الأحقاف ١٧
کپی متن آیه |
---|
وَ الَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍ لَکُمَا أَ تَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَکَ آمِنْ إِنَ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ فَيَقُولُ مَا هٰذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ |
ترجمه
الأحقاف ١٦ | آیه ١٧ | الأحقاف ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ»: آن کسی که به پدر و مادر خود گفت. مراد شخص معیّنی نیست. بلکه مراد همه کسانی است که چنین صفاتی داشته باشند. یعنی ناباور و پرخاشگر و یاوهسرا باشند. «خَلَتْ»: گذشته است. رفته است. «الْقُرُون»: قومها و ملّتها و نسلها (نگا: یونس / ، هود / اسراء / ). «هُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللهَ»: آنان خدا را به کمک و یاری میطلبند. ایشان به سبب سخنان کفرآمیز و گناه آلود او، خدایا خدایا میکنند و از خدا میخواهند او را به پذیرش دین و ایمان رهنمود فرماید.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: عده اى گویند: این آیه درباره عبدالرحمن بن ابىبکر پیش از آن که مسلمان بشود، نازل شده است.[۱][۲]
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۲۰ سوره احقاف
- معناى آيه : ((و وصينا الانسان بوالديه احسانا...))
- دعا و در خواست توفيق شكر نعمت و انجام اعمال صالح و مرضى خدا
- توضيحى درباره قبول بهترين عمل ، در مقابل در گذشتن از سيئات
- اشاره به اختلاف درجات مؤ منين نيكوكار و كافران بدكار متناسب با اختلاف نفوس واعمال هر يك
- وجوهى كه در معناى جمله : ((و يوم يعرض الذين كفروا على النار)) گفته شده است
- حق مطلب در اينكه چرا در آيه شريفه كفار بر آتش عرضه شده اند نه آتش بر كفار!
- آنچه پس از عرضه كفار بر آتش به آنان گفته مى شود
- رواياتى درباره حداقل مدت حمل ، و مراد از ((بلوغ اشد))
- دو روايت درباره ((بلوغ اشد)) و مراتب آن
- روايتى راجع به شاءن نزول آيه : ((والذىقال لوالديه افّ لكما...))
- نقد كلام صاحب روح المعانى در تاءييد عبد الرحمان بن ابى بكر
- دو روايت درباره كيفيت زندگى پيامبر (ص ) درذيل آيه : ((اذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدنيا))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «17»
بعد از آن در باره انسان حق ناشناس فرمايد:
وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ: و آن كسى كه گفت مر پدر و مادر خود را، يعنى آن كافرى كه وقتى پدر و مادر او را ترغيب به ايمان و معتقدات حقه نمايند از قبيل حشر و نشر، در جواب گويد: أُفٍّ لَكُما: دلتنگى و كراهت باد شما را، أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ: آيا مىترسانيد مرا آنكه بيرون آورده شوم از قبر يعنى مرا زنده نمايند و از آنجا بيرون آرند، وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي: و حال آنكه گذشته باشد قرنهاى بسيار پيش از من و يكى باز نيامده و زنده نشده، يعنى چون هيچكس را تا حال زنده نساختند پس مرا چگونه باز آرند. يا قرون بسيار پيش از من منكر حشر و نشر بودهاند پس من چگونه تصديق كنم. وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ:
و پدر و مادر استغاثه نمايند از خدا تا ايمان را به فرزندانشان نمايد، يا از خدا فرياد رسى خواهند از او و از گفتار او و گويند به او لازم حال تو گرداند خدا، وَيْلَكَ آمِنْ: هلاكت تو را، ايمان بياور به قيامت و احوال آن، إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ: بدرستى كه وعده خدا در باب بعث و حشر حق و درست باشد و البته واقع خواهد شد. فَيَقُولُ ما هذا: پس گويد آن كافر نيست اينكه وعده مىدهيد و به آن مىخوانيد، إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ: مگر افسانههاى پيشينيان و اباطيل ايشان كه در دفاتر نوشتهاند و آن را اصلى نباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أُولئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ فِي أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ «16» وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «17» أُولئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ «18» وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «19» وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ «20»
ترجمه
آنگروه آنانند كه ميپذيريم از ايشان بهترين آنچه را بجا آوردند و در ميگذريم از بديهاى ايشان در زمره اهل بهشت بوعده راستى كه بودند بآن وعده داده ميشدند
و آن كه گفت به پدر و مادرش افّ بر شما آيا وعده ميدهيد مرا كه بيرون آورده ميشوم با آنكه گذشته است قرنها پيش از من و آن دو بفرياد رسى ميطلبيدند خدا را واى بر تو ايمان آور پس مىگفت نيست اين مگر افسانههاى پيشينيان
آنگروهند آنانكه سزاوار شد بر آنها وعده عذاب در امّتهائى كه گذشتند پيش از آنها از جن و انس همانا آنها بودند زيانكاران
و براى هر يك درجه و مرتبهها است از آنچه كردند و تا تمام دهد بآنان جزاى كردارهاشان را و آنها ستم كرده نميشوند
و روز كه عرضه كرده شوند آنانكه كافر شدند بر آتش برديد
جلد 4 صفحه 652
لذّتهاى خود را در زندگانى دنياتان و بهره برديد بآن پس امروز جزا داده ميشويد عذاب خوارى را بسبب آنكه بوديد كه تكبر و سركشى مينموديد در زمين بنا حقّ و بسبب آنكه بوديد كه نافرمانى ميكرديد.
تفسير
خداوند متعال بكسانيكه مانند انسان مذكور در آيات سابقه باشند وعده فرموده كه اعمال حسنه آنها را اعمّ از واجب و مستحب قبول فرمايد و از گناهان آنها بگذرد و در زمره اهل بهشت قرار دهد وعده راست درستى كه در دنيا بآنها داده ميشد بلسان انبياء و اولياء و بنابر اين وعد الصّدق منصوب بمصدريّت فعل محذوف است و در مقابل چنين انسان شاكر ذاكر تائب مخلص انسان ديگرى است كه گفت يا ميگويد بپدر و مادر خود اف بر شما و آن كلمهئى است كه در لسان عرب براى اظهار خشم و نفرت از كسى يا چيزى گفته ميشود آيا شما وعده ميدهيد بمن كه روزى از قبر بيرون ميآيم و بجزاى اعمالم ميرسم با آنكه قرنها و سالهاى دراز گذشته پيش از وجود من و يكنفر سر از قبر بيرون نياورده بگويد با من چه كردهاند و پدر و مادر او استغاثه و زارى بدرگاه خدا ميكنند و باو ميگويند واى بر تو ايمان بياور بروز جزا وعده خدا حقّ و محقّق است كتب سماوى و لسان انبياء و اولياء بآن گويا شده و او ميگويد نيست اين گفتارها مگر مانند حكايات دروغى كه از پيشينيان نقل ميكنند در كتب قصه و افسانه كه قابل اعتماد و اعتناء نيست و خداوند در باره اين قبيل اشخاص فرموده كه مستحق عذاب الهى شدند در زمره كفّار امم سابقه از جن و انس كه زيانكار بودند و در آيه قبل قمّى ره فرموده در باره عبد الرّحمن بن ابى بكر نازل شده و در مجمع اين قول را از جمعى از مفسّرين نقل نموده و نسبت ببعضى داده كه آنرا عامّ دانستهاند نسبت بهر كافريكه عاقّ والدين باشد و اين آيه را شاهد بر مدّعاى خود قرار دادهاند و گفتهاند جنّ هم ميميمرد و از براى هر يك از دو دسته سعداء و اشقياء كه در آيات سابقه و اين آيات مذكور شدند درجات و دركاتى است از بهشت و جهنّم كه حاصل شده است براى آنها در نتيجه اعمالشان در دنيا از اعلى علّيّين جنان تا اسفل السّافلين نيران بحسب مراتب استحقاقشان و اطلاق درجات بر دركات يا بمراعات عموم اصلى لفظ است اگر چه غلبه در مثوبات پيدا كرده يا باعتبار تغليب كه آنهم معمول به
جلد 4 صفحه 653
است و اين براى آنستكه خداوند هر كس را بجزاى كامل اعمالش برساند و ذرّهاى از ميزان استحقاق كسى در ثواب كاسته نشود و در عقاب افزوده نگردد چون خداوند عادل است و ظالم نيست و روز كه كفّار را بر آتش جهنّم عرضه دارند چون بزبانه كشيدن سوى آنها طلب مينمايد آنانرا يا آتش را بر آنها عرضه دارند براى آنكه مطّلع از اهوال آن شوند بآنها گفته شود برديد لذّتهاى خوب خوش خودتان را در زندگانى دنياتان يا صرف نموديد نعمتهاى پاكيزه خودتان را كه خدا بشما داده بود در شهوت رانى و بوالهوسى و منغمر شديد در آنها و بهرهمند گشتيد از آنها كاملا در دنيا و ديگر لذّت و خوشى براى شما باقى نمانده پس امروز با كمال خفّت و خوارى جزاى شما عذاب جهنّم است براى آنكه در دنيا تكبّر و سركشى نموديد از قبول حكم حق بناحق و تمرّد نموديد از فرمان خدا و پيغمبر او و آيه مشعر است بر آنكه هر قدر در دنيا انسان لذّت ببرد و عيش كند از مقامات آخرت او كاسته ميشود و در بعضى از روايات كه در آنها ترغيب به زهد در دنيا شده باين آيه استشهاد شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَن أُخرَجَ وَ قَد خَلَتِ القُرُونُ مِن قَبلِي وَ هُما يَستَغِيثانِ اللّهَ وَيلَكَ آمِن إِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاّ أَساطِيرُ الأَوَّلِينَ «17»
و كسي که گفت براي والدين خود اف بر شما آيا بمن وعده ميدهيد که من پس از مردن بيرون ميآيم براي بعث و زنده ميشوم و حال آنكه قروني گذشت پيش از من و هيچكدام زنده نشدند و از قبور خود بيرون نيامدند، و پدر و مادر او استغاثه ميكردند خداوند را و ميگفتند واي برتر ايمان بياور به پيغمبر و قرآن و بعث روز قيامت وعده خدا حق است تخلف پذير نيست پس ميگويد بآنها که اينکه وعدهها نيست مگر حرفها و كتابها و نوشتجات پيشينيان از اينکه حرفها زده شده.
تنبيه: اينکه بحث اينکه فرزند كافر با پدر و مادر مؤمن خود امروز بسيار رواج دارد، هر چه پدر و مادر باين جوانهاي امروز پسران و دختران ميگويند: نماز بخوانيد، بيحجاب نباشيد، در فسق و فجور و بيحيايي و بيعفتي فرو نرويد، از خدا بترسيد، بوظايف دين عمل كنيد در جواب آنها ميگويند: شما امّل و كهنه پرست هستيد آب و هواي امروز و مد امروزه را خبر نداريد همچو اقتضايي ندارد اينکه حرفها تمام بيمغز است و هيچ جا خبري نيست بگذاريم و بگذريم.
وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيهِ فرزند كافر به پدر و مادر مؤمن ميگويد أُفٍّ لَكُما اف كلمه انزجار است يعني من از شما منزجر هستم بدا بحال شما که اينکه كلمه علاوه بر كفر عاق والدين است که در خبر دارد: بوي بهشت بمشامش نميرسد با اينكه پانصد سال راه بوي بهشت ميآيد.
أَ تَعِدانِنِي بمن وعده ميدهيد و مرا ميترسانيد أَن أُخرَجَ که من زنده ميشوم و بعذاب الهي ابد الاباد معذب در جهنم ميشوم و از قبر بيرون ميآيم.
وَ قَد خَلَتِ القُرُونُ مِن قَبلِي از زمان آدم تا اينکه زمان چندين هزار ميليون مردند و هيچكدام زنده نشدند و بيرون از قبر نيامدند.
جلد 16 - صفحه 148
وَ هُما يَستَغِيثانِ اللّهَ و اينکه پدر و مادر مؤمن استغاثه ميكنند و هر چه ناله و فرياد ميزنند و باو ميگويند:
وَيلَكَ آمِن واي بر تو ايمان بياور بفرمايشات خدا و رسول و قرآن و دست از كفر بردار.
إِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ اينها دروغ نيست وعده الهي است تخلف ندارد پس در جواب اينها فَيَقُولُ ميگويد: تمام اينکه وعدهها كذب و بيمغز است هيچ حقيقتي ندارد.
ما هذا إِلّا أَساطِيرُ الأَوَّلِينَ پيشينيان نوشتند مثل قصه رستم و حسين كرد است بهم بافته و نوشته و ميگويند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 17)- پایمال کنندگان حقوق پدر و مادر: در آیات قبل سخن از مؤمنانی در میان بود که در پرتو ایمان و عمل صالح و شکر نعمتهای حق، و توجه به
ج4، ص430
حقوق پدر و مادر و فرزندان، به مقام قرب الهی راه مییابند، و مشمول الطاف خاص او میشوند. در اینجا سخن از کسانی است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، افرادی بیایمان و حق نشناس و عاق پدر و مادر.
میفرماید: «و آن کسی که به پدر و مادرش میگوید: اف بر شما! آیا به من وعده میدهید که من (روز قیامت) مبعوث میشوم؟ در حالی که قبل از من اقوام زیادی بودند» و مردند و هرگز مبعوث نشدند! (وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی).
اما پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند خیرهسر تسلیم نمیشدند «آنها فریاد میکشند و خدا را به یاری میطلبند که وای بر تو (ای فرزند!) ایمان بیاور که وعده خدا حق است» (وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
اما او همچنان به لجاجت و خیره سری خود ادامه میدهد، و با تکبر و بیاعتنائی «میگوید: اینها چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست»! (فَیَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
این که میگویید معاد و حساب و کتابی در کار است از خرافات و داستانهای دروغین اقوام گذشته است، و من هرگز در برابر آن تسلیم نخواهم شد.
آری! پدر و مادر دلسوز او هر چه تلاش و کوشش میکنند تا این فرزند دلبند گرفتار عذاب دردناک الهی نشود او همچنان در کفر خود پا فشاری میکند و سر انجام ناچار او را رها میکنند.
نکات آیه
۱- فرزندان گستاخ در برابر پدر و مادر، مورد نکوهش خداوند (و الذى قال لولدیه أُفّ لکما) لحن نکوهش آمیز این آیه و تهدید به عذاب و تعبیر (إنّهم کانوا خاسرین) در آیه بعد، گویاى برداشت یاد شده است.
۲- آزردن خاطر پدر و مادر، حتى با گفتن «اُف»، جرمى گران است. (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا ... و الذى قال لولدیه أُفّ لکما ... إنّهم کانوا خسرین)
۳- ناباورى نسبت به معاد و قیامت، از عوامل مهم بى تعهدى فرزند در قبال والدین* (و الذى قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننى أن أُخرج) رابطه دو بخش آیه («قال لوالدیه اُفّ» و «أتعداننى أن اُخرج») مى تواند اشاره به این داشته باشد که میان گستاخى و بى تعهدى فرزند و عقیده کفرآلود وى به معاد، ارتباط و پیوستگى هست.
۴- انبوهى مردگان نسل هاى پیشین و زنده نشدن آنان با گذشت عصرها، دلیل کافران بر انکار معاد و واقعیت نداشتن حیات دوباره انسان (أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى) مفاد «و قد خلت القرون...» این است که: نسل هاى فراوانى پیش از من مرده اند و براى آنان معادى صورت نگرفته است; حال چگونه مى توان باور کرد که براى من معادى باشد؟!.
۵- انکار معاد از سوى کافران، متکى بر استبعاد و نه مستند به دلایل متقن (أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى) آنچه در آیه به عنوان دلیل انکار معاد از قول فرد کافر، بیان شده، تنها پرسشى است آمیخته با انکار و استبعاد.
۶- پندار و تصویر نادرست کافران، از مسأله معاد و چگونگى آن (أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى) تعبیر «و قد خلت القرون من قبلى» - که به عنوان علت براى انکار معاد از سوى کافر مطرح شده - نشانگر آن است که معاد در پندار آنان، بازگشت به دنیا در زمانى است که هنوز نسل هاى بعد در زمین زندگى مى کنند.
۷- پدر و مادر با ایمان، با تمام وجود، نگران و دلواپس تربیت ایمانى فرزند خویش (و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن) تعبیر «یستغیثان» نگرانى عمیق و شدید والدین مؤمن را مى رساند; زیرا استغاثه در مواردى صدق مى کند که فریاد از جان برآید.
۸- تلاش در جهت تربیت ایمانى فرزند، وظیفه مشترک پدر و مادر * (و هما یستغیثان اللّه) لحن آیه شریفه گرچه گزارشى است; اما حمایت خداوند از والدین و تقبیح عمل فرزند، به آن بُعد دستورى مى دهد. ضمیر «هما» و فعل «یستغیثان» اشاره به آن دارد که پدر و مادر مؤمن، هر دو در راستاى تربیت فرزند، باید تلاش کنند.
۹- پدر و مادر با ایمان، در کنار استمداد از خداوند براى هدایت فرزند خویش، رهنمودهاى لازم را به او ارائه مى دهند. (و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن إنّ وعد اللّه حقّ)
۱۰- لزوم اهتمام پدر و مادر، به رشد معنوى فرزند خویش، همپاى پرورش جسمانى وى (حملته أُمّه کرهًا ... حتّى إذا بلغ أشدّه ... و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن) در آیات پیشین، سخن از رنج مادر براى رشد جسمى فرزند بود و در این آیه سخن از تلاش پدر و مادر در گرایش دادن فرزند به ایمان است و چون خداوند هر دو را به عنوان ارزش یاد کرده، مطلب بالا استفاده مى شود.
۱۱- معاد و خروج مردگان از خاک، وعده حق و تخلف ناپذیر الهى (أتعداننى أن أُخرج ... إنّ وعد اللّه حقّ)
۱۲- مقام الوهیت خداوند، مقتضى تخلف ناپذیرى وعده هاى او (إنّ وعد اللّه حقّ) تصریح به نام «اللّه» در بیان حقانیت معاد، در بردارنده این پیام است که امکان ندارد مقامى چون خداوند، وعده اى دهد که محقق نشود.
۱۳- توجّه به وقوع حتمى وعده هاى الهى، بازدارنده انسان از لجاجت و حق ناپذیرى * (ءامن إنّ وعد اللّه حقّ) «إنّ» بیانگر تعلیل است; یعنى، ایمان بیاور چون وعده خداوند حق است.
۱۴- وعده الهى به معاد، اسطوره اى کهنه و بى اساس، در نگاه نسل کافر عصیانگر (و الذى قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننى أن أُخرج ... فیقول ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین)
۱۵- انسان بد رفتار با پدر و مادر و ناباور به وعده هاى الهى، فاقد رشد و کمال * (أُلئک الذین نتقبّل ... و الذى قال لولدیه أُفّ ... ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) با توجه به مقابله «والذى قال...» با «اُولئک الذین نتقبّل...»، به دست مى آید که بد رفتاران با والدین و ناباوران به دین، در حقیقت از رشد و خرد بى بهره اند.
۱۶- اهانت به پدر و مادر، در شأن منکران معاد و نه معتقدان به حقانیت وعده هاى خداوند * (الذى قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننى أن أُخرج ... ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) آیات پیشین، حاوى سفارش خداوند در زمینه احسان به والدین بود و در مقابل، در این آیه به دو صفت ناشایست اشاره شده است: ۱- بى احترامى به والدین، ۲- انکار معاد. از قرین آمدن این دو نکته مى توان مطلب یاد شده را استفاده کرد.
۱۷- منکران معاد، توجیه کنندگان کفر خویش، با روشنفکر مآبى و اتهام ارتجاع به دین (فیقول ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) آیه بعد، گوینده «ماهذا إلاّ...» را وعده به عذاب داده است. از این نکته استفاده مى شود که نسبت دادن «أساطیر الأوّلین» به وعده هاى حق، نه از سر جهل و نادانى; بلکه به دلیل کفر و گستاخى بوده است و با این تعبیر، کافران توجیه گر کفر خویش بوده اند.
۱۸- وعده ادیان الهى به معاد، وعده اى پیشینه دار و پرسابقه در تاریخ بشر (أتعداننى أن أُخرج ... فیقول ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) تعبیر «الأولین»، نشان مى دهد که مسأله معاد در میان جوامع بشرى، از دیر زمان مطرح بوده است.
۱۹- پیشینه داشتن اندیشه هاى دینى، زمینه ارتجاعى شمرده شدن آن از سوى کافران * (فیقول ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) تعبیر «الأولین» نشانگر پرسابقه بودن عقیده به معاد در میان جوامع است و تعبیر «أساطیر»، اشاره به ارتجاعى بودن اندیشه معاد دارد. قرین آمدن این دو تعبیر، مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- استمداد: استمداد از خدا ۹
- اقوام پیشین: مردگان اقوام پیشین ۴
- انحطاط: عوامل انحطاط ۱۵
- بعث: حتمیت بعث ۱۱
- حق: زمینه حق پذیرى ۱۳
- خدا: آثار الوهیت خدا ۱۲; حتمیت وعده هاى خدا ۱۱; سرزنشهاى خدا ۱; منشأ حتمیت وعده هاى خدا ۱۲; وعده هاى خدا ۱۴
- دین: تهمت ارتجاع به دین ۱۷، ۱۹
- دیندارى: تاریخ دیندارى ۱۹
- ذکر: ذکر حتمیت وعده هاى خدا ۱۳
- شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۱۵
- فرزند: اهمیت تربیت فرزند ۷، ۸، ۱۰; تربیت فرزند ۹; سرزنش فرزند عصیانگر ۱; عوامل عصیان فرزند ۳
- کافران: بینش غلط کافران ۶; روش برخورد کافران ۱۹; کافران و معاد ۶
- گناهان کبیره :۲
- لجاجت: موانع لجاجت ۱۳
- مؤمنان: روش برخورد مؤمنان ۱۶
- معاد: آثار تکذیب معاد ۳، ۱۵; ادعاى روشنفکرى مکذبان معاد ۱۷; استبعاد معاد ۵; بینش مکذبان معاد ۱۴; بى منطقى تکذیب معاد ۵ ; توجیه گرى مکذبان معاد ۱۷; تهمت افسانه به معاد ۱۴; تهمتهاى مکذبان معاد ۱۷; حتمیت معاد ۱۱; روش برخورد مکذبان معاد ۱۶; شبهات معاد ۴; معاد در ادیان آسمانى ۱۸; وعده معاد ۱۸
- والدین: آثار بداخلاقى با والدین ۱۵; استمداد والدین ۹; اهانت به والدین ۱۶; عوامل نگرانى والدین ۷; گناه اذیت والدین ۲; مسؤولیت والدین ۸، ۱۰; نقش والدین ۹; هدایتگرى والدین ۹
منابع
- ↑ در تفسیر على بن ابراهیم از عباس بن محمد او از حسن بن سهل و او بعد از چند سند مرفوعا از جابر بن زید و او از جابر بن عبدالله نقل نماید که گفت: خداوند بعد از مدح حسین بن على در آیه ۱۵ به ذکر مذمت از عبدالرحمن بن ابىبکر در این آیه پرداخت و نیز صاحب کشف البیان بعد از ذکر شأن و نزول براى عبدالرحمن بن ابىبکر چنین افزاید که گویند: این آیه درباره ابوبکر قبل از مسلمان شدن او نازل شده است و نیز صاحب مجمع البیان و صاحب کشف الاسرار از ابن عباس و ابوالعالیة و سدى و مجاهد نقل نماید که این آیه درباره عبدالرحمن بن ابىبکر نازل شده که پدر و مادرش گفته بودند، مسلمان شود. او امتناع میکرد و مى گفت: شما عبدالله بن جدعان و مشایخ قریش را که مرده اند، زنده کنید تا از آنها سؤال کنم که شما چه مى گوئید، حسن بصرى و زجاج و قتاده گویند: این آیه از براى هر کافرى که مورد عاق پدر و مادر خویش قرار بگیرد، عمومیت خواهد داشت.
- ↑ در تفسیر ابن ابى حاتم حدیث عبدالرحمن بن ابىبکر از سدى نیز روایت شده است، و نظیر این شأن و نزول در آیه ۱۷ سوره انعام نیز موجود است.