محمد ١٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

گروهی از آنان به سخنانت گوش فرامی‌دهند، امّا هنگامی که از نزد تو خارج می‌شوند به کسانی که علم و دانش به آنان بخشیده شده (از روی استهزا) می‌گویند: «(این مرد) الان چه گفت؟!» آنها کسانی هستند که خداوند بر دلهایشان مُهر نهاده و از هوای نفسشان پیروی کرده‌اند (از این رو چیزی نمی‌فهمند)!

|و از آنها كسانى هستند كه [در ظاهر] به تو گوش مى‌دهند ولى چون از نزد تو بيرون مى‌روند، به دانش يافتگان مى‌گويند: [اين پيامبر] هم اكنون چه گفت؟ اينان كسانى‌اند كه خدا بر دل‌هايشان مهر نهاده و از هوس‌هاى خود پيروى كرده‌اند
و از ميان [منافقان‌] كسانى‌اند كه [در ظاهر] به [سخنان‌] تو گوش مى‌دهند، ولى چون از نزد تو بيرون مى‌روند، به دانش يافتگان مى‌گويند: «هم اكنون چه گفت؟» اينان همانانند كه خدا بر دلهايشان مهر نهاده است و از هوسهاى خود پيروى كرده‌اند.
و بعضی از مردم منافق به گفتارت کاملا گوش می‌دهند تا وقتی که از حضورت خارج شوند با اهل علم (اصحابت به تمسخر و اهانت) می‌گویند: رسول باز از سر نو چه گفت؟ اینان هستند که خدا بر دلهاشان مهر (قهر) نهاد و پیرو هوای نفس خود گردیدند.
گروهی از آنان [که منافق اند در ظاهر به گفتارت] گوش می دهند، ولی هنگامی که از نزد تو بیرون روند به کسانی که آگاهی و معرفت به آنان داده شده [از روی مسخره] می گویند: هم اکنون چه گفت؟ [ما که گفته او را نفهمیدیم.] آنان کسانی هستند که خدا بر دل هایشان مهر [تیره بختی] نهاده واز هواهای نفسانی خود پیروی کرده اند،
بعضى به تو گوش مى‌دهند، تا آنگاه كه از نزد تو بيرون روند از دانشمندان مى‌پرسند: اين چه سخنانى بود كه مى‌گفت؟ خدا بر دلهايشان مهر نهاده است و از پى هواهاى خود رفته‌اند.
و از ایشان کسانی هستند که [ظاهرا] به تو گوش می‌سپارند، سپس که از نزدت بیرون می‌روند، به دانش یافتگان گویند هم اکنون چه گفت؟ اینان کسانی هستند که خداوند به دلهایشان مهر نهاده است و از هوی و هوسهایشان پیروی کرده‌اند
و از آنان- منافقان- كسانى‌اند كه به [گفتار] تو گوش فرا مى‌دارند تا چون از نزد تو بيرون آيند به كسانى [از يارانت‌] كه دانش داده شده‌اند گويند: اكنون چه گفت؟- به ريشخند مى‌گفتند: ما نفهميديم چه گفت- اينانند كه خدا بر دلهاشان مهر نهاده، و هواهاى خويش را پيروى كرده‌اند.
در میان منافقان کسانی هستند که به سخنانت گوش فرا می‌دهند، امّا هنگامی که از نزد تو بیرون می‌روند، به کسانی (از علمای صحابه) که (از سوی خدا) بدیشان علم و دانش بخشیده شده است، می‌گویند: این مرد الآن چه گفت؟! (آنچه می‌گوید بی‌ارزش و یاوه است!) آنان کسانیند که خداوند بر دلهایشان مهر نهاده است، و از هواها و هوسهایشان پیروی می‌کنند.
و از (میان) ایشان [:منافقان] کسانی‌اند که (در ظاهر) به (سخنان) تو همی گوش فرا می‌دهند، تا هنگامی که از نزد تو بیرون روند. به دانش‌یافتگان (وحیانی) گویند: «لحظاتی پیش چه گفت‌؟» اینان همانانند که خدا بر دل‌هایشان مُهْر زده است‌. و (اینان) هوس‌های خود را پیروی کردند.
و از ایشان است آنکه گوش فرا دهد بسویت تا گاهی که برون روند از نزدت گویند بدانان که داده شدند دانش را چه گفت پیش آنانند که مُهر نهاد خدا بر دلهاشان و پیروی کردند هوسهای خویش را


محمد ١٥ آیه ١٦ محمد ١٧
سوره : سوره محمد
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَن یَسْتَمِعُ»: مراد منافقانی است که در آیه از آنان سخن می‌رود. «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»: مراد علمای صحابه کرام، از قبیل: ابن‌عباس و ابن مسعود است. «هذَا ...»: مراد محمد است. «آنِفاً»: چند لحظه پیش. اکنون. «طَبَعَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ»: (نگا: توبه / ، نحل / .


تفسیر

نکات آیه

۱- حضور برخى از کافران، در مجلس پیامبر(ص)، براى استماع وحى و سخنان آن حضرت (و منهم من یستمع إلیک ) ضمیر «منهم» به کافران بازمى گردد که در آیات پیشین نامشان به میان آمده است (والذین کفروا یتمتّعون).

۲- فراهم بودن زمینه هاى حضور آزادانه کافران در مجلس پیامبر(ص)، براى استماع وحى (و منهم من یستمع إلیک حتّى إذا خرجوا من عندک )

۳- استهزاى کافران نسبت به وحى و سخنان پیامبر(ص)، در پى خارج شدن از محضر آن حضرت (حتّى إذا خرجوا من عندک قالوا ... ماذا قال ءانفًا) پرسش «ماذا قال آنفاً» از روى توهین و استهزا بوده است.

۴- حضور کافران، در مجلس پیامبر(ص)، حضورى صورى با اهدافى توطئه آمیز* (و منهم من یستمع ... قالوا للذین أوتوا العلم ماذا قال ءانفًا) خداوند در این آیه، حالت پرسشگرى کافران (ماذا قال آنفاً) را مورد سرزنش و توبیخ قرار داده است. این توبیخ، از آن جهت بوده است که در پرسش آنان، نوعى توطئه و سعى در سست کردن ایمان دیگران، نهفته بود.

۵- افشاى حرکت هاى مرموز کافران و منافقان، از سوى خداوند براى پیامبر(ص) (و منهم من یستمع إلیک حتّى إذا خرجوا من عندک) خطاب آیه شریفه به پیامبر(ص) است و ضمیر «منهم» ممکن است به کافران بازگردد که در آیات پیشین یاد شده اند و نیز ممکن است باتوجه به محتواى آیه - که نوعى حرکت نفاق آمیز را بیان داشته - به منافقان بازگردد.

۶- کفر، مانع درک و پذیرش حق، حتى از زبان پیامبر(ص) (یستمع إلیک حتّى إذا خرجوا من عندک قالوا ... ماذا قال ءانفًا) «ماذا قال...» ممکن است پرسش حقیقى باشد و ناتوانى کافران از فهم کلام وحى را برساند.

۷- وجود شخصیت هاى شناخته شده، عالم و آگاه به مفاهیم وحى در میان اصحاب پیامبر(ص) (قالوا للذین أوتوا العلم) مى توان گفت: «الذین أوتوا العلم» بر همه مؤمنان اطلاق نشده است; بلکه نظر به افراد خاصى دارد که از جهت علمى، متمایز با دیگران بوده اند و گویندگان «ماذا قال آنفاً» به خاطر همین تشخّص و ویژگى، به آنان مراجعه مى کرده اند.

۸- عدم درک کافران نسبت به وحى و سخنان پیامبر(ص)، ناشى از هواپرستى و تیرگى قلب آنان (قالوا ... ماذا قال ... أولئک الذین طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم) بنابر این که تعبیر «طبع اللّه على قلوبهم» به عنوان علت «یستمع إلیک ... قالوا ... ماذا قال آنفاً» یاد شده باشد - و نه معلول آن - برداشت بالا استفاده مى شود.

۹- هواپرستى و ناتوانى از درک حقایق معنوى، دو عنصر به هم پیوسته (طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم) عطف دو جمله، ارتباط و پیوستگى تنگاتنگ میان محتواى آن دو را مى رساند.

۱۰- منافقان، در زمره کافران و گرفتار عذابى همانند آنان (و منهم من یستمع إلیک حتّى إذا خرجوا من عندک قالوا ... ماذا قال) چنانچه ضمیر «منهم» به «من هو خالد ...» بازگردد و مراد از آن در «من یستمع ...» - به قرینه محتواى آیه - منافقان باشد، مى توان گفت: منافقان فرجامى همانند کافران خواهند داشت.

۱۱- هواپرستى، مانع درک حقایق وحى و عامل مهر شدن قلب انسان به اراده خداوند* (أولئک الذین طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم) جمله «واتّبعوا أهوائهم» مى تواند بیانگر علت «طبع اللّه ...» باشد; چه این که «طبع اللّه» مى تواند بیانگر علت ناتوانى کافران و منافقان از درک پیام وحى به شمار آید.

۱۲- قلب آدمى، در سرشت خود، پذیراى حق و عملکرد و روحیّات منفى او، عامل جمود آن (طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم) از تعبیر «طبع اللّه على قلوبهم» استفاده مى شود که قلب آدمى در ابتدا، پذیراى سخن حق و قادر به فهم پیام الهى است; ولى در نتیجه عواملى از سوى خود انسان، طبق اراده الهى، قلب کارایى اصلى خود را از دست مى دهد و در برابر حق نفوذناپذیر مى شود.

موضوعات مرتبط

  • اخلاق: آثار رذایل اخلاقى ۱۲
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
  • حقایق: موانع درک حقایق ۶، ۹
  • حق: فطریت حق پذیرى ۱۲; موانع حق پذیرى ۶
  • خدا: آثار اراده خدا ۱۱; افشاگرى خدا ۵
  • دین: آسیب شناسى دینى ۸، ۱۱
  • صحابه: علماى صحابه ۷
  • عمل: آثار عمل ناپسند ۱۲
  • قلب: آثار ختم قلب ۸; عوامل ختم قلب ۱۲; عوامل قساوت قلب ۱۱
  • کافران: آزادى کافران ۲; استهزاهاى کافران ۳; افشاى کافران ۵; توطئه کافران ۴، ۵; ختم قلب کافران ۸; روش برخورد کافران ۳، ۴; عذاب کافران ۱۰; هواپرستى کافران ۸
  • کفر: آثار کفر ۶
  • محمد(ص): استماع سخنان محمد(ص) ۱; استهزاى سخنان محمد(ص) ۳; توطئه علیه محمد(ص) ۴، ۵; کافران در حضور محمد(ص) ۱، ۲، ۴; موانع درک سخنان محمد(ص) ۸
  • منافقان: افشاى منافقان ۵; توطئه منافقان ۵; عذاب منافقان ۱۰; کفر منافقان ۱۰
  • وحى: استماع وحى ۱، ۲; استهزاى وحى ۳; موانع فهم وحى ۸، ۱۱
  • هواپرستى: آثار هواپرستى ۸، ۹، ۱۱

منابع