النساء ١١٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۲۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

و کسی که خطا یا گناهی مرتکب شود، سپس بیگناهی را متهم سازد، بار بهتان و گناهِ آشکاری بر دوش گرفته است.


النساء ١١١ آیه ١١٢ النساء ١١٣
سوره : سوره النساء
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«خَطِیئَةً»: لغزش. گناه صغیره. «إِثْماً»: گناه کبیره. «یَرْمِ بِهِ»: بدان متّهم کند. به کاربردن ضمیر مفرد (هُ) به جای ضمیر مثنّی (هُما) به خاطر حرف (أَوْ) است که برای یکی از دو چیز به کار می‌رود. تقدیر چنین است: مَن یَکْسِبْ أَحَدَ هَذَیْنِ الشَّیْئَیْنِ. «بَرِیئاً»: بیگناه. «إِحْتَمَلَ»: بار گناهان را برداشته است. به گردن گرفته است. «بُهْتَاناً»: گناه زشتی که انجام آن خردمندان را مبهوت و متحیّر می‌کند. مراد سخن دروغی است که با آن عمل ناروائی را به دیگران نسبت دهند.


تفسیر

نکات آیه

۱- انتساب گناه خود به دیگران، دروغى شنیع و گناهى آشکار است. (و من یکسب خطیئة ... ثم یرم به بریاً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبیناً) نکره آوردن کلمه «بهتناً» و «اثماً»، براى اشاره به بزرگى آن دو گناه است. کلمه «بهتان»، به معناى دروغ بستن به دیگران است، به گونه اى که از شنیدن چنین دروغى مبهوت و متحیر مى شود.

روایات و احادیث

۲- متهم ساختن افراد بى گناه، دروغى بهت آور و گناهى آشکار است. (و من یکسب ... ثم یرم به بریاً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبیناً) برداشت فوق را فرمایش امام صادق (ع) تأیید مى کند که فرمود: ... فاما اذا قلت ما لیس فیه فذلک قول اللّه «فقد احتمل بهتاناً و اثما مبینا».[۱]

۳- ضرورت و اهمیت حفظ شخصیت افراد در جامعه (و من یکسب خطیئة أو اثماً ثم یرم به بریاً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبیناً) بزرگ شمردن گناه تهمت، دلالت بر این دارد که خداوند به طور مؤکد خواهان این است که شخصیت افراد همواره محفوظ بماند.

۴- تهمت به بى گناهان، گناهى واضح و آشکار (و من یکسب خطیئة أو اثماً ثم یرم به بریاً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبیناً)

موضوعات مرتبط

  • آبرو: اهمیّت حفظ آبرو ۳
  • تهمت: آثار تهمت ۱ ; سرزنش تهمت ۲ ; گناه تهمت ۱، ۲، ۴
  • دروغ: موارد دروغ ۱
  • شخصیت: اهمیّت حفظ شخصیت ۳
  • گناه: موارد گناه ۲، ۴

منابع

  1. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۷۵، ح ۲۷۰; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۴۹، ح ۵۵۶.