الواقعة ٨٠
کپی متن آیه |
---|
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِ الْعَالَمِينَ |
ترجمه
الواقعة ٧٩ | آیه ٨٠ | الواقعة ٨١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَنزِیلٌ ...»: (نگا: شعراء / سجده / یس / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۵۷ - ۹۶، سوره واقعه
- بيان جهت اينكه لازمه اعتقاد به آفريدگار تصديق قيامت و معاد است (نحن خلقناكم فلولاتصدقون )
- مرگ تقدير شده است و ناشى از غلبه اسبابزوال بر قدرت و اراده خداوند نيست
- حكمت و غرض از تقدير مرگ : تبديل امثال ، و انشاء مجدد اموات
- توضيح اينكه چگونه علم به دنيا و خصوصيات آن مسلتزم اذعان به معاد است
- بيان اينكه آيه : ((و لقد علمتم النشاة الاولى فلولا تذكرون )) مبتنى بر قياس نيست
- اثبات ربوبيت پروردگار با بر شمردن سه تا از مهمترين حوائج مردم : زراعت ، آب وآتش
- معناى آيه : ((فسبح باسم ربك العظيم
- معناى اينكه قرآن كريم و ((انى كتاب مكنون )) است
- مراد از ((مس )) و ((مظهرون )) در آيه : ((لا يسمه لا المطهرون ))
- معناى اينكه فرمود: روزى خود را تكذيب قرار مى دهيد
- اگر قيامتى در كار نيست پس چرا جان به گلوگاه رسيده را بر نمى گردانيد؟!
- وضع طوائف سه گانه (مقربون ، اصحاب اليمين و اصحابالشمال ) در حال مرگ و پس از مرگ
- (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ «79» تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «80»
جز پاكيزگان به آن دست نزنند. فرو آمده از سوى پروردگار جهانيان است.
نکته ها
ظاهراً مراد از «كِتابٍ مَكْنُونٍ»، همان لوح محفوظ است، زيرا در سوره بروج آمده: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ» «1» و در اين سوره مىخوانيم: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ»
«1» بروج 21 22
جلد 9 - صفحه 441
در قرآن، خداوند و آنچه مربوط به اوست، به صفت «كريم» متّصف شدهاند:
خداوند، كريم است. «ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» «1»
قرآن، كريم است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ» «2»
رسول خدا، كريم است. «وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ» «3»
واسطه نزول وحى (جبرئيل)، كريم است. «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ»* «4»
حضرت على عليه السلام در خطبه 152 نهجالبلاغه، اهل بيت را «كرائم القرآن» مىنامد.
انسان نيز به عنوان برترين مخلوق الهى، مورد كرامت است. «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ» «5»
تلاوت الفاظ و فهم لغات قرآن، براى همه ممكن است، امّا تماس با روح قرآن، طهارتى مخصوص مىخواهد. «لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» «6» لذا نفرمود:
«لا يقرئه و لا يفهمه الّا المطهّرون» بلكه فرمود: «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» و تماس، معناى خاص دارد. چنانكه در روايت آمده است: تنها مقرّبان درگاه الهى با قرآن تماس پيدا مىكنند. «7»
قرآن، كريم است، زيرا:
سرچشمه آن از لوح محفوظ و كتاب مكنون است. «فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ»
واسطه آن، فرشتگان و پيامبر و اهل بيت عليهم السلام، همه مطهّرند. «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»
و هدف آن تربيت جهانيان است. «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»
قرآن، مطهّر است، «صُحُفاً مُطَهَّرَةً» «8» و تنها پاكان مىتوانند آن را مس كنند. «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»
قرآن، چنان نيست كه دشمنان آنان را توصيف مىكردند. نه خيالپردازى ذهن پيامبر است، «تُمْلى عَلَيْهِ» «9» نه افسانه و غير واقعى، «إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»* «10» نه آموختههايى از
«1». انفطار، 6.
«2». واقعه، 77.
«3». دخان، 17.
«4». تكوير، 19.
«5». اسراء، 70.
«6». احزاب، 33.
«7». تفسير درّالمنثور.
«8». بيّنه، 2.
«9». فرقان، 5.
«10». انعام، 25.
جلد 9 - صفحه 442
ديگران، «يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» «1» و نه كار گروهى همفكر، «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» «2»، بلكه از جانب پروردگار جهانيان براى رشد انسان نازل شده است. «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»
قرآن، كليد كرامت و عزّتِ فرد و جامعه است. نگاه به آن، تلاوت آن، تدبّر در آن، حفظ آن، استدلال به آن و پندگيرى از آن مايهى رشد و كرامت انسان است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»
قرآن، در مسائل فردى، خانوادگى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى، عبادى، نظامى، اخلاقى، اعتقادى، تربيتى و فرهنگى، به انسان نور و روشنايى مىدهد. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»
در قرآن، حرف سست، زشت، ناموزون و دور از منطق نيامده است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»
پیام ها
1- خداوند، براى بزرگترين سند تشريع يعنى قرآن، به بزرگترين بخش تكوين يعنى كهكشانها، سوگند ياد كرده است. فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ ... إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ
2- قرآن، با نهايت كرامت، معارف خود را در اختيار قرار داده و هر كس مىتواند به گونهاى از آن بهره گيرد. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»
3- قرآن، تنها الفاظ و عبارات نيست، محتوايى والا دارد كه در نزد خداوند محفوظ و مكنون است. «فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ»
4- بهرهبردن از قرآن آدابى دارد. افراد بىوضو حق دست زدن به آن را ندارند. «3»
«لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»
5- حقايق بلند قرآن را افراد آلوده به شرك و كفر و نفاق و عناد درك نمىكنند.
«لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» 6- قرآن، جلوهاى از ربوبيّت خداوند و برنامهاى جامع براى رشد و تربيت انسان است. «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»
«1». نحل، 103.
«2». فرقان، 4.
«3». تفسير نورالثقلين.
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 443
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80)
تَنْزِيلٌ: نازل گرديده و فرو فرستاده شده است قرآن، مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: از جانب پروردگار عالميان.
تبصره: در كافى- حفص بن غياث از حضرت صادق عليه السّلام روايت
«1» مجمع البيان ج 5 ص 266.
جلد 12 - صفحه 481
نموده فرمود: قرآن يكمرتبه در شهر رمضان در بيت المعمور نازل شد، و بعد از آن در مدت بيست سال بتدريج بتوسط جبرئيل بر حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شد «1».
بنابراين قرآن نظر به ارتباط به حق تعالى احترامش واجب، و استخفاف به آن موجب كفر است؛ قولى باشد مثل دشنام دادن و بد گفتن و رد كردن، يا فعلى باشد مثل پاره نمودن يا به زمين انداختن يا پا بر آن زدن به جهت اهانت و استخفاف.
در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است: زمانى كه جمع فرمايد خدا اولين و آخرين را، در آن هنگام شخصى رو آورد كه ديده نشده هرگز نيكوتر از صورت او، وقتى نظر كنند قرآن است، گويند اين از ماست از ايشان بگذرد. به شهدا رسد تا آخر آنها از ايشان تجاوز كند، گويند اين قرآن است تا منتهى شود به انبياء گويند اين قرآن است از ايشان بگذرد تا به ملائكه رسد، گويند اين قرآن است از ايشان بگذرد تا مىايستد در يمين عرش، پس خداوند جبار فرمايد: «و عزّتى و جلالى و ارتفاع مكانى لأكرمنّ اليوم من اكرمك و لأهيننّ من اهانك». سوگند به عزت خود و جلال و علو مكانت خود، هر آينه البته البته اكرام مىنمايم امروز هر كه اكرام كرده تو را و هر آينه البته البته خوار و پست گردانم هر كه اهانت نموده تو را «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80) أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)
ترجمه
پس سوگند ياد نميكنم بمواضع وقوع ستارگان
و همانا آن هر آينه سوگنديست اگر بدانيد بزرگ
همانا آن قرآنيست گرامى
در كتابى نگاه داشته شده
مس نميكند آنرا مگر پاكشدگان
فرو فرستادنى است از پروردگار جهانيان
آيا پس نسبت باين گفتار سستى ميورزيد
و قرار ميدهيد روزيتان را آنكه شما تكذيب ميكنيد
پس چرا نبايد وقتى كه رسيد جان بگلو
و شما آن هنگام نظر ميكنيد
و ما نزديكتريم باو از شما ولى نمىبينيد
پس چرا نبايد اگر هستيد غير جزا دادهشدگان
برگردانيد آنرا اگر هستيد راستگويان.
تفسير
در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مواقع نجوم طرد نمودن آنها است شياطين را و مشركين بآن سوگند ياد مينمودند پس خداوند فرموده من بآن سوگند ياد نميكنم و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در زمان جاهليّت مردم قسم ميخوردند بآن پس خدا فرمود قسم نميخورم من بمواقع نجوم چون امر كسى كه بآن قسم بخورد بزرگ است و بنابراين مراد آنست كه سوگند ياد نميكنم بمواقع و اوقات سقوط ستارگان و آن سوگند سوگندى است كه اگر بدانيد گناه است و ياد كنيد آنرا گناه بزرگى است يا آن سوگندى است كه گناه بزرگى است اگر بدانيد ولى افسوس كه نميدانيد و بعدا فرموده آنچه بر من نازل شده قرآن مفيد نافع است كه در لوح محفوظ الهى وجود دارد مانند آنكه ما ميگوئيم بجان تو قسم نميخورم امر از اين قرار است و شايد جهت منع از چنين قسمى آن باشد كه اعراب جاهليّت مواضع وقوع ستارگان و سقوط كواكب را منشأ آثارى ميدانستند از قبيل نزول باران و غيره و ميگفتند باران بفلان ستاره بر ما نازل شد و
جلد 5 صفحه 136
اين كفر يا اقلا بىادبى است چون بايد گفت بخواست خدا نازل شد لذا خداوند باين تقريب از آن و از قسم بمواقع ستارگان كه مشعر باين عقائد است منع فرموده و مقرّب يا مؤيّد اين معنى است آنچه در ضمن آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى ولى مفسرين فرمودهاند خداوند قسم ياد فرموده بمطالع و مغارب يا مساقط نجوم و لا زائد است و آن معمول در كلام ميباشد يا لا اشاره بردّ اقوال كفار است راجع بقرآن كه ميگفتند سحر و شعر و افسانه است يا نفى غير آنچه بقسم اثبات شده براى مزيد تأكيد مانند آنكه گفته شود نيست جز اين قسم بخدا چنين است يا مراد از مواقع نجوم آيات قرآن است كه نجوما يعنى متفرّقا بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و خدا بآن قسم ياد فرموده و مؤيّد اين معنى است توصيف قسم ببزرگى و آنكه بعضى بموقع النّجوم قرائت نمودهاند و مؤيّد اين اقوال است آنكه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه پس سوگند ياد ميكنم بمواقع نجوم و بنابراين اقوال متعلّق قسم آنست كه آنچه بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده قرآن پر خير و فائده و نفع است براى بشر تا روز قيامت و كلام خدا است كه كرامت و احترامش نزد خدا و خلق زياد است ولى آنچه بعنوان تأييد از قمّى ره نقل شد در صافى موجود است و حقير بر حسب معمول خود در نقل روايات بآن اعتماد نمودم و بعد از مراجعه بتفسير برهان و اطلاع بر اخبار معارضه با آن رجوع بتفسير على بن ابراهيم قمّى كه نسخه خطى از آن نزد حقير است نمودم ديدم چنين نقلى در آن نبود و بنابراين چون در متشابهات مرجع راسخان در علمند آنچه بدوا ذكر شد بايد تلقّى بقبول شود نه اقوال مفسرين و العلم عند اللّه تعالى و درك نميكنند و اصابت نمينمايند بچيزى از معانى و حقايق قرآن مگر كسانيكه پاك باشند از معاصى و نبايد مسّ نمايند خطّ آنرا مگر كسانيكه خالى از جنابت و با وضو و طهارت باشند چنانچه در روايات ائمه اطهار بآن تصريح شده چون نازل از جانب پروردگار عالم است و جز از طريق اولياء او بحقائق آن راه نتوان يافت و بايد محترم باشد آيا نسبت بقرآن مداهنه و سهلانگارى ميكنيد و نفاق ميورزيد و تكذيب ميكنيد باطنا با آنكه ظاهرا تصديق مينمائيد آنرا و قرار ميدهيد بهره خودتان را از آن تكذيب خودتان يا قرار ميدهيد شكر روزى
جلد 5 صفحه 137
خودتان را كه خدا بشما داده كفران نعمت او چون وقتى باران ميآيد ميگوئيد بفلان ستاره آمد با آنكه بخواست خدا آمده و قرآن بآن ناطق است و شما تكذيب ميكنيد قرآن را در اين نسبتى كه ميدهيد چون مخاطب باين آيات كفار مكّه و منافقين اين امّتند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آنها از اين قبيل نسبتها ميدادند و نفاق و شقاق ميورزيدند و قرآن منزل و تجعلون شكر كم انّكم تكذّبون است پس چرا وقتى بحال احتضار افتاديد و جانتان بحلقومتان رسيد و شما در كنار عزيزانتان نشسته و با حسرت بآنها نگاه ميكنيد و ما با ملائكهاى كه مأمور قبض ارواحند مشغول قبض روح آنها و نزديكتر از شما بآنانيم ولى شما نميدانيد كه ما حاضريم و نمىبينيد ملائكه را و با كمال اشتياقى كه ببرگشتن روح آنها ببدنشان داريد پس چرا اگر شما مملوك حق و مقهور در تحت اراده او براى مجازات اعمالتان در آخرت نيستيد چنانچه مدّعى آن مىباشيد كه دار جزائى نيست برنميگردانيد روح آنها را ببدنهاشان اگر راست ميگوئيد و بنابراين كلمه فلولا براى طول كلام و احتياج بربط تامّ تكرار شده و خلاصه كلام آنست كه اگر شما راست ميگوئيد عالم ديگرى نيست و از دست شما در اين عالم كارى برميآيد چرا جان عزيزانتان را وقتى ما ميخواهيم بگيريم و بگلو رسيده برنميگردانيد در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه وقتى جان بگلوى محتضر رسيد منزل او را در بهشت باو ارائه ميدهند پس ميگويد مرا بدنيا برگردانيد تا كسان خود را بآنچه ديدم خبر دهم ميگويند نميشود و اگر لا در آيه اول زائد هم نباشد تأكيد در كلام حاصل است
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّهُ لَقُرآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ المُطَهَّرُونَ (79) تَنزِيلٌ مِن رَبِّ العالَمِينَ (80)
محققا اينکه مواقع نجوم و اينکه آيات شريفه که مورد قسم است هر آينه قرآن محترم با كرامت و فوائد و نتايج دنيوي و اخروي بسيار دارد و باعث نجات از مهالك و موجب رستگاري و سعادت نشأتين است.
إِنَّهُ لَقُرآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكنُونٍ که لوح محفوظ باشد که مكنون عند اللّه است چنانچه ميفرمايد:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوحٍ مَحفُوظٍ بروج آيه 21 و 22 و گفتيم: از براي خداوند متعال دو لوح است يكي لوح محو و اثبات است اموري که بر حسب حكم و مصالح تغيير پذير است که احدي بر او جز ذات اقدس اطّلاعي ندارد و ديگر لوح محفوظ است اموري که تغيير پذير نيست و ثابت و محقق است از ابتداء خلقت الي صفحه قيامت و الي الابد و ممكن است بعضي از ملائكه و انبياء و اولياء بر او اطلاع پيدا كنند بالاخص وجود مقدس حضرت رسالت و ائمّه طاهرين.
لا يَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرُونَ دو معني دارد يكي آنكه آن كتاب مكنون را كسي مس نميكند مگر معصومين مثل ملائكه و انبياء و ائمّه طاهرين که بجميع اطلاقات طاهر و مطهر هستند، چنانچه در آيه شريفه بيانش مفصّلا شده إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهِيراً احزاب آيه 33 ديگر قرآن مجيد او است که بيوضوء و طهارت حرام است مسّ نمودن، چنانچه اسامي مقدّسه الهيّه و ائمّه را هم بدون طهارت نميشود مسّ نمود.
جلد 16 - صفحه 409
تَنزِيلٌ مِن رَبِّ العالَمِينَ سرّ اينكه اينکه عظمت را دارد و نبايد بدون طهارت مسّ نمود اينکه است که نازل شده از پروردگار عالمين است، چنانچه ميفرمايد:
وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ شعراء آيه 192 الي 195 و مراتب نزول قرآن در مجلد اول اينکه تفسير در بيان مقدّمات مفصلا بيان شده.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 80)- در چهارمین و آخرین توصیف از قرآن مجید میفرماید: این قرآن «از سوی پروردگار عالمیان نازل شده» (تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).
خدائی که مالک و مربی تمام جهانیان است این قرآن را برای تربیت انسانها بر قلب پاک پیامبرش نازل کرده است، و همان گونه که در جهان تکوین مالک و مربی اوست، در جهان تشریع نیز هر چه هست از ناحیه او میباشد.
نکات آیه
۱ - قرآن، کتابى نازل شده از جانب خداوند (تنزیل من ربّ العلمین)
۲ - نزول قرآن بر پیامبر(ص)، نزول تدریجى بود. (تنزیل من ربّ العلمین) مفسران، «تنزیل» را به نزول تدریجى و «إنزال» را به نزول دفعى معنا کرده اند.
۳ - قرآن، جلوه اى از ربوبیت خداوند (تنزیل من ربّ العلمین)
۴ - خداوند، پروردگار و تدبیرکننده همه عوالم هستى است. (تنزیل من ربّ العلمین) «عالَم» (مفرد «عالَمین») به مجموعه و دسته اى از مخلوقات گفته مى شود. بنابراین «العالمین»; یعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.
۵ - جهان آفرینش، متشکل از عالم هاى متعدد (تنزیل من ربّ العلمین) با توجه به جمع آمدن کلمه «العالمین»، برداشت بالا استفاده مى شود.
۶ - جهان آفرینش، در حال حرکت به سوى کمال (ربّ العلمین) در معناى «ربّ» تربیت کردن نهفته است. تربیت ایجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه که به حد تمام و کمال برسد (مفردات راغب). این معنا حکایت از حرکت تکاملى جهان دارد.
۷ - هدف از نزول قرآن، تربیت انسان و حرکت دادن او به سوى کمال است. (تنزیل من ربّ العلمین)
موضوعات مرتبط
- آفرینش: تعدد عوالم آفرینش ۵; تکامل آفرینش ۶; مدبر عوالم آفرینش ۴
- انسان: اهمیت تربیت انسان ۷; اهمیت تکامل انسان ۷
- خدا: ربوبیت خدا ۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۳
- قرآن: فضیلت قرآن ۳; فلسفه نزول قرآن ۷; منشأ نزول قرآن ۱; نزول تدریجى قرآن ۲
منابع