محمد ١٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۰۳ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ الَّذِينَ‌ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ‌ هُدًى‌ وَ آتَاهُمْ‌ تَقْوَاهُمْ‌

ترجمه

کسانی که هدایت یافته‌اند، خداوند بر هدایتشان می‌افزاید و روح تقوا به آنان می‌بخشد!

|و آنها كه هدايت پذير شدند، [خدا] بر هدايتشان افزود و [روح‌] تقوايشان بخشيد
و[لى‌] آنان كه به هدايت گراييدند [خدا] آنان را هر چه بيشتر هدايت بخشيد و [توفيق‌] پرهيزگارى‌شان داد.
و آنان که هدایت یافتند خدا بر هدایت و ایمانشان بیفزود و (پاداش) تقوای آنها را به آنان عطا فرمود.
و کسانی که هدایت یافته اند خدا بر هدایتشان افزوده و پرهیزکاری و تقوایشان را به آنان عطا کرده است؛
آنان كه هدايت يافته‌اند، خدا به هدايتشان مى‌افزايد و پرهيزگاريشان ارزانى مى‌دارد.
و رهیافتگان را هدایت افزود و [راه و رسم‌] پارسایی‌شان آموخت‌
و كسانى كه راه يافته‌اند، [خدا] ايشان را رهيابى بيفزايد و [مايه دوام و پاداش‌] پرهيزگاريشان را به آنان بدهد.
کسانی که راهیاب شده‌اند، خداوند بر راهیابی ایشان می‌افزاید و تقوای لازم را بدیشان عطاء می‌نماید.
و (اما) کسانی که به هدایت گراییدند (خدا) آنان را (هر چه) بیشتر هدایت کرد و (پاداش) پرهیزگاریشان را (شایسته‌ی هدایتشان) به آنان داد.
و آنان که رهبری خواستند بیفزودشان رهبری و داد بدیشان پرهیزکاری ایشان را

As for those who are guided, He increases them in guidance, and He has granted them their righteousness.
ترتیل:
ترجمه:
محمد ١٦ آیه ١٧ محمد ١٨
سوره : سوره محمد
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَقْوَاهُمْ»: تقوائی که برای نجات ایشان از دوزخ و رسیدن آنان به بهشت لازم است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ «17»

وكسانى كه هدايت يافته‌اند، خداوند هدايتشان را بيفزايد و روح پرهيزگارى به آنان عطا كند.

نکته ها

در آيه قبل خوانديم كه گروهى با اينكه سخنان حق و آيات قرآن را از پيامبر مى‌شنيدند، امّا حاضر به پذيرش آن نبودند. اين آيه مى‌فرمايد: گروهى با شنيدن همان آيات و سخنان، رشد يافته و وسعت روحى و معنوى پيدا مى‌كنند.

عباراتى مانند «زادَهُمْ هُدىً» و «زِدْنِي عِلْماً» «1» صرفاً فزونى هدايت يا علم را بيان نمى‌كند، بلكه بيانگر رشد و بالندگى روحى و فزونى ظرفيت آن كسى است كه از اين هدايت يا علم برخوردار مى‌شود.

چند چيز باعث ازدياد هدايت مؤمنان مى‌شود:

الف) آيات و معارفى كه خداوند نازل مى‌كند.

ب) سخنان و حكمت‌هاى پيامبر.

ج) صبر و تحمّل آنان در برابر استهزاى منافقان. «2»

پیام ها

1- پذيرش هدايت از طرف انسان، زمينه‌ساز فزونى هدايت از طرف خداوند است. «اهْتَدَوْا زادَهُمْ»

2- هدايت، مراحل و مراتبى دارد. «زادَهُمْ هُدىً»


«1». طه، 114.

«2». تفسير صافى.

جلد 9 - صفحه 81

3- هدايت پذيرى، ظرفيّت روحى انسان را توسعه مى‌دهد. «زادَهُمْ» (و نفرمود:

«زاد هدايتهم»)

4- يك گام از طرف انسان، چند گام از طرف خدا را به دنبال دارد. «اهْتَدَوْا» از طرف انسان، زادَهُمْ‌ ... وَ آتاهُمْ‌ از طرف خدا.

5- هدايت واقعى آن است كه انسان را به تقوا برساند. اهْتَدَوْا ... آتاهُمْ تَقْواهُمْ‌

6- تقوا، هديه و پاداش الهى براى هدايت پذيران است. «آتاهُمْ تَقْواهُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ «17»

وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا: و آنانكه قبول كردند هدايت و ايمان را، زادَهُمْ هُدىً‌:

زياد نمايد خدا، يا قول پيغمبر، يا قرائت قرآن بصيرت و يقين كه مستلزم هدايتند،


«1» مجمع البيان (1403 ق- قم) ج 5 ص 102. (نقل به مضمون همراه با توضيحات)

جلد 12 - صفحه 115

وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ‌: و عطا فرمايد ايشان را پرهيزكارى، يا توفيق مى‌دهد ايشان را در تقوى، يا مبين مى‌سازد براى ايشان آنچه به آن پرهيزكارى حاصل آيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ «16» وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ «17» فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ «18» فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْواكُمْ «19» وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى‌ لَهُمْ «20»


جلد 5 صفحه 8

ترجمه‌

و بعضى از آنها كسانى باشند كه گوش ميدارند بتو تا چون بيرون روند از نزد تو گويند بآنانكه داده شدند علم را چه گفت در اين وقت آنگروهند آنانكه مهر نهاد خدا بر دلهاشان و پيروى كردند خواهشهاى نفس خود را

و آنانكه هدايت يافتند زياد گرداند هدايت آنان را و دادشان پرهيزكارى‌

پس آيا انتظار ميكشند جز قيامت را كه آيد آنها را ناگاه پس بتحقيق آمد نشانه‌هايش پس از كجا باشد براى آنها وقتى كه آمد آنها را پند گرفتنشان‌

پس بدان بدرستيكه نيست معبودى جز خدا و آمرزش‌خواه براى گناهت و از براى گروندگان از مردان و زنان گرونده و خدا ميداند منازل پيمودنى شما و جايگاه ماندنى شما را

و ميگويند آنانكه ايمان آوردند چرا نبايد فرستاده شود سوره‌اى پس چون فرستاده شود سوره‌اى واضح و متين و ذكر شود در آن كارزار مى‌بينى آنانرا كه در دلهاشان مرض است مينگرند بسوى تو نگريستن كسى كه بيهوش شده از ترس مرگ پس واى بحال آنها.

تفسير

- بعضى از كفّار سابق الذّكر كه بنفاق در بين مسلمانان زيست كرده بودند ميآمدند و بمواعظ و نصايح و بيانات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم گوش ميدادند و چون از نزد آنحضرت بيرون ميرفتند بمسلمانان با علم و ايمان ميگفتند چه گفت پيغمبر در زمان سابق يا در اين زمان يعنى وقتى مشغول بتكلّم بود و مقصودشان ظاهرا اين بود كه ما نفهميديم چه گفت چون قابل فهميدن نبود و اين سخن را براى توهين بامثال امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و أبو ذر كه كاملا در مقام فهم و حفظ بيانات آنحضرت بودند ميگفتند لذا خداوند فرموده اين اشخاص كسانى هستند كه خدا مهر نفهمى را بر دلهاى آنها نهاده و خيالات مشوّش هواپرستى مانع آنها از ادراك معانى و حقائق شده و امّا آنكسانى كه بهدايت الهيّه مهتدى شده‌اند اين مواعظ و بيانات موجب مزيد هدايت و درايت و ثبات بر تقوى و پرهيزكارى آنان خواهد بود و محتمل است واقعا گوش نداده و نفهميده باشند چون بقصد تعلّم و اتّعاظ حاضر


جلد 5 صفحه 9

نشده بودند و خواسته باشند دانشمندان بيانات را ثانيا براى آنها تقرير كنند تا بكلّى از عمل بآن ظاهرا باز نمانند چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم دعوت بحق ميفرمود اصحابش را پس كسيكه خدا براى او خير خواسته بود گوش ميداد و ميفهميد مواعظ آنحضرت را و كسيكه خدا براى او شر خواسته بود مهر مينهاد بر دلش گوش نميداد و نمى‌فهميد و آن قول خداوند است اولئك الّذين طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا اهوائهم و ظاهرا مهر الهى همان نفهمى است كه در نتيجه انس بلهو و لعب و اعراض از علم و ادب براى انسان حاصل ميشود و نيز خداوند فرموده آيا اين قبيل اشخاص هواپرست منتظر چيزى جز آمدن ناگهانى قيامت ميباشند كه بملاحظه عواقب و خيمه امم سابقه كه با انبياء و اوليا مخالفت نمودند. اكتفا نكردند و بمواعظ و نصايح پيغمبرشان متنبّه نشدند با آنكه علائم و آثار قيامت ظاهر شده پيغمبر آخر الزّمان كه دين و كتابش ناسخ اديان و كتب سماوى است آمده و بعد از اين بتدريج ظاهر ميگردد علائم بسيارى كه در روايات ائمه اطهار مفصّلا ذكر شده و جامع آنها اقبال مردم بدنيا و اعراض از آخرت است پس كجا و كى مهلت تذكّر و توبه پيدا ميكنند وقتى قيامت برپا شود و چه فائده‌ئى بحال آنها دارد تذكّر بعد از انقضاء زمان تكليف و چون معلوم شد كه سعادت در ايمان است به پيغمبر خود دستور فرموده كه ثابت باشد بر عقيده توحيد و ساير عقائد حقّه و استغفار نمايد براى قصور امكانى خود و تقصير اهل ايمان از مرد و زن تا آنها باو تأسّى نمايند و از ذكر خدا غافل نباشند و اين موجب تذكر و كمال نفس آنان گردد و شرط ادب از بنده در پيشگاه حضرت احديّت كه اعتراف بقصور و تقصير است بعمل آمده باشد چون بنده بهر مقامى نائل شود باز در اداء شكر نعمت بى‌منتهاى خداوند قاصر يا مقصّر است و خداوند ميداند تمام مراحل زندگى بندگانرا در دنيا و تغييراتى را كه در گردش روزگار در منازل آنها روى ميدهد و جايگاه ابدى آنانرا در آخرت از بهشت و دوزخ و غيره در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر (ص) فرمود استغفار و قول لا اله الا اللّه بهترين عبادت است و باين آيه استدلال فرمود و بنظر حقير با قطع نظر از روايات و اقوال مفسّرين محتمل‌


جلد 5 صفحه 10

است مراد از ساعت زمان مرگ باشد كه ناگهان گريبان منافقين مشار اليهم را بگيرد و مراد از علائم و آثار آن از قبيل سفيدى مو و كسر قواء باشد كه در آنها ظاهر بوده و معلوم است كه تذكر بعد از مرگ فائده ندارد و بنابراين ذكر ثبات در دين حق كه توحيد است و توبه و استغفار أنسب بمراد و بيان علم الهى بمراحل زندگى و جايگاه ابدى ملايم با مقصود است و معمولا اهل ايمان صدر اسلام مانند مردم اينزمان ميگفتند چرا سوره و آيه‌اى نازل نميشود كه در آن حكم بجهاد با كفّار شود و ما اطاعت كنيم و بعزّت دارين نائل شويم ولى چون سوره يا آيه صريح غير قابل ترديدى نازل ميشد كه در آن حكم بجهاد شده بود دلهاى مريض اهل نفاق بطپش مى‌افتاد و مانند شخص محتضر به پيغمبر (ص) نگاه ميكردند از ترس لذا خداوند فرموده پس واى بر آنها عقوبت و عذاب براى آنها چون جمله اولى لهم گفته‌اند در اينمقامات استعمال ميشود و بعضى آنرا مربوط بآيه بعد دانسته‌اند و كلمه اولى را بمعناى شايع خود باقى گذارده‌اند چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و بنظر حقير مراد آنستكه پس مرگ سزاوارتر است از زندگى براى چنين كسانى كه منافق و جبونند و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الَّذِين‌َ اهتَدَوا زادَهُم‌ هُدي‌ً وَ آتاهُم‌ تَقواهُم‌ «17»

و كساني‌ ‌که‌ هدايت‌ شدند زياد ميفرمايد خداوند متعال‌ هدايت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و عنايت‌ ميفرمايد ‌آنها‌ ‌را‌ تقوي‌ و پرهيزگاري‌ ‌آنها‌ وَ الَّذِين‌َ اهتَدَوا اهتداء قبول‌ هدايت‌ ‌است‌، هادي‌ خداي‌ متعال‌ ‌که‌ نور ايمان‌ ‌را‌ ‌در‌ قلوب‌ ‌آنها‌ قذف‌ ميكند و قلب‌ ‌آنها‌ روشن‌ مي‌شود. و اهتداء پذيرفتن‌ و فعل‌ قلب‌ ‌است‌ ‌که‌ بكمال‌ شوق‌ اتخاذ مي‌كنند ‌که‌ گفتيم‌ ايمان‌ پنج‌ چيز لازم‌ دارد:

اول‌‌-‌ تخم‌ ايمان‌ ‌را‌ ‌از‌ مركز صحيح‌ اتخاذ كند خدمت‌ پيغمبر و ائمه‌ هدي‌ و علماء اعلام‌ ‌از‌ روي‌ دليل‌ و برهان‌.

دوم‌‌-‌ زمين‌ قلب‌ ‌را‌ آماده‌ كند باخلاق‌ حميده‌ و ازاله صفات‌ خبيثه‌ سوم‌‌-‌ آبياري‌ كند باعمال‌ صالحه‌ و عبادت‌ و اطاعت‌.

چهارم‌‌-‌ آفات‌ ايمان‌ مثل‌ زنگ‌ و شفته‌ و كرم‌ و امثال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ درخت‌ ايمان‌ برطرف‌ كند بتقواي‌ ‌از‌ معاصي‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ ضررهاي‌ معاصي‌ ضعف‌ ايمان‌ ‌است‌ چنانچه‌ يكي‌ ‌از‌ فوائد عبادات‌ رشد و تقويت‌ ايمان‌ ‌است‌.

جلد 16 - صفحه 177

پنجم‌‌-‌ دشمنان‌ ايمان‌ ‌را‌ مثل‌ شيطان‌ و شياطين‌ انسي‌ و ارباب‌ ضلال‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ دور كند ‌که‌ القاء شبهه‌ ميكنند و ايمان‌ ‌را‌ ميربايند.

زادَهُم‌ هُدي‌ً روز بروز رشد ايمانش‌ زياد مي‌شود ‌که‌ فرمود:

«ويل‌ لمن‌ ساواه‌ يومان‌»

بعكس‌ امروز ‌که‌ روز بروز ضعف‌ ايمان‌ مي‌شود بكثرت‌ معاصي‌ و ترك‌ فرائض‌.

وَ آتاهُم‌ تَقواهُم‌ مراتب‌ تقوي‌ ‌را‌ مكرر بيان‌ كرده‌ايم‌: تقواي‌ ‌از‌ عقايد فاسده‌، ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ ‌از‌ معاصي‌ كبار، ‌از‌ كليه معاصي‌، ‌از‌ علاقه‌ بدنيا زائد ‌بر‌ مقدار ضرورت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 17)- نقطه مقابل آنها مؤمنان راستین هستند که آیه شریفه در باره آنها می‌گوید: «و کسانی که هدایت یافته‌اند خداوند بر هدایتشان می‌افزاید، و روح تقوا و پرهیز کاری به آنها می‌بخشد» (وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ).

آری! آنها نخستین گامهای هدایت را شخصا برداشته، و عقل و خرد و فطرت خویش را در این راه به کار گرفته‌اند، سپس خداوند طبق وعده‌ای که داده است مجاهدان راهش را هدایت و راهنمائی بیشتر می‌کند.

نکات آیه

۱- هدایت بیش از پیش و روحیه تقوا، موهبت الهى به مؤمنان هدایت پذیر (و الذین اهتدوا زادهم هدًى و ءاتیهم تقویهم)

۲- دلدادگان به وحى و سخنان رسول(ص)، برخوردار از عنایت ویژه خداوند در ره یابى به حق (و منهم من یستمع إلیک ... و الذین اهتدوا زادهم هدًى) «والذین اهتدوا» معرف چهره هایى است که برخلاف هواپرستان و قلب هاى مهر شده، با استماع سخنان پیامبر(ص) و پیام قرآن، بر هدایتشان افزوده مى شود.

۳- قرآن، کتاب هدایت و مایه تقوا براى حق پذیران* (و الذین اهتدوا زادهم هدًى و ءاتیهم تقویهم) ممکن است گفته شود: فاعل «زاد» قرآن است که به قرینه «یستمع إلیک» از آیه قبل استفاده مى شود; زیرا عمده و اساس سخنان پیامبر(ص) قرائت آیات وحى است.

۴- تأثیر دوگانه قرآن و سخنان پیامبر(ص)، بر هدایت پذیران و هواپرستان (یستمع إلیک ... طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم . و الذین اهتدوا زادهم هدًى) با توجه به پیوستگى این آیه با آیه قبل چنین استفاده مى شود که سخنان پیامبر(ص) و پیام وحى در درون هواپرستان مرده دل جاى نمى گیرد و مى گویند: «ماذا قال...» ولى در دل حق پذیران تأثیر کرده و بر هدایت و تقواى آنان مى افزاید.

۵- برداشتن نخستین گام هاى هدایت بهوسیله خود انسان، زمینه ساز بهره مندى او از هدایت افزون الهى (و الذین اهتدوا زادهم هدًى) تقدم «اهتدوا» بر «زادهم هدىً» مى رساند که انسان باید خود نخستین گام را در طریق هدایت پذیرى بردارد تا از هدایت الهى و هدایت قرآن بهره مند شود.

۶- هدایت، داراى درجات و مراتب (زادهم هدًى)

۷- تقواى عملى، زاییده هدایت و ره یابى اندیشه به حق (زادهم هدًى و ءاتیهم تقویهم) از ارتباط «آتاهم تقواهم» با «زادهم هدىً» و عطف آن دو - که مستلزم تغایر و دوگانگى است - مى توان استفاده کرد که: اولاً هدایت امرى روحى و فکرى و تقوا مقوله اى عملى است و ثانیاً تقوا مترتب بر ازدیاد هدایت است.

۸- تقوا، بازداشتن نفس از پیروى هواها و هوس ها است. (واتّبعوا أهواءهم و الذین اهتدوا ... و ءاتیهم تقویهم) از این آیه و آیه قبل، نوعى تقابل میان «طبع قلب» با «زادهم هدىً» و میان «اتّبعوا أهوائهم» با «آتاهم تقواهم» استفاده مى شود; بدان گونه که هر یک ضد دیگرى به شمار مى آید.

۹- ازدیاد تقواى مؤمن، همپایه ازدیاد هدایت و ایمان او است.* (زادهم هدًى و ءاتیهم تقویهم) بدان احتمال که تکرار ضمیر «هم» در آیه شریفه، اشاره به این داشته باشد که مؤمن همراه با افزایش هدایت، از تقوایى مناسب با آن مقام برخوردار مى شود. و چه بسا اضافه «تقوا» به «هم» اشاره بدین نکته داشته باشد.

موضوعات مرتبط

  • انسان: نقش انسان ۵
  • ایمان: مراتب ایمان ۹
  • تقوا: ازدیاد تقوا ۹; حقیقت تقوا ۸; زمینه تقوا ۳; مراتب تقوا ۹; منشأ تقوا ۱، ۷
  • حق: آثار حق پذیرى ۷
  • خدا: زمینه هدایتهاى خدا ۵; عطایاى خدا به مؤمنان ۱
  • قرآن: آثار قرآن ۴; نقش قرآن ۳; هدایتگرى قرآن ۳
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۲
  • مؤمنان: تقواى مؤمنان ۱، ۹; فضایل مؤمنان ۱; هدایت پذیرى مؤمنان ۱
  • محمد(ص): آثار استماع سخنان محمد(ص) ۲; آثار سخنان محمد(ص) ۴
  • وحى: آثار استماع وحى ۲
  • هدایت: آثار هدایت ۷; مراتب هدایت ۱، ۶; منشأ هدایت ۱، ۲
  • هواپرستى: اجتناب از هواپرستى ۸

منابع