القلم ١٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ‌ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ‌ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ‌

ترجمه

ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ» را آزمایش کردیم، هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه‌های باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند.

|ما آنها (مشركان) را گرفتار و مبتلا كرديم، همان گونه كه باغداران را گرفتار ساختيم، آن‌گاه كه سوگند خوردند كه: صبحگاهان آن [ميوه‌هاى باغ‌] را [دور از چشم مستمندان‌] خواهيم چيد
ما آنان را همان گونه كه باغداران را آزموديم، مورد آزمايش قرار داديم، آنگاه كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و [ميوه‌] آن [باغ‌] را حتماً بچينند.
ما کافران را (به قحط و سختی) آزمودیم چنانکه اهل آن بستان را آزمودیم، که قسم خوردند که صبحگاه میوه‌اش را بچینند (تا فقیران آگاه نشوند).
بی تردید ما آنان را [که در مکه بودند] آزمودیم همان گونه که صاحبان آن باغ را [در منطقه یمن] آزمودیم، هنگامی که سوگند خوردند که صبحگاهان حتماً میوه های باغ را بچینند،
ما آنها را آزموديم، چنان كه صاحبان آن بستانها را آزموديم. آنگاه كه قسم خوردند كه فردا بامداد ميوه‌ها را خواهند چيد.
ما آنان را آزموده‌ایم، همچنانکه باغداران را هم آزموده‌ایم، آنگاه که سوگند خوردند که صبحگاهان میوه‌های آن را بازچینند
ما آنها- اهل مكه- را بيازموديم- به آنها نعمت داديم ولى كفر ورزيدند- چنانكه خداوندان آن بوستان را آزموديم آنگاه كه سوگند خوردند كه هر آينه بامداد پگاه- پنهان از مستمندان- ميوه آن را خواهيم چيد
ما آنان را آزموده‌ایم، همان گونه که صاحبان باغ را آزموده‌ایم. هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه‌های باغ را بامدادان (دور از انظار مردم) بچینند.
ما بی‌گمان آنان را همان گونه که باغداران را آزمودیم، -چون سوگند خوردند بی‌چون صبحگاهان برخیزند و (میوه‌ی) آن (باغ) را همواره برچینند- مورد آزمایش قرار دادیم.
همانا آزمودیم ایشان را چنانکه آزمودیم یاران بهشت را گاهی که سوگند یاد کردند که برندش البته بامدادکنان‌

We tested them, as We tested the owners of the garden, when they vowed to harvest it in the morning.
ترتیل:
ترجمه:
القلم ١٦ آیه ١٧ القلم ١٨
سوره : سوره القلم
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَلَوْنَاهُمْ»: ایشان را آزمودیم. آنان را آزمایش کردیم. مراد از (هُمْ) مشرکان مکّه است. «لَیَصْرِمُنَّهَا»: آن را خواهند چید. «مُصْبِحِینَ»: در حالی که به بامدادان برسند. حال فاعل (لَیَصْرِمُنَّهَا) است. از (أَصْبَحَ) تامّه است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

ابن جریج گوید: ابوجهل در روز جنگ بدر مى گفت: مسلمین را بگیرید و آن‌ها را با طناب بپیچید و هیچ‌یک از آن‌ها را به قتل نرسانید سپس این آیه نازل گردید و قدرت و تسلط آن‌ها را بر مسلمین به مانند صاحبان باغى که با سخاوت بودند، مثل زد که وقتى که از دنیا رفتند؛ فرزندان ناخلف آن‌ها در صدد شده بودند که بامدادان از میوه آن باغ بچینند تا فقیران آگاه نشوند.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ «17» وَ لا يَسْتَثْنُونَ «18» فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ «19» فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ «20» فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ «21» أَنِ اغْدُوا عَلى‌ حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمِينَ «22»

همانا، ما مردم (مكّه را) آزموديم، همان گونه كه صاحبان آن باغ (در يمن) آزموديم، آنگاه كه سوگند ياد كردند صبحگاهان ميوه‌هاى باغ را بچينند. و چيزى را (براى فقرا) استثناء نكردند. پس هنگامى كه در خواب بودند، از طرف پروردگارت آفتى بر گرد باغ چرخيد (و باغ را سوزاند). پس صبح شد در حالى كه (اصل باغ به كلى) برچيده شده بود. (آنان بى خبر از ماجرا) بامدادان يكديگر را ندا دادند. كه اگر قصد چيدن ميوه داريد به سوى كشتزار حركت كنيد.

نکته ها

مراد از «طائِفٌ»، آفت و بلايى است كه بر گرد باغ چرخيد و آنرا سوزاند و خاكستر كرد.

«صرم» به معناى قطع و چيدن ميوه است و مراد از «صريم» برچيده شدن و قطع تمام درختان با قهر الهى است.

«فَتَنادَوْا» به معناى نداى افراد براى اجتماع در يك محل و مشورت و هم فكرى است.

قهر الهى، گاهى به افراد مى‌رسد. همان كه فرعون و لشكرش غرق شدند، «اغرقناه و

جلد 10 - صفحه 179

جنوده» «1»، گاهى به مال مى‌رسد مثل اين آيات كه باغش سوخت ولى خودشان سالم بودند و گاهى به افراد و مال، هر دو مى‌رسد، نظير قارون كه خودش و خانه‌اش و سرمايه‌اش به خاك فرو رفت. «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ» «2»

در اين سوره دو بار از بخل انتقاد شده است. يك بار در آيه‌ «مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ» و يك بار داستان اين آيات.

سنّت‌هاى خوب نياكان را بايد ادامه داد امّا در اين داستان وارثان تصميم گرفتند راه پدر را كنار و فقرا را محروم كنند.

گناه، سبب محروميّت است. امام باقر عليه السلام فرمود: «ان الرجل ليذنب الذنب فيدرء عنه الرزق» «3» مردى كه گناه مى‌كند، به همان ميزان از رزق الهى محروم مى‌شود. چنانكه در روايت آمده است: گاهى انسان به خاطر گناه از نماز شب محروم مى‌گردد. «4»

ارزش مال تا جايى است كه فكر را منحرف نكند وگرنه به حكم خداوند مسجد ضرار خراب مى‌شود و گوساله طلايى سامرى را مى‌سوزاند. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» «5»

داستان باغ سوخته‌

مرد باغدارى كه هر سال از ميوه‌هاى باغش به فقرا انفاق مى‌كرد از دنيا رفت. وارثان تصميم گرفتند فقرا را محروم نمايند، تنها يكى از وارثان مخالف بود ولى اكثر آنان بخل ورزيدند و براى محروم كردن فقرا تصميم گرفتند كه سحرگاهان به باغ روند و ميوه‌ها را بچينند تا فقرا آگاه نشوند. به باغ رفتند، آن را يك تخته خاكستر ديدند. گفتند: ما راه را گم كرده‌ايم، اين باغ ما نيست. امّا ديگرى گفت: ما از راه درست پدر منحرف شديم، و تصميم گرفتيم فقرا را محروم كنيم، لذا خودمان محروم شديم. آن فرزندى كه از روز اول با بخل مخالف بود، گفت: آيا به شما نگفتم اين فكر غلط است؟ به هر حال آنان قهر الهى را ديدند و متنبّه شدند و يكديگر را ملامت كردند.


«1». يونس، 73.

«2». قصص، 81.

«3». تفسير نورالثقلين.

«4». تفسير مراغى.

«5». طه، 97.

جلد 10 - صفحه 180

پیام ها

1- آزمايش يكى از سنّت‌هاى الهى است. «إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا»

2- قران، نمونه‌هاى مختلف اتحاد الهى را بيان مى‌دارد تا ما با شيوه آزمون الهى آشنا شويم. «كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ»

3- طرح‌هايى كه به محروم كردن فقرا بينجامد ناكام است. أَقْسَمُوا ... وَ لا يَسْتَثْنُونَ‌ ...

فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ‌

4- هر سوگندى ارزش ندارد. «أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ»

5- قهر الهى مخصوص آخرت نيست بلكه گاهى در دنيا و بسيار سريع واقع مى‌شود. فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ‌ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ‌

6- تنبيه و كيفر از شئون ربوبيّت است و جنبه تربيتى دارد. «طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ»

7- هيچ كس نمى‌تواند بر خدا پيشى بگيرد. (اينها صبح زود براى چيدن ميوه‌ها برخاستند ولى خداوند سحر باغ را سوزاند.) «وَ هُمْ نائِمُونَ»

8- كيفر و جرم بايد متناسب باشد. چون فقرا را محروم كردند پس محروم شدند.

لا يَسْتَثْنُونَ‌ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ‌

9- فكر و تدبير انسان در برابر تدبير خدا بى‌رنگ است. (در اينجا وارثان تصميمى گرفتند و خداوند اراده ديگرى فرمود.) أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ‌ ...

فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ‌

10- خداوند حامى فقراست. با اينكه فقرا از تصميم وارثان خبر نداشتند ولى خداوند به حمايت از فقرا و براى تنبيه وارثان بخيل، باغ را سوزاند. لا يَسْتَثْنُونَ‌ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ‌

11- كاميابى‌هاى انسان در انحصار محاسبات او نيست. در اين داستان محاسبات به گونه‌اى بود، امّا نتيجه چيز ديگرى شد. لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ‌ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ‌

12- نيّت بد، اگر همراه با برنامه‌ريزى و انجام اقدامات مقدماتى باشد، كيفر دارد.

جلد 10 - صفحه 181

وَ لا يَسْتَثْنُونَ‌ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ‌

13- ثروتى كه محرومان از آن بهره‌مند نشوند، نبودنش بهتر است. «فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ»

14- حرص و بخل، سبب زيادت سرمايه و كاميابى نمى‌شود. لا يَسْتَثْنُونَ‌ ...

فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ «17»

إِنَّا بَلَوْناهُمْ‌: بدرستى كه ما آزموديم اهل مكه را به بلاى قحط بعد از آنكه ايشان را نعمت زياد داده بوديم. قحط و غلا به مرتبه‌اى رسيد كه استخوانهاى آدميان و چهارپايان را خوردند. حق تعالى فرمايد: ما ايشان را به اين بلا مبتلا نموديم كه آيا ايشان متنبه مى‌شوند يا نه، كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ: چنانچه‌

جلد 13 - صفحه 269

آزمايش كرديم اصحاب باغ صرفان را.

شرح واقعه: از ابن عباس نقل شده: مرد صالحى در دو فرسخى صنعا، باغى داشت مشتمل بر درختان خرما و به رهگذر واقع شده بود. و ايشان را از آن منع ننمودى، و در روز چيدن، فقرا بخواندى و بساطى در زير درخت بيفكندى، و هر ميوه كه به اطراف افتادى يا ضايع بودى، به آنها دادى، و ده يك از حاصل نيز به آنها قسمت كردى. و چون آن مرد فوت نمود، باغ به ارث به سه پسر او رسيد.

گفتند: اگر مثل پدر كنيم، معيشت بر ما تنگ شود. در وقت ميوه، فقرا به عادت سابقه آمدند. آنها گفتند: هنوز وقت چيدن نيست. پس اتفاق كردند در شب، سه برادر كه تمام ميوه‌ها را به چينند. پس بدين قصد با هم سوگند خوردند، چنانچه فرمايد: إِذْ أَقْسَمُوا: زمانى كه قسم خوردند، لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ‌: هر آينه ببرند ميوه‌ها را در حالتى كه صبح كنندگان باشند، يعنى بامداد اين كار كنند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ «17» وَ لا يَسْتَثْنُونَ «18» فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ «19» فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ «20» فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ «21»

أَنِ اغْدُوا عَلى‌ حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمِينَ «22» فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى‌ حَرْدٍ قادِرِينَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26»

بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28» قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ (30) قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ (31)

عَسى‌ رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى‌ رَبِّنا راغِبُونَ (32) كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (33)

ترجمه‌

همانا ما آزموديم آنها را همچنانكه آزموديم صاحبان آن باغ را


جلد 5 صفحه 250

هنگاميكه سوگند ياد كردند كه به‌چينند ميوه آنرا البته با آنكه باشند صبح كنندگان‌

و انشاء اللّه نميگفتند

پس دور زد بر آن باغ بلاى دور زننده‌اى از جانب پروردگارت با آنكه بودند آنها خفتگان‌

پس گرديد مانند باغى كه ميوه آن تمامى چيده شده‌

پس صدا كردند يكديگر را با آنكه بودند صبح كنندگان‌

كه بامداد بيرون آئيد بر كشت خود اگر هستيد ميوه چينندگان‌

پس روان شدند با آنكه آنها آهسته سخن ميگفتند

كه بايد وارد نشود در آن امروز بر شما فقيرى‌

و صبح روان شدند بقصد منع فقراء با آنكه بودند توانايان‌

پس چون ديدند آنرا گفتند همانا ما گمشدگانيم‌

بلكه ما بى‌بهرگانيم‌

گفت بهترين آنها آيا نگفتم بشما كه چرا تسبيح نميكنيد

گفتند منزّه است پروردگار ما همانا ما بوديم ستمكاران‌

پس رو كردند بعضيشان به بعضى با آنكه ملامت ميكردند خودشان را

گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم سركشى كنندگان‌

اميد است پروردگار ما عوض دهد بما بهتر از آنرا همانا ما بسوى پروردگارمان اميدوارانيم‌

اينچنين است عذاب اينجا و هر آينه عذاب آخرت بزرگتر است اگر بودند كه ميدانستند.

تفسير

قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اهل مكّه مبتلا شدند بگرسنگى چنانچه مبتلا شدند صاحبان باغ و آن باغى بود در دنيا از باغات يمن كه برضوان خوانده ميشد و فاصله آن از صنعاء نه ميل بود و نيز نقل نموده كه از ابن عباس پرسيدند آيا گناه موجب محروميّت از روزى ميشود جواب گفت قسم بخدا اين واضح است خداوند آنرا در سوره ن و القلم ذكر فرموده و آن آنستكه مردى باغى داشت كه حقوق فقرا را از محصول آن كاملا ميپرداخت و چون او فوت كرد آن باغ به پنج پسرش ارث رسيد و در آنسال كه پدرشان از دنيا رفت آن باغ از هر سال بيشتر محصول داشت و پسرها خوشحال شدند يكروز بعد از نماز عصر كه براى تفريح آنجا رفته بودند زيادى ميوجات آنرا مشاهده نمودند و موجب طغيان آنها شد و بعضى از آنها ببعض ديگر گفتند پدر ما پيرمرد و خرفت شده بود خوب است ما متعهّد شويم امسال چيزى بفقرا ندهيم تا مستغنى شويم و در سنوات آتيه برسم سابق عمل خواهيم نمود و چهار نفر از آنها باين امر راضى شدند و پنجمى كه خداوند او را


جلد 5 صفحه 251

اوسط خوانده غضب نمود پرسيدند كه اوسط آنها در سن بود گفت خير كوچكتر از همه بود بر حسب سنّ و بزرگتر بحسب عقل و اوسط قوم بهتر آنان است و او برادران خود را نصيحت نمود كه بطريقه پدرتان باقى باشيد بهتر است و آنها دست تعدّى بسوى او دراز نمودند و زدند او را بحدّيكه يقين كرد اراده كشتن او را دارند ناچار تمكين نمود پس رفتند در منازلشان و قسم خوردند كه صبح بروند و محصول باغ را برداشت نمايند و كلمه انشاء اللّه تعالى را كه مشتمل بر استثناء است بر زبان جارى ننمودند پس خدا مبتلاشان نمود باين گناه و حائل شد ميان آنها و آن رزق و اين آيات را تلاوت نمود تا فأصبحت كالصّريم و آنرا تفسير نمود بمحترق اوّلا و بشب تار كه ابدا روشنى در آن يافت نشود ثانيا باز آيات بعد را تلاوت نمود تا رسيد به و هم يتخافتون پرسيدند مراد از تخافت چيست جواب داد آهسته صحبت كردن است كه كسى نشنود اين خلاصه منقول از ابن عباس است و تتمّه مختصرى دارد كه ذكر نشد و بنابراين مفاد آيات شريفه آنستكه خداوند مبتلا فرمود اهل مكّه را چنانچه مبتلا فرمود صاحبان باغ معهود را وقتى كه قسم ياد نمودند كه بچينند ميوجات آنرا در صبحگاه و انشاء اللّه نگفتند پس آفتى بر آن باغ رسيد از جانب پروردگار تو اى پيغمبر در وقتى كه صاحبان آن در خواب بودند پس گرديد آن باغ مانند آنكه ميوجات آن چيده شده بطوريكه چيزى از آن باقى نمانده يا گرديد مانند شب تاريك بسوختن و سياه شدن پس صاحبان باغ يكديگر را صبح خبر كردند كه بيائيد برويم سر محصول خودمان آنرا برداشت نمائيم اگر عازم اين كار هستيد پس رفتند و محرمانه با هم صحبت مينمودند كه نبايد امروز احدى از فقراء را در باغ راه داد و صبح آنروز كه وارد باغ شدند عازم بر محروم نمودن فقراء بودند بطوريكه گويا جز بر محروم نمودن قدرت ندارند يا تصميم داشتند كه تمام قدرت خودشان را در منع آنها اعمال نمايند و وسائل آنرا آماده نموده بودند غافل از آنكه قدرت خداوند فوق قدرتها است و زمينه اعمال قدرت آنها را از بين برده و محصول باغ از دست رفته و جز حرمان نصيبى براى آنها نمانده است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه صبح بباغ آمدند با عزم بر منع فقرا بگمان‌


جلد 5 صفحه 252

آنكه قادرند بر برداشت تمام محصول خودشان و ممكن است اينمعنى از ذيل منقول از ابن عباس كه ذكر نشد استفاده شود در هر حال اوّلى كه باغ را ديدند نشناختند و گفتند ما راه را گم كرديم و بعد از تأمّل فهميدند كه گم نكردند بلكه باغ سوخته و گفتند ما محروم شديم از منافع باغ براى قصد خيانت بفقراء و اعقل و اعدل و بهتر از همه آنها گفت من نگفتم چرا تسبيح و تنزيه نميكنيد خدا را از خلف وعده چون او ضامن روزى بندگان شده و وعده داده كه هيچ كس را بى‌رزق نگذارد و شما از خوف فقر قصد منع فقرا را از حقوق خودشان نموديد يا چرا ياد خدا نمينمائيد بشكر و صبر بر سهم خودتان از باغ و اداء حق فقرا و آنها تنزيه خدا و اقرار بظلم خودشان كردند و يكديگر را ملامت نمودند چون بعضى آمر و بعضى مؤيّد و بعضى راضى بودند و يكنفر ناراضى در اين امر بود و در خاتمه همگى با تضرّع و زارى روى نياز بدرگاه كارساز آورده خودشان را ملامت بر تجاوز و تعدّى از حق و طغيان و سركشى از امر خدا نموده و او را مبرّى از جور و ستم دانسته توبه جدّى كردند و از خدا خواستند كه عوض آن باغ باغ بهترى بآنها عنايت فرمايد با آنكه اميدوار بودند بكرم او و راغب بودند باطاعت اوامرش و گفته‌اند خداوند توبه آنها را قبول و باغ بمراتب بهترى عوض بآنان كرم فرمود در اسرع اوقات كه منتظر آن نبودند و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه گناه بنده موجب دفع رزق ميشود و باين آيات استشهاد فرموده خدا ميفرمايد اين عذاب و امثال آن عذاب دنيوى خدا است در مقابل تخلّف از اوامر او و عذاب آخرت بمراتب شديدتر است اگر بدانند شدّت و حدّت آنرا و آنكه عذاب دنيا در برابر آن هر چه باشد هيچ است و نميدانند مردم كه چه قدر مهمّ است و الا معصيت خدا را كمتر مينمايند معصيت كاران.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا بَلَوناهُم‌ كَما بَلَونا أَصحاب‌َ الجَنَّةِ إِذ أَقسَمُوا لَيَصرِمُنَّها مُصبِحِين‌َ «17»

محققا ‌ما مبتلا كرديم‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ ‌را‌ همان‌ نحوي‌ ‌که‌ مبتلا كرديم‌ اصحاب‌ باغستان‌ ‌را‌ زماني‌ ‌که‌ قسم‌ خوردند اينكه‌ ‌در‌ صبحگاه‌ بروند و ميوه‌هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ جدا كنند و اخذ كنند.

شرح‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ و آيات‌ ‌بعد‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌: شيخي‌ ‌بود‌ ‌با‌ سخاوت‌ و باغستاني‌ داشت‌ ‌که‌ ميوه‌ فراوان‌ داشت‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ بفقرا بذل‌ ميكرد و ‌اينکه‌ باغستان‌ ‌در‌ طرف‌ يمن‌ ‌بود‌، ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) ‌است‌ ‌که‌ نه‌ ميل‌ ‌از‌ يمن‌ دور ‌بود‌ و ‌اينکه‌ شيخ‌ پنج‌ پسر داشت‌ و چون‌ شيخ‌ وفات‌ كرد ‌پس‌ ‌از‌ وفاتش‌ پسران‌ ‌او‌ آمدند ‌براي‌ تماشاي‌ ‌اينکه‌ باغستان‌ ديدند پر ‌از‌ ميوه‌هاي‌ گوناگون‌ بيش‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌در‌ زمان‌ حيات‌ پدرشان‌ ‌بود‌.

گفتند: پدر ‌ما پير مرد كم‌ شعور بي‌ عقل‌ ‌بود‌ ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ ميوه‌ها ‌را‌ بفقرا ميداد ‌ما ‌خود‌ ‌هر‌ كدام‌ عيال‌ وار هستيم‌ و احتياج‌ داريم‌، و قسم‌ ياد كردند ‌که‌ فردا صبح‌ مي‌آييم‌ و ‌اينکه‌ ميوه‌ها ‌را‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ درختان‌ جدا ميكنيم‌ و ‌خود‌ بمصرف‌ ميرسانيم‌ فقط يك‌ نفر ‌آنها‌ ‌که‌ اعقل‌ ‌از‌ بقيه‌ ‌بود‌ مخالفت‌ كرد ‌او‌ ‌را‌ اذيت‌ كردند ناچار موافقت‌ كرد. شبانه‌ خداوند آفت‌ فرستاد تمام‌ ميوه‌ها ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ برد ‌ يا ‌ سوزاند ‌ يا ‌ سياه‌ شد ‌ يا ‌ فاسد گرديد.

صبحگاهان‌ ‌که‌ آمدند و ديدند ‌که‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفته‌ و فاسد ‌شده‌ آنكه‌ مخالفت‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ملامت‌ كرد ‌که‌ مگر ‌من‌ بشما نگفتم‌ ‌که‌ جلوگيري‌ ‌از‌ حقوق‌ الهي‌ ‌در‌ حق‌ فقرا نكنيد نشنيديد بكلي‌ ‌از‌ دست‌ داديد.

خداوند حال‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ ‌را‌ تشبيه‌ باين‌ قضيه‌ فرموده‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ مشاهده‌ ميكنند ‌که‌ تمام‌ اعمال‌ ‌آنها‌ فاسد و ‌از‌ ‌بين‌ رفته‌ ‌که‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: وَ قَدِمنا إِلي‌ ما عَمِلُوا مِن‌ عَمَل‌ٍ فَجَعَلناه‌ُ هَباءً مَنثُوراً فرقان‌ آيه 25. بپردازيم‌ بتفسير آيات‌.

جلد 17 - صفحه 135

إِنّا بَلَوناهُم‌ ‌ما ‌اينکه‌ منافقين‌ ‌را‌ مبتلا كرديم‌ ‌که‌ كليه‌ اعمال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ هباء منثورا نموديم‌.

كَما بَلَونا أَصحاب‌َ الجَنَّةِ همان‌ نحوي‌ ‌که‌ مبتلا كرديم‌ اصحاب‌ باغستان‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌آن‌ پنج‌ نفر اولاد ‌آن‌ شيخ‌ بودند و ‌آن‌ باغستان‌ بميراث‌ ‌پس‌ ‌از‌ فوت‌ پدرشان‌ بآنها منتقل‌ ‌شده‌ ‌بود‌ و صاحبان‌ ‌آن‌ باغستان‌ بودند.

إِذ أَقسَمُوا شبانه‌ عهد و ميثاق‌ و قسم‌ ياد كردند.

لَيَصرِمُنَّها مُصبِحِين‌َ صرم‌ بمعني‌ قطع‌ و جدايي‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ميوه‌ها ‌را‌ ‌از‌ درختان‌ جدا ميكنيم‌ مصبحين‌ چون‌ صبح‌ ميكنيم‌ ‌يعني‌ ‌در‌ شب‌ قسم‌ و عهد و ميثاق‌ گرفتند ‌که‌ چون‌ صبح‌ كرديم‌ ميرويم‌ و ميوه‌ها ‌را‌ اخذ ميكنيم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 17)- داستان عبرت انگیز «اصحاب الجنة»! به تناسب بحثی که در آیات گذشته پیرامون ثروتمندان خودخواه و مغرور بود در اینجا داستانی را در باره عده‌ای از ثروتمندان پیشین که دارای باغ خرم و سرسبزی بودند، ذکر می‌کند.

نخست می‌فرماید: «ما آنها را آزمودیم همان گونه که صاحبان باغ را آزمایش کردیم» (انا بلوناهم کما بلونا اصحاب الجنة).

ماجرا چنین بود: این باغ- که طبق مشهور در یمن بوده- در اختیار پیرمردی مؤمن قرار داشت، او به قدر نیاز از آن بر می‌گرفت، و بقیه را به مستحقان و نیازمندان می‌داد، اما هنگامی که چشم از دنیا پوشید، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم، و به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را محروم سازند.

ج5، ص249

آیه می‌گوید: ما آنها را آزمودیم، «هنگامی که سوگند یاد کردند: میوه‌های باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستندان) بچینند» (اذ اقسموا لیصرمنها مصبحین).

نکات آیه

۱ - اعلام خداوند به کافرانِ برخوردار از ثروت و مکنت، به آزمودنشان همچون آزمودن باغداران یمنى (إنّا بلونهم کما بلونا أصحب الجنّة) مفسران درباره «اصحاب الجنّة» (صاحبان باغ) چنین نوشته اند: این باغ در حومه «یمن» در اختیار پیرمرد مؤمنى قرار داشت. او به قدر نیاز از آن برمى گرفت و بقیه را به مستمندان مى داد. اما هنگامى که چشم از دنیا پوشید، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم; چون عیال و فرزندان ما بسیار است و نمى توانیم مانند پدرمان عمل کنیم. آنان سوگند یاد کردند تمام مستمندان را از آن محروم سازند. سرنوشت آنان همان شد که در این آیات از آن یاد شده است. (مجمع البیان و نیز برگرفته از الکشاف زمخشرى)

۲ - تهدید خداوند به دچار کردن کافران تکذیب گر صدراسلام، به سرنوشت شوم و هلاکت بار باغداران یمنى (إنّا بلونهم کما بلونا أصحب الجنّة)

۳ - ثروت و مکنت کافران تکذیب گر، در معرض نابودى با عذاب الهى (إنّا بلونهم کما بلونا أصحب الجنّة)

۴ - آزمایش انسان ها درباره دارایى ها و امکاناتشان، سنّت الهى است. (إنّا بلونهم کما بلونا أصحب الجنّة)

۵ - سوگند باغداران یمنى، به چیدن تمامى میوه هاى باغ براى خود در صبحگاهان (إذ أقسموا لیصرمنّها مصبحین)

۶ - آشنایى کافران صدراسلام، با داستان باغداران یمنى (إنّا بلونهم کما بلونا أصحب الجنّة إذ أقسموا) تهدید شدن کافران، به دچار شدن به سرنوشت اصحاب الجنّة» - به عنوان نمونه عینى از عملى شدن تهدید خداوند - بیانگر این حقیقت است که آنان، از این داستان کم و بیش با خبر بودند; و گرنه این تهدید فایده نمى بخشید.

روایات و احادیث

۷ - «فى رسالة أبى الحسن الهادى(ع): ...و أمّا آیاتُ البَلْوى بمعنى الإختبار قولُه: ...«إنّا بلوناهم کما بلونا أصحاب الجنّة»... فهى اخْتِبار...;[۲] در رساله امام هادى(ع) آمده است: ...اما[از] آیاتى که، «بلوى» را به معناى اختبار (آزمودن) به کار برده، ...سخن خداوند است که فرمود: (إنّا بلوناهم کما بلونا أصحاب الجنّة)...».

۸ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «إنّا بلوناهم کما بلونا أصحاب الجنّة» ... هى الجنّة الّتى کانت فى الدنیا و کانت فى الیمن یقال له الرضوان على تسعة أمیال من صنعاء;[۳] از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند (إنّا بلوناهم کما بلونا أصحاب الجنّة) روایت شده است:... [مراد از «جنّة»] باغى است که در دنیا بوده و در یمن قرار داشت که آن را «رضوان» مى گفتند و در فاصله نُه میلى «صنعاء» واقع شده بود».

موضوعات مرتبط

  • اصحاب الجنة: امتحان اصحاب الجنة ۱، ۷; سوگند اصحاب الجنة ۵; فرجام شوم اصحاب الجنة ۲; میوه چینى اصحاب الجنة ۵
  • امتحان: امتحان با امکانات مادى ۴; امتحان با ثروت ۴
  • باغ سوخته: برداشت میوه باغ سوخته ۵; قصه باغ سوخته ۱، ۵، ۶، ۸; مکان باغ سوخته۸
  • خدا: امتحانهاى خدا ۱، ۴; تهدیدهاى خدا ۲; فلسفه امتحانهاى خدا ۷
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۱
  • کافران: امتحان کافران ثروتمند ۱; تهدید کافران صدر اسلام ۲; زمینه عذاب کافران ۳; علم کافران صدر اسلام ۶; نابودى ثروت کافران ۳

منابع

  1. تفسیر ابن ابى حاتم.
  2. تحف العقول، ص ۴۷۴; تفسیربرهان، ج ۴، ص ۳۶۱- ، ح ۳.
  3. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۳۸۲; تفسیربرهان، ج ۴، ص ۳۷۲.