الرعد ١٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

و رعد، تسبیح و حمد او می‌گوید؛ و (نیز) فرشتگان از ترس او! و صاعقه‌ها را می‌فرستد؛ و هر کس را بخواهد گرفتار آن می‌سازد، (در حالی که آنها با مشاهده این همه آیات الهی، باز هم) درباره خدا به مجادله مشغولند! و او قدرتی بی‌انتها (و مجازاتی دردناک) دارد!

|و رعد به حمد او و فرشتگان [جملگى‌] از بيم او تسبيح مى‌گويند، و صاعقه‌ها را مى‌فرستد و هر كه را بخواهد بدان آسيب مى‌رساند، ولى آنها [با مشاهده‌ى اين آيات‌] باز هم در باره‌ى خدا مجادله مى‌كنند در حالى كه او سخت كيفر است
رعد، به حمد او، و فرشتگان [جملگى‌] از بيمش تسبيح مى‌گويند، و صاعقه‌ها را فرو مى‌فرستند و با آنها هر كه را بخواهد، مورد اصابت قرار مى‌دهد، در حالى كه آنان در باره خدا مجادله مى‌كنند، و او سخت‌كيفر است.
و رعد (و برق و همه قوای عالم غیب و شهود) و جمیع فرشتگان همه از بیم (قهر) خدا به تسبیح و ستایش او مشغولند، و صاعقه‌ها را بر سر هر قومی بخواهد می‌فرستد، باز هم کافران در (قدرت) خدا جدل می‌کنند با آنکه او سخت انتقام است.
و رعد، همراه با ستایش خدا تسبیح می گوید و فرشتگان نیز از بیمش [تسبیح می گویند]، و صاعقه ها را می فرستد و به وسیله آن به هر کس بخواهد آسیب می رساند، در حالی که اینان [با مشاهده این همه آثار قدرت که صادر شده از خدای یکتاست، باز هم] درباره خدا مجادله و ستیز می کنند در صورتی که خدا [دارایِ قدرتی بی نهایت و] سخت کیفر است.
رعد به ستايش او و فرشتگان از بيم او تسبيح مى‌كنند. و صاعقه‌ها را مى‌فرستد و هر كه را بخواهد بدان آسيب مى‌رساند. باز هم درباره خدا مجادله مى‌كنند. و او به سختى عقوبت مى‌كند.
و رعد به سپاس او، و فرشتگان از خوف و خشیت او تسبیح می‌گویند، و [اوست که‌] صاعقه‌ها را می‌فرستد، که به هرکس که او بخواهد برمی‌خورد، و آنان درباره خداوند مجادله می‌کنند، و او سختگیر است‌
و رعد- تندر- با ستايش او و فرشتگان از بيمش او را به پاكى ياد مى‌كنند و صاعقه‌ها- آتشهاى آسمانى- را مى‌فرستد، پس آن را به هر كه خواهد مى رساند در حالى كه آنان- كافران- در باره خدا جدل و ستيزه مى‌كنند، و او سخت كيفر- يا سخت‌گيرنده يا سخت نيرو- است.
و رعد (مانند همه‌چیز فرمانبردار یزدان است و با صدائی که از آن می‌شنوید، با زبان حال)، و فرشتگان از هیبت و عظمت یزدان، (به زبان قال)، حمد و ثنای خدا را می‌گویند، و خدا صاعقه‌ها را روان می‌سازد و هرکس را که بخواهد بدانها گرفتار می‌کند. در حالی که (کافران این همه نشانه‌های دالّ بر وجود خدا را در گوشه و کنار جهان مشاهده می‌کنند، خوب نمی‌اندیشند و) آنان درباره‌ی خدا (و توانائی او در امر زنده‌گرداندن و جزا دادن) به مجادله می‌پردازند، و خدا دارای قدرتی بی‌انتهاء و کیفری سخت و دردناک است.
رعد، به حمد او تنزیه(اش) می‌کند، و فرشتگان جملگی از بیمش تسبیح گویند. و صاعقه‌ها را فرو می‌فرستد و با آنها هر که را بخواهد، مورد اصابت قرار می‌دهد؛ در حالی که آنان درباره‌ی خدا مجادله می‌کنند. و او در کیفرهایش (در عین علم و قدرتش) بسی پیگیر (گناهان) است.
و درود گوید رعد به سپاس او و فرشتگان از بیمش و بفرستد صاعقه‌ها را تا برساند آنها را به هر که خواهد و می‌ستیزند در خدا و او است سخت‌نیرو


الرعد ١٢ آیه ١٣ الرعد ١٤
سوره : سوره الرعد
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الرَّعْدُ»: رعد. صدائی که از برخورد دو توده ابر، با بار الکتریکی متفاوت به وجود می‌آید. «یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»: (نگا: إسراء / ، نور / ، حشر / ). «الصَّوَاعِقَ»: جمع صاعِقَة، آذرخش. آتشی که بر اثر رعد و برق شدید پدید می‌آید. «الِْمحَالِ»: اگر مصدر باب مفاعله بشمار آید، به معنی مُکایَدَه، یعنی چاره‌جوئی و چاره‌سازی است، و اگر اسم باشد، به معنی قوّت و قدرت است. اصل آن (محلّ) به معنی حیله و نیرنگ است. برخی هم آن را از (حَوْل) و هم‌ریشه با (حیلَة) می‌دانند، و قوّت و نقمت معنی می‌کنند. (نگا: اعراف / طارق / و ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- غرش آسمان تسبیح گوى خداوند و ستایش کننده اوست. (و یسبّح الرعد بحمده) «رعد» به صدایى که از ابرها شنیده مى شود اطلاق مى گردد که در فارسى به آن تندر و یا غرش آسمان مى گویند.

۲- فرشتگان تسبیح گوى خداوند و ستایش کننده اویند. (و یسبّح ... و الملئکة) «الملائکة» عطف بر «الرعد» است ; یعنى: «یسبح الملائکة بحمده من خیفته».

۳- رعدهاى آسمانى داراى نوعى شعور و ادراک (و یسبّح الرعد بحمده)

۴- هراس و خوف فرشتگان از خداوند (و الملئکة من خیفته)

۵- هراس و خوف رعد از خداوند (و یسبّح الرعد ... من خیفته) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که «من خیفته» همان گونه که تعلیل براى تسبیح ملائکه است ، علت براى تسبیح رعد نیز باشد.

۶- خداوند منزه از هر عیب و نقص و شایسته حمد و ستایش است. (و یسبّح الرعد بحمده و الملئکة من خیفته) «تسبیح» (مصدر یسبح) به معناى منزّه دانستن از هر عیب و نقص است.

۷- فرشتگان و رعدهاى آسمانى به وسیله حمد و ستایش خدا اورا تسبیح مى کنند. (و یسبّح الرعد بحمده) «باء» در «بحمده» مى تواند براى مصاحبت باشد و ممکن است براى استعانت باشد. برداشت یاد شده بر اساس احتمال دوم است.

۸- تسبیح خداوند همراه ستایش او ، روشى نیکو در تسبیح خدا (و یسبّح الرعد بحمده والملئکة من خیفته)

۹- در ستایش خداوند باید سخنى گفته شود و معنایى در نظر گرفته شود که مستلزم کمترین عیب و نقصى براى او نباشد. (و یسبّح الرعد بحمده والملئکة من خیفته) برداشت فوق، مبتنى بر این وجه است که «باء» در «بحمده» براى استعانت باشد. بر این مبنا «یسبّح الرعد بحمده والملئکة» ; یعنى، رعد و فرشتگان به وسیله حمد و ستایش خدا وى را تسبیح مى کنند. روشن است حمد و ستایش آن گاه درپى دارنده تسبیح و تنزیه است که الفاظ انتخاب شده و معانى قصد شده براى ستایش خدا، مستلزم هیچ گونه نقص و عیبى براى او نباشد.

۱۰- خوف فرشتگان از خداوند ، آنان را به تسبیح و ستایش خداوند سوق مى دهد. (و یسبّح ... والملئکة من خیفته) «من» در «من خیفته» براى تعلیل است.

۱۱- توجه به جلال و هیبت خداوند ، وادار کننده موجودات به تسبیح و ستایش او (و یسبّح الرعد بحمده والملئکة من خیفته)

۱۲- خداوند فرستنده صاعقه هاى آسمانى است. (هو الذى یریکم ... و یرسل الصوعق) «صواعق» جمع صاعقه است و صاعقه را برخى از اهل لغت به آتشى که از رعد پدید مى آید معنا کرده اند و برخى گفته اند: صداى شدیدى است که از جو شنیده مى شود و برخى آن را به غرشى از رعد که آتشى همراه آن فرو ریزد ، تفسیر کرده اند.

۱۳- گرفتار شدن به صاعقه ها برخاسته از مشیّت خداوند است. (یرسل الصوعق فیصیب بها من یشاء) «اصابة» (مصدر یصیب) به معانى رسیدن، فرو ریختن و نیز مصیبت وارد کردن آمده است. بنابر معناى اول و دوم حرف «باء» در «بها» براى تعدیه است و بنابر معناى سوم حرف «باء» براى بیان آلت و وسیله است. و جمله «یصیب بها من یشاء» بر اساس معانى مذکور چنین معنا مى شود: «خداوند صاعقه ها را به هر کسى که بخواهد مى رساند»، «خداوند صاعقه هارا بر هر کس که بخواهد فرو مى ریزد» و «خداوند به وسیله صاعقه ها به هر کس که بخواهد مصیبت وارد مى سازد».

۱۴- مشیّتهاى خداوند نافذ و تخلف ناپذیر است. (فیصیب بها من یشاء)

۱۵- کفرپیشگان على رغم مشاهده نشانه هاى ربوبیت خدا بر سراسر جهان ، با موحدان درباره خداوند و ربوبیت او به جدال و جرّ و بحث مى پردازند. (هو الذى یریکم البرق ... و هم یجدلون فى الله) جمله حالیه «و هم یجادلون فى الله» قید براى همه جمله هایى است که در آیات پیشین آمده است ; یعنى، با آنکه آثار وجودى خدا و ربوبیت او نمایان است و اوست که برق، رعد، ابر و صاعقه را پدید مى آورد و همه امور را تحقق مى بخشد، آنان درباره وى به جرّوبحث مى پردازند.

۱۶- عقوبتها و عذابهاى الهى بسى سخت و کوبنده است. (و هو شدید المحال) محال (از ماده محل) در لغت به چند معنا آمده است: ۱- عذاب و عقوبت ، ۲- کید کردن و امرى را با برنامه هاى پنهانى دنبال کردن ، ۳- قدرت و توانایى.

۱۷- مکرها و برنامه هاى پنهانى خدا بسى پیچیده و دست نایافتنى است. (و هو شدید المحال) بر این مبنا که «محال» به معناى مکر و کید باشد ، تناسب اقتضا مى کند که مراد از شدت ، شدت در پنهان بودن آن مکر و کید باشد.

۱۸- خداوند کفرپیشگانى که على رغم مشاهده آیات خدا ، ربوبیت او را منکر شوند ، به عذاب شدید و مکرى سخت تهدید کرده است. (و هم یجدلون فى الله و هو شدید المحال)

۱۹- خداوند ، بسیار مقتدر و تواناست. (و هو شدید المحال)

روایات و احادیث

۲۰- «قال رسول الله(ص): إنما الرعد وعید من الله ... ;[۱] از رسول خدا(ص) روایت شده است: همانا رعد تهدیدى از جانب خداست».

۲۱- «عن النبى(ص) ...: ان ربکم سبحانه یقول: لو أن عبادى أطاعونى ... لم أسمعهم صوت الرعد  ;[۲] از پیامبر(ص) روایت شده است: ... پروردگار شما مى فرماید: اگر بندگان من مرا اطاعت مى کردند ... صداى رعد را به گوش آنان نمى رساندم».

۲۲- «عن أبى جعفرالباقر(ع): ان الصواعق تصیب المسلم و غیر المسلم و لاتصیب ذاکراً  ;[۳] از امام باقر(ع) روایت شده است: صاعقه ها [ممکن است] به مسلمان و یا غیر مسلمان اصابت کند ; ولى به کسى که مشغول ذکر خداست اصابت نمى کند».

۲۳- «عن أبى عبدالله(ع) انه قال: لاتملّوا من قراءة إذا زلزلت الأرض زلزالها فإنه من کانت قراءته بها فى نوافله لم یصبه الله عزوجل بزلزلة أبداً و لم یمت بها و لا بصاعقة ;[۴] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: از خواندن سوره «إذا زلزلت الأرض زلزالها» خسته نشوید ; زیرا کسى که آن را در نافله هاى خود بخواند، خداى عزوجل هیچ گاه او را با زلزله آسیب نمى رساند و به وسیله زلزله و صاعقه به هلاکت نمى رساند».

۲۴- «عن على(ع): ... قوله: «و هو شدید المحال» قال: یرید المکر  ;[۵] از على(ع) درباره سخن خدا: «و هو شدید المحال» روایت شده است که فرمود: خداوند از «مِحال» مکر را اراده کرده است».

۲۵- «فى مجمع البیان فى قوله: «شدید المحال» أى شدید الأخذ ، عن على(ع)  ;[۶] در مجمع البیان درباره سخن خدا: «شدیدالمحال» از على(ع) روایت شده: مراد سخت عقوبت کردن اوست».

موضوعات مرتبط

  • ابتلا: ابتلا به صاعقه آسمانى ۱۳
  • اسماء و صفات: شدیدالمحال ۱۶، ۱۹; صفات جلال ۶; مراد از شدیدالمحال ۲۴، ۲۵
  • اطاعت: آثار اطاعت از خدا ۲۱
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۱۱ ترس: ترس از خدا ۴، ۵، ۱۰
  • تسبیح: آداب تسبیح خدا ۸; تسبیح خدا ۷; زمینه تسبیح خدا ۱۰; عوامل تسبیح خدا ۱۱
  • تسبیح گویان خدا: ۱، ۲، ۷
  • حمد: حمدخدا ۱، ۲، ۶، ۷، ۸; روش حمد خدا ۹; زمینه حمد خدا ۱۰; عوامل حمد خدا ۱۱
  • خدا: افعال خدا ۱۲; تنزیه خدا ۶، ۹; تهدید به مکر خدا ۱۸; حتمیت مشیت خدا ۱۴; خدا و عیب ۶; خدا و نقص ۶; ربوبیت خدا ۱۵; عذابهاى خدا ۱۶، ۱۸; قدرت خدا ۱۹; مشیت خدا ۱۳; مکر خدا ۲۴; وعیدهاى خدا ۲۰; ویژگیهاى مکر خدا ۱۷
  • ذاکران: فضایل ذاکران ۲۲
  • ذکر: آثار ذکر خدا ۱۱، ۲۲; ذکر عظمت خدا ۱۱
  • ربوبیت خدا: عذاب مکذبان ربوبیت خدا ۱۸
  • رعد: تحمید رعد ۱، ۷; ترس رعد ۵; تسبیح رعد ۱، ۷; شعور رعد ۳; صداى رعد ۲۱; نقش رعد ۲۰
  • زلزله: عوامل مصونیت از زلزله ۲۳
  • ستایش کنندگان خدا: ۱، ۲، ۷
  • سوره زلزال: آثار تلاوت سوره زلزال ۲۳
  • صاعقه آسمانى: عوامل مصونیت از صاعقه آسمانى ۲۳; محدوده صاعقه آسمانى ۲۲; منشأصاعقه آسمانى۱۲
  • عذاب: تهدید به عذاب ۱۸; عذاب سخت ۱۶; مراتب عذاب ۱۶، ۱۸
  • کافران: تهدید کافران لجوج ۱۸; عذاب کافران لجوج ۱۸; لجاجت کافران ۱۵; مجادله کافران ۱۵
  • کیفر: مراتب کیفر ۲۵
  • مجادله: مجادله درباره خدا ۱۵
  • ملائکه: آثار ترس ملائکه ۱۰; تحمید ملائکه ۲، ۷; ترس ملائکه ۴; تسبیح ملائکه ۲، ۷; زمینه تحمید ملائکه ۱۰; زمینه تسبیح ملائکه ۱۰
  • موحدان: مجادله با موحدان ۱۵

منابع

  1. الدرالمنثور ، ج ۴ ، ص ۶۲۴.
  2. مجمع البیان ، ج ۵ ، ص ۴۳۴ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۸۹ ، ح ۵۷.
  3. مجمع البیان ، ج ۵ ، ص ۴۳۵.
  4. کافى، ج ۲، ص ۶۲۶، ح ۲۴ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۹۱، ح ۶۶.
  5. غیبت نعمانى ، ص ۱۴۸ ; بحارالأنوار ، ج ۵۲ ، ص ۲۴۵ ، ح ۱۲۴.
  6. مجمع البیان ، ج ۵ ، ص ۴۳۵ ; الدرالمنثور ، ج ۴ ، ص ۶۲۷.