الكهف ٥٧
ترجمه
الكهف ٥٦ | آیه ٥٧ | الكهف ٥٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أکِنَّةً» و «أن یَفْقَهُوهُ» و «وَقْراً»: (نگا: أنعام / ، إسراء / ).
تفسیر
- آيات ۴۷ - ۵۹ سوره كهف
- جابجائى كوهها در قيامت كه به تعبيرهاى مختلفى در قرآن آمده است
- يادآورى قيام وعرضه گشتن مشركين وهمه مردم بر پروردگار، همراه با اعمالشان وديگرهيچ
- اشاره به چند نكته وخصوصيت درباره قيامت
- از ياد بردن قيامت سبب اصلى اعراض از هدايت وفساداعمال است
- ((وضع كتاب (( در قيامت ، كتابى كه هيچ صغيره وكبيره اى را فروگذار نكرده ومجرمان(چه مشرك وچه غير مشرك ) از آن بيمناكند
- تجسم گناهان كوچك وبزرگ ووحشت گنهكاران در قيامت
- مراد از ولايت شيطان در جمله : ((افتخذونه وذريته اولياء من دونى وهم لكم عدو((
- دوبرهان كه در آيه ((ما اشهد تهم خلق السموات والارض ...(( براى نفى ولايت ابليس وذرية اش اقامه شده است
- وجوه مختلف ديگرى كه مفسرين درباره معنى ومفاد آيه فوق گفته اند
- معناى اينكه فرمود: ((در قيامت ما بين مشركين وشركاءمحل هلاكت قرار داده ايم ((
- معناى جمله : ((وربك الغفور ذوالرحمة (( ومعنايى كه در سياق آيات تهديد افاده مى كند
- بحث روايتى
- (چند روايت در ذيل آيات گذشته )
نکات آیه
۱- روى گردانى از آیات پروردگار پس از تذکّر یافتن و آگاهى به آن، بزرگ ترین ظلم است. (و من أظلم ممّن ذکّر بأیت ربّه فأعرض عنها) «ذکر» یعنى، شناختى که در حافظه حاضر باشد (برگرفته شده از مفردات راغب).
۲- نیندیشیدن در آیات الهى (قرآن) و گذر کردن از آن بدون تأمل و اندیشه، ستم کارى است. (و من أظلم ممّن ذکّر بأیت ربّه فأعرض عنها) عطف «أعرض» به وسیله حرف «فاء» گویاى آن است که برخى، بدون تأمل و درنگ، پس از گوشزدشدن آیات الهى به آنان، از آن رومى گردانند و همین، موجب ورود آنان به زمره ستم کاران مى شود.
۳- بزرگ ترین ظلم ها و جنایت ها در تاریخ بشر، داراى ریشه در انکار آیات الهى و غفلت از کیفر اَعمال است. * (و من أظلم ممّن ذکّر بأیت ربّه فأعرض عنها و نسى ما قدّمت یداه) برداشت بالا، بنابراین احتمال است که منظور از ظلم در «من أظلم» صرفاً، ظلم به نفس نباشد، بلکه علاوه بر آن، شامل ظلم به غیر نیز بشود و جمله «نسى ما قدمت یداه» کنایه از عدم اعتقاد به کیفر کردار و بقاى عمل باشد.
۴- ربوبیّت الهى، مقتضى ارائه آیات، براى رشد و تعالى بشر است. (ذکّر بأیت ربّه)
۵- از یاد بردن اَعمال و دستاوردهاى ناروا و به فراموشى سپردن گناهان گذشته خود، بزرگ ترین ستم انسان بر خویش است. (و یجدل ... و من أظلم ... و نسى ما قدّمت یداه) «نسى ما قدّمت یداه» یعنى: «فراموش کرد کردار پیشین خود را.». مقصود از «ما» - به قرینه آیه قبل - جدال به باطل در برابر حق و استهزاى آیات الهى است.
۶- توجه همیشگى انسان به اَعمال گذشته خویش و نقد و بررسى آن ها، لازم است. (و من أظلم ممّن ... نسى ما قدّمت یداه)
۷- مؤمنانِ به آیات الهى، همواره، باید نگران اَعمال گذشته خود و درصدد جبران و اصلاح آن باشند. (و من أظلم ممّن ذکّر بأیت ربّه فأعرض عنها و نسى ما قدّمت یداه)
۸- اَعمال انسان، اختیارى وى و دستاورد خود او است. (ما قدّمت یداه)
۹- جدال به باطل در برابر حق و به استهزا گرفتن آیات الهى، زمینه ساز اِعراض از آن و بى اثر ماندن رهنمودهاى الهى است. (و یجدل الذین کفروا بالبطل لیدحضوا به الحقّ ... و من أظلم ممّن ذکّر بأیت ربّه فأعرض عنها) ارتباط آیه مورد بحث با آیه قبل را مى توان این چنین تصویر کرد که اِعراض کنندگان از آیات الهى، همان مجادلگرانى هستند که با جدال باطل و استهزاى آیات الهى، خود را از فیض آن محروم مى سازند.
۱۰- خداوند، به جهت محروم ساختن مخالفان قرآن از فهمیدن نکته هاى آن و گوش سپارى به آیات الهى، بر دل هایشان، حجاب هایى متعدد و در گوش هایشان، سنگینى، مى افکند. (إنّا جعلنا على قلوبهم أکنّة أن یفقهوه و فى ءاذانّهم وقرًا) «أکنّه» جمع «کِنان» به معناى «پرده و پوشش» است. «وَقر» به معناى «سنگینى» است. سنگینى در گوش، کنایه از دل ندادن به آیات الهى، و نشان دادن رفتارى شبیه کران، در آن است. ضمیر «یفقهوه» به «آیات» بازمى گردد که چون مراد از «آیات»، واژه «قرآن» است، ضمیر مذکر آمده است. و مراد از «أن یفقهوه»، «لئلایفقهوه» و یا «کراهة أن یفقهوه» است.
۱۱- برخى از مردم، در برابر آیات قرآن، مانند کسانى اند که گوش شان، سنگین، و فهم آن ها از کار افتاده است. (إنّا جعلنا على قلوبهم أکنّة أن یفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا) تعبیرهاى «على قلوبهم أکنّه» و «فى ءاذانهم وقراً» تعبیراتى کنایى هستند، نه این که واقعاً، گوش و قلب آن ها، خللى ظاهرى پیدا کرده باشد.
۱۲- محروم شدن از درک پیام هاى قرآن، کیفر بى اعتنایى به آیات خدا و فرو رفتن در غفلت از گناهان است. (ذکّر بأیت ربّه فأعرض عنها ... إنّا جعلنا على قلوبهم أکنّة أن یفقهوه)
۱۳- محروم شدن حقْ ناپذیران از گوش سپارى به آیات الهى و توجه به آن، بازتاب عملکرد خود آن ها است. (فأعرض عنها ... إنّا جعلنا ... فى ءاذانهم وقرًا)
۱۴- حقْ گریزىِ کافران و منکرانِ الهى، در حیطه قدرت خدا و وابسته به اراده او است. (إنّا جعلنا على قلوبهم أکنّة) تأکید خداوند - به وسیله «إنّا جعلنا...» - بر حاکمیّت و نقش خود، از آن جهت است که گمان نرود کفرِ کافران و منکرانِ آیات الهى، از قلمروِ قدرتِ الهى بیرون است و آنان تبدیل به قدرتى در برابر خدا شده اند.
۱۵- گوش، ابزار شناخت، و قلب و دل، جایگاه فهم است. (إنّا جعلنا على قلوبهم أکنّة أن یفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا)
۱۶- هدایت پذیرى کسانى که بر دل هایشان پرده افکنده شده و بر گوش هایشان سنگینى نشسته (محرومان از درک و فهم آیات الهى)، ناممکن است. (و إن تدعهم إلى الهدى فلن یهتدوا إذًا أبدًا) «لن» براى نفى همیشگى است که در آیه مورد بحث، با کلمه «أبداً» نیز بر آن تأکید مجدد شده است; یعنى، چنین افرادى، هرگز و هیچ گاه، هدایت نخواهند شد و باید از آنان مأیوس بود.
۱۷- دل و اندیشه برخى از انسان ها، حتى در برابر هدایت گرى شخص پیامبر(ص) نفوذناپذیر است. (و إن تدعهم إلى الهدى فلن یهتدوا إذًا أبدًا)
۱۸- سرسختى برخى از افراد در برابر حق، نباید مایه دل سردى و نگرانى پیشوایان و مبلّغان دین گردد. (و إن تدعهم إلى الهدى فلن یهتدوا إذًا أبدًا)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار استهزاى آیات خدا ۹; آثار تکذیب آیات خدا ۳; آثار محرومیت از درک آیات خدا ۱۶; شناخت آیات خدا ۱; ظلم اعراض از آیات خدا ۱; عوامل نزول آیات خدا ۴; فلسفه آیات خدا ۴; کیفر اعراض از آیات خدا ۱۲
- انسان: اختیار انسان ۸; عمل انسان ۸; عوامل تکامل انسان ها ۴
- تبلیغ: آسیب شناسى تبلیغ ۱۸
- تذکر: تذکر آیات خدا ۱
- تعقل: عدم تعقل در آیات خدا ۲
- حق: آثار عمل حق ناپذیران ۱۳; زمینه اعراض از حق ۹; سنگینى گوش حق ناپذیران ۱۳; نقش حق ناپذیران ۱۸
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۴; احاطه اراده خدا ۱۴; احاطه قدرت خدا ۱۴; زمینه بى تأثیرى هدایتهاى خدا ۹
- خود: اهمیت حسابرسى خود ۶; ظلم به خود ۵
- ذکر: اهمیت ذکر عمل ۶
- شناخت: ابزار شناخت ۱۵
- ظلم: بزرگترین ظلم ۱، ۵; مراتب ظلم ۱; منشأ بزرگترین ظلم ۳; موارد ظلم ۲
- عمل: آثار عمل ۱۳; اهمیت اصلاح عمل ۷; اهمیت حسابرسى عمل ۶; فراموشى عمل ناپسند ۵; نگرانى از عمل گذشته ۷
- غفلت: آثار غفلت از کیفر ۳
- فهم: جایگاه فهم ۱۵
- قرآن: حجاب قلب دشمنان قرآن ۱۰; سنگینى گوش دشمنان قرآن ۱۰; سنگینى گوش مکذبان قرآن ۱۱; عدم تعقل در قرآن ۲; عوامل محرومیت از فهم قرآن ۱۲
- قلب: آثار حجاب قلب ۱۶; نقش قلب ۱۵
- کافران: حق ناپذیرى کافران ۱۴
- گمراهان: هدایت ناپذیرى گمراهان ۱۷
- گناه: فراموشى گناه ۵; کیفر فراموشى گناه ۱۲
- گوش: آثار سنگینى گوش ۱۶; نقش گوش ۱۵
- مؤمنان: تکلیف مؤمنان ۷
- مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۱۸
- مجادله: آثار مجادله باطل ۹
- محمد(ص): آثار هدایتگرى محمد(ص) ۱۷
- هدایت: عوامل هدایت ناپذیرى ۱۶
- هدایت ناپذیران ۱۶، ۱۷: