البقرة ٢٣٤
ترجمه
البقرة ٢٣٣ | آیه ٢٣٤ | البقرة ٢٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُتَوَفَّوْنَ»: میمیرند. «یَذَرُونَ»: ترک میگویند و به جای میگذارند. از ماده (وذر). «یَتَرَبَّصْنَ»: انتظار میکشند. عِدّه نگاه میدارند. بدین معنی که زن شوهر مرده، باید از آرایش و خواستگاری و ازدواج و خروج از منزل - مگر با بودن عذر شرعی - دوری کند. «أَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَ عَشْراً»: چهار ماه و ده شبانهروز قمری. «فِی أَنفُسِهِنَّ»: درباره خود نسبت به خود. «بِالْمَعْرُوفِ»: کاری که معهود شرافتمندان و پسند اسلام است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۴۲ - ۲۲۸ ، سوره بقره
- اشاره به حكمت تشريع عده براى زن مطلقه
- توضيحى مبسوط پيرامون واژه (قرء) و معناى آن
- معناى كلمه (بعل ) و توضيح مرجع ضمير كلمه بعولتهن در آيه ت (و بعولتهن احق بردهن ...)
- سزاوارتر بودن شوهران به مردان مطلقه نسبت به مردان ديگر در صلاق رجعى
- تكرار كلمه ((معروف )) در آيات طلاق نشانه اهتمام شارع مقدس نسبت به انجام اين عمل به وجه سالم است
- ((معروف )) از نظر اسلام و روش صحيح رعايت تساوى در قانوگذارى اسلام
- معناى كلمه ((تسريح )) و مراد از ((تسريح زن بر احسان )) در آيه شريفه
- مراد از نگهدارى زن به وجه معروف يا طلاق دادن به او وجه نيكو
- وجه اينكه (امساك ) و (تسريح ) در آيه شريفه هم به قيد معروف و هم به قيد احسان مقيد شده اند
- وضعيتى كه طلاق جايز شمرده شده و شوهر مى تواند مهريه را پس گرفته طلاق دهد
- اكتفا به عمل به ظواهر دين و غفلت از روح آن و تفرقه بين احكام فقهى و معارف اخلاقى ، ابطال مصالح شريعت است
- نوع سوم طلاق و حكم آن
- لطائف و ظرائف دقيقى كه در آيات طلاق به كار رفته است
- اشاره به حكمت نهى از امساك به قصد ضرر در آيه (فمن يفعل ذالك فقد ظلم نفسه ...)
- مقصود از نعمت در ((و اذكرو نعمة الله عليكم ))
- نهى آيه شريفه از دخالت اوليا در امر ازدواج مجدد همسرانى كه عده شان تمام شده و مى خواهند دوباره با همسر قبلى خود ازواج كنند
- علت اينكه رجوع زنان به شوهران خود ازكى و اءطهر خوانده شده است
- وجه اينكه در آيه شريفه به جاى كلمه ((والد))، ((مولودله )) آورده شده است
- فرزند ملحق به پدر است يا مادر؟! و آيه قرآن كداميك را معتبر مى داند
- معناى كلمه ارضاع و حكم بچه شيرخواره پس از طلاق والدين او
- پيام احكامى چند در خصوص بچه شير خوار و وظايف والدين او پس از طلاق
- عقائد قبل از اسلام در باره زن شوهر مرده
- معنى تعريض و بيان فرق آن با كنايه
- معناى اكنان و مراد آيه (و لا جناح عليكم فيما عرضتم ...)
- معناى (عزم ) و وجه اينكه در آيه شريفه عقده نكاح به عزم وابسته شده است
- معناى (موسع ) و (مقتر) و آيه شريفه ((و متعوهن على الموسع قدره ...))
- موردى از طلاق كه مرد بايد نصف مهر زن را به او بدهد
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود
- نماز از واجباتى است كه در هيچ حالتى ساقط نمى شود
- معناى كلمه (عقل ) و بيان كلماتى كه در قرآن كريم درباره انواع ادركات انسانى آمده است ))
- معانى كلمات زن ، حسبان ، شعور، ذكر و عرفان و معرفت
- معانى كلمات فهم ، فقه ، درايت ، فكر و راءى
- معانى كلمات زعم ، علم ، حفظ، حكمت ، خبرت و شهادت
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود درباره عقل و خردمندى انسان
- در قرآن ، مراد از تعقل ادراك تواءم با سلامت فطرت است ، نه تعقل تحت تاءثير غرائز و اميال نفسانى
- بحث روايتى (در ذيل آيات طلاق )
- حكمت تحريم رجوع بعد از طلاق سوم
- درباره وقوع سه طلاق با يك لفظ يا در يك مجلس از نظر خاصه و عامة
- رواياتى در مورد طلاق خلع و مبارات
- معناى خلع از زبان امام باقر (ع ) و بيان اولين خلعى كه در اسلام واقع شده است
- معناى ((عسيله )) و روايت معروف به آن كه در زمان پيامبر اكرم (ص ) واقع شده است
- عقل متعه در محلل شدن كافى نيست
- دو روايت در شاءن نزول آيه ((فلا تعضلوهن ان ينكحن ازواجهن ).
- رواياتى در باره شير دادن به فرزند و احكام آن
- آنچه در اسلام حكم سلبى و يا عدم صحت و عدم اعتبار بر آن بار شده است
- رواياتى راجع به عده زن مطلقه و شوهر مرده
- رواياتى در باره آيه ((و لا حناح عليكم ان ...)) و موردى كه بر پرداخت نصف مهر بر مرد واجب مى شود
- مراد از ((صلوة وسطى )) در ((حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى ))
- اقوال مفسرين در تفسير صلاة وسطى مختلف است
- رواياتى در ارتباط با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف
- بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ).
- زندگى زن در ملت هاى عقب مانده
- زندگى زن در ملت هاى متمدن قبل از اسلام
- موقعيت زن در بين كلدانيان ، آشوريان ، روميان و يونانيان قديم
- وضع زن در عرب و محيط زندگى اعراب
- نتايجى كه از آنچه گفته شد به دست مى آيد
- تحولى كه اسلام در امر زن پديد آورد
- هويت زن در اسلام
- از نظر اسلام مرد و زن از نظر خلقت برابرند
- ملاك برترى از نظر اسلام تقوى و پرهيزگارى است
- نكوهش عرب جاهليت در قرآن به جهت بى اعتنايى به امر زنان
- وزن و موقعيت اجتماعى زن در اسلام
- دو خصلت ويژه در آفرينش زن
- احكام مختص و احكام مشترك زن و مرد در اسلام
- حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است
- فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟
- معناى تساوى در مورد حقوق زن و مرد
- عدم اجراى صحيح قانون به معناى نقص در قانونگذارى نيست
- آزادى زن در تمدن غربى
- بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشاء طبيعى و فطرى آن )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«234» وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
و كسانى از شما كه مىميرند و همسرانى باقى مىگذارند، آن زنان بايد چهار ماه و ده روز خويشتن را در انتظار نگاه دارند و چون به پايان مهلت (عدّه) شان رسيدند، گناهى بر شما نيست در آنچه (مىخواهند) دربارهى خودشان به طور شايسته انجام دهند. (و با مرد دلخواه خود ازدواج كنند.)
و خداوند به آنچه عمل مىكنيد آگاه است.
نکته ها
در تفسير الميزان، گزارشى از عقايد اقوام و ملل مختلف، در مورد زنانى كه شوهران خود را از دست مىدهند، آمده است. در آنجا مىخوانيم: برخى اقوام معتقد بودند كه بايد بعد از مرگ شوهر، زن را زنده بسوزانند. و برخى ديگر مىگفتند كه او را به همراه شوهر، زنده در زير خاك دفن كنند. بعضى از اقوام براى هميشه ازدواج مجدّد همسر را ممنوع مىدانستند. و برخى زودتر از يك سال ويا نه ماه را مجاز نمىدانستند.
در ميان بعضى از اقوام رايج بود كه اگر مرد وصيّت كند، بايد تا آن مدّت كه وصيّت كرده همسرش ازدواج نكند و برخى نيز از همان لحظه مرگ، ازدواج مجدّد را مجاز مىدانستند.
در ميان اين عقايد انحرافى كه افراط و تفريط در آنها نمايان است، اسلام نظريه خود را مبنى بر نگاه داشتن عدّه وسپس اجازه ازدواج با مرد دلخواه را در چارچوب شايستگى و معروف بودن، ارائه داده است.
در مدّت چهار ماه و ده روز عدّهى وفات، روشن مىشود كه آيا زن باردار است يا نه. البته اين مدّت در مورد زنانِ غير باردار است و زنان باردار بايد تا وقت وضع حمل عدّه نگهدارند.
قرآن در بيشتر موارد مربوط به ازدواج، كلمهى «معروف» را بكار برده است. اين نشان دهندهى آن است كه اساس هرگونه تصميم بايد عاقلانه و شرع پسند باشد.
جلد 1 - صفحه 367
پیام ها
1- مرگ، نابودى نيست، بلكه بازپسگرفتن كامل روح از جسم است. كلمه «توفّى» به معناى گرفتن كامل است. «يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ»
2- زن، به محض فوت شوهرش، حقّ ازدواج با ديگرى را ندارد. «يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ»
3- بستگان شوهر، حقّ دخالت در تصميمات زنان بيوه را ندارند. «فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ»
4- ايمان به اينكه همهى كارها وتصميمات ما زير نظر خداوند است، بهترين پشتوانه تقواست. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (234)
«1» فروع كافى، كتاب النكاح، باب الرضاع، حديث 2 و 3 (صفحه 437 جلد پنجم). صفحه 446 حديث 16.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 420
بعد از آن بيان عده وفات را فرمايد:
وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ: و آن كسانى كه بميرند از شما مؤمنين، وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً: و بگذارند زنان را، بايد زنان آنها عده وفات نگهدارند، يعنى: يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَ: انتظار برند بعد از فوت شوهران خود، أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً: چهار ماه و ده روز. ممكن است مقتضى اين مدت مقدار اين باشد كه جنين اگر پسر باشد غالبا سه ماهه متحرك گردد، و اگر دختر باشد چهارماهه. پس به اعتبار اقصى الاجلين با ده روز ديگر جهت استظهار باشد، زيرا ممكن است حركت او در ابتدا ضعيف و محسوس نگردد. فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَ: پس چون برسند به انتهاى عده خود كه چهار ماه و ده روز است، فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ: پس بأسى نيست بر شما اى ورثه و اولياى ازواج، فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ: در آنچه مىكنند آن زنان به نفسهاى خود كه شوهر كردن باشد به طريق شرعى از ايجاب و قبول و رعايت اركان و شرايط عقد. مفهوم آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه خلاف معروف و مشروع كنند، جلوگيرى شود. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ: و خداى تعالى به آنچه مىكنيد اى مرد و زن داناست به جزئيات آن، و شما را به آن مجازات فرمايد (احكام عده وفات به مسائل عمليه مراجعه شود.)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (234)
ترجمه
و كسانيكه وفات ميكنند از شما و واميگذارند جفتهائى را انتظار
جلد 1 صفحه 296
ميبرند بخودهاشان چهار ماه و ده روز پس چون رسيدند بمدتشان پس نيست گناهى بر شما در آنچه بجا آوردند در خودهاشان بخوبى و خدا بآنچه بجا ميآوريد با خبر است.
تفسير
تأنيث عشر باعتبار ليالى است زيرا كه ابتداء شهور و ايام ليل است و معمولا ملاحظه تذكير ايام نميشود اگرچه فقط روز مراد باشد ميگويند صمت عشرا و اين تقدير گفته شده است براى آنست كه غالبا جنين اگر پسر باشد بعد از سه ماه حركت ميكند و اگر دختر باشد بعد از چهار ماه و براى مزيد اطمينان ده روز هم علاوه شده است زيرا گاهى در بدو امر حركت آهسته است و احساس نميشود و در علل از حضرت رضا (ع) روايت شده است كه منتهاى صبر زن از مرد چهار ماه است لذا جعل حق براى او شده است در صورت ايلاء و عده وفات هم باين ملاحظه تقدير و جعل حق بر او شده است تا حكم حيات و ممات متوافق آيد و در تهذيب از حضرت باقر (ع) روايت شده است كه در تمام اقسام نكاح بعد از فوت مرد زن بايد چهار ماه و ده روز عده نگاه دارد خواه زن آزاد باشد خواه كنيز و نكاح خواه دائم باشد خواه متعه خواه ملك يمين حقير عرض ميكنم ظاهرا اين عده بملاحظه احترام مرد وضع شده است نه مراعات ظهور حمل لذا در هيچ حال تفاوتى پيدا نمىكند نهايت آنكه منتهاى صبر زن از مرد هم ملحوظ شده است پس چون عده آنها منقضى شد گناهى نيست بر اولياء آنها در آنكه در معرض ازدواج درآورند آنها را و شوهر نمايند و ترك كنند محرمات عده را بر وفق دستور عقل و شرع بخوبى و خداوند خبير است به اعمال عباد و هر كس را بجزاى خود ميرساند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّونَ مِنكُم وَ يَذَرُونَ أَزواجاً يَتَرَبَّصنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَربَعَةَ أَشهُرٍ وَ عَشراً فَإِذا بَلَغنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيكُم فِيما فَعَلنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالمَعرُوفِ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ (234)
(و كساني که از شما مردان ميميرند و زنان خود را وا ميگذارند، اينکه زنان
جلد 2 - صفحه 476
چهار ماه و ده روز بخود انتظار كشند پس هنگامي که مدت آنها بسر رسيد باكي بر شما نيست در آنچه آن زنها از روي معروف درباره خود ميكنند و خدا بآنچه ميكنيد با خبر است) وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّونَ مِنكُم وَ يَذَرُونَ أَزواجاً توفي بمعني اخذ بقوّة و از ماده وفاء است و در آيه شريفه خطاب بحضرت عيسي (ع) (اني متوفيك و رافعك الي) بمعني گرفتن از دست يهود و بردن او بآسمانهاست، و موت را وفات و مرده را متوفي گويند بواسطه اينكه روح او قبض ميشود و ملك الموت را از اينجهت قابض ارواح ميگويند.
و آيه شريفه راجع بعدّه وفات است که اگر زني شوهر او بميرد بايد چهار ماه و ده شبانه روز عدّه نگه دارد و درين مدت براي احترام متوفي شوهر نكند و مقتضاي اطلاق آيه اينست که در نگاه داشتن عده وفات بين مدخوله و غير مدخوله، صغيره و كبيره يائسه و غير يائسه، حرّه و امه، حامل و غير حامل فرق نباشد، بلي در حامل اگر حملش بيشتر از چهار ماه و ده روز طول بكشد بايد تا وضع حمل عده نگهدارد ولي اگر قبل از اينکه مدت وضع حمل كند لازم است اينکه مدت را رعايت نمايد و باصطلاح عده وفات بر حامل ابعد الاجلين است و اينکه آيه ناسخ آيه است که بعد از چند آيه ديگر بيان ميفرمايد: وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّونَ مِنكُم وَ يَذَرُونَ أَزواجاً وَصِيَّةً لِأَزواجِهِم مَتاعاً إِلَي الحَولِ غَيرَ إِخراجٍ که دلالت دارد بر اينكه عدّه وفات يك سال تمام است چنانچه در روايت ابي بصير است که از حضرت باقر عليه السّلام سؤال ميكند از قول خداوند که ميفرمايد:
مَتاعاً إِلَي الحَولِ غَيرَ إِخراجٍ حضرت ميفرمايد
(منسوخة نسختها يتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا و نسختها آية الميراث)
و از اينکه خبر استفاده ميشود که آيه مَتاعاً إِلَي الحَولِ غَيرَ إِخراجٍ قبل از اينکه آيه نازل شده و اينکه يكي
جلد 2 - صفحه 477
از ادلّهايست بر اينكه تنظيم آيات قرآن بترتيب نزول آن نشده است چنانچه در مقدمه متذكر شديم و از واجبات مهمه بر زناني که شوهرانشان ميميرند و عده وفات نگاه ميدارند اينست که در ايام عده ترك زينت كنند باجماع علماء و اخبار مستفيضه، به اينكه لباس زينت نپوشند و عطر نزنند و سرمه نكشند و ابرو نگذارند و صورت را آرايش نكنند و از خانه بيرون نروند مگر براي اداء حقي يا غسل واجبي يا حجّ واجب يا اخذ احكام واجبه و امثال اينها، آنهم در شب بروند.
و اما تفسير آيه، يعني كساني که از شما مردان ميميرند و زنهايي ميگذارند چه صغيره و چه كبيره و چه مدخوله و چه غير مدخوله حتي مطلقه رجعيه که در حكم زوجه است، و چه در وطن و نزد زوجه بميرند و چه در سفر و جداي از او، بلكه اگر در سفر بميرند مدّت عده وفات از زماني است که خبر بزن ميرسد نه زمان فوت او.
يَتَرَبَّصنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَربَعَةَ أَشهُرٍ وَ عَشراً بايد انتظار بكشند و حبس نفس كنند تا چهار ماه و ده روز، و مراد چهار ماه هلالي تمام است و تعبير به عشر بدون عشرة بمناسبت اينست که مراد شب است و البته روز هم داخل در آنست يعني ده شبانه روز، و اختلافي است که اگر زوج در اثناء ماه بميرد آيا بقيه ماه را بايد جزو عده حساب نموده و از ماه پنجم كسر گذارد و يا اينكه در حساب نياورد و ظاهر و مطابق با احتياط اينست که اگر آن بقيه ده روز باشد جزو ده روز حساب كنند و چهار ماه تمام ديگر صبر كنند و اگر كمتر از ده روز باشد در حساب منظور ندارند و اگر بيشتر از ده روز باشد زياده از ده روز را حساب نكنند.
فَإِذا بَلَغنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيكُم پس زماني که مدت عده تمام شد
جلد 2 - صفحه 478
و بسر رسيد مانعي نيست بر مردان که آنها را خطبه يا ازدواج كنند و بر خود زنها که شوهر يا زينت كنند و خطاب در عليكم بمسلمين است رجالا و نساء فِيما فَعَلنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالمَعرُوفِ در آنچه درباره خود انجام ميدهند از نكاح يا زينت يا رغبت در نكاح مادامي که از حد معروف و ميزان شرع خارج نشوند و مرتكب اعمال خلاف شرع نگردند.
وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ خداوند از آنچه شما ميكنيد آگاه است و از جزئيات كارهاي شما و اسرار پنهاني شما با خبر است و خبير از صفات ذاتيه حق و برگشت آن بعلم يعني عالم بوقايع و اموري است که در عالم تحقق پيدا ميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 234)- خرافاتی که زنان را بیچاره میکرد! یکی از مسائل و مشکلات اساسی زنان ازدواج بعد از مرگ شوهر است. از طرفی رعایت حریم زندگانی زناشویی حتی بعد از مرگ همسر موضوعی است فطری و لذا همیشه در قبایل مختلف آداب و رسوم گوناگونی برای این منظور بوده است گر چه گاهی در این رسوم آن چنان افراط میکردند که عملا زنان را در بن بست و اسارت قرار میدادند و گاهی جنایتآمیزترین کارها را در مورد او مرتکب میشدند به عنوان نمونه! بعضی از قبایل پس از مرگ شوهر، زن را آتش زده و یا بعضی او را با مرد دفن میکردند، برخی زن را برای همیشه از ازدواج مجدد محروم ساخته و گوشهنشین میکردند و در پارهای از قبایل زنها موظف بودند مدتی کنار قبر شوهر زیر خیمه سیاه و چرکین با لباسهای مندرس و کثیف دور از هر گونه آرایش و زیور و حتی شستشو به سر برده و بدین وضع شب و روز خود را بگذرانند. این آیه بر تمام این خرافات و جنایات خط بطلان کشیده و به زنان بیوه اجازه میدهد بعد از نگاهداری عدّه و حفظ حریم زوجیت گذشته اقدام به ازدواج کنند، میفرماید: «کسانی که از شما میمیرند و همسرانی از خود باقی گذارند، آنها باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند و هنگامی که مدّتشان سر آمد، گناهی بر شما نیست که هر چه میخواهند در باره خودشان بطور شایسته انجام دهند» و با مرد دلخواه خود ازدواج کنند. (وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
ج1، ص214
و از آنجا که گاه اولیاء و بستگان زن، دخالتهای بیمورد در کار او میکنند و یا منافع خویش را در ازدواج آینده زن در نظر میگیرند، در پایان آیه خداوند به همه هشدار میدهد و میفرماید: «خداوند از هر کاری که انجام میدهید آگاه است» و هر کس را به جزای اعمال نیک و بد خود میرساند (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ).
نکات آیه
۱ - عِدّه وفات براى زنان شوهر مرده، چهار ماه و ده شبانه روز است. (و الذین یتوفّون منکم ... یتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً) گفته شده تمیز عدد آنگاه که مذکورنباشد قانون مطابقت و عدم مطابقت لازم نیست; بنابراین مذکر بودن کلمه «عشراً» نه دلالت بر تقدیر خصوص لیل (شب) دارد و نه حاکى از کلمه روز است. بنابراین، تقدیرى که طبرسى در مجمع البیان دارند (شبانه روز) به ذهن نزدیکتر است.
۲ - ازدواج مجدّد زنان شوهر مُرده، مشروط به گذشتن عدّه وفات (چهار ماه و ده شبانه روز) (و الذین یتوفّون منکم ... یتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً)
۳ - مرگ، بازپس گرفته شدن کامل حقیقتِ انسانى، از کالبد جسمانى است ; نه نابودى و فنا (و الّذین یتوفون منکم) کلمه «توفّى» به معنى أخذ کامل است و با در نظر گرفتن استنادش به «کم» به این معناست که شما با مرگ، به صورت کامل و هویّت تمام گرفته مى شوید و لازمه این معنى آن است که روح آدمى، تمام حقیقت و هویت اوست.
۴ - عدّه وفات، مخصوص زنى است که شوهرش مسلمان باشد. (و الذین یتوفّون منکم) مخاطب کلمه «منکم» مسلمانان هستند; بنابراین عده وفات به مدّت ذکر شده ویژه زنانى است که شوهرانشان مسلمانان باشند. امّا نسبت به مطلق زنان، این شرط مطرح نیست.
۵ - حرمت نهادن به مرد مسلمان، از حکمتهاى عدّه وفات* (و الذین یتوفّون منکم) چون عدّه وفات مخصوص زنى است که شوهرش مسلمان باشد، به نظر مى رسد از فلسفه هاى عِدّه، احترام به مرد مسلمان باشد.
۶ - اهمیّت رعایت عدّه وفات، و تأکید خداوند بر آن (و الذین یتوفّون ... یتربّصن) «یتربصن» انشاء است به لفظ خبر و دلالت بر تأکید دارد.
۷ - آغاز عدّه وفات، زمان اطّلاع همسر از مرگ شوهراست.* (یتربّصن بانفسهنّ) «تربّص» به معناى خودنگاهدارى است و تحقّق این معنا زمانى است که همسر از فوت شوهر آگاه شود; چون قبل از آگاهى، خود را شوهردار تصور مى کند و «تربّص» براى او فرض ندارد.
۸ - پس از عدّه وفات، زن در گرفتن هر تصمیم شایسته براى خویش آزاد است. (فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهن بالمعروف)
۹ - عدم لزومِ نظارت بر زنان شوهر مُرده، پس از انقضاى عدّه وفات شوهر (فلا جناح علیکم فیما فعلنَ)
۱۰ - جلوگیرى از حقوق متعارف زنان شوهر مُرده - مانند ازدواج - پس از انقضاى عدّه وفات، جایز نیست. (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف)
۱۱ - پس از عدّه وفات، زن در انتخاب شوهرى شایسته آزاد است. (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ) مراد از «فیما فعلن»، به قرینه جمله «یتربّصن» که ممنوعیت ازدواج در زمان عدّه است، انتخاب شوهر خواهد بود.
۱۲ - مسؤولیّت جامعه در نظارت بر اجراى قوانین (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف)
۱۳ - آگاهى گسترده و همه جانبه الهى به اعمال انسان (و اللّه بما تعملون خبیر)
۱۴ - خداوند بر کردار زنان در زمان عدّه وفات و پس از آن، و عمل مسلمین در نظارت بر حفظ حدود الهى آگاه است. (و الذین یتوفّون ... و اللّه بما تعملون خبیر)
۱۵ - توجّه به آگاهى خداوند از اعمال انسان، زمینه عمل به احکام اوست. (و الذین یتوفّون ... و اللّه بما تعملون خبیر)
۱۶ - مسؤولیّت جامعه ایمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات (فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح علیکم) مفهوم «فاذا بلغن ... » با توجّه به خطاب در کلمه «علیکم» حاکى از مسؤولیّت جامعه ایمانى در مورد جلوگیرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱، ۲، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ فلسفه احکام ۵
- ازدواج: احکام ازدواج ۲، ۱۰، ۱۱
- انسان: عمل انسان ۱۳، ۱۵
- تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۱۵
- جامعه: جامعه اسلامى ۱۶ ; مسؤولیّت جامعه ۱۲، ۱۶
- خدا: حدود خدا ۱۴ ; علم خدا ۱۳، ۱۴، ۱۵
- زن: آزادى زن ۸، ۱۱ ; حقوق زن ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ ; زن بیوه ۲، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴
- عدّه: احکام عدّه ۱، ۲، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ ; اهمیّت عدّه وفات ۶ ; عدّه وفات ۱، ۲، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴، ۱۶ ; فلسفه عدّه وفات ۵
- علم: رابطه علم و عمل ۱۵
- قانون: اجراى قانون ۱۲ ; مراقبت از قانون ۱۶
- مرگ: حقیقت مرگ ۳
- مسلمانان: احترام مسلمانان ۵
- نظارت همگانى: ۱۲، ۱۴، ۱۶