) ۸
- نعمت: نعمت خورشید ۱۱; نعمت ستارگان ۱۱; نعمت ماه ۱۱