يوسف ٤٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

و به آن یکی از آن دو نفر، که می‌دانست رهایی می‌یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند.

|و به يكى از آن دو كه مى‌دانست آزاد شدنى است گفت: مرا نزد صاحب خود ياد كن، ولى شيطان يادآورى او را در نزد صاحبش از خاطر وى برد، در نتيجه [يوسف‌] چند سالى در زندان ماند
و [يوسف‌] به آن كس از آن دو كه گمان مى‌كرد خلاص مى‌شود، گفت: «مرا نزد آقاى خود به ياد آور.» و[لى‌] شيطان، يادآورى به آقايش را از ياد او برد؛ در نتيجه، چند سالى در زندان ماند.
آن گاه از رفیقی که اهل نجاتش یافت درخواست کرد که مرا نزد خواجه خود یاد کن (باشد که چون بی‌تقصیرم بیند از زندانم برهاند) اما شیطان از خاطر آن یار زندانی برد که یوسف را نزد خواجه‌اش یاد کند، بدین سبب در زندان چندین سال محبوس بماند.
و به یکی از آن دو نفر که دانست آزاد می شود، گفت: مرا نزد سرور خود یاد کن. ولی شیطان یاد کردنِ از یوسف را نزد سرورش از یاد او برد؛ در نتیجه چند سالی در زندان ماند.
به يكى از آن دو كه مى‌دانست رها مى‌شود، گفت: مرا نزد مولاى خود ياد كن. اما شيطان از خاطرش زدود كه پيش مولايش از او ياد كند، و چند سال در زندان بماند.
و به یکی از آن دو که گمان می‌کرد رهایی یافتنی است، گفت مرا نزد سرورت یاد کن، آنگاه شیطان یاد سرورش را از خاطر او برد، لذا [یوسف‌] چند سال در زندان ماند
و به يكى از آن دو، كه دانست رها مى‌شود، گفت: مرا نزد خواجه خويش ياد كن ولى شيطان يادآورى خواجه‌اش را فراموشش ساخت پس [يوسف‌] سالى چند در زندان بماند.
(یوسف خطاب) به یکی از آن دو که می‌دانست آزاد می‌گردد گفت: مرا در پیش سرور خود (یعنی شاه مصر) یادآور شو (و شرح حال مرا بدو بگو. باشد که از زندان رهایم کند). امّا اهریمن آن را از یادش ببرد که در پیش سرورش بازگو کند. لذا یوسف چند سالی در زندان بماند.
و (یوسف) به آن کس از آن دو که گمان می‌کرد نجات‌یافتنی است، گفت: «مرا نزد آقای خود به یاد آور.» و (اما) شیطان، یادآوری به آقایش را از یادش برد (و) در نتیجه (یوسف) چند سالی در زندان بماند.
و گفت بدان که می‌پنداشتش نجات یابنده از آن دو یاد کن مرا نزد خداوند خویش پس فراموشش ساخت شیطان یادآوری خداوندش را پس ماند در زندان چند سال‌


يوسف ٤١ آیه ٤٢ يوسف ٤٣
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ظَنَّ»: یقین داشت (نگا: بقره / و حاقّه / ). «نَاجٍ»: رها. رستگار. «أَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ»: اهریمن یوسف را از یاد ساقی ببرد و او شرح حال یوسف را به شاه نگفت. ضمیر (ه) در فعل (أَنسَاهُ) به ساقی برمی‌گردد. به عبارت دیگر (ه) مفعول به اوّل، و (ذِکْرَ) مفعول‌به دوم است. ذکر این نکته نیز ضروری است که اهریمن جز وسوسه و اغفال، کاری نمی‌تواند بکند. با وسوسه‌های دائم خود، انسانها را به لذائذ و شهوات و کارهای بیهوده مشغول می‌دارد و چه بسا خدا و حقائق را از یاد آنان می‌برد (نگا: نحل / و ابراهیم / ، حجر / ). «لَبِثَ»: ماند. «بِضْعَ»: چند. عدد مبهمی میان سه تا نه است.


تفسیر

نکات آیه

۱- یوسف(ع) از هم بند خویش ، ساقى پادشاه ، خواست تا پس از رهایى ، داستان او را براى پادشاه بیان کند. (وقال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذکرنى عند ربک)

۲- پادشاه مصر در دیدگاه یوسف(ع) ، انسان ستمگرى نبود که نتوان به عدل و انصاف او امید داشت. (اذکرنى عند ربک) از اینکه یوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد که داستان مظلومیت او را نزد پادشاه بیان کند ، معلوم مى شود یوسف(ع) به دادخواهى وى امید داشته است.

۳- اعتقاد توحیدى با بهره جستن از اسباب ، تنافى ندارد. (قال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذکرنى عند ربک)

۴- جواز استمداد از کافران براى رهایى از مشکلات و تنگناها * (اذکرنى عند ربک) ظاهر این است که هم بند یوسف(ع) هنگام آزاد شدن از زندان موحد نشده و اظهار ایمان نکرده بود، و گرنه قرآن از آن یاد مى کرد. بنابراین وى به هنگامى که یوسف(ع) از او تقاضا کرد ، کافر بود.

۵- ساقى پادشاه به درستى تعبیر یوسف(ع) از رؤیاى خویش اعتماد کرد و به نجات خویش امیدوار گردید. (و قال للذى ظنّ أنه ناج منهما) ضمیر در «ظن» محتمل است به «الذى» باز گردد و محتمل است به یوسف(ع) ارجاع شود. برداشت فوق، بر اساس احتمال اول است. بر این مبنا مفاد جمله «قال للذى ...» چنین مى شود: یوسف(ع) به ساقى پادشاه - همان که به نجات خویش دل بسته بود و بدان امیدوار بود - گفت: مرا نزد مالکت یاد کن. قابل ذکر است که چون یوسف(ع) به نجات وى یقین داشت نه گمان، این احتمال قوى تر به نظر مى رسد.

۶- تعبیر یوسف(ع) از رؤیاى هم بند خویش ، تحقق یافت و او با رهایى از زندان ، به استخدام پادشاه درآمد. (فأنسیه الشیطن ذکر ربه) با توجه به اینکه ضمیر در «فأنساه» به «الذى» - که مراد از آن ساقى پادشاه است - باز مى گردد ، جمله «فأنساه الشیطان ذکر ربه» دلالت مى کند که وى از زندان آزاد و به دربار پادشاه راه یافت.

۷- هم بند نجات یافته یوسف(ع) از زندان ، غلام و برده پادشاه مصر بود. (اذکرنى عند ربک فأنسیه الشیطن ذکر ربه) «رب» در «عند ربک» به معناى مالک است و مراد از آن ، به دلیل آیات بعد (آیه ۴۳ و ۴۵- ) ، پادشاه مصر مى باشد.

۸- ساقى پادشاه پس از رهایى از زندان ، درخواست یوسف(ع) (یادآورى وضعیت او) را فراموش کرد. (فأنسیه الشیطن ذکر ربه) «انساء» (مصدر أنساه) یعنى به فراموشى انداختن. ضمیر در «أنساه» و «ربه» به «الذى» - که مراد از آن ساقى پادشاه است - برمى گردد. بر این اساس، جمله «فأنساه ...» چنین معنا مى شود: شیطان از خاطر ساقى زدود که داستان یوسف(ع) را نزد پادشاه یادآور شود.

۹- شیطان ، عامل فراموشى ساقى از یادآور شدن یوسف(ع) نزد پادشاه (فأنسیه الشیطن ذکر ربه)

۱۰- نقش مؤثر شیطان در فراموش کارى انسان (فأنسیه الشیطن ذکر ربه)

۱۱- شیطان ، براى باقى ماندن یوسف(ع) در زندان ، به دسیسه و شیطنت پرداخت. (فأنسیه الشیطن ذکر ربه فلبث فى السجن)

۱۲- خروج یوسف(ع) از زندان و رفع اتهام از او ، ناسازگار با اهداف شیطان (فأنسیه الشیطن ذکر ربه فلبث فى السجن بضع سنین)

۱۳- یوسف(ع) پس از آزادى ساقى پادشاه ، سالیانى دیگر ، گرفتار زندان بود. (فلبث فى السجن بضع سنین) «بضع» به معناى «چند» و کنایه از عددى مبهم بین ۳ تا ۱۰ مى باشد.

۱۴- پادشاه مصر در صورت آگاهى از وضعیت یوسف(ع) ، او را از زندان آزاد مى کرد. (فأنسیه الشیطن ذکر ربه فلبث فى السجن بضع سنین) «لبث» به معناى اقامت کردن (ماندگار شدن) است. برداشت فوق ، از تفریع جمله «لبث ...» بر جمله قبل معلوم مى شود ; یعنى ، شیطان ساقى پادشاه را به فراموشى انداخت و در نتیجه ، یوسف(ع) چند سال دیگر در زندان ماندگار شد.

روایات و احادیث

۱۵- «عن أبى عبدالله(ع):... [فى قول الله ]«قال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذکرنى عند ربک» قال: و لم یفزع یوسف فى حاله إلى الله فیدعوه فلذالک قال الله «فأنساه الشیطان ذکر ربه فلبث فى السجن بضع سنین»... ;[۱] از امام صادق(ع): ... [درباره سخن خدا ]«قال للذى ...اذکرنى عند ربک» روایت شده است که فرمود: یوسف در آن حال به خداوند پناه نبرد که او را بخواند. براى همین است که خدا فرمود: فأنساه الشیطان ذکر ربه ...».

۱۶- «عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله تعالى: «فلبث فى السجن بضع سنین» قال: سبع سنین ;[۲] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند که مى فرماید: «فلبث فى السجن بضع سنین» روایت شده که فرمود: [مراد از بضع سنین] هفت سال است».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۴
  • استمداد: استمداد از کافران ۴; استمداد جایز ۴
  • پادشاه مصر: پادشاه مصر و بى گناهى یوسف(ع) ۱۴; عدالت پادشاه مصر ۲; فراموشى ساقى پادشاه مصر ۸; منشأ فراموشى ساقى پادشاه مصر ۹
  • توحید: توحید و استمداد از عوامل طبیعى ۳
  • سختى: اهمیت نجات از سختى ۴
  • شیطان: شیطان و تبرئه یوسف(ع) ۱۲; شیطان و ساقى پادشاه مصر ۹; شیطان و نجات یوسف(ع) ۱۲; شیطنت شیطان ۱۱; نقش شیطان ۹، ۱۰
  • فراموشى: منشأ فراموشى ۱۰
  • یوسف(ع): استخدام همبند یوسف(ع) ۶; امیدوارى همبند یوسف(ع) ۵; امیدوارى یوسف(ع) ۲; بردگى همبند یوسف(ع) ۷; تحقق تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۵، ۶; تحقق رؤیاى همبند یوسف(ع) ۶; خواسته هاى یوسف(ع) ۱، ۸; فلسفه استمرار زندان یوسف(ع) ۱۵; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۱، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶; مدت زندان یوسف(ع) ۱۳، ۱۶;نجات همبند یوسف(ع) ۵، ۶; نجات یوسف(ع) از زندان ۱۲، ۱۴; یوسف(ع) در زندان ۱۱; یوسف(ع) و پادشاه مصر ۲; یوسف(ع) و ساقى پادشاه مصر ۱

منابع

  1. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۱۷۶، ح ۲۳ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۲۶، ح ۷۳.
  2. تفسیرعیاشى ، ج ۲ ، ص ۱۷۸ ، ح ۳۰ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۲۷ ، ح ۷۶.