الكهف ٢٠
کپی متن آیه |
---|
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْکُمْ يَرْجُمُوکُمْ أَوْ يُعِيدُوکُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً |
ترجمه
الكهف ١٩ | آیه ٢٠ | الكهف ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِن یَظْهَرُوا»: اگر غالب شوند. اگر چیره گردند (نگا: توبه / . «یَرْجُمُوکُمْ»: شما را سنگسار میکنند. شما را سنگباران میکنند (نگا: هود / ). «مِلَّة»: دین. آئین.
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف
- وجه اتصال ورابطه آياتى كه داستان اصحاب كهف را حكايت مى كنند با آياتقبل
- بيان اينكه اصحاب رقيم نام ديگر اصحاب كهف است
- مقصود از ((رحمت (( و((رشد(( در دعاى اصحاب كهف : ((ربنا اتنا من لدنك رحمة وهيىلنا من امرنا رشدا((
- معناى جمله : ((فضربنا على اذا نهم فى الكهف سنين عددا((
- معناى اينكه فرمود: سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم ((لنعلم اى الحزبين احصى ((
- اقرار به توحيد پروردگار ونفى ربوبيت ارباب وآلهه در گفتگوى اصحاب كهف باخود
- جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى شود
- وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف وكيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن
- نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن
- وجه اينكه با ديدن وضع اصحاب كهف قلب انسان مملواز رعب وترس مى شود
- بيان غايت وهدف از بعث (بيدار كردن ) اصحاب كهف
- چند وجه ديگر درباره غايت بعث اصحاب كهف (ليتسائلوا بينهم ...)
- معناى جمله : ((لبثنا يوما اوبعض يوم ((
- جمله : ((ربكم اعلم بما لبثتم (( انحصار علم حقيقى به معناى احاطه بر عين موجوداتوحوادث ، به خداى تعالى را افاده مى كند
- گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن درباره رفتن به شهر
- نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان ودست يافتن كفار به آنان
- با اينكه تقيه وتظاهر به كفر از روى اضطرار جايز است سبب نگرانى وبيم اصحاب كهف چه بوده است ؟
- جوابهاى ديگرى كه به اشكال فوق داده شده است
- توضيح آيه : ((فقالوا ابنوا عليهم بنيانا...(( كه گفتگوومجادله مردم را درباره اصحاب كهف حكايت مى كند
- بيان دوگروه متنازع ومسئله مورد تنازع در (اذ يتنازعون بينهم امرهم )
- وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله ، بر حق بودن معاد وقيامت
- وجه ديگرى براى جمله (اذ يتنازعون بينهم امرهم )
- مقصود از: ((الذين غلبوا على امرهم (( در آيه :((قال الذين غلبوا على امرهم ...((
- حكايت اختلاف مردم در عدد اصحاب كهف وبيان اينكه ايشان هفت نفر بوده اند
- عملى از هر عاملى موقوف به اذن ومشيت خداى تعالى است
- انسان بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللّه ) مشروط كند
- وجوه ديگرى كه درباره استثناء در آيه : ((ولاتقولنّ لشى ء انىفاعل ذلك غدا الاان يشاء الله (( گفته شده است
- معناى آيه : ((واذكر ربك اذا نسيت ...(( ووجوهى كه در معناى آن گفته شده است
- مشار اليه به هذا در (لاقرب من هذا رشدا) وسخن مفسرين درباره آن
- بيان عدد سالهاى اقامت اصحاب كهف در غار
- مدت اقامت اصحاب كهف در غار هم مورد اختلاف مردم بوده است
- ولايت مستقل منحصرا از آن خداست
- بحث روايتى
- روايتى كه مى گويد ((رقيم (( نام دولوح مسى بوده است
- روايتى در شرح داستان اصحاب كهف
- موارد وجهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف
- روايات ديگرى پيرامون داستان اصحاب كهف
- چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى كرده اند
- روايت مشهورى از ابن عباس در نقل داستان
- اشكالاتى كه به روايت ابن عباس (فوق الذكر) وارد است
- معناى ((رقيم (( در روايت ابن عباس وتطبيق آن با روايات ديگر
- رواياتى متضمن ذكر اسماء اصحاب كهف
- اصحاب كهف ياران حضرت مهدى (عج )اند
- گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف وسر گذشت ايشان
- ۱ - داستان اصحاب كهف در تعدادى از روايات :
- ۱- دوسبب عمده وجود اختلاف شديد در مضامين روايات راجع به اصحاب كهف
- ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن :
- ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان
- ۴ - غار اصحاب كهف كجا است ؟
- ۱- غار ((افسوس (( در تركيه
- ۲- غار ((رجيب (( در اردن
- غارهاى ديگر كه اصحاب كهف را به آنها نسبت مى دهند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً «20»
زيرا اگر آنان (مشركان) بر شما دست يابند، سنگسارتان خواهند كرد، يا شما را به آيين خودشان باز خواهند گرداند و در اين صورت هرگز رستگار نخواهيد شد.
پیام ها
1- در مواردى براى حفظ جان و ايمان، تقيه واجب است. لا يُشْعِرَنَ ... يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ ...
2- كسى كه در حفاظت از خود و ايمانش كوتاهى كند و منحرف شود، هرگز رستگار نمىشود. «لَنْ تُفْلِحُوا»
3- منطقِ «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو» با قرآن مخالف است.
«يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا»
4- قهر محيط و جبر جامعه و حكومت، غالباً نوع مردم را منحرف و بدبخت مىكند، ولى بايد در مقابل آن ايستاد. «يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً»
5- سنگسار شدن در راه حق، عيب نيست، ولى انحراف و ارتداد عيب است.
«يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً»
6- مرتد، هرگز رستگار نمىشود. «يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 155
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً «20»
از جمله مذاكره اصحاب كهف آنكه: بايد رونده به شهر، مخفيانه وارد شود، زيرا اكثر اهل شهر تابع دقيانوس هستند:
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ: بدرستى كه اهل شهر اگر مطلع شوند، يا قادر و ظفر يابند بر شما. يَرْجُمُوكُمْ: سنگسار سازند شما را و بكشند. أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ: يا برگردانند شما را در كيش خود. وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً: و هرگز رستگارى نيابيد در آن وقت كه به دين آنها درآييد هيچوقت، يعنى هرگز روى نجات نيابيد و هميشه در عذاب باشيد اگر دين آنها را اختيار كنيد.
تنبيه: تأمل و تدبر در سخنان اصحاب كهف، علاقمندان دين آنها را آگاهى
جلد 8 - صفحه 32
است كه در هر مرحلهاى احكام دين را مراعات نمايند، چنانچه در اول مرتبه راجع به تهيه غذا سفارش حلال را نمود، و ثانيا تلطف را منظور، سپس امر خود را مخفى دارد كه اگر اطلاع يابند هر آينه شما را سنگسار يا از دين حق برگردانند، و مرتد شدن از دين حق رستگارى نخواهد داشت. اين تأكيد در ثبات و استقامت در دين، و پايدارى در آنست، و به همين جهت جلاى وطن اختيار، و ترك شوكت و اقتدار نمودند براى سلامتى دين؛ و البته اين طريقه شيوه مرضيه هر علاقمند به دين حق است، چنانچه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
المؤمن لو قتل ثمّ نشر ثمّ قتل لم يتغيّر من دينه شيء «1».
مؤمن اگر كشته شود پس زنده شود پس كشته شود، تغيير نكند از دين او چيزى. (اين فرمايش تاكيد در ثبات باشد) فتدبّر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً «19» إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً «20»
ترجمه
و همچنين برانگيختيم ايشانرا تا پرسش كنند ميانشان گفت گويندهاى از ايشان كه چه قدر درنگ كرديد گفتند درنگ كرديم يك روز يا پارهاى از روز گفتند پروردگار شما داناتر است بآنچه درنگ كرديد پس بفرستيد يكى از خودتان را با اين درمتان بسوى شهر پس بايد ببيند كدام يك از آنها پاكيزهتر است از حيث خوراك پس بياورد شما را بروزى از آن و بايد بدقت در اخفاء امر بكوشد و نبايد آگاه كند بر شما كسيرا
همانا آنها اگر دست يابند بر شما سنگسار كنند شما را يا باز گردانند شما را در كيش خودشان و هرگز رستگار نشويد آنگاه در هيچ زمان.
تفسير
چنانچه خداوند متعال خواب را بر اصحاب كهف مسلّط فرمود كه سالهاى دراز در خواب بودند و بدن و لباسشان نپوسيد و تغيير نكرد براى اظهار قدرت و بودن آيت ايشانرا از خواب بيدار فرمود كه با يكديگر صحبت نمودند و پرسش كردند كه ما چه قدر خوابيديم و چند نماز از ما فوت شده كه بايد قضاء آنرا بجا آوريم براى آنكه در نتيجه اين سؤال و جواب معلوم شود كه چه قدر خوابيدهاند و موجب مزيد علم و معرفت آنها شود بقدرت خداوند و روشن گردد بر ايشان امر معاد قيامت كه در برابر قدرت خداوند سهل است و گفتهاند بزرگتر و رئيس آنها از سايرين اين سؤال را نمود چون ديد مختصر تغيير حالى در آنها پيدا شده و آنها چون ديدند آفتاب بلند شده و وقت چاشت رسيده و صبح خوابيده بودند گفتند اگر صبح ديروز بوده يكروز خوابيديم و اگر صبح امروز بوده پارهاى از روز را خوابيديم نظر بمختصر تغيير حال و گمان مستفاد از خواب معتاد و چون ديدند مويها و ناخنهاشان بلند شده گفتند پروردگارتان داناتر است بمدّت خوابتان و بهتر آنستكه فعلا از اين صحبت صرف نظر نموده فكر غذائى براى خود كنيم يكنفر از خودتان را بفرستيد برود با اين پول سفيدتان در شهر به بيند كدام يك از اغذيه بهتر و پاكيزهتر است يا كدام يك از فروشندگان غذاى خوب پاكيزه دارند بخرد و بياورد و گفتهاند چون اهل آن بلد بعضى موحّد و پارهاى مشرك بودند مقصودشان اجتناب از كشتار اهل شرك بوده و بنابراين ضمير در ايّها راجع باهل مدينه است و بنابر احتمال اوّل راجع بأطعمه است و مؤيّد آن روايت مجالس است از صادقين
جلد 3 صفحه 416
عليهما السلام كه فرمودهاند از كى طعاما تمر است و اطعمه اگر چه در كلام ذكر نشده ولى طعاما دلالت بر آن دارد و مقصود خريدن خرما است و بايد خريدار روزى شما را از آن طعام پاكيزه بياورد و بايد خود را باهل شهر معرّفى نكند و با دقت و تدبير خفى معامله را انجام دهد و كسيرا بر احوال شما مطّلع نسازد چون اگر آنها شما را بشناسند و بر شما دست بيابند سنگسار كنند شما را يا به اجبار بدين خودشان در آورند و بر تقدير اول ببدترين اقسام قتل گرفتار خواهيد شد و بر فرض دوم هرگز روى رستگارى و نجات از عذاب اخروى براى شما نخواهد بود و بعضى تلطّف را كنايه از مدارا و سهل انگارى در مقام معامله گرفتهاند و حديث سابق قمّى ره در شأن نزول سوره مؤيّد معناى اوّل است در هر حال اگر كوتاهى ميكردند در اخفاء امرشان خودشان اسباب گرفتارى دنيوى و خسران اخروى خودشان را فراهم نموده بودند و باين جهت مقصّر و مستحقّ عقاب ميشدند نه براى قبول دين آنها از روى اجبار و اكراه چون كفر ظاهرى اگر باجبار باشد و منتهى باختيار نشود ضرر ندارد و بنابراين اشكالى نيست تا محتاج بجوابهاى بيرون از صواب كه دادهاند باشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّهُم إِن يَظهَرُوا عَلَيكُم يَرجُمُوكُم أَو يُعِيدُوكُم فِي مِلَّتِهِم وَ لَن تُفلِحُوا إِذاً أَبَداً «20»
محققا اينکه كفار و مشركين اگر شما را پيدا كردند و شما بر آنها ظاهر شديد شما را سنگ سار ميكنند يا برميگردانند بكيش خود و اگر چنين شد هرگز رستگاري نداريد و رستگار نميشويد.
إِنَّهُم إِن يَظهَرُوا عَلَيكُم چون در تعقيب شما آمدند تا باب كهف هم رسيدند و شما را نيافتند اگر بيابند محققا شما را يرجموكم رجم در شرع مطهر براي زناي محصنه است که لباس از بدنش خارج كنند و اگر زنست در يك پارچه بپيچند و در گودالي بيندازند و آن قدر سنگ بر او بزنند تا زير سنگها هلاك شود که سختترين انحاء قتل است أَو يُعِيدُوكُم فِي مِلَّتِهِم دست از توحيد و ايمان برداريد و بشرك و كفر آنها داخل شويد و در اينکه صورت وَ لَن تُفلِحُوا إِذاً أَبَداً لن براي نفي تأبيد است بالاخص با تأكيد كلمه ابدا يعني هرگز رستگار نميشويد چون ارتداد پيدا ميكنيد و مرتد ميشويد.
(سؤال) مرتد اگر توبه كند توبه او قبول است يا قبول نيست.
(جواب) مسئله اختلافيست مشهور قائلند بعدم قبول بواسطه ظواهر اينکه آيات لكن تحقيق اينست که قبول ميشود ولي نفع آخرتي دارد و اما احكام دنيوي
جلد 12 - صفحه 340
که مالش بوارث منتقل ميشود وارث مسلم و قتلش هم واجب ميشود و عيالش هم از او جدا ميشود اگر بعد از ثبوت نزد حاكم باشد و اما اگر قبل از ثبوت باشد اگر مالي بعد از توبه پيدا كند مالك ميشود و عيالش هم بعقد جديد ميتواند ازدواج كند و قتلش هم برداشته ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 20)- «چرا که اگر آنها از وضع شما آگاه شوند و بر شما دست یابند یا سنگسارتان میکنند یا به آیین خویش (آیین بت پرستی) باز میگردانند» (إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ).
«و در آن صورت هرگز روی نجات و رستگاری را نخواهید دید» (وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً).
نکات آیه
۱- اصحاب کهف، خود را در صورت اسارت به دست کافران، محکوم به سنگ سار و یا مجبور به پذیرش آیین شرک مى دیدند. (إنّهم إن یظهروا علیکم یرجموکم أو یعیدوکم فى ملّتهم) «ملّة» به معناى دین و آیین است و جمله «یعیدوکم فى ملّتهم» یعنى: شما را به دین و آیین خود، برمى گردانند.
۲- کیفر روى گردانى از آیین شرک در عصر اصحاب کهف، سنگ سار شدن بود. (إنّهم إن یظهروا علیکم یرجموکم) از جمله معانى ذکر شده براى «رجم» سنگ سار کردن است.
۳- مشرکان، در عصر اصحاب کهف، در صورت بازگشت کامل یکتاپرستان به شرک، از کیفر آنان چشم پوشى مى کردند. (یرجموکم أو یعیدوکم فى ملّتهم) در اصل، باید براى فعل «یعیدوکم» حرف «إلى» به کار رود; جاى گزینى حرف «فى» گویاى این است که چنان چه اصحاب کهف، به طور کامل، در شرک مستقر شوند و هیچ گفته و کردارى خلاف آن نداشته باشند، مشرکان، از سنگ سار آنان صرف نظر خواهند کرد.
۴- یکتاپرستان، نباید خود را در محیط و شرایطى قرار دهند که بر حفظ ایمان خویش قادر نباشند. (إنّهم إن یظهروا علیکم ... یعیدوکم فى ملّتهم)
۵- لزوم پرهیز از هر اقدامى که مقدمه گرفتار شدن انسان در دام کافران و مشرکان گردد. (ولیتلطّف و لایشعرنّ بکم أحدًا . إنّهم إن یظهروا علیکم) جمله «إنّهم إن یظهروا...» تعلیل است براى توصیه هاى اصحاب کهف که در آیه قبل ذکر شد. آن ها براى پیشْ گیرى از اسارت به دست کافران، به فرستاده خویش توصیه کردند که نرمش داشته باشد و اسرار را فاش نسازد.
۶- جامعه اصحاب کهف، در دفاع از عقاید باطل خویش، تعصّب و شدّت عمل داشتند. (إنّهم إن یظهروا علیکم یرجموکم أو یعیدوکم فى ملّتهم)
۷- حکومت، در زمان زندگى اصحاب کهف، حکومتى مستبد و ظالم بود. (إنّهم إن یظهروا علیکم یرجموکم أو یعیدوکم فى ملّتهم)
۸- مشرکان، هرگز رستگار نخواهند شد. (و لن تفلحوا إذًا أبدًا)
۹- پذیرش اجبارى شرک - در صورتى که مقدّمات آن اختیارى باشد - سدّ راه رستگارى است. (أو یعیدوکم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا) روشن است که انسان مى تواند - در صورت اضطرار - تظاهر به شرک کند، ولى اصحاب کهف، آن را مجوِّز شرکورزى نمى دیدند; زیرا، آنان، از اضطرارى سخن مى گفتند که ممکن بود در نتیجه بى احتیاطى افرادشان حاصل شود.
۱۰- اصحاب کهف، در صورت گرفتارى به دست کافران، سنگ سار شدن را بر پذیرش آیین شرک ترجیح مى دادند. (یرجموکم أو یعیدوکم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا) ارتباط جمله «و لن تفلحوا...» با «یعیدوکم» گویاى این است که اصحاب کهف، تنها، شرک و بازگشت به آیین قوم خویش را مانع رستگارى مى دانستند و درباره سنگ سار شدن چنین دیدگاهى نداشتند.
۱۱- اصحاب کهف، تمامى راه هاى گریز از شرک را - در صورت پذیرش اجبارى آیین مشرکان - برخویش بسته مى دیدند. (او یعیدوکم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا) مراد از «فلاح» - به مناسبت مورد - رستن و رهایى از شرک است.
۱۲- اصحاب کهف، ارتداد و پذیرش دوباره شرک را، گناهى بزرگ و مانع سعادت جاودان خود مى دانستند. (أو یعیدوکم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا)
۱۳- اصحاب کهف، از مدّت زمان خواب خویش، کاملاً بى اطلاع بودند. (إنّهم إن یظهروا ... و لن تفلحوا إذًا أبدًا) بدیهى است اگر اصحاب کهف، احتمال گذشت چندین قرن از زمان خوابیدن خویش را مى دادند، هرگونه تغییر و تحوّلى را محتمل مى دیدند و وضعیت سیاسى و اجتماعى جامعه را، همان وضعیت دوران خویش فرض نمى کردند.
۱۴- مرتّدان، براى همیشه، از رستگارى محروم اند. (أو یعیدوکم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا)
۱۵- رستگارى، در گروِ ایمان به خداى یکتا است. (أو یعیدوکم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا)
موضوعات مرتبط
- ارتداد: آثار ارتداد ۱۲
- اصحاب کهف: اجبار اصحاب کهف به شرک ۱; اصحاب کهف و ارتداد ۳; اصحاب کهف و شرک ۱۱، ۱۲; ایمان اصحاب کهف ۱۰; بینش اصحاب کهف ۱، ۱۲; پیش بینى اصحاب کهف ۱۱; تعصب مردم دوران اصحاب کهف ۶; جهل اصحاب کهف۱۳; حکومت دوران اصحاب کهف ۷; خطر سنگسارى اصحاب کهف ۱; شرایط عفو اصحاب کهف ۳; عقیده باطل در دوران اصحاب کهف ۶; قصه اصحاب کهف ۱، ۳، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳; کیفر شرک ستیزى در دوران اصحاب کهف ۲; کیفر موحدان در دوران اصحاب کهف ۲; مدت خواب اصحاب کهف ۱۳; مشرکان دوران اصحاب کهف ۳; موانع سعادت اصحاب کهف ۱۲
- ایمان: اهمیت محافظت از ایمان ۴
- توحید: آثار توحید ۱۵
- حکومت: حکومت استبدادى ۷
- رستگارى: عوامل رستگارى ۱۵; محرومان از رستگارى ۸، ۱۴; موانع رستگارى ۹
- سنگسار: سنگسار در دوران اصحاب کهف ۲
- شرک: آثار شرک ۹; شرک اکراهى ۹; نجات از شرک ۱۱
- ظالمان ۷:
- کافران: اجتناب از توطئه کافران ۵
- کیفر: ترجیح کیفر بر شرک ۱۰
- گناهان کبیره ۱۲:
- مرتد: محرومیت مرتد ۱۴
- مشرکان: اجتناب از توطئه مشرکان ۵; شقاوت مشرکان ۸
- موحدان: مسؤولیت موحدان ۴
منابع