الحجرات ١١
ترجمه
الحجرات ١٠ | آیه ١١ | الحجرات ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا یَسْخَرْ»: مسخره نکند. مورد استهزاء قرار ندهد. «لا تَلْمِزُوا»: طعنه نزنید. عیبجوئی نکنید (نگا: توبه / و ). «لا تَنَابَزُوا»: ملقب به القاب قبیح و ناپسند مکنید. ذکر (القاب) بعد از چنین فعلی، برای تأکید است؛ همان گونه که واژه (جَناحَیْهِ) در (انعام / ) چنین است. «الاِسْمُ»: نام. یاد کردن (نگا: قاسمی). صفت (نگا: المصحف المیسر). «الْفُسُوقُ»: (نگا: بقره / و حجرات / . «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِیمَانِ»: چه بد است کسی را فاسق یا کافر نامید و او مؤمن باشد. برای مسلمانان چه بد است، بعد از ایمان آوردن، از یکدیگر به بدی یاد کنند، و بجای ذکر خیر، ذکر شر کنند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۱ - ۱۸ سوره حجرات
- نهى از مسخره كردن يكديگر و عيبجويى و بد زبانى كردن
- معناى جمله : ((بئس الاسم الفسوق ))
- مقصود از ((اجتناب از ظن )) و مفاد قيد ((كثيرا)) در آيه : ((يا ايها الذين امنوا اجتنبواكثيرا من الظن ...))
- نهى از تجسس عيوب ديگران و از غيبت كردن و بيان مفسده غيبت و تجسس (و لا تجسسوا و لايغتب بعضكم بعضا...)
- غيبت عامل مؤ ثر در سقوط منزلت و هويت اجتماعى انسان
- مثالى گويا براى روشن شدن زشتى حقيقت چيست
- توبه عامل آمرزش گناهان ياد شده و بلكه مطلق گناهان است
- معانى مختلفى كه براى ((شعوب )) و ((قبائل )) گفته شده است
- توضيح اينكه تقوا تنها كرامت و امتياز حقيقى است (ان اكرمكم عند الله اتقيكم )
- تقوى يك مزيت واقعى و حقيقت است نه آن مزايائى كه انسانها براى خود مايه كرامت وشرف قرار داده اند
- معناى اينكه فرمود: به اعراب بگو ايمان نياورده ايد بلكه بگوييد اسلام آورده ايم
- مؤ منان واقعى اين چنين هستند
- ايمان ثابت و مستقر و جهاد با مال و جان از صفات مؤ منان واقعى است
- رواياتى در مورد نهى از مسخره كردن يكديگر، بد زبانى و تنابز به القاب ، غيبت وسوء ظن ، در ذيل آيات مربوطه گذشته
- دو روايت در شاءن نزول آيه ((اءيحب اءحدكم اءنياءكل ...))
- كلام معصومين عليه السلام در حسن ظن به برادر مسلمان وحمل كار او بر صحت
- چند روايت دال بر اينكه غيبت از زنا شديدتر است
- رواياتى درباره اينكه تنها ملاك فضيلت تقوا است
- رواياتى در خصوص فرق بين اسلام و ايمان
نکات آیه
۱ - نهى الهى، از اقدام اهل ایمان به استهزا و تمسخر یکدیگر (یأیّها الذین ءامنوا لایسخر قوم من قوم)
۲ - شأن مؤمنان، به دور از تمسخر و استهزاى یکدیگر (یأیّها الذین ءامنوا لایسخر قوم من قوم) وصف ایمان در «یا أیّها الذین آمنوا» مى رساند که ایمان با استهزاگرى سازگار نیست.
۳ - صلح و صفاى اجتماعى، در گرو پرهیز اعضاى جامعه از استهزا، عیب جویى و نسبت دادن عناوین زشت به یکدیگر (إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم ... لایسخر قوم من قوم ... و لا تلمزوا أنفسکم و لا تنابزوا بالألقب )
۴ - وسیله تمسخر قرار دادن مشخصات جسمى و اخلاقى هر قوم، کارى نکوهیده و مورد نهى الهى است. * (لایسخر قوم من قوم) احتمال مى رود واژه «قوماً»، اشاره به عیب جویى هاى گروهى باشد که معمولاً طایفه اى براى طایفه دیگر، شهرى براى شهر دیگر و نژادى براى نژاد دیگر معمول مى دارند.
۵ - توجه به ارزش هاى نهفته در وجود مؤمنان، مانع حقیر شمردن و استهزاى آنان (لایسخر قوم من قوم عسى أن یکونوا خیرًا منهم)
۶ - خود برتر بینى و غرور، ریشه استهزاگرى نسبت به دیگران (عسى أن یکونوا خیرًا منهم) خداوند براى باز داشتن مؤمنان از تمسخر یکدیگر، آنان را به این حقیقت توجه داده است که در مورد هر مؤمن، این احتمال را بدهند که او داراى ارزش هایى برتر از ایشان است. از این نکته استفاده مى شود که ریشه تمسخر، نادیده گرفتن ارزش دیگران و خودبرتربینى است.
۷ - ارزش ها و ضوابط اخلاقى، عام و فراگیر نسبت به زنان و مردان (لایسخر قوم من قوم ... و لا نساء من نساء) واژه «قوم»، نزد برخى اهل لغت تنها شامل مردان است و برخى دیگر آن را شامل مرد و زن مى دانند. در دیدگاه دوم، مجزّا آمدن «و لا نساء»، در واقع تأکیدى است بر این که زنان نیز چون مردان، در ارزش ها و تکالیف اخلاقى سهیم اند.
۸ - زنان بیش از مردان، در معرض ابتلا به خودبینى و استهزاى دیگران * (و لا نساء من نساء) برداشت بالا بدان احتمال است که مجزا آمدن «و لا نساء...» در قبال «قوم من قوم»، از باب ذکر خاص بعد از عام باشد.
۹ - زنان، همچون مردان، داراى نقش در سلامت معنوى یا بیمارى اخلاقى جامعه (و لا نساء من نساء) از ارتباط این آیه با آیه قبل، استفاده مى شود که براى حفظ برادرى اجتماعى و حاکمیت رحمت بر کل جامعه، زنان و مردان سهمى همسان دارند. پس همچنان که مردان باید از استهزا بپرهیزند، زنان نیز مکلف اند.
۱۰ - ممنوعیت طعنه زدن به دیگران و عیب جویى از ایشان (و لا تلمزوا أنفسکم) «لمز» (مصدر «تلمزوا») به معناى عیب جویى کردن است.
۱۱ - مؤمنان، همچون اعضاى یک پیکر، برخوردار از روحى یگانه (نفسى واحد) (و لا تلمزوا أنفسکم) در آیه به جاى آن که گفته شود: «لاتلمزوا المؤمنین»، آمده است: «لاتلمزوا أنفسکم». از این تفاوت تعبیر معلوم مى شود که مؤمنان «نفس» یکدیگر شمرده مى شوند.
۱۲ - لطمه زدن به شخصیت دیگر مؤمنان، در حقیقت لطمه زدن به خویشتن است. (و لا تلمزوا أنفسکم) با توجه به این که در آیه قبل، خداوند همه مؤمنان را برادر یکدیگر و عضو یک خانواده معرفى کرده است; دراین آیه از یک سو به مؤمنان تذکر داده است که براى دیگرمؤمنان عیب نجویید و از سوى دیگر به آنان یادآور شده که در نظام واحد این خانواده، عیب گرفتن براى دیگرى، در حقیقت معیوب ساختن خویشتن است.
۱۳ - عیب جویى انسان از دیگران زمینه قرار گرفتن وى در معرض عیب جویى متقابل آنان* (و لا تلمزوا أنفسکم) چون عیب جویى از دیگران، باعث انگیزش آنان به اقدام متقابل مى شود; پس در حقیقت عیب جویى از دیگران، عیب جویى از خود است.
۱۴ - عیب جویى از غیر مؤمنان، فاقد حرمت* (یأیّها الذین ءامنوا ... و لا تلمزوا أنفسکم) تعبیر «أنفسکم»، ممکن است بیانگر این معنا باشد که مؤمنان نباید نسبت به خود مؤمنان، عیب جویى کنند; اما در مورد دیگران نهى متوجه آنان نیست.
۱۵ - لزوم پرهیز اهل ایمان، از بر چسب زدن و نسبت دادن القاب زشت به یکدیگر (و لا تنابزوا بالألقب) «تنابز»، در لغت به معناى لقب دادن به یکدیگر است و معمولاً در مورد القاب زشت به کار مى رود.
۱۶ - صلح، برادرى و صفاى اجتماعى، در گرو پرهیز اعضاى جامعه از استهزاگرى، عیب جویى و نسبت دادن عناوین زشت به یکدیگر (إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم ... لایسخر قوم من قوم ... و لا تلمزوا أنفسکم و لا تنابزوا بالألقب )
۱۷ - نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان، موجب فسق است. (بئس الاسم الفسوق بعد الإیمن) برداشت بالا بنا براین نکته است که تعبیر «بئس الاسم» نظر به شخصى داشته باشد که دیگران را با القاب زشت یاد مى کند; یعنى، این خصلت (تنابز به القاب)، سبب مى شود که انسان بد نام گردد و با نام «فاسق» از او یاد شود.
۱۸ - نسبت دادن اهل ایمان به فسق و نهادن القاب فاسقانه بر ایشان، عملى زشت و ناروا (و لا تنابزوا بالألقب بئس الاسم الفسوق بعد الإیمن) برداشت یاد شده بنابراین نکته است که «بئس الإسم ...» در مقام بیان مراد از «الألقاب» باشد; یعنى، القاب زشت عبارت است از نسبت دادن عناوین فاسقانه به کسانى که مؤمن اند.
۱۹ - قدم نهادن فرد به وادى ایمان، مایه برخوردارى او از حرمتى ویژه در نزد خداوند (بئس الاسم الفسوق بعد الإیمن) از این که خداوند از استهزا، طعن و بدگویى نسبت به مؤمنان به طور مجزا و مؤکد نهى کرده و آن را گناه و ظلم شمرده است; مقام و حرمت مؤمن نزد خداوند استفاده مى شود به خصوص واژه «بعد الإیمان» مى رساند که حضور در جرگه مؤمنان، فرد را در جایگاه محترمى قرار مى دهد.
۲۰ - استهزا، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان، گناه و نیازمند توبه است. (لایسخر قوم ... و لا تلمزوا ... و لا تنابزوا ... و من لم یتب ) بنابراین که «و من لم یتب» نظر داشته باشد به تمام محتواى آیه و نه صرف کسانى که لقب بد بر مؤمنان مى نهند، برداشت بالا استفاده مى شود.
۲۱ - توبه نکردن از استهزا، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان، باعث ورود حتمى فرد در زمره ظالمان (لایسخر قوم من قوم ... و من لم یتب فأولئک هم الظلمون)
۲۲ - لزوم پرهیز مؤمنان، از هر حرکت منفى و برهم زننده اخوت اجتماعى (إنّما المؤمنون إخوة ... لایسخر قوم من قوم ...و لاتلمزوا أنفسکم و لاتنابزوا) با الغاى خصوصیت از موارد سه گانه یاد شده در آیه، برداشت بالا استفاده مى شود.
۲۳ - هر حرکت منفى و تهدیدکننده اخوت اجتماعى مؤمنان، ظلم و ستم کارى است.* (إنّما المؤمنون إخوة ... و من لم یتب فأولئک هم الظلمون) برداشت یاد شده، بدان احتمال است که اطلاق گناه و ظلم بر استهزا و...، نه صرفاً به لحاظ احترام فردى مؤمن نباشد; بلکه به لحاظ خدشه دار شدن اخوت ایمانى جامعه نیز باشد.
موضوعات مرتبط
- احکام :۱۴
- اختلاف: اهمیت اجتناب از اختلاف ۲۲; ظلم اختلاف ۲۳
- استهزا: آثار اجتناب از استهزا ۳، ۱۶; توبه از استهزا ۲۱; سرزنش استهزا ۴; منشأ استهزا ۶; نهى از استهزا ۱، ۴
- ایمان: آثار ایمان ۱۹
- تکبر: آثار تکبر ۶
- توبه: آثار اجتناب از توبه ۲۱
- جامعه: عوامل مؤثر در سلامت جامعه ۹
- خدا: نواهى خدا ۱، ۴
- خود: تحقیر خود ۱۲
- ذکر: آثار ذکر فضایل مؤمنان ۵
- زن: تساوى زن و مرد ۷; زمینه استهزاگرى زن ۸; زمینه تکبر زن ۸; فضایل زن ۷; نقش اجتماعى زن ۹
- صلح: زمینه صلح ۳، ۱۶
- ظالمان :۲۱
- عمل: عمل ناپسند ۱۸
- عیبجویى: آثار اجتناب از عیبجویى ۳، ۱۶; آثار عیبجویى ۱۳; زمینه عیبجویى ۱۳; سرزنش عیبجویى ۴; ممنوعیت عیبجویى ۱۰; نهى از عیبجویى ۴
- فاسقان: جواز عیبجویى از فاسقان ۱۴
- فسق: عوامل فسق ۱۷
- لعن: ممنوعیت لعن ۱۰
- مؤمنان: آثار تحقیر مؤمنان ۱۲; اتحاد مؤمنان ۱۱; احترام مؤمنان ۱۹; تکلیف مؤمنان ۱، ۱۵، ۲۲; تنزیه مؤمنان ۲; توبه از استهزاى مؤمنان ۲۰; فضایل مؤمنان ۱۱; گناه استهزاى مؤمنان ۲۰; موانع استهزاى مؤمنان ۵; موانع تحقیر مؤمنان ۵; مؤمنان و استهزا ۲
- منابزه: آثار اجتناب از منابزه ۳، ۱۶; آثار منابزه ۱۷; اهمیت اجتناب از منابزه ۱۵; توبه از منابزه ۲۰، ۲۱; سرزنش منابزه ۱۸; گناه منابزه ۲۰