المؤمنون ٧٢
ترجمه
المؤمنون ٧١ | آیه ٧٢ | المؤمنون ٧٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خَرْجاً»: اجر و مزد. هزینه (نگا: کهف / ). «خَرَاج»: اجر و مزد. هزینه. «خَیْرُ الرَّازِقِینَ»: بهترینِ روزیرسانان. بهترینِ دهندگان (نگا: مائده / حجّ / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۵۵ - ۷۷، سوره مؤ منون
- تاءخير در عذاب كافران و بهره مند ساختن آنان به مال و فرزندان براى املاء و استدراج آنان است نه براى خيرخواهى .
- شرح صفات مؤ منين
- ((خيرات )) در جمله : ((اولئك يسارعون فى الخيرات ...))اعمال صالحه ناشى از اعتقاد حق است .
- بيان اينكه در دين خدا تكليف حرجى نه در اعتقاد و نه درعمل وجود ندارد (لا يكلف الله نفسا الا وسعها)
- فايده وجود نامه اعمال و جواب به شبهه اى كه فخر رازى در اين باره ذكر كرده است .
- اعمال بد مانع از انجام اعمال صالحه است .
- رد عذرهايى كه مشركين براى قبول رسالت پيامبر صلى اللّه عليه و آله آوردند.
- معنائى كه آيه (ولو اتبع الحق اهدائهم لفسدت السموات و الارض ) بيانگر آن است .
- وجه اينكه از قرآن كريم به ((ذكر)) تعبير شده است .
- اشاره به اينكه حق صراط مستقيم است و كافران گريزان از حق ، منحرف از صراط مستقيم هستند.
- بحث روايتى (رواياتى درباره مراد از ((قلوبهم وجلة )) و معناى استكانت و تضرع و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ «72»
آيا تو از آنها (در برابر دعوتت) مزدى خواستهاى؟ با اين كه پاداش دائمى پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (72)
بعد از آن حق تعالى مىفرمايد:
أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً: آيا سؤال مىكنى اى پيغمبر ايشان را بر اداى رسالت مزدى تا به سبب طمع در مالشان تو را متهم سازند، يا سنگين شود بر آنها قبول نمودن قول تو و پذيرفتن دعوت تو به ايمان. فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ: پس مزد پروردگار تو كه روزى دنيا و ثواب عقبى است باشد تو را از مزد ايشان. يا اجر آخرت تو بهتر است از آن. وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ: و خداى تعالى بهترين روزى دهندگان است، و افضل از هر كه عطا و اجرى دهد. آيه شريفه دال است بر آنكه هيچكس از بندگان قادر نيست بر اعطاى مثل نعم و رزق الهى، بلكه مساوى هم نخواهد بود در انعام و افضال بر بندگان.
موعظه: چقدر انسان بدبخت مىباشد كه وجود مقدس پيغمبر، او را دعوت نمايد به صلاح و خير و آنچه شرف و فخر آنها در آنست بدون توقع اجر و مزدى، با اين وصف اعراض كند و سعادت و شرافت حقيقى خود را پايمال نمايد به سبب جهالت و غفلت و غرور.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ (71) أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (72) وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (73) وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ (74) وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (75)
وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ (76) حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ إِذا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ (77)
ترجمه
- و اگر پيروى ميكرد حق خواستههاى آنها را هر آينه تباه شده بود آسمانها و زمين و هر كه در آنها است بلكه داديم بآنها مايه ذكرشان را پس آنانند از ذكرشان روى گردانندگان
آيا درخواست ميكنى از آنها دستمزدى پس مزد پروردگار تو بهتر است و او است بهترين روزى دهندگان
و همانا تو هر آينه ميخوانى آنها را براه راست
و همانا آنانكه نميگروند بآخرت از راه هر آينه بيرون روندگانند
و اگر ترحّم كنيم بر آنها و رفع نمائيم آنچه را بآنها رسيده از سختى هر آينه لجاج كنند در زياده رويشان با آنكه حيران باشند
و بتحقيق گرفتيم آنها را بعذاب پس فروتنى ننمودند مر پروردگارشان را و زارى ننمودند
تا چون گشوديم بر آنها درى صاحب عذاب سخت آنگاه آنها در آن نااميدانند.
تفسير
- در آيه قبل اشاره شد بآنكه جهت اعراض كفار از پيغمبر و قرآن آنستكه دستورات الهى بر حق و طبق مصلحت تامّه عامّه است و آنها ميخواهند بهواى نفس خودشان عمل نمايند لذا قبول نميكنند و خداوند در اين آيه ميفرمايد كه اگر پيروى و متابعت كند حق كه خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اوصياء او عليهم السلامند
جلد 3 صفحه 648
از هواهاى نفسانى و خواستههاى شهوانى مردم فاسد و تباه شود دستگاه عالم از آسمانها و زمين و موجودات آنها زيرا كه آنها قائم بعدل و اراده حقّند نه قائم بخلق و اهويه آنها و قمّى ره نقل فرموده كه حق پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام است و فساد آسمانها وقتى است كه باران نيايد و فساد زمين وقتى است كه نرويد و فساد مردم در اين است بلى خداوند قرآن را براى آنها فرستاده كه موجب تذكّر و مايه تنبّه و بلندى نام آنها است و نيز مشتمل بر ذكر پيشينيانشان كه خودشان تقاضا نموده بودند ميباشد ولى آنها براى پيروى از هواى نفس از ذكر خودشان بهر سه معنى كه ذكر شد رو گردانند و بعزّت و شرف و نيك نامى خودشان لگد ميزنند اى پيغمبر آيا تو از آنها براى اداء رسالت دستمزدى تقاضا نمودى كه پرداخت آن موجب عدم ايمان آنها شده نه چنين است مزد الهى و رزق او در دنيا و آخرت بهتر است چون توسعه و دوام دارد و او بهترين روزى دهندگان است كه هر كس را بفراخور حال و بدون عوض و غرض روزى ميدهد و آن مزد او است و تو حاجت بمزد آنها ندارى و گفتهاند چون خراج غالبا در ماليات بر اراضى استعمال ميشود مشعر بتوسعه و دوام است لذا نسبت بخدا داده شده بخلاف خرج كه در مقابل دخل است و مبنى بر مضايقه و انقطاع ميباشد كه مناسب با عمل خلق است ولى بعضى در هر دو جا خرج و بعضى در هر دو خراج قرائت نمودهاند و تو آنها را براه راست و دين قويم اسلام دعوت مينمائى و قمّى ره نقل فرموده كه مراد دعوت بولايت امير المؤمنين عليه السّلام است ولى كسانى كه بآخرت ايمان نياوردهاند از راه راست و دين اسلام و ولايت امام عدول و تجاوز نمودهاند و بضلالت افتادهاند چون ترس از عذاب و شوق بثواب آخرت است كه موجب سلوك در طريق حق ميگردد و اگر ما آنها را مورد ترحّم قرار دهيم و كشف كربه و دفع ضرّ و سختى از آنها نمائيم و قحط و غلا را كه بآن مبتلا هستند رفع كنيم لجاجت ميكنند و امتداد ميدهند بطغيان و سركشى و زياده روى خودشان در انكار و استكبار و عداوت با پيغمبر و اولياء آنسرور و در آنحال باز سرگشته و حيران و متردّد و سرگردان باشند و براه هدايت و طريق سعادت واصل نگردند و ما قبلا آنها را معذب بعذاب گرسنگى و ترس و قتل نموديم چنانچه قمّى ره فرموده و آنها فروتنى و تذلّل و
جلد 3 صفحه 649
خضوع ننمودند در برابر خداوندشان و تضرّع و زارى و دعا نكردند تا وقتى در ديگرى از عذاب بر وى آنها گشوديم كه اشدّ از سابق بود و آن عذاب قحطى شديد طاقت فرسائى بود كه بنفرين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مبتلا بآن شدند و كثافات و نجاسات و اطفال خود را خوردند تا آنكه ابو سفيان در مدينه خدمت آنحضرت رسيد و عرضه داشت تو را بخدا و رحميّتى كه ميان ما و شما است قسم ميدهم مگر نگفتى من براى رحمت بر جهانيان مبعوث شدم پدرها را بشمشير كشتى پسرها را بگرسنگى از خدا بخواه كه اين بلا را از ما رفع كند و اين آيات نازل شد چنانچه در جوامع و غيره نقل شده آنگاه آنها در حال عذاب متحيّر و سرگردان و مأيوس از هر خير خواهند بود تا آنكه ثروتمندترين خودشان را بفرستند و خواهش عفو نمايند و بنابراين ضرّ و هر دو عذاب در دنيا بوده و بعضى آنها را اخروى دانستهاند و خلاف ظاهر است و از امام باقر عليه السّلام در مجمع نقل شده كه عذاب شديد اخير در رجعت است و معلوم است كه از لوازم استكانت و تضرّع خضوع و دعا و بلند نمودن دست است لذا در روايات استكانت بخضوع و دعا و تضرّع ببلند نمودن دست در آنحال و در نماز تفسير شده ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم تَسأَلُهُم خَرجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيرٌ وَ هُوَ خَيرُ الرّازِقِينَ (72)
آيا تو از آنها سؤال خرج ميكني پس خراج پروردگار تو بهتر است و او بهترين روزي دهندگان است.
(أَم تَسأَلُهُم خَرجاً) خروج مقابل دخول است يعني بيرون رفتن و در اينجا مراد مصارف است که انسان مال را صرف امور معاش خود ميكند و لذا تعبير مي كنيد به مخارج در مقابل مداخل، مداخل استفاده و تحصيل مال است و مخارج صرف مال است در تنظيم امور زندگاني و از همين باب است خراج سلطاني که از رعيت ميگيرد براي مصارف دولتي و در اينجا مراد اينست که آيا از آنها طلب مال ميكني براي مصارف شخصي خود و استفهام انكاريست يعني هرگز از آنها توقع استفاده مالي نداري و در بسياري از آيات تعبير به اجر فرموده که انبياء به امت خود ميفرمودند که ما مطالبه اجر يعني مزد رسالت از شما نميكنيم و مسئله را در فقه متعرض شدهاند که اجرت بر واجبات حرام است آن هم چه واجبي که تبليغ رسالت باشد و اينکه بيان از انبياء براي اينست که دعات باطله چون مقصد اصلي آنها استفاده از مدعوين است، چنانچه امروز مشاهده ميكنيم که علماء يهود چه اندازه از يهوديان استفاده ميكنند، كشيشهاي نصاري مخصوصا در روز گناه بخشان و همچنين آقاي قطب و آقاي مرشد و مبلغين سوء و و و ...
فقط علماء حقه ميفرمايند اجرت بر واجبات حرام است و ما توقع اجرت نداريم و در اينجا جاي چند سؤال است.
يكي آنكه يك سهم خمس جعل شده بر پيغمبر صلّي اللّه عليه و سلّم که ميفرمايد:
(وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَيءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي القُربي الاية) انفال آيه 42، ديگر انفال است که ميفرمايد:
جلد 13 - صفحه 435
(يَسئَلُونَكَ عَنِ الأَنفالِ قُلِ الأَنفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ) انفال آيه 1.
سؤال سوم آيه شريفه است که مطالبه اجر ميكند (قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربي) شوري آيه 24.
و اما جواب، اما مسئله خمس در مقابل زكاة و صدقات است که بر پيغمبر و امام و سادات حرام است و مخصوص به فقراء غير سادات است که هشت سهم ميشود (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ وَ المَساكِينِ الاية) توبه آيه 60 اما سهم سادات که مخصوص به فقراء آنها است و يتامي و إبن سبيل آنها که ميفرمايد:
(وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ ابنِ السَّبِيلِ) و اما سهم خدا و رسول و امام که تعبير به سهم امام ميشود نه براي مصارف شخصي خدا و رسول و امام باشد آنها هم مصرف سادات فقير و محصلين و خدمتگزاران به دين ميفرمودند و الا اينها فقير و محتاج نبودند و تمام ماليه خود را صرف فقراء ميكردند و بكمال قناعت زندگاني ميكردند، پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و سلّم تمام اموال خديجه را صرف مسلمين كرد و بسا خود از گرسنگي سنگ به شكم مباركش ميبست که احدي توجه نكند امير المؤمنين عليه السلام آن قدر املاك وقف فقراء كرد که در دوره بني عباس اختلاف بين سادات حسني و حسيني بود در توليت صدقات امير المؤمنين و خود به دو قرص نان جو و دو لباس كرباس معيشت ميفرمود که فرمود:
(الا و ان امامكم قد اكتفي من دنيا كم بتمرين و من طعامه بقرصين)
حضرت مجتبي عليه السلام چه اندازه اطعامات داشت، حضرت سيد الشهداء عليه السلام آن قدر درب خانه فقراء ميبرد که گرده مباركش زخم شده بود، حضرت سجاد عليه السلام هر شب چهل درب خانه ميبرد که او را صاحب جوال ناميده بودند، حضرت صادق دارد در املاك خود آبياري ميكرد شخصي سؤال كرد، حضرت فرمود امروز در مدينه ثروتمند تر از من كسي نيست لكن
(قد عمل بالبدن من هو خير منّي)
اشاره به امير المؤمنين عليه السلام است و هكذا ساير ائمه هدي عليهم السلام.
جلد 13 - صفحه 436
و اما الانفال مربوط به اخذ اجرت نيست از امت، بلكه عبارت است از آنچه از دار الحرب بدون خيل و ركاب بدست آيد و کل ارض انجلي عنها اهلها بغير قتال و اراضي موات و آجام و بطون اوديه و قطايع ملوك و ميراث من لا وارث له و فدك هم جزء انفال بود.
و اما مودت ذي القربي براي نفع خود امت بود که ايمان باشد و نجات در آخرت، چنانچه ميفرمايد: (قُل ما سَأَلتُكُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَكُم إِن أَجرِيَ إِلّا عَلَي اللّهِ) سبأ آيه 46.
(فَخَراجُ رَبِّكَ خَيرٌ) تمام روزيها به يد قدرت او است و لكن نوعا بتوسط ايادي ديگران است لكن نسبت به انبياء و بسياري از صلحاء بدون واسطه مقدر فرموده از اينکه جهت ميفرمايد:
(وَ هُوَ خَيرُ الرّازِقِينَ).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 72)- در پنجمین و آخرین مرحله میگوید: «یا این که تو از آنها اجر و مزد و هزینهای (در برابر دعوتت) میخواهی با این که مزد پروردگارت بهتر، و او بهترین روزی دهندگان است» (أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ).
قرآن با بیان گویایی که در این پنج مرحله بیان داشته روشن میسازد که این کور دلان تسلیم حق نیستند و عذرهایی که برای توجیه مخالفت خود ذکر میکنند بهانههای بیاساس بیش نیستند.
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص) در برابر اداى رسالت خود، کمترین مزدى از مردم درخواست نمى کرد. (أم تسئلهم خرجًا) کسى که ادعاى پیامبرى دارد، لازم است چند شرط را دارا باشد. در صورت فقدان هر یک از این شرایط، نبوت وى زیر سؤال خواهد رفت: الف) پیام هاى او، سراسر حق و مبرا از هر گونه باطل باشد. ب) پیشنیه وى (شخصیت ارزشى و اخلاقى اش)، براى مردمى که به سوى آنها مبعوث گشته، آشنا و شناخته شده باشد. ج) شخصیتى فرزانه (داراى کمال عقل و درایت) باشد. د) در کمال استغنا باشد (کمترین مزدى از مردم نخواهد). آیات پیشین در بیان وجود سه شرط اول در پیامبراکرم(ص) و این آیه، مربوط به شرط چهارم است.
۲ - روى گردانى کافران و مرفهان از پیامبر(ص)، على رغم عدم درخواست کمترین مزد از ایشان (أم تسئلهم خرجًا) ضمیر «هم» به کافران و رفاه پیشگان - که در آیات پیش از آنان یاد شده است - باز مى گردد. گفتنى است که استفهام در جمله فوق، استفهام انکارى است; یعنى، «ما تسئلهم خرجاً». بنابراین «خرجاً» نکره در سیاق نفى و مفید عموم است. در نتیجه معنا چنین مى شود: تو با این که از آنان کمترین مزدى درخواست نمى کنى، از تو روى برمى گردانند.
۳ - سرزنش کافران از سوى خداوند، به خاطر انکار پیامبر(ص) بدون هیچ عذر قابل قبولى (أفلم یدّبّروا القول ... أم تسئلهم خرجًا)
۴ - استغنا از مردم، شرط لازم نبوت و درخواست کمترین مزد از آنان، نشانه عدم صداقت مدعى پیامبرى است. (أم تسئلهم خرجًا)
۵ - اجرت خواهى و مزد طلبى در راه تبلیغ دین و هدایت مردم، داراى تأثیر منفى بوده و بهانه دادن به دست بهانه جویان است. (أم تسئلهم خرجًا)
۶ - استغنا از مردم، در برابر تبلیغ دین و هدایت آنان، سیره اى پیامبرگونه است. (أم تسئلهم خرجًا)
۷ - خداوند، ضامن پاداش تلاشگران در راه دین و هدایت مردم (فخراج ربّک خیر)
۸ - خدا، عهده دار پاداش پیامبر(ص) در برابر اداى رسالت (فخراج ربّک خیر)
۹ - پاداش خدا، بهترین و ارزشمندترین پاداش ها براى مبلغان الهى (فخراج ربّک خیر)
۱۰ - ربوبیت الهى، مقتضى پاداش به مبلغان دینى (فخراج ربّک خیر)
۱۱ - خدا، بهترین روزى دهندگان است. (و هو خیر الرزقین)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: خیرالرازقین ۱۱
- انبیا: بى نیازى انبیا ۴; سیره انبیا ۶; نشانه هاى صداقت انبیا ۴
- بهانه جویى: زمینه بهانه جویى ۵
- پاداش: پاداش ارزشمند ۹
- تبلیغ: آسیب شناسى تبلیغ ۵; تبلیغ مجانى ۱; درخواست مزد تبلیغ ۵
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۰; پاداشهاى خدا ۷، ۸، ۹; رازقیت خدا ۱۱; سرزنشهاى خدا ۳
- دین: تبلیغ دین ۶
- کافران: استقامت دربرابر کافران ۲; سرزنش کافران ۳
- مبلغان: منشأ پاداش مبلغان ۷، ۹، ۱۰
- محمد(ص): سرزنش مکذبان محمد(ص) ۳; مزد رسالت محمد(ص) ۱; معرضان از محمد(ص) ۲; منشأ پاداش محمد(ص) ۸
- مردم: بى نیازى از مردم ۶
- مرفهان: اعراض مرفهان کافر ۲
- نبوت: شرایط نبوت ۴