الكهف ١٩
ترجمه
الكهف ١٨ | آیه ١٩ | الكهف ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِیَتَسَآءَلُوا»: تا از همدیگر بپرسند. در نتیجه از یکدیگر سؤال کنند. «وَرِقِ»: درهمهای نقرهای. نقره. «أَیُّهَا»: مرجع (ها) میتواند (الْمَدینَةِ) باشد و جنبه مجازی داشته باشد؛ مانند: وَاسْأَلِ الْقَریَة. یا این که (أَهْل) یا (أَطْعمة) محذوف باشد و حذف مضاف شده باشد. «أَزْکی»: پاکتر از نظر معنوی و مادی. بیشتر و بهتر. «طَعَاماً»: تمییز است. «مِنْهُ»: مرجع (هُ) طعام است. «لِیَتَلَطَّفْ»: باید کمال دقّت را در پنهان کاری به خرج دهد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف
- وجه اتصال ورابطه آياتى كه داستان اصحاب كهف را حكايت مى كنند با آياتقبل
- بيان اينكه اصحاب رقيم نام ديگر اصحاب كهف است
- مقصود از ((رحمت (( و((رشد(( در دعاى اصحاب كهف : ((ربنا اتنا من لدنك رحمة وهيىلنا من امرنا رشدا((
- معناى جمله : ((فضربنا على اذا نهم فى الكهف سنين عددا((
- معناى اينكه فرمود: سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم ((لنعلم اى الحزبين احصى ((
- اقرار به توحيد پروردگار ونفى ربوبيت ارباب وآلهه در گفتگوى اصحاب كهف باخود
- جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى شود
- وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف وكيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن
- نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن
- وجه اينكه با ديدن وضع اصحاب كهف قلب انسان مملواز رعب وترس مى شود
- بيان غايت وهدف از بعث (بيدار كردن ) اصحاب كهف
- چند وجه ديگر درباره غايت بعث اصحاب كهف (ليتسائلوا بينهم ...)
- معناى جمله : ((لبثنا يوما اوبعض يوم ((
- جمله : ((ربكم اعلم بما لبثتم (( انحصار علم حقيقى به معناى احاطه بر عين موجوداتوحوادث ، به خداى تعالى را افاده مى كند
- گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن درباره رفتن به شهر
- نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان ودست يافتن كفار به آنان
- با اينكه تقيه وتظاهر به كفر از روى اضطرار جايز است سبب نگرانى وبيم اصحاب كهف چه بوده است ؟
- جوابهاى ديگرى كه به اشكال فوق داده شده است
- توضيح آيه : ((فقالوا ابنوا عليهم بنيانا...(( كه گفتگوومجادله مردم را درباره اصحاب كهف حكايت مى كند
- بيان دوگروه متنازع ومسئله مورد تنازع در (اذ يتنازعون بينهم امرهم )
- وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله ، بر حق بودن معاد وقيامت
- وجه ديگرى براى جمله (اذ يتنازعون بينهم امرهم )
- مقصود از: ((الذين غلبوا على امرهم (( در آيه :((قال الذين غلبوا على امرهم ...((
- حكايت اختلاف مردم در عدد اصحاب كهف وبيان اينكه ايشان هفت نفر بوده اند
- عملى از هر عاملى موقوف به اذن ومشيت خداى تعالى است
- انسان بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللّه ) مشروط كند
- وجوه ديگرى كه درباره استثناء در آيه : ((ولاتقولنّ لشى ء انىفاعل ذلك غدا الاان يشاء الله (( گفته شده است
- معناى آيه : ((واذكر ربك اذا نسيت ...(( ووجوهى كه در معناى آن گفته شده است
- مشار اليه به هذا در (لاقرب من هذا رشدا) وسخن مفسرين درباره آن
- بيان عدد سالهاى اقامت اصحاب كهف در غار
- مدت اقامت اصحاب كهف در غار هم مورد اختلاف مردم بوده است
- ولايت مستقل منحصرا از آن خداست
- بحث روايتى
- روايتى كه مى گويد ((رقيم (( نام دولوح مسى بوده است
- روايتى در شرح داستان اصحاب كهف
- موارد وجهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف
- روايات ديگرى پيرامون داستان اصحاب كهف
- چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى كرده اند
- روايت مشهورى از ابن عباس در نقل داستان
- اشكالاتى كه به روايت ابن عباس (فوق الذكر) وارد است
- معناى ((رقيم (( در روايت ابن عباس وتطبيق آن با روايات ديگر
- رواياتى متضمن ذكر اسماء اصحاب كهف
- اصحاب كهف ياران حضرت مهدى (عج )اند
- گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف وسر گذشت ايشان
- ۱ - داستان اصحاب كهف در تعدادى از روايات :
- ۱- دوسبب عمده وجود اختلاف شديد در مضامين روايات راجع به اصحاب كهف
- ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن :
- ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان
- ۴ - غار اصحاب كهف كجا است ؟
- ۱- غار ((افسوس (( در تركيه
- ۲- غار ((رجيب (( در اردن
- غارهاى ديگر كه اصحاب كهف را به آنها نسبت مى دهند
نکات آیه
۱- بیدارى اصحاب کهف از خواب، رخدادى شگفت و تحت تدبیر و اراده خداوند بود. (و کذلک بعثنهم) اسناد «بعث» و بیدارسازى به خداوند، گویاى نکته فوق است.
۲- بیدارى اصحاب کهف، همچون خواب شگفت و سلامت جسم شان در آن مدّت طولانى، آیت و نشانه اى الهى بود. (و کذلک بعثنهم) مشارالیه «ذلک» - که بعث و بیدارسازى اصحاب کهف به آن تشبیه شده است - خواب طولانى آنان و تدابیرى است که در مدّت خواب براى سلامت آنان به کار برده شده بود. وجه شبه مورد نظر - آنگونه که از جمله «ذلک من آیات اللّه من یهد اللّه فهو المهتد» در آیه هفده به دست مى آید - نشانه بودن و دلالت این حوادث بر امدادهاى هدایت گرانه خداوند، به موحّدان است.
۳- بیدارسازى اصحاب کهف، فراهم آورنده فرصتى مناسب براى پرسوجوى آنان از همدیگر درباره خواب خویش بود. (بعثنهم لیتساءلوا) «ل» در «لیتساءلوا» بیانگر علّت بیدارسازى است. هدف از به خواب بردن و بیدار ساختن اصحاب کهف - چنان چه از تفریع آیات یازدهم و دوازدهم بر آیه دهم به دست آمد - اعطاى رحمت و رشدى بود که اصحاب کهف درخواست کرده بودند. بنابراین، باید به خداوند، آنان را از خواب بیدار مى کرد تا از راه پرسش و غیر آن، به حوادثى که بر آنان گذشته بود، پى ببرند و در مسیر خداشناسى رشد یابند.
۴- فضاى حاکم بر اصحاب کهف، به هنگام بیدارى آنان، منظره اى بهت آور براى یکى از آنان و مایه کنجکاوى و تبادل نظر وى با همراهان خود، در سنجش گذشت زمان بود. (قال قائل منهم کم لبثتم)
۵- خواب اصحاب کهف، در نظر گروهى از آنان، درنگى یک روزه، یا کمتر از آن بود. (قالوا لبثنا یومًا أو بعض یوم) حرف «أو» براى تردید است و منشأ تردید در «یوماً أو بعض یوم» این بود که گویندگان این سخن، با نگاه به جایگاه خورشید، مردّد ماندند که: «آیا شبى بر آن ها گذشته و در نتیجه یک شبانه روز در خواب بودند، یا هنوز در همان روزى به سر مى برند که در آن به خواب رفتند؟». براساس این تقریب، کلمه «یوماً» به معناى یک شبانه روز خواهد بود و به جز ساعات نزدیک غروب، هر لحظه اى از روز را مى توان لحظه آغاز خواب آنان تصوّر کرد.
۶- وضعیت جسمانى اصحاب کهف، پس از بیدارى، با حالت آنان در زمانى که تازه به خواب رفته بودند، تفاوتى نداشت. (قالوا لبثنا یومًا أو بعض یوم)
۷- بیدارى اصحاب کهف، هم زمان با یکدیگر و در هنگامى بود که پاسى از روز باقى مانده بود. (قالوا لبثنا یومًا أو بعض ... فابعثوا أحدکم) از گفتوگوى اصحاب کهف در باره مشخصات زمان خواب شان و نیز از تصمیم آنان به تهیه غذا از شهر، نکته فوق استفاده مى شود.
۸- اصحاب کهف از براورد دقیق مدّت زمان خواب خویش ناتوان بودند. (قالوا لبثنا یومًا أو بعض یوم قالوا ربّکم أعلم بما لبثتم)
۹- گروهى از اصحاب کهف، با اعتراف به ناتوانى خود از تشخیص مدّت خواب اندک بودن آن را احتمالى ناصحیح دانسته و گفتوگو درباره خواب را بى ثمر خواندند و تنها خداوند را به زمان دقیق آن آگاه دانستند. (قالوا ربّکم أعلم بما لبثتم) کلمه «ربّکم» قرینه بر این است که گویندگان جمله «ربّکم أعلم» افرادى غیر آن دسته بودند که گفتند: «لبثا یوماً...» زیرا، در غیر این صورت، گفتن «ربّنا» مناسب مى نمود. آن ها، با بیان آگاهى خداوند، در حقیقت، همراهان خود را در حدس شان (لبثنا یوماً أو بعض یوم) تخطئه کردند.
۱۰- خداوند، به رخدادهاى جهان، از همه کس آگاه تر است. (ربّکم أعلم بما لبثتم) مفاد جمله «ربّکم أعلم...» برترى علم خداوند بر علمى است که گویندگان «لبثنا...» آن را به طور اجمال ابراز کردند; زیرا، آنان، در اندک بودن مدّت خواب، تردیدى نداشتند، گرچه در مقدار دقیق آن اظهار تردید کردند. این احتمال نیز وجود دارد که کلمه «أعلم» در معناى تفضیل به کار نرفته باشد و مفاد جمله «ربّکم...» این باشد که خداوند، مدّت خواب شما را مى داند و شما نمى دانید.
۱۱- شمار اصحاب کهف، از هفت نفر کمتر نبوده است. (قال قائل ... قالوا لبثنا ... قالوا ربّکم أعلم) صیغه جمع، در زبان عرب، حدّاقل بر سه نفر دلالت دارد. در آیه شریف دو گروه با هم گفتوگو کرده اند («قالوا لبثنا» «قالوا ربّکم») و از یک نفر نیز به عنوان «قائل» یاد شده است، لذا، جمع آن ها، حدّاقل، هفت نفر بوده است.
۱۲- اصحاب کهف، در تیزهوشى و ابعاد فکرى، برابر نبودند. (قالوا لبثنا ... قالوا ربّکم أعلم) بسنده کردن برخى از اصحاب کهف به نظرى اجمالى و اداى پاسخ براساس آن و تشکیک دسته اى دیگر در گفته آنان و نیز مطرح شدن آگاهى برتر خداوند در کلام این گروه، نشانِ برترى آنان بر گروه نخست است.
۱۳- برترى آگاهى خداوند، لازمه ربوبیّت او بر همه آگاهان است. (ربّکم أعلم)
۱۴- لزوم پرهیز از مباحثات بى ثمر و احاله علم آن به خداوند (ربّکم أعلم بما لبثتم)
۱۵- اصحاب کهف، پس از بیدار شدن از خواب طولانى خویش، احساس گرسنگى کردند. (فابعثوا أحدکم بورقکم ... أزکى طعامًا)
۱۶- اصحاب کهف، پس از بیدار شدن، تصمیم گرفتند باز در غار بمانند و تنها، یک نفر از خود را براى تهیه آذوقه به شهر روانه کنند. (فابعثوا أحدکم بورقکم هذه إلى المدینة)
۱۷- حرکت اصحاب کهف به سوى غار، حرکتى ناگهانى و بدون پیش بینى آذوقه و نیازمندى هاى دیگر بود. (فابعثوا أحدکم بورقکم)
۱۸- اصحاب کهف، به عادى نبودن خواب خویش پى نبردند و احتمال آن نیز به فکر آنان خطور نکرد. (فابعثوا أحدکم بورقکم)
۱۹- غار اصحاب کهف، در فاصله اى نه چندان دور از شهر مسکونى آنان قرار داشت. (فابعثوا أحدکم بورقکم هذه إلى المدینة) حرف «ال» در «المدینة» براى عهد است. اصرار اصحاب کهف بر ناشناخته ماندن، حاکى از آن است که شهر مورد نظر آنان، همان شهرى بود که در آن زندگى مى کردند و بیم آن را داشتند که مورد شناسایى دشمن قرار گیرند.
۲۰- اتکاى بر خداوند، با بهره گیرى از اسباب و وسایل، تنافى ندارد. (فابعثوا أحدکم بورقکم) اصحاب کهف، هنگام روى آوردن به غار - چنان که در آیه ۱۶ بیان شد - به رحمت خداوند و امداد او در رفع مشکلات شان اطمینان داشتند، با این حال، با خود، سکه هایى آورده بودند و قصد خرید و تأمین نیازمندى هاى خویش را داشتند. بنابراین، مى توان گفت که اعتماد بر خداوند، مستلزم ترک ابزار مادّى نیست.
۲۱- حافظه و قدرت تفکّر و تصمیم گیرى اصحاب کهف و جهاز هاضمه آنان - پس از خواب طولانى ایشان - باز، باقى و سالم مانده بود. (فابعثوا أحدکم بورقکم)
۲۲- وکالت از جانب خریدار، جایز است. (فابعثوا أحدکم بورقکم) جمله «فابعثوا...» گرچه گفته اصحاب کهف است و گفتار و کردار غیر پیامبران براى استنباط حکم شرعى کارایى ندارد، ولى بیان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجید، گویاى جواز و صحّت است.
۲۳- رواج سکه و پول نقره، براى مبادلات اقتصادى، در جامعه اصحاب کهف (بورقکم هذه) «ورق» به «نقره» و نیز «درهم» (سکه اى که از نقره ساخته شود) گفته مى شود (مصباح).
۲۴- نامشخص بودن جنس و مقدار کالا، مانع از صحّت وکالت نیست. (فابعثوا ... فلیأتکم برزق منه)
۲۵- اصحاب کهف، باهم، هماهنگ و صمیمى بودند. (بورقکم هذه) استناد یافتن پول و سرمایه در «ورقکم» به تمامى افراد، حاکى از نکته یاد شده است.
۲۶- مواسات و بهرهورى گروهى، از اموال هم، از اوصاف پسندیده مردان الهى است. (بورقکم هذه)
۲۷- سکّه هایى که اصحاب کهف براى تهیه غذا در نظر گرفتند، سکّه هاى نقره اى که در زمان ورود به غار، آن را به همراه خود داشتند. (بورقکم هذه) «هذه» به چیزى اشاره دارد که حاضر و مشخص باشد. گفتنى است که از عادى بودن برخورد اصحاب کهف، مى توان فهمید که جنس سکّه ها تغییر محسوسى نیافته بود.
۲۸- بازدید اغذیه فروشى هاى متعدّد و انتخاب پاک ترین و شایسته ترین خوراک ها، خواسته اصحاب کهف از فرستاده ویژه خویش بود. (فلینظر أیّها أزکى طعامًا) «زکاة» (مصدر «أزکى») به معناى «طهارت» و نیز «صلاح» آمده است (لسان العرب). ضمیر در «أیّها» به «المدینة» برمى گردد و مراد از آن - به طریقه استخدام - مکان هاى مدینه است.
۲۹- پاى بندى به ارتزاق از پاکیزه ترین غذاها، اصلى پسندیده و مرغوب در زندگى یکتاپرستان است. (فلینظر أیّها أزکى طعامًا)
۳۰- اصحاب کهف، از فرستاده خویش خواستند در خرید غذا، به مقدار تغذیه و ارتزاق آنان اکتفا کند. (فلیأتکم برزق منه) «رزق» طعامى است که با آن تغذیه کنند (مفردات راغب). «من» در «منه» براى ابتدا یا تبعیض است و مفاد «فلیأتکم برزق منه» این است که از طعام مورد نظر، مقدارى خریدارى شود که رزق افراد قرار گیرد و به مقدار مصرف شان باشد.
۳۱- مدارا و نرمش با فروشندگان و تحریک نکردن کنجکاوى آنان، توصیه اصحاب کهف به فرستاده ویژه خویش (ولیتلطّف) «تلطّف» به معناى رفق و مدارا است (مصباح). ارتباط جمله «لیتطّف» با جمله «لایشعرنّ...» این نکته را مى رساند که مدارا کردن با فروشندگان، مانع پى بردن آنان به وجود اصحاب کهف است.
۳۲- پى نبردن هیچ یک از ساکنان شهر به جایگاه مخفى کهف نشینان، سفارش أکید اصحاب کهف به فرستاده ویژه خویش (و لایشعرنّ بکم أحدًا)
۳۳- اصحاب کهف، از پى بردن مردم به مخفى گاه شان نگران و بیم ناک بودند و براى پیش گیرى از افشاى آن، تلاش مى کردند. (و لایشعرنّ بکم أحدًا)
۳۴- لزوم شناسایى خطرات احتمالى و آمادگى براى مقابله با آن و تلاش براى آسیب ندیدن از سوى دشمنان (و لایشعرنّ بکم أحدًا)
۳۵- رازدارى مؤمنان، از اصول مهّم امنیّتى و حفاظتى در برابر دشمنان (و لایشعرنّ بکم أحدًا)
۳۶- لزوم آگاه ساختن مسؤولیّت پذیران از خطرات و لغزش گاه هاى منصب ها و موقعیت هاى اجتماعى آنان (ولیتلطّف و لایشعرنّ بکم أحدًا)
موضوعات مرتبط
- آمادگى نظامى: اهمیت آمادگى نظامى ۳۴
- آیات خدا ۲:
- احکام ۲۲، ۲۴:
- اصحاب کهف: اتحاد اصحاب کهف ۲۵; اضطراب اصحاب کهف ۳۳; بدن اصحاب کهف ۶، ۲۱; بیدارى اصحاب کهف ۱۵، ۲۱; بینش اصحاب کهف ۵، ۹; پرسش اصحاب کهف ۳; پناهجویى اصحاب کهف ۱۷; پول اصحاب کهف ۲۷; پول رایج دوران اصحاب کهف ۲۳; ترس اصحاب کهف ۳۳; تعداد اصحاب کهف ۱۱; تفاوت استعداد اصحاب کهف ۱۲; توصیه به فرستاده اصحاب کهف ۳۱، ۳۲; توصیه هاى اصحاب کهف ۳۱، ۳۲ ; تهیه آذوقه اصحاب کهف ۱۶، ۱۷، ۲۸، ۳۰; خواب اصحاب کهف ۳، ۱۸; خواسته هاى اصحاب کهف ۲۸، ۳۰; دوستى اصحاب کهف ۲۵; سلامتى اصحاب کهف ۲; شگفتى اصحاب کهف هنگام بیدارى ۴; شگفتى بیدارى اصحاب کهف۱، ۲; شگفتى خواب اصحاب کهف ۲; عجز اصحاب کهف ۸; فرستاده اصحاب کهف ۱۶، ۳۰; قدرت تفکر اصحاب کهف ۲۱; قصه اصحاب کهف ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۲۵، ۲۷، ۲۸، ۳۰، ۳۱، ۳۳; گرسنگى اصحاب کهف ۱۵; مدت خواب اصحاب کهف ۵، ۸، ۹; مسؤولیت فرستاده اصحاب کهف ۲۸; ممانعت از کشف غار اصحاب کهف ۳۳; موقعیت جغرافیایى غار اصحاب کهف ۱۹; وقت بیدارى اصحاب کهف ۷
- بیع: احکام بیع ۲۲; وکالت در بیع ۲۲، ۲۴
- پول: تاریخ ۲۳
- توکل: توکل بر خدا ۲۰
- خدا: آثار علم خدا ۱۳; اختصاصات خدا ۱۰; اراده خدا ۱; ربوبیت خدا ۱; زمینه ربوبیت خدا ۱۳; علم خدا ۱۰
- خطر: اهمیت پیش بینى خطر ۳۴
- دشمنان: آمادگى در مقابل دشمنان ۳۴; اصول مبارزه با دشمنان ۳۵; مقابله با توطئه دشمنان ۳۴
- رازدارى: اهمیت رازدارى ۳۵
- صفات: صفات پسندیده ۲۶
- عمل: عمل پسندیده ۲۹
- طعام: اهمیت پاکیزگى طعام ۲۹
- عوامل طبیعى: استفاده از عوامل طبیعى ۲۰
- لغزشگاهها: اهمیت شناخت لغزشگاهها ۳۶
- مؤمنان: رازدارى مؤمنان ۳۵
- مباحثه: آداب مباحثه ۱۴; اعراض از مباحثه بى ثمر ۱۴
- مسؤولان: هشدار به مسؤولان ۳۶
- مواسات: اهمیت مواسات ۲۶
- وکالت: احکام وکالت ۲۲، ۲۴; وکالت جایز ۲۲