البقرة ٢٣٤
ترجمه
البقرة ٢٣٣ | آیه ٢٣٤ | البقرة ٢٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُتَوَفَّوْنَ»: میمیرند. «یَذَرُونَ»: ترک میگویند و به جای میگذارند. از ماده (وذر). «یَتَرَبَّصْنَ»: انتظار میکشند. عِدّه نگاه میدارند. بدین معنی که زن شوهر مرده، باید از آرایش و خواستگاری و ازدواج و خروج از منزل - مگر با بودن عذر شرعی - دوری کند. «أَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَ عَشْراً»: چهار ماه و ده شبانهروز قمری. «فِی أَنفُسِهِنَّ»: درباره خود نسبت به خود. «بِالْمَعْرُوفِ»: کاری که معهود شرافتمندان و پسند اسلام است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۴۲ - ۲۲۸ ، سوره بقره
- اشاره به حكمت تشريع عده براى زن مطلقه
- توضيحى مبسوط پيرامون واژه (قرء) و معناى آن
- معناى كلمه (بعل ) و توضيح مرجع ضمير كلمه بعولتهن در آيه ت (و بعولتهن احق بردهن ...)
- سزاوارتر بودن شوهران به مردان مطلقه نسبت به مردان ديگر در صلاق رجعى
- تكرار كلمه ((معروف )) در آيات طلاق نشانه اهتمام شارع مقدس نسبت به انجام اين عمل به وجه سالم است
- ((معروف )) از نظر اسلام و روش صحيح رعايت تساوى در قانوگذارى اسلام
- معناى كلمه ((تسريح )) و مراد از ((تسريح زن بر احسان )) در آيه شريفه
- مراد از نگهدارى زن به وجه معروف يا طلاق دادن به او وجه نيكو
- وجه اينكه (امساك ) و (تسريح ) در آيه شريفه هم به قيد معروف و هم به قيد احسان مقيد شده اند
- وضعيتى كه طلاق جايز شمرده شده و شوهر مى تواند مهريه را پس گرفته طلاق دهد
- اكتفا به عمل به ظواهر دين و غفلت از روح آن و تفرقه بين احكام فقهى و معارف اخلاقى ، ابطال مصالح شريعت است
- نوع سوم طلاق و حكم آن
- لطائف و ظرائف دقيقى كه در آيات طلاق به كار رفته است
- اشاره به حكمت نهى از امساك به قصد ضرر در آيه (فمن يفعل ذالك فقد ظلم نفسه ...)
- مقصود از نعمت در ((و اذكرو نعمة الله عليكم ))
- نهى آيه شريفه از دخالت اوليا در امر ازدواج مجدد همسرانى كه عده شان تمام شده و مى خواهند دوباره با همسر قبلى خود ازواج كنند
- علت اينكه رجوع زنان به شوهران خود ازكى و اءطهر خوانده شده است
- وجه اينكه در آيه شريفه به جاى كلمه ((والد))، ((مولودله )) آورده شده است
- فرزند ملحق به پدر است يا مادر؟! و آيه قرآن كداميك را معتبر مى داند
- معناى كلمه ارضاع و حكم بچه شيرخواره پس از طلاق والدين او
- پيام احكامى چند در خصوص بچه شير خوار و وظايف والدين او پس از طلاق
- عقائد قبل از اسلام در باره زن شوهر مرده
- معنى تعريض و بيان فرق آن با كنايه
- معناى اكنان و مراد آيه (و لا جناح عليكم فيما عرضتم ...)
- معناى (عزم ) و وجه اينكه در آيه شريفه عقده نكاح به عزم وابسته شده است
- معناى (موسع ) و (مقتر) و آيه شريفه ((و متعوهن على الموسع قدره ...))
- موردى از طلاق كه مرد بايد نصف مهر زن را به او بدهد
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود
- نماز از واجباتى است كه در هيچ حالتى ساقط نمى شود
- معناى كلمه (عقل ) و بيان كلماتى كه در قرآن كريم درباره انواع ادركات انسانى آمده است ))
- معانى كلمات زن ، حسبان ، شعور، ذكر و عرفان و معرفت
- معانى كلمات فهم ، فقه ، درايت ، فكر و راءى
- معانى كلمات زعم ، علم ، حفظ، حكمت ، خبرت و شهادت
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود درباره عقل و خردمندى انسان
- در قرآن ، مراد از تعقل ادراك تواءم با سلامت فطرت است ، نه تعقل تحت تاءثير غرائز و اميال نفسانى
- بحث روايتى (در ذيل آيات طلاق )
- حكمت تحريم رجوع بعد از طلاق سوم
- درباره وقوع سه طلاق با يك لفظ يا در يك مجلس از نظر خاصه و عامة
- رواياتى در مورد طلاق خلع و مبارات
- معناى خلع از زبان امام باقر (ع ) و بيان اولين خلعى كه در اسلام واقع شده است
- معناى ((عسيله )) و روايت معروف به آن كه در زمان پيامبر اكرم (ص ) واقع شده است
- عقل متعه در محلل شدن كافى نيست
- دو روايت در شاءن نزول آيه ((فلا تعضلوهن ان ينكحن ازواجهن ).
- رواياتى در باره شير دادن به فرزند و احكام آن
- آنچه در اسلام حكم سلبى و يا عدم صحت و عدم اعتبار بر آن بار شده است
- رواياتى راجع به عده زن مطلقه و شوهر مرده
- رواياتى در باره آيه ((و لا حناح عليكم ان ...)) و موردى كه بر پرداخت نصف مهر بر مرد واجب مى شود
- مراد از ((صلوة وسطى )) در ((حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى ))
- اقوال مفسرين در تفسير صلاة وسطى مختلف است
- رواياتى در ارتباط با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف
- بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ).
- زندگى زن در ملت هاى عقب مانده
- زندگى زن در ملت هاى متمدن قبل از اسلام
- موقعيت زن در بين كلدانيان ، آشوريان ، روميان و يونانيان قديم
- وضع زن در عرب و محيط زندگى اعراب
- نتايجى كه از آنچه گفته شد به دست مى آيد
- تحولى كه اسلام در امر زن پديد آورد
- هويت زن در اسلام
- از نظر اسلام مرد و زن از نظر خلقت برابرند
- ملاك برترى از نظر اسلام تقوى و پرهيزگارى است
- نكوهش عرب جاهليت در قرآن به جهت بى اعتنايى به امر زنان
- وزن و موقعيت اجتماعى زن در اسلام
- دو خصلت ويژه در آفرينش زن
- احكام مختص و احكام مشترك زن و مرد در اسلام
- حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است
- فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟
- معناى تساوى در مورد حقوق زن و مرد
- عدم اجراى صحيح قانون به معناى نقص در قانونگذارى نيست
- آزادى زن در تمدن غربى
- بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشاء طبيعى و فطرى آن )
نکات آیه
۱ - عِدّه وفات براى زنان شوهر مرده، چهار ماه و ده شبانه روز است. (و الذین یتوفّون منکم ... یتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً) گفته شده تمیز عدد آنگاه که مذکورنباشد قانون مطابقت و عدم مطابقت لازم نیست; بنابراین مذکر بودن کلمه «عشراً» نه دلالت بر تقدیر خصوص لیل (شب) دارد و نه حاکى از کلمه روز است. بنابراین، تقدیرى که طبرسى در مجمع البیان دارند (شبانه روز) به ذهن نزدیکتر است.
۲ - ازدواج مجدّد زنان شوهر مُرده، مشروط به گذشتن عدّه وفات (چهار ماه و ده شبانه روز) (و الذین یتوفّون منکم ... یتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً)
۳ - مرگ، بازپس گرفته شدن کامل حقیقتِ انسانى، از کالبد جسمانى است ; نه نابودى و فنا (و الّذین یتوفون منکم) کلمه «توفّى» به معنى أخذ کامل است و با در نظر گرفتن استنادش به «کم» به این معناست که شما با مرگ، به صورت کامل و هویّت تمام گرفته مى شوید و لازمه این معنى آن است که روح آدمى، تمام حقیقت و هویت اوست.
۴ - عدّه وفات، مخصوص زنى است که شوهرش مسلمان باشد. (و الذین یتوفّون منکم) مخاطب کلمه «منکم» مسلمانان هستند; بنابراین عده وفات به مدّت ذکر شده ویژه زنانى است که شوهرانشان مسلمانان باشند. امّا نسبت به مطلق زنان، این شرط مطرح نیست.
۵ - حرمت نهادن به مرد مسلمان، از حکمتهاى عدّه وفات* (و الذین یتوفّون منکم) چون عدّه وفات مخصوص زنى است که شوهرش مسلمان باشد، به نظر مى رسد از فلسفه هاى عِدّه، احترام به مرد مسلمان باشد.
۶ - اهمیّت رعایت عدّه وفات، و تأکید خداوند بر آن (و الذین یتوفّون ... یتربّصن) «یتربصن» انشاء است به لفظ خبر و دلالت بر تأکید دارد.
۷ - آغاز عدّه وفات، زمان اطّلاع همسر از مرگ شوهراست.* (یتربّصن بانفسهنّ) «تربّص» به معناى خودنگاهدارى است و تحقّق این معنا زمانى است که همسر از فوت شوهر آگاه شود; چون قبل از آگاهى، خود را شوهردار تصور مى کند و «تربّص» براى او فرض ندارد.
۸ - پس از عدّه وفات، زن در گرفتن هر تصمیم شایسته براى خویش آزاد است. (فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهن بالمعروف)
۹ - عدم لزومِ نظارت بر زنان شوهر مُرده، پس از انقضاى عدّه وفات شوهر (فلا جناح علیکم فیما فعلنَ)
۱۰ - جلوگیرى از حقوق متعارف زنان شوهر مُرده - مانند ازدواج - پس از انقضاى عدّه وفات، جایز نیست. (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف)
۱۱ - پس از عدّه وفات، زن در انتخاب شوهرى شایسته آزاد است. (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ) مراد از «فیما فعلن»، به قرینه جمله «یتربّصن» که ممنوعیت ازدواج در زمان عدّه است، انتخاب شوهر خواهد بود.
۱۲ - مسؤولیّت جامعه در نظارت بر اجراى قوانین (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف)
۱۳ - آگاهى گسترده و همه جانبه الهى به اعمال انسان (و اللّه بما تعملون خبیر)
۱۴ - خداوند بر کردار زنان در زمان عدّه وفات و پس از آن، و عمل مسلمین در نظارت بر حفظ حدود الهى آگاه است. (و الذین یتوفّون ... و اللّه بما تعملون خبیر)
۱۵ - توجّه به آگاهى خداوند از اعمال انسان، زمینه عمل به احکام اوست. (و الذین یتوفّون ... و اللّه بما تعملون خبیر)
۱۶ - مسؤولیّت جامعه ایمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات (فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح علیکم) مفهوم «فاذا بلغن ... » با توجّه به خطاب در کلمه «علیکم» حاکى از مسؤولیّت جامعه ایمانى در مورد جلوگیرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱، ۲، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ فلسفه احکام ۵
- ازدواج: احکام ازدواج ۲، ۱۰، ۱۱
- انسان: عمل انسان ۱۳، ۱۵
- تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۱۵
- جامعه: جامعه اسلامى ۱۶ ; مسؤولیّت جامعه ۱۲، ۱۶
- خدا: حدود خدا ۱۴ ; علم خدا ۱۳، ۱۴، ۱۵
- زن: آزادى زن ۸، ۱۱ ; حقوق زن ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ ; زن بیوه ۲، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴
- عدّه: احکام عدّه ۱، ۲، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ ; اهمیّت عدّه وفات ۶ ; عدّه وفات ۱، ۲، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴، ۱۶ ; فلسفه عدّه وفات ۵
- علم: رابطه علم و عمل ۱۵
- قانون: اجراى قانون ۱۲ ; مراقبت از قانون ۱۶
- مرگ: حقیقت مرگ ۳
- مسلمانان: احترام مسلمانان ۵
- نظارت همگانى: ۱۲، ۱۴، ۱۶