الكهف ٢١
ترجمه
الكهف ٢٠ | آیه ٢١ | الكهف ٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَعْثَرْنا»: دیگران را متوجّه ساختیم. مطلع و باخبر کردیم. «السَّاعَةَ»: قیامت. «إذْ»: آن گاه. ظرف است و متعلّق است به فعل (أَعْثَرْنا). «یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ»: مردمان درباره زندگی دوباره، بین خود کشمکش داشتند. برخی زنده شدن را محال میدیدند. برخی میگفتند: روح و جسم زنده میگردد. بعضی هم میگفتند: فقط روح زنده میشود و جسم جزو خاک میگردد. «بُنْیَاناً»: بنیاد. مراد دیوار بزرگ است (نگا: صف / . «غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ»: کسانی که اکثریّت داشتند. کسانی که چرخش کار مردم در دست ایشان بود و بزرگان قوم بشمار میآمدند. «مَسْجِداً»: پرستشگاه.
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف
- وجه اتصال ورابطه آياتى كه داستان اصحاب كهف را حكايت مى كنند با آياتقبل
- بيان اينكه اصحاب رقيم نام ديگر اصحاب كهف است
- مقصود از ((رحمت (( و((رشد(( در دعاى اصحاب كهف : ((ربنا اتنا من لدنك رحمة وهيىلنا من امرنا رشدا((
- معناى جمله : ((فضربنا على اذا نهم فى الكهف سنين عددا((
- معناى اينكه فرمود: سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم ((لنعلم اى الحزبين احصى ((
- اقرار به توحيد پروردگار ونفى ربوبيت ارباب وآلهه در گفتگوى اصحاب كهف باخود
- جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى شود
- وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف وكيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن
- نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن
- وجه اينكه با ديدن وضع اصحاب كهف قلب انسان مملواز رعب وترس مى شود
- بيان غايت وهدف از بعث (بيدار كردن ) اصحاب كهف
- چند وجه ديگر درباره غايت بعث اصحاب كهف (ليتسائلوا بينهم ...)
- معناى جمله : ((لبثنا يوما اوبعض يوم ((
- جمله : ((ربكم اعلم بما لبثتم (( انحصار علم حقيقى به معناى احاطه بر عين موجوداتوحوادث ، به خداى تعالى را افاده مى كند
- گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن درباره رفتن به شهر
- نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان ودست يافتن كفار به آنان
- با اينكه تقيه وتظاهر به كفر از روى اضطرار جايز است سبب نگرانى وبيم اصحاب كهف چه بوده است ؟
- جوابهاى ديگرى كه به اشكال فوق داده شده است
- توضيح آيه : ((فقالوا ابنوا عليهم بنيانا...(( كه گفتگوومجادله مردم را درباره اصحاب كهف حكايت مى كند
- بيان دوگروه متنازع ومسئله مورد تنازع در (اذ يتنازعون بينهم امرهم )
- وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله ، بر حق بودن معاد وقيامت
- وجه ديگرى براى جمله (اذ يتنازعون بينهم امرهم )
- مقصود از: ((الذين غلبوا على امرهم (( در آيه :((قال الذين غلبوا على امرهم ...((
- حكايت اختلاف مردم در عدد اصحاب كهف وبيان اينكه ايشان هفت نفر بوده اند
- عملى از هر عاملى موقوف به اذن ومشيت خداى تعالى است
- انسان بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللّه ) مشروط كند
- وجوه ديگرى كه درباره استثناء در آيه : ((ولاتقولنّ لشى ء انىفاعل ذلك غدا الاان يشاء الله (( گفته شده است
- معناى آيه : ((واذكر ربك اذا نسيت ...(( ووجوهى كه در معناى آن گفته شده است
- مشار اليه به هذا در (لاقرب من هذا رشدا) وسخن مفسرين درباره آن
- بيان عدد سالهاى اقامت اصحاب كهف در غار
- مدت اقامت اصحاب كهف در غار هم مورد اختلاف مردم بوده است
- ولايت مستقل منحصرا از آن خداست
- بحث روايتى
- روايتى كه مى گويد ((رقيم (( نام دولوح مسى بوده است
- روايتى در شرح داستان اصحاب كهف
- موارد وجهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف
- روايات ديگرى پيرامون داستان اصحاب كهف
- چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى كرده اند
- روايت مشهورى از ابن عباس در نقل داستان
- اشكالاتى كه به روايت ابن عباس (فوق الذكر) وارد است
- معناى ((رقيم (( در روايت ابن عباس وتطبيق آن با روايات ديگر
- رواياتى متضمن ذكر اسماء اصحاب كهف
- اصحاب كهف ياران حضرت مهدى (عج )اند
- گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف وسر گذشت ايشان
- ۱ - داستان اصحاب كهف در تعدادى از روايات :
- ۱- دوسبب عمده وجود اختلاف شديد در مضامين روايات راجع به اصحاب كهف
- ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن :
- ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان
- ۴ - غار اصحاب كهف كجا است ؟
- ۱- غار ((افسوس (( در تركيه
- ۲- غار ((رجيب (( در اردن
- غارهاى ديگر كه اصحاب كهف را به آنها نسبت مى دهند
نکات آیه
۱- جایگاه اصحاب کهف - على رغم تلاش آنان براى مخفى نگه داشتن آن - کشف شد و مردم، براى مشاهده آنها، در آن جا حضور یافتند. (و کذلک أعثرنا علیهم لیعلموا)
۲- کشف مخفى گاه اصحاب کهف، پس از اختفاى دراز مدّت آن، آیت و نشانه اى الهى بود. (و کذلک أعثرنا علیهم) «ذلک» اشاره به خواب طولانى اصحاب کهف و سالم ماندن و بیدارى آنان دارد و آگاه سازى مردم، به آن تشبیه شده است. وجه شباهت - آن گونه که از آیات پیش استفاده مى شود - نشانه بودن این حوادث بر امداد خداوند به موحّدان در مسیر هدایت آنان است.
۳- پى بردن مردم به مخفى گاه اصحاب کهف، بدون کمترین تلاش از سوى آنان، تحت تدبیر و اراده خداوند بود. (أعثرنا علیهم) معناى حقیقى «عثور» سقوط است و معناى مجازى آن، آگاهى یافتن بر چیزى است بدون آن که جست وجویى انجام گیرد (برگرفته از مفردات راغب). بنابراین، جمله «أعثرنا علیهم» که در تقدیر «أعثرنا الناس علیهم» است، یعنى: «مردم را بر اصحاب کهف، واقف ساختیم بدون آن که جویاى پى بردن به آن باشند.».
۴- آمدن فرستاده اصحاب کهف با سکّه دوران گذشته به شهر، موجب برملا شدن سرگذشت آنان بود. (فابعثوا أحدکم بورقکم هذه ... و کذلک أعثرنا علیهم)
۵- پدیدار ساختن اصحاب کهف و پرده برداشتن از راز خواب و بیدارى آنان، زمینه ساز آگاهى مردم بر حقّانیّت وعده هاى خداوند بود. (و کذلک أعثرنا علیهم لیعلموا أنّ وعد اللّه حقّ) مراد از ضمیر فاعل در «لیعلموا» همان مفعول محذوفى است که براى «أعثرنا» درنظر گرفته شده است; یعنى: «أعثرنا الناس لیعلموا».
۶- اصحاب کهف، نمونه اى از موحّدانى که وعده هاى خداوند در باره آنان تحقّق یافته است. (لیعلموا أنّ وعد اللّه حقّ) کسانى که از اصحاب کهف بازدید به عمل آوردند - به دلیل ذیل آیه - مردمى بودند که ربوبیّت خداوند را پذیرفته بودند. عرضه اصحاب کهف بر این مردم، مى تواند به عنوان ارائه نمونه اى عینى از امدادهاى موعود خداوند باشد تا مردم، با مشاهده آن ها به حقانیّت وعده هاى خداوند، پى ببرند.
۷- تحقّق وعده هاى خداوند، حتمى و تخلّف ناپذیر است. (أنّ وعد اللّه حقّ)
۸- برپایى قیامت، حقیقتى تردیدناپذیر است. (و أنّ الساعة لاریب فیها) جمله «لاریب فیها» جمله خبریه اى است که از آن، مبالغه در نهى، اراده شده است; یعنى، نباید در باره قیامت، تردید کرد; چه این که در موضوع قیامت، جایى براى تردید وجود ندارد!
۹- سرگذشت اصحاب کهف، دلیل حقانیّت معاد و از میان برنده زمینه هاى تردید در آن (و کذلک أعثرنا علیهم لیعلموا ... أنّ الساعة لاریب فیها) «ساعة» یعنى «پاره اى از وقت» و این که از قیامت به «ساعة» تعبیر مى شود، به خاطر شباهت آن به پاره اى از وقت است; زیرا، حساب رسى در آن، به سرعت انجام مى پذیرد (مفردات راغب).
۱۰- «ساعة»، از نام هاى قیامت است. (أنّ الساعة لاریب فیها)
۱۱- مرگ و رستاخیز، پدیده اى مانند خواب و بیدارى است. (لیعلموا... أنّ الساعة لاریب فیها) به خواب رفتن اصحاب کهف و بیدارى آنان پس از چند قرن و استشهاد قرآن به این واقعه براى بیان حقانیّت معاد، گواه این مدعا است که مرگ، مانند خواب، و رستاخیز قیامت، بسانِ بیدارى از خواب است.
۱۲- تفهیم حقایق غیبى با بهره گیرى از امور حسى، سبکى مفید و اسلوبى قرآنى است. (أعثرنا علیهم لیعلموا ... أنّ الساعة لاریب فیها) آموختن حقانیّت معاد با نشان دادن بیدارى اصحاب کهف پس از خوابى دراز مدّت، گویاى برداشت یاد شده است.
۱۳- یقین به حقانیّت وعده هاى خداوند و باور به معاد، تکلیفى الهى و معرفتى ارجمند است. (أعثرنا علیهم لیعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لا ریب فیها)
۱۴- تدابیر و افعال الهى، داراى هدف و غایت است. (أعثرنا علیهم لیعلموا)
۱۵- لزوم مبتنى ساختن عقاید و باورهاى دینى بر علم و آگاهى (أعثرنا علیهم لیعلموا) آن گونه که از ذیل آیه برمى آید، کسانى که خداوند، آنان را بر سرگذشت اصحاب کهف آگاه ساخت، به ربوبیّت خداوند معتقد بودند و بر او سجده مى بردند. ارائه اصحاب کهف براین گروه، به منظور رساندن آنان به مرحله علم و یقین، حاکى از ضرورى بودن این مرحله، براى اهل توحید است.
۱۶- معاد و برپایى قیامت، وعده حق و تخلّف ناپذیر الهى است. (لیعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لاریب فیها) عبارت «أنّ الساعة...» ممکن است تفسیر کننده «أنّ وعد اللّه حقّ» باشد.
۱۷- کاشفان جایگاه اصحاب کهف، به جدال و کشمکش درباره رستاخیز گرفتار بودند. (أعثرنا علیهم ... إذ یتنزعون بینهم أمرهم) «إذ» ظرف است براى «أعثرنا» لذا مفاد آیه این است که مردم، هنگامى بر اصحاب کهف دست یافتند که درباره امرى از امور مربوط به خویش، اختلاف داشتند. مراد از آن امر، به قرینه «أن الساعة لاریب فیها» برپایى قیامت است و مراد از ضمیر در «أمرهم» همان مردمى هستند که بر اصحاب کهف آگاهى یافتند.
۱۸- خداوند، در روزگار اختلاف و نزاع مردم درباره معاد، اصحاب کهف را از خواب بیدار کرد. (أعثرنا علیهم ... إذ یتنزعون بینهم أمرهم)
۱۹- برخى از ساکنان شهر مسکونى اصحاب کهف، به هنگام بیدار شدن آنان، به حقانیّت معاد معتقد بودند. (أعثرنا علیهم ... إذ یتنزعون بینهم أمرهم)
۲۰- جوامع پدید آمده در طول خواب چندین ساله اصحاب کهف، در عقاید خویش، دستخوش تحوّلات مهمّى شده بودند. (إذ یتنزعون بینهم أمرهم) در جامعه اى که اصحاب کهف از آن کناره گیرى کردند، طبقه حاکم مشرکانى بودند که در صدد نابود ساختن موحدان برآمده بودند; ولى در عصر بیدارى آنها اعتقاد به معاد و بحث و مناظره درباره آن، در میان مردم رواج کامل داشت و جوّ حاکم به سود مؤمنان بود.
۲۱- بیدارى اصحاب کهف با بروز مشاجره میان مردم، درباره هویت و اهداف آنان، هم زمان بود. (أعثرنا علیهم ... إذ یتنزعون بینهم أمرهم) به قرینه «ربّهم أعلم بهم» مى توان گفت که نزاع مردم، در باره اصحاب کهف بوده و به دلیل مضارع بودن «یتنازعون» این مشاجره دیرینه، حتى با مشاهده آنان نیز پایان نیافته بود، بلکه گروهى از مردم، شناخت حقیقى آنان را به خداوند، احاله کردند و از پى بردن به هویت واقعى آنان، اظهار عجز کردند. بر این اساس، ضمیر در «أمرهم» به اصحاب کهف مربوط مى شود. حرف «فاء» در «فقالوا» این احتمال را تأیید مى کند.
۲۲- داستان اصحاب کهف، خاطره اى ماندگار و محور اظهار نظرهاى گوناگون میان ساکنان شهر آنان بوده است. (إذ یتنزعون بینهم أمرهم)
۲۳- اصحاب کهف - پس از دیدار مردم با آنان - در همان غار، به صورت اجسادى بى جان درآمدند. (فقالوا ابنوا علیهم بنینًا)
۲۴- اطمینان مردم، به مرگ اصحاب کهف، پس از کشف اقامت گاه آنان (فقالوا ابنوا ... لنتّخذنّ علیهم مسجدًا) تصمیمى که بازدید کنندگان از اصحاب کهف، پس از دیدار با آنان گرفتند (ابنوا علیهم ...)، حاکى از آن است که به مرگ آنان اطمینان یافتند.
۲۵- بازدید کنندگان از اصحاب کهف، جملگى بر آن شدند که براى اجساد آنان، حفاظى بنا کنند. (فقالوا ابنوا علیهم ... لنتّخذنّ علیهم مسجدًا)
۲۶- کاشفان اصحاب کهف، در ساختن بناى عادى و یا مسجد در جایگاه اصحاب کهف، اختلاف کردند. (فقالوا ابنوا علیهم بنینًا ... قال الذین ... لنتّخذنّ علیهم مسجدًا)
۲۷- برخى از بازدید کنندگان اصحاب کهف، دیگران را به اکتفا بر ایجاد یک ساختمان عادى در جایگاه آنان، ترغیب کردند. (فقالوا ابنوا علیهم بنینًا ربّهم أعلم بهم) جمله «قال الذین غلبوا...» در ذیل آیه، قرینه این است که تنها، بخشى از بازدید کنندگان پیشنهاد بناى ساختمان عادى را مطرح کردند. نکره بودن «بنیاناً» بیان کننده بى تفاوتى آنان در برابر نوع و هویت ساختمان است.
۲۸- گروهى از بازدیدکنندگان از اصحاب کهف، ماجراى آنان را مبهم و خود را از تحلیل آن ناتوان دیدند. (فقالوا ابنوا علیهم بنینًا ربّهم أعلم بهم) جمله «ربّهم أعلم بهم» گویاى این است که گویندگان آن، به حقیقت ماجراى اصحاب کهف، پى نبردند و علم آن را به خداوند احاله کردند.
۲۹- ابهام ماجراى اصحاب کهف، براى برخى از بازدیدکنندگان، دلیل اکتفاى آنان به پیشنهاد ساختمان عادى و شرکت نکردن در تأسیس آن (فقالوا ابنوا علیهم بنینًا ربّهم أعلم بهم قال الذین غلبوا على أمرهم لنتّخذنّ علیهم مسجدًا) به کار بردن ضمیر غائب در «ابنوا» و ضمیر متکلم در «لنتخذنّ» گویاى دوگانگى گویندگان در ارائه پیشنهادها است: دسته نخست، آن را بر عهده دیگران نهادند و دسته دوم، خود را به بناى آن موظف ساختند. حرف «فاء» در «فقالوا» گویاى این است که اختلاف حاضران در اهداف ساختمان، ناشى از نزاع آنان در باره حقیقت ماجراى اصحاب کهف است.
۳۰- برترى آگاهى خداوند بر سرگذشت حقیقى اصحاب کهف، مورد اعتراف کسانى بود که از کشف حقیقت ماجرا اظهار عجز مى کردند. (فقالوا ابنوا علیهم بنینًا ربّهم أعلم بهم)
۳۱- بازدید کنندگان از اصحاب کهف، به ربوبیّت خداوند و برترى علم او بر همگان، معتقد بودند. (فقالوا ... ربّهم أعلم بهم)
۳۲- برخى از منکران معاد - به دلیل پى نبردن به زوایاى سرگذشت اصحاب کهف - آن را نشانه امکان معاد نیافتند و بر تردید سابق خویش باقى ماندند. (لیعلموا ... أنّ الساعة لاریب فیها ... ربّهم أعلم بهم) چنان چه مشاهده اصحاب کهف براى همه بازدیدکنندگان، مایه تقویت ایمان به معاد شده بود، مناسبتى نداشت که بگویند: «ربّهم» بلکه مى بایست تعبیر «ربّنا» را جایگزین آن سازند و نسبت به موضوع اصحاب کهف اظهار بى اطلاعى نکنند.
۳۳- گروهى از کاشفان اصحاب کهف، با کنار زدن رقیبان خود، مسؤولیّت امور اصحاب کهف را برعهده گرفتند. (قال الذین غلبوا على أمرهم) ضمیر در «أمرهم» به اصحاب کهف مربوط است و مفاد جمله «قال الذین...» این است که گروهى، بر امور مربوط به اصحاب کهف سلطه یافتند و بناى مسجد را همّت خویش قرار دادند.
۳۴- متصدّیان جایگاه اصحاب کهف، آنان را اهل عبادت خداوند و جایگاه شان را مکانى مقدّس مى دانستند. (قال الذین غلبوا على أمرهم لنتّخذنّ علیهم مسجدًا) تصمیم بر ساختن مسجد، نشانه آن است که سازندگان آن، اهداف اصحاب کهف را با مسجد، هماهنگ دانسته و آن ها را اهل سجود و عبادت شناخته بودند. شایسته دیدن آرامگاه آنان براى بناى مسجد، گویاى اعتقاد به تقدّس آن جا است.
۳۵- اداره کنندگان جایگاه اصحاب کهف - به منظور عبادت خداوند - بر ساختن مسجدى در فضاى غار، همّت گماشتند. (قال الذین غلبوا على أمرهم لنتّخذنّ علیهم مسجدًا) تعبیرى که گروه نخست به کار بردند (ابنوا) خطاب به دیگران بود و بیان کننده این که نمى خواستند در انجام دادن پیشنهاد خویش سهم عملى داشته باشند، ولى دسته دوم، علاوه بر به کار بردن ضمیر متکلم (نتخذنّ) - که حاکى از تصمیم آنان بر حضور مستقیم در ساختن مسجد است - با تعبیر «إتخاذ مسجد» این معنا را نیز اعلام کردند که خود، در آن جا، به عبادت خواهند پرداخت.
۳۶- زنده نگه داشتن خاطره و سرگذشت اصحاب کهف، از اهداف بنا کنندگان مسجد در فضاى غار بود. (لنتّخذنّ علیهم مسجدًا) قید «علیهم» بیان گر این نکته است که بناى مسجد در آن مکان، براى یادبود اصحاب کهف پیشنهاد شده بود.
۳۷- وجود مسجد و ارجمندى آن در عصر بیدار شدن اصحاب کهف (لنتّخذنّ علیهم مسجدًا)
۳۸- ساختن مسجد بر اقامت گاه صالحان و مزار آنان، جایز بوده و عبادت در کنار قبر آنان شایسته است. (لنتّخذنّ علیهم مسجدًا) هرگاه قرآن، از جوامع و ادیان پیشین، سخن و عملى را با لحنى نقل کند که نشانه تمجید و عنایت خاص خداوند باشد، معلوم مى شود که قرآن، آن گفته و کردار را صحیح و پسندیده تلقّى کرده است.
۳۹- یکتاپرستان، از هر فرصت مناسب براى ترویج دین و اندیشه الهى بهره مى گیرند. (قال الذین غلبوا على أمرهم لنتّخذنّ علیهم مسجدًا)
۴۰- کشف ماجراى اصحاب کهف، عامل تقویت موضع موحّدان و معتقدان به معاد بود. (إذ یتنزعون ... قال الذین غلبوا على أمرهم) در بیان آنچه مورد نزاع و اختلاف مردم بود، دو احتمال بیان شد: اگر «إذ یتنازعون...» نظر به اختلاف آنان در باره معاد داشته باشد، «الذین غلبوا...» آن دسته از مردم خواهند بود که معاد را پذیرا بودند و با بیدارى اصحاب کهف، به دلیلى محکم و ملموس، در برابر خصم خود، دست یافته بودند.
۴۱- غیر موحّدان براى بى نشان ساختن آیات الهى و تبدیل آن به خاطره اى گنگ و بى هدف، تلاش مى کردند. (فقالوا ابنوا علیهم بنینًا ... قال الذین ... لنتّخذنّ علیهم مسجدًا) برداشت یاد شده، بر این اساس است که کلمه «ربّهم» از اعتقاد گویندگان، به تفاوت ربِّ اصحاب کهف با ربِّ دیگران حکایت کند; زیرا، در غیر این صورت، مناسب آن بود که کلمه «ربّنا» جایگزین آن گردد. بنابراین، گویندگان آن، موحّد نبودند و در صدد ارائه طرحى بودند که نشانى از توحید نداشته باشد.
۴۲- برخى مکان ها، داراى شرافت و قداست و شایسته اختصاص یافتن آن به مکان عبادت است. (لنتّخذنّ علیهم مسجدًا)
۴۳- صالحان و مردان الهى، پس از مرگ نیز شایسته احترام اند و آرامگاه آنان داراى منزلتى والا است. (لنتّخذنّ علیهم مسجدًا)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا ۲: تبدیل آیات خدا ۲ ۴۱; کتمان آیات خدا ۲ ۴۱
- احکام ۳۸:
- اصحاب کهف: آثار ابهام قصه اصحاب کهف ۲۹; آثار قصه اصحاب کهف ۹، ۳۲; آثار کشف غار اصحاب کهف ۵، ۴۰; ابهام قصه اصحاب کهف ۲۸; احیاى قصه اصحاب کهف ۳۶; اختلاف درباره اصحاب کهف ۲۱; اختلاف کاشفان اصحاب کهف ۲۶; اصحاب کهف پس از ملاقات با مردم ۲۳; اقرار کاشفان اصحاب کهف ۲۸، ۳۰; اهداف متولیان غار اصحاب کهف ۳۶; اهمیت قصه اصحاب کهف ۲۲; ایمان به معاد در دوران اصحاب کهف ۱۹; بناسازى در غار اصحاب کهف ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۹; بینش کاشفان اصحاب کهف ۲۸; بینش متولیان غار اصحاب کهف ۳۴; پیشنهاد کاشفان اصحاب کهف ۲۵، ۲۷; تحولات جامعه هنگام خواب اصحاب کهف ۲۰; تلاش متولیان غار اصحاب کهف ۳۵; تولیت غار اصحاب کهف ۳۳; زمان بیدارى اصحاب کهف ۱۸، ۲۱; زمینه کشف غار اصحاب کهف ۴; شبهات معاد در دوران اصحاب کهف ۱۷، ۱۸; عبادات اصحاب کهف ۳۴; عجز کاشفان اصحاب کهف ۲۸، ۳۰; عقیده کاشفان اصحاب کهف ۳۱; عقیده مردم دوران اصحاب کهف ۲۴; فلسفه مسجدسازى در غار اصحاب کهف ۳۶; قداست غار اصحاب کهف ۳۴; قصه اصحاب کهف ۱، ۴، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۳ ، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۳، ۳۵; کشف غار اصحاب کهف ۱ ، ۲ ، ۲۴; مجادله کاشفان غار اصحاب کهف ۱۷; مرگ اصحاب کهف ۲۳ ، ۲۴; مسجد در دوران اصحاب کهف ۳۷; مسجدسازى در غار اصحاب کهف ۲۶، ۳۵; مسؤولیت کاشفان اصحاب کهف ۳۳; منشأ کشف غار اصحاب کهف ۳; مؤمنان به معاد در دوران اصحاب کهف ۱۹; نقش فرستاده اصحاب کهف ۴; وعده به اصحاب کهف ۶
- اقرار: اقرار به علم خدا ۳۰
- اماکن مقدس ۴۲:
- انسان: تکلیف انسان ۱۳
- ایمان: اهمیت ایمان به معاد ۱۳
- تبلیغ: استفاده از فرصت در تبلیغ ۳۹; روش تبلیغ ۳۹
- تشبیهات قرآن: تشبیه به بیدارى ۱۱; تشبیه به خواب ۱۱; تشبیه مرگ ۱۱; تشبیه معاد ۱۱
- حقایق: روش تبیین حقایق ۱۲
- خدا: اراده خدا ۳; تدبیر خدا ۳; حتمیت وعده هاى خدا ۷; حقانیت وعده هاى خدا ۵; موارد تحقق وعده هاى خدا ۶; هدفدارى افعال خدا ۱۴; هدفدارى تدبیر خدا ۱۴; یقین به حقانیت وعده هاى خدا ۱۳
- دین: تبلیغ دین ۳۹
- صالحان: احترام صالحان ۴۳; عبادت کنار قبور صالحان ۳۸; قداست قبور صالحان ۴۳; مقامات صالحان ۴۳
- عبادتگاه: قداست عبادتگاه ۴۲
- عقیده: عقیده به علم خدا ۳۱; عقیده به ربوبیت خدا ۳۱; علم در عقیده دینى ۱۵; مبانى عقیده ۱۵
- فرصت: استفاده از فرصت ۳۹
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱۱
- قیامت: حتمیت قیامت ۸، ۱۶; حقانیت قیامت ۸، ۱۶
- محسوسات: استفاده از محسوسات ۱۲
- مسجد: احکام مسجد ۳۸; تاریخ مسجد ۳۷; قداست مسجد ۳۷; مسجد سازى بر قبور ۳۸
- مشرکان: تلاش مشرکان ۴۰; روش مشرکان ۴۰; کتمان حق مشرکان ۴۰
- معاد: حتمیت معاد ۱۶; حقانیت معاد ۱۶; دلایل معاد ۹; زمینه رفع شبهات معاد ۹، ۱۸; شک مکذبان معاد۳۲; عوامل تقویت مؤمنان به معاد ۴۰
- موحدان ۶: تبلیغ موحدان ۶ ۳۹; عوامل تقویت موحدان ۶ ۴۰