البقرة ٥٥
ترجمه
البقرة ٥٤ | آیه ٥٥ | البقرة ٥٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَهْرَةً»: آشکارا. عیان. جَهْرَةً صفت مصدر محذوفی است و تقدیر آن چنین است: حَتّى نَرَى اللهَ رُؤْیَةً جَهْرَةً.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«55» وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
و (نيز بخاطر آوريد) هنگامى كه گفتيد: اى موسى! هرگز به تو ايمان نمىآوريم مگر اينكه خدا را آشكارا (به چشم خود) ببينيم، پس صاعقه (جان) شما را گرفت، در حالى كه تماشا مىكرديد.
نکته ها
پيروان حضرت موسى دو گروه شدند:
الف: گروهى برگزيده كه همراه موسى عليه السلام براى مناجات و شنيدن كلام خداوند به كوه طور آمدند، ولى وقتى گفتگوى خدا و موسى را شنيدند، گفتند: از كجا بدانيم كه اين صدا از خداست، بايد خدا را با چشم ببينيم تا بپذيريم.
جلد 1 - صفحه 120
ب: گروهى كه با هارون ماندند و در غياب حضرت موسى، گوسالهپرست شدند. آيه 154 سوره اعراف در مورد كسانى كه ديدن خدا را طلب كردند، مىفرمايد: «أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» آنها را زمين لرزه گرفت. شايد صاعقهاى كه در اين آيه مطرح است، همراه با زمين لرزه بوده و آنها با اين صاعقه از دنيا رفتند. چون آيه بعد مىفرمايد: شما را بعد از مرگ دوباره برانگيختيم.
اين آيه پيامبر اسلام را تسلّى و دلدارى مىدهد كه از درخواستهاى بيهوده مردم نگران مباش. زيرا مردم از موسى درخواستهاى خطرناكتر داشتند.
پیام ها
1- از عاقبت لجاجت، جسارت، بىادبى و توقّعات نابجاى گذشتگان، عبرت بگيريد. «لَنْ نُؤْمِنَ ... فَأَخَذَتْكُمُ»
2- براى گروهى منطق و استدلال و موعظه كافى است، ولى براى گروهى قهر و غلبه لازم است. «فَأَخَذَتْكُمُ»
3- اگر خداوند نيست تا او را ببينيد، امّا آثار او كه ديدنى است. چرا با ديدن آنها ايمان نمىآوريد. «فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (55)
چون بنى اسرائيل بعد از قتل به توحيد ثابت شدند، حق تعالى به موسى عليه السّلام خطاب فرمود: بار ديگر به مناجات بيائى، جماعتى از بنى اسرائيل را با خود بياور تا عذر گناه خود را بخواهند، و به شرف كلام من مشرف شوند. حضرت از ميان هفتصد هزار نفر هفتاد هزار نفر، و از ميان آنها هفتصد نفر، و از ميان آنها هفتاد نفر انتخاب نمود. به ميقات رفتند.
ايشان را در دامنه كوه طور بداشت و خود بالا رفت و سؤال نمود كه تكلّم فرمايد و بشنواند ايشان را. پس خداى تعالى ايجاد كلام فرمود در درخت، و شنيدند كلام حق را از تمام اطراف، پس باور نداشتند و درخواست ديدن نمودند. چنانچه اخبار مىفرمايد:
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى: و ياد بياوريد زمانى را كه گفتيد: اى موسى، لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ: هرگز ايمان نياوريم و اقرار نكنيم مر تو را كه خداوند با تو تكلم فرمود: حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً: تا آنكه به ديده چشم ببينيم خداى را، ديدنى آشكارا. خطاب به آن هفتاد نفر است كه اين درخواست نمودند.
فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ؛ پس فرا گرفت اخيار شما را صاعقه از آسمان به جهت تجاسر و فرط انكار شما، وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ: و حال آنكه شما مىديديد آن صاعقه را. نزد بعضى، صاعقه صداى مهيبى بود كه از آسمان فرود آمد. چون شنيدند فورا مردند و يك شبانه روز افتاده بودند بيهوش، و حضرت موسى عليه السّلام نيز بيهوش شد. چون به هوش آمد، متحير در آنها نظاره مىنمود و مىگفت: خداوندا با بنى اسرائيل چه گويم؟
تبصره: آيه شريفه اشاره است به آنكه وقتى حضرت موسى عليه السّلام
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 152
نتواند از ميان قوم انتخاب نمايد اشخاص پسنديده نزد خدا را، پس چگونه امّت توانند امام و جانشين براى پيغمبر تعيين كنند. و البته عقل سليم آن را جايز نخواهد داشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (55)
ترجمه
و هنگاميكه گفتيد اى موسى هرگز ايمان نميآوريم بتو تا آنكه ببينيم خدا را آشكار پس گرفت شما را صاعقه و شما نگاه مىكرديد..
تفسير
خطاب بحاضران بملاحظه حال پيشينيان آنها است و وجه آن مكرر تذكر داده شده است، و در برهان از صدوق ره نقل فرموده كه مأمون از حضرت رضا سؤال نمود كه چگونه موسى (ع) بخدا عرض كرد پروردگارا بنما بمن خودت را كه نظر كنم بتو با آنكه پيغمبر بود و ميدانست كه خداوند ديده نميشود و شما پيغمبر را معصوم ميدانيد آن حضرت جواب فرمود همانا كليم اللّه ميدانست كه خداوند تعالى بچشم سر ديده نمىشود ولى وقتى كه خداوند با او تكلم فرمود و او را بقرب مناجات خود واصل نمود و او مراجعت كرد بسوى قوم خود و ايشان را از ما وقع مطلع ساخت گفتند ما قبول نمىكنيم از تو اين دعوى را مگر آنكه بشنويم كلام خداوند را و قوم او هفتصد هزار نفر بودند آنحضرت از ميان ايشان هفتاد هزار نفر انتخاب فرمود و از ميان آنها هفتصد نفر و از ميان ايشان هفتاد نفر و با خود بميقات برد تا پاى كوه طور سينا و خود از كوه بالا رفت پس از خداوند مسئلت نمود كه با آنان تكلم فرمايد بطوريكه همه بشنوند و خداوند احداث صوت فرمود در درخت بطوريكه از شش جهت بيك نهج شنيده شد و آنها گفتند ما مطمئن نميشويم كه اين كلام خدا باشد تا ببينيم خدا را آشكار و بىپرده پس چون اين توقع محال بيجا را نمودند و جرئت و جسارت كردند خداوند صاعقه فرستاد بر آنها براى ظلمشان و هلاك شدند پس موسى عرض كرد پروردگارا اگر بنى اسرائيل بگويند تو اينها را بردى و كشتى براى آنكه در ادعاى خود صادق نبودى من بايشان چه جواب بگويم و خداوند زنده فرمود آنانرا پس آنها بموسى گفتند اگر تو خودت
جلد 1 صفحه 86
از خداوند مسئلت نمائى كه خودش را بتو بنماياند اجابت ميفرمايد و بعد بما بفرما چگونه است او تا معرفت ما باو زياد شود و موسى در جواب فرمود خداوند ديده نميشود و كيفيت ندارد معرفت خداوند بآيات و علائم وجود او است آنها گفتند ما ايمان نمىآوريم تا از خداوند اين مسئلت را بنمائى و موسى عرض كرد خداوندا شنيدى اينها چه گفتند هر چه صلاح است اعلام فرما و خدا وحى فرمود كه مسئلت نما آنچه را كه خواستند از تو كه بخواهى آنرا از من تو مسئول نميشوى براى نادانى آنها وقتى كار به اين جا كشيد موسى عرض كرد پروردگارا من بنما خود را بمن كه نظر كنم بسوى تو خداوند فرمود هرگز نمىبينى مرا ولى نظر نما بكوه پس اگر بجاى خود باقى ماند با آنكه باقى نميماند مرا خواهى ديد و چون خداوند تجلى نمود از براى كوه بيكى از آيات خود خورد و ويران كرد او را و موسى افتاد و بيهوش شد و چون بهوش آمد گفت خدايا منزهى تو و توبه نمود يعنى رجوع كرد از جهالت قوم خويش بمعرفت خداوند و عرض كرد من اول مؤمنم از ميان بنى اسرائيل بآنكه تو ديده نميشوى پس مأمون عرض كرد خداوند جزاى خير بتو كرامت فرمايد اى ابو الحسن (ع) حقير عرض ميكنم صاعقه آتشى است كه از آسمان ميآيد و داراى صوت مهيبى است و اينكه رؤيت خداوند محال است براى آنستكه رؤيت اولا بالذات برنگها تعلق ميگيرد و جسم ثانيا و بالعرض ادراك ميشود پس مرئى شدن شىء موقوف است بجسميت و كيفيت و جهت و مكان و مقابله و تمام اينها از لوازم تركيب است و خداوند بسيط است و جزء ندارد زيرا اگر مركب باشد محتاج بجزء ميشود و قديم و واجب الوجود و غنى نميگردد و آنها هم شايد ارتكازا ميدانستند كه خداوند ديدنى نيست و اين سؤالات را لجاجا و عنادا و استكبارا مينمودند لذا مستحق عقوبت شدند، و از تفسير امام استفاده ميشود كه صاعقه براى آنانكه قبول ولايت را ننمودند نازل شد چون بحضرت موسى گفتند ما بقول تو كه ميگوئى فارق ميان حق و باطل ولايت محمد و آل اطهار اوست مطمئن نميشويم مگر آنكه خدا را بالعيان ببينيم و بما بفرمايد و به اين جهت در حضور فرقه ديگر از بنى اسرائيل بصاعقه مردند و بخواهش آنها و توسل بخاندان نبوت و طهارت زنده شدند و اخبار نمودند از مقامات عاليه و درجات رفيعه و سلطنت كليه الهيه ايشان در عالم ملكوت و اين بايد موجب تنبيه حاضران گردد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قُلتُم يا مُوسي لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنتُم تَنظُرُونَ (55)
(و ياد كنيد زماني را که گفتيد اي موسي ما ترا تصديق نميكنيم تا اينكه خدا را آشكارا بهبينيم پس صاعقه آسماني شما را گرفت و حال آنكه ميديديد).
ايمان در كلمه لن نؤمن بمعني تصديق است و در متعلق اينکه تصديق (يعني آن چيزي را که گفتند ما تصديق نميكنيم تا خدا را آشكارا بهبينيم) مفسرين اختلاف نمودند:
بعضي گفتند نبوت حضرت موسي بود، و بعضي گفتند تصديق بالوهيت خدا
جلد 2 - صفحه 36
و صفات او بود و بعضي گفتند تصديق ببودن الواح تورات از جانب خدا بود، ولي تمام اينها حدس و تخمين و خلاف ظواهر قرآن است، زيرا بني اسرائيل قبل از هلاكت فرعونيان بحضرت موسي ايمان آورده بودند چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد فَما آمَنَ لِمُوسي إِلّا ذُرِّيَّةٌ مِن قَومِهِ عَلي خَوفٍ مِن فِرعَونَ وَ مَلَائِهِم«1» و نيز از قول فرعون حين هلاكتش ميفرمايد قالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَت بِهِ بَنُوا إِسرائِيلَ«2» و الواح تورات نيز در ميعاد چهل شبه نازل شد چنانچه گذشت.
بلكه ظاهر اينکه است که اينکه تصديق نسبت بيك دعوي خلاف عادي بود که موسي مينمود و ميگفت خداوند با من تكلم ميكند، و اينکه امتياز خاصي بود براي موسي که از انبياء سلف معهود نبود و موسي هفتاد نفر از بزرگان بني اسرائيل را برگزيد که همراه او در ميقات پروردگار بروند و كلام خدا را استماع كنند چنانچه ميفرمايد وَ اختارَ مُوسي قَومَهُ سَبعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا«3» وقتي آمدند و كلام حق را شنيدند گفتند ما از كجا بدانيم اينکه كلام خدا است و تا خدا را آشكارا نبينيم تو را تصديق نميكنيم.
و اينکه دعوي از بني اسرائيل بعيد و عجيب نيست زيرا اينان بواسطه توغل در ماده و حسّ ما وراء آن را توجه نداشتند، گاهي بگوساله سجده مينمودند و گاهي بموسي ميگفتند اجعَل لَنا إِلهاً كَما لَهُم آلِهَةٌ«4» و گاهي ميگفتند فَاذهَب أَنتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ«5» و در تورات رائج خود مينويسند که خدا در باغستان بهشت تفرج ميكرد و آدم و حوا پشت درختي پنهان شدند که خدا آنها را نبيند، يا اينكه بعد از طوفان در شهر بابل آمد و ملائكه را صدا زد
1- سوره يونس آيه 83
2- سوره يونس آيه 90
3- سوره الاعراف آيه 154
4- سوره اعراف آيه 134
5- سوره مائده آيه 27
جلد 2 - صفحه 37
و گفت «تعالوا نبلبل السنتهم»، يا اينكه از سر شب تا صبح با يعقوب كشتي گرفت و بالاخره زمين خورد.
البته چنين خدايي که اينان تصور ميكنند قابل رؤيت است و اينکه تقاضا از آنان تعجب ندارد (و صاعقه) در قرآن بچند معني اطلاق شده گاهي بر نزول عذاب و آتش اطلاق ميشود مانند آيه فَقُل أَنذَرتُكُم صاعِقَةً مِثلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ«1» و گاهي بر موت اطلاق ميگردد مانند آيه شريفه وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّماواتِ وَ مَن فِي الأَرضِ«2» و گاهي اطلاق بر رجفة باشد يعني ارتعاش و لرزش شديد شده و ظاهرا مراد از صاعقه در اينکه آيه همان رجفه باشد بقرينه آيه شريفه در سوره اعراف که در همين قصه بجاي صاعقه رجفه ذكر فرمود وَ اختارَ مُوسي قَومَهُ سَبعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا فَلَمّا أَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ قالَ رَبِّ لَو شِئتَ أَهلَكتَهُم مِن قَبلُ وَ إِيّايَ«3» و البته رجفهاي بوده که بعد از آن هلاك شدهاند بدليل أَهلَكتَهُم در آيه سوره اعراف و آيه ثُمَّ بَعَثناكُم مِن بَعدِ مَوتِكُم بعد از همين آيه.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 55)- تقاضای عجیب! این آیه نشان میدهد چگونه بنی اسرائیل مردمی لجوج و بهانهگیر بودند و چگونه مجازات سخت الهی دامانشان را گرفت، نخست میگوید، «به خاطر بیاورید هنگامی را که گفتید، ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر این که خدا را آشکارا با چشم خود ببینیم»! (وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً).
این درخواست ممکن است به خاطر جهل آنها بوده، چرا که درک افراد نادان فراتر از محسوساتشان نیست، حتی میخواهند خدا را با چشم خود ببینند. و یا به خاطر لجاجت و بهانه جویی بوده است که یکی از ویژگیهای این قوم بوده! به هر حال در اینجا چارهای جز این نبود که یکی از مخلوقات خدا که آنها تاب مشاهده آن را ندارند ببینند، و بدانند چشم ظاهر ناتوانتر از این است که حتی بسیاری از مخلوقات خدا را ببیند، تا چه رسد به ذات پاک پروردگار، صاعقهای فرود آمد و بر کوه خورد، برق خیره کننده و صدای رعب انگیز و زلزلهای که همراه داشت آن چنان همه را در وحشت فرو برد که بیجان به روی زمین افتادند.
چنانکه قرآن به دنبال جمله فوق میگوید: «سپس در همین حال صاعقه شما را گرفت در حالی که نگاه میکردید» (فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ).
ج1، ص78
نکات آیه
۱ - قوم موسى از تصدیق رسالت او سرباز زدند و بر ایمان نداشتن به او تأکید ورزیدند. (و إذ قلتم یموسى لن نؤمن لک) «لن نؤمن لک»; یعنى، تو را هرگز تصدیق نمى کنیم. «آمن» چه با لام آورده شود (آمن له) و چه با حرف باء «آمن به» به یک معناست. (مجمع البیان)
۲ - بنى اسرائیل عصر موسى، خواهان مشاهده خداوند شدند. (لن نؤمن لک حتى نرى اللّه جهرة)
۳ - بنى اسرائیل، تصدیق رسالت موسى را منوط به آشکارا دیدن خداوند کردند. (لن نؤمن لک حتى نرى اللّه جهرة)
۴ - بنى اسرائیل، داراى روحیه حس گرایى بودند. (حتى نرى اللّه جهرة)
۵ - قوم موسى در پى کفر به او و تقاضاى ناروایشان (دیدن خداوند)، به هلاکت رسیدند. (لن نؤمن لک ... فأخذتکم الصعقة) «اخذ» (مصدر اخذت) به معناى گرفتن است و به قرینه آیه بعد کنایه از کشتن مى باشد.
۶ - صاعقه آسمانى، موجب به هلاکت رسیدن قوم موسى شد. (فأخذتکم الصعقة) صاعقه آتشى است از آسمان که به هنگام رعد شدید پدید مى آید.
۷ - دیدن خداوند با چشم امکان ناپذیر است. (حتى نرى اللّه جهرة فأخذتکم الصعقه) از آنجا که خداوند انواع معجزات را به بنى اسرائیل ارائه نمود و نعمتهاى ویژه اى به آنان ارزانى داشت و نیز تقاضاهاى آنان را محقق ساخت، ولى درخواست رؤیت خدا نه تنها از آنان پذیرفته نشد که موجب کیفر آنان نیز گردید; معلوم مى شود این درخواست درخواستى ناروا و ناممکن بود.
۸ - تقاضاى رؤیت خدا، خواسته اى نارواست. (حتى نرى اللّه جهرة فأخذتکم الصعقه)
۹ - درخواست مشاهده خداوند در پى درانده کیفر الهى است. (حتى نرى اللّه جهرة فأخذتکم الصعقه)
۱۰ - تصدیق نکردن رسالتهاى پیامبران، گناه و درپى دارنده کیفر الهى است. (لن نؤمن لک ... فأخذتکم الصعقه) برداشت فوق بر این اساس است که جمله «فأخذتکم ...» علاوه بر ارتباطش با «نرى اللّه جهرة» مرتبط با «لن نؤمن لک» نیز باشد.
۱۱ - احتمال تحقق عقوبت و عذاب گناه در دنیا (فأخذتکم الصعقة)
۱۲ - گنهکاران، از گرفتار شدن به عقوبتهاى دنیوى در امان نبوده و نباید احساس مصونیت کنند. (فأخذتکم الصعقة)
۱۳ - قوم موسى، در پى تقاضاى رؤیت خدا، شاهد فرود آمدن صاعقه بر خود بودند. (فأخذتکم الصعقه و أنتم تنظرون) مفعول «تنظرون» (نگاه مى کردید) فرود آمدن صاعقه است.
۱۴ - داستان تقاضاى رؤیت خدا و اظهار ناباورى بنى اسرائیل به سخنان موسى(ع) و فرود آمدن صاعقه بر آنان، داستانى آموزنده و شایسته به خاطر داشتن (و إذ قلتم یموسى لن نؤمن لک ... و أنتم تنظرون) «إذ قلتم» عطف بر «نعمتى» در آیه ۴۷ است; یعنى: «اذکروا إذ قلتم ...».
روایات و احادیث
۱۵ - از امام رضا(ع) روایت شده که فرموده اند: «ان کلیم اللّه موسى بن عمران ... لما کلمه اللّه عز و جل ... رجع إلى قومه ... فقالوا لن نؤمن لک حتى نسمع کلامه ... ثم اختار منهم سبعین رجلا ... فکلمه اللّه تعالى ذکره و سمعوا کلامه ... فقالوا لن نؤمن لک بان هذا الذى سمعناه کلام اللّه حتى نرى اللّه جهرة ...;[۱] موسى بن عمران چون خداوند با او سخن گفت ... به سوى قومش بازگشت ... آن قوم گفتند: به تو ایمان نمى آوریم مگر اینکه کلام خدا را بشنویم ... سپس موسى (ع) از بین قومش هفتاد نفر را انتخاب کرد [و به سوى کوه طور رفتند] ... و در آن جا موسى(ع) با خداى سبحان سخن گفت و آن قوم کلامش را شنیدند ... و گفتند: ما ایمان نمى آوریم که این کلامى که شنیدیم کلام خدا باشد مگر اینکه خدا را آشکارا ببینیم ...».
موضوعات مرتبط
- انبیا: آثار تکذیب انبیا ۱۰; کیفر تکذیب انبیا ۱۰; گناه تکذیب انبیا ۱۰
- بنى اسرائیل: بنى اسرائیل دوران موسى(ع) ۲; بنى اسرائیل و تصدیق موسى(ع) ۳; بنى اسرائیل و رؤیت خدا ۳، ۵، ۱۳، ۱۴; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۵، ۶، ۱۳، ۱۴; حس گرایى بنى اسرائیل ۴; خواسته هاى بنى اسرائیل ۲، ۳، ۵، ۱۳; عذاب بنى اسرائیل ۱۴; عذاب دنیوى بنى اسرائیل ۱۳; کفر بنى اسرائیل ۱، ۵; هلاکت بنى اسرائیل ۵، ۶
- توقعات بیجا: ۸
- خدا: استحاله رؤیت خدا ۷; تکلم خدا ۱۵; درخواست رؤیت خدا ۲، ۸، ۱۵; کیفر درخواست رؤیت خدا ۹; کیفرهاى خدا ۹، ۱۰
- ذکر: ذکر تاریخ ۱۴
- عذاب: صاعقه عذاب ۶، ۱۳، ۱۴; عذاب دنیوى ۱۱
- کفر: کفر به موسى (ع) ۱، ۵
- کیفر: موجبات کیفر ۹، ۱۰
- گناه: کیفر دنیوى گناه ۱۱; موارد گناه ۱۰
- گناهکاران: کیفر دنیوى گناهکاران ۱۲; هشدار به گناهکاران ۱۲
- موسى(ع): تکذیب موسى(ع) ۱۴; قصه موسى(ع) ۱۵; گفتگوى خدا با موسى(ع) ۱۵
منابع
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۰۰، ح ۱، باب ۱۵; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۰، ح ۲.