الأنعام ٧١
ترجمه
الأنعام ٧٠ | آیه ٧١ | الأنعام ٧٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَنَدْعُو»: آیا به فریاد خوانیم؟ آیا پرستش نمائیم؟ در رسمالخطّ قرآنی الف زائدی به دنبال دارد. «إِسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ»: شیاطین او را وادار به رفتن و شتاب ورزیدن کنند. شیاطین او را سرگردان و ویلان کنند. شیاطین او را از راه به در برند و در جهان آواره و دربه در کنند. فعل (إِسْتَهْوَتْ) از ماده (هوی) است، به معنی: رفتن. گمراه شدن. فرو افتادن. «حَیْرَانَ»: آواره و سرگردان. حال ضمیر (هُ) است و به دلیل وصفیّت غیرمنصرف بوده و مؤنّث آن (حَیْری) است. «لِنُسْلِمَ»: این است که تسلیم و منقاد شویم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ... (۴) وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ... (۴)
حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِکِينَ... (۱) رَبَّنَا إِنِّي أَسْکَنْتُ مِنْ... (۲)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره عبدالرحمن بن ابىبكر نازل شده زیرا پدر و مادرش او را به ایمان آوردن و اسلام اختیار كردن میخواندند و مى گفتند: از ما كه ایمان آورده ایم، پیروى كن و مانند ما تسلیم دستورات خداى جهانیان باش.[۳]
تفسیر
- آيات ۷۳ - ۵۶، سوره انعام
- حكم تكوينى ، مختص به خدا و حكم تشريعى ، همانند امور ديگر، بالاصالة و مستقلا منتسب به خداى تعالى است .
- معنا و تفسير (ان الحكم الا لله ) و (يقص الحق و هو خير الفاصلين ).
- افراط و تفريط دو گروه از مسلمين در مساءله حسن و قبح و رابطه آن با تشريع .
- شرايع و احكام الهى ، معلل به جهات حسن و مزاياى مصالح است ولى نه آنچنانكه افعال و احكام بشرى چنين است .
- عقول بشرى از درك تمام حقائق عاجز است .
- جهات حسن و مصلحت نسبت به احكام و افعال ما حاكميت دارند ولى خداوند محكوم به اين جهات نيست .
- وجه ارتباط اين آيه با ماقبل خودش .
- معناى خزائن غيب و مراد از (( مفاتح الغيب )) .
- مراد از (( كتاب مبين )) .
- فرق (( كتاب مبين )) با (( مفاتح غيب )) .
- عموميت علم خداوند و نامتناهى بودن آن (يعلم ما فى البرّ و البحر... )) .
- حقيقت انسان كه از آن به (( من )) تعبير مى شود، همان روح انسانى است و بس .
- جهت و هدف از گماشتن ملائكه (( حفظه )) براى آدمى تا زمان مرگ .
- ريشه فطرى توجه انسان به خدا و وعده شكر و طاعت دادن او به هنگام گرفتارى هاىشديد.
- تهديد امت به نزول عذاب از ناحيه خداى تعالى .
- وجوهى كه در معناى (( عذاب از فوق )) در آيه شريفه گفته شده است .
- پيشگوئى تفرقه امت و درگيرى هاى بين آنها پس ازرسول خدا (ص ).
- مردم از قوم رسول خدا كه براى نخستين بار نفاق ورزيده ، مخالفت و اعتراض كردند وراه مخالفت را براى سايرين باز كردند.
- آنچه بر سر امت اسلام پديد آمده همه زاييده اختلافات و مشاجرات بعد از رحلت پيامبراست .
- پيغمبر (ص ) معصوم از فراموشى است و خطاب (( ينسينك )) در حقيقت خطاب به امت است .
- آميزش با گناهكاران و حضور در مجلس معصيت ، خطر وقوع در معصيت را براى انسان افزايش مى دهد.
- معناى (بسل ) و مراد از (و ذكر به اءن تبسل نفس ).
- استدلالفاسد و عجيب برخى ، به بعضى آيات براى اثبات اين ادعا كه پيغمبران قبل از بعثت كافر بوده اند.
- معناى اينكه هدايت خدا هدايت است (ان هدى الله هوالهدى ).
- وجه وجهت اثبات ملك و سلطنت براى خداى تعالى در روز قيامت .
- چند نكته :
- رواياتى در ذيل آيه مربوط به نزول بلا بر امت محمد (ص ) و بيان اختلاف و عدم اعتباراين روايات .
- چند روايت در ذيل آيه نهى از نشستن با كسانى كه در آيات خدا خوض مى كنند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ «71»
بگو: آيا غير خداوند، چيزى را بخوانيم كه سود و زيانى براى ما ندارد و پس از آنكه خداوند هدايتمان كرد، به عقب باز گشته (و كافر) شويم؟ همچون كسى كه شياطين او را در زمين از راه به در بردهاند و سرگردان مانده است در حالى كه براى او يارانى (دلسوز) است كه او را به هدايت دعوت كرده (و مىگويند:) نزد ما بيا (و حقّ را بپذير ولى او گوشش بدهكار نيست). بگو هدايتى كه از سوى خدا باشد هدايت واقعى است و ما مأموريم كه براى خداى جهانيان تسليم باشيم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ (71)
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ: بگو اى پيغمبر بر وجه انكار از عبادت اصنام و ساير معبودان باطله، و امت مرحومه نيز در تحت اين خطاب داخلند، آيا بپرستيم غير خدا را يعنى عبادت غير خدا نكنيم ما لا يَنْفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا: آنچه فايده ندهد اگر عبادتش كنيم و ضرر نرساند اگر او را فروگذاريم، يعنى غير حق تعالى قادر نيستند بر نفع و ضرر. پس چگونه معبود به حق را گذاشته به طاعت آنها مشغول شويم؟!! وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا: و برگرديم بر پاشنههاى خود، يعنى مرتد شويم و به كفر رجوع كنيم بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ: بعد از آنكه هدايت نمود خدا ما را به اسلام و از مضيق كفر و ضلالت نگاهداشته و رهانيده كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ: در حالتى كه مثل كسى باشيم كه ربوده باشند او را شياطين و برده باشند از او هوش فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ: در زمين و بيابان دور از راه در حالى كه سرگردان و متحير و گمراه باشند از طريق حق و صراط مستقيم لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا: مر او را باشد يارانى كه خوانند او را به سوى هدايت و
«1» بحار الانوار، جلد 13، صفحه 417، حديث 10.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 306
راهنمائى كنند او را به طريق مستقيم و گويند به او بيا به جانب ما. حاصل آنكه شياطين او را به طرف خود دعوت كنند و ياران مؤمن او را منع و به طريق حق خوانند، و او متردد باشد در رفتن و بازگشتن. اجابت شياطين، او را در ورطه هلاك، و پيروى ياران، او را به سر منزل نجات رساند.
وجه تمثيل- هر كه مرتد شود، مشابه كسى است كه شياطين او را از ميان كاروان ربوده و در باديه خطرناك انداخته. و رفيقان مؤمن، او را به راه حق كه منهاج شرع است خوانند. و شيطان ضال، او را به وادى گمراهى كشاند. اگر بازگردد و خود را به كاروان رسانده در زمره ايشان داخل و به سر منزل نجات رسد، و اگر بماند در كفر و زندقه، و به عذاب ابدى گرفتار شود قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى: بگو بدرستى كه هدايت خدا ما را به توحيد و امر دينش، او هدايت آنچنانى است كه مىرساند متمسك به آن را به سوى صلاح و رشد، و واجب است عمل به آن. پس ترك نكنيم آن را به آنچه مىخوانيد به سوى آن وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ: و امر شديم به دين حق، تا تسليم و منقاد شويم مر پروردگار عالميان را. يا آنكه واگذاريم امور خود را به حضرت سبحان و توكل كنيم بر او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ (71)
ترجمه
و آنكه بر پا داريد نماز را و بترسيد از او و او آنچنان كسى است كه بسوى او جمع كرده خواهيد شد.
تفسير
عطف است بر نسلم در آيه سابقه يعنى مأمور شديم باسلام و اقامه نماز و چون اهمّ اعمال اسلام نماز است اختصاص بذكر پيدا كرده و چون خوف از خدا سر چشمه سعادت و موجب قبول اسلام و اقدام بواجبات و ترك محرّمات است امر بتقوى فرموده و اشاره شده است بآنكه روز قيامت تمام خلق در پيشگاه حضرت احديت مجتمع شده و هر كس بجزاى عمل خود از خير و شر خواهد رسيد پس بهترين توشهها براى چنين روزى تقوى است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل أَ نَدعُوا مِن دُونِ اللّهِ ما لا يَنفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلي أَعقابِنا بَعدَ إِذ هَدانَا اللّهُ كَالَّذِي استَهوَتهُ الشَّياطِينُ فِي الأَرضِ حَيرانَ لَهُ أَصحابٌ يَدعُونَهُ إِلَي الهُدَي ائتِنا قُل إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الهُدي وَ أُمِرنا لِنُسلِمَ لِرَبِّ العالَمِينَ (71)
بفرما باين مشركين که آيا ما بخوانيم اينکه بتهاي شما را غير از پروردگار چيزهايي که نه بما نفع ميرسانند در پرستش آنها و نه ضرر وارد ميكنند در ترك آنها و ما بعقب يعني بر خلاف حق و صراط مستقيم برگرديم بعد از اينكه راه راست
جلد 7 - صفحه 111
را خداوند بما نشان داده و هدايت فرموده مثل كسي که شياطين او را از بلندي پرتاب كنند در زمين ضلالت و گمراهي که راه نجاتي پيدا نكند و از براي او اصحابي باشند که هر يك او را راه نمايي كنند براهي و بگويند بيا نزد ما، اي رسول اكرم بآنها بگو راهي که خداوند راهنمايي فرموده راه حق است و ما مأمور شدهايم که تسليم شويم از براي پروردگار عالميان هر راهي که او هدايت فرمايد بپيمائيم.
قُل أَ نَدعُوا مِن دُونِ اللّهِ ما لا يَنفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا هر چه غير خدا باشد چه ذي حيات و شعور و عقل و ادراك باشد مثل انسان حتي مثل حضرت عيسي عليه السّلام، يا صاحب حيات حيواني باشد مثل گاو و گوساله يا از نباتات باشد مثل شجره يا از جمادات مثل اصنام يا كواكب يا غير اينها مالك نفع و ضرر خود نيستند چه رسد نفع و ضرر بديگران حتي جايي که خطاب باشرف مخلوقات برسد قُل لا أَملِكُ لِنَفسِي ضَرًّا وَ لا نَفعاً جنّ آيه 21.
وَ نُرَدُّ عَلي أَعقابِنا يعني بپشت برگرديم و عقب پشت پا را ميگويند چنانچه ميفرمايد إِلّا لِنَعلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلي عَقِبَيهِ بقره آيه 138، بَعدَ إِذ هَدانَا اللّهُ هدايت الهي دو نحوه است يكي ارائه طريق و اينکه نحو هدايت از براي عامه مكلفين است مؤمن و كافر بارسال رسل و انزال كتب و اقامه حجت، و ديگر ايصال بمطلوب و اينکه خاص مؤمنين است باعانت و توفيق و تهيه اسباب و مراد از آيه اينست.
كَالَّذِي استَهوَتهُ الشَّياطِينُ تشبيه فرموده ايمان و هدايت را بمقام بسيار بلندي و برگشتن بعقب و دست از ايمان كشيدن را بپرتگاه عميقي في الارض در ظلمات و تاريكيهاي شديدي حيران البته كسي که از ايمان با اينکه مدارك و ادلّه واضحه و احكام متقنه دست بردارد چگونه ميرود رو باديان باطله که جز مزخرفات و وهميات چيزي در دست ندارند لذا در حيرت ميماند.
جلد 7 - صفحه 112
لَهُ أَصحابٌ يَدعُونَهُ إِلَي الهُدَي از هر طرفي يكي او را راهنمايي ميكند بدين خود و ميگويد دين من حق است يهود از يك طرف، نصاري از يك طرف، مشركين از يك طرف و هكذا ساير اديان باطله و همه ميگويند ائتِنا بيا رو بما و نزد ما و لذا ميبيني که اينکه مبلّغين سوء اشخاص ضعيف الايمان دور از احكام اسلام و عقائد حقّه را دعوت ميكنند.
قُل إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الهُدي و اينکه داعيان غير از ضلالت و گمراهي چيزي ندارند و امرنا البته آمر خدا است که بتمام بندگان امر فرموده و بندگان مأمور باين امر هستند و مأمور به لِنُسلِمَ لِرَبِّ العالَمِينَ يا مراد تسليم اوامر او باشيم يا مراد ايمان بخداي يكتاي بيهمتا و عبادت و پرستش او كنيم.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- پرستش معبودهاى واهى، سود واقعى براى آدمیان ندارند. (قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا)
۲- نپرستیدن معبودهاى واهى هیچ زیان واقعى در پى ندارد. (أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا) این برداشت بر این اساس است که جمله شرطیه «إن دعوناهم» پس از «لا ینفعنا»، و «إن ترکنا دعوتهم» پس از «لایضرنا» به قرینه صدر آیه منظور شده باشد.
۳- ناتوانى بتها از رساندن نفع و ضرر، نشانه خردمندانه نبودن پرستش آنهاست. (قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا)
۴- تنها معبودى سزاوار پرستیدن است که زمام نفع و ضرر آدمى در اختیار او باشد. (قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا)
۵- خداوند یگانه، توانا بر رساندن نفع و ضرر به آدمیان، شایسته پرستش است. (قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا)
۶- بهره گیرى قرآن از حس منفعت خواهى انسان و گریز از ضرر براى تبلیغ توحید و معارف الهى (قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا)
۷- برانگیختن داورى وجدان از طریق طرح پرسش، از روشهاى تبلیغى قرآن (قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا)
۸- استفاده مثبت و سازنده از غریزه جلب منفعت، روشى در تبلیغ دین (قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا)
۹- رواج شرک و بت پرستى در بین مردم جزیرة العرب مقارن ظهور اسلام (قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا)
۱۰- مشرکان صدر اسلام با تبلیغات خود در صدد بازگرداندن مسلمانان به آیین شرک و بت پرستى بودند. (قل أندعوا من دون الله ... و نرد على أعقابنا)
۱۱- گرایش به شرک پس از توحید (ارتداد)، حرکتى ضد تکاملى و ارتجاعى است. (أندعوا من دون الله ... و نرد على أعقابنا بعد إذ هدینا الله) معناى جمله «نرد على ... » صرفاً به معناى بازگشت به گذشته تاریخى نیست بلکه حکایت از بازگشت به جهل و عقب ماندگى فکرى نیز دارد.
۱۲- توحید، عقیده اى متکامل که موحدان با هدایت خداوند به آن راه مى یابند. (أندعوا من دون الله ... و نرد على أعقابنا بعد إذ هدینا الله)
۱۳- بازگشت کننده به شرک (مرتد) مانند دیوانه اى سرگردان است که شیطانها (جنیان) عقل او را زایل کرده اند. (أندعوا من دون الله ... و نرد ... کالذى استهوته الشیطین) «استهوته الشیاطین» یعنى شیطانها عقل و فکر او را برده اند. همچنین جمله «استهوته الشیاطین» را در موردى که شخصى جن زده شده باشد، به کار مى برند. (لسان العرب).
۱۴- مرتد مانند جن زده است که روى زمین بى هدف و سرگردان راه مى پیماید. (و نرد على اعقابنا ... کالذى استهوته الشیطین فى الأرض حیران)
۱۵- مرتد در کشمکش درونى و تحیر و فاقد آرامش است. (کالذى استهوته الشیطین ... حیران له أصحب یدعونه)
۱۶- شرک و ارتداد، زمینه ساز حیرت و سرگردانى است. (و نرد على ... کالذى استهوته الشیطین فى الأرض حیران)
۱۷- توحید، زمینه ساز رهایى از تحیر و سرگردانى و معنى دهنده و جهت بخش به زندگى است. (کالذى استهوته الشیطین فى الأرض حیران) چون حالت مرتدان و مشرکان به دیوانگانى متحیر تشبیه شده، طبیعتاً نقطه مقابل شرک (توحید) اثراتى متضاد با آن خواهد داشت.
۱۸- مشرکان، مرتدان متحیر را به شرک دعوت مى کنند و خود را هدایت یافته مى پندارند. (له أصحب یدعونه إلى الهدى ائتنا) مراد از «اصحاب»، بنا بر یک احتمال، مشرکان و منحرفانى هستند که مرتدان را تشویق مى کنند و به جانب خود سوق مى دهند و راه خود را طریق هدایت مى شمارند.
۱۹- مرتد به سرگردانى در بیابان مى ماند که شیطانها او را به بى راهه مى خوانند و گروهى نیز او را به راه هدایت دعوت مى کنند. (کالذى استهوته الشیطین فى الأرض حیران له أصحب یدعونه إلى الهدى ائتنا) «فى الأرض» متعلق به «استهوى» است، و «استهوى فى الأرض» به معنى عقل او را در بیابان ربوده اند، مى تواند باشد و مراد از «اصحاب» در «له اصحاب یدعونه» ممکن است مشرکان و یا موحدان باشند که در برداشت فوق احتمال دوم برگزیده شده است.
۲۰- هدایت راستین، فقط هدایت خداوندى است. (قل إن هدى الله هو الهدى)
۲۱- توحید و یکتاپرستى هدایتى الهى است. (قل إن هدى الله هو الهدى) چون جمله «إن هدى الله» در برابر جمله «له اصحاب یدعونه» عنوان گردیده و محور بحث آیه توحید است، چنین مى نماید که مراد از هدایت در جمله «إن هدى الله» توحید و یکتاپرستى باشد.
۲۲- پیامبر (ص) موظف به مقابله مناسب با تهاجم تبلیغاتى کافران است. (قل أندعوا ... قل إن هدى الله هو الهدى) «قل» خطاب به پیامبر (ص) است. تکرار آن در آیه بیان اهمیت این مفاهیم در برابر القائات و اندیشه هایى است که کافران آن را مطرح مى ساختند.
۲۳- آدمى وظیفه دار تسلیم در برابر پرودگار جهان است. (و أمرنا لنسلم لرب العلمین) چنانکه جمعى از اهل ادب (مانند کسائى و فراء) گفته اند، لام پس از ماده «أمر» حرف مصدرى است به معنى «ان». بنابراین فعل «نسلم» به تأویل مصدر رفته است و مفعول دوم براى «أمرنا» محسوب مى گردد.
۲۴- خداوند رشد دهنده تمامى جهانیان است. (لرب العلمین)
۲۵- تسلیم شدن در برابر خداوند، قرار گرفتن در بستر رشد و کمال جهان هستى است. (و أمرنا لنسلم لرب العلمین)
۲۶- توحید و اعتقاد به آن راه تسلیم شدن در برابر پروردگار جهان است. (و أمرنا لنسلم لرب العلمین) جمله «لنسلم» مفعول لاجله براى «أمرنا» و مفعول دوم آن به قرینه قسمتهاى قبلى آیه «التوحید» است. لذا معنى آیه چنین مى شود: ما فرمان به توحید یافتیم، به جهت آنکه در برابر پروردگار جهان تسلیم شویم.
موضوعات مرتبط
- آرامش: فاقدان آرامش ۱۵
- آفرینش: تکامل آفرینش ۲۵ ; رشد آفرینش ۲۵
- ارتجاع: حرکت ارتجاعى ۱۱
- ارتداد: آثار ارتداد ۱۱، ۱۳، ۱۶ ; عوامل ارتداد ۱۰
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۰
- انسان: غرایز انسان ۶، ۸ ; مسؤولیت انسان ۲۳ ; منفعتطلبى انسان ۶، ۸
- بتپرستى: در دوران مقارن بعثت ۹ ; بیخمنطقى بتپرستى ۳ ; تبلیغ بتپرستى ۱۰
- بتها: عجز بتها ۳
- تبلیغ: روش تبلیغ ۶، ۷، ۸
- تحیّر: زمینه تحیّر ۱۶ ; زمینه نجات از تحیّر ۱۷
- تسلیم: آثار تسلیم به خدا ۲۵ ; تسلیم به خدا ۲۳، ۲۶
- تشبیهات: تشبیه به جنخزده ۱۴ ; تشبیه به سرگردان ۱۹ ; تشبیه به مجنون ۱۳
- تعلیم: پرسش در تعلیم ۷
- توحید: آثار توحید ۱۷، ۲۶ ; اهمیت توحید ۱۲ ; توحید عبادى ۵، ۲۱ ; هدایت به توحید ۱۲
- تهاجم تبلیغى: مبارزه با تهاجم تبلیغى ۲۲
- جنیان: نقش جنیان ۱۳
- خدا: اختصاصات خدا ۵ ; افعال خدا ۲۴ ; قدرت خدا ۵ ; هدایت خدا ۱۲، ۲۰، ۲۱
- رشد: زمینه رشد ۲۵ ; منشأ رشد ۲۴ ; موانع رشد ۱۱
- زیان: منشأ زیان ۵
- سرگردانى: در بیابان ۱۹
- شرک: آثار شرک ۱۶ ; تبلیغ شرک ۱۰ ; دعوت به شرک ۱۸ ; شرک در دوران مقارن بعثت ۹
- شیاطین: اضلال شیاطین ۱۹ ; نقش شیاطین ۱۳، ۱۹
- عبادت: بیخثمر ۱
- عقل: عوامل زوال عقل ۱۳
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱۳، ۱۴، ۱۹ ; ویژگى قرآن ۶
- کافران: مبارزه با کافران ۲۲
- گرایشها: گرایش به شرک ۱۱
- محمّد (ص): مسؤولیت محمّد (ص) ۲۲
- مرتد: تحیّر مرتد ۱۴، ۱۵، ۱۸ ; جنون مرتد ۱۳ ; جنخزدگى مرتد ۱۴ ; دعوت از مرتد ۱۹ ; دلهره مرتد ۱۵ ; سرگردانى مرتد ۱۳، ۱۹
- مشرکان: بینش مشرکان ۱۸ ; تبلیغ مشرکان صدر اسلام ۱۰ ; دعوت مشرکان ۱۸ ; مشرکان صدر اسلام و مسلمانان ۱۰
- معبود راستین: ضرررسانى معبود راستین۴ ; قدرت معبود راستین ۴ ; ملاک معبود راستین ۴ ; نفعرسانى معبود راستین ۴
- معبودان باطل: بیخثمرى معبودان باطل ۱ ; ترک عبادت معبودان باطل ۲ ; عبادت معبودان باطل ۱
- منفعت: منشأ منفعت ۵
- موجودات: مربّى موجودات ۲۴
- موحّدان: هدایت موحّدان ۱۲
- وجدان: قضاوت وجدان ۷
- هدایت: دعوت به هدایت ۱۹ ; هدایت راستین ۲۰