محمد ١٦
کپی متن آیه |
---|
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْکَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَا ذَا قَالَ آنِفاً أُولٰئِکَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ |
ترجمه
محمد ١٥ | آیه ١٦ | محمد ١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَن یَسْتَمِعُ»: مراد منافقانی است که در آیه از آنان سخن میرود. «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»: مراد علمای صحابه کرام، از قبیل: ابنعباس و ابن مسعود است. «هذَا ...»: مراد محمد است. «آنِفاً»: چند لحظه پیش. اکنون. «طَبَعَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ»: (نگا: توبه / ، نحل / .
نزول
این آیه درباره منافقین از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نازل شده است که کلماتى که از پیامبر مى شنیدند، ایمان نیاورده و هنگامى که از نزد پیامبر بیرون مى آمدند به مؤمنین مى گفتند: محمد تا به حال چه مى گفته است؟[۱]
ابن جریج گوید: مؤمنین و منافقین نزد پیامبر گرد مى آمدند و آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله مى فرمود: یکجا مى شنیدند و مؤمنین از گفتار پیامبر لذت برده و او را کمک و معاونت مینمودند ولى منافقین به گفتار پیامبر توجه ننموده و به او کمک هم نمى کردند به قسمى که وقتى از خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون مى آمدند از مؤمنین سؤال مى کردند که پیامبر تا به حال چه مى گفته است؟ سپس این آیه نازل گردید.[۲]
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۳۳ سوره محمّد
- اثر متفاوت استماع قرآن بر دل كفار و در مؤمنان هدايت يافته
- مقصود از اين كه فرمود: «علامت هاى قيامت آمده است»
- معناى اين كه: خدا، «مُتقلّب» و «مثواى» شما را مى داند
- معناى آيه: «طَاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوف...»
- مقصود از كسانى كه مرتدين به آن ها وعدۀ اطاعت مى دادند
- منافقان بيماردل، از سيما و طرز گفتارشان، شناخته مى شوند
- بحث روايتى
- در زمان پيامبر«ص»، دشمنى با على«ع»، نشانۀ نفاق بوده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ «16»
و گروهى از آنان، كسانى هستند كه (در ظاهر) به تو گوش مىسپارند، امّا همين كه از نزد تو بيرون روند، به صاحبان علم و دانش گويند: او هم اكنون چه گفت؟ آنان كسانى هستند كه خداوند بر دلهايشان مُهر نهاده و از هواى نفسشان پيروى كردهاند.
نکته ها
پس از بيان وضعيّت مؤمنان و كافران، اين آيه به شيوه برخورد منافقان با گفتار پيامبر كه برگرفته از وحى آسمان بود اشاره كرده و خطاب به پيامبر مىفرمايد: كافرانى كه در ظاهر مسلمان هستند، در مجالس تو شركت مىكنند و به قرآن گوش مىدهند، امّا چون به حقانيّت تو و كتاب تو ايمان ندارند، قادر به درك و پذيرش آن نيستند و لذا هرگاه به پيروانت كه نسبت به سخنان تو علم دارند مىرسند، با تحقير و تمسخر مىگويند: اين چه سخنانى است كه اين مرد مىگويد؟!
امّا اى پيامبر! گمان نكنى كه سخنان تو قابل درك نيست، بلكه روحيه عناد و لجاجت آنها باعث گرديده كه خداوند بر دل آنها مُهر نهد و آنان قدرت درك حقيقت را نداشته باشند و فقط تابع هوا و هوسهاى خويش باشند.
اين كه جملهى «وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ» پس از عبارتِ «طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» آمده است مىتوان استفاده كرد كه اگر انسان فهم، بينش و عقل خود را رها كند، تحت فرمان هوا و هوس و شهوت قرار مىگيرد. «1»
«1». تفسير هدايت.
جلد 9 - صفحه 79
پیام ها
1- حضور هر قشرى از مردم حتّى كافران و منافقان، نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آزاد بود. «مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ»
2- شناخت و افشاى حركات مرموز مخالفان، براى مردم لازم است. وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ ...
3- منافقان در فكر تشكيك و تفرقه در ميان خواصّ اهل حقّ هستند. يَسْتَمِعُ ...
قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ
4- سؤال، اگر بر اساس تخريب و تضعيف و سست كردن ايمان و يا تحقير و استهزا باشد، قابل توبيخ است. «ما ذا قالَ آنِفاً»
5- وحى الهى و سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله، علمى و عالمپرور بود. «أُوتُوا الْعِلْمَ»
6- تشكيك در ميان مسلمانان، نوعى تهاجم فرهنگى است. «ما ذا قالَ آنِفاً»
7- انسان، با انگيزه و عمل فاسد و هواپرستى، زمينه مهر شدن دل خود را فراهم مىكند و قابليّت فهم وحى و معارف الهى را از دست مىدهد. «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ»
8- به انبوه حاضران و مستمعين مغرور نشويم كه چه بسا پذيراى حق نيستند.
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ ... طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ
9- مسخره نمودن وحى و قرآن، موجب كدورت قلب شده و انسان را از درك حقايق باز مىدارد. ما ذا قالَ آنِفاً ... طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ
10- اگر بر دلى مهر خورد، سخنان رسول خدا نيز در او كارساز نخواهد بود.
«طَبَعَ اللَّهُ»
11- قلب و روح آدمى، فطرتاً حقّپذير است. عواملى سبب بسته شدن و مهر خوردن بر آن مىشود. (كلمه «طَبَعَ»، معمولًا در مواردى بكار مىرود كه ابتدا
جلد 9 - صفحه 80
راه باز بوده و سپس بسته شده است)
12- كسى كه براى تضعيف پيامبر اقدام كند، در حقيقت با خدا طرف شده است.
يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ ... ما ذا قالَ آنِفاً ... طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ
13- هوسها و خواهشهاى بى پايه بشر متعدّد است. «اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»
14- هواپرستى با خداپرستى سازگار نيست. «طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ «16»
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ: و بعضى از منافقين كسانيند كه گوش فرا مىدارند بسوى تو، يعنى به خطبه تو در روز جمعه و غير آن، حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ: تا زمانى كه بيرون روند از نزد تو، قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ: گويند مر آنان را كه داده شدهاند علم شريعت و فهم و فطانت، يعنى كسانى كه به توفيق الهى علم توحيد و نبوت و معارف دارا شدند از صحابه اخيار مانند عبد الله بن مسعود و امثال او. ابن عباس گويد: من هم از كسانى هستم كه منافقان مىپرسيدند: پيغمبر در اين وقت چه گفت و فايده آن را درنيافتيم «1».
«1» تفسير منهج الصّادقين، ج 8، ص 345، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 12 - صفحه 114
اصبغ بن نباته از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه فرمود: ما هميشه نزديك پيغمبر بوديم تا از وحى به ما اخبار مىفرمود، ما آن را خوب در گوش خود نگاه مىداشتيم و چون از نزد حضرت مىآمديم منافقان به جهت اعلان به عدم توجه و شنيدن وحى و استهانت آن مىگفتند (ماذا قال انفا) «1».
أُولئِكَ الَّذِينَ: آن گروه آنانند كه به جهت فرط عناد و انكار، طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ: مهر نهاد خدا بر دلهاى آنان بسوء اختيار ايشان كفر را، وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ: و پيروى كردند هواها و آرزوهاى نفس خود را، و بدين سبب تهاون كنند به كلام سيد انبياء.
تبصره: اين مطلب مبرهن شده كه حق تعالى منزه از فعل قبيح و مبرا از نقص و عيب باشد، بنابراين اسناد طبع به خدا بر سبيل مجاز است به جهت مبالغه و تأكيد؛ و معنى آيه به يكى از وجوه مأول شود: 1- آنكه وضع علامت نفاق و شك نموده در قلوب آنان تا به آن علامت ملائكه علم به نفاق آنها پيدا نموده ايشان را لعنت كنند. 2- اعراض از حق چون راسخ شده در قلوب آنان به سبب فرط عناد و انكار، پس گوئيا اين حالت از صفات طبعى ايشان است كه مجبولند بر آن. 3- تمثيل حال آنهاست به بهائم، چنانچه قلوب بهائم خالى از ادراك و فهم باشد همچنين اين جماعت هم عدم تعقل ثمره قلب از ايشان منتفى و بسوء اختيار طبع گرديده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ «16» وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ «17» فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ «18» فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْواكُمْ «19» وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ «20»
جلد 5 صفحه 8
ترجمه
و بعضى از آنها كسانى باشند كه گوش ميدارند بتو تا چون بيرون روند از نزد تو گويند بآنانكه داده شدند علم را چه گفت در اين وقت آنگروهند آنانكه مهر نهاد خدا بر دلهاشان و پيروى كردند خواهشهاى نفس خود را
و آنانكه هدايت يافتند زياد گرداند هدايت آنان را و دادشان پرهيزكارى
پس آيا انتظار ميكشند جز قيامت را كه آيد آنها را ناگاه پس بتحقيق آمد نشانههايش پس از كجا باشد براى آنها وقتى كه آمد آنها را پند گرفتنشان
پس بدان بدرستيكه نيست معبودى جز خدا و آمرزشخواه براى گناهت و از براى گروندگان از مردان و زنان گرونده و خدا ميداند منازل پيمودنى شما و جايگاه ماندنى شما را
و ميگويند آنانكه ايمان آوردند چرا نبايد فرستاده شود سورهاى پس چون فرستاده شود سورهاى واضح و متين و ذكر شود در آن كارزار مىبينى آنانرا كه در دلهاشان مرض است مينگرند بسوى تو نگريستن كسى كه بيهوش شده از ترس مرگ پس واى بحال آنها.
تفسير
- بعضى از كفّار سابق الذّكر كه بنفاق در بين مسلمانان زيست كرده بودند ميآمدند و بمواعظ و نصايح و بيانات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم گوش ميدادند و چون از نزد آنحضرت بيرون ميرفتند بمسلمانان با علم و ايمان ميگفتند چه گفت پيغمبر در زمان سابق يا در اين زمان يعنى وقتى مشغول بتكلّم بود و مقصودشان ظاهرا اين بود كه ما نفهميديم چه گفت چون قابل فهميدن نبود و اين سخن را براى توهين بامثال امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و أبو ذر كه كاملا در مقام فهم و حفظ بيانات آنحضرت بودند ميگفتند لذا خداوند فرموده اين اشخاص كسانى هستند كه خدا مهر نفهمى را بر دلهاى آنها نهاده و خيالات مشوّش هواپرستى مانع آنها از ادراك معانى و حقائق شده و امّا آنكسانى كه بهدايت الهيّه مهتدى شدهاند اين مواعظ و بيانات موجب مزيد هدايت و درايت و ثبات بر تقوى و پرهيزكارى آنان خواهد بود و محتمل است واقعا گوش نداده و نفهميده باشند چون بقصد تعلّم و اتّعاظ حاضر
جلد 5 صفحه 9
نشده بودند و خواسته باشند دانشمندان بيانات را ثانيا براى آنها تقرير كنند تا بكلّى از عمل بآن ظاهرا باز نمانند چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم دعوت بحق ميفرمود اصحابش را پس كسيكه خدا براى او خير خواسته بود گوش ميداد و ميفهميد مواعظ آنحضرت را و كسيكه خدا براى او شر خواسته بود مهر مينهاد بر دلش گوش نميداد و نمىفهميد و آن قول خداوند است اولئك الّذين طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا اهوائهم و ظاهرا مهر الهى همان نفهمى است كه در نتيجه انس بلهو و لعب و اعراض از علم و ادب براى انسان حاصل ميشود و نيز خداوند فرموده آيا اين قبيل اشخاص هواپرست منتظر چيزى جز آمدن ناگهانى قيامت ميباشند كه بملاحظه عواقب و خيمه امم سابقه كه با انبياء و اوليا مخالفت نمودند. اكتفا نكردند و بمواعظ و نصايح پيغمبرشان متنبّه نشدند با آنكه علائم و آثار قيامت ظاهر شده پيغمبر آخر الزّمان كه دين و كتابش ناسخ اديان و كتب سماوى است آمده و بعد از اين بتدريج ظاهر ميگردد علائم بسيارى كه در روايات ائمه اطهار مفصّلا ذكر شده و جامع آنها اقبال مردم بدنيا و اعراض از آخرت است پس كجا و كى مهلت تذكّر و توبه پيدا ميكنند وقتى قيامت برپا شود و چه فائدهئى بحال آنها دارد تذكّر بعد از انقضاء زمان تكليف و چون معلوم شد كه سعادت در ايمان است به پيغمبر خود دستور فرموده كه ثابت باشد بر عقيده توحيد و ساير عقائد حقّه و استغفار نمايد براى قصور امكانى خود و تقصير اهل ايمان از مرد و زن تا آنها باو تأسّى نمايند و از ذكر خدا غافل نباشند و اين موجب تذكر و كمال نفس آنان گردد و شرط ادب از بنده در پيشگاه حضرت احديّت كه اعتراف بقصور و تقصير است بعمل آمده باشد چون بنده بهر مقامى نائل شود باز در اداء شكر نعمت بىمنتهاى خداوند قاصر يا مقصّر است و خداوند ميداند تمام مراحل زندگى بندگانرا در دنيا و تغييراتى را كه در گردش روزگار در منازل آنها روى ميدهد و جايگاه ابدى آنانرا در آخرت از بهشت و دوزخ و غيره در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر (ص) فرمود استغفار و قول لا اله الا اللّه بهترين عبادت است و باين آيه استدلال فرمود و بنظر حقير با قطع نظر از روايات و اقوال مفسّرين محتمل
جلد 5 صفحه 10
است مراد از ساعت زمان مرگ باشد كه ناگهان گريبان منافقين مشار اليهم را بگيرد و مراد از علائم و آثار آن از قبيل سفيدى مو و كسر قواء باشد كه در آنها ظاهر بوده و معلوم است كه تذكر بعد از مرگ فائده ندارد و بنابراين ذكر ثبات در دين حق كه توحيد است و توبه و استغفار أنسب بمراد و بيان علم الهى بمراحل زندگى و جايگاه ابدى ملايم با مقصود است و معمولا اهل ايمان صدر اسلام مانند مردم اينزمان ميگفتند چرا سوره و آيهاى نازل نميشود كه در آن حكم بجهاد با كفّار شود و ما اطاعت كنيم و بعزّت دارين نائل شويم ولى چون سوره يا آيه صريح غير قابل ترديدى نازل ميشد كه در آن حكم بجهاد شده بود دلهاى مريض اهل نفاق بطپش مىافتاد و مانند شخص محتضر به پيغمبر (ص) نگاه ميكردند از ترس لذا خداوند فرموده پس واى بر آنها عقوبت و عذاب براى آنها چون جمله اولى لهم گفتهاند در اينمقامات استعمال ميشود و بعضى آنرا مربوط بآيه بعد دانستهاند و كلمه اولى را بمعناى شايع خود باقى گذاردهاند چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و بنظر حقير مراد آنستكه پس مرگ سزاوارتر است از زندگى براى چنين كسانى كه منافق و جبونند و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مِنهُم مَن يَستَمِعُ إِلَيكَ حَتّي إِذا خَرَجُوا مِن عِندِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِم وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم «16»
و بعض اينکه كفار که شايد منافقين باشند كساني هستند که استماع فرمايشات شما را ميكنند تا آنكه از نزد شما بيرون ميروند ميگويند بكساني که بآنها علم داده شده چه چيز ميگفت در اينکه زمان که نزد او بوديم اينها كساني هستند که دل هاي آنها را خداوند طبع فرموده و متابعت ميكند هواهاي نفس خود را وَ مِنهُم مَن يَستَمِعُ إِلَيكَ من تبعيضيه است يعني بعض از كساني که مخلد در آتش هستند.
از علي بن ابراهيم است که گفت «نزلت في المنافقين» زيرا آنها ميآمدند
جلد 16 - صفحه 176
حضور پيغمبر و استماع ميكردند فرمايشات آن حضرت را و آيات شريفه قرآن را.
حَتّي إِذا خَرَجُوا مِن عِندِكَ چون از خدمتت بيرون ميرفتند.
قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ مثل أمير المؤمنين و بعض خواص مؤمنين.
ما ذا قالَ آنِفاً يعني ما نفهميديم و درك نكرديم فرمايشات او را اشاره باين که بيهوده و بيمغز بود چيزي بدست ما نيامد.
أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِم بواسطه قساوت قلب و سياهي دل قلب آنها مهر شده از قابليت افتاده و نسبت بخدا اينكه خداوند آنها را بخود واگذارده و عنايتي بآنها ندارد وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم اينها متابعت ميكنند هواهاي نفسانيه خود را.
«بگذار تا بميرند در عين خود پرستي»
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 16)- در اینجا ترسیمی از وضع منافقان در برخوردشان با وحی الهی و آیات و سخنان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و مسأله جنگ و مبارزه با دشمنان اسلام کرده، میگوید:
«گروهی از آنان (نزد تو میآیند) به سخنانت گوش فرا میدهند، اما هنگامی که از نزد تو خارج میشوند به کسانی که (خداوند به آنها) علم و دانش بخشیده (از روی استهزاء) میگویند: (این مرد) الآن چه گفت»؟! (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّی إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً).
تعبیر آنها در مورد شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سخنان پر محتوای آن حضرت به قدری زشت و زننده و تحقیر آمیز بود که نشان میداد آنها اصلا به وحی آسمانی ایمان نیاوردهاند.
ولی قرآن در پایان آیه پاسخ دندان شکنی به آنها گفته، میفرماید: سخنان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نامفهوم نبوده و پیچیدگی خاصی ندارد، بلکه «آنها کسانی هستند که خداوند بر قلبهایشان مهر نهاده و از هوی و هوسهایشان پیروی کردهاند» لذا چیزی از آن نمیفهمند! (أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ).
نکات آیه
۱- حضور برخى از کافران، در مجلس پیامبر(ص)، براى استماع وحى و سخنان آن حضرت (و منهم من یستمع إلیک ) ضمیر «منهم» به کافران بازمى گردد که در آیات پیشین نامشان به میان آمده است (والذین کفروا یتمتّعون).
۲- فراهم بودن زمینه هاى حضور آزادانه کافران در مجلس پیامبر(ص)، براى استماع وحى (و منهم من یستمع إلیک حتّى إذا خرجوا من عندک )
۳- استهزاى کافران نسبت به وحى و سخنان پیامبر(ص)، در پى خارج شدن از محضر آن حضرت (حتّى إذا خرجوا من عندک قالوا ... ماذا قال ءانفًا) پرسش «ماذا قال آنفاً» از روى توهین و استهزا بوده است.
۴- حضور کافران، در مجلس پیامبر(ص)، حضورى صورى با اهدافى توطئه آمیز* (و منهم من یستمع ... قالوا للذین أوتوا العلم ماذا قال ءانفًا) خداوند در این آیه، حالت پرسشگرى کافران (ماذا قال آنفاً) را مورد سرزنش و توبیخ قرار داده است. این توبیخ، از آن جهت بوده است که در پرسش آنان، نوعى توطئه و سعى در سست کردن ایمان دیگران، نهفته بود.
۵- افشاى حرکت هاى مرموز کافران و منافقان، از سوى خداوند براى پیامبر(ص) (و منهم من یستمع إلیک حتّى إذا خرجوا من عندک) خطاب آیه شریفه به پیامبر(ص) است و ضمیر «منهم» ممکن است به کافران بازگردد که در آیات پیشین یاد شده اند و نیز ممکن است باتوجه به محتواى آیه - که نوعى حرکت نفاق آمیز را بیان داشته - به منافقان بازگردد.
۶- کفر، مانع درک و پذیرش حق، حتى از زبان پیامبر(ص) (یستمع إلیک حتّى إذا خرجوا من عندک قالوا ... ماذا قال ءانفًا) «ماذا قال...» ممکن است پرسش حقیقى باشد و ناتوانى کافران از فهم کلام وحى را برساند.
۷- وجود شخصیت هاى شناخته شده، عالم و آگاه به مفاهیم وحى در میان اصحاب پیامبر(ص) (قالوا للذین أوتوا العلم) مى توان گفت: «الذین أوتوا العلم» بر همه مؤمنان اطلاق نشده است; بلکه نظر به افراد خاصى دارد که از جهت علمى، متمایز با دیگران بوده اند و گویندگان «ماذا قال آنفاً» به خاطر همین تشخّص و ویژگى، به آنان مراجعه مى کرده اند.
۸- عدم درک کافران نسبت به وحى و سخنان پیامبر(ص)، ناشى از هواپرستى و تیرگى قلب آنان (قالوا ... ماذا قال ... أولئک الذین طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم) بنابر این که تعبیر «طبع اللّه على قلوبهم» به عنوان علت «یستمع إلیک ... قالوا ... ماذا قال آنفاً» یاد شده باشد - و نه معلول آن - برداشت بالا استفاده مى شود.
۹- هواپرستى و ناتوانى از درک حقایق معنوى، دو عنصر به هم پیوسته (طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم) عطف دو جمله، ارتباط و پیوستگى تنگاتنگ میان محتواى آن دو را مى رساند.
۱۰- منافقان، در زمره کافران و گرفتار عذابى همانند آنان (و منهم من یستمع إلیک حتّى إذا خرجوا من عندک قالوا ... ماذا قال) چنانچه ضمیر «منهم» به «من هو خالد ...» بازگردد و مراد از آن در «من یستمع ...» - به قرینه محتواى آیه - منافقان باشد، مى توان گفت: منافقان فرجامى همانند کافران خواهند داشت.
۱۱- هواپرستى، مانع درک حقایق وحى و عامل مهر شدن قلب انسان به اراده خداوند* (أولئک الذین طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم) جمله «واتّبعوا أهوائهم» مى تواند بیانگر علت «طبع اللّه ...» باشد; چه این که «طبع اللّه» مى تواند بیانگر علت ناتوانى کافران و منافقان از درک پیام وحى به شمار آید.
۱۲- قلب آدمى، در سرشت خود، پذیراى حق و عملکرد و روحیّات منفى او، عامل جمود آن (طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم) از تعبیر «طبع اللّه على قلوبهم» استفاده مى شود که قلب آدمى در ابتدا، پذیراى سخن حق و قادر به فهم پیام الهى است; ولى در نتیجه عواملى از سوى خود انسان، طبق اراده الهى، قلب کارایى اصلى خود را از دست مى دهد و در برابر حق نفوذناپذیر مى شود.
موضوعات مرتبط
- اخلاق: آثار رذایل اخلاقى ۱۲
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
- حقایق: موانع درک حقایق ۶، ۹
- حق: فطریت حق پذیرى ۱۲; موانع حق پذیرى ۶
- خدا: آثار اراده خدا ۱۱; افشاگرى خدا ۵
- دین: آسیب شناسى دینى ۸، ۱۱
- صحابه: علماى صحابه ۷
- عمل: آثار عمل ناپسند ۱۲
- قلب: آثار ختم قلب ۸; عوامل ختم قلب ۱۲; عوامل قساوت قلب ۱۱
- کافران: آزادى کافران ۲; استهزاهاى کافران ۳; افشاى کافران ۵; توطئه کافران ۴، ۵; ختم قلب کافران ۸; روش برخورد کافران ۳، ۴; عذاب کافران ۱۰; هواپرستى کافران ۸
- کفر: آثار کفر ۶
- محمد(ص): استماع سخنان محمد(ص) ۱; استهزاى سخنان محمد(ص) ۳; توطئه علیه محمد(ص) ۴، ۵; کافران در حضور محمد(ص) ۱، ۲، ۴; موانع درک سخنان محمد(ص) ۸
- منافقان: افشاى منافقان ۵; توطئه منافقان ۵; عذاب منافقان ۱۰; کفر منافقان ۱۰
- وحى: استماع وحى ۱، ۲; استهزاى وحى ۳; موانع فهم وحى ۸، ۱۱
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۸، ۹، ۱۱
منابع