طَبَع

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«طبع» به معناى «مُهر نهادن»، اشاره به این است که: گاهى براى این که مثلاً کسى دست به محتواى صندوقى نزند و درِ آن را نگشاید، آن را محکم مى بندند و بعد از بستن، با نخ مخصوصى محکم مى کنند، و روى آن مهر مى زنند که اگر آن را بگشایند، فوراً معلوم خواهد شد. این تعبیر در اینجا کنایه از نفوذناپذیرى مطلق است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

مهر زدن. [نساء:155]. در قاموس گويد: «طَبَعَ عَلَيْهِ:خَتَمَ». راغب گفته: طبع آن است كه شى‏ء را به صورتى و شكلى در آورى مثل طبع سكّه و درهم. آن از ختم اعمّ و از نقش اخصّ است. از اين جهت به سجّيه و خلق انسان طبع و طبيعت گفته‏اند كه سجّيه نقش بستن و صورت و شكلى است در نفس انسان خواه از حيث عادت باشد و يا از جهت خلقت، ولى استعمال آن در خلقت بيشتر است. طبيعت آتش و دوا همان است كه خدا در آنها گذاشته است. اينكه گويد: طبع از ختم اعم است زيرا ختم فقط مهر زدن مى‏باشد ولى طبع در آن و نيز در تصوير و منقّش كردن به كار مى‏رود. نقش از طبع اعمّ است كه حتى به رنگ‏آميزى و اثرى كه در زمين مى‏ماند اطلاق مى‏شود. مراد از طبع و مهر زدن به قلب آن است كه شخص حاضر به قبول حق نشود و زير بار آن نرود هر چند به آن يقين داشته باشد مثل [نمل:14]. و آن يك نوع محو قابليت ايمان است. و علت اين مهر زدن كفر و تجاوز و ستمكارى است. آيات زير مطلب فوق را روشن مى‏كنند: [اعراف:101]. [يونس:74]، [غافر:35]. [روم:58-59]. ملاحظه آيات شريفه نشان مى‏دهد كه مهر زدن از جانب خداست و اوست كه به قلوب مهر مى‏زند و چون كار به آنجا رسيد ديگر صاحب چنين قلب ايمان نمى‏آوردو به حق تسليم نمى‏شود، ولى علت اين كار همان كفر و تعدّى و ظلم است چون كسى در اين كارها پيوسته باشد متعاقب آن خداوند دلش را مهر مى‏زند و از رحمت خداوندى به دور مى‏شود (نعوذ باللّه منه).


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...