الكهف ١٠٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۴ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
أَ فَحَسِبَ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا أَنْ‌ يَتَّخِذُوا عِبَادِي‌ مِنْ‌ دُونِي‌ أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ‌ لِلْکَافِرِينَ‌ نُزُلاً

ترجمه

آیا کافران پنداشتند می‌توانند بندگانم را به جای من اولیای خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کرده‌ایم!

آيا كسانى كه كافر شدند پنداشته‌اند كه مى‌توانند به جاى من بندگانم را سرپرست بگيرند؟ ما جهنم را براى پذيرايى كافران آماده كرده‌ايم
آيا كسانى كه كفر ورزيده‌اند، پنداشته‌اند كه [مى‌توانند] به جاى من، بندگانم را سرپرست بگيرند؟ ما جهنم را آماده كرده‌ايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد.
آیا کافران پندارند که بندگان من (چون فرشتگان و حضرت مسیح) را به جای من دوست و یاور خود می‌گیرند؟! ما برای کافران دوزخ را منزلگاه قرار داده‌ایم.
آیا کسانی که کافرند، پنداشته اند که بندگانم را، به جای من سرپرستان خود می گیرند [برای آنان در دنیا و آخرت کاری انجام می دهند؟! چنین نیست قطعاً] ما دوزخ را برای پذیرایی کافران آماده کرده ایم.
آيا كافران پندارند كه به جاى من بندگان مرا به خدايى گيرند؟ ما جهنم را آماده ساخته‌ايم تا منزلگاه كافران باشد.
آیا کافران پنداشته‌اند که بندگان مرا [به ناحق‌] به جای من به دوستی بگیرند، [باید بدانند که‌] ما جهنم را چون منزلگاهی برای کافران آماده کرده‌ایم‌
آيا كسانى كه كافر شدند پنداشته‌اند كه بندگان مرا به جاى من دوست و كارساز مى‌گيرند؟! همانا ما دوزخ را براى كافران جايگاه- يا وسيله- پذيرايى ساخته‌ايم.
آیا کافران گمان می‌برند که بجز من، بندگان مرا (نیز اگر) سَرور و سرپرست خود گیرند (و معبود و مسجود خویش دانند، بدیشان سود می‌رسانند؟). ما دوزخ را برای پذیرائی از کافران آماده کرده‌ایم.
آیا پس کسانی که کفر ورزیدند، پنداشتند که به جای من، بندگانم را سرپرست برگیرند؟ ما بی‌گمان جهنم را برای کافران آماده کرده‌ایم.
آیا پنداشتند آنان که کفر ورزیدند که برگیرند بندگانم را جز من دوستانی همانا آماده کردیم دوزخ را برای کافران پیشکشی‌

Do those who disbelieve think that they can take My servants for masters instead of Me? We have prepared Hell for the hospitality of the faithless.
ترتیل:
ترجمه:
الكهف ١٠١ آیه ١٠٢ الكهف ١٠٣
سوره : سوره الكهف
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَ»: آیا؟ جواب استفهام محذوف است و تقدیر چنین است: أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَنَّ ذلِکَ نَافِعٌ لَّهُمْ وَ صَارِفٌ عَنْهُمُ الْعَذابَ؟ «نُزُلاً»: آنچه به هنگام ورود مهمان با آن از مهمان پذیرائی کنند. محل پذیرائی (نگا: آل‌عمران / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ نُزُلًا «102»

آيا آنان كه كفر ورزيدند، پنداشتند كه بندگان مرا به جاى من به سرپرستى بگيرند؟ قطعاً ما جهنّم را براى پذيرايى از كافران مهيّا كرده‌ايم.

نکته ها

در اين آيات، سيماى كافران چنين ترسيم شده است:

الف: كوردلى، «كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ»

ب: بندگى بندگان به جاى بندگى خدا، «يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ»

ج: جهل و تعصّب، «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» «1»

كلمه‌ى «نُزُل» يا به معناى منزلگاه است و يا نخستين چيزى است كه با آن از ميهمان پذيرايى مى‌شود.

پیام ها

1- شرك و باورهاى مشركان، خيالى بيش نيست. «أَ فَحَسِبَ»

2- غير خدا، هر كه باشد، «دون الله»، مخلوق وبنده‌ى خداست. «عِبادِي» چگونه مخلوق را به جاى خدا گرفته‌اند؟

3- پذيرفتن ولايت غير خدا كفر است. «كَفَرُوا مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ»

4- دوزخ هم اكنون موجود است و عذاب الهى جدّى وقطعى است. «إِنَّا أَعْتَدْنا»

5- كيفر كفر، دوزخ است. «أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ»


«1». كهف، 104.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 231

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ نُزُلاً (102)

أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا: آيا گمان مى‌كنند آنانكه كافر شدند. أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي‌: آنكه فرا گيرند بندگان مرا، يعنى عيسى و عزير و ملائكه را. مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ: غير از ذات من دوستان، يعنى معبودانى كه نفع دهد ايشان را. حاصل آنكه گمان مى‌كنند كافران كه فرا گرفتن ايشان بندگان مرا به خدائى، نفع خواهد رسانيد (استفهام به معنى انكار) يعنى اتخاذ ايشان جمعى را به معبوديت هيچ فايده‌اى نخواهد داشت ايشان را. ابن عباس گفته‌ «3»: مراد «بعبادى»


«1» التوحيد صدوق، ص 352، باب الاستطاعة، روايت 19.

«2» تفسير برهان ج 2 ص 494 بنقل از على بن ابراهيم قمى.

«3» منهج الصادقين ج 5 ص 387.

جلد 8 - صفحه 126

شياطين و اصنامند لقوله‌ «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ» «1» بعد تهديد مى‌فرمايد: إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ نُزُلًا: بدرستى كه ما مهيا فرموديم جهنم را روز جزا براى كافران پيشكشى، يا منزلى و مأوائى. و بنا بر معنى اول تهكم و تنبيه است بر آنكه ايشان را عذابى خواهد بود كه جهنم در پيش آن محقر باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ تَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً (99) وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكافِرِينَ عَرْضاً (100) الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً (101) أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ نُزُلاً (102) قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً (103)

الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً (104) أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً (105) ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ رُسُلِي هُزُواً (106)

ترجمه‌

و واگذاريم بعضى از آنها را در آنروز كه موج زنند در بعضى و دميده شود در صور پس جمع كنيم آنها را جمع كردنى‌

و آشكار كنيم جهنم را در آنروز براى كفار آشكار نمودنى‌

آنانكه بود چشمهاشان در پرده‌اى از آيات من و بودند كه استطاعت نداشتند شنيدن را

آيا پس گمان كردند آنانكه كافر شدند آنكه بگيرند بندگان مرا غير از من صاحب اختياران همانا ما آماده نموديم جهنّم را براى كفّار منزل مهيّا شده‌

بگو آيا خبر دهيم شما را بزيانكارتران در كارها آنانكه باطل شد سعيشان در زندگى دنيا و آنها گمان ميكنند كه خودشان خوب ميكنند كار را

آنگروه آنانند كه كافر شدند بآيتهاى پروردگارشان و ملاقاتش پس تباه شد كردارهاشان پس بر پا نميداريم براى آنها روز قيامت ميزانى را

اين است كه پاداش آنها جهنّم است براى آنكه كافر شدند و گرفتند آيتها و پيمبران مرا باستهزاء.

تفسير

- چون در ذيل آيات سابقه ذكرى از روز موعود كه قيامت كبرى است بميان آمد خداوند بعضى از احوال آنروز را بيان فرموده كه در آنروز واگذاريم مردم را بحال خود كه مخلوط شوند بيكديگر و از كثرت ازدحام و اضطراب مانند آب دريا موج زنند بعضى در بعضى، و بعضى ضمير در بعضهم را راجع بيأجوج و مأجوج و موج بعضى در بعضى را بملاحظه كثرت و ازدحام آنها در روز انهدام سدّ و ريختن آنها در ميان ساير خلق دانسته‌اند چون اين از علائم قيامت است ولى عيّاشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد روز قيامت است و دميده شود در صور يعنى اسرافيل ميدمد در صور خود براى بر پا شدن قيامت و گفته‌اند صور مانند شاخى است كه يك سر آن در دهن اسرافيل و يكسر آن زير عرش است دفعه اوّل ميدمد همه ميميرند دفعه دوم ميدمد همه زنده ميشوند و اينجا مراد نفخه ثانيه است كه همه سر از قبر در آورند و در پيشگاه الهى مجتمع گردند براى حساب و جزاى اعمالشان و بعضى گفته‌اند صور بفتح واو جمع صورت است خداوند مصوّر ميفرمايد مردم را در قبور چنانچه مصوّر ميفرمايد در ارحام و ميدمد در آنجا روح را چنانچه ميدمد در ارحام و معناى اوّل اظهر است و خداوند عرضه ميدارد


جلد 3 صفحه 455

و ظاهر ميفرمايد در روز قيامت جهنّم را براى كفّار بطوريكه همه آنرا مشاهده مينمايند بپاداش آنكه در دنيا نميديدند آيات و علائم وجود و توحيد حقّ را از باب تعصّب و عناد گويا پرده‌اى بر چشمهاشان كشيده شده بود كه عالم را در نظر آنها تيره و تار نموده بود والا بهر چه نظر ميكردند آيه‌اى از آيات حقّ را مشاهده ميكردند چه رسد بقرآن كه مجمع آيات الهى بود و عجب‌تر از اين آنكه استطاعت و تمكّن و توانائى شنيدن آنرا هم نداشتند مانند اشخاص كر كه قدرت بر استماع ندارند و اين از فرط عناد و وفور لجاج آنها بود با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ولى نهايت غيظ و غضب و حسد و عداوت آنها با امير المؤمنين عليه السّلام بظهور و بروز ميرسيد لذا در روايت عيون از امام رضا عليه السّلام و در روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام از ذكر بولايت آنحضرت تفسير شده كه از شدّت بغض و عداوت با او و اهل بيت اطهارش نميتوانستند عزّت او را به بينند و فضائلش را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بشنوند آيا گمان كردند كفّار با آنكه نبايد چنين گمانى بكنند كه گرفتن ملائكه و مسيح عليه السّلام و امثال او از بندگان خدا را اولياء و صاحب اختياران نجات دهنده است آنها را از عذاب خدا نه چنين است نجات در اطاعت خدا و هلاك در معصيت او است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت أ فحسب برفع باء و سكون سين قرائت فرموده است و بنابراين معنى آنستكه آيا كافى است آنها را در نجات نه چنين است و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آن دو و شيعيان آن دو هستند كه آن دور اولى خودشان قرار دادند و از ولايت خدا بيرون رفتند و گمان كردند كه دوستى آن دو موجب نجات آنها است از عذاب خدا با آنكه بدوستى آن دو كافر شدند و ظاهرا مراد بيان شمول آيه است آن دو و اتباعشان را در هر حال خداوند مانند تشريفاتى كه شخص براى مهمان تازه وارد تهيّه ميكند قبلا جهنم را براى آنها آماده و مهيّا نموده است و زيانكارترين مردم در دنيا كسانى هستند كه اعمال خودشان را باطل و فاسد نمودند براى كفر و ضلالت چون ميتوانستند كار خوب كنند و نتيجه خوب بگيرند و نكردند و نگرفتند و بر فرض كار خوبى هم كردند چون شرط صحّت و قبول آن كه اسلام و ايمان باشد موجود نبود فاسد و بى‌نتيجه شد و عجب در آنستكه از فرط جهالت و عجب و خود پسندى گمان ميكنند كه كار خوبى كردند و در اخبار


جلد 3 صفحه 456

ائمه اطهار بيهود و نصارى و قسّيسين و رهبان و اهل شبهات و اهواء از اهل قبله و اهل بدع و خوارج نهروان و اهل حرورا كه دهى است نزديك كوفه و خوارج حروريّه منسوب بآنند تفسير شده است آنگروه كسانى هستند كه كافر شدند بآيات خدا از قرآن و پيغمبر و امام و بمعاد كه وقت ملاقات و نيل بثواب و عقاب و حضور در پيشگاه الهى است و باطل و فاسد و ضايع شده است اعمال آنها براى كفرشان و ثوابى بآنها داده نميشود براى فقدان شرط آن و لذا ميزانى براى سنجيدن اعمال آنها وضع نميشود چون پوچ است و وزنى ندارد يا قرار نميدهد خدا پيش خود وزن و مقدار و سنگينى و اعتبارى براى آنها بلكه بنظر حقارت و ناچيزى در آنروز بآنها نظر ميفرمايد و بنابراين وزن بمعناى مقدار و اقامه ننمودن بمعناى قرار ندادن است و بنابر اول وزن بمعناى ميزان و اقامه ننمودن بمعناى بپا نداشتن است و ترجيح هر يك از دو معنى بر ديگرى از جهتى بر اهل ادب پوشيده نيست و در روايات ائمه اطهار بهر دو معنى اشاره شده است و محتمل است هر دو مراد باشد چنانچه مكرر اشاره شده اين است حال آنها در قيامت كه قدر و قيمتى و ثوابى ندارند و جزاء آنها جهنّم است براى كفرشان و گرفتن آنها آيات الهى و پيغمبران را بسخريه و استهزاء و بنابراين كلمه ذالك مربوط بآيه سابقه و جمله جزائهم جهنّم ابتداء كلام است و در روايات ائمه اطهار آيات بامير المؤمنين عليه السّلام و اوصياء كبار آن بزرگوار و استهزاء كنندگان بتخلّف كنندگان از ايشان تطبيق شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَحَسِب‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَن‌ يَتَّخِذُوا عِبادِي‌ مِن‌ دُونِي‌ أَولِياءَ إِنّا أَعتَدنا جَهَنَّم‌َ لِلكافِرِين‌َ نُزُلاً (102)

آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ همه‌ ادلّه‌ و براهين‌ و معجزات‌ انبياء گمان‌ ميكنند كساني‌ ‌که‌ كافر شدند بگيرند بنده‌گان‌ مرا اولياء ‌خود‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌من‌ محقّقا ‌ما مهيّا كرده‌ايم‌ جهنم‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ كافرين‌ ‌که‌ منزلگاه‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ ‌آن‌ نازل‌ شوند أَ فَحَسِب‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا ادلّه توحيد بجميع‌ مراتب‌ ‌از‌ توحيد ذاتي‌ صفاتي‌ افعالي‌ عبادي‌ نظري‌ ‌آن‌ قدر زياد ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ابده‌ بديهيّات‌ بشمار ميرود چنانچه‌ گفتند (دل‌ ‌هر‌ ذرّه‌ ‌را‌ ‌که‌ بشكافي‌ وحده‌ ‌لا‌ شريك‌ ‌له‌ گويد) ‌مع‌ ‌ذلک‌ دستگاه‌ شرك‌ بسيار وسعت‌ پيدا كرده‌ مسيحيها قائل‌ بتثليث‌ شدند جماعتي‌ ‌از‌ مشركين‌ عبده‌ ملائكه‌ شدند جماعتي‌ عبده‌ انبياء شدند باغواي‌ شيطان‌ صورت‌ انبياء ‌را‌ ميگذاردند و بآنها سجده‌ ميكردند گبرها قائل‌ ‌به‌ يزدان‌ و اهرمن‌ شدند خالق‌ خيرات‌ و شرور بسياري‌ ‌از‌ اهل‌ سنت‌ و جماعت‌ قائل‌ بصفات‌ زائده‌ شدند عرفاء صوفيّه‌ گفتند صورت‌ مرشد ‌را‌ بايد ‌در‌ نظر گرفت‌ جمعي‌ ‌از‌ شيعه‌ ‌در‌ حق‌ امير المؤمنين‌ و ائمه‌ طاهرين‌ مقام‌ الوهيت‌ قائل‌ شدند ‌حتي‌ ‌در‌ اخبار دارد ‌که‌ فرمود

ادني‌ الشرك‌ ‌ان‌ تقول‌ للحصات‌ نواتا

‌يعني‌ يك‌ چيزي‌ ‌در‌ دين‌ تغيير دهد حرامي‌ ‌را‌ حلال‌ داند و واجبيرا حرام‌ شمارد أَن‌ يَتَّخِذُوا عِبادِي‌ كساني‌ ‌که‌ سر ‌تا‌ پا احتياج‌ بخدا دارند و طوق‌ بنده‌گي‌ ‌را‌ ‌بر‌ گردن‌ انداختند ‌من‌ دوني‌ ‌غير‌ ‌از‌ پروردگار ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اولياء و توجّه‌ بآنها بلي‌ واسطه‌ قرار دادن‌ و شفاعت‌ ‌در‌ پيشگاه‌ الهي‌ مربوط بشرك‌ نيست‌ إِنّا أَعتَدنا جَهَنَّم‌َ دليل‌ ‌بر‌ اينكه‌ بهشت‌ و جهنّم‌ قبلا خلق‌ شد و تهيّه‌ ‌شده‌ ‌است‌ بهشت‌ ‌بر‌ اهل‌ ايمان‌ و تقوي‌ و عمل‌ صالح‌ و جهنّم‌ لِلكافِرِين‌َ نُزُلًا بجميع‌ اقسام‌ كفر و كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ حكم‌ كفر هستند.

407

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 102)- این آیه به یک نقطه انحراف فکری آنها که پایه اصلی انحرافات دیگرشان بوده است اشاره کرده، می‌گوید: «آیا کافران پنداشتند می‌توانند بندگانم را به جای من ولیّ و سرپرست خود انتخاب کنند» (أَ فَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیاءَ).

آیا این بندگانی که معبود واقع شدند همچون مسیح و فرشتگان هر قدر مقامشان والا باشد از خود چیزی دارند که بتوانند از دیگران حمایت کنند؟ یا به عکس، خود آنها هم هر چه داشتند از ناحیه خدا بود، حتی خودشان نیز نیازمند به هدایت او بودند این حقیقتی است که آنها فراموشش کردند و در شرک فرو رفتند.

در پایان آیه برای تأکید بیشتر می‌فرماید: «ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کرده‌ایم» (إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا).

نکات آیه

۱- کافران به جهت پذیرش ولایت غیر خدا، مورد ملامت اویند. (أفحسب الذین کفروا أن یتّخذوا عبادى من دونى أولیاء) استفهام در آیه، براى انکار و توبیخ است; یعنى، گزینش غیر خدا، به عنوان ولىّ، کارى نادرست و سزاوار توبیخ است. و مراد از «اتخاذ ولىّ» - در آیه - اطاعت معبودان و انتظار یارى از آن ها است.

۲- کافران، اولیاى برگزیده خود (معبودهاى باطل) را به حال خویش سودمند مى پندارند. (أفحسب الذین کفروا أن یتّخذوا عبادى من دونى أولیاء) درباره معناى این آیه، توجیهات ادبى مختلفى ابراز شده است. از جمله این که «أن یتّخذوا» مفعول یکم براى «حسب» و مفعول دوم آن «نافعاً» محذوف باشد. برداشت بالا بر این وجه ادبى مبتنى است.

۳- گزینش اولیا و معبودان باطل از سوى کافران، حرکتى بى پایه و متکى بر اوهام است. (أفحسب الذین کفروا أن یتّخذوا عبادى من دونى أولیاء) محتمل است «أن یتّخذوا...» جانشین دو مفعول براى «حسب» باشد. در این صورت، معنا چنین مى شود: «آیا کافران گمان مى کنند که غیر مرا ولىّ مى گیرند؟!»; یعنى، آنان، تنها، در اوهام خود غوطهورند و با حقایق فاصله بسیار دارند.

۴- کافران، از ولایت خدا روى گردان و سرنهاده بر آستان شمارىِ از بندگان اویند. (یتّخذوا عبادى من دونى أولیاء)

۵- ولایت حق و اصیل، ویژه خدا است. (أفحسب الذین کفروا أن یتّخذوا عبادى من دونى أولیاء)

۶- بندگى و نیاز همه موجودات به درگاه خدا، خود، دلیل پوچى پندار ولایت براى آنان در برابر خداوند است. (أن یتّخذوا عبادى من دونى أولیاء) با این که معناى آیه، بدون کلمه «عبادى» نیز تمام است، ولى ذکر «عبادى» براى توجه دادن به این نکته است که آنچه به عنوان «ولىّ» از سوى کافران انتخاب و در رتبه الوهیّت و ربوبیّت پنداشته شده است، جملگى عبد خدایند و چگونه است که بى خردان، عبد را در رتبه معبود پنداشته اند؟! بنابراین، آیه، متضمن نوعى استدلال نیز هست.

۷- روى گردانى از ولایت الهى و تمسک به ولایت غیر خدایى، نمودى از کوردلى کافران است. (کانت أعینهم فى غطاء ... أفحسب الذین کفروا أن یتّخذوا) ارتباط محتوایى این آیه با آیات قبل، خصوصاً با توجه به «فاء» در «أفحسب» چنین مى نماید که برگزیدن اولیا از سوى کافران، از نتایج کورى و کرى و فقدان شناخت آنان است.

۸- دوزخ، منزل گاهى مهیّا شده، براى کافران است. (إنّا أعتدنا جهنّم للکفرین نزلاً) «أعتدنا» از ماده «عتد» با «أعددنا» از ماده «عدد» به یک معنا است و در این که «آیا یکى اصل دیگرى است یا هر کدام لغت مستقلى است؟»، اختلاف است. کلمه «نزل» در معانى «منزل»، «وسائل پذیرایى» و «مأوى دادن» استعمال شده است. در برداشت یاد شده معناى نخست لحاظ شده است.

۹- خداوند، از کافران حق ناپذیر، به وسیله شراره هاى دوزخ، پذیرایى مى کند. (إنّا أعتدنا جهنّم للکفرین نزلاً) کلمه «نُزُل» مى تواند اسم باشد براى چیزى که به هنگام ورود میهمان براى پذیرایى او مى آورند. این نوع سخن، «تهّکم» بوده و براى استهزا به کار مى رود.

۱۰- جهنم، هم اکنون موجود و مهیا است. (إنّا أعتدنا جهنّم للکفرین نزلاً) ظاهر فعل «أعتدنا» آن است که جهنم، هم اکنون آماده است، نه این که بعد از این فراهم خواهد شد.

۱۱- پذیرش ولایت غیر خدا، کفر و در پى دارنده عذاب دوزخ است. (أن یتّخذوا عبادى من دونى أولیاء إنّا أعتدنا جهنّم للکفرین نزلاً)

۱۲- اولیاى پندارى کافران (معبودان باطل) از دفع عذاب الهى از آنان ناتوانند. (أن یتّخذوا عبادى من دونى أولیاء إنّا أعتدنا جهنّم للکفرین نزلاً) همزه استفهام در «أفحسب» گویاى آن است که گمان ولایت براى معبودان، گمانى خطا است; زیرا، عذاب جهنم مهیا است (إنّا أعتدنا...) و از معبودان براى دفع آن کارى ساخته نیست.

موضوعات مرتبط

  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۵
  • جهنم: آمادگى جهنم ۸، ۱۰; فعلیت جهنم ۱۰; موجبات جهنم ۱۱
  • جهنمیان ۸، ۹:
  • حق: حق ناپذیران در جهنم ۹; کیفر حق ناپذیران ۹
  • خدا: اختصاصات خدا ۵; اعراض از خدا ۷; اعراض از ولایت خدا ۷; حقانیت ولایت خدا ۵; سرزنشهاى خدا ۱; قدرت خدا ۷; معرضان از ولایت خدا ۴
  • عذاب: نجات از عذاب ۱۲
  • کافران: اعراض کافران ۴; بى منطقى کافران ۳; بینش کافران ۲; سرزنش کافران ۱; عذاب کافران ۱۲; کافران در جهنم ۸، ۹; کافران و معبودان باطل ۲; کیفر کافران ۹; نشانه هاى کوردلى کافران ۷
  • معبودان باطل: بى منطقى معبودان باطل ۳; عجز معبودان باطل ۱۲
  • موجودات: آثار نیازمندى موجودات ۶
  • ولایت: دلایل بى منطقى ولایت غیرخدا ۶; سرزنش قبول ولایت غیرخدا ۱; قبول ولایت غیرخدا ۴; کفر ولایت غیرخدا ۱۱; کیفر قبول ولایت غیرخدا ۱۱

منابع