روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۳۴

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ

احمد بن ادريس عن محمد بن عبد الجبار عن صفوان بن يحيي قال :

سَأَلَنِي‏ أَبُو قُرَّةَ اَلْمُحَدِّثُ‏ أَنْ أُدْخِلَهُ عَلَى‏ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا ع‏ فَاسْتَأْذَنْتُهُ فَأَذِنَ لِي فَدَخَلَ فَسَأَلَهُ عَنِ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ‏ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَ فَتُقِرُّ أَنَّ اَللَّهَ مَحْمُولٌ‏ فَقَالَ‏ أَبُو اَلْحَسَنِ ع‏ كُلُّ مَحْمُولٍ مَفْعُولٌ بِهِ‏ مُضَافٌ إِلَى غَيْرِهِ‏ مُحْتَاجٌ‏ وَ اَلْمَحْمُولُ‏ اِسْمُ نَقْصٍ‏ فِي اَللَّفْظِ وَ اَلْحَامِلُ فَاعِلٌ وَ هُوَ فِي اَللَّفْظِ مِدْحَةٌ وَ كَذَلِكَ قَوْلُ اَلْقَائِلِ فَوْقَ‏ وَ تَحْتَ وَ أَعْلَى وَ أَسْفَلَ‏ وَ قَدْ قَالَ اَللَّهُ‏ وَ لِلََّهِ اَلْأَسْمََاءُ اَلْحُسْنى‏ََ فَادْعُوهُ بِهََا وَ لَمْ يَقُلْ فِي كُتُبِهِ إِنَّهُ اَلْمَحْمُولُ‏ بَلْ قَالَ إِنَّهُ اَلْحَامِلُ فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ وَ اَلْمُمْسِكُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ أَنْ تَزُولاَ وَ اَلْمَحْمُولُ مَا سِوَى اَللَّهِ‏ وَ لَمْ يُسْمَعْ أَحَدٌ آمَنَ بِاللَّهِ وَ عَظَمَتِهِ قَطُّ قَالَ فِي دُعَائِهِ يَا مَحْمُولُ‏ قَالَ‏ أَبُو قُرَّةَ فَإِنَّهُ قَالَ‏ وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمََانِيَةٌ وَ قَالَ‏ اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ اَلْعَرْشَ‏ فَقَالَ‏ أَبُو اَلْحَسَنِ ع‏ اَلْعَرْشُ لَيْسَ هُوَ اَللَّهَ وَ اَلْعَرْشُ اِسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ وَ عَرْشٍ فِيهِ كُلُّ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ أَضَافَ اَلْحَمْلَ إِلَى غَيْرِهِ‏ خَلْقٍ‏ مِنْ خَلْقِهِ‏ لِأَنَّهُ اِسْتَعْبَدَ خَلْقَهُ بِحَمْلِ عَرْشِهِ وَ هُمْ حَمَلَةُ عِلْمِهِ‏ وَ خَلْقاً يُسَبِّحُونَ حَوْلَ عَرْشِهِ‏ وَ هُمْ يَعْمَلُونَ بِعِلْمِهِ‏ وَ مَلاَئِكَةً يَكْتُبُونَ أَعْمَالَ عِبَادِهِ‏ وَ اِسْتَعْبَدَ أَهْلَ اَلْأَرْضِ بِالطَّوَافِ حَوْلَ بَيْتِهِ‏ وَ اَللَّهُ‏ عَلَى اَلْعَرْشِ‏ اِسْتَوى‏ََ كَمَا قَالَ‏ وَ اَلْعَرْشُ وَ مَنْ يَحْمِلُهُ وَ مَنْ حَوْلَ اَلْعَرْشِ‏ وَ اَللَّهُ اَلْحَامِلُ لَهُمُ‏ اَلْحَافِظُ لَهُمُ‏ اَلْمُمْسِكُ‏ اَلْقَائِمُ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ‏ وَ فَوْقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لاَ يُقَالُ مَحْمُولٌ وَ لاَ أَسْفَلُ‏ قَوْلاً مُفْرَداً لاَ يُوصَلُ بِشَيْ‏ءٍ فَيَفْسُدُ اَللَّفْظُ وَ اَلْمَعْنَى‏ قَالَ‏ أَبُو قُرَّةَ فَتُكَذِّبُ‏ بِالرِّوَايَةِ اَلَّتِي جَاءَتْ أَنَّ اَللَّهَ إِذَا غَضِبَ إِنَّمَا يُعْرَفُ غَضَبُهُ أَنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ اَلْعَرْشَ يَجِدُونَ ثِقْلَهُ عَلَى كَوَاهِلِهِمْ‏ فَيَخِرُّونَ سُجَّداً فَإِذَا ذَهَبَ اَلْغَضَبُ خَفَ‏ وَ رَجَعُوا إِلَى مَوَاقِفِهِمْ‏ فَقَالَ‏ أَبُو اَلْحَسَنِ ع‏ أَخْبِرْنِي عَنِ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُنْذُ لَعَنَ‏ إِبْلِيسَ‏ إِلَى يَوْمِكَ هَذَا هُوَ غَضْبَانُ عَلَيْهِ فَمَتَى رَضِيَ‏ وَ هُوَ فِي صِفَتِكَ‏ لَمْ يَزَلْ غَضْبَانَ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ عَلَى أَتْبَاعِهِ‏ كَيْفَ تَجْتَرِئُ‏ أَنْ تَصِفَ رَبَّكَ بِالتَّغْيِيرِ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ‏ وَ أَنَّهُ يَجْرِي عَلَيْهِ مَا يَجْرِي‏ عَلَى اَلْمَخْلُوقِينَ‏ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى‏ لَمْ يَزُلْ مَعَ اَلزَّائِلِينَ‏ وَ لَمْ يَتَغَيَّرْ مَعَ اَلْمُتَغَيِّرِينَ وَ لَمْ يَتَبَدَّلْ مَعَ اَلْمُتَبَدِّلِينَ‏ وَ مَنْ دُونَهُ فِي يَدِهِ‏ وَ تَدْبِيرِهِ‏ وَ كُلُّهُمْ إِلَيْهِ مُحْتَاجٌ‏ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَمَّنْ سِوَاهُ‏


الکافی جلد ۱ ش ۳۳۳ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۳۳۵
روایت شده از : امام رضا عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب التوحيد
عنوان : حدیث امام رضا (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ التَّوْحِيدِ‏ بَابُ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِي‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۷۵

صفوان بن يحيى گويد: ابو قره محدث از من خواهش كرد او را خدمت امام رضا (ع) ببرم، اجازه خواستم و به من اجازه داد، خدمت آن حضرت رسيد و از مسائل حلال و حرام پرسيد و سپس گفت: س- شما اعتراف داريد كه خدا محمول است؟ ج- هر چه محمول باشد فعلى بر او واقع شده كه نسبت به ديگرى دارد و نيازمند باشد، محمول در تعبير دلالت بر نقص دارد و حامل به معنى فاعل حمل است و دلالت بر مدح دارد و همچنين است كلماتى كه گويند: بالا، پائين، اعلى و اسفل كه بالا و اعلى دلالت بر مدح دارد و پائين و اسفل دلالت بر نقص دارند، خدا فرموده است (۱۱۰ سوره ۱۷): «براى خدا نامهاى نيكى است او را بدان نامها بخوانيد و نام بريد» و در كتب خود از خود به لفظ محمول تعبير نكرده بلكه خود را حامل خوانده زيرا او است حامل در صحرا و دريا و نگهدار آسمان‏ها و زمين از اينكه از جا در روند، در آيه (۷۰ سوره ۱۸) فرمايد: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ- ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنها را در صحرا و دريا حمل كرديم» و در (۴۱ سوره ۳۵) فرمايد: «او است كه آسمانها و زمين را نگهدارد كه از ميان بروند و از جا كنده شوند» محمول همان چيز است كه جز خدا است، از كسى كه ايمان به خدا و عظمت او دارد شنيده نشده كه در دعاى خود گفته باشد: يا محمول. س- خدا خودش فرموده (۱۷ سوره ۳۶): «و حمل مى‏كند عرش پروردگارت را در اين روز هشت كس» و فرموده است (۷ سوره ۴۰): «آن كسانى كه حمل كنند عرش را». ج- در اين آيات مى‏گويد: عرش خدا را حمل مى‏كنند، عرش كه خدا نيست، محمول بودن عرش دليل بر محمول بودن خدا نيست، عرش تعبير از علم و قدرت است و عرشى است كه در آن هر چيز هست، سپس حمل را به ديگرى نسبت داده كه مخلوق او است، زيرا بوسيله حمل عرش، بندگان خود را به پرستش واداشته و آنها حاملان علم او باشند و خلقى هستند كه گرد عرش او تسبيح گويند و به علم او كار كنند و فرشته‏هائى هم باشند كه كردار بندگان را نويسند، مردم زمين را هم بوسيله طواف گرد خانه خود به پرستش گرفت و خدا بر عرش استوار است چنانچه خود فرموده، يعنى بر آن مستولى است و نسبت به همه يكسان است و عرش و حاملان عرش و اطرافيان عرش همه را خدا در قبضه خود دارد و نگه مى‏دارد و حفظ مى‏كند و پاينده است بر هر نفسى، برتر از هر چيز است و مسلط بر هر چيز است، در باره او نتوان گفت: محمول است و نه اسفل است، گفتارى است نامناسب وابسته به منطق و دليلى نيست و هم لفظ فاسد باشد و هم معنى. س- شما آن روايت را دروغ مى‏دانيد كه مى‏گويد: چون‏ خدا خشم گيرد نشانه‏اش اين است كه فرشتگانى كه عرش را به دوش دارند سنگينى آن را بر دوش خود دريابند و روى نياز به خاك گذارند و سجده كنند، و چون خشم خدا برود عرش سبك گردد و به جايگاه خود برگردند. ج- از آن وقت كه خداى تعالى ابليس را لعن كرد تا امروز بر او در خشم است، بگو به من چه وقت از او خشنود شده است، خدا در همين وضعى است كه تو توصيف كردى هميشه بر او خشمناك است و هم بر دوستان و پيروان او، چطور دليرى مى‏كنى كه پروردگار خود را به ديگر گونى از حالى به حالى متصف سازى و بگوئى آنچه بر مخلوق رخ مى‏دهد بر او هم رخ مى‏دهد، منزه باد و برتر، او هميشه با هر چه نابود شده است برجا بوده و با هر چه دستخوش تغيير شده دگرگونى نداشته و به همراه آنچه تبديل شود تبديلى نپذيرد هر چه جز او است در قبضه او و زير سرپرستى و تدبير او است، همه‏شان بدو نياز دارند و او از هر كسى جز خودش بى‏نياز است.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۷۷

ابو قرة محدث بر حضرت امام رضا (ع) وارد شد و از مسائل حلال و حرام پرسيد، سپس عرضكرد: شما قبول داريد كه خدا محمولست؟ حضرت فرمود: هر محمولى فعلى بر او واقع شده كه بديگرى نسبت دارد (و آن فعل حمل است كه بحامل نسبت دارد) و «محمول» اسمى است كه در تعبير دلالت بر نقص دارد و «حامل» فاعل است و در تعبير دلالت بر مدح دارد و همچنين است قول آنكه گويد: زبر، زير، بالا، پائين (كه زبر و بالا دلالت بر مدح دارد و زير و پائين دلالت بر نقص) و خدا فرموده است (۱۱۰ سوره ۱۷) «خدا را نامهاى نيكوست، او را بآنها بخوانيد» و در هيچ يك از كتب آسمانى خود نفرموده است كه او محمولست بلكه گفته است او حامل است در خشكى و دريا (فرزندان آدم را در آيه ۷۰ سوره ۱۸) و نگهدار آسمانها و زمين است از افتادن (در آيه ۴۱ سوره ۳۵) و غير خدا محمولست و هيچ گاه از كسى كه بخدا و عظمتش ايمان دارد شنيده نشده كه در دعاى خود گويد «يا محمول» ابو قرة گفت: خدا خود فرموده است: در آن روز عرش پروردگار ترا هشت نفر در بالايشان حمل كنند» و باز فرموده است (۷ سوره ۴۰) كسانى كه عرش را حمل ميكنند» حضرت ابو الحسن (ع) فرمود: عرش كه خدا نيست عرش نام علم و قدرتست و عرشى است كه همه چيز در او است (اشاره بمعنى اول و دوميست كه‏ در توضيح بيان كرديم) آنگاه فعل حمل را بغير خود كه مخلوقى از مخلوقاتش باشد نسبت داده است بدين جهت كه از آن مخلوق بسبب حمل عرشش عبادت خواسته است، حاملان عرش حاملان علم خدايند و مخلوقى هستند كه گرد عرش او تسبيح گويند و بعلم او كار كنند و فرشتگانى هستند كه كردارهاى بندگانش را نويسند و از اهل زمين بسبب طواف گرد خانه خويش عبادت خواسته است (پس از هر مخلوقى بنوعى خاص عبادت خواسته است) و خدا بر عرش تسلط دارد چنانچه فرمود (و در باب سابق بيان شد) و عرش و آنها كه حملش كنند و آنها كه گردش باشند (همگى نسبت بخدا محمولند) و خدا حامل آنها و حافظ آنها و نگهدارنده آنهاست و بپادارنده هر جان و بالاى هر چيز و بر همه چيز است و نسبت بخدا كلمه محمول و اسفل بتنهائى بدون اينكه بكلمه ديگرى بچسبد نبايد گفت تا لفظ و معنى خراب شود (زيرا اسماء خداى تعالى توقيفى است «و محمول و اسفل» علاوه بر اينكه دلالت بر نقص و احتياج دارد در هيچ دعائى نسبت بخدا گفته نشده است ولى جايز است بكلمه ديگر بچسبد و مثلا گفته شود عرش خدا محمولست زمين خدا اسفل آسمانست) ابو قرة گفت: شما آن روايت را تكذيب ميكنيد كه ميگويد: چون خدا خشم كند، فرشتگانى كه عرش را حمل ميكنند از سنگينى دوش خود خشم او را دريابند و بسجده در افتند و چون خشم خدا برود دوش آنها سبك شود و بجايگاه خويش (حالت اوليه) برگردند، حضرت فرمود: بمن بگو از زمانى كه خدا شيطان را لعنت كرده و بر او خشمگين شده است تا امروز كى از او خشنود گشته است طبق بيان تو كه خدا هميشه بر شيطان و دوستان و پيروانش خشمگين است (پس بايد از آن زمان تا حال حاملان عرش در سجود باشند، بعلاوه) چگونه جرأت ميكنى كه پروردگار ترا بدگرگونشدن از حالى بحالى نسبت دهى و بگوئى آنچه بر مخلوق وارد مى‏شود بر او هم وارد شود، او منزه است. متعالى‏ست، پا برجاست همراه نابودشوندگان، بى‏دگرگونيست همراه دگرگونان، بى‏عوض‏شدنست همراه عوض‏شوندگان، هر چيز جز او در قبضه او و تحت تدبير اوست و همگى باو محتاج و او از غير خود بى‏نياز است.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۴۱۳

احمد بن ادريس، از محمد بن عبدالجبّار، از صفوان بن يحيى روايت كرده است كه گفت: ابو قُرّه محدث از من خواهش كرد كه او را به خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام برم. پس، از آن حضرت اذن خواستم و مرا اذن داد، بعد از آن، ابو قُرّه به خدمت آن حضرت رسيد و از آن حضرت از حلال و حرام خدا پرسيد. بعد از آن، به آن حضرت عرض كرد كه: آيا اقرار و اعتراف دارى به اين‏كه خدا محمول است؟ (كه او را برداشته‏اند). امام رضا عليه السلام فرمود كه: «هر محمولى، مفعول به است (كه با او كارى شده) و منسوب است به سوى غير خود (كه عبارت است از حامل كه فاعل اين فعل است) و به اين غير محتاج است (چه فعل، بدون فاعل محال و ممتنع است) و محمول- چون اسم مفعول است- اسمى است كه دلالت مى‏كند بر نقصان، به حسب ظاهر مفهوم لفظ و صريح منطوق آن و حامل، فاعل است و آن، در لفظ مدح و ثنا است، و همچنين است گفتار قائل كه مى‏گويد: بالا و زير و بالاتر و پايين‏تر (چه اول و سوم، دلالت مى‏كند بر مدح و دوم و چهارم بر مذمت) و خداى تعالى فرموده است كه: خدا را نام‏هاى نيكوتر است، پس او را با آن نام‏ها بخوانيد «۳» و در كتاب‏هاى خود نفرموده كه خدا محمول است، بلكه فرموده كه: آن جناب حامل و بردارنده است در بيابان و دريا (چنانچه در سوره بنى اسرائيل تصريح به آن فرموده). و آسمان‏ها و زمين را از زوال و نيستى نگاه مى‏دارد «۴» و آنچه غير خدا باشد، محمول است، و هرگز نشنيده از كسى كه به خدا و عظمت او ايمان آورده باشد، كه در دعاى خويش در نداى خدا، گفته باشد __________________________________________________

(۳). در متن حديث به آيه ۱۸۰ سوره اعراف استشهاد شده كه مى‏فرمايد: «وَلِلَّهِ الأْسْمَآءُ الْحُسْنَى‏ فَادْعُوهُ بِهَا ...».
(۴). مقصود مترجم، آيه ۴۱ سوره فاطر است «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّموَ تِ وَ الْأَرْضَ» و در سوره بنى‏اسرائيل (اسرا) چنين‏آيه‏اى نيست.

كه: اى محمول». ابوُقرّه عرض كرد كه: خدا فرموده است كه: «وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ» «۱» و فرموده كه: «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» «۲»، يعنى: «آنان كه عرش را بر مى‏دارند». حضرت فرمود كه:

«عرش، خدا نيست كه برداشتن آن، برداشتن خدا باشد؛ بلكه عرش، علم و اسم و قدرت است، و هر چيزى در عرش است. بعد از آن حمل را به غير خويش نسبت داده و آن خلقى است از خلائق كه آنها را خلق فرموده؛ زيرا كه آن جناب از خلق خويش طلب بندگى فرموده به برداشتن عرش خود، و ايشان، حاملان علم خدايند و عبادت خلقى ديگر را از اين قرار داده كه تنزيه خدا كنند، و او را به پاكيزگى ياد نمايند در گرداگرد عرش آن جناب. و ايشان، به مقتضاى علم او عمل مى‏كنند و از آن در نمى‏گذرند. و عبادت بعضى از فرشتگان را نوشتن كردار بندگان خويش قرار داده (كه آنها را مى‏نويسند) و از اهل زمين طلب بندگى فرموده، به اين‏كه در گرداگرد خانه او (كه خانه كعبه است)، طواف كنند و خدا بر عرش استوا دارد (كه همه چيز نسبت به او برابر است) چنانچه فرموده (و آيه و شرح آن گذشت) و عرش و هر كه آن را بر مى‏دارد، و هر كه گرداگرد عرش است، همه نسبت به خدا برابرند و تفاوتى ندارند، و خدا حامل ايشان است و ايشان را محافظت مى‏نمايد و نگاه مى‏دارد، و بر هر نفسى نگهبان است و در بالاى هر چيزى و بر هر چيزى بلندى دارد، و كسى نمى‏گويد كه خدا، محمول و پايين‏تر است؛ گفتنى تنها كه به چيزى وصل و پيوند نشود، و به آن سبب لفظ و معنى فاسد گردد».
(و بنا براين معنى، بايد كه با پيوند به قرينه صارفه از ظاهر لفظ يا غير آن، آنچه به آن وصل شود، اطلاق محمول و اسفل بر خدا روا باشد، و تأملى در جواز آن است و مى‏تواند كه معنى اين باشد كه: اطلاق اين دو لفظ بر او نمى‏شود، و همه كس به اين قائل‏اند، و در اين مسأله يك قول بيش نيست و نبايد كه اين قول را وصل كنند به چيزى كه إشعار به خلاف داشته باشد؛ مثل آن‏كه كسى بگويد كه خدا در نزد مجسمه، محمول است).

ابوقُرّه عرض كرد كه: پس تكذيب مى‏كنى و دروغ مى‏دانى آن روايتى را كه وارد شده است كه چون خدا به غضب آيد، غضبش معلوم مى‏شود، و نشانه‏اش آن است كه فرشتگانى كه‏ __________________________________________________

(۱). حاقه، ۱۷.
(۲). غافر، ۷.
                    

عرش را بر مى‏دارند، سنگينى آن را بر دوش‏هاى خويش مى‏يابند، پس بر رو در مى‏افتند، در حالتى كه سجده كنندگان، و چون غضب خدا بر طرف شود، عرش سبك گردد، و فرشتگان برگردند به جاى خود كه در آن مى‏ايستند. حضرت على عليه السلام فرمود كه: «مرا خبر ده از خداى تعالى كه از آن زمان كه شيطان را لعنت فرمود تا امروز كه تو در آنى، بر او غضبناك است. پس در چه زمان از او راضى و خشنود گرديد و حال آن‏كه آن جناب، بنا بر آنچه تو را وصف مى‏كنى، هميشه غضبناك بوده بر آن ملعون و بر دوستان و پيروان او، چگونه جرأت مى‏نمايى كه وصف كنى پروردگار خويش را به تغيّر از حالتى به حالتى ديگر، و آن‏كه بر او جارى شود آنچه بر آفريدگان جارى مى‏شود؟ آن جناب پاك و منزه است و برتر از آنچه تو مى‏گويى. خدا با زايل شوندگان، زايل نمى‏شود و نيست و نابود نمى‏گردد، و به آنها كه متغير مى‏شوند، متغير نخواهد شد، و با آنان كه تبدل در ايشان به هم مى‏رسد، متبدل نمى‏شود، و هر كه غير از اوست و در دست او و در تدبير اوست كه آنچه خواهد و بايد، با ايشان مى‏كند و همه ايشان به سوى او محتاج‏اند و آن جناب از هر كه غير او باشد، بى‏نياز است».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)