الواقعة ٧٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن (و او را پاک و منزّه بشمار)!

|پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.
پس (ای رسول) به نام بزرگ خدای خود تسبیح گو.
پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی.
به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى.
پس به نام پروردگارت که بزرگ است تسبیح گوی‌
پس نام پروردگار بزرگ خود را به پاكى ياد كن.
حال که چنین است، نام پروردگار بزرگوار خود را ورد زبان ساز (و سپاسگزار نعمتهای فراوان او باش، و به ستایش وی بپرداز).
پس به نام پروردگار بزرگت (او را) تنزیه کن.
پس تسبیح گوی به نام پروردگار بزرگ خویش‌


الواقعة ٧٣ آیه ٧٤ الواقعة ٧٥
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ»: پروردگار خود را بستای و بگو: سُبْحانَ مَنْ خَلَقَ هذِهِ الأشْیاءَ بِقُدْرَتِهِ، وَ سَخَّرَها لَنا بِحِکْمَتِهِ، سُبْحانَهُ ما أَعْظَمَ شَأْنَهُ، وَ أَکْبَرَ سُلْطانَهُ. نام پروردگار خود را ورد زبان ساز و یاد خدا کن.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ «74»

پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.

نکته ها

«تُورُونَ» از «ورى» به معناى خارج كردن چيزى پنهان است، «وراء» يعنى باطن و پشت چيز. به آتشى كه در وسائل آتش افروزى نهفته و با جرقه‌زدن بيرون مى‌آورند، «ايراء» مى‌گويند. در حجاز دو نوع درختى بود كه به عنوان دو چوب آتش‌زنه از آن استفاده مى‌كردند، همچون جرقه‌اى كه از زدن دو سنگ چخماق به دست مى‌آيد.

«مقوين» از «قوايها» به معناى بيابان است. به بيابان‌گرد و مسافر، «مقوى‌» گفته مى‌شود.

از آيه 47 كه ترديد در معاد مطرح شد، تا اين آيات، خداوند بيش از بيست مرتبه مردم را خطاب كرده و آنان را به فكر و تدبير در چگونگى به وجود آمدن كشت و آب و آتش و آفرينش انسان دعوت كرده است تا ترديد نابجاى كافران را برطرف كند.

در اين آيات، عناصر چهارگانه آب، خاك، باد و آتش، مطرح شده است كه همه تحت فرمان‌

جلد 9 - صفحه 439

الهى و وسيله‌اى براى شناخت خداوند و پى بردن به قدرت او هستند.

خداوند در اين سوره، چهار مرتبه از مردم اقرار گرفته كه آيا شما در آفرينش خود، نزول باران، خروج گياهان و توليد آتش نقشى داريد؟

نياز به آتش در بيابان، بارزتر از نياز به آن در محلّ مسكونى است. مسافر در بيابان، براى حفظ خود از سرما، پيدا كردن راه در شب و مقابله با خطر حيوانات وحشى، نياز به نور و حرارت و آتش دارد.

پیام ها

1- همان خدايى كه آتش را از دل چوب و درخت بيرون مى‌آورد، مرده‌ها را از دل زمين بيرون مى‌آورد. «أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ»

2- خروج آتش از درخت، از دو جهت مى‌تواند يادآور قيامت باشد: يكى از جهت خروج انرژى ذخيره شده در آن كه در قالب جرقه و آتش بروز مى‌كند، ديگر آن كه آتش دنيا، انسان را به ياد آتش دوزخ مى‌اندازد. «جَعَلْناها تَذْكِرَةً»

3- خداوند آنچه را براى رفع استبعاد معاد بود ذكر كرد، خواه اثر كند يا نكند. اى پيامبر! وظيفه تو تسبيح خداوند است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (74)


«1» منهج الصادقين ج 9 ص 162.

جلد 12 - صفحه 477

بعد از ذكر اشيائى كه دالند بر انعام نعم بر مردمان و آثار علم و قدرت حضرت سبحان، در عقب آن امر به تسبيح و تنزيه ذات يگانه خود فرمايد:

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ‌: پس تسبيح كن بنام پروردگار خود، الْعَظِيمِ‌: كه بزرگ است يا پروردگارى كه بزرگوار است.

بيان: امر به تسبيح بعد از ذكر و تعداد بدايع صفت و انعام عظيمه او: يا بجهت تنزيه او سبحانه است از قول منكران وحدانيت الهى و كافران نعم سبحانى؛ يا به جهت تعجب از امر ايشان در كفران و ناسپاسى نعمتهاى ظاهره؛ يا به جهت شكرگزارى بر نعم معدوده. نزد بعضى اين آيه امر است به گفتن «سبحان ربى العظيم و بحمده» و در روايت صحيحه وارد شده كه چون اين آيه نازل شد، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اجعلوها فى ركوعكم» «1»:

قرار دهيد اين را در ركوع خود، يعنى ذكر ركوع خود سازيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ (57) أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ (58) أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ (59) نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (60) عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ (61)

وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‌ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ (62) أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ (63) أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (64) لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ (65) إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (66)

بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (67) أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ (68) أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ (69) لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ (70) أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ (71)

أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ (72) نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ (73) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (74)

ترجمه‌

ما آفريديم شما را پس چرا تصديق نميكنيد

بگوئيد بدانم آنچه را كه ميريزيد در رحمها

آيا شما مى‌آفرينيد آنرا يا ما آفريننده آنيم‌

ما مقدّر و مقرّر نموديم ميان شما مرگ را و نيستيم ما عاجزشدگان‌

از آنكه بدل نمائيم شما را بأمثال خودتان و ايجاد كنيم شما را در آفرينشى كه نميدانيد

و بتحقيق دانستيد آفرينش نخستين را پس چرا ياد نميكنيد

بگوئيد بدانم آنچه را كه كشت ميكنيد

آيا شما ميرويانيد آنرا يا ما روياننده‌ايم‌

اگر بخواهيم هر آينه ميگردانيم آنرا خشك و خورد پس در روز ذكر آنرا مكرّر نمائيد

همانا ما ضرر كشيده و خسارت‌


جلد 5 صفحه 133

زدگانيم‌

بلكه ما بى‌بهرگانيم‌

بگوئيد بدانم آبى را كه مينوشيد

آيا شما فرو ريخته‌ايد آنرا از ابر يا مائيم فرو ريزندگان‌

اگر بخواهيم ميگردانيم آنرا تلخ و شور پس چرا شكر نميكنيد

آيا ديديد آتشى را كه بيرون ميآوريد

آيا شما آفريديد درختش را يا ما آفرينندگانيم‌

ما قرار داديم آنرا موجب تذكرى و مايه برخوردارى براى محتاجان‌

پس تسبيح گوى بنام پروردگارت كه بزرگ است.

تفسير

خداوند سبحان بعد از نقل انكار منكرين معاد در آيات سابقه اثبات فرموده است آنرا به بيانات مختلفه شگفت‌آورى كه حقّا الزام‌آور است از اين قبيل كه ما شما را از آب و خاك خلق نموديم و شما هم قبول داريد اين معنى را پس چرا تصديق نميكنيد كه ما شما را دو مرتبه از آب و خاك خلق ميكنيم با آنكه ميدانيد كسيكه يك مرتبه كارى را انجام داد دو مرتبه ميتواند انجام دهد خبر دهيد مرا از آبى كه ميريزيد شما در ارحام زنها كه آيا شما خلق ميكنيد آنرا و بصورت آدمى بيرون ميآوريد و جان ميدهيد او را يا ما اين كار را انجام ميدهيم ما خودمان مقدّر نموديم براى شما مرگ را در اوقات معيّنى و كسى عاجز ننموده است ما را از آنكه بعد از مردن شما و خاك شدن بدنهاتان امثال همان بدنهاتان را از همان خاك خلق نمائيم و روح شما را بآنها عودت دهيم در وقتى كه شما نميدانيد موعد آنرا كه قيامت است يا در ضمن هيئت و صورتى كه شما نميدانيد خوب است يا بد تا اشاره باشد به تبديل صورتها در قيامت از مؤمن و كافر بخوب و بد و اينكه امثال فرموده براى آنست كه وقتى بدن كه قالب روح است از روح خالى و خاك شد و دو مرتبه بصورت اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق باشد بمسبوقين و محتمل است متعلق بقدّرنا باشد و ما نحن بمسبوقين جمله معترضه و بنابراين مراد آنستكه ما مقدّر نموديم ميان شما مرگ را براى آنكه شما را دو مرتبه زنده نمائيم و كسى در اين امر بر ما سبقت نگرفته است و اين معنى الطف از سابق است و آن اسهل از اين خلاصه آنكه قدرت ما باقى است و عجزى بر ما طارى نشده كه شما بگوئيد خدا دو مرتبه نميتواند ما را خلق نمايد شما كه دانستيد


جلد 5 صفحه 134

خلقت اوليّه ما را و ديديد كه چگونه از نطفه خلق شديد پس چگونه منكر ميشويد خلقت ثانويّه خودتان را و متذكّر نميشويد كه همان كس كه اوّلا شما را خلق نمود ميتواند دو مرتبه خلق كند در كافى از امام سجاد عليه السّلام نقل نموده كه خيلى تعجب است از كسيكه منكر خلقت ديگر شده با آنكه خلقت اولى را ديده در خلقت خودتان كه واضح است خودتان هيچ كاره‌ايد بفرمائيد بدانم آن تخمى را كه شما در زمين كشت ميكنيد و خودتان را زارع ميپنداريد و ميخوانيد شما از آن تخم پوسيده در زمين صد تخم يا كمتر يا بيشتر برداشت ميكنيد يا ما آنرا عمل ميآوريم و تحويل شما ميدهيم و اگر بخواهيم آنرا گياه خشك خرد يا كاه بى‌دانه ميسازيم پس شما بعدا روز خودتان را از ندامت بسخنان گوناگون اسف‌آميز در آن زمينه بپايان ميرسانيد از قبيل آنكه ما ضرر كرديم و غرامت كشيديم ما اصلا روزى نداريم بهره‌اى از دنيا خدا قسمت ما نكرده بگوئيد تا معلوم شود همين آبى كه ميآشاميد شما از ابر نازل نموديد يا ما اگر از اوامر ما تخلف نمائيد و ما بخواهيم ميتوانيم آنرا تلخ و شور كنيم كه قابل آشاميدن نباشد پس چرا شكر نميكنيد اين نعمت و امثال آنرا با آنكه با اينهمه معاصى باز ما اينكار را نكرده و نميكنيم آيا ديديد شما آتشى را كه از چوب تر بيرون ميآوريد شما آن درخت را خلق نموديد يا ما براى آنكه قدرت خودمان را بشما تذكر و ارائه دهيم و بهره‌بردارى كنند از آن محتاجان و مسافران در وقت نزول در بيابان بى‌آب و گياه چنانچه در سوره يس ذكر شد كه دو چوب تر از دو درخت را بهم ميسايند و از آن آتش بيرون ميآيد و اين از عجائب صنع الهى است در باديه عربستان و بنابراين ضمير در جعلناها بنار زناد يا شجره آن راجع است و مقصود متذكر شدن بقدرت الهى است ولى قمى ره فرموده تا متذكر آتش قيامت شوند و مقوى كه مفرد مقوين است كسى را گويند كه نازل در وادى قفر شده و قمى ره نقل فرموده كه مراد محتاجانند و جمله أ فرأيتم در اين مقامات اگر چه بمعناى اخبرونى است ولى باز معناى اصلى خود را از دست نميدهد و مقصود از استفهام گرفتن اقرار از طرف مقابل است پس بايد تنزيه و تقديس نمود خداوند را از آنچه لايق مقام او نيست و مشغول بود بذكر نام نامى او و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده‌


جلد 5 صفحه 135

كه چون اين آيه نازل شد فرمود قرار دهيد آنرا در ركوع خودتان و در فقيه نيز مانند آنرا نقل نموده پس بايد گفت سبحان ربّى العظيم و بحمده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَسَبِّح‌ بِاسم‌ِ رَبِّك‌َ العَظِيم‌ِ (74)

‌پس‌ ‌از‌ بيان‌ ‌اينکه‌ آثار قدرت‌ و تفضلات‌ الهي‌ بايد تسبيح‌ كني‌ بنام‌ پروردگار ‌خود‌ ‌که‌ عظيم‌ ‌است‌، تسبيح‌ دو اطلاق‌ دارد خاص‌ّ و عام‌ّ امّا بمعني‌ خاص‌ّ اينكه‌ خداوند متعال‌ منزّه‌ و مبرا ‌است‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ ذاتا و صفة و فعلا ذات‌ مقدّس‌ صرف‌ الوجود ‌غير‌ متناهي‌ ازلا و ابدا و سرمدا بجميع‌ مراتب‌ وجود ‌غير‌ محدود و صفاتش‌ داراي‌ جميع‌ صفات‌ كمال‌ علم‌ قدرت‌ حي‌ّ حكيم‌ مريد قديم‌ ازلي‌ ابدي‌ عظيم‌ كبير علي‌ّ اعلي‌ ‌لا‌ مثل‌ ‌له‌ و ‌لا‌ شبيه‌ و ‌لا‌ ضدّ و ‌لا‌ ندّ سميع‌ ‌است‌ بصير ‌است‌ لَيس‌َ

جلد 16 - صفحه 407

كَمِثلِه‌ِ شَي‌ءٌ شوري‌ آيه 9 و افعالش‌ تمام‌ موافق‌ حكمت‌ و صلاح‌ و حسن‌ ‌است‌ فعل‌ قبيح‌ و لغو و ظلم‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نمي‌شود، و اما بمعني‌ عام‌ شامل‌ جميع‌ اذكار ميشود چنانچه‌ مي‌گويي‌ تسبيحات‌ اربعه‌ تسبيح‌ حضرت‌ فاطمه‌ (ع‌) و ‌در‌ قرآن‌ مي‌فرمايد:

وَ لِلّه‌ِ الأَسماءُ الحُسني‌ فَادعُوه‌ُ بِها اعراف‌ آيه 179 ‌خدا‌ ‌را‌ بايد باين‌ اسماء حسني‌ خواند ‌که‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ هزار و يك‌ ‌است‌ ‌است‌ و تمام‌ عظيم‌ ‌است‌ لكن‌ اسم‌ اعظم‌ ‌که‌ بعض‌ ‌آن‌ ‌را‌ بعض‌ انبياء و ائمّه اطهار دارا بودند و بعض‌ ‌آن‌ خاص‌ّ بذات‌ اقدس‌ وا ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 74)- در این آیه به عنوان نتیجه‌گیری می‌فرماید: «حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن» و او را پاک و منزه بشمار (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ).

آری! خداوندی که این همه نعمت را آفریده، و هر کدام یادآور توحید و معاد و قدرت و عظمت اوست شایسته تسبیح و تنزیه از هر گونه عیب و نقص است.

ج5، ص86

او هم «ربّ» است و پروردگار، و هم «عظیم» است و قادر و مقتدر گر چه مخاطب در این جمله پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است ولی ناگفته پیداست که منظور همه انسانها می‌باشد.

نکات آیه

۱ - ساحت خداوند، منزه و مبرّا از هر عیب و نقص (فسبّح باسم ربّک العظیم) «تسبیح» به معناى تنزیه کردن از هر نقص و کاستى است.

۲ - آفرینش انسان از منى، بر آوردن دانه ها از دل خاک و رشد و نموّ دادن آن، فرو فرستادن باران از آسمان و ایجاد درخت آتش زنه براى بیابان گردان; بیانگر مبرّا بودن ساحت او از نقص و کاستى (أفرءیتم ما تمنون ... فسبّح باسم ربّک العظیم) تفریع «فسبّح» بر مطالب آیات پیشین، نشانگر مطلب یاد شده است.

۳ - نام خداوند، بزرگ و ارجمند است. (فسبّح باسم ربّک العظیم) برداشت بالا، بر این احتمال است که «العظیم» وصف «اسم» باشد.

۴ - خداوند، پروردگارى بزرگ و بلند مرتبه (فسبّح باسم ربّک العظیم) «العظیم» مى تواند صفت براى «ربّ» و یا صفت براى «اسم» باشد. برداشت یاد شده بر پایه احتمال اول است.

۵ - پیامبر(ص)، مأمور تسبیح گفتن خداوند و مبرّا اعلام کردن ساحت او از هر نقص و کاستى (فسبّح باسم ربّک العظیم)

۶ - تسیح خدا از مهم ترین ذکرها است. (فسبّح باسم ربّک العظیم)

۷ - پیامبر(ص)، مورد عنایت و توجه ویژه خداوند (فسبّح باسم ربّک) اضافه «ربّ» به ضمیر «ک» اضافه تشریفى و بیانگر مطلب بالا است.

۸ - ربوبیت خداوند بر جهان هستى، مقتضى تسبیح و تنزیه او است. (نحن خلقنکم ... نحن جعلنها تذکرة ... فسبّح باسم ربّک)

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: صفات جلال ۱
  • انسان: مراحل خلقت انسان ۲
  • باران: بارش باران ۲
  • تسبیح: تسبیح خدا ۵; زمینه تسبیح خدا ۸
  • چوب: خلقت چوب آتش زا ۲
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۸; تنزیه خدا ۱; خدا و عیب ۱; خدا و نقص ۱; دلایل تنزیه خدا ۲; ربوبیت خدا ۴; عظمت خدا ۴; عظمت نام خدا ۳
  • ذکر: ذکر تسبیح خدا ۶; مهمترین ذکر ۶
  • گیاهان: رویش گیاهان ۲
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۷
  • محمد(ص): تکلیف محمد(ص) ۵; فضایل محمد(ص) ۷
  • منى: نقش منى ۲

منابع