النحل ٣٩
کپی متن آیه |
---|
لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ کَانُوا کَاذِبِينَ |
ترجمه
النحل ٣٨ | آیه ٣٩ | النحل ٤٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ»: آنچه دربارهاش اختلاف دارند. مراد حقائقی است که پیغمبران به ارمغان آوردهاند و همه چیزهائی است که از آن سخن گفتهاند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ... (۰)
هٰذِهِ النَّارُ الَّتِي کُنْتُمْ... (۲) أَ فَسِحْرٌ هٰذَا أَمْ أَنْتُمْ لاَ... (۰) اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لاَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۲۲ - ۴۰،سوره نحل
- اعتقاد به معاد لازمه توحيد كامل است
- بيان اينكه گمراه كنندگان همانند بار گناهان ناشى از اضلالشان را بر دوش مى كشند
- چگونگى تعدد وزر و عذاب در ازاء عمل واحد
- اشاره به استفاده هاى نادرستى كه از آيه ((ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيمة ))
- مقصود از كسانى كه علم داده شده اند در آيه :((قال الذين اوتوا العلم ...)) معصومين عليهم السلام هستند
- معناى آيه : ((قيل للذين اتقوا ماذا انزل اليكم قالوا خيرا)) و مراد از ((الذين اتقوا))
- معناى ((طيب )) و ((طاهر)) و مقصود از طيب بودن متقين درحال توفى و مرگ
- تعلق مشيت خداوند (لوشاء الله ) به امر عدمى (ما عبدنا) در آيه و توجيه آن
- تقرير و تبيين استدلال مشركين براى بت پرستى خود
- پاسخ به دليل مشركين : تنها وظيفه پيامبران ((بلاغ مبين )) است
- تقسيم امت ها به دو طائفه هدايت يافته و گمراه
- وجه اينكه گمراهى به خلاف هدايت به خود گمراهان نسبت داده شده است
- توضيح اينكه ((ضلالت )) امر عدمى است و نمى توان گفت خدا آن را ايجاد كرده است
- تسليت و دلدارى رسول خدا(ص ): نسبت به هدايت مشركين حريص مباش
- تفسير آيه توسط جبريون و مفوضه در جهت اثبات مذهب خود
- در قيامت ياورانى هستند كه مشركين از يارى آنها بهره مند نمى شوند
- مسئله رفع اختلاف و تبين آن يكى از معرفات روز قيامت است
- اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى تعالى به :قول ، كلمه ، امر، اراده و قضاى خدا در ذيل (اننقول له كن فيكون )
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل : ((الذين اتوا العلم ))، ((... قالوا خيرا))، ((قالوااساطير الاولين )) و...)
- نقشه قريش در برابر جذابيت دعوت پيامبر اكرم (ص ) درذيل آيه ((و اذا قيل لهم ماذا...))
- روايتى درباره سلطنت و قدرت نامحدود خدا
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ «39»
(رستاخيز مردگان) براى آن است كه (خداوند) چيزى را كه مردم در آن اختلاف مىكنند روشن سازد وكسانى كه كفر ورزيدند بدانند كه آنها خودشان دروغگو بودند، (نه انبيا).
نکته ها
كفّار، در يگانگى خداوند، حقانيّت پيامبران و برپايى قيامت و محاسبهى اعمال، ترديد واختلاف داشتند.
اين آيه مىفرمايد: در قيامت همه اينها براى آنها روشن مىشود و مىفهمند كه در دنيا چه عقايد باطل و نادرستى داشتهاند، امّا چه سود؟
جلد 4 - صفحه 522
پیام ها
1- روز قيامت، روز روشن شدن همه حقايق است. لِيُبَيِّنَ لَهُمُ ... لِيَعْلَمَ الَّذِينَ
2- بناى كفر بر كذب و تكذيب است. الَّذِينَ كَفَرُوا ... كانُوا كاذِبِينَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ (39)
بعد از آن جهت بعث و حشر خلايق را در قيامت بيان مىفرمايد بدين تقرير كه مردم را از مؤمن و كافر حشر نمائيم در قيامت.
لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ: تا بيان كند براى ايشان آنچه اختلاف كردند در او در دنيا از حق و حقانيت. وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا: و نيز تا بدانند آنانكه كافر شدند. أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ: بدرستى كه بودند ايشان دروغگوى در قول به اينكه خداوند هيچكس را بعد از مرگ مبعوث نفرمايد.
نكته: ممكن است «لام» در «لِيُبَيِّنَ» متعلق باشد بقوله (وَ لَقَدْ بَعَثْنا) پس معنى آنكه: هرآينه بتحقيق مبعوث ساختيم در هر امتى پيغمبرى براى اينكه بيان نمايد براى ايشان آنچه اختلاف كردند و هدايت نمايد به طريق حق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (38) لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ (39) إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (40)
ترجمه
و سوگند ياد نمودند بخدا بسختترين سوگندهاشان كه
جلد 3 صفحه 286
بر نمىانگيزد خدا كسيرا كه ميميرد آرى وعده داده وعده دادنى كه بر او حق است ولى بيشتر مردم نميدانند
تا آشكار كند از براى آنها آنچه را اختلاف ميكنند در آن و تا بدانند آنانكه كافر شدند كه آنها بودند دروغگويان
جز اين نيست گفتار ما مر چيزيرا چون بخواهيم آنرا كه ميگوئيم مر آنرا كه باش پس ميباشد.
تفسير
- كفارى كه منكر توحيد و رسالت بودند قسم بخدا ياد نمودند با تأكيد و جدّ و جهد تمام كه زنده نميكند در قيامت خداوند كسانيرا كه مردهاند بمجرد استبعاد كه چگونه ممكن است بدنهاى پوسيده خاك شده زنده شوند و خدا از آنها دو جواب فرموده يكى آنكه خداوند بتوسط انبياء عظام وعده فرموده كه مردم را زنده كند و بپاداش اعمالشان برساند و وعده خدا حق است و تخلفپذير نيست ولى بيشتر مردم نميدانند كه بر خداوند واجب است بوعده خود وفا كند و خلف وعده منافى با حكمت و انجاز آن مقتضاى حكمت و عدالت است تا داد مظلوم از ظالم گرفته شود و معلوم گردد حق با كه بوده و روشن شود كه دين اسلام و نبوت خير الانام حق و مسلم است و اختلاف در آن بيجا بوده و بدانند كفار كه دروغ ميگفتند در ادعاء شرك و انكار نبوت و معاد و تحريم حلال و ساير اقوال، ديگر آنكه احياء اموات براى خدا زحمتى ندارد و امر آن مشكلتر از ابتداء خلقت نيست چون خدا وقتى ارادهاش بوجود چيزى تعلق بگيرد فورا موجود ميشود مانند آنكه بگويد بشو و فورا بشود پس گفتن هم لازم ندارد همان ارادهاش گفتن است كه تحقق در خارج از آن حاصل ميشود و فعل و قول و اراده و ايجاد و وجود همه از خداوند يك امر است از گفتن بشو آسانتر و چون چيزى در انظار عامه از گفتن بشو و شدن آسانتر نبود خداوند سهولت امر را باين تعبير لطيف ممثّل فرموده است و در سوره بقره ذيل آيه شريفه بديع السموات و الارض رواياتى در اين باب ذكر شد اين بيانات بر حسب ظواهر آيات شريفه و اقوال مفسرين است ولى بر حسب روايات متعددهاى از امام صادق عليه السّلام كه در كافى و عياشى ره و قمى ره نقل نمودهاند مراد از كسانيكه قسم ياد نمودند بخدا اهل خلاف و انكار رجعتند كه بعد از شنيدن ظهور امام زمان عليه السّلام و رجعت جمعى با آنحضرت منكر شوند و قسم بجلاله ياد كنند كه اين دروغ است چون كافر و مشرك قسم بخدا نميخورد و بلات
جلد 3 صفحه 287
و عزّى قسم ميخورد خدا فرموده وعده رجعت حق است ولى بيشتر مردم نميدانند بايد معلوم شود كه حق با شيعه اثنى عشريه بوده و كسانيكه منكر بودند و با شيعيان اختلاف داشتند دروغگو بودند و موقوف باراده الهى است كه امر بظهور امام و رجعت انام بفرمايد و براى او آسان است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَختَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُم كانُوا كاذِبِينَ (39)
تا اينكه واضح فرمايد و مبيّن كند براي آنها آنچه را اختلاف ميكردند در او و تا اينكه بدانند كساني که كافر شدند محققا آنها بودند دروغ گويان (ليبين) ظاهرا لام ليبيّن متعلق است بجمله (بَلي وَعداً عَلَيهِ) بيان علت بعث است که خداوند آنها را مبعوث ميفرمايد:
تا اينكه بيان فرمايد و ظاهر كند (لهم) بر اينکه كفّار (ألذي) آنچه يَختَلِفُونَ
جلد 12 - صفحه 123
فِيهِ در باب توحيد و شرك و تصديق و تكذيب انبياء و تحليل و تحريم اشياء و كيفيت عبادات و معاملات و حدود و ديات و ساير احكام و انكار بعث و غير اينها و حمل معجزات بر سحر و نسبت ساحر و مجنون بانبياء دادن فرداي قيامت بر آنها مكشوف ميشود حق و باطل و بعضي گفتند لام ليبيّن متعلق است بجمله وَ لَقَد بَعَثنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا در چند آيه قبل که علّت بعث رسل باشد که انبياء را فرستاديم تا اينكه بيان كنند و واضح كنند بر كفار و مشركين آنچه را که در او اختلاف ميكردند از امور مذكوره در همين دنيا لكن اينکه معني بنظر بعيد ميآيد و خلاف ظاهر آيه شريفه است.
وَ لِيَعلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا عطف است به ليبيّن بهر دو معني اما بمعني اول فرداي قيامت بمشاهده مثوبات مؤمنين و عقوبات كفار و مشاهده بهشت و جهنم بر آنها معلوم ميشود که أَنَّهُم كانُوا كاذِبِينَ آنچه ميگفتند دروغ بوده و نيز خلاف حق بوده و آنچه انبياء فرموده حق و صدق و مطابق واقع بوده.
(تنبيه) در موضوع صدق و كذب دو معني گفتند يكي مطابق واقع و مخالف واقع که مشهور گفتند ديگر مطابق با عقيده قلبي و مخالف آن و در قرآن مجيد در هر دو معني استعمال شده در مثل مقام بمعني اول است که دروغ آنها بر خود آنها مكشوف ميشود و در مورد منافقين که باطنا عقيده ندارند و لكن اظهار عقيده ميكنند، چنانچه در سوره منافقين.
قالُوا نَشهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللّهِ وَ اللّهُ يَعلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللّهُ يَشهَدُ إِنَّ المُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ و در باب صوم هم بمعني دوم است
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 39)- سپس به بیان یکی از هدفهای معاد، و بعد از آن به ذکر قدرت خدا بر این کار، میپردازد، تا نشان دهد اگر سر چشمه انکار آنها تصور بیهدف بودن معاد است این اشتباه بزرگی است.
نخست میگوید: خداوند مردگان را مبعوث میکند: «تا برای همگان روشن سازد آنچه را که در آن اختلاف داشتند» (لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ).
«و تا کسانی که این واقعیت را انکار میکردند بدانند دروغ میگفتند» (وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ کانُوا کاذِبِینَ).
بنابراین، بازگشت به وحدت و پایان گرفتن اختلافات عقیدتی یکی از اهداف معاد را تشکیل میدهد که در آیه فوق به آن اشاره شده است.
نکات آیه
۱- خداوند، انسانها را پس از مرگ زنده مى کند تا حقایق را براى آنان تبیین نماید. (بلى وعدًا علیه حقًّا ... لیبیّن لهم الذى یختلفون فیه)
۲- ظهور حقیقت امور اختلافى، از دلایل زنده شدن انسانها در قیامت است. (بلى وعدًا علیه حقًّا ... لیبیّن لهم الذى یختلفون فیه)
۳- قیامت، روز ظهور حقایق (بلى وعدًا علیه حقًّا ... لیبیّن لهم الذى یختلفون فیه)
۴- ظهور کامل حقیقت امور اختلافى، در دنیا امکان پذیر نیست. (بلى وعدًا علیه حقًّا ... لیبیّن لهم الذى یختلفون فیه) با اینکه براى خداوند امکان تبیین حقایق در دنیا هم وجود دارد، اما از جمله دلایل وقوع حتمى قیامت را ظهور حقایق در آن معرفى مى کند و این نشان دهنده آن است که علت فاعلى تبیین حقایق، مشکل ندارد; بلکه ظرف، قابلیت چنان امرى را دارا نیست.
۵- تبیین حقایق، امرى بس مهم و شایسته اقدام (لیبیّن لهم الذى یختلفون فیه) از اینکه خداوند از جمله دلایل وقوع قیامت را تبیین حقایق معرفى مى کند، نکته فوق استفاده مى شود.
۶- اختلاف دائمى مشرکان با موحدان (لیبیّن لهم الذى یختلفون فیه) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که متعلق اختلاف تعالیمى باشد که انبیا آورده اند و مشرکان آنها را مورد انکار قرار داده اند. لازم به ذکر است که مضارع آمدن فعل «یختلفون» دائمى بودن اختلاف را مى رساند.
۷- آشکار شدن حق در امور اختلافى و برطرف شدن اختلافها، از جمله حکمتهاى بعثت انبیا (و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً ... لیبیّن لهم الذى یختلفون فیه) برداشت یاد شده بر این اساس است که «لام» تعلیل در «لیبیّن» تعلیل آیه «و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً» باشد. فعل مضارع «یختلفون» - که دلالت بر زمان حال مى کند - مى تواند قرینه اى باشد بر اینکه تبیین در همین دنیاست.
۸- آگاهى یافتن کافران بر دروغ گویى خویش، از جمله دلایل احیاى مجدد انسانها در قیامت (بلى وعدًا علیه حقًّا ... و لیعلم الذین کفروا أنهم کانوا کذبین)
۹- دروغ پردازى دائمى کافران درباره معاد (و أقسموا بالله ... لایبعث الله من یموت بلى وعدًا علیه ... و لیعلم الذین کفروا أنهم کانوا کذبین)
۱۰- بى اطلاعى کافران در دنیا، از دروغ گویى خویش درباره رستاخیز (و أقسموا بالله ... لایبعث الله من یموت بلى وعدًا علیه ... و لیعلم الذین کفروا أنهم کانوا کذبین)
۱۱- بعثت انبیا، دلیلى روشن بر دروغ بودن ادعاى مشرکان بر اینکه هدایت و گمراهى جبرى است. (قال الذین أشرکوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء ... و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً ... و لیعلم الذین کفروا أنهم کانوا کذبین)
۱۲- انکار معاد، کفر است. (و لیعلم الذین کفروا أنهم کانوا کذبین) مراد از «الذین کفروا» کسانى اند که رستاخیز را مورد انکار قرار مى دادند.
موضوعات مرتبط
- اختلاف: اهمیت حلّ اختلاف ۷
- انبیا: آثار بعثت انبیا ۱۱; فلسفه بعثت انبیا ۷
- جبر واختیار: دلایل بطلان جبر ۱۱
- حقایق: اهمیت تبیین حقایق ۵; اهمیت ظهور حقایق ۷
- دنیا: ظهور حقایق در دنیا ۴
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱، ۲، ۳، ۸; ویژگیهاى قیامت ۳
- کافران: آگاهى اخروى کافران ۸; جهل کافران ۱۰; دروغگویى کافران ۸، ۹، ۱۰; دلایل بطلان ادعاى کافران ۱۱; دلایل دروغگویى کافران ۱۱; کافران و معاد ۹، ۱۰
- کفر: موجبات کفر ۱۲
- مردگان: فلسفه احیاى اخروی مردگان ۱، ۲، ۸
- مشرکان: اختلاف مشرکان با موحدان ۶; جبرگرایى مشرکان ۱۱
- معاد: آثار تکذیب معاد ۱۲; فلسفه معاد ۱، ۲، ۸
منابع