النساء ١١٣
کپی متن آیه |
---|
وَ لَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوکَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَکَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْکَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْکَ عَظِيماً |
ترجمه
النساء ١١٢ | آیه ١١٣ | النساء ١١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَهَمَّتْ»: قصد کرد. اراده نمود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: اين آيه درباره طائفه بنوابيرق نازل شده است.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً «113»
و اگر فضل و رحمت خداوند بر تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند كه تو را از مسير حقّ گمراه كنند، امّا جز خودشان را گمراه نمىكنند و به تو هيچ زيانى نمىزنند. و خداوند كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد، و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت. و فضل خداوند بر تو، بسى بزرگ بوده است.
نکته ها
ممكن است اين آيه، همانند آيه 105، مربوط به ماجراى تهمت سرقت به يك بىگناه و شهادت دادن جمعى به دروغ، بر سرقت باشد، كه پيامبر طبق گواهى آنان، داورى كرد. و ممكن است مربوط به گروهى باشد كه به ديدار پيامبر آمدند و گفتند: با دو شرط حاضريم با تو بيعت كنيم، يكى آنكه بتها را با دست خود نشكنيم و ديگر آنكه تا يك سال ديگر، بت «عُزّى» را پرستش كنيم. آيه نازل شد و اين خواسته را رد كرد.
پیام ها
1- دشمنان، حتّى براى پيامبر و لغزاندن او طرح و برنامه دارند، پس رهبران جامعه بايد به هوش باشند. «يُضِلُّوكَ»
2- تصميم به منحرف ساختن ديگران، در حقيقت تصميم به منحرف كردن خود است. «وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ»
3- خداوند، آنگونه كه قرآن را بيمه كرده «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» «1»، پيامبرش را نيز بيمه مىكند. «وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ»
«1». حجر، 9.
جلد 2 - صفحه 160
4- تعليم حكمت و فرستادن كتاب، نمونهى روشن فضل و لطف الهى و رمز عصمت پيامبر صلى الله عليه و آله است. «أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ»
5- خداوند به پيامبرش، علم غيب و اسرار را مىآموزد. «عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»
6- از نشانههاى حقّانيت پيامبر، اين است كه مىگويد: تو بدون تعليم الهى امكان آگاهى از امورى را نداشتى. آرى، اگر قرآن ساخته پيامبر بود، هرگز به خودش نسبت جهل نمىداد. «عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»
7- خداوند معلّم پيامبر است، پس هيچ خطا واشتباهى در تعليم، رخ نمىدهد.
«عَلَّمَكَ»
8- مدار علم بشر حتّى پيامبر خدا، محدود است. «ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً (113)
«1» بحار الانوار، جلد 71، صفحه 286، تمام چهار حديث با اندكى اختلاف در دو حديث اول.
«2» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الصمت، صفحه 114، حديث 6.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 570
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ: و اگر نبود فضل خدا بر تو كه وحى فرستاد و تو را از حقيقت مهم اعلام نمود، وَ رَحْمَتُهُ: و رحمت و بخشايش الهى كه تو را از قصد عتاب يهودى و قصد «طعمه» به واسطه سوگند و گواهى دروغ منصرف ساخت. يا اگر هر آينه خدا فضل و برترى نمىداد تو را بر آنها به دو جهت:
يكى نبوت، و ديگرى عصمت، لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ: هر آينه قصد كرده بودند گروهى از بنى ظفره، أَنْ يُضِلُّوكَ: اينكه بگردانند تو را از راه راست كه آن حكم به حق باشد با وجود علم ايشان به حال «طعمه». و مراد به نفى همت، نفى تأثير آنست، چه همت آنها منعدم نبوده است. وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ: و در خطا و ضلالت نمىاندازند، مگر نفوس خود را، چه وبال اين عمل جز بديشان راجع نيست. وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ: و تو را زيان و ضرر نتوانند رسانيد به هيچ وجه چيزى را، هر چند قصد و همت تمام در اين باب داشته باشند؛ زيرا تو در پناه عصمت و حفاظت خدا مىباشى، و آنچه در خاطر خطير تو خطور كرد، به جهت اعتماد تو بود در ظاهر امر، نه ميل در حكم. وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ: و نازل فرمود خداوند سبحان بر تو، كتاب قرآن را و بيان احكام و شرايع را، يا نبوت و نزول وحى را؛ و چگونه چنين كسى را كه منبع علوم ربانى و مخزن وحى سبحانى است، بتوانند اضلال يا اضرار رسانند.
وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ: و تعليم فرموده و دانا گردانيده است تو را آنچه را كه نبودى، به خودى خود بدانى از خفيات امور و مكنونات ضماير، و يا از امور دين و احكام. جمهور مفسرين گفتهاند كه آن علم است به ربوبيت حق و جلال كبريائى و معرفت عبوديت نفس و قدر حال او. در بحر الحقايق آورده كه آن علم ما كان و ما سيكون است كه حق تعالى در شب اسرى به آن حضرت عطا فرمود، چنانچه در حديث معراجيه آمده كه در زير عرش بودم، قطرهاى در حلق من ريخته شد: فعلمت ما كان و ما سيكون. وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً: و هست فضل خدا بر تو بزرگ كه آن رتبه عظيمه نبوت است. و مزيت مرتبه او
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 571
بر ساير انبياء و مخلوقات عوالم علويه و سفليه به واسطه او كه «لو لاك لما خلقت الافلاك».
توضيح: علوم بر دو قسم است:
يكى علم واجب، كه عين ذات الهى و احدى را در آن شريك نيست كه:
لا يعلم الغيب الّا هو و آن را غيب الغيوب نامند.
دوم- علم ممكن، كه علم الغيوب باشد. خداوند، كل آن را به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم افاضه فرمود. پس هر فيض و علمى كه به هر كس رسيده، به توسط آن سرور است. و از علم او كه مخزن علوم ربانى است، تمام وحىها و كتب، منزل گشته؛ اينست معنى آيه شريفه: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. كه مراد «ن» تفسير به «دوات» شده، و از وجود محمدى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد. چه وحى به توسط جبرئيل بدو نازل مىشد و او از پيشانى اسرافيل يا از لوح تلقى مىنمود، و لوح از قلم، و قلم از دوات. بنابراين آن حضرت تورات و انجيل و زبور و صحف و قرآن را مىدانست به علم الهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً (113)
ترجمه
و اگر نبود فضل خداوند بر تو و رحمت او هر آينه قصد كرده بودند
جلد 2 صفحه 123
گروهى از ايشان كه گمراه كنند ترا و ضرر نميرسانند بتو هيچ چيز و فرستاد خدا بر تو كتاب و حكمت را و تعليم نمود ترا آنچه را كه نبودى كه بدانى و بود فضل خدا بر تو بزرگ..
تفسير
قوم بشير كه در ذيل آيه انا انزلنا اليك بدو طريق اشاره بآنها شد اهتمام داشتند كه پيغمبر (ص) را وادار نمايند بحمايت از سارق يا باز دارند آنحضرت را از حكم بحق با آنكه ميدانستند قضيه را ولى خداوند بفضل و رحمت خود نبىّ اكرم را بطريق وحى آگهى داد و آنها نتوانستند بمقصود خود نائل شوند و وبال و خسران اين عمل دامنگير خودشان شد كه در دنيا رسوا و در آخرت بعذاب الهى دچار شدند بلى كسيرا كه خداوند حافظ و ناصر و معين باشد كسى نمىتواند باو ضررى برساند و اگر در خاطر مبارك خطورى از حمايت آنها شده باشد يا در خارج مدارائى با آنها فرموده باشد بر طبق تكليف و قواعد ظاهرى بوده كه گناه آنها ثابت نشده بود و آنحضرت مأمور باظهار اسرار خفيّه نبود نه براى ميل بحمايت و جانب دارى از آنها بدون مرجّح ظاهرى و واقعى ولى فضل خداوند در باره آنحضرت بزرگ بود و علاوه بر تعليم كتاب و حكمت علم باسرار خفيّه و بواطن امور باو كرامت فرموده بود و در اينجا مأمور باظهار شد تا نبوتش ثابت و طرفداريش از حق مدلل گردد و همه بدانند كه در مقام حكم بحق كافر و مسلمان خودى و بيگانه مخالف و مؤالف در نزد او يكسان است و او معصوم است از خطا بعصمت الهى در واقع و ظاهر و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو لا فَضلُ اللّهِ عَلَيكَ وَ رَحمَتُهُ لَهَمَّت طائِفَةٌ مِنهُم أَن يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاّ أَنفُسَهُم وَ ما يَضُرُّونَكَ مِن شَيءٍ وَ أَنزَلَ اللّهُ عَلَيكَ الكِتابَ وَ الحِكمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَم تَكُن تَعلَمُ وَ كانَ فَضلُ اللّهِ عَلَيكَ عَظِيماً (113)
و اگر نبود فضل خدا بر تو و رحمة او هر آينه طائفه از آنها همت گماشتند که تو را گمراه كنند و گمراه نميكنند مگر خود را و هيچگونه ضرري بتو نميتوانند وارد كنند و حال آنكه خداوند بر تو نازل فرمود كتاب و حكمت را و تعليم فرمود آنچه را که نميدانستي و فضل خدا بر تو عظيم است.
وَ لَو لا فَضلُ اللّهِ عَلَيكَ تفضلات خدا بر پيغمبر اكرم بيش از آن است که بتوان بيان كرد در عالم نورانيت اول مخلوق خدا نور مقدس او بوده و علم اولين و آخرين باو افاضه شده و علم ما کان و ما يکون و او را قرار داد افضل جميع انبياء و مرسلين و ما سوي اللّه، دينش افضل اديان و اوصيائش افضل اوصياء، كتابش افضل كتب، امتش افضل امم، دين او ناسخ تمام اديان و غير منسوخ تا قيامت باقي است، شفاعت كبري و مقام محمود خاص او و اهل بيت او، خلقت عالم بطفيل او و غير اينها از تفضلات، و كلمه لو لا امتناعيه است که بر فرض محال اگر نبود اينکه تفضلات (و رحمته) و رحمة حق پي در پي شامل حال او از مقام عصمت و تخلق بجميع اخلاق حميده که بفرمايد وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ قلم آيه 4، در جميع كمالات اكمل از کل، اشجع، اسخي، اعبد، ازهد و هكذا بدنش سايه نداشته باشد، ابر بالاي سرش باشد، جمالش اجمل از کل و غير اينها.
لَهَمَّت طائِفَةٌ مِنهُم أَن يُضِلُّوكَ بعضي مفسرين گفتند مراد يك دسته از مشركين هستند که آمدند گفتند ما بتو ايمان ميآوريم مشروط به اينكه بتهاي ما را متعرض نشوي، بعضي گفتند مراد بعض منافقين بودند که قصد قتل آن حضرت
جلد 5 - صفحه 203
را در عقبه كرده بودند، و بعضي گفتند مراد كساني بودند که طرفداري از خائن كردند و ميخواستند او را تبرئه كنند و گردن ديگري بار كنند و تمام اينها علاوه بر اينكه تفسير براي است و اعتبار ندارد خلاف ظاهر آيه است زيرا قضيه شرطيه است و گفتند تصدق عن كاذبين يعني اگر تفضل الهي نسبت بتو نبود هر آينه همچه قصدي را داشتند و چون تفضل الهي با تو بود آنها هم قصدي نداشتند يعني چون ديدند که خداوند آنها را رسوا ميكند و پيغمبر خود را نصرت و ظفر ميبخشد همچه قصدي را نكردند و نداشتند.
وَ ما يُضِلُّونَ إِلّا أَنفُسَهُم که با اينكه مشاهده ميكردند که آن حضرت مورد الطاف الهي است مع ذلک از روي معصيت و عناد نيامدند بشرف اسلام مشرف شوند، و تعبير به طائفه شايد اشاره باشد به آنهايي که حقانيت آن حضرت را درك كردند مثل جماعتي از يهود و نصاري و مشركين که خود را باختيار بضلالت انداختند.
وَ ما يَضُرُّونَكَ مِن شَيءٍ عدم ايمان آنها بقدر خردلي بر پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ضرري ندارد او بوظيفه رسالت خود عمل كرده (تو خواه از سخنم پندگير و خواه ملال) چنانچه از كفر كافر و فسق فاسق بدستگاه الهي ضرري وارد نميشود و همچنين پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم
(گر جمله كائنات كافر گردندبرگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- پیامبر (ص)، معصوم از گناه و مصون از خطا و لغزش (و لولا فضل اللّه علیک و رحمته لهمت طائفة منهم ان یضلوک)
۲- فضل و رحمت خاص الهى بر پیامبر (ص)، موجب مصونیت وى از خطا و لغزش (و لولا فضل اللّه علیک و رحمته لهمت طائفة منهم ان یضلوک)
۳- تلاش گروهى از خائنان براى به اشتباه انداختن پیامبر (ص)، در قضاوت (هانتم هؤلاء جدلتم عنهم فى الحیوة الدنیا ... لهمت طائفة منهم ان یضلوک) اگر چه ظاهر جمله شرطیه «لولا ... لهمت»، نفى تلاش است، ولى مراد از آن نفى تأثیر تلاش مى باشد. یعنى تلاش آنان براى لغزاندن پیامبر (ص)، هیچگونه اثرى نداشت و گویا اصلا تلاشى در این جهت نکردند، این معنا با آیات قبل تأیید مى شود.
۴- دسیسه ها و صحنه سازیهاى خائنان، خطرى در جهت به انحراف کشیدن دستگاه قضایى (لتحکم بین الناس بما اریک اللّه ... لهمت طائفة منهم ان یضلوک) آیه شریفه در حقیقت توصیه اى است به قاضیان که همواره مراقب توطئه گران و دسیسه بازان باشند تا مبادا آنان را به انحراف و خلاف حق بکشانند; چنانچه نسبت به پیامبر (ص) در قصه طعمة بن ابى ابیرق چنین پندارى را داشتند.
۵- تلاش بى ثمر برخى از مشرکان براى متقاعد کردن پیامبر(ص)، در جهت تجویز ادامه بت پرستى به مدت یک سال (و لولا فضل اللّه ... لهمت طائفة منهم ان یضلوک) برخى از مفسران با توجه به شأن نزول گفته اند مراد از «طائفة»، مشرکانى بودند که از پیامبر (ص) تقاضاى تجویز بت پرستى تا یک سال را داشتند.
۶- فضل و رحمت الهى، مانع تأثیر دسیسه و زمینه سازیهاى خائنان در قضاوت پیامبر (ص) (لتحکم بین الناس ... و لولا فضل اللّه علیک و رحمته لهمت طائفة منهم)
۷- رهبران الهى در معرض توطئه و دسیسه هاى اغوا کننده از سوى خائنان (و لا تجدل عن الذین یختانون أنفسهم ... و لولا فضل اللّه علیک و رحمته)
۸- کسانى که در صدد گمراه ساختن و به اشتباه انداختن پیامبر (ص) بودند، تنها خود را به گمراهى و اشتباه افکندند. (لهمت طائفة منهم ان یضلوک و ما یضلون الا أنفسهم و ما یضرونک من شىء)
۹- خداوند، تضمین کننده مصونیت جانى پیامبر (ص) از دسیسه توطئه گران* (لهمت طائفة منهم ان یضلوک و ما یضلون الا أنفسهم و ما یضرونک من شىء) «ان یضلّوک»، دلالت بر تلاش خیانتکاران در گمراه ساختن پیامبر (ص) دارد و جمله «و ما یضرونک»، مى تواند بیانگر تلاش آنان در جهت نابودى آن حضرت باشد.
۱۰- قرآن و حکمت فرو فرستاده شده بر رسول خدا (ص) و الهامات مستقیم به او، رحمت و فضل عظیم الهى بر آن حضرت (و لولا فضل اللّه علیک و رحمته ... و کان فضل اللّه علیک عظیماً) ظاهراً کتاب و حکمت و علوم پیامبر (ص) که در جمله «و انزل اللّه علیک ...» آمده، مصداقى از فضل و رحمت خاص خداوند است که در جمله «لولا فضل اللّه ...» بیان شده است.
۱۱- برخوردارى پیامبر (ص) از وحى، حکمت و علم لدنى، زمینه مصونیت آن حضرت از خطا و مایه عصمت وى از گناه (و لولا فضل اللّه ... أنزل اللّه علیک الکتب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم) جمله «و انزل اللّه» بیانگر علت جمله پیشین است. یعنى چون قرآن و حکمت را بر تو نازل کردیم، تلاش آنان براى انحراف تو بى اثر است.
۱۲- برخى از تعالیم دین، تنها از رهگذر الهامات الهى قابل دستیابى است. (و علمک ما لم تکن تعلم) جمله «علمک ...» به این معناست: خداوند معارفى را به تو آموخت که هیچگاه آنرا با وسائط عادى همچون تجربه، علم و ... نمى توانستى فراگیرى.
۱۳- فضل و نعمت الهى بر بندگان، داراى درجات متفاوت (و کان فضل اللّه علیک عظیماً)
۱۴- دانایى به حقیقت اعمال و واقعیت گناه، بازدانده آدمى از خطا و گناه* (و لولا فضل اللّه علیک و رحمته لهمت طائفة ... و علمک ما لم تکن تعلم)
۱۵- پیامبر (ص) برخوردار از فضل عظیم الهى (و کان فضل اللّه علیک عظیماً)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵، ۶، ۸
- انحراف: عوامل انحراف ۴
- حکمت: نزول حکمت ۱۰
- خائنان: اغواگرى خائنان ۷ ; توطئه خائنان ۴، ۶، ۷ ; خائنان و محمّد (ص) ۳، ۶، ۸ ; صحنه سازى خائنان ۴
- خدا: افعال خدا ۹ ; الهام خدا ۱۲ ; رحمت خدا ۲، ۶، ۱۰ ; فضل خدا ۲، ۶، ۱۰، ۱۵ ; مراتب فضل خدا ۱۳ ; مراتب نعمتهاى خدا ۱۳
- خطا: عصمت از خطا ۱، ۲
- دین: تعالیم دین ۱۲
- رهبران دینى: هشدار به رهبران دینى ۷
- علم: آثار علم ۱۴
- عمل: حقیقت عمل ۱۴
- قاضى: هشدار به قاضى ۴
- قرآن: نزول قرآن ۱۰
- گمراهان: گمراهى گمراهان ۸
- گمراهى: عوامل گمراهى ۳ ; موانع گمراهى ۱۴
- گناه: حقیقت گناه ۱۴ ; عصمت از گناه ۱ ; موانع گناه ۱۴
- محمّد (ص): الهام به محمّد (ص) ۱۰ ; حکمت محمّد (ص) ۱۱ ; عصمت محمّد (ص) ۱، ۲، ۱۱ ; علم لدنى محمّد (ص) ۱۱ ; فضایل محمّد (ص) ۲، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۵ ; قضاوت محمّد (ص) ۳، ۶ ; محافظت از محمّد (ص) ۹ ; محمّد (ص) و خطا ۳، ۸ ; وحى به محمّد (ص) ۱۱
- مشرکان: و بتپرستى ۵ ; مشرکان و محمّد (ص) ۵
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۴۵.
- ↑ در تفسير برهان به نقل از على بن ابراهيم او از امام باقر عليهالسلام چنين روايت شده كه اين آيه درباره كسانى نازل گرديد كه خواستند بشير را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بياورند و او را از دزدى كه كرده بود برى و دور نمايند.
- ↑ صاحب مجمع البيان بنا به نقل از ابن عباس گويد: كه اين آيه درباره بنوابيرق نازل شده كه شرح آن در آيات قبل از اين آيه است و نيز گويد: درباره طايفه اى از ثقيف نازل گرديده كه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده بودند و گفتند: يا محمد نزد تو آمديم كه با تو بيعت كنيم كه بت هاى ما را با دستهاى خودمان نشكنى و به ما اجازه بدهى كه يك سال از بت عزّى بهره برگيريم. پيامبر در اين باره به آنها پاسخى نداد و خداوند او را از شرّ آنها محفوظ بداشت. چنان كه جويبر نيز از ضحاك او از ابن عباس روايت نموده است.